از نظر مقام معظم رهبری شخصیت آیت الله مصباح یزدی عقبۀ ایدئولوژیک انقلاب است. ایشان در این رابطه فرمودند: «مجموعه ای از متفکران، علما و سابقهدارها در امر دین عقبۀ تئوریک نظام هستند و آن را تشکیل می دهند… الآن ما در حوزۀ قم علمایی داریم، بزرگانی داریم، صاحبنظرانی داریم، اندیشه پردازان یا تئوریسینها و ایدئولوگهایی داریم، … خصوصاً ما شخصیت علمی فکری روشنفکری برجستهای مثل آقای مصباح یزدی را در قم داریم.»
فرمایشات حضرت آیت الله مصباح یزدی پیرامون نقش و تأثیرگذاری اجتماعی مساجد حائز نکات ارزشمندی است که میتواند چراغی فرا روی اهالی مسجد و دلدادگان آن باشد. ازاینرو در ادامه گزیدههایی از آثار مکتوب ایشان را از نظر خواهیم گذراند.
«یا أَباذَرٍّ؛ أَلْكَلِمَةُ الطَیِّبَةُ صَدَقَةٌ وَ كُلٌّ خُطْوَة تَخْطُوها إِلى الصَّلوةِ صَدَقَةٌ. یا أَباذَرٍّ؛ مَنْ أَجابَ داعِىَ اللّهِ وَ أَحْسَنَ عِمارَةَ مَساجِدِ اللّهِ كانَ ثَوابُهُ مِنَ اللّهِ الْجَنَّةَ فَقُلْتُ: بِأَبى أَنْتَ وَ اُمّى یا رَسُولَ اللّهِ كَیْفَ تُعْمَرُ مَساجِدُ اللّهِ؟
قالَ لاتُرْفَعُ فیها الاْ َصْواتُ وَ لایُخاضُ فیها بالْباطِلِ وَ لایُشْتَرى فیها وَ لا یُباعُ وَ اتْرُكِ اللَّغْوَ مادُمْتَ فیها فَإِنْ لَمْتَفْعَلْ فَلاتَلُومَنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلاّ نَفْسَكَ. یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ تَعالى یُعْطیكَ مادُمْتَ جالِساً فِى الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَس تَنَفَّسْتَ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ وَ تُصَلّى عَلَیْكَ الْمَلائِكَةُ وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَس فیهِ عَشْرُ حَسَنات وَ تُمْحى عَنْكَ عَشْرُ سَیِّئات.
یا أَباذَرٍّ؛ أَتَعْلَمُ فى أَىِّ شَىْء أُنْزِلَتْ هذِهِ الاْیَةُ:«إِصْبِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[۱] قُلْتُ: لا، فِداكَ أَبى وَ أُمّى. قالَ: فى انْتِظارِ الصَّلوةِ خَلْفَ الصَّلوة.
یا أَباذَرٍّ؛ إِسْباغُ الْوُضُوءِ فِى الْمَكارِهِ مِنَ الْكَفّاراتِ وَ كَثْرَةُ الاْخْتِلافِ إِلَى الْمَساجِدِ فَذلِكُمُ الرِّباطُ.
یا أَباذَرٍّ؛ یَقُولُ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى: إِنَّ أَحَبَّ الْعِبادِ إِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ مِنْ أَجْلى، الْمُتَعَلِّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَ الْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاْسْحارِ أُولئِكَ إِذا أَرَدْتُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عُقُوْبَةً ذَكَرْتُهُمْ فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ.
یا أَباذَرٍّ؛ كُلُّ جُلُوس فِى الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلاّ ثَلاثَةً: قِراءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذِكْرُ اللّهِ أَوْ سائِلٌ عَنْ عِلْم».
در ادامۀ بحث و بررسى بخشهایى از موعظه و پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ابوذر، اكنون مىپردازیم به بررسى بخش دیگرى از آن پندها كه موضوع آن مسجد و آداب حضور در مسجد و اهمیت نماز است.
[۱] . آل عمران، ۲۰۰
در ابتدا مىپردازیم به بیان مفهوم عبادت و گسترۀ آن:
چنانكه پیشتر نیز گفتهایم، كمال حقیقى انسان در قرب خداوند متعال است و وسیلۀ تحصیل این قرب، یا وسیلۀ تكامل حقیقى انسان عبادت است. عبادت و پرستش از محتواى غنى و ژرفى برخوردار و از چنان جاذبهاى بهرهمند است كه هر وامانده در دریاى حیرت را به ساحل سكون و آرامش، و در نهایت به فناء فى اللّه مىرساند. بدرستى كه هیچ قلم و بیانى نیست كه بتواند بلندا و ژرفاى جاذبۀ ملكوتى پرستش را توصیف كند و به راستى كه این مفهومِ متعالى الهى در قالب لفظ و بیان نمىگنجد و تنها آن امام راستین، رادمرد و دلباختۀ عشق پرستش، علىبنابىطالب(علیه السلام) است كه مىفرماید:
«إِلهى كفى بى عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كفى بى فَخْراً أَنْتَكُونَ لى رَبّاً[۱]
خدایا، این عزّت براى من بس كه بنده تو باشم و این افتخار براى من بس كه تو پروردگارم باشى.»
این سخن، از روح آكنده از عشق به عبودیت و بندگى اللّه برآمده، از روح بلند آنكه مىگوید:
«…وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز…[۲]
دانستهاید كه این دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسۀ بُز ماده.»
بندگى در كوى عشق از پادشاهى خوشتراست
بستگى صد ره در این دام از رهایى خوشتر است
تجربتها كردم از روى حقیقت چند بار
دلق درویشى ز تاج پادشاهى خوشتر است
یك نظر در بادۀ صافى كن و در جام مى
تا ببینى بىخودى از خودنمایى خوشتر است
آرى عبادت و پرستش داراى نظامى است پایدار و ثابت كه روح تشنۀ بشریت بجز با آن سیراب نمىشود و جاذبههاى مادى و سیر تكامل مادى نمىتواند در آن تأثیر بگذارد؛ و یا خلأ ناشى از آن را پُر سازد؛ چرا كه بشر هر قدر در ساحتهاى توسعۀ صنعتى و تكنولوژیك پیش رود و عرصههاى مادى را درنوردد، نهتنها از غنّى مطلق بىنیاز نمىگردد، بلكه احتیاج و نیاز او افزون مىگردد.
