نتیجه ی این ۴۰ سالی که رای دادیم چه شد؟ اصلا انقلاب برای ما چه دستاوردهایی داشته است؟ درحالی که روز به روز وضعیت بدتر می شود؟
جمهوری اسلامی – با وجود تمام مشکلات و نقدها و انتقاداتی که به وضعیت فعلی موجود و عدم مدیریت صحیح وجود دارد – دارای دستاوردهای شگفتی بوده است که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب به ۷ دستاورد اشاره می فرمایند:
نمونه بارز این کلام، جنگ ۸ ساله است که مقام معظم رهبری آن را به معجزه جنگ تعبیر می کنند.
نظامی
در جنگ ۸ ساله، ما با نیمی از کشورهای دنیا در حال جنگ بودیم. کشورهایی که از لحاظ تجهیزات جنگی کامل بودند و به جای اینکه هر لحظه از تجهیزات آنها کاسته شود، به تجهیزات آنها افزوده میشد.
عراق در اوایل جنگ ۲۷۰۰ تانک داشت اما در آخر جنگ بیش از۴۵۰۰ تانک، ولی ما در ابتدای جنگ۱۷۴۰ تانک داشتیم که حدود ۷۰۰ تانک قابل استفاده بود و در آخر جنگ با تمام تعمیرات وغنیمت ها به ۱۰۰۰ تانک رسیده بود.
به عنوان مثالی دیگر، عراق در ابتدای جنگ ۳۳۲ هواپیما و در آخر جنگ بیش از ۵۰۰ فروند هواپیما داشته، اما ما در ابتدای جنگ ۴۴۵ هواپیما داشتیم که ۱۰۰ هواپیما قابل استفاده بود اما در آخر جنگ با تعمیرات و غنیمت ها به ۶۵ فروند هواپیما رسیده بودیم.
زمانی ایران جزو نا امن ترین کشورهای دنیا بود در سال ۶۰و۶۱ هفده هزار شهید ترورداشتیم که در بین آنها رییس جمهور و نخست وزیر و نماینده مجلس و ... نیز بودند. اما امروز به گزارش "گلوبال تروریست دیتابیس" ایران در ناامن ترین نقطه ی دنیا جز امن ترین کشورهای دنیاست. دور تا دور ایران پایگاههای نظامی آمریکاوجود دارد اماپایین ترین حدعملیات تروریستی را دارد.
در بحث نظامی، پهلوی با خرید انواع تسهیلات غربی به ویژه از آمریکا سعی در تقویت نیروی نظامی ایران داشت. غربی ها با فروش انواع سلاح های خود با چند برابر قیمت به ایران، ذخایر ایران را به تاراج میبردند. اسدالله علم در مورد گران کردن تجهیزات نظامی چنین میگوید: شاه گفت: با وجود اینکه سازنده، کتبا تایید کرده است که قیمت هرهواپیما ۵/۶میلیون دلار است چطور آن را به ۱۸میلیون دلار افزایش داده اند؟ در پاسخ گفتم: همان کاری که در مورد ناوشکن های اسپروانس کردند: ۶فروند این کشتی ها ۲۸۰میلیون دلار برآورد شده بود اما ما مجبور شدیم ۶۰۰میلیون دلار بپردازیم. (ص ۱۷ کتاب صعود ۴۰ساله)
اما تجهیزات نظامی بعد از انقلاب
-موشک بالستیک نظیر سجیل و عماد و قدر و ... با قدرت تخریب های متفاوت که بیشتر آنها دقت نقطه زنی دارند.
-موشک کروز
-پهباد ایران که بعد از آمریکا و انگلیس، سومین کشوری است که به توانایی تولید پهباد رسیده است.
-پدافندهای هوایی
-انواع قایق ها و زیردریایی
حفظ تمامیت اراضی
در مقایسه نقشه ۲۰۰سال پیش ایران که مانند شتر ایستاده بوده و قبل ازانقلاب اسلامی که شبیه گربه نشسته است، شما متوجه میشوید که قسمت هایی از کشور در عهدنامه ترکمن چای و گلستان از ایران جدا شده است و حتی بحرین به دست محمدرضا شاه تقدیم شده است. اما بیش از ۴۰ سال است که از انقلاب اسلامی میگذرد نه تنها حتی یک وجب از خاک ایران جدا نشده[۱] و حتی امتیازی به کشوری داده نشده است بلکه به گزارش یو اس نیوز ایران روز به روز نقشه اش پهناورتر شده است.
[۱] شبهه دریای خزر: زمانی که شوروی، شوروی بود و ایران هم زمان شاه دریا دو قسمت بوده است نصف آن مال شوروی و نصف دیگر آن برای ایران بوده است موقعی که شوروی به۱۵قسمت تبدیل شد کشورهایی مثل ترکمنستان و اذر بایجان و...برای خودشان سهمی برداشتند از سهم ایران کم شد و ایران چون به روسیه نیاز دارد از سهم خود کوتاه امده است کسانی که شبهه وارد میکنند میگویند طبق قراردادی که ایران با شوروی داشته است در قدیم در ان توافق امده است که دریا ۵۰ ۵۰ است
پاسخ: در سه قرارداد اسم دریای خزر امده است ۱.قرار داد ترکمن چای که در این قرار داد امده است ایران حتی اجازه ندارد در اب های خودش با پرچم خودش کشتیرانی کند
۲.قرار داد ۱۹۲۱به ایران اجازه داده است ایران در اب های خودش با پرچم خودش کشتیرانی کند
۳.قرار داد ۱۹۴۰در این قرار داد بحث دریای مشترک مطرح شده است و یک لفظی امده است به عنوان دریای مشترک ایران و شوروی که تمام افرادی که شبهه اندازی میکنند به این قسمت از قرار داد استناد میکنند چون در اینجا امده است دریای مشترک یعنی ایران و شوروی هرکدام حق استفاده از دریا را ۵۰درصد دارند اما دریای مشترک یعنی چه؟ تمام کشورهای حاشیه دریاچه خزر که ۵ کشور هستند به اندازه ی مساوی اجازه دارند از ابهای دریای خزر استفاده کنند برای حق کشتیرانی که دارند(ساحل اختصاصی خود کشور ها –مقداری از اب که اختصاص دارد به آنها و قسمتی از آب دریاچه که مشترک است بین آنها) چون دریا محسوب نمیشود و دریاچه محسوب میشود همه ی کشورهای دنیا نمیتوانند از ان استفاده کنند و فقط این ۵کشور میتوانند از ان استفاده کنند و این ۵ کشور به اندازه ی مساوی حق استفاده از این ابها را برای کشتیرانی دارند کسانی که شبهه را وارد میکنند میگویند ایران باید شکایت کند و بگوید ۵۰درصد دریا مال من است در صورتی که الان ۱۸ درصد است اما اگر ایران شکایت بکند چه اتفاقی می افتد؟طبق قانون دنیا سازمان ملل
۳ جور خط مرز ساحلی را مشخص میکند عمق را محاسبه میکنند و میگویند به هر کشوری چه مقدار استفاده میرسد طبق محاسبه بر اساس عمق به ایران فقط ۷ درصد اجازه استفاده داده میشود اما اگر بر اساس خط ساحلی محاسبه کنند ایران بین ۵ کشور حاشیه دریای خزر کمترین ساحل را دارد یعنی فقط ۱۲درصد حق استفاده دارد اما بر اساس مساحت دریا محاسبه کنند ۱۸ درصد به ایران میرسد که الان هم همین مقدار استفاده میکند
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۳۵ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه دوم از همین ویژهنامه رجوع شود
هر کشوری در دنیا پیشرفته شد از علمش به ثروت رسید، حتما اول انقلاب علمی صورت گرفت و بعد از آن انقلاب صنعتی پیش رفت مثلا بریتانیا سال ۱۵۴۳ اولین دانشگاه را تاسیس کرد و سال ۱۸۴۰ (سیصد سال بعد) موج انقلاب صنعتی صورت گرفت.
