ریشه ی مشکلات ما در ضعف تولید می باشد، اگر تولید رونق پیدا کند، تمام مشکلات حل خواهد شد، این مشکلات متعلق به این ۸ سال یا ۴۰ سال نیست متاسفانه در دورانی که دنیا به سمت صنعتی شدن پیش می رفت و انقلاب صنعتی از بریتانیا شروع شد و به اروپا و بقیه جهان نیز کشیده شد ما در دوران بی لیاقت ترین و نالایق ترین حکام بودیم یعنی در دوران حکومت قاجار.
ما در آن دوران صنعت نساجی داشتیم، که نسبت به صنعت نساجی دنیا واقعا مرغوبیت خوبی داشت، ولی متاسفانه عهدنامهی گلستان و ترکمن چای که با شوروی داشته ایم و از طرف دیگر یکسری قطعنامه ها و قراردادهایی که با انگلستان داشتیم، باعث شد حکومت قاجار مرزها را باز کند و تعرفه بر واردات که زیاد بود را به کمتر از ۵% برساند و کالاهای ارزان قیمت انگلیسی را که به واسطه ی انقلاب صنعتی شکل گرفته بود به سمت ایران سرازیر کرد و کارخانه هایی که در کشور ما شکل گرفته بود به سمت ورشکستگی رفت.
ما کارخانه های بزرگی داشتیم، مثلا در خیابان لاله زار مرحوم صنیع الدوله کارخانه نساجی داشت، اما متاسفانه بعد از ورود کالاهای انگلیسی باعث شد که کارخانه تعطیل شود. مهم ترین کارخانه ای که در دوران قاجار بود، کارخانه ی الاسلامیه بود، که توسط دو تن از مراجع ایران شکل گرفت، مرحوم اقا نجفی اصفهانی در خطبه های نماز جمعه بحث ضرورت استفاده از کالای داخل و تولید را مطرح میکرد و بعد از مدتی کارخانه الاسلامیه در سال ۱۲۷۸شکل گرفت، این کارخانه بهقدری وسعت و قدرت پیدا کرده بود که در شهرهای ایران، شعبه زده بود و حتی در بعضی از کشورهای خارج هم شعبه زده بود، به قدری کالاهای این کارخانه قوی و با کیفیت بود و اهمیت داشت که مرحوم آخوند خراسانی نامه ای به مظفرالدین شاه نوشت و در این نامه بیان کرد که «چه بسیار شایسته است که خود آن وجود اقدس در لبث البسه مصنوعه الاسلامیه مقدم و به صدور امر ملوکانه در مساعدت این مطلب مهم وزرا عظام و اولیا فخام دولت ابد مدت را مفتخر فرمایند.»
یعنی از این به بعد خود مظفرالدین شاه لباس این کارخانه را به تن کند و دستور دهد وزرا و خانوم ها و امثال اینها همه این لباس را به تن کنند و بر عموم رعایا و قاطبه ی مسلمین لازم است به مقتضای الناس علی دین ملوکهم تأسی و مطابعت نمایند و خلع لباس ذلت را از خود به لبث لباس عزت البسه الاسلامیه صاحب شرع را خشنود دارند.
کهن جامعه خویش پیراستن به از جامعه عاریت خواستن
نکته ی جالب این است که در ماده ی ۲۴ اساسنامه این شرکت آمده است که تمام هیأت مدیره، رؤسا و تمام کارکنانی که در این کارخانه کار می کنند و مسئولیت دارند، همه باید از البسه الاسلامیه استفاده کنند.
وزیر مختار انگلیس یک نامه به کشور انگلیس می نویسد و از جریانی که به واسطه ی شرکت السلامیه اتفاق افتاده است اعلام خطر میکند و مینویسد که شرکت الاسلامیه آنقدر پیشرفت میکند که باعث میشود البسه انگلیسی وارد کشور نشود و شاید باعث این شود که البسه الاسلامیه به سمت کشورهای دیگر برود. بریتانیا پادشاهان قاجار را تهدید می کند و این پادشاهان ذلیل و ضعیفالنفس کار را به جایی می رسانند که این شرکت از قدرتش کاسته شود و به مرور زمان تعطیل می شود. این شرکت در بحث راه آهن، ساخت بیمارستان، مدارس و امثال اینها ورود پیدا کرده بود. اولین خط راه آهنی که در ایران به سمت گلستان ساخته شد، بخشی از آن توسط همین شرکت بود که متاسفانه الآن به اشتباه در ذهن هست که راه آهن را رضا شاه آورده است.