در نگرشى عام و فراگیر مىتوان عبادت را به دو قسم تقسیم كرد:
اگر كارى كوچك و یا بزرگ از انسان سر بزند و در این كادر نگنجد، یعنى عنوان عام و یا خاص عبادت بر آن صدق نكند، لغو است و در روز قیامت موجب حسرت انسان مىشود. اگر العیاذباللّه، گناه باشد كه موجب خسران دنیا و آخرت و عذاب ابدى مىشود و اگر گناه نباشد و مباح و یا مكروه باشد، به هر حال سرمایۀ انسان از كف رفته، صرف چیزى شده كه نفعى براى او ندارد. در شرع به انجام بسیارى از كارهاى ذاتاً مباح سفارش شده است كه همین تشویق و سفارشها باعث مىشود انسان آنها را انجام بدهد، حال اگر آن كارها به قصد اطاعت همان امرى كه به آنها تعلق گرفته انجام گیرند، عبادت مىشوند.
با توجه به آن نگرش اسلامى و قرآنى، در ارتباط با زندگى انسان، هدف از زندگى و راه سعادت و اعمال و رفتار او طبیعى است كه دعوت اسلام به این باشد كه انسان هر چه بیشتر و بهتر عبادت كند. از نظر كمّیّت و مقدار، همۀ كارهایى كه انسان انجام مىدهد، عبادت مىشود و در واقع عبادت چنان گستردگى و دامنهاى مىیابد كه سراسر زندگى انسان را فرا مىگیرد.
اما از نظر كیفیت (كیفیت عبادت به نیّت و معرفت انسان بستگى دارد.) هر قدر معرفت انسان به خداوند بیشتر گردد، هر چه محبت او به خداوند فزونى گیرد، قصد او در انجام عبادت خالصتر گردد و بیشتر در هنگام انجام عبادت حضور قلب داشته باشد، كیفیت عبادت بالاتر مىرود. گاهى دو ركعت نماز مختصر كه با كیفیت خوب انجام مىگیرد، ثوابش از هزاران نماز بیشتر است. این چیزى است كه همه مىدانیم و بدان جهت اسلام ما را بدان توجه داده است كه هر چه بیشتر سعى كنیم كارهایمان رنگ خدایى بیابد و زندگىمان سراسر بندگى خدا گردد؛ چون كمال انسان در بندگى خداست. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ أَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا یُبالى عَلى ما أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلى عُسْر أَمْ عَلى یُسْر[۳]
ارزشمندترین مردم كسى است كه به عبادت عشق میورزد، عبادت را در آغوش مىكشد و قلباً آن را دوست داشته، اعضا و جوارحش را به آن مشغول مىكند و همۀ همّ و سعى خود را متوجه آن مىكند و به این ترتیب به راحتى یا ناراحتى دنیا اهمیت نمىدهد.»
با توجه به آنچه ذكر شد، طبیعى است كسى كه براى انسان چنین هدفى را در نظر گرفته، براى او چنین میدانى را فراهم ساخته كه به همۀ كارهایش رنگ عبادت و خدایى ببخشد، همۀ وسایلى را كه مردم به كمك آنها بهتر و بیشتر مىتوانند خداوند را عبادت كنند و به او نزدیك شوند فراهم مىسازد؛ چون خداوند متعال رحمتش از همه بیشتر است و بیش از دیگران مىخواهد كه بندگانش به او نزدیك شوند. همان طورى كه وجودش و علمش نامتناهى است، خیرخواهىاش نیز نامتناهى است. همۀ اوصاف الهى نامتناهى است، همچنین ارادۀ او به اینكه كار خیر بكند، نامتناهى است؛ محبتى كه به بندگانش دارد نیز حد و حصرى ندارد. كسى كه چنین رحمت بىپایانى دارد و اینقدر خیر بندگانش را مىخواهد، در مقام تشریع دستوراتى مىدهد كه بندگان بیشتر بتوانند به او نزدیك شوند. از این جهت تشریع احكام، عبادات چه واجب و چه مستحب و نیز تعیین كیفیت و آداب آنها همه، الطاف الهى است. خداوند متعال مىخواهد ما به كمال و سعادت درخور خود برسیم و تكامل بیشترى بیابیم؛ ازاینروى تكویناً و تشریعاً وسایل لازم را فراهم ساخته است.
درمقام تكوین، خداوند هر چه به بندگانش لطف بیشترى داشته باشد، توفیق بیشترى مىدهد كه وظایف و عبادات را انجام دهند؛ البته آنچه خداوند انجام مىدهد گزاف نیست و تابع قوانین خاص الهى است. در مقام تشریع، تشویق مىكند و احكامى را تشریع مىكند كه مردم با انجام آنها بیشتر به او نزدیك شوند. از جمله نماز را تشریع كرده كه بهترین وسیله براى تقرب به خداوند است؛ چنانكه معصوم فرموده است:
«الصَّلوةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ[۴]
نماز وسیلۀ تقرب هر مؤمن با تقوایى است.»
البته باید توجه داشت كه صورت و ظاهر نماز قربان و قرب به خداوند نیست، بلكه حقیقت و باطن نماز موجب قرب به خداوند است و از نظر آیات و روایات حقیقت نماز مقصود اصلى است نه صورت آن. خداوند مىفرماید:
«أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى[۵]
نماز را براى یاد من بپاى دار.»
(در این آیه تعبیر «اقامه» با حقیقت نماز تناسب دارد، نه صورت آن.) ونیز خداوند مىفرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ…[۶]
نماز را بجاى آر، همانا نماز اهل نماز را از هر كار زشت و منكر باز مىدارد.»
