ظاهر رفتارهای ما نمود روح و روان ما هستند. ولی میتواند در آنها تأثیر نیز بنماید. ازاینرو در احادیث به تحلّم و تباکی دستور دادهاند. هر جا عصبانی شدیم سعی کنیم خود را آرام نشان دهیم. خود را حلیم نشان دادن رفتهرفته خود حلم را میآورد. در عزای امام حسین نیز اگر تباکی کنیم قلب رقیق میشود. خنده ظاهری اثر شگرفی دارد. علی ع فرمود: قلب مؤمن مدام از کوتاهی خود و دوریِ مقصد در اندوه است، ولی ظاهری شاد دارد. او شکایت نمیکند و همگان گمان میکنند که او هیچ مشکلی ندارد. اینکه مردم به گمانی به تو امید ببندند بهتر از این است که از تو ناامید شوند. ظاهر امیدوار داشتن امداد الهی را در پی دارد.[۱]
بردباری
بردباری از مهمترین عوامل آرامش است. صبر یعنی کنترل نفس در مواجهه با دشواریها. علی ع فرمود: هرگاه به مشکلی افتادی در اطراف آن اندیشه و تفکر کن. اگر چاره داشت ناتوان مباش و سعی در حل آن بکن؛ و اگر چاره نداشت بیتابی مکن. حوصله و صبر چاره کارهای بیچاره است.[۲]
امام صادق از علی ع نقل کرد: بیتابی امید را از بین میبرد، عمل را ضعیف کرده و بر غصّه میافزاید.[۳]
آسانگیری
زندگی آسان است، مگر اینکه خود مشکلش کنیم. همچون مقصدی که دو راه کوهستانی و هموار دارد. ما خود انتخاب میکنیم که از کدام راه برویم. حتی سیر و سلوک و مسیر الیالله نیز آسان است. نماز در اول وقت و ترک گناه مسیر نزدیک به خداست. علی ع میفرمود: عمل کم مداوم بهتر از عمل زیاد گاهگاهی است.[۴]
علی ع میفرمود: دنیا را آسان بگیرید تا از درشتی دنیا در امان بمانید. سبک باشید که گردنه سختی در پیشرو خواهید داشت.[۵]
خدا در امر دین نیز آسان گرفته است. ابنکواء از علی ع پرسید: آیا به گناهکار سلام بدهیم؟ فرمود: وقتی خدا ایمان او را پذیرفته و او را شایسته توحید خود دانسته، تو او را شایسته یک سلام نمیدانی؟[۶] البته روشن است برخوردی که گناه را تقویت کند حساب دیگری دارد.
آنچه تا حال گفتیم تسکین آورده و آرامش موقّتی دارند. درمان قطعی اضطراب، خوشنودی از تقدیر الهی است. پیشتر گفتیم که اضطراب در اثر بیاعتمادی و یا ناخوشنودی است. مؤمن پسازاینکه تمام تلاش خود را کرد به تقدیر خدا اعتماد کرده و از آن خوشنود میشود. او در سایه مقام رضا به آرامش مطلق میرسد.
علی ع فرمود: اگر به تصمیم خدا راضی شوید زندگیتان گوارا شده، به مقام استغنا میرسید و خود را توانگر مییابید.[۷]
امام زينالعابدين ع فرمود: بالاترین درجه اهل یقین رضایت به قضای خداوندی است. ولیِّ خدا سه ویژگی دارد: اعتماد کامل به خدا، بینیاز از همهچیز و نیازمند به خدا.[۸]
امام جواد ع فرمود: اعتماد به خدا بهای هر کار بزرگ و پله هر قلهای است.[۹]
چهار نسخه رضا
چهار حکیم برای تحصیل مقام رضا هرکدام نسخهای دادهاند:
ولایت: فخر المحققین پس از مرگ پدرش، علامه حلی، آواره شد و از ترس دشمنانِ پدر شهر به شهر گشت. حتی گفتهاند در آوارگی و غربت گرگی او را درید. روزگاری به آذربایجان پناه آورد. شبی که مضطرب خوابیده بود پدر را به خواب دید. در خواب گریه کرد و خود را به آغوش پدر انداخت. علامه بر او تشر زد که چرا مضطربی؟ من تو را به خدای عادل و حکیم سپردهام. فإنّ رَبّک مَلِکٌ عادِلٌ حَکِیمٌ. من پس از مرگ پاداش تلاشم را یافتم. مرا در بالاترین غرفه بهشت جای دادند. بیتابی را کنار بگذار و با جدّیت کارهایت را ادامه بده.
