جریان‌های آخرالزمانی (دجال)

جریان‌های آخرالزمانی

دو جریان مهم در آخرالزمان پدید می­آید. اولی کفر جهانی با فتنه دجّال و دومی تحریف دین با فتنه بنی امیّه و سفیانی. دو فتنه­ای قدرتمند، فراگیر، همراه با قتل، غارت، کشتنِ زنان و کودکان. فتنه اول به انکار حقیقت و فتنه دوم به تحریف آن می‌پردازند.

فتنه دجّال

دو جریانِ کفر و ایمان در طول تاریخ همواره بوده و مدام با هم درگیر شده­اند. ایمان معتقد به حاکمیت خدا بر زمین و کفر معتقد به حاکمیت انسان بر آن است. ایمان هدف الهی و کفر رؤیاهای انسانی را دنبال می­کنند. این دو به دو خدا معتقدند. قران می­فرماید: أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه‏ (فرقان، ۴۳) آیا دیدی آنکه هوس خود را خدا می­پنداشت؟ اوج هر دو جریان در آخرالزمان خواهد بود. نمایش تمامِ کفر پیشاپیش حکومت صالحان بر زمین. از سیطره کفر بر جهان به دجال نام برده­اند که شاید نام یک جریان باشد و اگر نام شخص معینی نیز باشد رهبر این جریان خواهد بود. ‏دجال زمانی قدرت را به دست می­گیرد که فساد همه‌جا را فرا گرفته و بستر نفوذش فراهم شده است. مؤمن دوست دارد بمیرد چون روزنه گشایشی در کار نیست و راست و دروغ بهم آمیخته­اند.[۱] آنکه از فساد نجات یابد از فتنه دجال نیز نجات خواهد یافت. اصلاً هر فتنه­ای از اول آفرینش راه را برای فتنه دجال باز می­کند

دجّال به معنای بسیار دروغ‌گو است. دروغی همراه با سحر، فریب، تهمت، حق­پوشی و نفاق است. دجال کسی است که آنچه باور ندارد را نیز نشر می­دهد. دجّال از نشانه­های ظهور و قیامت نیز شمرده می­شود. انجیل یوحنّا سه بار از او نام برده و او را ضدّ مسیح معرفی کرده است. قرآن از او نام نبرده ولی داستانش در احادیث به تواتر نقل شده است. اهل سنّت بیشتر روایات اسلامی را درباره دجال گزارش کرده و به تفصیل به توصیف او پرداخته­اند. ابن­حمّاد در کتاب «الفتن» در ضمنِ هفت باب ده­ها حدیث آورده است. عدد این احادیث در منابع شیعی اندک بوده و به ویژگی‌های اندکی می­پردازند.[۲]

واژه دجّال یا عربی و به معنای پوشاندن، زراندود کردن و آلودن است، یا عبری و مرکّب از دج و آل به معنای دشمن خداست و یا سریانی از دکّال به معنای دروغ‌گوست. به دجال، مسیح نیز می­گویند که به معنای مسیح دروغین یا ممسوح العین (یک‌چشم) می­باشد. رسول خدا دجال را بزرگ‌ترین انحراف در همه نظام خلقت معرفی کرد و فرمود: همه پیامبران هشدار آن را داده­اند. جهاد از بعثت من تا کشته شدن دجال ادامه خواهد یافت.[۳]

دجال مردی تنومند، سرخ‌رنگ، با موی مُجعّد است. چشم راستش نابینا، چشم چپش خون­آلود و در پیشانی اوست و چون ستاره صبح می­درخشد.[۴] همه زمین را به دست گیرد و از میوه‌هایش به همه بخوراند ولی کافرشان گرداند.[۵] ساحر و یک‌چشم است، بر پیشانی او کافر نوشته شده و شاخی در صورت دارد. قدّش تا ابرهاست و چشمش به أشکال عجیب درمی‌آید. به دنبالِ او کوهی سفید باشد که مردم آن را غذا می­پندارند، از دریاها بگذرد، با آفتاب بچرخد، در برابرش کوهی از دود حرکت کند و کارش شکار است. آبی سوزان و آتشی سرد[۶] به همراه اوست که شاید کنایه از انجام امور متضاد و خارق­العاده باشد. سوار بر خرِ سفیدی است که گام­های بلندی دارد. ادعای خدایی کرده و هدف اصلی‌اش نشر کفر باشد. ابزار مهمش دروغ، فریب و قدرتش فراگیر است. زنا و لواط را حلال می­کند، به حکم او زنان در خیابان عریان راه می­روند و در خوردن گوشتِ خوک و شراب زیاده‌روی می­کنند. نفوذش را با از بین بردن نماز، تباهیِ امانت، استحلالِ ربا و رشوه فراهم می­کند.[۷]

دجّال در متن­های یهودی و مسیحی این‌چنین شناسایی می­شود: اژدها و ماری نابودگر که در آخرالزمان به دست خدا کشته می­شود. دشمن آخرالزمانی خداست و کارهای شگفت­انگیز دارد. دجّال در مکاشفه یوحنّا دو حیوان وحشی است که یکی از آن دو از دریا سر برمی‌آورد. پولس گفته است: مردی شرور بر ضد خدا قیام می­کند و نیروهای شیطانی را جمع کرده و دنیا را گمراه می­کند. او خود را مسیح، یعنی رهائی­بخش جهان، می­داند. بر اساس تعدادی از روایات، دجّال از یهود بوده و طرفدارانش حرامزادگان می­باشند. او مردم دنیا را به یهود فرا خواهد خواند. مُلک فراگیر و فتنهِ کور از یهود پدید می­آیند.[۸] از سی دجّال نیز نام برده شده است.