علامه طباطبایى(ره) مىفرماید: سیاق آیه شاهد بر این است كه مراد از بازداشتن نماز از فحشاء، بازداشتن طبیعت نماز از فحشاء و منكر است. خواهى گفت: چطور نماز از فحشاء و منكر نهى مىكند؟ در جواب مىگوییم: اگر بندۀ خدا در هر روز پنج بار نماز را بجا آورد و همۀ عمر این كار را ادامه دهد و بخصوص اگر آن را همهروزه در جامعهاى صالح بجا آورد و افراد آن جامعه نیز مانند او همهروزه بجا آورند و مثل او به آن اهتمام ورزند، طبعاً آن نماز با گناهان كبیره سازش ندارد. آرى توجه به خداوند از درِ بندگى، آنهم در چنین محیط و در چنین افرادى، باید انسان را از هر معصیت و عملى كه ذوق دینى آن را شنیع مىداند، از قبیل قتل نفس، تجاوز به جانها و مال ایتام و زنا باز دارد. بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، حتى از فكر آنها نیز جلوگیرى كند. براى اینكه نماز مشتمل است بر ذكر خداوند و این ذكر، اولاً ایمان به وحدانیت خداى تعالى، رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مىكند و به او مىگوید كه خداى خود را به اخلاص مخاطب قرار داده، از او استعانت بجو و درخواست كن كه تو را به صراط مستقیم هدایت كند؛ همچنین از ضلالت و غضبش به او پناه ببر. ثانیاً او را وادار مىكند كه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبریایى خدا شده، پروردگار خویش را با حمد، ثنا، تسبیح و تكبیر یاد آورد.[۷]
اما از نظر روایات، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت شده كه ذات اقدس حق به نمازى كه در آن نمازگزار قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد، نمىنگرد. پر واضح است كه این روایت به حقیقت نماز اشاره دارد كه همان ذكر و یاد خداوند است؛ چرا كه ذكر و یاد خداوند هدف عبادت است و دل را جلا و صفا مىدهد و آن را آمادۀ پذیرش تجلیات الهى مىكند. حضرت على(علیه السلام) دربارۀ یاد حق كه روح عبادت است چنین مىفرماید:
«إِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ[۸]
خداوند متعال ذكر و یاد خود را صیقل و روشنایى دلها قرار داد كه به سبب آن( اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مىشنوند و بعد از تاریكى(نادانى) مىبینند و بعد از دشمنى و ستیزگى فرمانبردار مىگردند.»
در ادامه مىفرماید:
«همواره براى خداوند،كه نعمتها و بخششهایش والاست، در پارهاى از زمان بعد از پارۀ دیگر و در روزگارانى كه آثار شرایع در آنها گم گشته، بندگانى است كه در اندیشههایشان با آنان راز مىگوید و در حقیقت عقلهایشان با آنها سخن مىگوید.»
باز با توجه به حقیقت نماز و اهمیت آن است كه على(علیه السلام) در گرماگرم جهاد و مبارزه با دشمن، در جنگ صفّین به خورشید مىنگرد كه اگر وقت نماز ظهر فرا رسید، به نماز ایستند. ابنعباس مىگوید: چه مىكنید؟ حضرت در جواب مىفرمایند:
«أَنْظُرُ إِلى الزَّوالِ حَتّى نُصَّلى
(به آسمان) مىنگرم تا وقت زوال خورشید فرا رسد و نماز بخوانیم.»
ابن عباس مىگوید: آیا اكنون وقت نماز خواندن است؟ اكنون جنگ و مبارزه فرصتى براى نماز باقى ننهاده است. حضرت در جواب مىفرمایند:
«عَلى ما نُقاتِلُهُمْ؟ إِنَّما نُقاتِلُهُمْ عَلى الصَّلوةِ[۹]
مگر ما براى چه با آنان مىجنگیم؟ ما براى نماز با آنها مىجنگیم!»
آرى نماز در نظر على (علیه السلام) از چنان والایى و عظمتى برخوردار است كه هیچ چیز موجب نمىگردد او از نماز روى گرداند. بعلاوه دنیاى عبادت در نظر او، آكنده از لذّت است، لذّتى كه با لذّتهاى مادّى قابل مقایسه نیست، در نظر او، دنیاى عبادت سراسر روشنى است و تیرگى و كدورت و اندوه ندارد و عبادت یكسره صفا و خلوص است. از نظر او خوشبخت كسى است كه به این دنیاى بىانتها پا نهد كه با تبسم جانبخش آن روح خویش را نوازش دهد، چرا كه كسى كه به این دنیاى بىكرانه گام سپرد، دیگر دنیا در نظرش كوچك و حقیر مىگردد و حتى حاضر نمىشود در هنگام مبارزه با دشمن نماز را ترك گوید؛ چون او همه چیز را براى نماز مىخواهد و نماز را براى این مىخواهد كه نجواى با خداوند و گفتگوى با اوست.
على(علیه السلام) در نامهاى به عثمان بن حنیف انصارى مىنویسد:
«خوش باد بر نفسى كه آنچه پروردگارش بر او واجب كرده بهجاى آورد و سختى و دشوارى را به جان خرد و در شب از خواب دورى گزیند؛ تا آنگاه كه خواب و سستى بر او غلبه كند و زمین را فرش ساخته، دستش را بالش قرار دهد. در گروهى كه ترس بازگشت (روز رستاخیز) چشمهایشان را بیدار داشته، پهلوهایشان را از خوابگاه دور ساخته، لبهایشان به ذكر و یاد پروردگارشان آهسته گویاست و به فراوانى استغفار، گناهانشان (بهمانندِ ابرهاى پراكنده) پراكنده شده است (همانا آنان حزب و گروه خدایند، بدانید كه حزب خدا رستگارند. مجادله/۲۲.)[۱۰]
با توجه به اهمّیت نماز و نقش آن در سلامت فرد و جامعه، خداوند متعال براى بهتر انجام گرفتن آن مقدماتى قرار داده، آدابى براى آن تعیین كرده است تا هر چه بیشتر بندگان به یاد او بیفتند و اهمّیت عبادت او را درك كنند. براى اینكه انسان بخواهد كار خیرى انجام دهد، اول باید بداند كه آن كار خیر است و سپس به یاد آن كار نیز بیفتد. ما به نیكى بسیارى از كارها واقفیم؛ اما به موقع انجام آنها را فراموش مىكنیم. از این جهت براى اینكه ما نماز را فراموش نكنیم، خداوند متعال مقدمات و تمهیداتى فراهم ساخته است، مثلاً اذان را تشریع كرده: یك بار نماز را واجب كرد و تأكید كرد كه حتماً آن را انجام دهید و از ترك آن دورى جویید. علاوه بر این، عبادت دیگرى را به نام «اذان» تعیین كرد كه مقدمه و یادآور نماز است و فرمود اذان را بلند بگویید؛ براى اینكه دیگران به نماز و فرارسیدن وقت آن توجه یابند و انگیزهاى در آنان جهت برپاى داشتن نماز پدید آید. گرچه اصل تشریع نماز و آیات و روایاتى كه در زمینه آن وارد شده، همه به انسان كمك مىكنند كه مقام نماز را دریابد، اما وقتى، به هنگام نماز، صداى اذان بلند مىشود، توجه مردم به وقت نماز و اهمّیت آن جلب مىگردد و این عامل مؤثرى است جهت توجه مردم به نماز.
