خانواده، آرامش

آرامش، برکت خانواده

آرامش از نیازهای اولیه انسان است. اضطراب روحی بیش از فقر و مریضی او را آزار می­رساند. آرامش حالتی روحی همراه با آسودگی و ثبات است.[۱] امروزه ثابت شده است که می­توان با آرامش روحی انرژی­های درونی را مدیریت کرد. آسایش به معنای آسانی است، ولی روشن است که هر آسایشی آرامش نیست.

آرامش رابطه مستقیم با احساس نیاز دارد. هر وقت در تأمین نیازهای خود احساس ثبات کنیم، آرام می­شویم. اگر غذا، مسکن، شادی و آرزوهای ما تأمین شود غصه­ای نخواهیم داشت. مشکل آرامش در اینجاست که ما در تشخیص نیازهایمان خطا می­کنیم.

باید نیازهای دروغ و نیازهای اصیل و فطری را بشناسیم. اگر با نیازهای زودگذر و کاذب خود را آرام کنیم و یک‌دفعه یک نیاز واقعی خود را نشان داده و بر ما تحمیل شود، دچار افت شدید در آرامش خواهیم شد. مشکل امروز این است که رسانه­ها مدام نیاز کاذب تولید می­کنند و با سرگرمی­ها ما را از نیازهای اصیل دور می­کنند. ولی ذهن فعال انسان روزی به آن‌ها توجه کرده و از آن به بعد اضطراب شروع می­شود. فرض کنید جوانی خود را سرگرم بازی و دوستان خود کند، دهه چهارم عمر برسد و یک‌دفعه ببیند هم­سالان او خانه و فرزند دارند. اضطراب او شروع می­شود. اگر نیاز اصیل در هر سنی را بدانیم، با گذشت عمر آرامش ما نیز افزون می­گردد.

 قران ازدواج را اصیل­ترین نیاز فطری می­شناساند. ومِن آیاته أن خَلَقَ لکم مِن أنفسکم أزواجاً لِتَسکنوا الیها وجَعَلَ بینکم مودّةً و رحمةً.[۲] خدا به انسان یاد می­دهد که آرامش را در سایه همسر و فرزند طلب کنند. «الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً» الفرقان، ۷۴ امام صادق ع در توحید مفضل می­فرماید: اگر به ساختمان بدن مرد و زن بنگرید توجه می­کنید که آن دو برای یکدیگر آفریده شده­اند.[۳]

توجّه کنید آرامش نیاز اصلی انسان و گمشده نسل کنونی است و آیه شریفه آن را در علاقه زوجیت و نه دیگر رابطه­ها می­داند. امروزه دریافته­ایم که جرائم و خودکشی در میان مجردها و مردان پس از طلاق بیشترین آمار را دارد.[۴]

علی (ع) با بیشترین بی­مهری و جهالت روبرو بود. گروهی کینه و گروهی دیگر بر او حسد کردند. به‌ویژه جهالتِ مردمانی که با او زندگی می­کردند و هرروز برای او مشکل آفریدند. علی ع در جنگ اُحُد، بَدر، خیبر و اَحزاب نلرزید ولی در جنگ نهروان لرزید و گریه کرد. البته شک نداشت، بلکه دلش برای آن‌ها می­سوخت، چون با نادان مواجه بود. امام کوه صبر و استقامت بود. خودش فرمود: همچون کسی که دودستش بریده شود هستم.[۵] روح او با سرچشمه جهان هستی متصل بود ولی زهرا س را از اسباب آرامش خود معرّفی می­کند؛ و لَقَد کُنتُ أنظُر إلَیها فَتَنکَشفُ عَنّی الهُمُومُ و الأحزان.[۶]

رسول خدا همیشه از خدیجه یاد می­کرد، به دوستانِ قدیم او سر می‌زد و برای آن‌ها قربانی می‌فرستاد. روزی عایشه پیریِ خدیجه و جوانی خود را مطرح کرد و رسول خدا فرمود: ولی او آن زمان که همه مرا تنها گذاشتند با من همراهی کرد. ابن عبد البرّ می­نویسد: لبخندهای خدیجه بود که اندوه رسول خدا را می‌زدود. او می­نشست و خاک و خاکستری را که جاهلان بر پیامبر می‌پاشیدند پاک می­کرد.[۷]

مردی خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: زنی دارم که مرا بدرقه می­کند، به استقبالم می­آید، وقت غصّه کنارم می­نشیند و می­گوید: اگر برای دنیا غصّه می­خوری که خدا به عهده گرفته و اگر برای آخرت است که خدا اندوهت را زیاد کند. پیامبر فرمود: خدا برای انسان یار و کمک آفریده است. همسر شما از آن‌هاست. او نصف پاداش یک شهید را دارد. إنّ لِله عمُُّالاً و هَذه من عُمّاله، لها نصفُ أجرِ الشهید.[۸]

علی ع فرمود: با سه چیز انس بگیرید: همسر سازگار، فرزند صالح و برادر هم­فکر.[۹]

علامه طباطبایی زندگی سختی داشت. تا کمی پیش از مرگ در خانه استیجاری زندگی می­کرد. او در مرگ همسر خود بیتابی کرد و اشک ریخت. می­گفت: مرگ حق است و من برای مرگ همسرم گریه نمی­کنم. برای صفا و کدبانویی او گریه می­کنم. من زندگی پرفرازونشیبی داشتم، در نجف با سختی زندگی کردیم. (در قم هم تا اواخرِ عمر در خانه استیجاری بودیم). او خانه را آن‌چنان اداره می­کرد که من مشکلات آن را نمی­فهمیدم. فرزند ایشان می­گوید: مادرم آن‌چنان خانه را مدیریت می­کرد که پدرم با فراغ خاطر به کار علمی خود می­پرداخت. گاهی غذا را آماده و کنار شوهرش می­گذاشت و او صدا نمی­کرد تا تمرکزش به هم نریزد. علامه­ای که حوریان بهشتی را دیده و به آن‌ها توجه نکرده بود پس از فوت همسر دچار سکته و در فراغ همسر ناتوان شد.[۱۰]

سید محمد فشارکی حاصل علم میرزای شیرازی است. گفته­اند: میرزای نائینی و شیخ حائری شاگرد اویند. حوزه نجف با اولی و حوزه قم با دومی وامدار دانش میرزاست. مرحوم نائینی استاد خود، مرحوم فشارکی را در خواب دید. ایشان گفته بود: ما در عراق زندگی غریبانه­ای داشتیم. همسرم این زندگی را برای ما هموار می­کرد. نگرانی من وقت مردن تنها زندگی او بود. شب اول قبر به من گفتند: نگران نباش. زندگی همسرت را تأمین می­کنیم.

خانه محلی آرام و هموار برای زندگی است. خانه جایگزین ندارد. هر چه ازدواج به تأخیر بیافتد آرامش روحی، معنوی و فطری سلب می­شود.


[۱] لغت‌نامه دهخدا.

[۲] روم: ۲۱

[۳] بحارالانوار، ج ۳، ص ۷۵

[۴] خودکشی، دورکیم، ص ۱۸۹

[۵] فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی، خطبه شقشقیه

[۶] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴

[۷] الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۱۱

[۸] من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۹

[۹] الْأُنْسُ فِي ثَلَاثَةٍ الزَّوْجَةِ الْمُوَافِقَةِ وَ الْوَلَدِ الصَّالِحِ [الْبَارِّ] وَ الْأَخِ الْمُوَافِق‏. تصنيف غرر، ص ۴۰۵

[۱۰] مهر تابان، ص ۲۵

question