وضع علمی ایران: ایران از زمان قبل از انقلاب نسبت به الان در زمینه های علمی پیشرفت به سزایی داشته. چند نمونه از مقایسه ۲۴ سال پیش با الان را تقدیم میکنیم:
تولید علم: رتبه ۵۲ دنیا بودیم اما در سال گذشته رتبه ۱۶ و امسال رتبه ۱۵ دنیا هستیم.در منطقه ، رژیم غاصب صهیونیستی اول بوده ایران پنجم اما الان ایران اول است و رژیم غاصب صهیونیستی چهارم.
هوافضا: رتبه ۴۵ دنیا بودیم الان رتبه ۱۱ ام. در منطقه ، رژیم غاصب صهیونیستی اول بود ایران ششم الان ایران اول و رژیم غاصب صهیونیستی چهارم
هسته ای: رتبه ۷۷ ام دنیا بودیم الان رتبه ۱۲ دنیا. در منطقه ،مصر اول بود، ترکیه دوم ،رژیم غاصب صهیونیستی سوم، عربستان چهارم و ایران رتبه ۱۳ در منطقه اما الان در منطقه، ایران اول و رژیم غاصب صهیونیستی هفتم است.
نانو: رتبه ۵۸ دنیا بودیم الان رتبه ۱۶. در منطقه ، رژیم غاصب صهیونیستی اول بود ایران دهم اما الان ایران اول و رژیم غاصب صهیونیستی چهارم
فیزیک و نجوم : رتبه ۵۶ بودیم و الان ۱۳ دنیا. در منطقه، رژیم غاصب صهیونیستی اول بود ایران پنجم، الان ایران اول است اسرائیل چهارم.
ثبت اختراع: رتبه ۳۱دنیا بودیم و الان رتبه هفتم.
تولید ثروت از علم
هر کشوری که علمش را به ثروت تبدیل کرده چهار مرحله را طی کرده است:
ان شاءالله با آمدن دولتی که بنا آن بر حمایت از تولید باشد و علم را به ثروت داخلی تبدیل بکند این مرحله را هم طی خواهیم کرد و یقین داشته باشید که اگر این مرحله را طی بکنیم بخش عمده ای از مسائل اقتصادی ما حل خواهد شد.
پاسخ به شبهه
بعضی میگویند طبیعی است که چهل سال گذشته است و در این چهل سال باید رشد میکردیم.
در جواب، اینگونه عرض میکنیم: ملاحظه بفرمایید که ما رتبه ها در دنیا را بررسی کردیم، چهل سال پیش کشور های دیگر اختراع داشتند ایران هم داشت ولی ۳۰ پله پایین تر از فرانسه و ۲۹ پله پایین تر از انگلیس بودیم ولی الان بالاتر از فرانسه و انگلستان و هند و برزیل و ترکیه و امثال اینها هستیم.
در همین مدت چهل سال مسابقه دو بوده با آن تفاوت که مسابقه ما، دو با مانع بود ،دانشمندان ما را ترور کردند و ما را تحریم کردند نه آنهارا.
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۴۵ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه دوم از همین ویژهنامه رجوع شود
رهبر انقلاب در این زمینه ۵ مصداق را در بیانیه گام دوم بیان فرمودند:
مقابله با فتنه های داخلی
حضور در صحنه های ملی و استکبار ستیزی
مسابقه خدمت رسانی
فعالیت نیکو کاری
انتخابات
موضوع انتخابات، یکی از اصلی ترین مصادیق حضور و مشارکت مردم است. چگونگی برگزاری انتخابات در دوران پهلوی و مقایسه ی آن با بعد از انقلاب، نشان دهنده حضور مردم در این عرصه بوده است.
