ویژه نامه محتوایی انتخابات

منبرک «چرا رای بدهیم در حالی که ...»

با این وضع مملکت چرا رأی بدهیم؟

ملی گراها و عموم:

۱) امنیت: دلیل ترور حاج قاسم و اعلام علنی آن این است که دشمن بعد از وقایع دی ماه ۹۸حس کرد انسجام ملی از بین رفته لذا حس کرد می‌تواند به راحتی دست به اقدام علیه امنیت ملی ما بکند. اگر در انتخابات هم دشمن حس کند انسجام ملی وجود ندارد، دوباره برای امنیت کشور مشکل ایجاد می‌کند.

۲) اگر رأی ندهیم، مشارکت پایین می‌آید و تحریم‌ها اضافه می‌شود. به صراحت دشمن علت تحریم‌ها را نارضایتی ملت نسبت به حکومت بیان کرده لذا با تحریم انتخابات، دشمن احساس پیروزی کرده و راه پیش گرفته خود را با قدرت بیشتری ادامه می‌دهد و تحریم‌ها قطعا بیشتر می‌شود. بدترین و ظالمانه ترین تحریم های ایران بعد از فتنه ۸۸ شکل گرفت یعنی دقیقا زملنی که دشمن احساس کرد مردم همدل و متحد در حمایت از نظام نیستند. ولی بعد از اینکه ملت روی صحنه آمدند و ایران استقامت کرد و تندترین موضع‌ها را داشت در همان زمان آمریکا عقب نشینی کرد و اوباما در مصر ایران را به عنوان قدرت جهانی قبول کرد.

بچه مذهبی‌ها :

اولا: از نظر بیشتر علما و فقها رأی دادن واجب شرعی است و رأی ندادن در انتخابات و در نتیجه تضعیف نظام اسلامی را حرام می‌دانند.

دوما، شرکت در انتخابات فقط یک حق نیست بلکه یک وظیفه است.

سوما: رأی دادن باعث خشم و عصبانیت دشمن می‌شود و طبق آیه ۱۲۰ سوره توبه برای ما عمل صالح محاسبه می‌شود. «وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ» «هیچ قدمی در جایی که کفار را خشمگین کند ننهند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند جز آنکه در مقابل هر یک از این رنج و آلام عمل صالحی در نامه اعمالشان نوشته شود.»

مخاطب عام :

۱)اگر رأی ندهیم شانس خود برای تغییر را از بین خواهیم برد، شرکت نکردن در انتخابات به این معنی است که من حق رأی خود را به دیگری داده‌ام تا شخص دیگری برای من و رئیس جمهور من تصمیم بگیرد.

۲) ما برای منافع خودمان رأی می‌دهیم نه حکومت، مسکنی که امروز با ۵۰۰ میلیون هم نمی‌شود خرید هشت سال پیش با ۲۰ میلیون به راحتی قابل خرید و فروش بود لذا تغییر فرد منتخب در سیاست‌های اجرایی کشور تغییر ایجاد کرده و در نهایت تاثیر مستقیم آن بر زندگی مردم وارد می‌شود.

یا به تعبیر دیگر، من و شما پای صندوق رأی می‌رویم به کسی رأی می‌دهیم که متناسب نیازهای اقتصادی و قشری ما رفتار بکند... و این انتخابی که خواهد شد در شرایط  اقتصادی تو، به صورت مستقیم اثر خواهد گذاشت.

تو اگر شرکت نکردی طبقه دیگه‌ای می‌آید برای تو تصمیم می‌گیرد، طبقه‌ای که  به دنبال تامین خوراک سگ و گربه‌ی خانگی‌اش است، پدر تو را که در صف روغن می‌ایستد درک نمی‌کند. وقتی عوارض خروج از کشور زیاد شد سلبریتی‌ها اعتراض کردند، اما برای گرانی اعتراضی نداشتند! بعد همین‌ها تشویق می‌کنند به رأی ندادن و یا رأی دادن به طیف خاصی که منافع خودشان تامین بشود. سلبریتی که دغدغه‌اش گم شدن گربه و سگ خانگی‌اش است قطعا درد ما را نمی‌فهمد و براساس دغدغه‌ی خودش رأی می‌دهد و به جای شما تصمیم می‌گیرد، آن موقع مثلا ارز دولتی به غذای سگ تخصیص پیدا می‌کند (۸ میلیون دلار ارز نیمایی) به جای کالاهای اساسی مورد نیاز زندگی ما. حال اگر ما رأی ندهیم این‌ها به جای ما براساس منافع خودشان تصمیم می‌گیرند.

