بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحثی که خدمت عزیزان هستیم «اصول و راهکارهای ظرفیتسازی در مساجد» هست
سعی میکنیم در این مدت زمانی که خدمت شما هستیم و مصدق وقت شما هستیم، مباحث، راهکارها و تکنیکهایی را عرض بکنیم که آن زمانی که در مساجد صرف میکنیم مفیدتر باشد و بتوانیم ظرفیتهایی که در مساجد وجود دارد را فعالتر بکنیم.
ابتدای امر از باب مقدمه من چهار نکته را خدمت شما عرض میکنم که البته این نکات را اسلایدها هم میتوانید مشاهده بفرمایید.
۱. اولین نکته که از باب مقدمه باید به آن توجه داشته باشیم این است که من معتقدم هستم در همه مساجد ظرفیتها وجود دارد، هر مسجدی ظرفیتهای بومی خودش را دارد. ما مسجد بدون ظرفیت نداریم و همه مساجد ظرفیتهایی را دارند؛ اما این مساجد ظرفیتهای خودشان را فعال نکردند، ظرفیتها شناسایی نشده است وگرنه ظرفیت وجود دارد. کوچکترین مساجد، دورافتادهترین مساجد قطعاً در اینها ظرفیتهایی وجود دارد و باید این ظرفیتها فعال بشود.
این نکته بسیار مهمی است. کسی فکر نکند که در یکجایی، در یک مسجدی، در یک روستایی، در یک نقطهای ظرفیتی وجود ندارد. همهجا ظرفیت وجود دارد و فقط شناسایی و فعال کردن لازم دارد.
۲. نکته دوم این است که ما معمولاً وقتی سراغ ظرفیت مساجد میرویم، عزیزان همان ابتدای امر به نداشتهها و کمبودها توجه میکنند. تا سوال میشود که آقا؛ این مسجد چکار میتواند بکند؟ میگویند: بودجه نداریم، نیروی انسانی نداریم، کسی به ما سر نمیزند. به نداشتهها نگاه میکنیم نه به داشتهها! همیشه نیمهخالی را میبینیم. بهجای اینکه اگر میخواهیم یک اصول درستی بریزیم، یک برنامهریزی صحیحی داشته باشیم، میخواهیم یک ظرفیتهایی را شناسایی بکنیم. بهجای اینکه بگوییم چه چیزی را نداریم یک کاغذ و قلم برداریم و بگوییم چه چیزهایی را داریم، داشتههای خودمان را ببینیم. ظرفیتها یعنی نگاه به داشتهها و نه نگاه به نداشتهها، یعنی اینکه ما بگوییم چه نداریم؟ بودجه نداریم، مثلاً فلان تخصص را نداریم. قبول؛ ولی اگر بخواهی نداشتهها را لیست بکنی شاید این لیست زیاد بشود و آن ظرفیتها شناسایی نشود.
اول برویم سراغ آن چیزهایی که داریم تا ظرفیتها شناسایی بشود.
۳. سومین نکتهای را که عرض بکنم این است که ظرفیتهای مساجد متفاوت است. یک مسجدی ممکن است ظرفیت فرهنگی قوی دارد، یک مسجدی ظرفیت تربیتی دارد، یک مسجدی ممکن است ظرفیت اقتصادی داشته باشد، یک مسجدی ظرفیت آموزشی دارد، یک مسجدی ظرفیت فعالیتهای اجتماعی دارد و یا مسجدی ممکن است ترکیب از این ظرفیتها باشد؛ این در هر مسجدی و در هر منطقهای متفاوت است نسب به بوم آن مسجد و منطقه است لذا ظرفیتهای بومی حتماً به این معنا نیست که بگویید من فلان مسجد را در فلان نقطه و در فلان منطقه دیدم که فلان کار را کردند، لزوماً من هم در مسجدم میتوانم همان کار را انجام بدهم.
بهعنوانمثال ما تجربه یک فعالیت اقتصادی در مسجدمان داشتیم. یک شخصی از تبریز با من تماس گرفت و گفت من در فضای مجازی شنیدم و خواندم که شما چنین فعالیتی را داشتید، من میخواهم در مسجد خودمان در تبریز چنین کاری را انجام بدهم.
گفتم: مسجد شما کجاست؟
گفت: فلان نقطهای از تبریز
از ظرفیتها و سایر موارد سوال کردم و دیدم اصلاً این نسخهای که در بومِ منطقه ما هست در بوم منطقه آنها اصلاً قابلیت اجرایی ندارد. این ظرفیت اقتصادی و اشتغالی را که ما در اینجا ایجاد کردیم و بازاری که اینجا وجود دارد آنجا اصلاً وجود ندارد. این فارغالتحصیلی که اینجا هست او اصلاً چنین فارغالتحصیلی را ندارد.
لذا همیشه ظرفیتها مثل هم نیست و کسی که میخواهد در مسجد خودش ظرفیت را ایجاد بکند باید بوم بومِ منطقه خودش را درست بشناسد.
۴. نکته چهارم این است که بعضی از ظرفیتها را باید ایجاد بکنیم و بعضی از ظرفیتها هست، بالقوه هست و فقط باید بالفعل بشود. در صفهای نماز جماعت هست و نشستند و فقط بالفعل نشده است.
مثلاً شخصی در مسجد ما هست و یک خطاط خیلی قوی هست و ما اصلاً نمیدانستیم و بعداً فرض بفرمایید میخواست یک پول وجوهاتی را بدهد، پشت پاکت خطی را نوشته بود و دیدیم که چقدر خوشخط هست و وقتی سوال میکنیم، میبینیم که مثلاً برنده فلان دوره از مسابقات خطاطی بوده است. ببینید؛ این ظرفیت وجود دارد، بالقوه هست اما باید بالفعل بشود.