این نسخه همان ولایت الهی و مهمترین نسخه آرامش است. «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ.» (محمد، ۱۱) «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ.» (حج، ۳۱)
شهید ثانی نیز این نسخه را، در کتاب مسکّن الفؤاد، تسکین دوم از پنج تسکین قرار میدهد. او چند فرزند خود را از دست داد، دلگیر شد و برای تسلای خود این کتاب را نوشت.
پشت سر هر حادثهای قدرت، حکمت و مهر وجود دارد. خداوند به نظام هستی علم جزئی دارد. او از آه گرفتار و حتی ناله حیوانِ درمانده آگاه است. علی ع فرمود: از ضجّه حیوان بیابان، خطای پنهانی انسان، رفتوآمد ماهیان در قعر دریا و تلاطم آبها بهوسیله باد آگاه است.[۱۰]
زندگانی در فرمانروایی پادشاه دادگر، فرزانه، آگاه و مهربان چه پریشانی خواهد داشت. امام صادق ع گفت: خداوند فرمود: اگر دو چشم بندهام را بگیرم و او از تصمیم من راضی شود جز بهشت به پاداش او راضی نخواهم شد.[۱۱] نابینایی نزد پیامبر اکرم آمد و گفت: دعا کن تا بینا گردم. حضرت فرمود: من دعا میکنم، ولی اگر به قضای خدا راضی شوی، چیز دیگری از تو نخواهد خواست. نابینا از درخواست خود برگشت.[۱۲]
زیبایی: امام خمینی توجّه به زیبایی عالم را سبب آرامش و رضایت میداند. رضا خوشنودی بنده از حق، تعالی شأنه و مقدّرات اوست. درجه اوّل آن رضا به مقام ربوبيت حق است. عبد سالك، خود را در تحت ربوبيت حق، تعالى شأنه، قرار داده و از سلطنت شيطانيه خارج میشود. معلوم است مادامی كه شيطان تصرّف کند و قلب، نفس یا بدن عبد، از تحت ربوبيت و تربيت الهيه خارج شود، عبد نمیتواند «رَضِيْتُ بِاللّهِ رَبَّاً» بگوید. درجه دوم، رضا به قضاء و قدر حق و خشنودی از پيشآمدهای گوارا و ناگوار است. مبدأ رضاء از حقتعالی معرفت عبد است به جميل بودن افعال حقّ تعالی.[۱۳] حضرت زینب در حادثه کربلا به این نسخه اشاره فرمود. وقتی ابن زیاد به او گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ فرمود: من جز زیبایی ندیدم. خدا مرگ را بر آنها نوشته بود و روزی هر دو نزد خدا جمع خواهید شد.[۱۴]
باقیات: محقق نراقی انسان را متوجه به کارهای باقی کرده است. هر چه فانی است شایسته اندوه نیست. در عالمِ كون و فساد همه چیز فانی است. تنها كمالات نفسانی از حيطة زمان، حوزه مكان، تصرّف أضداد و تطرّق فساد به دور هستند. توجه به این نکته خيالات فاسد و آرزوهای باطل را از بین میبرد. عاقل با چیزِ گذرا شاد نمیشود تا با زوال آن ناراحت گردد. علی، سيد الأوصياء عليه آلاف التحية و الثناء، میگفت: علی کجا و زینت ناپایدار چه کار کجا؟ مَا لِعَليّ و زِينةِ الدُنيَا و كَيفَ أفرَحُ بِلَذّةٍ تَفنَی و نَعِيمٍ لا يَبقَی؟![۱۵]
قران بارها با عبارت «و ما عند الله خیر و ابقی» به این نسخه پا میفشارد و از ابراهیم به سبب گفته «لا احب الافلین» تمجید میکند.