حتى بسیارى از كسانى كه خواندن نماز در اول وقت برایشان ملكه شده است، وقتى گرم انجام كار مىشوند چه بسا از انجام نماز غافل مىگردند و یادشان مىرود كه وقت نماز فرا رسیده است، اما وقتى صداى اذان بلند شود، خواهوناخواه به نماز توجه پیدا مىكنند. پس حكمت تشریع اذان و تأكید بر بلند گفتن آن، تِذكار و توجه دادن دیگران به نماز است و در نتیجه، خود وسیلهاى است براى دعوت دیگران به انجام عبادت در اول وقت
امام صادق(علیه السلام) دربارۀ فضیلت نماز اول وقت مىفرمایند:
«إِذا صَلَّیْتَ صَلاةَ فَریضَة فَصَلِّها لِوَقْتِها صَلاةَ مُوَدِّع یَخافُ أَنْ لایَعُودَ إِلَیْها أَبَداً[۱۱]
هر گاه خواستى نماز واجب بخوانى، به مانند نماز كسى كه گاه وداع او با دنیا فرا رسیده است و مىترسد كه دیگر فرصتى براى انجام نماز نداشته باشد، آن را در اول وقت بهجاى آور.»
همچنین از ابن مسعود نقل شده است كه:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللّه (صلى الله علیه وآله) أَىُّ الْأَعْمالِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: الصَّلوةُ لِوَقْتِها[۱۲]
از رسول اللّه سئوال كردم، كدام یك از اعمال نزد خداوند بهتر و محبوبتر است؟ فرمود: (محبوبترین اعمال نزد خداوند) نماز در اول وقت است.»
باز براى تشویق بیشتر مردم به عبادت و ایجاد روح عبادت و بندگى در مردم، خداوند متعال زمانها و مكانهاى خاصى را براى تشویق به نماز و یادآورى آن معیّن كرده است. مثلاً شب و روز جمعه را براى عبادت معیّن كرده كه نفس توجه به روز جمعه و اینكه چنین روزى اختصاص به عبادت دارد، انسان را به یاد انجام عبادت و كنارهگیرى از انجام كارهاى بیهوده مىاندازد. همچنین فضیلتى كه خداوند براى ماه ذیالقعده و دهۀ اول ذیالحجه قرار داده است، خود یادآور عبادت خداست؛ چرا كه در این چهل روز حضرت موسى(علیهالسلام) به دعوت خداوند متعال در كوه طور به عبادت مشغول گشت. خداوند در این باره مىفرماید:
«وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثلثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لاِخِیهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ[۱۳]
و با موسى سى شب وعده نهادیم، چون پایان یافت ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنكه زمان وعده به چهل شب تكمیل شد. موسى به برادر خود هارون گفت: تو جانشین من و پیشواى قوم من باش و راه اصلاح پیش گیر و از تبهكاران پیروى مكن.»
چهل روزى كه موسى در كوه طور به عبادت سپرى كرد، به «اربعین كلیمیّه» مشهور است و اهل سیر و سلوك اهمیت فراوانى براى آن قائلند و آداب و دستورات خاصى را براى آن ذكر كردهاند و در آن بیشتر به عبادت مىپردازند؛ چه اینكه در منابع روایى ما براى «اربعین» ویژگى خاص ذكر شده، مثلاً در روایتى وارد شده كه:
«مَنْ أَخْلَصَ لِلِّهِ أَرْبَعینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَبابیعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ[۱۴]
كسى كه چهل روز براى خداوند متعال خالص گردد، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مىكند».
(یا براى چهل روز عبادت و یا حفظ چهل حدیث و از این قبیل ثمرات فراوانى ذكر كردهاند.)
همچنین روزهاى مبارك، اعیاد، شبهاى احیا و ماه رمضان از امتیازاتى برخوردار گردیدهاند تا استفاده از آنها و درك آن موقعیتهاى زمانى مردم را بیشتر به یاد خداوند آورد و بیشتر به عبادت بپردازند و به یادشان بماند كه سعادت آنها در بندگى خداوند و عبادت اوست و شایسته نیست كه انسان از خداوند روى برتابد و به غیر او روى آورد.
ما درِ خلوت به روى خلق ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نَه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نَه پیمان دوست بود، شكستیم
در همه چشمى عزیز و نزد تو خواریم
در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
[۱]. بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۲
[۲]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ ۳، ص ۵۲
[۳]. اصول كافى، ج ۳، ص ۱۳۱
[۴]. بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۹۹
[۵]. طه آیه ۱۴
[۶]. عنكبوت آیه ۴۵
[۷]. المیزان، ج ۱۶ (چاپ اسماعیلیان) ص ۱۳۳
[۸] . نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خ ۲۱۳، ص ۷۰۳
[۹]. بحارالانوار، ج ۸۰، ص ۲۳
[۱۰]. نهج البلاغه (فیض الاسلام) كتاب ۴۵، شماره ۱۵، ص ۹۷۴
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۸۰، ص ۱۰
[۱۲]. همان، ص ۱۳
[۱۳]. اعراف آیه ۱۴۳
[۱۴]. بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۴۹
گذشته از زمانهاى خاص، مكانهاى ویژهاى را نیز خداوند براى عبادت معیّن كرده كه وقتى مردم متوجه آن مكانها مىشوند و داخل آنها مىگردند، خودبهخود به یاد خداوند و وظیفۀ عبادىشان مىافتند. از این جهت وجود آن مكانها، انگیزۀ بیشترى را براى توجه به خدا و بندگى او پدید مىآورد و بهطور كلى مساجد از چنین نقشى برخوردارند.
گر چه براى انسان بجا آوردن نماز در همه جا ـ بجز مكانهاى غصبى و یا مكانهایى كه به دلیلى جایز نیست در آنها نماز خوانده شود ـ جایز است، اما در اسلام تأكید فراوانى شده است كه انسان نمازهاى واجب خود را در مسجد بخواند و مقید باشد به رفتوشد به مساجد، بخصوص همسایگان مسجد؛ چنانكه پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) مىفرمایند:
«لا صَلوةَ لِجارِالْمَسْجِدِ إِلاّ فى مَسْجِدِهِ.[۱]
همسایه مسجد نمازش مقبول نیست مگر در مسجد.»