چه تضمینی وجود دارد که باانتخاب رئیس جمهور بعدی وضعیت از این بدتر نشود؟

تضمین به لحاظ معنای کامل کلمه، مطلقا امکان پذیر نیست کما اینکه منصوبین پیامبر هم دچار خطا و اشتباهات بزرگ شده‌اند (خالدابن ولید). در ایران با تغییر دولت، سیاست داخلی و خارجی به شدت مورد تغییر قرار گرفته و میگیرد. لذا مشخصا تغییرات چشم‌گیری با تغییر رئیس جمهور شکل خواهد گرفت. در واقع تضمین، همان گذشته‌ی افراد در مسئولیت‌هایی که داشته‌اند می‌باشد (مثال‌هایی مثل تغییرات در قوه قضائیه).

برای حل این چالش می‌توانیم به تجربه‌ی دیگر کشورها مراجعه کنیم به عنوان نمونه کشورهایی که حل مشکلات اقتصادی خود را بر پایه نگاه به بیرون قرار دادند، هیچ گاه روی آسایش و سعادت را ندیدند و کشورهای پیشرفته دنیا با تکیه بر ظرفیت داخلی پیشرفت کردند مانند بریتانیا، آمریکا، کره جنوبی، ژاپن، آلمان و ... پس چنین تضمینی وجود دارد که اگر رئيس جمهور تفکر نگاه به درون و رونق تولید را داشته باشد وضعیت اقتصادی کشور سامان می‌یابد.

رییس جمهور در کشور ما هیچ کاره است و همه کارها دست دیگران است و رییس جمهور فقط تدارکات چی است و دستورات بقیه را اجرا میکند. چرا باید رای بدهیم در حالی که رییس جمهور اختیاراتی ندارد و نمیتواند کاری برای کشورانجام دهد؟

اولا: اگر دولت ها هیچ کاره اند و اختیاری ندارند پس علت این همه اشتیاق سیاستمداران از گروه های مختلف برای ثبت نام و رییس جمهور شدن چیست؟ چرا برای رییس جمهور شدن خرج می کنند؟ چرا کاندیداهایی که سال ها سابقه مسئولیت دارند و کاملا به شیوه مدیریت کشور آگاهند اینقدر وعده تغییر و اقدام می دهند؟

ثانیا: بودجه کشور را دولت و در نتیجه رئیس جمهور تعیین می کنند. خوب است بدانید بود جه سال ۹۹

کشور تقریبا ۱۹۸۸ هزار میلیارد تومان بوده است: ۱۹۸۸.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰

علاوه بر تدوین لایحه بودجه، در طول سال عملا دولت تعیین می کند به کدام سازمان ها و ... بودجه واگذار شود و یا خیر. مثلا در حالیکه صداوسیما زیر نظر دولت نیست در طول سال ها برخی دولت ها

ازطریق قطع و یا اخلال در بودجه صدا وسیما عملا صدا و سیما را وادار به تبعیت از خود کرده اند. از

جمله نشانه های آن کنترل سنگین دولت بر برنامه ها صدا و سیما در دوره برجام و یا قطع و تعطیلی و

یا سانسور برخی برنامه های تلویزیونی نظیر سریال گاندو، زاویه و .... می باشد.

ثالثا: انتخاب وزرا بر عهده رئیس جمهور می باشد که این افراد بزرگترین و اصلی ترین قسمتهای اجرایی کشور را مدیریت میکنند مانند وزیر بهداشت و درمان، وزیر مسکن، وزیر کار و شهرسازی، وزیر اقتصاد، وزیر امور خارجه و ... همچنین خود وزرا به نوبه خود دارای اثرگذاری فراوان می باشد.