این الگویی بود که در زمان قاجار بوده است که متاسفانه سلاطین قاجار نگذاشتند ادامه یابد. شخصیتی به نام چارز ایسوی پژوهشگر مصری که در آمریکا استاد دانشگاه است میگوید منسوجات از اقلام مهم صادراتی ایران بود اما به یکی از اقلام وارداتی تبدیل شد .
سفیر انگلیس مینویسد: تجار و بازرگانان کاشان در سال ۱۸۴۴ در یادداشتی ازشاه درخواست کردند تا از امر بازرگانی آنها که درنتیجه ی رواج کالاهای اروپایی در مملکت لطمه ی زیادی خورده است، حمایت کنند.
چهار سال بعد می گوید: کالاهای تولیدی انگلیس به شدت جای کالاهای پنبه ای و ابریشمی ایران را گرفته است.
یک سال بعد در رابطه با کاشان می نویسد: «مدت ها پیش در نتیجه تجارت با اروپا که به تدریج در سرتاسر مملکت گسترده شد و باعث از بین رفتن بسیاری از صنایع محلی گردید کالاهای تولیدی ایران به سرعت رو به انحطاط رفت.»
در دوران محمدشاه قاجار فلاندن که فرستاده کشور فرانسه است طی گزارشی مینویسد: «واردات محصولات انگلیسی که پیوسته از سی سال پیش رو به افزایش است روز به روز از تعداد کارخانه های کاشان می کاهد و با اینکه هنوز کارخانه ها دایر است ولی انسان از تماشای قسمت های عمده ی آنها که بایر و بیکار افتاده حسرت می خورد.
این وضع ایران در دوران قاجار بود.
دوران قاجار چون تولید نداشتیم روز به روز ارزش پول ملی کاهش پیدا میکرد، به نحوی که اوایل دوره قاجار هر ده تومان ما یک پوند بود در آخر دوره ی قاجار هر یک تومان ما پنج پوند شد یعنی ارزش پول ملی ۵۰ برابر کاهش پیدا کرد در حالی که در آن زمان ارزش پول ملی به راحتی کاهش پیدا نمیکرد.
دوران قاجار تمام شد و دوران پهلوی شروع شد. اگر در زمان قاجار تکیه بر طلا و نقره و امثال اینها بود، در دوران پهلوی تکیه بر نفت شد. ما نفت را می فروختیم و کالا به داخل کشور می آوردیم کالا اینجا مصرف می شد و پولش آن طرف می ماند و ارزش پول ما روز به روز کاهش پیدا میکرد. شاه از مدرناسیون صحبت میکرد اما در واقع آن مدرنیته ای که او مطرح می کرد مونتاژ بود عموم کارخانه هایی که در آن دوران شکل گرفته بود بالاتفاق اینها مونتاژ میکردند.
زمانی که منابع یا ذخایر به صورت بسیار زیاد در یک کشور سود بدهند و دولت با ذهنیت اینکه این سود دائمی است این پول را به کشور تزریق کند سپس درخواست ها زیاد شود و چون تولید نیست مجبور می شوند واردات را انجام دهند کشور به این مریضی مبتلی شده است.
از سال۱۳۵۳تا ۱۳۵۶ که اوج فروش نفت ایران بود به واسطه جنگ اعراب و اسرائیل و امثال اینها ما به این بیماری هلندی مبتلا شدیم و متأسفانه بعد از یک مدت کوتاه ارزش پول، کاهش پیدا کرد و قدرت خرید مردم به شدت کم شد به صورتی که در آخر دوره ی پهلوی ۴۶% مردم زیر خط فقر قرارگرفته بودند و پس از انقلاب ضعف تولید ادامه پیدا کرد.
علم: در بحث علم توضیح دادیم که اگر کشوری بخواهد به سمت تولیدی شدن حرکت کند باید ۴ مرحله را طی کند: آموزش محوری، پژوهش محوری، فناور محوری، تبدیل به ثروت.
در جمهوری اسلامی، کارهای نسبتا خوبی انجام شد نه این که در این زمینه کاری انجام نشده، مهم ترین زیرساخت ها شکل گرفت که مهم ترین آنها زیرساخت تولید علم است، علم در کشور ما پیشرفت عجیبی داشته است.
ارتباطات: چهل سال پیش جزء پایین ترین کشورها در بحث تلفن و امثال اینها بودیم الان جزء بالاترین کشورها هستیم اینترنت در کشور ما جزء بالاترین هاست.