ببینید؛ بحث ما سر چیست؟ میخواهیم ظرفیتهای مساجد را فعال کنیم، بشناسیم. ظرفیتهایی که گفتیم در مساجد همیشه وجود دارد. نیاز به یک اصول دارد، نیاز به یک راهکارهایی دارد، یک تکنیکهایی را لازم دارد که اینها را باید بدانیم و با برنامه حرکت بکنیم.
بعضی از زمان وجود دارد که این زمانها برای فعالسازی ظرفیتها خیلی زمانهای خاصی هست، اینها میتواند نقطه عطفی باشد، میتواند یک انرژی مضاعفی را بدهد.
مثل ماه مبارک رمضان که ما در این ایام نیز در ماه مبارک رمضان هستیم. در ماه مبارک رمضان حالا در بعضی از روایت هم داریم که اقبال مردم به سمت مساجد، به سمت دین و به سمت قرآن بیشتر میشود. اینجایی که میبینیم مردم اقبالشان بیشتر میشود، آن افرادی که ممکن است در طول سال ارتباطی با مساجد نداشتند و در ماه رمضان بهواسطه ای ولو بهواسطه شب قدر ارتباط برقرار کنند، اینجا ظرفیت فعالسازی بیشتر است.
لذا از این فرصتها که «تمر مرّ السحاب» بیشتر باید استفاده بکنیم و بهرهمند بشویم مثل ماه مبارک رمضان.
دو سوال کلیدی در اینجا وجود دارد که نسبت به چگونگی کار است. ببینید؛ من نسبت به چرایی و چیستی من خیلی توضیح ندادم چون عزیزان همه مستحضر هستند، من نسبت به چگونگی دارم سوال مطرح میکنم.
دو سوال کلیدی هست که ما باید این سوال را بنویسیم و روی آن کار بکنیم، اتاق فکر تشکیل بدهیم و ایدهها را بگیریم. یک اتاق فکری داریم و جوانانی هستند که تحصیلکرده هستند و خوشفکر، اینها بنشینند و ایدههای خودشان را نسبت به این دو تا سوال بدهند.
سوال اول: چگونه ظرفیتهای موجود در مسجد خودمان را شناسایی کنیم؟
یک ظرفیتهایی وجود دارد در مسجد و در اطراف من، اینها را شناسایی کنم، بشناسم ظرفیتها را
سوال دو: چگونه ظرفیتهای بالقوه را بالفعل کنیم؟
ظرفیتهایی را که وجود دارد را چگونه بالفعل کنیم؟
باید ایدهها را بگیریم.
اگر بخواهیم در این مسیر حرکت کنیم، آن روایت معروف آقا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نسبت به جناب کمیل که حضرت فرمودند: «یا کمیل ما من حرکة إلّا و أنت محتاجٌ فیها إلی معرفةٍ» (کتاب شریف تحف العقول صفحه ۱۷۱)
هیچ حرکتی وجود ندارد مگر اینکه ما نیاز داریم شناخت پیدا بکنیم، با شناخت حرکت بکنیم، با برنامه حرکت بکنیم.
اولین قدم ما این است که میخواهیم شناسایی کنیم ظرفیتها را، بالفعل کنیم ظرفیتهای بالقوه را.
اول باید چکار کنیم؟ باید شناخت پیدا کنیم. شناخت به چه چیزهایی پیدا کنیم؟
مبانی برنامهریزی و تصمیمگیری، حالا خودِ برنامهریزی و تصمیمگیری یکی از مهارتهای مهم است که باید عزیزان آموزش ببیند. در آن مهارتهای دهگانهای که اعلام شده است و سازمانهای جانی نیز گفتند، یونسکو گفته است که این مهارتهای دهگانه را انسانها باید یاد بگیرند و اگر این مهارتهای دهگانه را یاد نگیرند سواد ندارد. یکی از آن مهارتها مهارت برنامهریزی و مهارت تصمیمگیری است.
ما میخواهیم برای ظرفیتهای مسجد برنامهریزی کنیم و تصمیم بگیریم. در چهار حوزه اول باید معرفت و شناخت پیدا بکنیم. اصول برنامهریزی ما همان (ما من حرکة إلّا و أنت محتاجٌ فیها إلی معرفةٍ) این حرکتی که میخواهیم انجام بدهیم در چهار حوزه باید معرفت و شناخت پیدا بکنیم:
۱. اولین پایه کاری که شما میخواهید انجام بدهید برای ظرفیتسازی این است که آمار و اطلاعات شما از مسجد و از پیرامون مسجد باید دقیق باشد.
پایه هر برنامهریزی آمار و اطلاعات است. اگر آمار و اطلاعات شما ناقص باشد و یا اشتباه باشد، اگر بر پایه آماری اشتباه و یا ناقص برنامهریزی بکنید آن برنامهریزی شما را به هدف نمیرساند.
پس جامعه آماری را درست بچینید، اطلاعات شما دقیق باشد، کمک بگیرید تا آمار دقیقی پیدا بکنید.