با توجه به تأكیداتى كه در روایات وارد شده است، فقها نماز خواندن در مسجد را براى همسایه مسجد مستحب مؤكد شمردهاند و ترك آن را مكروه دانستهاند. مرحوم آیتالله سید محمدكاظم یزدى مىفرماید: «براى همسایه مسجد مكروه است كه بدون عذر، نماز را در غیر آن مسجد بهجاى آورد.»[۲]پس بایسته است كه انسان پیوسته در مسجد حاضر شود و نمازش را در مسجد بهجاى آورد و در مقام مسجد و رعایت آداب و بزرگداشت آن و زشتى تخلف از حضور در آن بیندیشد و نیز بیندیشد كه گذشته از ثوابهایى كه براى حضور در مسجد و عبادت در آن بیان شده، خداوند متعال در اینكه مساجد را خانه خود قرار داده است و به بندگان اجازه حضور در آنها را داده، منّتى بزرگ بر آنها نهاده تا آنها به حضورش بار یابند، زیرا مسجد خانۀ خداست.
طبیعى است كه همۀ زمین نزد خداوند متعال یكسان است و مكانى از مكان دیگر به او نزدیكتر نیست، پس مقصود از اینكه كعبه و مسجد خانۀ خداست این است كه خداوند متعال با این مكانها به مانند معاملۀ هر یك از ما با خانهاش، معامله مىكند. یعنى خداوند این مكانها را براى ملاقات خود و محل انس و زیارت خود قرار داده است و بندگان و زائران خود را به حضور مىپذیرد تا با آنان سخن گوید. گذشته از آن، هر مكانى را كه ما اراده كنیم، مسجد قرار دهیم و منسوب به خداوند سازیم و هر محلى كه براى ملاقات و حضور و زیارت او قرار دهیم او مىپذیرد و این بدان معناست كه تعیین مجلس ملاقات و زیارت را نیز به ما واگذار ساخته است و این بزرگترین كرامتى است كه در حق ما روا داشته.
پس بزرگترین نقش مساجد، توجه دادن انسان به خداوند و ایجاد حس عبادت و بندگى در آنهاست، گرچه مساجد از نظر رتبه و مقام در یك حد نیستند و برخى از مساجد از اهمیت و والایى بیشترى بهرهمندند. امام خمینى(ره) مىفرمایند: «در شرع مقدس اسلام سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همۀ مسجدها، مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بیتالمقدس و بعد از مسجد بیتالمقدس، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محلّه مسجد بازار است.»[۳]
على(علیه السلام) مىفرمایند:
«أَرْبَعةٌ مِنْ قُصُورِالْجَنَّةِفِى الدُّنْیا: أَلْمَسْجِدُالْحَرامُ وَ مَسْجِدُالرَّسُول(صلى الله علیه وآله) وَمَسْجِدُ بَیْتِ الْمَقْدَسِ وَمَسْجِدُالْكُوفَةِ.[۴]
چهار مسجد قصرهاى بهشت در دنیا هستند: مسجدالحرام، مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) مسجد بیت المقدس و مسجد كوفه.»
این مساجد چهارگانه از چنان عظمت و قداستى برخوردارند كه حتى در برخى روایات سفارش شده كه انسان از راه دور و نزدیك براى زیارت آنها سفر كند و اعتكاف در آنها ثواب فراوانى دارد، چنانكه امام باقر(علیه السلام) در فضیلت مسجد كوفه مىفرمایند:
«لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى مَسْجِدِالْكُوفَةِ لاَعَدُّوا لَهُ الزّادَ وَ الرَّواحِلَ مِنْ مَكان بَعید. إِنَّ صَلاةً فَریضَةً فیهِ تَعْدِلُ حَجَّةً وَ صَلاةً نافِلَةً فیهِ تَعْدِلُ عُمْرَةً.[۵]
اگر مردم مسجد كوفه را مىشناختند، از راه دور براى رسیدن به این مسجد توشه و مركب سوارى تهیه مىكردند. یك نماز واجب در این مسجد ثواب یك حج و نماز مستحب در آن ثواب یك عمره را دارد.»
یا اینكه مسجدالحرام از چنان عظمتى برخوردار است كه كعبه، قبلهگاه مسلمانان، در آن قرار دارد و مسلمانان موظفند كه نماز خود را به سمت این مسجد و خانۀ مقدس بهجاى آورند. علاوه حج آن براى كسانى كه مستطیع شدهاند واجب است و نماز در آن ثواب یك میلیون ركعت نماز در دیگر مساجد را دارد.
پیامبر(صلىالله علیه وآله) فرمودند:
«صَلاةٌ فى مَسْجِدِى تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى غَیْرِهِ وَ صَلاةٌ فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى مَسْجِدى[۶]
یك ركعت نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز در دیگر مساجد و یك ركعت نماز در مسجدالحرام برابر است با هزار ركعت نماز در مسجد من.»
بعلاوه امام باقر(علیه السلام) در فضیلت این مسجد مقّدس مىفرمایند:
«مَنْ صَلى فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ صَلاةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ الّله ُ مِنْهُ كُلَّ صَلاة صَلاَّها مُنْذُ یَوْم وَجَبَتْ عَلَیْهِ الصَّلاةُ وَ كُلَّ صَلاة یُصَلّیها إِلى أَنْ یَمُوتَ.[۷]
كسى كه نماز واجبى را در مسجدالحرام بهجاى آورد، خداوند همۀ نمازهایى را كه از آغاز تكلیف بر او واجب شده و نیز نمازهایى كه تا پایان عمر به جاى مىآورد، قبول مىكند!»
گذشته از این مساجد، مساجد دیگر نیز داراى فضیلتاند، تا آنجا كه در حدیث قدسى آمده است:
«قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى: إِنَّ بُیُوتى فِى الْأَرْضِ الْمَساجِدُ، تُضئُ لِأَهْلِ السَّماءِ كَما تُضیئُ النُجُّومُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. أَلا طُوبى لِمَنْ كانَتِ الْمَساجِدُ بُیُوتَهُ.أَلا طُوبى لِعَبْد تَوَضَأَ فى بَیْتِهِ ثُمَّ زارَنى فى بَیْتى أَلا إِنَّ عَلىَ الْمَزُورِ كَرامَةَ الزّائِرِ. أَلا بَشِّرالْمَشّائینَ فِى الظُّلُماتِ إِلَى الْمَساجِدِ بِالنُّورِ السّاطِعِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.[۸]
خداوند متعال مىفرماید: خانههاى من در زمین همان مساجد است كه براى اهل آسمان مىدرخشند، آن گونه كه ستارگان براى اهل زمین مىدرخشند. خوشا به حال آنان كه مساجد را خانه خویش قرار دادهاند. خوشا به حال بندهاى كه در خانه خویش وضو مىگیرد، آنگاه مرا در خانهام زیارت مىكند. آگاه باشید كه بر زیارت شونده لازم است كه زائر خویش را بزرگ شمرده، به وى احسان كند. كسانى را كه در تاریكى شب به سوى مساجد گام برمىدارند به نورى درخشان در روز قیامت بشارت دهید.»
