آرامش مومن (۲)

ظاهر خندان

ظاهر رفتارهای ما نمود روح و روان ما هستند. ولی می­تواند در آن‌ها تأثیر نیز بنماید. ازاین‌رو در احادیث به تحلّم و تباکی دستور داده­اند. هر جا عصبانی شدیم سعی کنیم خود را آرام نشان دهیم. خود را حلیم نشان دادن رفته‌رفته خود حلم را می­آورد. در عزای امام حسین نیز اگر تباکی کنیم قلب رقیق می­شود. خنده ظاهری اثر شگرفی دارد. علی ع فرمود: قلب مؤمن مدام از کوتاهی خود و دوریِ مقصد در اندوه است، ولی ظاهری شاد دارد. او شکایت نمی­کند و همگان گمان می­کنند که او هیچ مشکلی ندارد. اینکه مردم به گمانی به تو امید ببندند بهتر از این است که از تو ناامید شوند. ظاهر امیدوار داشتن امداد الهی را در پی دارد.[۱]

بردباری

بردباری از مهم‌ترین عوامل آرامش است. صبر یعنی کنترل نفس در مواجهه با دشواری­ها. علی ع فرمود: هرگاه به مشکلی افتادی در اطراف آن اندیشه و تفکر کن. اگر چاره داشت ناتوان مباش و سعی در حل آن بکن؛ و اگر چاره نداشت بی­تابی مکن. حوصله و صبر چاره کارهای بی­چاره است.[۲]

امام صادق از علی ع نقل کرد: بی­تابی امید را از بین می­برد، عمل را ضعیف کرده و بر غصّه می­افزاید.[۳]

آسان‌گیری

زندگی آسان است، مگر اینکه خود مشکلش کنیم. همچون مقصدی که دو راه کوهستانی و هموار دارد. ما خود انتخاب می­کنیم که از کدام راه برویم. حتی سیر و سلوک و مسیر الی­الله نیز آسان است. نماز در اول وقت و ترک گناه مسیر نزدیک به خداست. علی ع می­فرمود: عمل کم مداوم بهتر از عمل زیاد گاه­گاهی است.[۴]

علی ع می­فرمود: دنیا را آسان بگیرید تا از درشتی دنیا در امان بمانید. سبک باشید که گردنه سختی در پیشرو خواهید داشت.[۵]

خدا در امر دین نیز آسان گرفته است. ابن­کواء از علی ع پرسید: آیا به گناه­کار سلام بدهیم؟ فرمود: وقتی خدا ایمان او را پذیرفته و او را شایسته توحید خود دانسته، تو او را شایسته یک سلام نمی‌دانی؟[۶] البته روشن است برخوردی که گناه را تقویت کند حساب دیگری دارد.

 رضایت به تقدیر

آنچه تا حال گفتیم تسکین آورده و آرامش موقّتی دارند. درمان قطعی اضطراب، خوشنودی از تقدیر الهی است. پیش‌تر گفتیم که اضطراب در اثر بی­اعتمادی و یا ناخوشنودی است. مؤمن پس‌ازاینکه تمام تلاش خود را کرد به تقدیر خدا اعتماد کرده و از آن خوشنود می­شود. او در سایه مقام رضا به آرامش مطلق می­رسد.

علی ع فرمود: اگر به تصمیم خدا راضی شوید زندگی­تان گوارا شده، به مقام استغنا می­رسید و خود را توانگر می­یابید.[۷]

امام زين­العابدين ع فرمود: بالاترین درجه اهل یقین رضایت به قضای خداوندی است. ولیِّ خدا سه ویژگی دارد: اعتماد کامل به خدا، بی­نیاز از همه‌چیز و نیازمند به خدا.[۸]

امام جواد ع فرمود: اعتماد به خدا بهای هر کار بزرگ و پله هر قله­ای است.[۹]

چهار نسخه رضا

چهار حکیم برای تحصیل مقام رضا هرکدام نسخه­ای داده­اند:

ولایت: فخر المحققین پس از مرگ پدرش، علامه حلی، آواره شد و از ترس دشمنانِ پدر شهر به شهر گشت. حتی گفته­اند در آوارگی و غربت گرگی او را درید. روزگاری به آذربایجان پناه آورد. شبی که مضطرب خوابیده بود پدر را به خواب دید. در خواب گریه کرد و خود را به آغوش پدر انداخت. علامه بر او تشر زد که چرا مضطربی؟ من تو را به خدای عادل و حکیم سپرده­ام. فإنّ رَبّک مَلِکٌ عادِلٌ حَکِیمٌ. من پس از مرگ پاداش تلاشم را یافتم. مرا در بالاترین غرفه بهشت جای دادند. بی­تابی را کنار بگذار و با جدّیت کارهایت را ادامه بده.

این نسخه همان ولایت الهی و مهم‌ترین نسخه آرامش است. «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ.» (محمد، ۱۱) «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ.» (حج، ۳۱)

 شهید ثانی نیز این نسخه را، در کتاب مسکّن الفؤاد، تسکین دوم از پنج تسکین قرار می­دهد. او چند فرزند خود را از دست داد، دلگیر شد و برای تسلای خود این کتاب را نوشت.

پشت سر هر حادثه­ای قدرت، حکمت و مهر وجود دارد. خداوند به نظام هستی علم جزئی دارد. او از آه گرفتار و حتی ناله حیوانِ درمانده آگاه است. علی ع فرمود: از ضجّه حیوان بیابان، خطای پنهانی انسان، رفت‌وآمد ماهیان در قعر دریا و تلاطم آب‌ها به‌وسیله باد آگاه است.[۱۰]

 ‏ زندگانی در فرمانروایی پادشاه دادگر، فرزانه، آگاه و مهربان چه پریشانی خواهد داشت. امام صادق ع گفت: خداوند فرمود: اگر دو چشم بنده­ام را بگیرم و او از تصمیم من راضی شود جز بهشت به پاداش او راضی نخواهم شد.[۱۱] نابینایی نزد پیامبر اکرم آمد و گفت: دعا کن تا بینا گردم. حضرت فرمود: من دعا می­کنم، ولی اگر به قضای خدا راضی شوی، چیز دیگری از تو نخواهد خواست. نابینا از درخواست خود برگشت.[۱۲]

زیبایی: امام خمینی توجّه به زیبایی عالم را سبب آرامش و رضایت می­داند. رضا خوشنودی بنده از حق، تعالی‏ شأنه و مقدّرات اوست. درجه اوّل آن رضا به مقام ربوبيت حق است. عبد سالك، خود را در تحت ربوبيت حق، تعالى‏ شأنه، قرار داده و از سلطنت شيطانيه خارج می­شود. معلوم است مادامی كه شيطان تصرّف کند و قلب، نفس یا بدن عبد، از تحت ربوبيت و تربيت الهيه خارج شود، عبد نمی­تواند «رَضِيْتُ بِاللّهِ رَبَّاً» بگوید. درجه دوم، رضا به قضاء و قدر حق و خشنودی از پيش‏آمدهای گوارا و ناگوار است. مبدأ رضاء از حق‌تعالی‏ معرفت عبد است به جميل بودن افعال حقّ تعالی‏.[۱۳] حضرت زینب در حادثه کربلا به این نسخه اشاره فرمود. وقتی ابن زیاد به او گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ فرمود: من جز زیبایی ندیدم. خدا مرگ را بر آن‌ها نوشته بود و روزی هر دو نزد خدا جمع خواهید شد.[۱۴]