بهعنوانمثال:
ـ جمعیت اطراف من چقدر است؟
من یک مسجدی دارم، مسجد من یک حوزه جغرافیایی دارد تا مساجد دیگر، چه میزان جمعیتی اینجا وجود دارد؟
ـ بیشترین سنّی که در اطراف من وجود دارند چه سنّی هست؟
اینجا معمولاً بازنشستهها هستند؟ جوانترها هستند؟ من با چه سنینی ارتباط دارم؟
ـ خانوارهایی که اینجا هستند چند خانوار هستند؟
آیا مجتمعهای مسکونی پر خانوار و پرجمعیت هستند و یا خانههای ویلایی کمجمعیت هستند؟
ـ شغل این افراد چیست؟
آیا کارمند هستند؟ آیا کاسب هستند؟ بازنشسته؟ نظامی؟ فرهنگی. شغل اینها باید شناسایی بشود چون در جامعه آماری و برنامهریزی شما خیلی مؤثر است.
ـ کسبهای که اطراف من وجود دارد چه شغلیهای هستند؟
من بدانم که چقدر سوپرمارکت هست؟ چه تعداد آرایشگاه هست؟ ممکن است بعضی از جاها محل آسیبها هست و من باید شغلها و اطراف را بشناسم. کسبه خیلی مهم هستند.
ـ ترکیب جنسیتی اینجا چگونه است؟
و غیره. اطلاعات دیگری که خودِ شما ممکن است فکر بکنید و مطالبی را در جامعه آماری خودتان قرار بدهید.
پس اولین نیازی که در حوزه معرفتی و شناخت لازم است برای برنامهریزی درست و فعالسازی ظرفیتها، این است که آمار و اطلاعات شما درست باشد.
۲. باید شناخت نسبت به توانمندیهای اطراف خودتان پیدا بکنید.
ممکن است اطراف شما توانمندیهای بسیار زیادی وجود داشته باشد که شما از این توانمندیها مطلع نیستید.
بهعنوانمثال:
ـ توانمندیهای اقتصای
در منطقه شما ممکن است یک کارآفرین خوبی وجود داشته باشد که اگر شما ایشان را دعوت بکنید میتوانید ایدههای کارآفرینی و اشتغالزایی از او بگیرید؛ و او برای خودش دارد کارهایی را انجام میدهد و برای شما نیز انجام میدهد.
ـ توانمندی هنری
ممکن است شما یک هنرمندی در اطراف خودتان داشته باشد.
ـ توانمندی ورزشی
ـ توانمندی علمی
یک نخبه علمی ممکن است در اطراف وجود داشته باشد که میتواند به شما خیلی کمک بکند.
ـ توانمندی مدیریتی
ممکن است یک مدیری در اطراف شما ساکن باشد و شما اصلاً خبر ندارید. اینهمه مدیرانی که در جامعه ما هستند بالأخره منزل اینها در اطراف همین مساجد است و شما نمیدانید که در اطراف مسجد شما آیا خانه یک مدیری وجود دارد که از ظرفیت مدیریتی ایشان بهرهمند بشوید یا نه.
ـ توانمندی اجرایی
ممکن است یک انسان فعال اجتماعی و یا فعال مدنی وجود داشته باشد که اینها قابلشناسایی است.
پس شناخت توانمندیهای پیرامون خودتان خیلی شناخت لازمی است. گاهی از اوقات برخی از ائمه جماعات ما از توانمندیهای نمازگزاران ثابت مسجد خودشان هم مطلع نیستند! خب این مسجد نمیتواند ظرفیتهای خودش را فعال بکند.
دویست نمازگزار ثابت مرد و زن دارد ولی نمیداند که توانمندیهای اینها چیست! شغل این آقای نمازگزار چیست!
در روایت داریم نبی مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله اگر کسی را میدیدند از شغل او سوال میکردند. اگر میگفت بیکار هستم حضرت میفرمود: «سقط عن عینی». بکار به درد نمیخورد؛ اما هر شغلی که داشت، شغل را تقبیح نمیکردند. بیکاری را تقبیح میکردند ولی شغل را تقبیح نمیکردند.
منِ امام جماعت اول باید توانمندیهای همین نمازگزارهای ثابت مسجد خودم را جمعآوری بکنم. بدانم هرکدام در چه زمینهای توانمندی دارند، از ظرفیت اینها ببینم چه بهرهمندی را میشود ایجاد کرد.
پس دومین حوزه شناختی ما در حوزه توانمندیها است.
۳. سومین حوزه در حوزه آسیبها است.
ممکن است در آن منطقه شما یک سری از آسیبهای خاصّ منطقه شما وجود دارد و این را شما باید بشناسید و در برنامهریزیهای خودتان لحاظ کنید.
یک سری از آسیبها در کل کشور کموبیش وجود دارد. بهعنوانمثال:
ـ طلاق
ـ اعتیاد
اینها یک آمار نسبی وجود دارد که یکجایی ممکن است بیشتر باشد و یکجایی ممکن است کمتر باشد. ولی ممکن است یک سری از آسیبها باشد که مخصوص یک نقطه است. مثلاً در یکی از مساجد میگفتند که در این منطقه سگ گردانی زیاد است، در یک منطقه میگویند که اینجا امنیت ضعیفی دارد مثلاً سرعت و یا زورگیری زیاد میشود و یا خدایی نکرده در اینجا فحشا زیاد است و یا نزاع و یا مزاحمت برای نوامیس زیاد است؛ یعنی آسیبهای بوم و منطقه خودتان شناسایی بشود.
۴. چهارمین شناخت به نیازها است.
نیازهای خودمان را هم باید بشناسیم. بهعنوانمثال:
ـ نیاز به مشاوره
مشکلات ممکن است زیاد باشد و نیاز به مشاوره بالا هست. مشاوره خانوادگی، مشاوره تحصیلی، مشاورههای روحی و روانی.