کاهش سهم نفت از صادرات کشور از ۹۹ % به ۷۰% کاهش پیدا کرده است که این اقداماتی است که جمهوری اسلامی انجام داده است.
الان دورانی است که ما باید به تولید برسیم که حضرت آقا سه سال است بحث تولید را مطرح میکنند که باید دقت شود، اگر تولید رونق پیدا کند همه مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد.
ریشه ی مشکلات اقتصادی کشور، ضعف تولید است. البته درتمامدوران ها این ضعف بوده، اما این هشت سال بدترین دوران ما بوده است. چرا؟ در این دوران همان کارخانه هایی که تولیدی بودند را به سمت تعطیلی بردند.
آیا امکان دارد که این مشکلات حل شود؟ آیا تفکری وجود دارد که این مشکلات را حل کند؟
کسانی که میخواهند مشکلات کشور را حل کنند دو راه پیشنهاد میدهند: نگاه به درون و نگاه به بیرون.
بیاییم این دو تفکر را بررسی کنیم و ببنیم ثمراتش در دنیا چه شده است، هرکدام بهتر بود به سمت آن برویم. اگر میشود با کدخدا بنشینیم و مشکلات را حل کنیم، هسته ای را بدهیم، نظامی رو بدهیم، منطقه ای را بدهیم، همه را بدهیم، آیا این مشکلات حل خواهد شد؟ اگر همه ی این تحریم ها برداشته شود، اگر آمریکا یا رژیم غاصب صهیونیستی، در حرم امام رضا علیه السلام سفارت بزند، در خوشبینانهترین حالت، چه اتفاقی میافتد؟ اگر ایران بتواند نفت را راحت بفروشد، هیچ تحریمی نباشد، در اینزمینه هیچمشکلی نداشته باشد، اما تولید هم نداشته باشد، مثل کدام کشور میشود؟
در خوش بینانه ترین حالت، مثل عربستان میشود. عربستان صعودی که فقرش را هیچ وقت اعلام نمیکند. به گزارش گاردین، ۲۵% مردم عربستان زیر فقر مطلق به سر میبرند. حدود سه چهارم بازار کار عربستان، دست خارجی ها میباشد، سرمایه گذاری خارجی بسیار جذب شده است، اصلا عربستان کاری انجام نداده و بارها مجبور شده از صندوق بین المللی پول، وام بگیرد. مجموع وام اخیرعربستان ۲۰۰ میلیارد دلار بود و پیش بینی شده است که سال آینده مجبور است وام بگیرد و تا چندسال بعد نیزطبق گزارش هایی که دبلیو ای اف انجمن جهانی افتصاد داده است، عربستان قطعا نمیتواند این وام ها را بازپرداخت کند.
یکی از معروف ترین جملاتی که از مسؤولین زیاد شنیده شده، این جمله بود که اقای رئیس جمهور فرمودند باید تحریم های ظالمانه برداشته شود، تا سرمایه خارجی بیاید، تا مشکل آب خوردن حل شود، تا مشکل محیط زیست حل شود، این یک تفکراست.
خدا آقای کُردان را رحمت کند؛ مهمترین نقل قول ایشان این است که: «صادق باشیم، ما به جز در صنعت آبگوشت بزباش و قرمه سبزی چیز دیگه ای بلد نیستیم.»
این تفکر عزیزانی میباشد که الان سر کار هستند. جمله ای که اقای روحانی فرمودند، جمله ی دقیقی بود. البته برای تفکر خودشان جمله ی دقیقی بود ایشان فرمودند: «من به جز برداشته شدن تحریم برای حل مشکلات اقتصادی کار دیگری بلد نیستم.»
ایشان درست گفتند هیچ کار دیگری بلد نیستند، چون تفکر ایشان تفکر لیبرالیسم و نئولیبرالیسم است.
تفکر نئولیبرالیسم دقیقا همین را می گوید. اینها شاگرد اول های مکتب نئولیبرالیسم هستند. یعنی چنان تفکر نولیبرالیسم را انجام میدهند که خود «فریدمن» آن را انجام نداده است.
ما میخواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم، ارتباط به معنایی که اینها تعریف میکنند، یعنی: تحریم ها برداشته شود، مشکلات توی این زمینه حل شود اگر این اتفاق بیوفتد و تحریم ها برداشته شود و ما جذب سرمایه گذاری خارجی داشته باشیم، این کشور های به اصطلاح توسعه یافته برای سرمایه گذاری، انتظاراتی از ما دارند باید تعدیل ساختاری صورت بگیرد، حرفشان منطقی است.