بر اساس احادیث اهل سنّت، عیسی در شرقِ دمشق فرود می­آید و دجال را در باب اللُدّ؛ محلی در فلسطین؛ می­یابد. دجال با دیدن عیسی ذوب می­شود. بر اساس یک روایت، امام مهدی او را خواهد کشت که البته می­تواند به این معنی باشد که دستور کشتن او را صادر می­کند. عیسی علیه‌السلام در این زمان به فرمان امام عجل الله تعالی فرجه الشریف می­باشد.

آیا دجال یک شخص است؟ یا نمادی از تمدّن مادی است که انسان را خدا می­پندارد و زیربنای تفکرش کفر و یک‌چشم بودنش اشاره به یک‌بعدی بودن آن است؟ هر دو احتمال ممکن است. او فقط بعد مادی انسان را نشر می­دهد و کوه طلا اشاره به امکانات وسیعی است که دارد. دعوت به کفر نیز هم می­تواند به جریان‌های الحادی جهان اشاره کند و هم می­تواند به صدور فرهنگ کفر با صدور تکنیک و صنعت باشد.

دجال را گاه تفسیر عرفانی نیز می­کنند که به نیروهای پلیدِ درونی اشاره می­کند. بعضی آن را به جهان مُدرنیتۀ امروز تفسیر می­کنند و بعضی به پس از این دوره که معنویتی شیطانی ظهور خواهد کرد. ولی این احتمالات ضعیف‌اند.

البته اگر کسی در فتنۀ داخلی مسلمانان سالم بماند در فتنه دجال نیز سالم می­ماند. رسول خدا فرمود: خطر امامانِ گمراه ترسناک‌تر از دجال هست. الائمّة المُظلّین.[۹] شاید این سخن ازاین‌روست که حاکمان زمینه نفوذ دجال را فراهم می­کنند.

رسول خدا فرمود: آنکه ما اهل‌بیت را نپذیرد یهودی خواهد مرد. پرسیدند: چگونه؟ فرمود: چون او اگر زمان دجال باشد پیرو او خواهد بود.[۱۰] از این سخن استفاده می­شود که از مسلمانان تفکر بنی­امیه­ای با دجال همسو خواهد شد. ازاین‌رو می­توان گفت: مذهب اهل‌بیت علیه‌السلام راه نجات از فتنه دجال می­باشد، همان‌طور که امامی از اهل‌بیت دجال را خواهد کشت.

ده آیه اوّلِ سوره کهف و سوره قارعه را ایمنی از فتنه دجّال شمرده‌اند.[۱۱] گزارش دقیقی از داستان دجّال در دانش‌نامه جهان اسلام، مدخل دجّال آمده است.


[۱]. کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۲۳. لایخرج الدجال حتی لا یکون شیء أحبّ الی المومن من خروج نفسه.

[۲]. گزیده دانش‌نامه امام مهدی عج، ص ۷۵۸.

[۳]. عقد الدرر، ص ۲۵۷: ما بین خلق آدم الی قیام الساعة أکبر من الدجال. صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰۳: ما من نبی الا انذر امته الدجال الاعور الکذاب. تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۰: الجهادُ ماضٍ ما بعثنی الله الی أن یُقاتِل آخر امّتی الدجّال.

[۴]. صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۱۱، مسند احمد، ج ۳، ص ۷۹ و کمال‌الدین، ج ۲، ص ۵۲۶.

[۵]. مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۴۶. کیف بکم اذ ابتلیتم بعبد قد سخرت له انهار الارض وثمارها فمن تبعه اکفره.

[۶].

[۷]. سفینه البحار، ج ۲، ص ۱۶۳، گزیده دانش‌نامه، ج ۲، ص ۷۶۰ و منتخب الاثر، ج ۳، ص ۲۷۴.

[۸]. المیزان، ج ۱۷، ص ۳۴۸، موسوعه سیره اهل‌البیت، ج ۳۵، ص ۳۳۲ و منتخب الاثر، ج ۳، ص ۱۰۳.

[۹]. مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۹ و ۱۴۵. لَفِتنةُ بَعضِکم أخوفُ عندی من فتنة الدجّال، لن یَنجُو احدٌ مما کان قبلها الا نجا منها و ما صنعت فتنة الا لفتنة الدجال. قیل: ایّ شیء اخوف من الدجال؟ قال ص: الائمة المظلین.

[۱۰]. محاسن، ج ۱، ص ۹۰. مَن أبغَضَنا أَهلَ البَيتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَهُودِيّاً. قِيل: و كَيفَ يا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَال: إنْ أَدرَكَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِه‏.

[۱۱]. تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۳۳۶ و مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۵۳۰.