ـ بازی کودکان
برای بازی کودکان ممکن است جایی را نداشته باشند و من میتوانم از این نیاز استفاده بکنم.
ـ کمکتحصیلی
ممکن است منطقهای برای کمکتحصیلی نیاز داشته باشند و من اگر از در کمکتحصیلی وارد شوم میتوانم کارهایی را انجام بدهم.
ـ گشت بسیج
مثلاً اگر مشکل امنیتی وجود داشته باشد میتوانم گشت بسیج را ورود بدهم و در منطقه ظرفیت ایجاد کنم و ضریب نفوذ خودم را بالا ببرم.
ـ اقتصادی
ممکن است درجایی کمک اقتصادی و معیشتی خوب جواب بدهد، ظرفیت فعالیتهای اجتماعی وجود دارد. این نیازها را باید شناخت.
این چهار حوزه معرفتی و شناختی که در ظرفیتسازی کمک میکند.
اما اگر بخواهیم این ظرفیتها کاملاً فعال و پویا بشود سه مرحله کلّی وجود دارد که در هر مرحلهای باید اصول و راهکارهای آن را گفتگو کنیم.
مرحله اول: جذب و کشش است؛ یعنی شما بتوانید آن مخاطب پیرامونی خودتان را جذب بکنید و کشش برای او ایجاد کنید. به تعبیری قلاب بیندازید و او را بکشید اطراف خودتان، خانههایی که اطراف شما هست، مغازههایی که اطراف شما هست، جوان و نوجوانهایی که اطراف شما هستند و حتی کودکانی که اطراف شما هستند را بتوانید قلابی بیندازید و برای اینها جذب و کشش ایجاد کنید.
این مرحله اول است که شاید ماه مبارک رمضان یک فرصت بسیار خوب برای مرحله باشد که جذب و کشش ایجاد بشود. چون یک جذب درون و فطری خودبهخود هست، یک قدم را راحت برمیدارند و شما راحت اگر بتوانید قلاب را خوب بیندازید بهراحتی میتوانید اینها را به سمت خودتان بکشید.
این مرحله اول بود که البته راهکارها و اصول آن را با هم گفتگو میکنیم.
مرحله دوم: پذیرش و پرورش. حالا که جذب شد و آمد باید یک راهکارها و اصولی را رعایت بکنیم که او آمده، قلاب انداخته شده است، بپذیرد و پرورش پیدا بکند.
این مرحله دوم، یک مقداری کار سختتر میشود. شاید جذب با یک حرکتی اتفاق بیفتد. حالا میخواهیم که آمد، بپذیرد. ما با یک جذابیتی او را کشاندیم ولی میآید با من حرف میزند ولی دیگر نمیپذیرد و میرود و حاضر نیست اینجا بنشیند و پرورش پیدا بکند.
باید پذیرش هم در او ایجاد بشود و پرورش هم ایجاد شود. این هم مرحله دوم.
مرحله سوم: تثبیت و افزایش است. حالا که پذیرفت باید ماندگار بشود و بماند و افزایش پیدا بکند.
این چرخه میچرخد! یعنی شما اگر به مرحله سوم تثبیت و افزایش رسیدید، این دوباره برای شما جذب ایجاد میکند. آنکسی که تثبیت شده و رشد کرده و افزایش پیدا کرده و پیام من رو پذیرفته است و حاضرشده در مجموعه من قرار بگیرد، او خودش مجدد برای من جذب ایجاد میکند و این چرخه دائم در حال چرخش است اگر شما حرکت خوبی در ماه مبارک رمضان بزنید و این اصول و راهکارها را بتوانید بر پایه آن چهار حوزه و معرفت إن شاء الله انجام بدهید.
من اول وارد بشوم در حوزه جذب و پرورش
اصولی که در جذب و کشش وجود دارد چند اصل است که ابتدا اصول مدیریتی آن را عرض میکنم:
۱. گستره افزایی محیط تبلیغی
ما وقتی میخواهید جذب بکنید، اکتفاء به همان کف مسجد نداشته باشید.
محیط تبلیغی شما فقط همان سخنرانی در مسجد نیست، محیط تبلیغی فقط همان نکاتی که بین دو نماز بگویید نیست، محیط تبلیغی فقط برد مسجد نیست. باید محیط تبلیغ را حتماً گسترده بکنید، حتماً باید به ساختمانهای اطراف و مغازههای اطراف هم تبلیغی را در نظر بگیرید.
هر آپارتمانی ممکن است یک بُرد در مجتمع مسکونی خودشان داشته دارند، جایگاه شما در بُرد آنها چیست؟ آیا اطلاعیههای شما در بُرد آنها میخورد؟ شما توانستهاید محیط تبلیغی خودتان را گسترده بکنید که پیام شما به آنها برسد که بتوانید آنها را نیز جذب بکنید؟ مغازههای اطراف شما حاضر هستند اطلاعیههای شما را پشت شیشه خودشان بزنند؟
حتماً گستره محیط جغرافیایی شما باید گسترده بشود.
۲. استفاده از متنوع و متعدد
امروزه ابزارها بسیار متعدد شده است. امروزه مثل قدیم نیست، قدیم شاید یک روحانی در ۵۰ سال پیش تنها ابزاری که دستش بود همین منبر و محراب بود و یا ابزار خوب همیشگی او همان چهره به چهرهای که همیشه اتفاق میافتاد بود؛ یعنی یک روحانی فعال چهره به چهره (که امروزه خیلی نیاز هست البته) میرفت و ارتباط میگرفت، حالا چقدر میرسید و چند نفر را میتوانست ارتباطگیری کند بالأخره ابزار همینقدر بود.