[۱]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۸
[۲]. عروةالوثقى، همراه با حواشى امام خمینى(ره)، ص ۲۱۱
[۳]. رسالۀ توضیح المسائل، مسئلۀ ۸۹۳
[۴]. وسائل الشیعه،ج ۳، ص ۵۴۵
[۵]. همان، ج ۳، ص ۵۲۵
[۶]. همان، ص ۵۴۵
[۷] . همان، ص ۵۳۶
[۸]. همان، ج ۱، ص ۲۶۸
در توجه دادن مردم به مساجد حكمتهاى فراوانى وجود دارد كه به طور كلى مىتوان آنها را به دو بخش تقسیم كرد:
وقتى مسجدى مركزیت یافت و روزى چند مرتبه مردم در آن جمع شدند و یا روز جمعه اجتماع باشكوهى از مردم، در مسجد گرد هم آمدند، بركات اجتماعى، اقتصادى و سیاسى فراوانى به جامعه متوجه مىگردد و مسلمانان از صدر اسلام تاكنون از این منافع و بركات بهرهمند بودهاند. در طول تاریخ، مسجد پایگاه و بسترى بوده است براى رفع نیازهاى فكرى، مذهبى، سیاسى و اقتصادى و نیز كانونى بوده براى ترویج و گسترش فرهنگ غنىّ اسلام و فراگیرى علوم ضرورى جامعه و نیز كانونى بوده براى تجمع نیروهاى مبارز و رزمنده جهت رویارویى با دشمن. بهطور كلى مىتوان براى مسجد دستِكم چهار نقش قائل شد:
الف) پایگاه عبادت و یاد خداوند؛
ب) پایگاه جهاد فكرى و تعلیم و فراگیرى معارف اسلامى؛
ج) پایگاه وحدت مسلمانان و نمایش روح یكپارچگى و وحدت در مقابل منافقان و دشمنان آشكار و نهان؛
د) پایگاه تجمع و گردهمایی مبارزان و رزمندگان و اعزام آنان به جبهههاى نبرد و كارزار با دشمن.
علاوه بر آنچه ذكر گشت، مسجد بركاتى براى خود فرد نیز در بردارد. وقتى فردى گذرش به مسجد مىافتد و در آن حضور مىیابد، آمادگى بیشترى براى عبادت پیدا مىكند. پس مسجد مذكِّرى است كه انسان را به یاد خداوند و عبادت مىاندازد. حتى اگر انسان از یاد خداوند غافل باشد وقتى از مقابل مسجدى عبور مىكند و یا گنبد و گلدسته مسجدى را مىبیند، متوجه مىگردد كه آنجا خانه خداست و بلا فاصله به یاد خدا مىافتد. براى كسانى كه خواهان بندگى خداوند هستند، عوامل تنبهبخش و بیدارساز انگیزۀ قوى و آمادگى بیشترى براى عبادت در آنها پدید مىآورند و از این جهت آن عوامل، بهترین راه براى تكامل آنهاست و از جملۀ عوامل و ابزارهایى كه موجب مىگردد انسانها بیشتر به یاد خداوند و عبادت او روى آورند، وجود مكانهاى مشخصى است جهت عبادت و بندگى. ازاینرو سفارش كردهاند كه حتى در خانۀ خود، محل مشخصى را به عنوان مصلّى و نمازخانه در نظر بگیرید و مواظب باشید كه آلوده نگردد، تا وقتى به محل نماز و سجادهاى كه براى نماز گسترده است مىنگرید، به یاد خداوند بیفتید. امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند:
«كانَ عَلى (علیه السلام) قَدْ جَعَلَ بَیْتاً فى دارِهِ لَیْسَ بِالصَّغِیرِ وَ لا بِالْكَبِیرِ لِصَلاتِهِ وَ كَانَ إِذا كانَ اللَّیْلُ ذَهَبَ مَعَهُ بِصَبِىٍّ لایَبِیتُ مَعَهُ فَیُصَّلى فیهِ.[۱]
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خانۀ خود اتاق متوسطى را براى محل نماز قرار داده بود. شبها براى نمازخواندن، طفل كوچكى را كه نمىخوابید با خود به آن اتاق مىبرد و نماز مىخواند.»
از نماز خانۀ منزل كه بگذریم، مسجدهاى شهر و محل نیز مذكِّرند و انسان را متوجه خداوند مىكنند و از جمله وسائلى هستند كه خداوند براى حركت انسان در مسیر كمال و سعادت قرار داده است. از این جهت وقتى در محلى مسجدى بنا مىگردد، باید مردم به رفتن به آن تشویق گردند و ثوابهایى كه براى رفتن به مسجد و نیز ثوابهایى كه براى هر قدمى كه انسان به سوى مسجد برمىدارد ذكر شود، تا شوق بیشترى در مردم براى حضور در مساجد پدید آید؛ و به آنان گوشزد كرد كه نفس حضور در مسجد موجب افزایش حسنات و از بین رفتن گناهان مىگردد. امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
«قالَ رَسُولُ اللّه (صلى الله علیه وآله): وَمَنْ مَشْى إِلَى مَسْجِد یَطْلُبُ فیهِ الْجَماعَةَ كانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة سَبْعُونَ أَلْفَ حَسَنَة وَ یُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثْلُ ذلِكَ…[۲]
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند: كسى كه به قصد شركت در نماز جماعت به سوى مسجد گام برمىدارد، خداوند متعال در برابر هر گامى كه برمىدارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مىدهد و به همین میزان نیز درجات وى بالاتر خواهد رفت.»
[۱]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۵۵
[۲]. همان، ج ۵، ص ۳۷۲
بخشى از پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این مقال مربوط مىشود به تشویق مؤمنان كه در مسجد حضور یابند و از بركات معنوى آن بهره جویند. بخش دیگر، آداب حضور در مسجد را یادآور مىشود و اینكه چگونه مىتوان استفادۀ شایان از مسجد برد و چه دستورالعملها و آدابى را به كار بندیم كه خداى ناكرده، از ثمرات ارزشمند این نعمت بزرگ الهى محروم نگردیم؛ چرا كه گاه انسان آنقدر به غفلت و وسوسههاى شیطانى مبتلا مىگردد كه با دست خود، وسائل خیر و سعادت را تبدیل به وسائل شر و تیرهروزى مىكند:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلوُا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً…[۱]
آیا ندیدى حال مردمى كه نعمت خدا را به كفر مبدل ساختند.»