وضعیت انتخابات قبل و بعد از انقلاب: فارغ ازعرصه عمل و برگزاری انتخابات مردمی حکام پهلوی حتی در گفتار خود نیز نشان میدادند که کم ارزش ترین موضوع در نزد آنها نظر و رای مردم است. شاه چنان خود را از مردم بی نیاز میدید که گاه به صراحت به آنان توهین می کرد. از جمله درباره مردم ایران می گفت: این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند مثل گوسفندان میمانند. (فریده دیبا، دخترم فرح، صفحه ۳۳۸) روحیه نخوت و تحقیر مردم ایران نه فقط در رضاشاه و محمدرضاشاه ریشه زده بود بلکه اغلب درباریان هم به این بیماری مبتلا شده بودند. ملکه ی مادر، مردم ایران را مردمی حسود و مذبذب می دانست که حتی حکومت کردن بر آنها افتخار نداشت فرح هم که سعی می کرد خود را تافته ی جدا بافته دربار نشان بدهد از این امر مستثنا نبود. به روایت علی شهبازی، سرتیپ محافظ شاه، فرح مردم جنوب تهران را کمتر از حیوان می دانست.(خاطرات علی شهبای، صفحه۲۳۴)
الف) تعداد انتخابات
در دوران پهلوی مردم فقط در انتخابات مجلس شورای ملی نقش داشتند. اگرچه انتخابات محدودِ انجمن شهر و نمایندگان سنا نیز برگزار میشد که تماماً با دخالت دربار و ساواک صورت میگرفت. در دوران پس از انقلاب اسلامی تنوع انتخابات بسیار بیشتر از دوران پهلوی شد و مردم به ۸ صورت مختلف وارد مشارکت سیاسی شدند:
۱.همه پرسی تاسیس جمهوری اسلامی
۲.همه پرسی قانون اساسی
۳.همه پرسی تقنینی اصل ۵۹ قانون اساسی
۴.انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی
۵.انتخابات مجلس خبرگان رهبری
۶.انتخابات ریاست جمهوری
۷.انتخابات مجلس شورای اسلامی
۸.انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا
ب) سلامت انتخابات
برگزاری انتخابات به تنهایی ارزش نیست بلکه باید آزاد بودن و قانونمندی در انتخابات را مد نظر گرفت. در این زمینه کارنامه رژیم پهلوی کارنامه ای تیره و تار است برای نمونه رضاخان در سال ۱۳۰۲ در مقام فرماندهی کل قشون، در تلگرافی به والی ایالت فارس، دستور داد: ایالت جمیله فارس در تعقیب تلگراف سابق مقتضی است، قدغن فرمایید که در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود. حکمت هم که جزو کاندید شهر شیراز است از جهرم بفرمایید بشود. راجع به ضیاء الواعظین بایستی هر طور است اقدام بفرمایید که از انتخاب مشارالیه جلوگیری به عمل بیاید. در دوره پهلوی دوم نیز برگزاری انتخابات بسته تر و فرمایشی تر از پیش تداوم یافت و حتی در چند نوبت، شاه مجلس را منحل کرد محمدرضا شاه در کتاب پاسخ به تاریخ که پس از فرار از ایران نوشته است اینطور اقرار کرده است: انگلیسی ها این امر را کاملاً عادی و طبیعی میدانستند که انتخابات در ایران مطابق نظر و خواسته های خودشان صورت بگیرد. در زمان جنگ جهانی دوم انتخابات ایران به این صورت انجام می گرفت که مثلاً صبح، مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی ۸۰ نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر می رفت و بعد از ظهر همان روز کاردار سفارت شوروی نام ۱۲ نفر از نمایندگان مورد نظر خود را به نخست وزیر می داد.
اسدالله علم از افراد بسیار با نفوذ در دربار پهلوی در خاطراتش نوشته است: دولت ما از انتخابات مجلس گرفته تا انتخابات محلی و انجمن شهر، آزادی را از مردم سلب کرده و اراده خود را تحمیل و نامزدهای خود را از صندوق بیرون می آورد.
ج) میزان حضور مردم در انتخابات
میزان حضور مردم در آخرین انتخابات مجلس شورای ملی در دوران پهلوی در سال ۱۳۵۴ دو میلیون و هشتصد هزار نفر بوده است، در حالی که در اولین انتخابات انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ بیش از ۲۰ میلیون نفر و در طول ۴۰ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میزان متوسط حضور مردم در انتخابات بیش از ۶۰ درصد بوده است.
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۶۷ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه دوم از همین ویژهنامه رجوع شود
هر مقدار که علم وبصیرت و بینش سیاسی مردم بالاتر میرود ایمان حاکمیت بیشتری پیدا میکند و انتخاب ها دقیق ترمیشود.
به عنوان مثال زمان حضرت علی علیه السلام و معاویه. شخصی از کوفه وارد شام شد و فردی شامی شتر مرد کوفی را گرفت و گفت که شتر مال من است. مرد کوفی میگفت: این شتر مال من است سپس دعوا بین آن دو نفر بالا گرفت و رفتند نزد معاویه. معاویه به مرد شامی گفت شاهدی بر این ادعای خود داری؟ فرد شامی ۵۰ نفر را برای شهادت آورد و آنها شهادت دادند که این ناقه(شتر ماده) مال مرد شامی است. و معاویه شتر را به مرد شامی داد و او رفت. مرد کوفی گفت: این چه شهادتی است شتر اصلا ماده نبوده است نر بوده! معاویه رو به مرد کوفی کرد و گفت: حکم همان است که گفتم. برو نزد علی و به علی بگو: من با مردمانی به جنگ تو می آیم که فرق بین شتر نر و ماده را نمیفهمند. امروز هم در دنیا همین فضاست.
جهل سیاسی مردم آمریکا
آمریکا را ملاحظه کنید: دانشگاه پنسیلوانیا طی یک نظر سنجی از مردم آمریکا پرسیده است که در آمریکا چند قوه وجود دارد و اسم قوه ها را نام ببرید؟ فقط ۳۶درصد مردم توانستند سه قوه را نام ببرند. ۳۵ درصد مردم هم فقط توانستند اسم یک قوه را بگویند.
پروفسور ایلیا سامین در کتاب دموکراسی و جهل سیاسی نمونه هایی را از جهل مردم در آمریکا ذکر میکند.
یا پروفسور مولانا در کتاب آمریکاشناسی مطرح میکند که مردم آمریکا از خیلی از مسائل باخبر نیستند.
چند درصد از آمریکاییها میدانند که آمریکا به افغانستان حمله کرده؟ در حالی که جنگ افغانستان طولانی ترین و پرهزینه ترین و پر تلفات ترین جنگ تاریخ آمریکاست. چرا مردم خبر ندارند؟
سه شبکه خبری آمريکا (BBC news / CBS News /NBC News) جمعا فقط ۳۲:۰۳ دقيقه از جنگ افغانستان پخش کردند،چون اصلا قرار نیست مردم خبردار شوند. البته در فضا مجازی هست اما دغدغه مردم نیست.
بیانات رهبری معظم انقلاب در بیانیه گام دوم در مورد ارتقای بینش سیاسی مردم، بعد از انقلاب
]انقلاب اسلامی[ بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونهی شگفتآوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بینالمللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئلهی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئلهی جنگافروزیها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقهی محدود و عزلتگزیدهای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ اینگونه، روشنفکری میان عموم مردم در همهی کشور و همهی ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۷۵ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه دوم از همین ویژهنامه رجوع شود
مقام معظم رهبری فرمودند: اعتراض بنده به محقق نشدن عدالت به این معنی نیست که جمهوری اسلامی برای تحقق عدالت کاری نکرده است. بله ما اعتراض داریم؛ وضعیت اقتصادی و اداری کشور ما وضعیت مطلوبی نیست اما ملاحظه میکنیم وضعیت اقتصادی زمان شاه چطور بوده است و الان چگونه است؟
بررسی وضعیت اقتصادی ایران قبل از انقلاب و الان
شخصی به نام "فرانس فیت جرالد" نویسنده سرشناس آمریکایی سال ۵۳ به ایران سفر میکند. ایشان مشاهدات خودش را با عنوان "هرچه شاه میخواهد بهش بدهید" در مجله هاپر آمریکا منتشر میکند : ایشان مینویسد وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتراز وضعیت کشوری مثل سوریه است نه نفت دارد و نه ثبات سیاسی به این دلیل که شاه برای توسعه کشورهرگز تلاش جدی نکرده است.