اما امروزه ابزار خیلی گسترده شده است. شبکههای اجتماعی در اختیار شما است که همین میتواند محیط تبلیغی شما را بسیار فراوان کند، شما در مسجد برای ۵۰۰ نفر صحبت میکنید اما ممکن است در یک پیجی ۵۰۰۰ نفر راحت حرف شما را بفهمند.
پس گستره افزایی ایجاد میشود و همین ابزارهای متنوع یک ظرفیتی برای شما ایجاد میکند.
۳. استفاده از روشهای متنوع و جذاب
روشهای خودتان را هم باید متنوع کنید. اگر میخواهید جذبی اتفاق بیفتد، با یک روش ثابت نمیشود. اینکه من فقط بلدم سخنرانی بکنم، من فقط بلدم از روی کتاب بخوانم، من فقط بلدم حدیث بخوانم. اینها خوب هست و باید هم باشد اما این روشهای شما باید متنوع بشود.
امروزه از روشهایی هست که استفاده میکنند در علوم تربتی و روانشناسی مثلاً:
روش تداعی: این از روشهای مهم است. امروزه آن چیزی که از تداعی دارند در رسانهها و فیلمهای سینمایی استفاده میکنند میدانید چقدر مخاطب ما تأثیرگذار است؟!
معروف است این مثالها که آن فیلم سینمایی که میسازند که فلان بازیگر میآید و یک اسلحهای دستش میگیرد و یک عده زن و کودک را به رگبار میبندد و خون میپاشد و اینها در خون غلت میزنند، یک صحنه بسیار رقتانگیز و پسزمینه دارد صدای اذان پخش میشود! آن صدای اذان دارد از هنر تداعی استفاده میکند که هر جا آن مخاطب صدای اذان را بشود یاد آن تصویر میافتد و اگر یادش هم نیفتد در ضمیر ناخودآگاه او آن ترس و دلهره ایجاد میشود.
این روش تداعی است. ما در مساجدمان چقدر از روش تداعی استفاده میکنیم؟ آنکسی که پایش را در مسجد نمیگذارد بهمحض اینکه اسم مسجد را بشنود چه چیزی در ذهن او تداعی میشود؟ یا اگر تداعی هم نشود در ضمیر ناخودآگاه او چه چیزی قرار میگیرد؟ یا آن شخصی که در عمرش پایش را به مسجد نمیگذارد شاید اسم مسجد را بشوند یاد تعزیه پدرش بیفتد چون مساجد تداعی تعزیه را کرده.
امروز شما قرائت سوره تکویر استاد عبدالباسط را بگذارید برای یک کسی مثلاً وقتی میخواند «اذا الشمس کورت» چه چیزی سریع تداعی میشود؟ تا گذاری سوال میکند: کی از دنیا رفته؟
این از روش تداعی استفاده شده است درحالیکه ما میتوانستیم تداعیهای زیبا برای مردم انجام بدهیم. مسجد جای خوشیها است، چند تا عقد ازدواج در مسجد خوانده شده است که اینها تداعی خوب داشته باشند، یاد خاطرات خوبشان در مسجد بیفتند، چند دانشآموز نخبه در مسجد تقدیر شدهاند، چقدر خانوادهها جایگاه پیدا کردهاند، حسّ خوب به آنها منتقل شده است.
تداعی یکی از روشها خوب هست.
ـ خاطره سازی
ـ هیجان سازی
در مسجد برخی نیاز به هیجان دارند که باید ظرفیتهای اینگونه ایجاد بشود.
مقصود این بود که روشهای ما باید تغییر پیدا کند، ما در حوزه روشها متأسفانه خیلی عقب هستیم و به نظرم یک بحث جداگانهای میطلبد که ما کمی روشهای مختلف را گفتگو کنیم.
چهارمین نکته گستره افزایی در نیروی انسانی است نیروی انسانی ما هم باید یکم گسترده شود. فقط همین یکی دو نفر که دور من هستند و همیشه دور من میآیند و کفش جفت میکنند و چای میآورند نیستند بلکه آدمهای دیگری هم هستند که میتوانند نیروی من باشند.
امام جماعت موفق آن کسی نیست که خودش خیلی کار میکند؛ امام جماعتی که فرمودند، مدیر ذاتی مسجد است، مدیر موفق آن مدیری نیست که خودش همیشه دارد کار میکند بلکه مدیر موفق آن کسی است که نیروی مختلف را خیلی خوب به کار میگیرد؛ یعنی از همه ظرفیتها بهرهمند میشود. مدیر موفق آن کسی نیست که خودش همیشه خرج میکند بلکه آن کسی است که سرمایهگذار میتواند بیاورد و از ظرفیت دیگران میتواند بهرهمند شود. لذا نیروی انسانیتان را باید گسترده کنید.
نکته پنجم که نکته مهمی است، برای اینکه جذب درستی داشته باشیم باید ورود مؤثری هم داشته باشیم. بعضیها به همین راحتی حاضر نیستند وارد مجموعه ما شوند. باید بتوانیم یک ورودی داشته باشیم که اینها بپذیرند وارد مجموعه ما شوند.