بله انسان در معرض این خطر هست كه با دست خود نعمت خدایى را تبدیل به نقمت كند و وسیلۀ خیر را تبدیل به وسیلۀ شر كند؛ لذا پس از آنكه مردم تشویق مىشوند به رفتن به مساجد و ثواب گامهایى كه به سوى مسجد برداشته مىشود شماره مىگردد، باز به مؤمنان گوشزد مىشود كه سعى كنید استفاده بایسته و شایسته از مسجد ببرید و متوجه باشید كه براى چه به مساجد آمدید، تا خداى ناكرده مشغول گفتوگو دربارۀ دنیا، خریدوفروش، گرانى و ارزانى و قیمت دلار و زمین و فلان و بهمان نشوید و بهطور كلى فراموش كنید كه كجا هستید و براى چه آمدید! ازاینرو آداب خاصى براى مسجد معیّن شده كه با رعایت آنها، انسان مبتلا به غفلت نشود و از بركات مسجد محروم نگردد.
قبل از بررسى سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم مىدانیم نكتهاى را یادآور شویم و آن اینكه: هنگامى كه انسان آهنگ مسجد مىكند، بایسته است در حد توانایى خود در شناخت آداب حضور در مسجد بكوشد؛ زیرا هرچه معرفت فزونى گیرد، عمل با ارزشتر مىگردد و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خداوند مىشود و بعلاوه كسى كه آداب حضور را رعایت كند، عمل او سبب قرب به خداوند و قبولى اعمال مىگردد. باید متوجه باشیم كه وقتى در مسجد حاضر مىشویم، در آستان خداوند متعال داخل شدهایم و در محضر او هستیم و بجاست كه براى شناخت آداب حضور حضرت حق، آداب حضور در نزد بزرگان و مهتران را معیار قرار دهیم و بنگریم كه وقتى به محضر مهتر و بزرگى وارد مىشویم، چگونه خشوع و تواضع و احساس كوچكى ما را فرا مىگیرد. با توجه به اینكه عظمت مهتران با عظمت ذات خداوندى قابل مقایسه نیست و همچنین نسبت حقِ ادبِ حضور در محضر پروردگار نیز با حقِ ادبِ حضور بزرگان و مهتران قابل مقایسه نیست.
با توجه به آنچه ذكر شد، درمىیابیم كه احدى قدرت رعایت حق ادب حضور پروردگار را ندارد؛ بنابراین ما نمىتوانیم آداب حضور به نزد خداوند را رعایت كنیم، پس لااقل در آن هنگام بنگریم كه رفتارمان چگونه است و تقصیر و كوتاهى خود را در نظر آوریم كه همین اندك ما را به باب كرم خداوند رهنمون مىشود. امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصلى، آداب حضور در مسجد را چنین ذكر مىكنند:
«هر گاه به در مسجدى رسیدى، بدان كه تو آهنگ سلطان و پادشاه عظیمى را كردهاى كه بر بساطش جز پاكیزهشدگان دیگرى پاى ننهد و براى مجالست او جز به صدّیقان و راستكرداران رخصت داده نشود و آنگاه كه بر بساط او قدم نهى، بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظیم و پرتگاهى سهمگین قرار گرفتهاى و بدان كه او قادر است كه با عدل و یا فضل خود با تو معامله كند. پس اگر بر تو لطف كرد و با فضل و رحمتش با تو معامله كرد، طاعت اندك تو را مىپذیرد و در مقابل، اجر و پاداش بسیار نصیب تو مىگرداند و اگر با عدلش با تو بخواهد معامله كند و آنچه را كه تو مستحق آن هستى به تو بدهد، تو را باز خواهد گردانید و طاعتت را، هر چند كه زیاد باشد، رد خواهد كرد و او آنچه را كه بخواهد مىكند.
پس در پیشگاه او به عجز، تقصیر و فقر خود اعتراف كن؛ چرا كه تو قصد عبادت و انس با او كردهاى . اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه پنهان و آشكار همه مخلوقات را او مىداند و ذرّهاى بر او پوشیده نیست و در حضور او همچون فقیرترین بندگانش باش و قلبت را از هر چه كه تو را از او به خود مشغول گرداند و حجاب بین تو و او گردد خالى كن؛ چرا كه او جز پاكیزهترین و خالصترین دلها را نپذیرد و نیك بنگر كه از كدامین دفتر اسمت خارج مىشود. پس اگر شیرینى مناجات با او را چشیدى و از گفتوگوى با او احساس لذّت كردى و از جام رحمت و كرامات او چشیدى، این نشانۀ حسن اقبال او به تو و اجابت دعوتت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شایسته هستى؛ پس داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده شده است و اگر غیر از این بود، همچون درماندهاى كه همۀ درها به رویش بسته شده، هیچ كارى از او ساخته نیست، بایست و بدان كه هر گاه او بداند كه تو واقعاً به او پناهنده شدهاى، به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو خواهد نگریست و تو را به آنچه مورد رضاى اوست، موفق مىدارد؛ چرا كه او كریم و بزرگوار است و بزرگوارى را نسبت به بندگانى كه درمانده و مضطر در پیشگاه او ایستاده، چشم طلب به باب لطف و رضایت او دوختهاند دوست مىدارد، زیرا خود فرمود:
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ…؛نمل/۶۲»[۲]
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام تشویق به حضور در مسجد مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ ألكلمة الطیّبة صدقةٌ و كلّ خطوة تخطوها الى الصّلوة صدقةٌ.
اى ابوذر؛ سخن نیكو و پاك و هر قدمى كه به سوى نماز بر مىدارى صدقه است.»
