ساماندهی به روح و روان با سامان یافتن نگاه ممکن است. نگاه فرمانروای بلامنازع فکر و قلب بوده و تسخیر نگاه تسخیر قلب است. نگاه صفحه سفید قلب را نقش میزند. ألقَلبُ مَصحَفُ البَصَرِ.[۱]
اندیشه، ایمان، عصمت، خشم، هوس، آرامش، اضطراب و حرص همگی زائیده نگاهاند. سخن قران زیباست: چرخش قلب با چرخش نگاههاست. وَ نُقَلِّبُ أَفئِدَتَهُم وَ أَبصارَهُم.[۲] یا مُقلّبَ القُلُوبِ و الأبصَارِ.
امام علی ع میفرماید: چشم دیدهبان، جلودار و قاصد سپاه قلب است. اندیشه و عواطف قلب به سمتی میروند که چشم نشان داده است. قلب نیز به دل چشم میبندد، با او آرام میشود و جایی که او گفت فرود میآید. چشم هم رائد و هم قاصد است. کور بودن از چشم خائن داشتن بهتر است. العُيُونُ طَلائِعُ القُلُوب. العَينُ رَائِدُ القَلب. الْعَيْنُ بَرِيدُ الْقَلْبِ. عَمَى الْبَصَرِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرِ النَّظَرِ.[۳]
رها نمودن چشم رنج و حسرت در پی دارد. مَن أطلَقَ ناظِرَهُ أتعَبَ خاطِرَهُ، مَن تَتابَعَت لَحَظاتُهُ دامَت حَسَراتُهُ[۴]
ازاینرو اسلام با دستور یا توصیههایی میخواهد این نیروی سرکش را کنترل و تحت حاکمیت عقل درآورد. احکام پوشش مرد و زن یکی از آنهاست. فقیهان پوشش را تابعی از نگاه دانستهاند. کّلُّما یَجِبُ فیه السَترُ یَحرُمُ اِلَیه النَظَرُ.
به موارد زیر از قران، حدیث و تاریخ توجه کنید.
اندیشه: فکر نیاز به محرّک دارد و هیچ محرّکی همانند چشم نیست. همگان میدانستند که سیب وقتی از درخت کنده شد به زمین میافتد و به آسمان نمیرود، ولی نیوتون وقتی افتادن سیبی را دید به فکر فرو رفت و نیروی جاذبه را کشف نمود.
خدای بزرگ جهان را بزرگ و با شگفتیهای فراوان آفرید تا بندگانش نگاه کنند، از غفلت درآیند، اندیشه کنند و به فرمانروایی، ربوبیت و هدفمندی او پی ببرند. عرفان، یعنی ملکوت هستی را دیدن، به یک چشم بستن و یک چشم گشودن نیاز دارد. به خود خیره نشدن و ربوبیت در هستی را مشاهده کردن. نیّر میسراید: دل بود جامِ جمت، گو بنگرد غيب و شهود * اى گدا از خودپرستى پا به جام جم مزن.
قران دعوت میکند تا در باریدن باران، رویش گیاهان، شکوفه گلها، خوشههای انگور و زیتون، دانههای انار، نطفه انسان، آفرینش شتر و عاقبت گذشتگان نگاه کنیم. نمیگوید بدانید، میگوید بنگرید. «أَوَ لَم يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيءٍ وَ أَن عَسى أَن يَكُونَ قَدِ اقتَرَبَ أَجَلُهُم فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعدَهُ يُؤمِنُونَ (اعراف، 185)
پنهان کردن یک مرده در خاک فکر سادهای میطلبد، ولی فکر قابیل متوجه آن نبود تا اینکه کلاغی را در حال کنکاش زمین دید و فکرش جوشید. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِين» (مائده، ۳۱)
عصمت: عصمت بالاترین جایگاه یک انسان هست. عصمت یعنی اقتدار روحی، یعنی توانایی مقابله با نیروهای اهریمنی. این مقام نیز با کنترل نگاه به دست میآید. عصمتِ نگاه عصمتِ قلب است. از امام صادق نقل است: هیچ قدرتی همچون قدرت چشمپوشی نیست. از نامحرمان چشم ببندید تا شکوه جهان هستی را بنگرید. مَا اعتَصَمَ أَحَدٌ بِمِثلِ مَا اعتَصَمَ بِغَضِّ البَصَرِ فَإِنَّ البَصَرَ لايُغَضُّ عَن مَحَارِمِ اللَّهِ إلا وَ قَد سَبَقَ إلَى قَلبِهِ مُشَاهَدَةُ العَظَمَةِ و الجَلَال.[۵] ألْنَّظَرُ سَهْمٌ مَسمُومٌ مِنْ سِهامِ ابْليسَ فَمَنْ تَرَكَها خَوْفاً مِنَ اللّهِ أعْطاهُ اللّهُ ايماناً يَجِدُ حَلاوَتَهُ فى قَلْبِهِ[۶].