چه ورودی؟ مثلاً از دریچه نیازهای مخاطب ورود پیدا کنیم؛ نیازهای فطری، نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای جسمی، قرآن از همین نیازها استفاده کرده است وقتی نعمتهای بهشت را خدای متعال میشمارد، میبینید از نیازهای فیزیولوژی انسان هم استفاده میشود، از نیازهای فطری، نیاز به امنیت «اولئک لهم الامن» یعنی انسان نیاز به امنیت دارد، تو نمیخواهی امنیت داشته باشی؟ بیا اینجا؛ نیاز به آرامش، همه نیاز به آرامش دارند، شاید اگر من اول بگویم نماز بخوان بگوید ایبابا همه میگویند نماز نماز! میگوییم تو نمیخواهی آرامش داشته باشی؟ باید او را به سمت مسجد بکشانیم و بگوییم ما برای تو آرامش درست میکنیم «الا بذکر الله تطمئن القلوب»، اینطور از دریچه نیازهایش ورود پیدا کنیم.
یا از دریچه دغدغهها و نگرانیها؛ انسان وقتیکه برایشان دغدغه و نگرانی ایجاد میشود، آن تلنگر را که میخورند، حاضرند خیلی از اقداماتی که قبلاً انجام نمیدادند انجام دهند، مثلاً میبینید برای تصحیح قرائت نمازش اصلاً به فکر نیست، اصلاً دنبال این نیست که قرائتش را درست کند اما یکجا خودش میداند گه باید قرائتش را درست کند آن کجاست؟ زمانی که حج میخواهد برود. به حج که میخواهد برود، میگویند اگر قرائتت درست نباشد، نماز طواف نساءت را اگر مثلاً نتوانی درست بخوانی، خانمت به شما نامحرم میشود؛ دغدغه برایش ایجاد میشود، نگرانی برایش ایجاد میشود، وقتی نگرانی ایجاد میشود.
آقای محترم! خانم محترمه! شما نگران بچهات نیستی؟! نمیدانی که ۹۰ درصد کسانی که مجرماند و در زندان هستند طبق آماری که گرفتند، بینماز بودند؟ نگران نیستی که فردا فرزندت در چه وادیای بیفتد؟ وقتیکه این دغدغه و نگرانی برایش ایجاد شود، به سمت شما میآید.
از دریچه آرزوهایش میتوانید ورود کنید. انسانها آرزوهایی دارند، آرزو خوشبختی دارند مثلاً، آرزو ثروتمند و پولداری دارد، آرزوهای آنها را پیدا میکنید و از دریچه آنها وارد میشوید. شاید از اول به او بگویید بیا میخواهم تو را هدایت کنم! حاضر نمیشود. اول میگویی نمیخواهی من تو را به آرزوهایت برسانم؟ نمیخواهی خوشبخت شوی؟ بیا کلیدهای خوشبختی را من به شما میدهم. بعد ممکن است ایشان را به یکجایی میرسانید که «قد افلح المومنون» ولی بالاخره از دریچه آرزوهای وارد شدی.
یا از دریچه سلیقهها؛ سلیقهها متفاوت است. ممکن است یکجایی مخاطب ما سلیقه طنز دارد و دوست دارد مطالب را بهصورت طنز بشنود؛ ما باید این مهارت را داشته باشیم یا سلیقههای دیگری که اینجا وجود دارد. بیاییم یک محتوا را به روشهای مختلف بگوییم که بتوانیم جذب کنیم.
بحث گم نشود؛ چه داریم میگوییم؟ ظرفیت میخواهیم ایجاد کنیم. قدم اول؛ جذب است. ممکن است این محتوایی که همیشه من میگویم نمیگیرد باید تغییرش دهم. فقط ممکن است بگویم ای کسانی که زندگی عجیبوغریبی دارید! بیایید من میخواهم زندگیهای مختلفی را به شما نشان دهم. چهار نوع زندگی داریم: مگسی، زنبوری، مورچهای و عنکبوتی. هر که میخواهد بیاید بگویم بعد شما مطلب و محتوای خودتان را میگویید اما قالبش را عوض کردید و با سلیقه او همراه شدید این باعث میشود که قلابتان در جذب و کشش درست شود.
این یک سری اصول است. یک اصول فردی هم در جذب و کشش وجود دارد.
ببینید اگر میخواهید مخاطبتان را جذب کنید اول باید حسن ظن داشته باشید؛ کسی که بدگمان باشد نمیتواند جذب داشته باشد.
تبسم و گشادهرویی خیلی مؤثر است. امام جماعتی که اخم کند و تبسم ندارد، نمیتواند مردم از دورش پراکنده میشوند «فبما رحمه من الله لنت لهم» اگر آن خشونت وجود داشته باشد «وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ» مردم پراکنده میشوند.
آراسته بودن امام جماعت خیلی مهم است. لباس مرتب بپوشد، تمیز باشد. حتیالامکان لباسی باشد که هارمونی رنگی آن جذاب و قشنگ باشد البته نه که از چارچوبش خارج شود. عبای صورتی نیندازد مثلاً.
با مخاطب ارتباط چشمی برقرار کند. اگر یک نفر بیاید از شما بپرسد یا به هر بهانه بیاید ارتباط بگیرد مثلاً یک آدرس خواست بپرسد. حتی متلکی بخواهد بگوید، آن یک بهانه است اما شما باید قلاب بیندازی. ارتباط با آن خیلی مهم است که بتوانی چطوری با او ارتباط بگیری.
زبان بدن شما خیلی مهم است. چطور امام جماعت مینشیند. سیره علما گاهی مشرف میشویم میبینیم چقدر مؤدب مینشینند. چقدر آرام و باوقار مینشینند. حالا اگر یک امام جماعتی باشد که مخاطب دارد با او حرف میزند امام جماعت هم با گوشیاش بازی میکند و لم هم داده و هیچ ارتباط چشمی هم ندارد! خب این چطور میخواهد جذب کند و قلاب بیندازد؟! حس بدی دارد منتقل میکند.