پیامبر اکرم ص فرمود: ای قیس، در قبر، حشر و محکمه رفتارت همراه توست. به فکر آنها باش. با رفتار کریم تو کریم و با رفتار لئیم، لئیم خواهی شد. با آنها آرام یا پریشان باش.[۱۶]
محبت: غزالی و فیض مینویسند: گفتهاند در ناگواریها و کار مخالف با هوس، تنها صبر باید کرد و رضایت معنایی ندارد. ولی حبّ حبیب حبّ افعال او نیز هست. اگر کسی را دوست دارید دغدغه او برای شما مهم خواهد بود تا حدّی که حتی گاهی احساس درد نکنید، مانند جنگجو که به هنگام غضب یا ترس دردی را حس نمیکند. وقتی خونی را در بدنش دید میفهمد که زخمی شده است. یا درد را احساس میکنید ولی به آن راضی هستید، مانند فصد و حجامت که درد دارند ولی با خوشحالی و رضایت هستند. الحُبّ يُورِثُ الرّضا بِأفعالِ الحَبيب.[۱۷]
هر چهار نسخه ولایت، جمال، بقا و محبت در پرتو بندگی، عبودیت و ذِکر پدید میآیند. عبد صالح فرمان مولی برده، نزد او مقرب شده و عنایت او را جلب میکند. سپردگی به مولی همچون سپردگی فرزند به پدرِ توانا آرامش آور هست. بندگی جهان را زیبا و خدا را محبوب میکند و عبد را به مقام بقا و ولایت میرساند. نزد امام سجاد سخن از گرانی شد. فرمود: من غصّهای ندارم، چون روزیِ من به عهده دیگری است. گرانی و ارزانی بر عهده اوست. البته روشن است تدبیر عبد و نیز مسئولیت کارگزاران سخن دیگری است. سخن در غصّهخوری است.
عبد سالک در پرتو یاد خدا آرام میشود. «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» (رعد، ۲۸)
قران، کلام مستقیم خداوند، او را تسکین میدهد. «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً، كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا» (فرقان، ۳۲)
او از تاریخ و سرگذشت گذشتگان عبرت میگیرد. «وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ.» (هود، ۱۲۰)
به خدا توکل میکند. «… فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.» (توبه، ۱۲۹)
و مدام تقوای مولای خویش را دارد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ …» (احزاب، ۷۰ و ۷۱)
زیبایی آفرینش را بنگرید: با توبه میتوان همه گذشته را جبران نمود. «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.» (زمر، ۵۳)
نشاط عبد سالک با مراسم مذهبی است. «ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ …» (حج، ۳۲ و ۳۴)
او تنها با نماز تمدّد اعصاب پیدا کرده و از بارهاى منفى روان خود را تخليه میکند: «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي و أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (طه، ۱۴) ازاینرو، پيامبر هنگام سختىها براى كسب آرامش به نماز پناه مىبرد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند، كه پاسخ سريع آن حضرت را در پى دارد، آرامشدهنده مؤمنان در نگرانىها است: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ.» (بقره، ۱۸۶)
[۱] إِنَّ بُشْرَ الْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِهِ وَ قُوَّتَهُ فِي دِينِهِ وَ حُزْنَهُ فِي قَلْبِهِ. تَأْمِيلُ النَّاسِ خَيْرَكَ خَيْرٌ مِنْ خَوْفِهِمْ نَكَالَكَ. غررالحکم، ص ۲۲۴ و ۳۱۹