آبراهامیان از اساتید دانشگاه آمریکا در "تاریخ ایران مدرن" مینویسد: ایران پس از گذر دودهه یکی از بدترین کشور ها در بخش مرگ و میر کودکان و نسبتِ پزشک به بیمار در خاورمیانه یود، یکی از پایین ترین نرخ های آموزش عالی مربوط به این کشور بود افزون بر این ۶۸% از جمعیت بزرگسال، بی سواد بودند و ۶۰% از کودکان نمیتوانستند دوره ابتدایی را کامل کنند و تنها ۳۰% از داوطلبین کنکور میتوانستند وارد دانشگاه بشوند در جایی دیگر مینویسد در دهه ۱۳۳۰ ایران یکی از مشکل دار ترین کشور های جهان سوم به لحاظ توضیع نابرابر درآمد بود و بنابر گزارش سازمان بین المللی کار در دهه ۱۳۵۰به یکی از بدترین کشور های جهان تبدیل شد.
جانفوران نویسنده کتاب "مقاومت شکننده" وضعیت اقتصادی را در پایان دوره رضا پهلوی را اینگونه بیان میکند: چای کیلویی ۴۰ ریال یعنی ۱.۲۴% دلار و در بازار سیاه ۴۰۰ ریال یعنی بیش از ۱۲ دلار است. لاستیک اتوموبیل گرانبها ترین قلم کالا در تهران در سال ۱۳۲۱ بود. یعنی هر حلقه لاستیک ۲۰۰۰ دلار قیمت داشت که ما اگر دلار را با قیمت ۲۰ هزار تومان حساب بکنیم با قیمت الان چیزی حدود ۴۰ میلیون تومن هر حلقه لاستیک قیمت دار میشود. در پایان جنگ جهانی دوم وضع مردم آنطور بود که مردم آرد را با خاک اره و ماسه و خاکستر و خاک مخلوط میکردند برای پخت نان . شما مدیریت جمهوری اسلامی را ببینید در پایان جنگ چه طوری بود و مدیریت رضا شاه در پایان جنگ جهانی دوم را ببینید.
ایران، مکزیک میشود!
اگر انقلاب نمیشد وضعیت اقتصادی آن مثل مکزیک می شد. شخصی به نام فرد هالیدی یک دانشمند نابغه و از اساتید اقتصادی دنیا در سال ۱۹۷۵در مقاله ای مینویسد :شاه در ایران یک سیاست اقتصادی را در پیش گرفته که اگر ادامه دهد به اقتصاد هند نمیرسد اما به اقتصاد مکزیک میرسد.
مگر اقتصاد مکزیک چگونه بوده است؟
۷۴ درصد از صادرات مکزیک به آمریکاست. مکزیک محصولاتی مثل ماشین و قطعات الکترونیک و لپ تاپ و موبایل و یخچال و فریزر و تلویزیون و... را به آمریکا صادر میکند و تمام ریز قطعات را وارد میکند.
بله مکزیک مونتاژ میکند، همان کاری که ایران میکرده. در شرکت هایی مثل پیکان و روغن نباتی و ... خارجی ها در ایران کار میکردند و سود آن متعلق به خودشان بود.
کفِ دستمزد کارگر در آمریکا جزء بالاترین و در مکزیک جزء پایین ترین کفِ دست مزدهاست. لذا کارخانه های بزرگ دنیا خط تولیدشان را به مکزیک میآورند و احداث کارخانه ميکنند و از کارگر مکزیکیِ ارزان قیمت استفاده میکنند و درنهایت کالا به آمریکا برمیگردد. لذا مکزیک از خودش استقلال و عزت ندارد.
اگر سوال شود که درست است که مکزیک استقلال ندارد اما کارگر مکزیکی در آن کار میکند و بیکاری به پایین ترین حد میرسد و ایران هم اگر مثل مکزیک میشد دیگر کسی بیکار نبود؛ در جواب میگوییم:
این مطلب که آیا مکزیک با آن وضعیت توانسته وضع معیشت مردمش را تامین کند یا نه، باید خودش را در جایی نشان بدهد؛ و آن خط فقر مکزیک است. به عبارتی باید بپرسیم کارگران مکزیکی در آن وضعیت میتوانند برای خودشان چیزی بخرند یا نه؟
۴۶.۲ درصد از مردم مکزیک زیر خط فقر هستند. تازه قبل کرونا.
و ما اگر انقلاب نمیکردیم نصف مردم ایران زیر خط فقر بودند
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۸۳ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه دوم و انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه سوم از همین ویژهنامه رجوع شود
وضع معنویت جامعه در این ۴۰ سال آیا افزایش پیدا کرده یا نه؟ مردم در زمان شاه دیندارتر بودند یا الان؟
ببینید ما باید دو مطلب را بررسی کنیم:
۱.شاه برای معنویت مردم چه کرد و جمهوری اسلامی چه کرد؟
۲.ثمره ی این کارهایی که کردند چه شد؟ مردم در آن زمان دیندار تر بودند یا الان؟
پاسخ به سوال اول: پهلوی تمام تلاشش را برای بی دین کردن مردم کرد، جمهوری اسلامی هم تمام تلاشش را برای دین دار کردن مردم کرد.
ببنید شاه تمام تلاشش رو میکرد که دین را در بین مردم کمرنگ، سخیف و بدون اثر جلوه دهد استناد حرف من کجاست؟
آنتونی پارسوز سفیر بریتانیا میگوید وقتی من رفتم جشن هنر شیراز و آمدم توی خود شیراز دیدم در خیابانهای شیراز، در پیادهرو ها مردها و زنها دارند به صورت علنی … کارهایی انجام میدهند که جای گفتن آن نیست. میگوید من تعجب کردم رفتم پیش اعلاحضرت گفتم: اگر این صحنه هایی که من اینجا میبینم در یکی از شهرهای انگلیس میدیدم مردم بازیگران و کارگردان را زنده نمیگذاشتند و شاه فقط خندید. درست است الان هم گاهی این ارتباط های نامشروع در بین کوچه خیابان ها اتفاق می افتد اما آیا جمهوری اسلامی برخورد نمیکند؟ آیا کسی جرات دارد در بین خیابان ها به راحتی و علنا این کار را انجام دهد؟
شاه، مالیات را از روی مشروب فروشی ها برداشت، بدترین تصاویر و صحنه ها در فیلم های سینمایی و بیلبرد های شهری نصب بود و به نمایش گذاشته می شد، بد کاره ها شناسنامه داشتند و بین مردم مطرح بودند، فقط در تهران ۸۰۰ مغازه مشروب فروشی و ۱۱۲۰خانه ی فساد وجود داشت. میزان مصرف آبجو روزانه ۴۰۰ هزار بطری بوده. اگر هر بطری را فقط ۲ نفر میخوردند فقط در تهران ۸۰۰ هزار نفر مشروب میخوردند، اما شما الان ملاحظه بفرمایید اگر گزارش بشود که فلان شخص مشروب خورده یا مشروب سازی دارد، بسیج و اطلاعات و نیروی انتظامی آنها را به راحتی رها میکنند؟ غالب مردم در آن زمان پوشش مذهبی نداشتند اما غالب مردم الان پوشش مذهبی دارند.