جذابیتهای محیطی اضافه کنید و هر چیزی که به ذهن شما میرسد که در این جهت میتواند جذب و کشش ایجاد کند.
این اصول فردی جذب و کشش.
مرحله بعدی که پذیرش و پرورش است. مخاطب جذب شد و حاضر شد یکبار بیاید و پای صحبت من بنشیند حالا ما باید یک کاری کنیم که پذیرش در او ایجاد شود و ما را بپذیرد و حاضر باشد پای من رشد کند و پرورش پیدا کند.
چهکاری باید بکنیم؟
اول استحکام کار؛ کار باید کار محکمی باشد و با برنامهریزی باشد «ادعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ» کار باید محکم و حکیمانه باشد با همان حوزههای معرفتی و شناختی.
بدانم نیاز او چیست و من چه بگویم برای ایشان؟ اگر همان اولی که آمده است، مثلاً شب قدر، بگوییم آی مردمی که آمدید، تو با این حجابت خجالت نمیکشی؟! بعد میگویند این آقا آمده ما را به رگبار ببندد! مثل آن آقایی که منبر میرفته و علما پا منبرش نشسته بودند و موضوع شرب خمر صحبت می کرده است بعد یکی از علما میگوید آقا علما قول میدهند دیگر شرب خمر نکنند شما موضوع را عوض کن. یک بحثی بشود که آن پذیرش ایجاد شود. همان اولی که آمده است میگویید خب شما خمس هم میدید؟! طرف میگوید من همین اولی که آمدم باید دستم را بگیرم که جیبم را نزنند.
سعی کنید ورودتان درست باشد کار محکم باشد و با برنامهریزی و استحکام کار باشد.
دوم استمرار کار؛ یعنی حالا یکبار آمد یک پذیرشی دارد در آن ایجاد میشود، ارتباطتان قطع نشود مستمرّا باشد. آن چیزی که باعث جذب او شده را که شما ایجادش کردید، استمرارش دهید؛ قلاب را ول نکنید. خود استمرار انس میآورد، حتی اگر کار خیلی قویای هم نباشد ولی مستمر باشد خود همین انس ایجاد میکند و اثر خودش را میگذارد.
ظرفیت مخاطب رعایت شود. مخاطبین ظرفیتهای مختلفی دارند؛ از حیث روحیه، ادبیات، سن و شغل فرق میکند. اگر عمومی است باید ادبیات عمومی به کار برد. یکطوری صحبت نکنید که فقط خودتان بفهمید. اینکه گفته میشود پیامبران هرکدام آمدند به لسان قومِه، بعضی از ما به لسان قوم صحبت نمیکنیم بلکه با لسان قم صحبت میکنیم. حتماً باید رعایت ظرفیت مخاطب شود. هم در ادبیات گفتگو و هم در مطالبی که میخواهد به او منتقل شود، درجهاش تحضیض داده شود.
نکته چهارم رفع موانع پذیرش؛ ممکن است آن آقا یا خانمی که آمده است، یک جلسه در ماه مبارک رمضان آمده و مخاطب شما قرار گرفته است، برای پذیرش شما یک موانعی دارد؛ آن مانع را شناسایی کنید و رفعش کنید. چه میتواند باشد؟ ممکن است مانع اعتقادی است مثلاً شبهه دارد؛ اگر نماز نمیخواند شبهه دارد مثلاً میگوید خدا به نماز ما چه احتیاجی دارد؟ آنهایی که نماز میخوانند وضعشان این است و آنهایی که نماز نمیخوانند وضعشان بهتر است! شبهه را جواب بدید. نماز را به عربی بخوانم که چه مثلاً؟
گاهی مانع روحی و روانی است؛ عقده دارد، کینه دارد مثلاً، ممکن است یک مسجدی نمازخوان با او یک بدرفتاری کرده است که حاضر نیست در این جمع بیاید و اینجا پذیرش ایجاد نمیکند. ممکن است از یک روحانی یک ذهنیتی برایش ایجاد شده است؛ آن را باید رفعش کنیم. کمکش کنیم که رفع شود.
ممکن است یک مانع سیاسی دارد؛ در یک فلان ادارهای کارش را راه نینداختند، در فلان موضوع تحت تأثیرات شبکههای معاند قرار گرفته است، خب باید حلش کنیم برایش.
ممکن است مانع رفتاری دارد؛ مثلاً اصلاً نماز بلد نیست که بیاید مسجد. احکامش را بلد نیست؛ باید یادش دهیم، خجالت میکشد باید کمک کنیم.
خب این اصول مدیریتی آن بود.
اما اصول فردی؛ اگر میخواهیم در ایجاد پذیرش و پرورش موفق باشیم، یک سری اصول فردی باید رعایت شود.
اول اینکه تعریف و تحسین مخاطب؛ نه تقبیح نه چکشی برخورد کردن. اگر میخواهیم گفتگو کنیم به سمت مباحث مورد اتفاق دو طرف ببریم. مباحثی که موردعلاقه مخاطب است. چون میخواهیم پذیرش در آن ایجاد شود.
القاء حس مهم بودن بهطرف دست بدهد؛ احساس کند واقعاً برای ما مهم است، ما به او علاقهمندیم. این احساس مهم بودن باعث پذیرش میشود. همینکه شما به چهره هم نگاه میکنید با همه سلام میکنید. اولین بارش است که آمده؛ شما میروید جلو و میگویید: «سلامعلیکم خوشآمدید».