شرک: موسی با نجات بنیاسرائیل و عبور آنها از رود نیل نعمت بزرگی به آنها داد و خداوند را به آنها از نزدیک شناساند. او بتپرستی را از فکرشان درآورد. ولی بنیاسرائیل آنطرف رودِ نیل بتپرستان را دوباره دیدند از موسی بتی دیدنی خواستند. شبیه معتادی که ترک کرده و دوباره آن را ببیند. وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ. (اعراف، ۱۳۸)
ابراهیم مکه را با آئین یکتاپرستی بنا نهاد. این آئین پاک بر جا بود تا مردی از مکه در سفر شام بتی را دید و با خود به مکه آورد. اهل مکه با دیدن بت مشرک شدند و شرک اندیشه حاکم شد. کار به جایی رسید که از شرک نیز به کفر گرویدند و خدا را نیز منکر شدند. آنان گفتند: وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّون. (جاسیه، ۲۴) آنان معاد را انکار و رفتهرفته سنتهای ابراهیم را از بین بردند. کار به زندهبهگور کردن دختران رسید. پیامبر فرمود: عمرو بن لحیّ نخستین کسی بود که دین عرب را تغییر داد. مورخین مینویسند او از شام بتی به نام هبل به مکه آورد.[۷]
آرامش و اطمینان: پیامبر اسلام عقل کلّ بود و جرعه ناب تسبیح و تحمید را نوشیده بود. بااینحال خداوند او را به معراج برد تا با دیدن ملکوت تسبیح او رنگ دیگری بپذیرد. سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير.
خداوند در جنگ بدر به مؤمنان وعده پیروزی داده بود. آیات توکّل در این جنگ نازل شد. ولی ترس مؤمنان همچنان باقی بود. خداوند در نگاهشان دشمن را کم نشان داد تا ترس آنان از بین رفت. إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنامِكَ قَلِيلًا وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور. (انفال، ۴۳)
ابراهیم مرد توحید بود. سنگینترین آزمونها را داده بود. او خلیلالرحمن و امام بر بشریت شد. ولی میخواست ببیند چگونه مردگان زنده میشوند تا اطمینان و آرامش بیابد. وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي. (بقره، ۲۶۰) همچون مادری که فرزندش اسیر شده و هیچ خبری آرامش نمیکند تا زمانی که فرزندش را ببیند.
برگزیدگان قوم موسی اطمینان به خدا پیدا نمیکردند و گفتند: باید خدا را ببینیم تا باور کنیم. موسی خود نیز تقاضای نگاه داشت. و با دیدن نشانهای اولِ مؤمنان شد. وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ بأنّك لا ترى. (اعراف، ۱۴۳)
تمام هستی نشانه علم و قدرت خداست. فطرتهای پاک از هر پدیدهای به آفریدگار پی میبرند، ولی دیدن معجزات اثر عامتری دارد. ازاینرو شقالقمر و دیگر معجزات رخ داد.
اضطراب: نگاه به بعضی صحنهها رابطه مستقیم با اضطراب دارد. آنکه ديده بپوشاند، دلش را آسوده ساخته است. آنکه چشم فرونشاند تأسفش کم میشود. مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ أراحَ قَلْبَهُ. مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أسَفُهُ وَ أمِنَ تَلَفَهُ[۸].
حیا و عفت: یوسف جوان پاکدامنی بود. بااینحال نشانههای نبوت را که دیده، توانست از دام ابلیس برهد. وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِين. (یوسف، ۲۴) از امام سجاد نیز نقل است که زلیخا پارچهای بر روی بت در خانه انداخت، یوسف که این صحنه را دید، منقلب کرد. وقتی از بت بیجان حیا میشود از خدای بزرگ نباید حیا شود. هر دو تفسیر اثر شگفت نگاه را بیان میکنند.[۹]
فضل بن عباس سوار بر شتر به همراه پیامبر بود. زن جوانی از پیامبر پرسشی داشت. پیامبر متوجه شد که فضل به آن زن مینگرد. با دست سر فضل را به طرف دیگر برد و فرمود: ترسیدم فتنهای رخ دهد
بهترین وسیله عفت کنترل نگاه است. نگاه بیهوده جز هوس و غفلت نزاید. نعْمَ صارِفُ الشَّهَواتِ غَضّ الْأبصارِ. ايّاكُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَانَّهُ يَبْذُرُ الْهَوى وَ يُولِدُ الْغَفْلَةَ[۱۰].