اما جمهوری اسلامی برای مردم چه کرد؟
همان اول انقلاب، نام ۵۰۰ خیابان تهران را عوض کرد. نام های غیر دینی یا ضد دینی را حذف کرد و شعائر مذهبی را گذاشت. خیابان رضاشاه را امام حسین گذاشت. فوزیه را سمیه گذاشت. ولیعهد را ولیعصر گذاشت.
در مناسبت ها. روز پدر روز تولد کریه ترین چهره ی ایران یعنی رضا شاه بود. روز ازدواج، روز ازدواج محمدرضا با فرح بود. روز دعا، روزی بود که شاه از سوء قصد جان سالم به در برده بود. روز شادی روز تولد ولیعهد بود.
جمهوری اسلامی این ها را کنار زد. روز پدر شد روز تولد امیر المومنین (ع). روز مادر شد روز تولد حضرت زهرا (س). روز ازدواج شد روز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها. روز دعا، شد روز عرفه. همچنین در روز جمعه دعای ندبه، شب جمعه دعای کمیل و دعاهای دیگر مثل توسل و... را علم کرد. هیچ نامی از این ها نبود. اعتکافی نبود، پیاده روی اربعینی نبود، این ها را احیاء کرد. به عنوان روز شادی و سرور،عید غدیر، ۱۷ ربیع، مبعث، نیمه ی شعبان را احیاء کرد.
در کتب درسی، به جای ارزشهای ضد دین، معارف دینی را آورد.
در صدا و سیما. تمام معیار های بی دینی را حذف کرد و دینداری گذاشت. شبکه ی قرآن، رادیوی معارف، ترتیل و تلاوت ایجاد کرد. یکی از اساتید میفرمودند: «یک شب در شبکه پویا اینقدر معارف دینی گفت که من در یک دهه ی منبر هم اینقدر مطلب نمی گویم».
جمهوری اسلامی نهادهای دینی را تشکیل داد، مانند: سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، عقیدتی سیاسی در سپاه و ارتش و نیروی انتظامی و نهاد رهبری در دانشگاه ها.خلاصه در یک کلام، تا میتوانست تلاش کرد مردم دیندار شوند.
حالا سوال اینجاست. بله! جمهوری اسلامی تلاشش را کرد. اما ثمره اش چه شد؟ پس چرا همه مردم بیدین اند؟
تصور و توهمِ بعضی از مردم این است که قبل از انقلاب همه دیندار بودند، فقط شاه و فرح و اشرف و چند نفر دیگر بیدین بودند. الان همه بی دین اند، فقط چند آخوند و بسیجی دیندار هستند.
شما ببینید در تشییع جنازه ی ۷۲ تن که ابتدای انقلاب هم بوده چند نفر شرکت کردند؛ حالا مقایسه کنیم در تشییع شهید حججی، شهدای غواص دست بسته و حاج قاسم چقدر شرکت کردند؟
یا مثال دیگر عرض میکنم. اولِ اسفند سال ۵۷، یک هفته پس از انقلاب. زمزمه می شود که نظام می خواهد حجاب را اجباری کند. هشت هزار نفر در دانشگاه تهران تظاهرات می کنند. این را چه طور توجیه میکنیم؟ مگر همه دیندار نبودند؟
جبهه رفتن معیار ی برای دینداری و سنجش دینداری هست. می توانم سوال کنم. در ۸ سال دفاع مقدس، از اول تا آخر، تمام سربازانی که حتی یکبار رفته اند، چند درصد مردم ایران را شامل می شدند؟ بیشترین آمار ۶ درصد است. حاج قاسم سلیمانی می گفت ۸ درصد مردم ایران در صف اعزام به سوریه اند که هیچ وقت هم ما اجازه نمی دهیم بروند.
تاسیسِ ۹۰ هزار هیاتِ مردمی، ساختِ بیش از ۲ و نیم برابرِ مساجدی که در ۱۴۰۰ سال ساختند، فقط در این ۴۰ سال توسط مردم، ۳۰ میلیون زائر حرم امام رضا علیه السلام سالانه، ۱۰ میلیون زائر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. ۱ میلیون زائر شاه چراغ فقط در دوران عید. هفت و نیم میلیون زائر راهیان نور. حدود ۳ میلیون زائر اربعین.
جشن دهه ی کرامت در بیش از ۲ هزار نقطه ی ایران، حضور میلیونی در شبهای قدر و عرفه و دعای کمیل و دعای توسل و دعای ندبه و امثال این ها، بزرگترین اجتماع تاریخ! در اربعین. در نماز عید فطر تعداد زیادی از مومنین هر ساله نماز میخوانند. محبوب ترین فیلمهای مردم ایران همیشه فیلم های دینی بوده است. مثل یوسف پیامبر، امام علی، مختار و مریم مقدس. رشد ۱۰ برابری وقف در دهه ی گذشته! ثبت بیش از ۶۸۰۰ موقوفه علمی و آموزشی و پژوهشی.
آزادی حدود ۸۰۰۰ زندانی در جشن گلریزان! برگزاری دعای توسل در ۵۶۳ بقعه ی متبرکه، هزاران مسجد هیات امثال این ها بصورت هفتگی. حضور ۴۵ میلیون زائر در بقاء متبرکه و اماکن مذهبی در سال ۹۶
قبل از انقلاب چند نماز برگزار می شد؟ نماز کجا برگزار می شد؟ یک دانشگاه نماز داشت؟ یک پادگان نماز داشت؟ الآن چطور برگزار می شود؟
جشن تکلیف ۷۰۰ هزار دانش آموز سالانه توسط خود مردم دارد گرفته می شود. سال ۷۹ چهل گروه جهادی بود، الآن بیش از ۱۲ هزار گروه جهادی هست. بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ گروه جهادی برای کمک به سیل زده ها در نوبت بودند که نوبتشان هم نشد. برگزاری یادواره های پرشور ۲۰ هزار یادواره ی شهید توسط بچه های حزب اللهی برگزار می شود.