باقیات: محقق نراقی انسان را متوجه به کارهای باقی کرده است. هر چه فانی است شایسته اندوه نیست. در عالمِ كون و فساد همه چیز فانی است. تنها كمالات نفسانی از حيطة زمان، حوزه مكان، تصرّف أضداد و تطرّق فساد به دور هستند. توجه به این نکته خيالات فاسد و آرزوهای باطل را از بین می­برد. عاقل با چیزِ گذرا شاد نمی­شود تا با زوال آن ناراحت گردد. علی، سيد الأوصياء عليه آلاف التحية و الثناء، می­گفت: علی کجا و زینت ناپایدار چه کار کجا؟ مَا لِعَليّ و زِينةِ الدُنيَا و كَيفَ أفرَحُ بِلَذّةٍ تَفنَی و نَعِيمٍ لا يَبقَی؟![۱۵]

قران بارها با عبارت «و ما عند الله خیر و ابقی» به این نسخه پا می­فشارد و از ابراهیم به سبب گفته «لا احب الافلین» تمجید می­کند.

 پیامبر اکرم ص فرمود: ای قیس، در قبر، حشر و محکمه رفتارت همراه توست. به فکر آن‌ها باش. با رفتار کریم تو کریم و با رفتار لئیم، لئیم خواهی شد. با آن‌ها آرام یا پریشان باش.[۱۶]

محبت: غزالی و فیض می­نویسند: گفته­اند در ناگواری­ها و کار مخالف با هوس، تنها صبر باید کرد و رضایت معنایی ندارد. ولی حبّ حبیب حبّ افعال او نیز هست. اگر کسی را دوست دارید دغدغه او برای شما مهم خواهد ­بود تا حدّی که حتی گاهی احساس درد نکنید، مانند جنگجو که به هنگام غضب یا ترس دردی را حس نمی­کند. وقتی خونی را در بدنش دید می‌فهمد که زخمی شده است. یا درد را احساس می­کنید ولی به آن راضی هستید، مانند فصد و حجامت که درد دارند ولی با خوشحالی و رضایت هستند. الحُبّ يُورِثُ الرّضا بِأفعالِ الحَبيب.[۱۷]

هر چهار نسخه ولایت، جمال، بقا و محبت در پرتو بندگی، عبودیت و ذِکر پدید می­آیند. عبد صالح فرمان مولی برده، نزد او مقرب شده و عنایت او را جلب می­کند. سپردگی به مولی همچون سپردگی فرزند به پدرِ توانا آرامش آور هست. بندگی جهان را زیبا و خدا را محبوب می­کند و عبد را به مقام بقا و ولایت می­رساند. نزد امام سجاد سخن از گرانی شد. فرمود: من غصّه­ای ندارم، چون روزیِ من به عهده دیگری است. گرانی و ارزانی بر عهده اوست. البته روشن است تدبیر عبد و نیز مسئولیت کارگزاران سخن دیگری است. سخن در غصّه­خوری است.

عبد سالک در پرتو یاد خدا آرام می­شود. «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» (رعد، ۲۸)

قران، کلام مستقیم خداوند، او را تسکین می­دهد. «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً، كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا» (فرقان، ۳۲)

او از تاریخ و سرگذشت گذشتگان عبرت می­گیرد. «وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ.» (هود، ۱۲۰)

به خدا توکل می­کند. «… فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.» (توبه، ۱۲۹)

و مدام تقوای مولای خویش را دارد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ …» (احزاب، ۷۰ و ۷۱)

زیبایی آفرینش را بنگرید: با توبه می­توان همه گذشته را جبران نمود. «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.» (زمر، ۵۳)

نشاط عبد سالک با مراسم مذهبی است. «ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ …» (حج، ۳۲ و ۳۴)

او تنها با نماز ‏تمدّد اعصاب پیدا کرده و از بارهاى منفى روان خود را تخليه می­کند: «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي و أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه، ۱۴) ازاین‌رو، پيامبر هنگام سختى‏ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‏برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند، كه پاسخ سريع آن حضرت را در پى ‏دارد، آرامش‏دهنده مؤمنان در نگرانى‏ها است: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ.» (بقره، ۱۸۶)