شما اگر بخواهید از بانک وام بگیرید، بانک شرط میگذارد، ما نمی توانیم شرط بگذاریم. بانک میگوید: «شما باید یک ضامن کارمند بیاورید که مشخص شود اگر شما پول را پس ندهید از حقوق ایشان کسر شود.»
خارجی ها و کشورهای توسعه یافته میگویند: باید تعدیل ساختاری اتفاق بیفتد تعدیل ساختاری که بخشی از آن جزء مکتب نئولیبرالیسم است باید سه اتفاق در کشور بیفتد که کشورهای امریکایی و اروپایی در ایران سرمایه گذاری کنند
عدم دخالت دولت در بازار ۲) خصوصی سازی سریع و بی ضابطه: تمام شرکتهای دولتی باید در عرض زمان بسیار کوتاهی خصوصی سازی شود ۳) جذب سرمایه گذاری خارجه.
بررسی کنیم آینده کشورهایی که این سه اتفاق در آنها افتاد چه شد؟
از حدود سال ۱۹۸۰ به بعد بعضی از کشورها در جنوب شرق آسیا (که به ۴تا از انها میگویند ببرهای آسیا و به ۵ تا از انها میگویند بچه ببرهای اسیا) که ۹ کشور هستند کره و تایلند و… بنای سیاست اقتصادیشان را جذب سرمایه گذاری خارجه گذاشتند، یعنی تمام بازار انها دست خارجی ها افتاد به نام جذب سرمایه گذاری خارجی روز به روز قدرت مند تر شدند.
بررسی کنیم آینده کشورهایی که این سه اتفاق در آنها افتاد چه شد؟
سال ۱۹۹۶ آمریکا احساس خطر کرد دوم ژانویه ۱۹۹۷در تایلند یک اتفاقی افتاد و یک شایعه ای در تایلند منتشر شد که ارزش پول ملی تایلند دارد از بین میرود تمام سرمایه دارها پولهایشان را خارج کردند و تایلند در عرض یک روز ورشکسته شد
بررسی کنیم آینده کشورهایی که این سه اتفاق در آنها افتاد چه شد؟
بعد از آن کره جنوبی، مالزی، اندونزی به همین صورت ورشکست کردند مهاتیر محمد به حضرت آقا میگوید: «یک شبه گدا شدیم.»
نمونه ی دیگر در ترکیه است. ترکیه به واسطهی وام هایی که از صندوق بین المللی پول که در دهه ی ۱۹۶۰ میگرفتند، اقتصاد ترکیه اواخر دهه ۷۰، دچار بحران بسیار شدیدی شد و مجبور شدند دوباره از صندوق بین المللی پول وام بگیرند.
سال ۱۹۷۸ تورم در ترکیه به ۶۰درصد رسید سال ۱۹۷۹ به ۷۰% و سال ۱۹۸۰ تورم سه رقمی شد. اینها گفتند دوباره مجبوریم از صندوق بین المللی پول وام بگیریم. شخصیتی به نام تیمسار اورن آمد و بهجای اینکه اعلام کند ما اشتباه کردیم که از صندوق های بین المللی پول اینقدر وام گرفیتم، یا سیاستمان را تحت بانک جهانی جلو میبردیم، گفت منشأ مشکلات این است که کار گذشته را ناقص انجام دادیم و دوباره از صندوق بین المللی پول وام گرفت و بعد از ایشان «ازال» به قدرت رسید و چندسال نخست وزیر بود و سپس رئیس جمهور شد ایشان هم مثل اتاترک تحصیل کرده ی غرب و خارج بود کاملا ترکیه را به سمت غربی شدن برد و دوباره با صندوق بین المللی پول و بانک جهانی امضاهایی را انجام داد و مجددا به سمت وضعیت خراب پیش رفت. تورم های بی سابقه، وضعیت های عجیب در دهه ۱۹۹۰ ، ۲۰۰۰ ، ۲۰۰۱ خصوصا بحران های عجیب، بیکاری های بسیار زیاد، تورم، کاهش ارزش پول ملی و امثال اینها.
ارزش پول ملی ترکیه به حدی رسید که هر دلار یک میلیون و پانصد لیر شده بود
بعد از آن رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه آمدند و دوباره همان اشتباه را انجام داد و در یک دورانی توانست وضع مالی را میخکوب کند؛ یعنی ارزش پول را حفظ کرد اما دوباره به بحران کشیده شد دو سال پیش هم به بحران کشیده شد. ارزش پول ملی کاهش و فقر افزایش پیدا کرد و … .