فعالیت های قرآنی، ترجمه ی قرآن به ۱۴۸ زبان زنده ی دنیا اکثرا به صورت خود جوش و مردمی.
اینها دینداری مردم است یا بی دینی مردم؟ احساس نمی کنید که در تعریفِ دینداری، و بی دینی اشکال داریم؟
یکی از معیارهای دینداری که در قرآن آمده، "اشداء علی الکفار" است که خداوند ویژگی یاران پیامبر را اینگونه می فرماید:
محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم والذین معه اشداء علی الکفّار رحماء بینهم.
مردم ایران اشداء علی الکفار هستند یا نیستند؟ از کجا بفهمیم؟
محبوب ترین شخصیت بیش از ۷۰درصد مردم ایران در۶ سال پیاپی چه شخصیتی بوده است؟ کسی که در پیشانیِ مبارزه ی با دشمن بود. حاج قاسم سلیمانی.
بعد از جریان شهادت حاج قاسم مردم ایران بالاتفاق - بجز یک گروه اقلیت - چه می گفتند؟ "انتقام ". پس معلوم می شود روحیه ی ظلم ستیزی دارند.
بعد از این که پایگاه عین الاسد را زدیم، باز هم همین بی حجاب ها و کسانی که آن ها را در دایره ی انقلاب و اسلام نمیدانیم چه می گفتند؟ من دقیقا روز بعد عملیات در یکی از دانشگاه ها صحبت داشتم. دختری که نزدیک بود روسری از سرش بیافتاد. می گفت : این که انتقام نبود. انتقام یعنی که اسراییل را با خاک باید یکسان می کردیم. و ما دقیقا آن خانم را بی دین حساب می کنیم، ولی اسلام او را بی دین حساب نمی کند.
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۱۳۹ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه سوم از همین ویژهنامه رجوع شود
در طول ۴۰ سال اخیر حوادث مختلفی بر کشور و مردم مظلوم ایران گذشته است:
جنگ تحمیلی ۸ ساله، ترورهای مدیران و مسئولین نظام، نفوذ و رخنه در سازمانها و ارگانها، تحریم و فتنهافکنی و... که اینها تنها بخشی از خباثتهای دشمنان در مقابله با ایران است.
اما مردم ایران با دیدن بیش از ۴۰ بحران مختلف در طول۴۰ سال، توانستهاند کوله باری عظیم از تجربه را کسب نمایند. در طول ۴۰ سال اخیر، انواع نیرنگها و خدعهها از سوی دشمن بر ملت ایران وارد آمد، اما رفتار مردم ایران در مقابله با دشمنان، پیروی از تفکر مقاومت و نهضت ایستادگی در مقابل زورگویی بود.
هرگاه که مردم در برابر ظلم دشمنان مقاومت کردند، پیروز گردیدند و هرگاه که در برابر زورگوییهای او کرنش نمودند، ضربه و سیلی محکمی خوردند. مقاومت در مقابل دشمن، ملت ایران را روزبهروز قدرتمندتر نمود. مقاومت در برابر ظالم و ظلم در هر جای دنیا که باشد، پیروزی نهایی برای آن کشور را در پی خواهد داشت. بررسی تحولات سوریه، مؤید این ادعاست. هنگامی که تظاهرات محدودی در سوریه اتفاق افتاد، کسی تصورش را نمیکرد که آن تظاهراتِ محدود، به بحرانی بزرگ در دنیا تبدیل شود. قبایل به معترضان پیوستند و آمریکا نیز حمایت کرد و آتش جنگ داخلی شعلهور شد. اوباما، رییسجمهور وقت آمریکا، در یک گردهمایی شرکت و اعلام کرد که قطعاً بشاراسد باید برود، ولی ایران اعلام کرد که اگر مردم سوریه به بشار اسد رأی دادند، او باید بماند. دو قدرت ایران و آمریکا در مقابل هم قرار گرفتند. ایران که از حامیان مردم سوریه و منتخب آنها بود، مروج تفکر مقاومت در برابر ظالم شد و توانست با کمک مردم بیدفاع سوریه، بعد از جنگی طولانی، پیروزی نهایی را برای مردم آن کشور رقم بزند
جهت مطالعه بیشتر به کتاب گام تمدنساز از صفحه ۱۶۱ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه سوم از همین ویژهنامه رجوع شود
ریشه ی مشکلات ما در ضعف تولید می باشد اگر تولید رونق پیدا کند تمام مشکلات حل خواهد شد.البته درتمامدوران ها این ضعف بوده است اما در این هشت سال بدترین دوران ما بوده است . چرا؟ در این دوران همان کارخانه هایی که تولیدی بودند به سمت تعطیلی برده شدند..
خب حالاآیا امکان دارد که این مشکلات حل شود؟ آیا تفکری وجود دارد که این مشکلات را حل کند؟
کسانی که میخواهند مشکلات کشور را حل کنند دو راه پیشنهاد میدهند:
الف) نگاه به بیرون:
شاید این جمله معروف را از آقای رئیس جمهور شنیده باشید که فرمودند: باید تحریم های ظالمانه برداشته شود تا سرمایه خارجی بیاید، تا حتی مشکل آب خوردن مردم حل شود ، تا مشکل محیط زیست حل شود. یا در مناظره ها دیدیم که میگفتند: ما اگر با کدخدا ببندیم، همه ی مشکلات حل خواهد شد، نفت راحت فروش خواهد رفت، ما راحت پول داریم و میتوانیم کالا بیاوریم و مشکلی دیگرنداریم. خدا آقای ترکان را رحمت کند مهمترین نقل قول ایشان این است که: "صادق باشیم ما بجز در صنعت آبگوشت بزباش و قرمه سبزی چیز دیگه ای بلد نیستیم! " این یک تفکراست که مربوط به عزیزانی است که الان سر کار هستند.
جمله ای که اقای روحانی فرمودند جمله ی دقیقی بود البته برای تفکر خودشان جمله ی دقیقی بود ایشان فرمودند: "من به جز برداشته شدن تحریم برای حل مشکلات اقتصادی کار دیگری بلد نیستم"
ایشان درست گفتند هیچ کار دیگری بلد نیستند چون تفکر ایشان تفکر لیبرالیسم و نئولیبرالیسم است.
