ویژه نامه محتوایی انتخابات

جلسه اول - ۱۴۰۰/۲/۲۵ - استاد حجت الاسلام سیدمحمدحسین راجی

[presto_player id=5325]

پاسخ به ابهامات و سوالات ذهنی در حوزه ی انتخابات

مردم در این انتخابات سه سوال اصلی دارند:

 اولین سوال کسانی که نمی خواهند در انتخابات شرکت کنند این است که ما برای چه باید در انتخابات شرکت کنیم، رای دادن چه فایده ای دارد؟ یا به تعبیر دیگر این نظام چهل سال برای ما چه کرده که ما باید برویم و برای آن رای بدهیم؟ در حوزه آزادی، در حوزه علم، در حوزه اقتصاد و صنعت و .. برای ما چه کرده است؟

وقتی ما [در پاسخ به این سوال ها] دستاوردها را بگوییم، سوال دوم مطرح می شود و آن این است که اگر نظام دستاوردی داشته، پس این همه مشکلات برای چیست؟ (این‌همه مشکلات را نمی بینید؟ صف مرغ و روغن و ارزش پول ملی و دلار و اینهمه مشکلات را نمی بینید؟)

سوال سوم هم، این است که کدام تفکر می تواند ما را نجات دهد؟ آیا در وضعیت کنونی نگاه به درون می تواند ما را نجات دهد یا نگاه به بیرون؟ در این چند جلسه به این سوالات پاسخ می دهیم و تصورمان این است که اگر عزیزان به این محتوا تسلط کامل داشته باشند، مباحثه نمایند و بعد از این جلسات این مطالب را مطالعه کنند، احتمالا دیگر مسئله ی مبهمی در تبلیغ وپاسخگویی به مردم باقی نماند.

ما بعید می دانیم پس از این مراحل کسی به ابهامی نتواند پاسخ دهد، هم باعث مشارکت بالا می شویم و هم تلاشمان این است که اصلح رای بیاورد.

چرایی شرکت در انتخابات

اولین بحثی که شروع می کنیم چرایی شرکت در انتخابات است. اولین بحثی که بعضی مطرح می کنند این است که چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟ شرکت در انتخابات چه فایده ای برای ما دارد؟
کسانی که گاهی هشتک می زنند #رای_بی_رای  یا دیگران را به رای ندادن تشویق می کنند، اگر الان یک خبر به آن ها برسد و خبر این باشد که رای دادن از مردم ایران برداشته شده و دیگر مردم ایران نمی توانند رای بدهند، آیا این خبر آن ها را خوشحال می کند یا ناراحت؟
قطعا انسانی که اندکی وجدان داشته باشد از شنیدن این خبر ناراحت می شود؛ چرا؟ چون می گوید شرکت در انتخابات حق من بود چرا این حق از من گرفته شد؟ حالا که حق ماست چرا از حقمان استفاده نکنیم؟
همین حالا بعضی از مردم دنیا به خاطر اینکه به حق رای برسند در حال مبارزه هستند، می جنگند و کشته می شوند، در برخی کشورهای عربی که زنان اجازه رای دادن ندارند، مردم به خاطر به دست آوردن حق رای مبارزه می کنند.
ما که این حق رای داریم، چرا آن را زایل کنیم؟

آیا رای ندادن نشانه اعتراض به حاکمیت است؟

دومین مطلبی که برخی برای رای ندادن مطرح می کنند، این است که می گویند رای ندادن نشانه ی اعتراض به حاکمیت است، ما رای نمی دهیم که اعتراضمان به وضع موجود را نشان دهیم.

پاسخ: شما یک نمونه در طول تاریخ بیاورید که در کشوری در یک انتخابات صدای آراء خاموش، صدای آراء نداده شده شنیده شده باشد!!!

 مثلا در انتخابات آمریکا، سال ۱۹۹۶ مشارکت بسیار پایین بود، تقریبا ۴۹درصد مردم آمریکا رای دادند و از بین ۴۹ درصد حدود ۲۵ درصد به کلینتون رای دادند؛ یعنی در واقع ۷۴ درصد مردم آمریکا به کلینتون رای نداده بودند، یعنی عملا کلینتون رئیس جمهور اقلیت بود.

در انتخابات اوباما که جزء بالاترین مشارکت ها بود، بسیاری از مردم به او رای دادند.

یا مثلا همین انتخابات اخیر آمریکا، جزء شلوغ ترین و پرمشارکت ترین، انتخابات های دهه های اخیر آمریکا بود، می خواهیم بگوییم آیا کلینتون کمتر از بایدن رئیس جمهور آمریکا بود؟! آیا در آن دوران کسی صدای آن ۵۰درصدی که رای ندادند را شنید؟

این جمله مهم است که حتی در یک انتخابات، در یک کشور، در یک جای تاریخ شما ندارید که صدای کسانی که رای نداده باشند، شنیده شده باشند.

اما در مقابلش بسیاری از کشور ها برای تغییر پای صندوق آمدند و شرایط را آن طور که می خواستند تغییر دادند.

پس اینکه کسی بگوید من رای نمی دهم که صدایم شنیده شود، اینطور چیزی در دنیا نداریم!

درباره میزان مشارکت یک، دو یا سه هفته ی اول صحبت می شود، وقتی رئیس جمهور سر کار آمد پیرامون این مباحث صحبتی نخواهد شد.

در کشوری که آزادی نیست، چرا رای دهیم!؟!

نکته ی بعدی این است که می گویند: در کشوری که آزادی نیست، برای چه شرکت کنیم؟! وقتی آزادی نیست حضور ما چه معنی دارد؟

اینجا لازم است که کمی درباره ی آزادی صحبت کنیم. شما وقتی نظرات مخالفین را در فضاهای مختلف در ایم انتخابات می شنوید، بالاتفاق نظرات این است که در ایران آزادی نیست! اجازه دهید درباره ی آزادی چند جمله عرض کنیم،همین چند جمله را اگر در محافل مختلف بگویید، احتمالا برای مبحث آزادی کافی خواهد بود!

ما اگر می خواهیم دستاوردهای نظام را بگوییم، باید بتوانیم با پهلوی و دنیا مقایسه کنیم، همان طور که وقتی طرف مقابلمان می خواهد جمهوری اسلامی را بکوباند درباره ی پهلوی و درباره دنیا صحبت می کند، مثلا ما می گوییم در کشور آزادی هست، می گوید: آزادی کجا بود؟ شما نمی گذارید! سوئیس، بلژیک و آمریکا را ببینید، زمان شاه را ببینید، همه می توانستند صحبت کنند، همه می توانستند اعترض کنند و امثال این حرف ها.
وقتی طرف مقابلمان مقایسه می کند، پس در نتیجه ما هم باید بتوانیم مقایسه کنیم.

لازم است مطالبی را در مورد زمان شاه عرض کنیم، مطالبی که ما در این چند جلسه صحبت می کنیم عموما از کتاب انتخابات تکرار یا تغییر است.

اگر بخواهیم آزادی را در زمان شاه بررسی کنیم، لازم است به خاطرات اطرافیان پهلوی مراجعه کنیم که در بین آن ها معتبر ترین اطلاعات خاطرات علم است. چرا؟ به چند دلیل:

۱- نزدیک ترین فرد به شاه، اسدالله علم بوده، کسی را نداریم که روزانه بیش از ده بار پیش شاه برود، اما علم می رفته، چون وزیر دربار بوده است.

۲-در بین اطرافیان شاه کسی را نداریم که خاطرات روزانه نوشته باشد، اما عَلَم خاطرات روزانه دارد.

۳-بعضی از اطرافیان شاه که خاطرات مکتوب دارند، این خاطرات را بعد از انقلاب نوشته اند، برای همین به راحتی می گویند آن خاطرات سندیت نداشته است.

۴- عَلَم اول هرسال که می رفته سوئیس خاطرات خودش را بانک یونیوم سوئیس می برده و آنجا می گذاشته

۵- در وصیت نامه اش به دخترش می نویسد: من به دخترم رودی سفارش می کنم که این کتاب و خاطرات را در صورتی چاپ کند که سه اتفاق افتاده باشد: اول اینکه من مرده باشم، دوم شاه عزیز ترین از جانمم از دنیا رفته باشد و سوم حکومت پهلوی از بین رفته باشد که نخواهد رفت! در این سه صورت دخترم اجازه دارد خاطرات را از بانک بردارد و چاپ کند.

۶- وقتی این سه اتفاق می افتد دختر شاه این خاطرا را از بانک ببر میدارد و به علی نقی عالخانی وزیر اقتصاد شاه می دهد و این را در فرانسه چاپ می کنند و بعد وارد ایران می شود.یعنی جمهوری اسلامی هیچ دخل و تصرفی در کل این خاطرات ندارد!

لذا این هفت جلد خاطرات را هیچ کس نمی تواند رد کند! (این خاطرات خلاصه شده و در کتابی به عنوان جعبه سیاه چاپ شده است)

 گزیده ای از خاطرات علم :

شاه خودش در کتاب پاسخ به تاریخ ابتدا این جمله را می گوید: «انگلیسی ها این امر را کاملا طبیعی می دانستند که انتخابات در ایران مطابق نظر و خواسته های خودشان صورت بگیرد.

 در زمان جنگ [جهانی دوم] انتخابات ایران به این صورت انجام می گرفت که مثلا صبح، مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی ۸۰ نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر می رفت و بعد از ظهر همان روز، کاردار سفارت شوروی نام دوزاده نفر از نمایندگان مورد نظر خود را به نخست وزیر می داد.»[۱]

 علم در تاریخ ۱۷ شهریور۱۳۵۲ می گوید: «دولت خود را در پناه این مرد بزرگ قرار می دهد، و طرز رفتاری که با مردم دارد، مثل دولتِ غالب به مردمِ کشورِ مغلوب است، بی اعتنا و گاهی هم خشونت آمیز! انتخابات را که مداخله می کند و انگشت می برد. انگشت که چه عرض کنم، به مردم حقنه می کند؛ حتی انتخابات دِه و شهر را. برای مردم و برای علاقه ی مردم چیزی باقی نمی ماند. همه بی تفاوت می شوند.»[۲]

یا مثلا در ۱۵فرودین۱۳۵۴ می گوید: «مطلبی را نخست وزیر، امیرعباس هویدا در کیش به من گفت، که خیلی جالب بود و فهمیدم عنوان رشوه را دارد، آن حرف این بود که گفت هرکسی را از هرجا بخواهی من وکیل خواهم کرد، هر کس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام می کنم. این از مردم سالاری!»[۳]

از مصادیق دیگر آزادی، آزادی بیان است، که یک شخص بتواند انتقاد کند. مجله ی تایم در تاریخ ۱۹فوریه ۱۹۷۹ گزارشی را مطرح می کند که ساواک نفرت انگیز ترین و مخوف ترین نهاد حکومتی در بین مردم به شمار می آمد و باداشتن قدرت های نامحدود برای دستگیری و بازجویی، هزاران مخالف شاه را شکنجه و به قتل می رساند؛ این وضع آزادی بیان بوده است.

گزارش تایم درباره ساواک و جنایت های آن

[۱]: محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص۱۱۶-۱۸۸.

[۲]: امیر اسدالله علم، یادداشت های علم، ج۱، انتشارات معین، تهران،۱۳۹۸ص۱۳۵-۱۳۶.

آزادی در جمهوری اسلامی و در غرب چطور بوده و هست؟

در جمهوری اسلامی یک از مصادیق آزادی،  بحث اقلیت ها است که همیشه در بحث آزادی به عنوان یکی از مهم ترین مصادیق مطرح می شود.

خانم فائزه هاشمی  سال گذشته متنی را توئیت کردند، که در جمهوری اسلامی به اقیلت های دینی خیلی ظلم می شود در صورتی که در دنیا برای اقلیت های دینی احترام قائلند!

وضعیت اقلیت های دینی در کشور ما چگونه است؟

در کشور ما تقریبا هر یک درصد از جامعه سه نماینده مجلس دارند، یعنی تقریبا به ازای هر سه دهم درصد، یک نماینده مجلس دارند. اقلیت های دینی ما مجموعا دو دهم درصد هستند. یعنی علی القاعده یک نماینده مجلس هم نباید داشته باشند، چون جمعیتشان از جمعیت سه دهم درصد کمتر است. اما در کشور ما اقلیت های دینی ۵نماینده دارند.

از طرف دیگر در آمریکا مسلمان ها بیش از دو درصد جامعه آمریکا هستند، یهودی ها کمتر از دودرصد جامعه ی آنها هستند. در انتخابات اخیر مسلمان ها ۲نماینده داشتند آن هم با صحبت های افراطیون تندرو گفتند این ها باید برداشته شوند، اما یهودی ها ۳۳ نماینده مجلس داشنتد!

از لحاظ سرانه ی عبادی اقلیت ها، سرانه ی عبادی اقلیت ها در کشور ما بیش از سه برابر مسلمان هاست. مسلمان ها به ازای هر هزار و صد نفر یک مکان عبادی دارند اما مسیحی ها به ازای هر سیصد نفر یک مکان عبادی دارند.

بگذارید دنیا را برررسی کنیم، مهد آزادی دنیا فرانسه است. در فرانسه مسلمان ها دومین اقلیت بزرگ هستند. جمعیت مسلمان ها یک هشتم فرانسه را تشکیل می دهد، یعنی سیزده درصد جمعیت فرانسه، فقط هشت مسجد جامع دارند!، از قبیل خانه هایی که نماز جماعت تشکیل می دهند یا مغازه ها و … کلا هزار تا وجود دارد، یعنی هزار مکان برای عبادت، اگر بخواهیم به تعداد جمعیت بگوییم هر هشتاد هزار نفر، یک مکان عبادی دارند. ام همانطور که عرض شد، در ایران هر سیصد مسیحی یک مکان عبادت دارد!

اوباما چند سال پیش اعلام کرد، که مسلمان ها در آمریکا هفت میلیون نفرند، در کل آمریکا دو هزار مسجد وجود دارد، یعنی هر سه هزار و پانصد مسلمان یک مکان عبادی دارد!

نکته ی بعدی درباره آزادی بیان است. آزادی بیان در دنیا چطور است؟ «جیناکارانو» یکی از بازیگران آمریکایی است (بازیگر جنگ ستارگان و …)؛ ایشان تنها بازیگر سینما است که سومین بوکسور زن دنیا نیز هست.

وی چند ماه پیش در توئیتی درباره ی هولوکاست سوالی را مطرح کرد و تلویحا هولوکاست را رد کرد، پس از این توئیت، او از ورزش و از سینما محروم شد و هالیوود اعلام کرد فیلم هایی که ایشان بازی کرده بازپخش نخواهد شد!

یا مثلا «مِل گیپسون» کارگردان و نویسنده و تهیه کننده ی معروفی است، فیلم جنجال برانگیز مصائب مسیح را ایشان کارگردانی کرده است، ایشان یک انتقاد به رفتار یهودیان کرد، او را حذف کردند!

چارلی چاپلین برای چه از آمریکا اخراج شد و رفت؟… .

این وضع آزادی در کشورهای مختلف دنیاست. در یازده کشور دنیا فقط اگر کسی هولوکاست را زیر سوال ببرد، تا دوزاده سال زندانی دارد! این آزادی است.

آزادی در غرب این است که اینستاگرام در سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی ده هزار پست یا کانال را حذف کرد! شما تصور بکنید در کشور ما مثلا ایتا یا سروش و بله و … ده تا پست را حذف کنند، چه بلبشویی اتفاق می افتد؟ در حالی که ده هزار پست را اینستاگرام در طول یک روز حذف کرد!

آمریکا در چند وقتی که از سال، گذشته است، چهارصد و بیست و شش بار به گوگل دستور حذف برخی مطالب را داده است!

در همین شلوغی اخیری که در آمریکا و کنگره اتفاق افتاد، «کُلت کِلِر» شناگری که ۵مدال المپیک برای آمریکا آورده بود، به جرم شرکت درآن مراسم، کلا از صحنه ی مسابقات و ورزش کنار گذاشته شد.

حالا شما تصور کنید اگر فتنه گری مثلا در سال ۹۶، ۹۸ یا ۸۸  از ورزشکاران ما در فضای فتنه می بود و آن را حذف می کردیم، چه اتفاقی در دنیا می افتاد؟ اصلا چرا راه دوری برویم؟ ترامپ هنوز رئیس جمهور آمریکا بود توئیتر و اینستاگرام و … همه صفحه اش را بستند، شما تصور کنید ما صفحه ی ایتای رئیس جمهور را ببندیم، چه اتفاقی می افتد؟

سایت رئیس جمهور را از دسترس خارج کنیم!!

ببنیید این وضع آزادی در غرب است، در همین شلوغی کنگره، کسانی که در آن شلوغی بودند، تماما بالاتفاق اگر شغل دولتی داشتند اخراج شدند و کسانی هم که شغل دولتی نداشتند، اعلام شد دیگر نمی توانند استخدام شوند.
 این وضع آزادی در آمریکا است.

گزارش سی ان ان از شناسایی معترضین ساختمان کپیتول هیل و اخراج آنها از مشاغل خودگزارش سی ان ان از شناسایی معترضین ساختمان کپیتول هیل و اخراج آنها از مشاغل خود

سال ۲۰۱۶ در ترکیه، شلوغی ای اتفاق افتاد. شلوغی بر ضد دولت بود و کنترل شد و ترکیه و حکومتش موفق شد تا این شلوغی را بخواباند؛ بعد از تمام شدن این شلوغی ۳۰ استاندار از پست خودشان اخراج شدند ۲۷۴۵ قاضی و دادستان تمام اموالشان ضبط شد و خانه وداراییشان گرفته شده و از کار اخراج شدند.

۱۷۵۵ رئیس و معاون رئیس دانشگاه، ۴۹۲نفر از کانون مذاهب، سیصد کارمند وزارت امور اجتماعی ۲۷۵کارمند دفتر ریاست جمهوری و… همه اخراج شدند. در تاریخ ۲۹ژانویه ۲۰۱۶ پنجاه هزار نفر از مردم گذرنامه شان ابطال شد که نتوانند از کشور خارج شوند.[۱]

[۱]  روزنامه آلمانى زود دویچه تسایتونگ (Suddeutsche zeitung) ، مورخ ۲۸ ژانویه۲۰۱۶.

این مثال ها را با فتنه ی ۸۸ مقایسه کنید. مهربانی و آزادی در جمهوری اسلامی آنقدر زیاد بود که همین الان صدای ما و شما را در می آورد، وقتی بفهمیم که عموم فتنه گرها ۴سال بعد مسئولین این کشور شدند!

تفاوت برخود با منتقدین در آمریکا را با ایران مقایسه کنید. در فتنه ی ۸۸ ، روز عاشورا دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت (آقای دکتر سعید جلیلی) تعریف می کند که وقتی ما متوجه شدیم تمام فتنه گرها در میدان اند، جلسه شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد و گفته شد فتنه گر ها را دستگیر کنیم.

وقتی رفتیم پیش حضرت آقا گفتیم آقا، فرمودند: اینهایی که شما گرفتید همه گنهکارند؟ گفتیم: بالاخره در خیابان ممکن است مردم بی گناه هم باشند. آقا فرمودند: حتی اگر احتمال می دهید یک نفر بی گناه است، باید همه را آزاد کنید!
 اینکه آقا می فرمایند من انقلابیم نه دیپلمات معنیش این است، این فرق آزادی در جمهوری اسلامی با مدعیان آزادی در جهان است.

از لحاظ انتخابات، زمان شاه یک نوع انتخابات برگزار می شد، اما الان هشت نوع انتخابات در کشور برگزار می شود. در این چهل سال حدود ۴۰ انتخابات داشتیم که در نوع خودش بی نظیر است؛ از انتخابات همه پرسی جمهوری اسلامی گرفته تا همه پرسی خبرگان بررسی قانون اساسی، همه پرسی تایید قانون اساسی، همه پرسی بازنگری قانون اساسی و … ، ما دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم، یازده دوره انتخابات مجلس داشتیم، پنج دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و وروستا داشتیم، پنج دوره انتخابات خبرگان داشتیم، جدای از اینکه بعضی از انتخابات ها به دور دوم کشیده شده است.

این هم بحث آزادی که مقایسه شد وضع جمهوری اسلامی با زمان شاه و غرب.

با وجود شورای نگهبان، رای دادن یعنی چه؟!

نکته ی بعدی که پیرامون چرایی شرکت در انتخابات می پرسند این است که می گویند: در کشوری که شورای نگهبان وجود دارد چه معنی دارد که ما شرکت کنیم؟ شورای نگهبان قبلش مشخص کرده است!

همیشه آخر دولت ها مردم می گویند چرا شورای نگهبان رئیس جمهور را عزل نکرد؟ پس شورای نگهبان چه کاره است؟ قبل از انتخابات می گویند چرا شورای نگهبان عزل می کند؟ بگذارد مردم هر کسی را که می خواهند انتخاب کنند.

بالاخره شورای نگهبان عزل کند یا نکند؟

نکته ی بعد اینکه شما یک کشور سراغ دارید که انتخابات داشته باشد ولی شورای نگهبان نداشته باشد؟  هر کشوری در دنیا که انتخابات دارد، نهاد ناظری هم دارد؛ چرا؟ چون مجری غالب انتخابات ها، قوه ی مجریه است و احتمال سوء استفاده وجود دارد، لذا یک نهاد ناظر بی طرف می گذارند تا نظارت کند.

ناظر انتخابات در کشورهای مختلف پنج نوع است: یا دادگاه عالی است که نهاد قضایی است، یا شورای قانون اساسی است که یک نهاد اجرایی است، یا نظارت خود مجلس است که یک نهاد تقنینی است، یا وزارت کشور و یا شورای عالی انتخابات است؛ دو تا اختیار هم غالبا دارد مثلا استصوابی بودن؛ در غالب کشورهایی که نهادی مانند شورای نگهبان دارند، استصوابی است، یا مثلا اینکه شورای نگهبان هیچ وقت پاسخگوی نهادهای دیگر نیست، مثلا در متن قانون اساسی ترکیه ماده ۷۹ آمده است: انتخابات تحت اداره ی عمومی و نظارت ارگان های قضایی انجام می شود، هیچ اعتراضی از سوی هیچ مقامی به تصمیم شورای عالی انتخابات وارد نیست.

question