مثال: انتخاب آقای زنگنه به وزارت نفت در دولت آقای روحانی سبب مفتوح شدن مجدد پرونده قرار داد

کرسنت در دادگاه های بین المللی شد که در نهایت منجر به محکومیت نزدیک به ۳۰۰ هزار میلیارد تومانی

ایران شد. همجنین براورد خسارت ناشی از تصمیم ایشان در حذف کارت سوخت حدود ۱۵۰ هزار میلیارد

تومان می باشد و در نهایت برگرداندن مجدد کارت های سوخت و سهمیه بندی و تغییر قیمت در سال

۱۳۹۸ منجر به ناآرامی و اغتشاش در کشور شد. بعبارت دیگر انتخاب نامناسب یک وزیر به تنهایی ۴۵۰ هزار میلیارد تومان خسارت و مقدار زیادی تخریب اموال عمومی و خسارت جانی برجای گذاشت.

نتیجه اینکه رییس جمهور نه تنها اختیارات کمی ندارد و هیچ کاره نیست بلکه بالاترین امور اجرایی کشور را در دست دارد. رهبری معظم انقلاب در یکی از سخنرانی ها میفرمایند: «رئیس‌جمهور از همه‌ی مدیریّتهای کشور پُرمشغله‌‌تر و پُرمسئولیّت‌‌تر است؛ تقریباً همه‌ی مراکز مدیریّتی کشور در اختیار رئیس‌جمهور است؛ یعنی فرض کنید که قوّه‌ی قضائیّه یا دستگاه‌های نظامی خب مدیریّتهایی دارند؛ اینها در قبال مدیریّتهایی که در قوّه‌ی مجریّه هست یک اندکی بالاتر از صفرند یا چند درصدِ مختصرند.»

لذا شرکت در انتخابات و انتخاب یک رییس جمهور، باعث میشود که کشور را  ۴ سال (یا به عبارتی ۸ سال) به دست یک انسان صالح بسپاریم که کشور را با مدیریت درست به سمت اصلاح ببرد یا اینکه به دست یک انسان ناصالح بدهیم که با مدیریت غلط باعث پس رفت امور اجرایی کشور شود.

رئیس جمهور در کشور ما از قبل مشخص شده. اینها هر کس را که بخواهند از صندوق در میاورند. ما در کشورمان انتخابات نداریم بلکه انتصابات داریم. چرا باید رای بدهیم در حالی که از قبل تعیین شده که چه کسی رای بیاورد؟

اولا: اگر این طور است پس علت این همه اشتیاق سیاستمداران از گروه های مختلف و به شدت مخالفِ هم و درگیری های شدید در مناظرات و ... برای ثبت نام و رییس جمهور شدن چیسِت؟ علت این همه خرج کردن چیست؟ این همه فعالیت شبانه روزی رسانه های خارجی برای چیست؟ اگر رئیس جمهور از قبل مشخص شده باشد هیچکدام از این افراد مطلع نمی شوند اما مردم کوچه بازار با خبر می شوند؟

چرا در انتخابات های قبل دشمنان و شبکه های بیگانه به طور جدی به حمایت از کاندیداهای غربگرا پرداخته و از مردم می خواستند به آن ها رای دهند؟ مثلا درسال ۸۸ حمایت خارجی ها از میرحسین موسوی و یا در انتخابات های اخیر پشتیبانی بی بی سی و ... از لیست امید و یا در انتخابات ۹۶ حمایت آمدنیوز و روح ا... زم معدوم از روحانی و درخواست از مردم به دادن رای به او. اگر نتیجه انتخابات از قبل مشخص باشد هیچ کدام از این سیاستمداران و غول های رسانه ای این موضوع را نمی دانند که وارد عرصه تبلیغ می شوند و وقت و آبرو و هزینه خود را خرج می کنند؟

ثانیا: فرایند انتخابات در ایران به گونه ای است که امکان چنین کاری وجود ندارد. بعنوان مثال هر نامزد می

تواند در پای هر صندوق رای یک نماینده داشته باشد که از ابتدا تا انتهای رای گیری و شمارش، حضور

داشته باشد. در چنین شرایطی کوچکترین تغییری به راحتی قابل تشخیص و پیگیری و اثبات است، همچنین مجریان انتخابات عمدتا معتمدین مردم و اقشار مختلف مردم هستند و از همین روی گروه های مختلف در این فرایند شرکت داشته و ناظر یکدیگر میباشند.

این شایعات جدید نیست و در برخی دوره های قبل هم تکرار می شده و عدم صحت آن ثابت شده:

در ۷۶ می گفتند نظام ناطق نوری را از صندوق در میاورد اما در نهایت خاتمی رئیس جمهور شد

در ۹۲ می گفتند نظام جلیلی یا قالیباف را از صندوق در میاورد اما در نهایت روحانی رئیس جمهور شد.

این در حالی بود که روحانی تنها ۰.۷۱ درصد بیشتر از حد نصاب رای آورد و اگر خدای نکرده نظام اهل چنین کاری بود و یا اصولا چنین کاری امکان داشت، باطل کردن ۰.۷۱ درصد آرا عدد بسیار کمی از رای را شامل میشد.

مثال دیگر برای صحت انتخابات ما، رای آوردن افراد با گرایش های متضاد در انتخابات های اجرا شده توسط جناح های مختلف است:

خاتمی اصلاح طلب در انتخاباتی رای آورد که توسط دولت جناح راست هاشمی برگزار می شد.

احمدی نژاد در انتخاباتی رای آورد که توسط دولت اصلاح طلب خاتمی برگزار می شد.

دولت اصلاح طلب روحانی در انتخاباتی رای آورد که توسط دولت اصولگرای احمدی نژاد برگزار می شد

مجلس انقلابی در دولت روحانی رای آورد و...

ما به عنوان اعتراض به این اوضاع, رای نمی دهیم. رای نمیدهیم تا مسئولین تنبیه شوند. رای نمیدهیم تابفهمند ناراحت هستیم.

نکته اول اینکه: شما یک نمونه در طول تاریخ بیاورید که در کشوری در یک انتخابات صدای آراء خاموشِ و نداده شده شنیده شده باشد! مثلا در انتخابات آمریکا، سال ۱۹۹۶ مشارکت بسیار پایین بود، تقریبا ۴۹درصد مردم آمریکا رای دادند و از بین ۴۹ درصد حدود ۲۵ درصد به کلینتون رای دادند؛ یعنی در واقع ۷۴ درصد مردم آمریکا به کلینتون رای نداده بودند، یعنی عملا کلینتون رئیس جمهور اقلیت بود ولی رئیس جمهور شد. آیا در دوران کلینتون کسی صدای آن ۵۰درصدی که رای ندادند را شنید؟یا از طرف دیگر مثلا همین انتخابات اخیر آمریکا، که جزء پرمشارکت ترین، انتخابات های دهه های اخیر آمریکا بود و بایدن رئیس جمهور شد را تصور کنید. آیا بیل کلینتون کمتر از بایدن رئیس جمهور آمریکا بود؟! این جمله مهم است که حتی در یک انتخابات، در یک کشور، در یک جای تاریخ شما ندارید که صدای کسانی که رای نداده باشند، شنیده شده باشند.

اما در مقابلش داریم که بسیاری از کشور ها برای تغییر، پای صندوق آمدند و شرایط را آن طور که می خواستند تغییر دادند.

نکته دوم اینکه: رای ندادن خودش یک انتخاب است: انتخاب اینکه شما برای خودت تصمیم نمی گیری و دیگران برای تو تصمیم می گیرند. شما رای نمیدهی اما دیگرانی رای میدهند و در نتیجه آدمی مناسب نیازهای خود انتخاب می کنند.

نکته سوم اینکه: چه چیز حاج قاسم را از ما گرفت؟در آبان ۹۸ وقتی دشمن صحنه های آتش زدن تصویر حاج قاسم، توهین به مقدسات و نا آرامی ها رادید به این جمع بندی رسید که مردم پشت حکومت نیستند و میتواند مقدمات جنگ را فراهم آورد که اولین قدم آن ترور حاج قاسم بود. عدم شرکت در انتخابات مجددا چنین پیامی را به دشمن مخابره می کند و بجای تنبیه مسئولین مستقیما امنیت خودمان در معرض خطر قرار می گیرد. عدم حضور مردم و مشارکت بالا دشمن را به این نتیجه می رساند که با فشار تحریم توانسته بین ملت و حکومت فاصله بیاندازد. با چنین فرضی تصمیم دشمن چه خواهد بود؟ تشدید تحریم ها

 یکی از مهم ترین وظایف دولت بعد و از مهمترین کارها برای حل مشکلات، حل و فصل مسائل بین المللی، عقد قراردادهای جدید، نقد کردن دارایی های بلوکه شده کشور، وادار کردن غربی ها به اجرای تعهدات برجامی و ... است. دولتی که پشتوانه محکم مردمی نداشته باشد چگونه می تواند در عرصه بین الملل محکم باشد؟ چه کسی از چنین دولتی حساب می برد؟ دولتی که پشتوانه محکم مردمی نداشته باشد چگونه می تواند در مقابل باندهای فاسد قدرت و ثروت مبارزه کند؟

اگر افراد ناصالحی بر نظام اسلامی حاکم شدند وظیفه ما کنار زدن آنها است نه کنار رفتن خودمان وبازکردن فضا برای آن ها. تعهد به خون شهدا و حفظ نظام و توصیه حاج قاسم به حفظ حرم جمهوری اسلامی که گفت: «امروز جمهوری اسلامی حرم است، اگر این حرم حفظ شد بقیه حرم ها باقی می ماند» ما را موظف به شرکت حداکثری در انتخابات و انتخاب اصلح میکند.

رأی نمی‌دهم چون با رأی دادن هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود!

من چند تا سوال می‌پرسم جواب این سوالات را در ذهن بیاورید. یارانه بنزین برای خودروها در نظر گرفته شود بهتر است یا برای مردم؟ خدمات درمانی به چه صورت تقویت بشود؟ با خصوصی شدن یا با دولتی بودن؟ دولت به بازار مسکن وارد بشود یا بازار را رها کند؟ شرکت‌های دولتی به طلبکارانش واگذار بشود یا افرادی که اهلیت دارند؟ دولت به دنبال ورود به بازار کشورهای دیگر باشد یا با رها کردن بازار، بازارش را در اختیار کشورهای دیگر قرار بدهد؟ دولت به دنبال تامین بودجه از طریق نفت باشد یا با رونق تولید و صادرات؟ دولت با اعطای حقوق نجومی به مدیرانش انگیزه بدهد یا کار کردن مدیران را وظیفه خودش بداند؟

پاسخ تمام این سوالات بستگی مستقیم به رأی ما دارد. رئیس‌جمهوری که ما انتخاب می‌کنیم پاسخ تمام این سوالات را مشخص و اجرا میکند. همچنان که دیدیم در سال‌های مختلف همین اتفاق افتاده است. رای ندادن یعنی رها کردن سلامت، رها کردن پول، رها کردن آموزش، رها کردن امنیت و به دست نیاوردن ذره‌ای فایده.

اگر قرار بود با رأی دادن چیزی درست و اصلاح شود در این چهل سال وقتی مشارکت بالا بود اصلاح شده بود

حضرت آقا در بیانیه گام دوم می‌فرمایند: «فاصله میان بایدها و واقعیت‌ها، وجدان‌های آرمان خواه را عذاب داده و می‌دهد اما این فاصله طی شدنی است و در طول این ۴۰ سال در مواردی بارها و بارها طی شده است» یعنی قرار بوده به یک جا برسیم ولی الان یک جا هستیم. این دو تا با هم فاصله دارد. در طول این ۴۰ سال در خیلی جاها ما این فاصله‌ها را طی کرده‌ایم. ما ۴۰ سال پیش ناامن‌ترین کشور دنیا بودیم در سال ۶۰ تا ۶۳ ما ۱۷ هزار شهید ترور داشتیم الان امن‌ترین کشور دنیا در ناامن‌ترین نقطه دنیا هستیم. ما ۴۰ سال پیش سیم خاردار نمی‌توانستیم بگیریم و ۳ تا کامیون برای ما از يوگوسلاوي سیم خاردار آوردند که پشت آذربایجان از شوروی رد بشوند در حالی که شوروی آن را گرفت اما الان موشک‌های نقطه زن ما دارد چکار می‌کند؟ فلسطینی‌ها با سنگ در حال جنگیدن بودند الان می‌بینید که موشک‌ها دارند چکار می‌کنند. در علم، ما جزء ۵۰ کشور تولید علم در دنیا نبودیم الان پانزدهمین کشور در تولید علم دنیا هستیم . ما اصلا جزء کشورهایی نبودیم که ۱ درصد مقالات پر استناد دارند  الان ۱/۳ درصد مقالات پر استناد برای ما است. ۵% مقالات دسته اول برای ما است. ما جزء۳۰ کشور درثبت اختراع نبودیم الان جزء هفتمین کشور دنیا در اختراع هستیم. بیست سال پیش ۲۰ گروه جهادی در بم حضور پیدا کردند در زلزله اخیر ۲۵۲۰ گروه جهادی در صف اعزام بودند که نوبت آنها نشد. ۴۰ سال پیش فقر ما ۴۶% بود اما در ۸ سال پیش ۱/۸ درصد رسید که متاسفانه در این ۸ سال افزایش پیدا کرد. امید به زندگی ما یعنی میانگین عمر افراد طبق گزارش WHO 40 سال قبل از تمام کشورهای همسایه پایین‌تر بود از شوروی و تمام اقمارش پایین‌تر بودیم از تمام کشورهای آمریکای جنوبی پایین‌تر بودیم الان از تمام این کشورها بالاتر هستیم. در شاخصه توسعه انسانی یعنی HDE بالاترین رشد شاخصه توسعه انسانی را در این ۴۰ سال داشتیم. در بحث برابری حق تحصیل دختر و پسر، WEF یعنی انجمن جهانی اقتصاد می‌گوید ما رتبه یک دنیا در برابری حق تحصیل دختر و پسر هستیم. در دوران شاه، استالین و چرچیل و روزورت به ایران می‌آیند بدون اینکه به شاه خبر بدهند اما نماینده ویژه ترامپ، شینزو آبه، به ایران می‌آید رهبری حتی نامه‌ی او را نمی‌گیرد. کجا بودیم، کجا هستیم؟ فاصله بین بایدها و واقعیت‌ها خیلی طی شده است ولی هنوز هم مشکلات داریم و راه نرفته زیاد است اما اگر یک تفکری بیاید که قائل بر تولید داخل و حمایت از صنعت داخلی باشد مشکلات اقتصادی هم حل خواهد شد.

حضور مردم در انتخابات چه تأثیری می‌تواند در حل مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور داشته باشد؟

سیاست‌های دولت‌ها کاملا متفاوت و گاه متضاد است و تاثیر سیاست دولت‌ها خود را به صورت بسیار واضح در زندگی مردم نشان می‌دهد. به عنوان مثال به گزارش بانک جهانی آمار فقر از ابتدای انقلاب تا سال ۹۲ از ۴۲% به ۱/۸ % رسید و متاسفانه با روی کار آمدن دولت یازدهم و بعد هم دوازدهم، این عدد به شدت افزایش پیدا کرد که تاثیر رأی را کاملا نشان می‌دهد.

از طرفی دولت‌ها با هم متفاوت اند و سیاست‌هایشان کاملا متغایر است. مثل مسئله مسکن یا مثل قبض برق در دولت روحانی که کسی که کمتر مصرف کند قبضش کمتر و حتی رایگان می‌شود.

چرا شورای نگهبان در کشور وجود دارد؟ چرا اجازه داده‌‌‌ نمی‌شود مردم مانند سایر کشورها هرکس را می‌خواهند انتخاب کنند؟

 

اولا: آیا آزادی با شایسته سالاری در تضاد است؟ اگر کسی شایسته نبود، باید او را بیاورند؟

ثانیا: در اغلب کشور‌ها، برگزاری انتخابات به عهدۀ قوۀ مجریه است. به همین دلیل، بیم آن می‌رود که قوۀ مجریه در جریان برگزاری انتخابات اعمال نفوذ کند. لذا برای جلوگیری از هرگونه سوء ‌استفاده‌ی احتمالیِ قوۀ مجریه و صیانت از حقّ انتخاب مردم، وجود یک نهاد ناظرِ بی‌طرف برای کنترل و نظارت بر انتخابات، لازم و ضروری است و برای جلوگیری از رقابت ناسالم و هرگونه خدشه در آرای مردم در انتخابات، باید نهادی بی‌طرف بر اجرای انتخابات، با دقت و امانت، نظارت کند و این نظارت از شروع ثبت ‌نام تا اعلام نتایج تداوم داشته باشد.یعنی در تمام کشورهایی که انتخابات دارند شورای نگهبان هم دارند. که البته با رأی غیر مستقیم مردم انتخاب می‌شوند.

بنابراین شورای نگهبان فقط مخصوص ایران نیست. در دیگر کشورهای دنیا هم برای نظارت بر انتخابات یکی از نهاد های زیر وجود دارد :

۱- دادگاه قانون اساسی که یک نهاد قضایی است. در کشورهای اتریش، فیلیپین، بلغارستان، آلمان و...

۲- شورای قانون اساسی که یک نهاد اجرایی است. در فرانسه

۳- مجلس که یک نهاد تقنینی است در کشورهای آمریکا، بلژیک، سوئیس

۴- وزارت کشور در انگلستان

۵- شورای عالی انتخابات در ترکیه

چرا در ایران بر خلاف کشورهای غربی آزادی بیان وجود ندارد؟

کشور‌های مدعی آزادی هرگاه تاج و تخت خود را در خطر ببینند، معنای آزادی را عوض کرده و به بدترین صورت با مخالفان برخورد‌ می‌کنند. برای مثال در کشور ترکیه در سال ۲۰۱۶ کودتای نافرجامی اتفاق افتاد. دولت وقت ترکیه پس از کودتا، ۳۰ استاندار را اخراج کرد (ترکیه کلا ۸۱ استان دارد)، همچنین ۲۷۴۵ قاضی و دادستان (توأم با ضبط دارایی نقدی، خانه و املاک آنها به نفع دولت)، ۱۷۵۵ رئیس و معاون رئیس دانشگاه، ۴۹۲ نفر از کانون مذاهب، ۳۰۰ کارمند وزارت امور اجتماعی، ۲۷۵ کارمند دفتر ریاست‌جمهوری، ۲۵۴ کارمند وزارت ورزش و جوانان، ۱۸۴ کارمند وزارت اقتصاد، ۱۸۰ کارمند اطلاعاتی، ۲۱۷۰۰ معلم غیردولتی، ۱۵۲۰۰ معلم و کارمند وزارت فرهنگ، ۱۳۰۰ کارمند وزارت کار و ۹۰۰۰ کارمند وزارت داخله را نیز اخراج کرد و تمامی آکادمیسین‌ها را تا اطلاع ثانوی ممنوع‌الخروج اعلام نمود. دولت ترکیه تا تاریخ ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۶، بیش از ۱۸۰۰۰ نفر را دستگیر و زندانی کرده که از این تعداد ۷۵۰۰ نفر ارتشی و ۱۴۰ نفر قاضی دیوان عالی کشور هستند. در تاریخ ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶ دولت حکم جلب و حبس ۴۲ روزنامه‌نگار معروف را صادر کرد. ‌‌‌هم‌چنین دولت ترکیه تا تاریخ ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۶ گذرنامۀ بیش از ۵۰۰۰۰ نفر را باطل کرد تا نتوانند کشور را ترک کنند. 

‌‌‌هم‌چنین در ماجرای حمله به کنگرۀ آمریکا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۰ شبکۀ سی.‌ان.‌ان گزارش داد: چند روز بعد از هجوم طرف‌داران دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به کنگره، بعضی از عوامل خشونت‌ها در ساختمان «کاپیتول هیل» در حال شناسایی از سوی پلیس فدرال آمریکا هستند و تصاویر‌ آنها در حال انتشار در شبکه‌‌های اجتماعی است و هم‌زمان با شناسایی این افراد در بحران روز چهارشنبه در کنگره، از کار خود اخراج شده یا در حال اخراج شدن و ترک مشاغل خود هستند. 

مناسب است این برخورد را با برخورد جمهوری اسلامی در فتنۀ عظیم سال ۸۸ مقایسه کنیم. جمهوری اسلامی به پیروی از مکتب اميرالمؤمنين علیه السلام که در جنگ جمل، یکی از سران فتنه را که در مقابل امام ایستاده بود، مورد عفو قرار دادند، تنها اقدامی که برای سران فتنه در نظر گرفت، حصر خانگی بود. سعۀ صدرِ‌ بی‌نظیر جمهوری اسلامی تا بدان‌جا پیش رفت که بسیاری از کسانی که در سال ۸۸ از فتنه حمایت کردند، چهار سال بعد مهم‌ترین پُست‌های حکومتی را در جمهوری اسلامی به دست گرفتند.

چرا در ایران برخلاف کشورهای غربی، اقلیت‌های دینی آزادی ندارند؟

در ایران حدوداً به ازای هر ۲۸۰.۰۰۰ نفر، یک نماینده در مجلس شورای اسلامی وجود دارد. از طرف دیگر، اقلیت‌های دینی در ایران حدود ۲/۰ درصد، یعنی حدود ۱۶۰.۰۰۰ نفر می‌باشند. یعنی به طور طبیعی اقلیت‌ها نباید حتی یک نماینده داشته باشند؛ در حالی که از ۲۹۰ نماینده مجلس، پنج نفر مربوط به اقلیت‌‌های دینی است. طبق اصل ۶۴ قانون اساسی، زرتشتیان، کلیمیان، مسیحیان ارمنی جنوب و شمال هر کدام یک نماینده و مسیحیان آشوری و کلدانی مجموعاً یک نماینده دارند. اقلیت‌ها نه تنها در مجلس حضور داشته، بلکه در جلسات غیرعلنی که سرّی‌ترین مباحث نظام مطرح می‌شود نیز حاضرند.

اما در آمریکا مسئله کاملاً متفاوت است. مسلمانان بیش از ۲ درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند و یهودیان کمتر از ۲ درصد اما تعداد نمایندگان مسلمان در مجلس دو نفر است که همان نیز به دلیل مخالفت سیاست‌مداران تندرو با حضور آنها در رأس ساختار سیاسی کشور، همواره با چالش‌‌های خاصی همراه بوده است؛ اما یهودیان که کمتر از مسلمانان جمعیت دارند ۳۸ نماینده در مجلس آمریکا دارند!

این مقایسه، گوشه‌ای از توجه جمهوری اسلامی به اقلیت‌ها در مقابل ظلم آمریکا را نشان می‌دهد.

مگر وظیفه مجلس خبرگان این نیست که بر عملکرد رهبری نظارت کنند؟ پس چرا هیچ کاری نمی‌کنند؟

در خبرگان یک کمیسیون است به نام کمیسیون تحقیق که کارشان تحقیق و تفحص از رهبری است.

آیت الله مجتهد شبستری که عضو این کمیسیون هستند می‌فرمایند: بارها و بارها شد که برای ما سوال پیش آمده بود و رفتیم پیش رهبری و پرسیدیم و جواب گرفتیم.

 آیت الله اراکی می‌فرمایند: هر شکایتی که از رهبری می‌شود این‌ها را ما جمع می‌کنیم و می‌رویم تحقیق و تفحص می‌کنیم و نهادهای زیر نظر رهبری را بررسی می‌کنیم و اگر پاسخ داده نشود از خود بیت سوال می‌کنیم و اگر پاسخ داده نشود می‌رویم پیش خود رهبری و از خود ایشان سوال می‌کنیم.

آیت الله یزدی می‌فرمودند: این کمیسیون تحقیق، هر سال یا هر چند سال، در اجلاس، گزارشِ سوال‌هایی که از رهبری داشتند را می‌گوید و گزارشِ عملکرد رهبری را می‌گوید. اما ما توقع نداشته باشیم که بیایند جلوی دوربین بگویند ما این سوال‌ها را از رهبری پرسیده ایم. پس کمیسیون‌ها کار خودشان را دارند انجام می‌دهند.

چرا رفراندوم برای نظام برگزار نمی‌شود؟

۱) هیچ کشوری حتی برای یک بار هم در دنیا چنین کاری نکرده با این وجود جمهوری اسلامی یک بار این کار را انجام داده، حتی سازمان ملل شورای امنیتی دارد که با زور به قدرت حق وتو رسیده و این مسئله کاملا نفی دموکراسی است و یکبار هم بر این ساختار رفراندوم برگزار نشده است.

۲)امکان برگزاری نیست چرا که در این صورت سیستم انتقال قدرت و قوانینش توسط چه کسی باید اجرا بشود؟ سیستمی که فاقد صلاحیت است این کار را بکند ؟

۳)پیش زمینه فکری افراد اینگونه است که ناکارآمدی‌ها به نظام برمی‌گردد لذا رفراندوم باید برگزار شود درحالی که ناکارامدی‌ها به دولت برمی‌گردد لذا انتخابات باید برگزار شود.

مثال: ساختمانی را فرض کنید درحال ساخت نسل بعدی بیایید و بگوید ما این را قبول نداریم خراب کنید و از نو بسازد و این کار در نسل‌های بعدی هم تکرار شود، این ساختمان چه زمانی قرار است تکمیل شود و به یک ثباتی برسد؟

question