این تفکر در هر کشوردنیا اجرا شد، باعث شد که پولدارها پولدار تر بشوند، فقرافزایش پیدا کند، بیکاری افزایش پیدا کند، تورم افزایش پیدا کند، خودکشی ها زیاد بشود، رفاه مردم بسیار کاهش پیدا بکند، بحث تحصیلات درصدش بسیار پایین بیاید، این تفکر متاسفانه در این ۸ سال در کشور ما اتفاق افتاد و می بینید که متاسفانه جزء بدترین دوران ۴۰ ساله ی ما بوده است. پس این تفکر نگاه به بیرون !
ب) نگاه به درون: تفکر دوم، حل مشکلات اقتصادی با نگاه به درون است. بیاییم ببینیم کشورهایی که این مدل را اجرا کرده اند، کدام کشورها بوده اند؟ آیا موفق شده اند یا موفق نشده اند؟ این کشورها شامل: بریتانیا یعنی انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان، ژاپن، کره وامثال این ها هستند. یعنی قدرتمند ترین کشور های دنیا، با این مدل ثرومند شدند و پیشرفت کردند. ممکن است کسی بگوید اینها قبلش ثروتمند بودند، اتفاقا این ها قبلش جزو فقیرترین کشورهای دنیا بودند.مثلا بریتانیا[۱] صادر کننده ی پشم خام به بلژیک و هلند بود یعنی هیچ چیز نداشت. بنایش را بر این گذاشت که ممانعت کند از صادرات پشم خام، و تلاش کند به این که این پشم در داخل کشور باقی بماند و به فناوری های نساجی و امثال اینها تبدیل شود. یعنی حمایت ازتولید داخل. تعرفه بر واردات را به حدود ۴۵% و گاهی وقت ها تا ۵۰% رساند. یعنی یک کالایی که می خواست وارد کشور انگلیس شود، باید تا ۵۰% مالیات می داد. چرا؟ چون انگلیس اجازه نمی داد کالایی که در کشور مشابه داخلی دارد، وارد کشور شود.
مثال دیگر کشور آمریکا[۲]ست که جزو فقیر ترین کشورها بود. آمریکا از آفریقا هم از لحاظ هایی پایین تر بود ولی با حمایت از تولید داخل پیشرفت کرد. یا کشور کره جنوبی که ذهنیت عموم مردم دنیا نسبت به آنها این است که میگویند کره هیچ چیزی نداشت و با آمریکا رابطه برقرار کرد و استقلالش را,عزتش را و نظامی اش را کنار گذاشت تا ثروتمند شد. این چیزی است که در ذهن مردم است. ولی ۱۸۰ درجه با واقعیت در تضاد است.
کره جنوبی[۳] چندین سال مستعمره ژاپن و چندین سال مستعمره آمریکا بود ولی پیشرفتش آن زمانی اتفاق افتاد که به تولید داخل تکیه کرد و حمایت از صنعت داخلی را
[۱] بریتانیا، چه بود و چه شد؟
بریتانیا حدود سال ۱۵۰۰ به قبل، صادر کننده ی پشم خام بود. به کجا ؟ بلژیک و هلند. یعنی هیچ چیز نداشت. حدود سال ۱۴۸۰، شخصیتی روی کار آمد که بسیار حمایت گرایانه بود. اینها کارشان را بر این منوال قرار دادند که شروع کنند به حمایت از تولید داخلی. هِنری هفتم وقتی در سال ۱۴۸۹ آمد، بنایش را بر این گذاشت که ممانعت کند از صادرات پشم خام، و تلاش کند به این که این پشم در داخل کشور باقی بماند و در داخل کشور به فناوری های نساجی و امثال اینها تبدیل شود. یعنی حمایت ازتولید داخل. ۹۸ سال بعد یعنی سال ۱۵۸۷ الیزابت اول آمد. تا آن زمان کم کم بریتانیا جایگاه خودش را در بین مردم خودش و در بین مسئولین خودش بدست آورده بود، الیزابت اول، شروع کرد به هموار کردن این کار و سرعت تولید داخل را بیشتر کرد. به مرور زمان این ها این کالاها را به سمت مستعمرات شان می فرستادند. به همین صورت بعدش رابرت والپور آمد و قدرت را بیشتر کرد، خلاصه این ها با حمایت از کالای داخلی به شدت پیشرفت کردند.
در آن دوران بیش از ۵۰% ثروت دنیا دست دو کشور بود. چین و هند.
بریتانیا بعد از انقلاب صنعتی ای که بدست آورد ، می خواست بازار چین و هند را هم بدست بیاورد. در یک جنگی با عنوان جنگ تریاک، چین را شکست داد، بعد هند را شکست داد. کار را به جایی رساند که صنعت نساجی هند را نابود کرد. پیچ و مهره هایش را باز کرد. کار را به جایی رساند که تولید البسه و پوشاک و کلا نساجی را در هند ممنوع کرد. اگر متوجه می شد در هند کسی دارد پوشاکی را تولید می کند، آن شخص را کنار دستگاهش می برد و دستش را می گذاشت زیر دستگاه و دستش را له می کرد.که دیگر هیچ صنعتگر و تولید کننده ای در هیچ جای دنیا جرات نکند چیزی تولید کند.
بریتانیا قدرتمند شد. در این سالها که هنوز بریتانیا در مسیر قدرت بود، تعرفه بر واردات را به حدود ۴۵% و گاهی وقت ها تا ۵۰% رساند. یعنی یک کالایی که می خواست وارد کشور انگلیس شود، باید تا ۵۰% مالیات می داد. چرا؟ چون انگلیس اجازه نمی داد کالایی که در کشور مشابه داخلی دارد، وارد کشور شود. خصوصا رابرت وارلپور بیشترین سیاست حمایت گرایانه را از تولید کننده ها انجام داد. موقعی که بریتانیا به یک قدرتی رسید و ثروتش زیاد شد، به دنیا گفت چرا ما اصلا داریم تعرفه بر واردات می گیریم ؟ بیاییم یک جامعه ی جهانی بشویم. هرکس هر چه دارد به هر کشوری بفرستد. مشکل این بود که کشور های دیگر که چیزی نداشتند! همه چیز را بریتانیا داشت برای همین بریتانیا کالاهایش را به تمام کشور ها فرستاد، بدون اینکه مانعی وجود داشته باشد، بدون این که آن کشورها تعرفه بر واردات را بگیرند، اینها روز بروز ثروتمند شدند وروز بروز قدرتمند تر شدند، و کشورهای دیگر هم روز بروز ضعیف تر شدند. این وضع بریتانیا بود. بریتانیا اینجا تعرفه بر واردات را در حد صفر یا در حد ۵ % کرده بود. بریتانیا در یک دورانی در حدود سال های ۱۹۳۰، به یکباره متوجه شد که آمریکا دارد به او می رسد و دارد صنعتی می شود. مجددا تعرفه بر واردات را گذاشت و بسیار هم افزایش داد.این قاعده ی کلی بریتانیا بود.