[۱] إِنَّ بُشْرَ الْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِهِ وَ قُوَّتَهُ فِي دِينِهِ وَ حُزْنَهُ فِي قَلْبِهِ. تَأْمِيلُ النَّاسِ خَيْرَكَ خَيْرٌ مِنْ خَوْفِهِمْ نَكَالَكَ. غررالحکم، ص ۲۲۴ و ۳۱۹

[۲] إذا نزل بك مكروه فانظر فإن كان لك حيلة فلا تعجز و إن لم يكن فيه حيلة فلا تجزع. شرح نهج البلاغة، ج‏۲۰، ص ۳۱۰

[۳] إِنَّ السَّبَبَ الَّذِي أَدْرَكَ بِهِ الْفَاجِرُ فَهُوَ الَّذِي حَالَ بَيْنَ الْحَازِمِ وَ بَيْنَ طَلِبَتِهِ فَإِيَّاكَ وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْأَمَلَ وَ يُضَعِّفُ الْعَمَلَ وَ يُورِثُ الْهَمَّ. جعفريات، ص ۲۳۴

[۴] وَ اعْلَمْ أَنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ الْقَلِيلَ عَلَى الْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِين.‏ علل الشرائع، ج‏۲، ص ۵۶۰

[۵] إِنَّكُمْ إِنْ زَهِدْتُمْ تَخَلَّصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا وَ فُزْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاءِ. تَخَفَّفُوا فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ السَّاعَةَ [مِنْ وَرَائِكُمْ‏] تَحْدُوكُمْ. تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَايَا التَّشْمِيرِ. غررالحکم، ص ۲۷۰ عيون الحكم، ص ۲۰۳.

[۶] أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ سَأَلَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نُسَلِّمُ عَلَى مُذْنِبِ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقَالَ ع يَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلتَّوْحِيدِ أَهْلًا وَ لَا نَرَاهُ لِلسَّلَامِ عَلَيْهِ أَهْلًا. جعفريات، ص ۲۳۴

[۷] إِنَّكُمْ إِنْ رَضِيتُمْ بِالْقَضَاءِ طَابَتْ عِيشَتُكُمْ وَ فُزْتُمْ بِالْغَنَاءِ. غررالحکم، ص ۲۷۰

[۸] الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ مِنْ أَعْلَى دَرَجَاتِ الْيَقِين‏. التمحيص، ص ۶۰. وَ قَالَ ص ثَلَاثُ خِصَالٍ مِنْ صَنْعَةِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى الثِّقَةُ بِاللَّهِ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الْغِنَى بِهِ عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ الِافْتِقَارُ إِلَيْهِ عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ. كنز الفوائد، ج‏۲، ص ۱۹۳

[۹] الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ. نزهة الناظر، ص ۱۳۶

[۱۰] يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاطُمَ المَاءِ بِالرِّيَاحِ العَاصِفَات. نهج البلاغه، ص ۳۱۲.

[۱۱] قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أَنْزِعُ كَرِيمَتَيْ عَبْدٍ فَيَصْبِرَ لِحُكْمِي وَ يُسَلِّمَ بِقَضَائِي فَأَرْضَى لَهُ ثَوَاباً دُونَ الْجَنَّةِ. مشكاة الأنوار، ص ۲۷۷

[۱۲] مشكاة الأنوار، ص ۲۷۷

[۱۳] شرح جنود عقل و جهل، ص ۱۶۱. ص ۱۷۰.

[۱۴] مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلی‏ مَضاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَم‏. اللهوف، ترجمه فهری، ص ۱۶۱

[۱۵] جامع السعادات، ج‏۳، ص ۲۱۴ و ۲۱

[۱۶] يَا قَيْسُ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَك… فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ صَالِحاً لَمْ تَأْنَسْ إِلَّا بِهِ وَ إِنْ كَانَ فَاحِشاً لَمْ تَسْتَوْحِشْ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ عَمَلُك‏. اعلام الدین، ص ۳۳۲

[۱۷] محجة البیضاء، ج ۸ ص ۹۰؛ و ۹۱.