[۲] إذا نزل بك مكروه فانظر فإن كان لك حيلة فلا تعجز و إن لم يكن فيه حيلة فلا تجزع. شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص ۳۱۰
[۳] إِنَّ السَّبَبَ الَّذِي أَدْرَكَ بِهِ الْفَاجِرُ فَهُوَ الَّذِي حَالَ بَيْنَ الْحَازِمِ وَ بَيْنَ طَلِبَتِهِ فَإِيَّاكَ وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ يَقْطَعُ الْأَمَلَ وَ يُضَعِّفُ الْعَمَلَ وَ يُورِثُ الْهَمَّ. جعفريات، ص ۲۳۴
[۴] وَ اعْلَمْ أَنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ الْقَلِيلَ عَلَى الْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِين. علل الشرائع، ج۲، ص ۵۶۰
[۵] إِنَّكُمْ إِنْ زَهِدْتُمْ تَخَلَّصْتُمْ مِنْ شَقَاءِ الدُّنْيَا وَ فُزْتُمْ بِدَارِ الْبَقَاءِ. تَخَفَّفُوا فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ السَّاعَةَ [مِنْ وَرَائِكُمْ] تَحْدُوكُمْ. تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَايَا التَّشْمِيرِ. غررالحکم، ص ۲۷۰ عيون الحكم، ص ۲۰۳.
[۶] أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ سَأَلَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نُسَلِّمُ عَلَى مُذْنِبِ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقَالَ ع يَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلتَّوْحِيدِ أَهْلًا وَ لَا نَرَاهُ لِلسَّلَامِ عَلَيْهِ أَهْلًا. جعفريات، ص ۲۳۴
[۷] إِنَّكُمْ إِنْ رَضِيتُمْ بِالْقَضَاءِ طَابَتْ عِيشَتُكُمْ وَ فُزْتُمْ بِالْغَنَاءِ. غررالحکم، ص ۲۷۰
[۸] الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ مِنْ أَعْلَى دَرَجَاتِ الْيَقِين. التمحيص، ص ۶۰. وَ قَالَ ص ثَلَاثُ خِصَالٍ مِنْ صَنْعَةِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ تَعَالَى الثِّقَةُ بِاللَّهِ فِي كُلِّ شَيْءٍ وَ الْغِنَى بِهِ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ الِافْتِقَارُ إِلَيْهِ عَنْ كُلِّ شَيْءٍ. كنز الفوائد، ج۲، ص ۱۹۳
[۹] الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ. نزهة الناظر، ص ۱۳۶
[۱۰] يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاطُمَ المَاءِ بِالرِّيَاحِ العَاصِفَات. نهج البلاغه، ص ۳۱۲.
[۱۱] قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أَنْزِعُ كَرِيمَتَيْ عَبْدٍ فَيَصْبِرَ لِحُكْمِي وَ يُسَلِّمَ بِقَضَائِي فَأَرْضَى لَهُ ثَوَاباً دُونَ الْجَنَّةِ. مشكاة الأنوار، ص ۲۷۷
[۱۲] مشكاة الأنوار، ص ۲۷۷
[۱۳] شرح جنود عقل و جهل، ص ۱۶۱. ص ۱۷۰.
[۱۴] مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَم. اللهوف، ترجمه فهری، ص ۱۶۱
[۱۵] جامع السعادات، ج۳، ص ۲۱۴ و ۲۱
[۱۶] يَا قَيْسُ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَك… فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ كَانَ صَالِحاً لَمْ تَأْنَسْ إِلَّا بِهِ وَ إِنْ كَانَ فَاحِشاً لَمْ تَسْتَوْحِشْ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ عَمَلُك. اعلام الدین، ص ۳۳۲
[۱۷] محجة البیضاء، ج ۸ ص ۹۰؛ و ۹۱.