[۲] پیشرفت آمریکا به دلیل حمایت از تولید داخل
کشور های دیگر هم همینطور است.آمریکا که دیگر جزو فقیر ترین کشورها بود. آمریکا از آفریقا جی دی پی[۲] اش پایین تر بود. موقعی که بریتانیا و کشور های اروپایی رفتند و آنجا را گرفتند چه طوری پیشرفت کرد؟
پیشرفتش به صورتی بود که سیاست مدارانی آنجا آمدند که تمام هم و غمشان تولید داخل بود. اینها این کار را انجام دادند. خب ما هم اگر این کار را انجام بدهیم پیشرفت می کنیم. این قاعده بعدی است که عرض کردم خدمتتان.
اگر بخواهم این کشور ها را نام ببریم زیاد هستند. در کتاب انتخابات تکرار یا تغییر، مثلا آمریکا را مفصل آوردیم. حتی آمریکا در یک دورانی توسط بریتانیا تحریم شد. این تحریم یعنی بریتانیا اجازه نداد کالا هایش به آنجا برود، مواد اولیه را به آنها نداد، اجازه نداد تکنولوژی را به دست بیاورند اما پیشرفت آنها بالاخره اتفاق افتاد.
[۳] واقعیت پیشرفت کره جنوبی چه بود؟ حمایت از تولید داخل یا تسلیم در برابر غرب؟
اما یکی از کشور هایی از نظر زمانی از همه به ما نزدیکتر است کره جنوبی است. ذهنیت مردم نسبت به کره جنوبی چیست؟ ذهنیت عموم مردم دنیا نسبت به آنها این است که میگویند کره هیچ چیزی نداشت و با آمریکارابطه برقرار کرد استقلالش را کنار گذاشت ,عزتش را و نظامی اش را کنار گذاشت و ثروتمند شد. این چیزی است که در ذهن مردم است. ولی ۱۸۰ درجه با واقعیت در تضاد است.
کره جنوبی تا پایان جنگ جهانی دوم مستعمره ژاپن بود. از پایان جنگ جهانی دوم تا سه سال بعد مستعمره آمریکا شد. از ۳ سال بعد تا ۱۳ سال بعد سینگ مان رِی آمد سرکار که وابسته شدید به آمریکا بود. اقتصاد کره دست آمریکا بود. در سال ۱۹۶۲ وضعیت اقتصادی مردم کره از اقتصاد یمن و اتیوپی پایین تر بود. در آن سال یک شخصیت دیکتاتوری آمد سر کار که به شدت تفکر حمایت گرایانه داشت به نام ژنرال پارک. شعار ژنرال پارک این بود: اقتصاد خود کفا، دفاع خود اکتفا.
می گفت ما باید روی پای خودمان بایستیم تا پیشرفت کنیم. یک برنامه اقتصادی نوشت و اعلام کرد که ما تا دو سال آینده رشد اقتصادی۷.۱% خوهیم داشت. آمریکا این برنامه را غیر قابل اجرا خواند و بعضی از اقتصاددانان دنیا این برنامه را مسخره کردند. گفتند شما چه دارید که می خواهید پیشرفت کنید ؟ بعد از دوسال، رشد اقتصادی کره ۷.۱% نشد بلکه ۸.۹% شد! به محض اینکه این اتفاق افتاد آمریکا وارد شد. سفیرش را احضار کرد و بیرون کشید، کره را تهدید کرد و گفت اگر بخواهی همین سیستم را ادامه بدهی ما سربازان مان را بیرون می کشیم و کمک هایی که به شما می کردیم همه را حذف می کنیم و در واقع تحریم تان می کنیم. اگر ما سربازان مان بیرون بکشیم کره شمالی قطعا به شما حمله خواهم کرد.
ژنرال پارک و کره باید چه کار می کردند؟ اینها گفتند می رویم با کشورهای دیگر مذاکره می کنیم و سلاح می خریم تا کره شمالی نتواند به ما حمله کند. رفتند ۱۵ ماه مذاکره کردند و به خاطر تهدیدی که آمریکا کرده بود هیچ کشوری به کره سلاح نفروخت. اینها گفتند خب خودمان می سازیم. فقط مشکل این بود که کره پول و زیر ساختی نداشت تا خودش بسازد. مشاورین ژنرال پارک به او پیشنهاد دادند و گفتند ما تعدادی کارخانه های معمولی مانند ال جی و سامسونگ و دوو و هیوندا و...داریم. باید از اینها که بخشی از زیر ساخت را دارند حمایت بکنیم تا یک سری تغییراتی را در آن ایجاد کنند و سیستم های نظامی را بسازند. ال جی و سامسونگ مامور شدند سیستم های مخابراتی را بسازند. دوو و هیوندا مامور شدند سیستم های ماشین آلات نظامی را بسازند. ساخت سیستم های نظامی بسیار سخت بود از آن طرف هم باعث پیشرفت کشور می شود.مثلا در هنگاه ساخت ماشین آلات نظامی اینها به فناوری جوش فولاد رسیدند که خودرو سازی کره را کلا متحول کرد و کره روز به روز قدرتمند تر می شد.
ژنرال پارک اقدامات بسیار مهمی انجام داد. تعرفه بر واردات را بسیار زیاد کرد و اجازه نمی داد کالاهایی که در کشورش دارد ساخته می شود از بیرون بیاید. از آن طرف فضا را آماده کرد که بتواند با همسایگان ارتباط داشته باشد.در برنامه چهارمی که می خواست بچیند نوع سیاستش را به جای سیاست اقتصادی با غرب و آمریکا بر پایه ارتباط با کشورهای شرقی و همسایه بنا گذاشت.
اینجا یک اتفاقی افتاد و آن اینکه آمریکا ژنرال پارک را ترور کرد.بعد از او اشخاصی آمدند سر کار که همه مورد تایید آمریکا بودند و تفکراتشان، تفکرات آمریکا بود. همان اول گفتند ژنرال پارک اشتباه کرد که رابطه اش با آمریکا بد بود و اشتباه کرد که جذب سرمایه گذاری خارجی نداشت و...
سال ۱۹۹۷ فرارسید و کره جنوبی ورشکست شد. این بود سر گذشت کره جنوبی.
جهت مطالعه بیشتر به کتاب انتخابات تکرار یا تغییر از صفحه ۱۲۵ بهبعد و همچنین انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه چهارم و انتخابات تکرار یا تغییر-جلسه پنجم از همین ویژهنامه رجوع شود