خلاصه اینکه وقتی کشوری تمام اقتصادش بر جذب سرمایه گذاری خارجی استوار باشد، اقتصاد به شدت شکننده ای خواهد داشت.
این هم در کشورهای مختلفی اتفاق افتاد. به این شکل که فرصت تدوین قانون نیست و بلافاصله باید اتفاق بیفتد.
بد ترین و فاجعه دار ترین اتفاق در آرژانتین اتفاق افتاد که مفصل در کتاب آورده شده است. به صورت خلاصه: آرژانتین قبل از جنگ جهانی اول، وضعیت اقتصادی اش از اقتصاد آمریکا و کانادا و استرالیا بالاتر بود. ولی الان ارزش پول ملی اش ۱۲ میلیارد برابر کاهش پیدا کرده است. در یک دوران مجبور شد ۶ صفر را حذف کند. یعنی یک میلیون تومان شد یک تومان. بلافاصله بعد از آن مجبور شد دوباره سه صفر دیگر را حذف کند. این وضع آرژانتین بود.
کارلوس مِنِم موقعی که سر کار آمد با اختیارات فراقانونی که از پارلمانش و مجلسش گرفت، دو طرح گرفت و با اختیارات تمام خصوصی سازی عجیبی را شروع کرد و عملا کارخانه های بزرگ آرژانتین دست خارجی ها افتاد.
طبق نمودار میزان بدهی آرژانتین که قرار بود کاهش پیدا کند با وجود سرمایه گذاری ها افزایش بسیاری پیدا کرد.
نمودار رشد بدهی آرژانتین
وضع آرژانتین روز به روز بدتر شد . یعنی هر سال نسبت به سال قبل یک فاجعه عجیبی اتفاق می افتاد. این نمونه خصوصی سازی است.
نمونه ی بعدی روسیه است. دورانی در روسیه یک اصلاح طلب معتدل به نام «میخائیل گورباچف» سر کار آمد. حرف او این بود که حزب کمونیست در مقابله با آمریکا اشتباه کرده است. ما باید تمام اقتصادمان را با آمریکا حل کنیم. مذاکره را شروع کرد، هر چه آنها گفتند، گفت چشم و آخر تقریبا هیچ شد. آنها وعده می دادند و شوروی مجبور بود نقد عمل کند. بعد از آن یک اصلاح طلب تند به نام موریسی یلسین آمد سر کار و گفت گورباچف در ارتباط با آمریکا کم گذاشت، ما باید همه چیز را به آمریکا بدهیم. آمریکا به او دستور داد که باید خصوصی سازی را شروع کنید. نکته ی عجیب این بود که خصوصی سازی در روسیه به دستور آمریکا که انجام شد بلکه توسط دانشگاه هاروارد آمریکا انجام شد! به همین صورت روز بروز وضع ادامه پیدا می کرد و آنقدر وضع اقتصادی روسیه خراب شد که مجلس جلوی این جریان را گرفت و یلسین مجلس را به توپ بست . مجلس را منحل اعلام کرد ، خصوصی سازی را شدید انجام داد ، به قدری که نزدیک ۸۰% از شرکت های روسیه به دست مفسدین اقتصادی سازمان یافتهی دنیا افتاد . بزرگترین مفسدین اقتصادی دنیا آمدند شرکت های روسیه را گرفتند ، اواخر دوران یلسین در حدود سال ۱۹۹۸ کار به جایی رسید که مردم روسیه در این مدت ۷۵% ثروتشان را از دست دادند . و بعد از آن مردم روسیه ای که ۱۰ سال قبلش در صف کیلومتری مک دونالد می ایستادند که با آمریکا ارتباط داشته باشند ، سال ۱۹۹۸ به مهمترین مخالف آمریکا یعنی پوتین رای دادند ، پوتین وارد شد و بسیاری از کارخانه ها را پس گرفت، و اقتصاد روسیه را برگرداند. این خصوصی سازی سریع است.
شما همین الآن هفت تپه، هپکو و امثال این ها را وقتی نگاه می کنید، همه اش به واسطه ی خصوصی سازی هایی بوده است که درونش رانت بوده است و … چیزی که حضرت آقا ابلاغ کردند و اصل ۴۴ قانون اساسی، به خاطر مقابله ی با همین جریان بود که ضابطه پیدا کند. خصوصی سازی بد نیست! خصوصی سازیِ بی ضابطه بد است.