فیلمی دیدم از کلیساهایی که در کشورهای اروپایی وجود دارد، در همان آداب روز یکشنبهشان، کشیش قبل از اینکه مراسم شروع شود، دم درب کلیسا میایستد و یکییکی به همه دست میدهد و اسمش را میپرسد، خوشآمدید، این بچه شما است؟ چند سالش است؟ بفرمایید. دفعه اولش است که آمده است ولی احساس میکند که چقدر مهم است.
جذابیتهای کلامی را حتماً به کار ببریم.
شنونده فعالی باشیم؛ یعنی آن کسی که صحبت میکند ما قشنگ به صحبتهایش گوش میدهیم؛ بعد از صحبتهای او، یک جواب زیبا تحویلش میدهیم و یا از میان صحبتهایش یک سوال ایجاد میکنیم و میپرسیم که ببیند ما توجه میکنیم.
اگر بخواهید پذیرش ایجاد شود، اخلاص باید باشد، سوز باید داشته باشد، سواد باید داشته باشد. اگر اخلاص نباشد کار بهجایی نمیرسد. اگر دلسوزی نباشد، «عزیزٌ علیه ما عنتم» نباشد، کار بهجایی نمیرسد و بقیه صفاتی که شما بزرگواران میدانید در کار بسیار تأثیرگذاری است.
مرحله سوم در آن چرخهای که ما برای ظرفیتسازی داریم اصول تثبیت و افزایش است. ما میخواهیم تثبیت ایجاد شود و افزایش ایجاد شود.
اصول مدیریتیاش را اول عرض میکنم. شما اول باید مخاطب که آمده است و من را پذیرفته و یک رفتوآمدی هم دارد. میخواهم تثبیتش کنم و این افزایش پیدا کند.
باید مخاطب را شارژش کنی مرتب؛ رها نشود؛ به روشهای مختلف، میتوانید دعوتش کنید، به او سر بزنید، از احوالش بپرسید، اگر میتوانید مشکلی برایش حل کنید؛ این خیلی کمک میکند.
مراقبت و نظارت داشته باشید. اگر که یک جلسهای نمیآید، احوالش را بپرسید، کجا هستید؟ چه شده؟ مشکلی پیش آمده که نیامدید؟ یا نظارت داشته باشید روی رفتارهایش، مشکلاتش، دغدغههایش، نگرانیهایش.
هویت بخشی شود برای یک جمعی که در جمع شما هستند، هویت مشترک بسازید حالا این هویت مشترک ممکن است در سنین مختلف و اقشار مختلف، متفاوت باشد؛ گاهی اوقات ما برای نوجوانها میگوییم لباس یکدست داشته باشد این لباس یکدست هویت یکشکل برای اینها ایجاد میکند. شعار یکدست داشته باشند تکیهکلام یکدست داشته باشند. نمادسازی بکنید، گفتمان سازی بکنید. کسی که بخواهد رهبری کند «نه ریاست؛ امام جماعت رهبری میکند نه ریاست» باید گفتمان سازی کند. نماز سازی را داشته باشد، شعار سازی را داشته باشد غیرت سازی را داشته باشد که بتوانیم نسبت به هویتی که پیدا میکنند غیرت داشته باشند این عامل تثبیت میشود.
اصول فردی در تثبیت و افزایش این است که:
هدیه بدهید به مخاطبتان، در روایت داریم که این محبت را منتقل میکند و تثبیت میکند.
تواضع و فروتنی شما خیلی مؤثر است.
انتقال حس رشد و کمال؛ طرف احساس کند با شما که دارد رفتوآمد میکند رشد میکند و چیزی گیرش میآید همانی که بوده است، نیست. امام جماعت باسواد است و دارد مخاطبش را رشد میدهد؛ برنامه دارد و همینطوری نیست.
شبکهسازی افراد خیلی مهم است. شما افراد مختلف مسجد را شبکهسازی کنید. آقایان! آقای فلانی، تعویضروغنی دارد؛ برای تعویض روغن بروید پیش ایشان، اینها همه باهم شبکه میشوند؛ اردوهای مختلف ببرید. شما اگر ده نفر را با هم بفرستید اربعین، اینها خودشان شبکه میشوند. کار جمعی تعریف کنید گوشه هر کاری را به یک نفر بدهید این همه باهم شبکه میشوند.
در دسترس باشید؛ اگر میخواهید مخاطب شما ثابت شود، باید در دسترس باشید.
عیبپوشی و تغافل هم بسیار مهم است تا از آن پذیرش به مرحله تثبیت وارد شود.
نکته کلیدی، روایتی است از آقا امیرالمؤمنین حکمت ۸۹ نهجالبلاغه که بسیار روایت مهم و نکته کلیدی است، «من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس» روایت ادامه دارد و مراجعه میکنید. اگر میخواهیم که بین ما و مردم اصلاح شود و آن هدفی که داریم به آن برسیم. آن ظرفیتی که میخواهیم ایجاد شود و از این فرصتها بهرهمند شویم رابطه بین خودمان و خدا را اصلاح کنیم. بهترین زمانش هم ماه مبارک رمضان است.
در ماه رمضان میشود ظرفیتسازی کرد، میشود اصلاح فردی کرد، اصلاح جمعی ایجاد کرد، اصلاح بین خودمان و خدا ایجاد میکنیم، اصلاح بین ما و مردم ایجاد میشود.
انشاءالله که مباحث مفید برای همه شما عزیزان بوده باشد.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته