واقعه نگار

تاریخ فلسطین

انسان‌های اولیه دوازده هزار سال قبل از میلاد مسیح در فلسطین زندگی می‌کردند. باستان‌شناسان در برخی از این مناطق استخوان‌های انسان‌های اولیه را یافته‌اند. شهرهای اریحا، مجد و غزه از کهن‌ترین شهرهای جهان به حساب می‌آیند. به دلیل وضعیت جغرافیایی، رونق کسب و کار و کشاورزی، مهاجرت به این سرزمین از چند هزار سال قبل از میلاد آغاز شد.
نخستین گروه مهاجر، کنعانی‌ها بودند. کنعانی‌ها از تبار کنعان بن سام بن نوح (علیه‌السّلام) می‌باشند. این گروه ساکنان اصلی فلسطین محسوب می‌شوند و سرزمین فلسطین به واسطه نام آنها «ارض کنعان» لقب گرفت. کنعانی‌ها ساکنان اصلی فلسطین شدند و با اشتغال به کشاورزی، دامپروری و تجارت، در پی‌ریزی این تمدن کهن تلاش نمودند. کنعانی‌ها قریب به ۲۰۰ شهر از جمله شهرهای معروف قدس و نابلس را بنا کردند. در قرن سیزدهم پیش از میلاد قبایل جنگجویی از جزیره کرت و دریای اژه وارد فلسطین شدند که نام اصلی آنان pelest بود. پلست‌ها، دشت ساحلی از غزه تا حیفا را به تصرف خود درآوردند. پس از زمانی فلسطینی‌ها جذب آیین کنعانی شدند و الهه آنها (دایگون، بعل و عشتار) را می‌پرستیدند.
فنیقی‌ها در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد به فلسطین مهاجرت نمودند و شهر اورسالم را بنا نهادند. (قدس) پس از آن نبطی‌ها که فرقه‌ای عرب‌تبار بودند به فلسطین مهاجرت نمودند. این قوم قرن ششم پیش از میلاد از جزیره العرب به این منطقه آمدند.

دعوت پیامبران در فلسطین

حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) متعاقب شروع دعوت توحیدی‌اش، حوالی سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد به منظور صیانت از دین خود به همراه برادرزاده‌اش حضرت لوط به فلسطین مهاجرت نمود. حضرت ابراهیم در شهر الخلیل (هبرون) اقامت گزید. حضرت ابراهیم از همسر اول خود سارا صاحب فرزندی به نام حضرت اسحاق شد و قبل از آن نیز از همسر دوم خود هاجر، حضرت اسماعیل متولد شده بود.
حضرت یعقوب فرزند حضرت اسحاق بود، و به اسم «اسرائیل» نامیده شد. یهود را به جهت انتساب به حضرت یعقوب، بنی اسرائیل می‌نامند.[۱] از حضرت یعقوب فرزندانی متولد می‌شوند که یکی از آنان حضرت یوسف بود. حضرت یعقوب و فرزندانش در دوره پادشاهی حضرت یوسف به مصر عزیمت می‌کنند. فرزندان حضرت یعقوب در مصر باقی ماندند و سال‌ها بعد به همراه حضرت موسی (علیه‌السّلام)، پیامبر برگزیده خدا به فلسطین رجعت نمودند.
پیامبران بنی اسرائیل در سرزمین فلسطین به ارشاد و هدایت مردمان آن بلاد مشغول می‌گردند. در زمان حضرت داود (علیه‌السّلام) و حضرت سلیمان (علیه‌السّلام)، قوم بنی اسرائیل به شوکت می‌رسند.

حکومت اسرائیل و یهودا

پس از فوت حضرت سلیمان بین یهودیان و ساکنان آن دیار درگیری‌هایی رخ می‌دهد و دو حکومت یکی در شمال به نام اسرائیل و به پایتختی سامریا و دیگری در جنوب به نام یهودا به پایتختی اورشلیم تشکیل می‌گردد. جنگ و خونریزی میان این دو حکومت بالا می‌گیرد و ماجرا با تسلط آشوریان بر حکومت اسرائیل پایان می‌پذیرد. حکومت یهودا نیز توسط بخت النصر پادشاه کلدانی (بابل) سرنگون شد و یهودیان به بردگی و اسارت درآمدند.

فلسطین در کشاکش حکومت‌ها

با سرنگونی حکومت بابل توسط کوروش هخامنشی، پادشاه ایران، فلسطین تحت فرمانروایی کوروش درآمد و وی به یهودیان اجازه بازگشت به فلسطین را داد. یونانی‌ها در سال ۴۷۹ قبل از میلاد، در نبرد دریایی «سلامین» در جنگ با جانشینان داریوش هخامنشی به پیروزی رسیدند و اسکندر مقدونی توانست حکومت ایرانی‌ها را پایان بخشد؛ از آن زمان قدس و فلسطین کاملا به اشغال یونانی‌ها درآمد. پس از یونانی‌ها، سلوکیان و پس از آن رومی‌ها فلسطین را به اشغال خود درآوردند.
در دوره تسلط رومی‌ها حضرت مسیح (علیه‌السّلام) در شهر بیت اللحم دیده به جهان گشود. یهودیان در دربار حکام رومی علیه مسیح و حواریونش توطئه می‌کردند و در نهایت حضرت مسیح (علیه‌السّلام) به صلیب کشیده شد. پس از پیوستن رومی‌ها به دین مسیح و تجزیه امپراتوری روم، قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری روم شرقی شد و بیزانس نام گرفت. ملکه هلینا مادر امپراتور قسطنطنیه در سال ۳۲۶ میلادی از فلسطین دیدار و کلیسای قیامت را در قدس و کلیسای المهد را در بیت اللحم بنا نهاد.

عصر عبرانیان

در عصر عبرانیان، فلسطین عرصه تاخت و تاز و کشمکش‌های فراوان بود؛ تا اینکه در سال ۷۰ میلادی «تیتوس» فرزند امپراتور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشلیم را محاصره کرد و پس از چند روز مقاومت یهودیان، سرانجام رومیان فاتح شدند و قوم یهود دوباره آواره گشت.
در زمان خسرو دوم ساسانی میان امپراتوری ایران و روم جنگ درگرفت که به پیروزی ایرانیان انجامید و اورشلیم فتح شد امّا پس از مرگ خسرو پرویز این سرزمین دوباره به دست مسیحیان افتاد.[۲]

در دورۀ رسالت

در دوره رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فلسطین تحت حاکمیت دولت بیزانس بود. فلسطین تداعی‌بخش خاطراتی برای رسول اکرم بود. فلسطین مسیر مسافرت‌های تجار مکه به شام بود، همچنین جد پیامبر، هاشم بن عبدمناف در شهر غزه مدفون می‌باشد و پدر حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در یکی از شهرهای تجاری در شام فوت نمود. حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دستور پروردگار پس از مدتی که رو به سوی بیت المقدس نماز می‌خواندند رو به کعبه آوردند: «(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ)» [۳]

دورۀ حکام اسلامی

پس از نبرد موته و غزوه تبوک در زمان حیات پیامبر اسلام، فلسطین در سال ۱۵ هجری و در زمان خلیفه دوم عمر بن خطاب در نبرد برموک توسط سپاه تحت رهبری خالد بن ولید به تصرف مسلمانان درآمد. عمر، اولین خلیفه مسلمانان بود که شخصا راهی فلسطین شد.
پس از آن عبدالملک مروان، خلیفه پنجم اموی مسجد بزرگی در آن دیار ساخت که به مسجد الصخره معروف است. فرزند وی ولید بن عبدالملک، مسجدالاقصی را بازسازی نمود و از آن زمان منطقه پیرامون مسجد، حرم شریف نام گرفت. پس از اموی‌ها، عباسیون نیز به قدس اهمیت ویژه‌ای می‌دادند. سلسله فاطمیون مصر، فلسطین را از سیطره عباسی‌ها خارج ساخت که این باعث تحلیل قوای مسلمانان شد.
صلیبی‌ها به فلسطین حمله نمودند و فاطمیون را شکست دادند. اما در سال ۵۸۳ هجری، صلاح‌الدین ایوبی، سردار سپاه اسلام بر صلیبی‌ها فاتح گردید. مملوکیان (جانشینان ایوبی‌ها) بر تاتارها پیروز گردیدند. عثمانی‌ها در اوت ۱۵۱۶ میلادی با پیروزی بر مملوکیان وارد فلسطین شدند و ۴۰۰ سال بر سرزمین فلسطین حکومت نمودند.
پس از وقوع انقلاب فرانسه در ۱۷، ناپلئون به منظور مقابله امپراتوری فرانسه با عثمانی و اشغال مصر و شام به فلسطین حمله کرد. احمد پاشا، سردار عثمانی در عکا موفق شد سربازان فرانسوی را شکست دهد. حکومت عثمانی‌ها بر فلسطین تا پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی ادامه داشت.

جنگ‌های صلیبی

از سال ۱۰۹۵ میلادی با تهاجم اروپاییان علیه مسلمانان، جنگ‌های صلیبی آغاز شد که حدود دو قرن ادامه یافت. اگرچه این جنگ علت‌های گوناگونی داشت امّا مورخان یکی از علت‌های آن‌را مسئله فلسطین و شهر بیت المقدّس ذکر می‌کنند.[۴] علاوه بر عامل مهم و اساسی عواطف مذهبی، عوامل دیگری هم ایجاب می‌کرد که مردم اروپا این دعوت را بپذیرند: ارتشی‌ها به امید فتح و کشورگشایی، تجّار و کسبه به آرزوی درآمد سرشار و مجرمان زیادی برای گرفتن عفو و بخشش.[۵]
صلیبی‌ها پس از نبردی سخت و محاصره طولانی بیت المقدّس، وارد شهر شده، دست به قتل عام زدند و همه چیز را به عنوان غنیمت غارت کردند. در مراحل پایانی جنگ دوم صلیبی، صلاح‌الدّین ایوبی صلیبیون را تار و مار کرد و بیت المقدّس را باز پس گرفت. پس از هفتمین جنگ صلیبی و مرگ آخرین پادشاه سلسله ایوبی، ممالیک حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته، بیت المقدّس را نیز در اختیار داشتند. آنها با سپاه مغول جنگیدند و آنها را شکست دادند و بازماندگان صلیبی‌ها را در عکّا نابود ساختند.[۶] تا اینکه سلطان سلیم عثمانی به شهر‌های فلسطین حمله برد و آنها را تصرّف کرد و فلسطین به حوزه حکومت عثمانی درآمد.[۷]

تفکر صهیونیسم

یهودیان قرن‌ها سرگشته و تحت فشار حکام قرار داشتند، عده‌ای از یهودیان طرفدار بازگشت به آنچه «سرزمین موعود» می‌خواندند بودند. شخصی که اولین بار واژه صهیونیسم را به کار برد «ناتال پیرناوم»، خبرنگار یهودی اتریشی در سال ۱۸۹۳ بود. با نقش‌آفرینی تئودور هرتزل، رهبر صهیونیستی یهودیان، جنبش صهیونیستی متحول گردید. وی در سال ۱۸۹۶ در کتابی تحت عنوان «دولت یهود»، دیدگاه‌های خود را در خصوص مسئله یهودیان و لزوم کوچ یهودیان و اسکان آنها مطرح نمود.
هرتزل در تاریخ ۲۹ اوت ۱۸۹۷، نخستین کنگره صهیونیستی در شهر بال سوئیس را پایه‌ریزی نمود که می‌توان گفت صهیونیسم سیاسی در آن کنگره تولد یافت.
پس از مرگ هرتزل (۱۹۰۴)، حیم وایزمن ریاست سیاسی‌ها را برعهده گرفت. وایزمن در طول جنگ جهانی اول با انگلیس و فرانسه روابط نزدیکی برقرار نمود. از سوی دیگر بریتانیا نیز دست به کار شد و با اعزام «لورنس»، افسر سرشناس خود و ملاقات او با شریف حسین (شریف مکه)، موفق شد وی را علیه دولت عثمانی و ترک‌ها بشوراند. بریتانیا وعده‌های دروغینی به شریف مکه داد که مناطق آزاد شده عربی را به وی واگذار نماید. سپاهیان عرب که از سوی فیصل و عبدالله (فرزندان شریف حسین) فرماندهی می‌شدند، نقش مهمی در شکست دولت عثمانی داشتند. بریتانیا به شریف حسین و عرب‌ها خیانت نمود و طی مذاکراتی پنهانی با فرانسه که به توافق سایکس پیکو مشهور گردید، مصر، اردن، عراق و فلسطین به بریتانیا و سوریه و لبنان در اختیار فرانسه قرار گرفت.
در اعلامیه بالفور در ۱۹۱۷، که توسط لرد آرتور بالفور وزیر خارجه بریتانیا به روچیلد، سرمایه‌دار معروف یهودی نگاشته شد، تشکیل کشور مستقل برای یهودیان وعده داده شد و بریتانیا به منظور کسب قیمومیت بر فلسطین سعی و تلاش نمود تا کار برپایی موطنی برای قوم یهود در این مکان را تحصیل کند. این مسئله در کنفرانس سان ریمو در ۱۹۲۰ صورت عملی به خود گرفت و در ژوئن ۱۹۲۲، از سوی جامعه ملل به تصویب رسید.

مهاجرت یهودیان

در طی دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰ میلادی، سران یهودی در ارتباط نزدیک با دولت بریتانیا مقدمات مهاجرت یهودیان و خرید زمین‌های اعراب محلی را به وجود آوردند. وقایع جنگ دوم جهانی و آزار بخشی از یهودیان توسط آلمان نازی سبب گردید که یهودیان با بزرگ‌نمایی و مظلوم‌نمایی در سطح جهان زمینه را برای تشکیل دولت مستقل یهودی بیش از گذشته آماده ببینند.

چگونگی اِشغال

در اوایل قرن بیستم صهیونیست‌ها با استفاده از سلطه انگلستان بر فلسطین، راه حلّ تشکیل یک کشور یهودی را مطرح کردند. کوشش صهیونیست‌ها نتیجه بخشید و توانستند نظر «لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس را جلب کنند. سرانجام در نوامبر ۱۹۱۷ اعلامیه بالفور در مورد تصویب طرح تاسیس «کانون ملّی یهود» در سرزمین فلسطین، در کابینه انگلستان منتشر شد و آمریکا نیز از این طرح حمایت کرد. سرانجام در آوریل ۱۹۲۰ متّفقین و جامعه ملل، قیمومیت فلسطین را رسماً به انگلستان واگذار کردند. با واگذاری حکومت از سوی انگلستان به یک یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شروع شد. این امر، موجب قیام و شورش اعراب شد و زد و خوردهای بسیاری بین اعراب و مهاجران صورت گرفت.
از دهه چهل، مسئله فلسطین به یک مسئله عربی تبدیل شد و در راس مسائل بین المللی قرار گرفت. در طول جنگ جهانی دوم، آرامش نسبی بر فلسطین حکم فرما بود. پس از جنگ و جدال فراوان، مسئله فلسطین به سازمان ملل ارجاع داده شد و سرانجام با تلاش‌های صهیونیست‌ها و آمریکا، عصر روز ۲۹ نوامبر مجمع عمومی تشکیل و اخذ رای شروع شد. بر خلاف انتظار همه، سی و دو نفر به نفع تقسیم فلسطین رای دادند، سیزده نفر بر ضدّ تقسیم، یک نفر غائب شد و ده نفر هم آرای سفید داشتند. انگلستان در ۱۴ مه ۱۹۴۸ به قیمومیت خود پایان داد و نیروهایش را از فلسطین خارج کرد. در همان روز، «شورای ملّی یهود» در تل آویو تشکیل شد و در ساعت چهار بعد از ظهر همان روز موجودیت دولت اسرائیل توسط «دیوید بن گوریون» در موزه تل آویو اعلام گردید.
پس از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس توسط بن گوریون، اوّلین جنگی که این رژیم علیه فلسطین و کشورهای عربی منطقه به راه‌ انداخت به جنگ ۱۹۴۸ معروف است. در طی این جنگ صهیونیست‌ها ۷۸ درصد خاک فلسطین را تحت اشغال خود درآوردند و نخستین مرحله آوارگی بزرگ فلسطینیان به وقوع پیوست. در مه سال ۱۹۴۹ اسرائیل به عضویت سازمان ملل درآمد. در ۲۸ مه ۱۹۶۴ سازمان آزادی بخش فلسطین اعلام موجودیت کرد و مبارزات فلسطینیان شکل جدیدی به خود گرفت.[۸]
جنگ ۱۹۶۷ از سوی رژیم صهیونیستی در حالی شروع شد که کشورهای عربی از قبل، خود را برای آن آماده کرده بودند. نیروهای نظامی کشورهای عربی به طرف مرزهای اسرائیل در حرکت بودند و پیروزی را قریب الوقوع می‌پنداشتند که با حمله غافل‌گیرانه تانک‌های رژیم صهیونیستی روبه‌رو شدند. این جنگ که از زمین و هوا آغاز شده بود، مدت شش روز به طول انجامید و به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل معروف شد. اسرائیل در طی این جنگ علاوه بر نوار غزّه و کرانه باختری رود اردن، بلندی‌های جولان در سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال و بیت المقدّس را ضمیمه خاک خود کرد. سازمان ملل طی قطع نامه‌ای اسرائیل را به عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی فراخواند امّا اسرائیل شرط عقب‌نشینی خود از مناطق اشغالی را به رسمیت شناختن این رژیم از سوی اعراب اعلام کرد.[۹]
در اکتبر ۱۹۷۳ مصر و سوریه با شعار الله اکبر به اسرائیل هجوم بردند و در ابتدای کار موفقیت‌هایی به دست آوردند امّا حمایت آمریکا و غرب باعث شد نتیجه جنگ به نفع اسرائیل رغم بخورد و بتواند منطقه محدودی را تحت تصرّف درآورد و نهایتاً این جنگ با انعقاد قرارداد صلح پایان یافت. در ۱۹۷۴ سازمان ملل، سازمان آزادی بخش فلسطین را به رسمیت شناخت. پیامد این جنگ، کشانده شدن رهبران کشورهای عربی به روند صلح و سازش بود. چنان‌که در سال ۱۹۷۸ در محلّ کمپ دیوید، انور سادات رئیس جمهور مصر و مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل پیمان صلح منعقد کردند و مصر در ازای پس گرفتن صحرای سینا موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت. این واقعه در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد.[۱۰]

منابع

۱. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ص۵۶.
۲.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۴.
۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.
۴.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۴.
۵. زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ص۷۷.
۶.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۴.
۷.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۵.
۸.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۶.
۹.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۶.
۱۰.صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین، ج۳، ص۱۷.

question