ترحّم و مهر: خدای بزرگ توجه ویژه به پیامبرش داشت، ولی میفرماید: چون حسرت تو را دیدیم رحمت ما به جوش آمد. نگاه خداوند همانا علم اوست و در تعبیر به نگاه حکمتی نهفته است. نگاه مولی به عبد آرامش میدهد. ازاینرو نفرمود: دانستیم، بلکه فرمود: تو را دیدیم. قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها
تبلیغ: امام صادق فرمود: با رفتارتان نماینده دین خود باشید و نه با گفتارتان. اگر مردم زینت رفتار مؤمنان را ببینند اعتماد میکنند. نگاه به عالم ربانی یادآور خداست. كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْنا. قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ.[۱۱]
عيسى بن مريم به يارانش گفت:
شیطان و نگاه: وسیله مهم شیطان نیز نگاه است. خالد بن ولید برای اخذ زکات به قبیلهای رفت. آنان از پرداخت زکات سرباز زدند. گفتگو میان آنان در جریان بود تا اینکه نگاه مالک به همسر زیبای رئیس قبیله افتاد. خالد آنان را منکر زکات خواند و به کشتارشان پرداخت. شوهر آن زن را کشت و او را همان روز به همسری گرفت. شوهر به هنگام مرگ به همسرش گفت: تو مرا به کشتن دادی. اگر زن پوشش کامل داشت آن اتفاق نمیافتاد. یک نگاه تمام ایمان خالد را ربود. آنان منکر زکات نبودند. وانگهی آن زن باید عده ارتداد یا وفات را نگه میداشت. النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً.[۱۲]
دعای نگاه: دعای امام صادق ع را بنگرید: خدایا، ایمانم را چنان قوی نما مثلاینکه تو را میبینم. و از اعضای بدنم چشم و گوشم را تا آخر نگه بدار. یعنی این دو بمانند و وارث قوای دیگر من بشوند. قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاك… وَ مَتِّعْنِي بِسَمْعِي وَ بَصَرِي وَ اجْعَلْهُمَا الْوَارِثَيْنِ مِنِّي…[۱۳]
حرص: توجه دادن به اهمیت نگاه منحصر در مسئله نامحرم نیست. نگاه به همه مظاهر دنیا اثر خود را دارد. نگاه حرص میآفریند.
موارد نگاه
نماز: بخش مهمی از حضور قلب در نماز با کنترل نگاه میباشد. به هنگام قرائت و سایر اجزای نماز دستورهای ویژهای برای نگاه وارد شده است. وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِك… وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ بَيْنَ قَدَمَيْكَ ثُمَّ قُلْ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه.[۱۴]
کفن: أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَعَدَّ الرَّجُلُ كَفَنَهُ فَهُوَ مَأْجُورٌ كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ.[۱۵]
نامحرم: هر كس چشم از حرام پر كند، خداوند در قيامت ديدهاش را از آتش پر مىكند، مگر اینکه توبه كرده به حضرت حق بازگردد. مَنْ مَلَأَ عَيْنَهُ مِنْ حَرامٍ مَلَأَ اللّهُ عَيْنَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ النّارِ الّا أنْ يَتُوبَ وَ يَرْجِعَ. اشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى امْرَأَةٍ ذاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَيْنَها مِنْ غَيْرِ زَوْجِها أوْ غَيْرِ ذِى مَحْرَمٍ مِنْها[۱۶]
[۱] نهج البلاغة، حكمت ۴۰۹
[۲] انعام، ۱۱۰
[۳] تصنيف غرر الحكم، ص۶۰ و غرر الحكم، ۲۶۰
[۴] بحار الأنوا، ج۱۰۱، ص۳۸.
[۵] بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۴۱
[۶] بحار الأنوار، ۱۰۱، ص۳۸
[۷] سیره رسول ص، ص۱۸۲
[۸] غرر الحكم، ص۲۶۰.
[۹] تفسير صافي، ج۳، ص۱۴
[۱۰] غرر الحكم، ص۲۶۰ و بحار الأنوار، ج۶۹، ص۱۹۹
[۱۱] كافي، ج۲، ص۷۷ و ج۱، ص۳۹
[۱۲] كافي، ج۵، ص۵۵۹.
[۱۳] كافي، ج۲، ص۵۷۸
[۱۴] كافي، ج۳، ص۳۲۰ و ۳۳۳
[۱۵] كافي، ج۳، ص۲۵۳
[۱۶] أمالى، صدوق، ۴۲۹ و ثواب الأعمال، ص۲۸۶