عنوان «صدقه» از عناوینى است كه در فرهنگ اسلامى فراوان به كار مىرود و مطلوبیت آن روشن است. وقتى مىگویند فلان كار صدقه است، به این مىماند كه بگویند ارزش فوقالعاده و ثواب بسیارى دارد. از این جهت وقتى مىخواهند والایى و ارزشمندى چیزى را معرفى كنند، مىگویند این كار صدقه است. از جمله به سخن نیك و شایستهاى كه به كسى مىگوییم، صدقه گفته شده، تا آن را كم ارزش تلقى نكنیم و توجه داشته باشیم كه وقتى سخن خوبى به كسى گفتیم كه بهدردش خورد و موجب گشت به خداوند توجه یابد و از كار زشتى دست بردارد، یا حتى آن سخن موجب شادى مؤمن غمزدهاى شد و به او امید داد و او را از ناامیدى و افسردگى رها ساخت، آن سخن مطلوب خداوند است و اگر به قصد اطاعت خداوند گفته شود عبادت است.
اول پیامبر مىفرماید هر حرف نیكویى صدقه است و سپس مىفرماید هر قدمى كه به مسجد برمىدارید نیز صدقه است و از این به بعد محور بحث مسجد است. طبیعى است وقتى انسان بر مفهوم و معناى این سخن حضرت واقف شد و باور كرد كه هر قدمى كه به مسجد برمىدارد، صدقه است و داراى پاداش و ثواب است، هر چند مسجد به خانهاش دور باشد، باز براى رفتن به مسجد شتاب مىكند و براى او رفتن به مسجد دشوار نیست و بهانه نمىآورد كه مسجد دور است؛ چون او مىداند كه هر چه مسجد از خانهاش دورتر باشد، براى رفتن به آن ثواب بیشترى مىبرد.
آنگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) دربارۀ آداب حضور در مسجد مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ منأجاب داعى اللّه و أحسن عمارة مساجد اللّه كان ثوابه من اللّه الجنّة
اى ابوذر؛ هر كس دعوت كننده به سوى خداوند را لبیك گوید و نیكو به آبادانى مسجد همت گمارد پاداش او از ناحیه خداوند بهشت است.»
ظاهراً منظور از خواننده به سوى خداوند، مؤذّنى است كه اذان مىگوید، چون او از طرف خداوند مردم را به خانۀ او دعوت مىكند و كارش این است كه با صداى بلند اذان بگوید و اعلام كند كه وقت نماز فرا رسیده، تا مردم جهت عبادت در مسجد حاضر شوند. اگر كسى دعوت او را پذیرفت، یعنى با شنیدن صداى اذان به مسجد حركت كرد و بعلاوه سعى كرد مسجد را آباد نگه دارد، پاداش او بهشت است.
در ابتدا از عمارت مسجد، ساختن اولیّۀ مسجد و یا نگهدارى و تعمیر مسجدى كه رو به ویرانى گذاشته است، به ذهن مىآید؛ ولى این معنا با جملۀ پیشین چندان تناسبى ندارد. بنابراین باید معناى عمارت مسجد، گستردهتر از ساختن، تعمیر و نگهدارى بناى مسجد باشد. عنوان «عمارت مسجد» كه در قرآن شریف و روایات به كار برده شده است، از نظر لغوى، هم شامل ساختن اولیّۀ مسجد و هم تعمیر و نگهدارى آن و هم شامل زیارت كردن و رفتوآمد به مسجد مىشود و در روایاتى كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده نیز بر هر سه امر تأكید شده: هم ساختن مسجد، هم تجدید بنا و مرمّت آن، و هم رفتوآمد به مساجد مورد ترغیب و سفارش قرار گرفته است. با توجه به آنچه ذكر شد، به نظر مىرسد كه ابوذر نیز متوجه شد كه از عنوان «عمارت مسجد» غیر از ساختن و آبادانى ظاهرى و تعمیر و نگهدارى، معناى دیگرى در نظر گرفته شده است و به این جهت از كیفیت عمارت مسجد سئوال مىكند. چون اگر منظور عمارت و ساختن بناء مسجد بود، براى ابوذر جاى ابهامى باقى نمىماند تا سؤال كند.
ابوذر مىپرسد: اى رسول خدا، پدر و مادرم فداى تو باد، چگونه مساجد خدا را آباد كنیم؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جواب مىفرماید:
«لاترفع فیها الاصوات و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى فیها و لایباع. و اترك اللّغو ما دمت فیها فان لمتفعل فلاتلومنّ یوم القیامة الاّ نفسك
(آبادانى مسجد به این است كه) در آن صدا بلند نشود، از باطل و بیهوده كارى خوددارى شود، خرید و فروش در آن انجام نگیرد و تا در مسجد هستى از لغو بپرهیز و الاّ در روز قیامت جز خودت را سرزنش نكن.»
در این جملات، پیامبر ابوذر را متوجه چهار دستورالعمل اخلاقى و تربیتى مىكنند:
«إِذا فَعَلَتْ أُمَّتى خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً حَلَّ بِهَا الْبَلاءُ. قیلَ: یا رَسُولَ اللّهِ ما هُنَّ؟ قالَ: إِذا ارْتَفَعَتِ الْأَصْواتُ فِى الْمَساجِدِ…[۳]
هنگامى كه پانزده خصلت در میان امّت من رایج شود، بلا بر آنان نازل خواهد شد. از جملۀ آن خصلتها آن است كه صداها را در مسجد بلند كنند.»
«جَنِّبوُا مَساجِدَكُمْ الْبَیْعَ وَالشِّراءَ….
مساجد خویش را محل خریدوفروش قرار ندهید.»
بازار را قرار دادهاند براى تجارت و خریدوفروش و پرداختن به شغل و حرفههایى كه جامعه به آنها نیاز دارد، اما مسجد مخصوص عبادت است و نباید كارهاى دنیوى، مثل خریدوفروش در آن انجام گیرد. طبیعى است وقتى مسجد نیز جاى خریدوفروش و معامله گشت، جنبۀ یادآورى و مذكِّر بودن خویش را از دست مىدهد و نهتنها انسان را به یاد خداوند نمىاندازد، بلكه او را متوجه دنیا و كسب درآمد بیشتر مىكند، ازاینرو خود تبدیل به بازار و محل كسب گشته، استفاده درخور و بایسته از آن نمىشود.
مسجد محل ذكر و یاد خداوند متعال است و تكیۀ اسلام بر این است كه این مكان مقدّس از هر كارى كه باعث جلب توجه مردم به غیر خداوند مىشود، خالى گردد تا كاملاً زمینۀ ذكر و عبادت در آن فراهم باشد. از این جهت حتى از انجام كارهایى كه جنبۀ شغل و حرفه دارد، نظیر آهنگرى و نجارى، در مسجد منع شده است. در روایتى آمده است كه:
«إِنَّ رَسُولَ اللّه (صلى الله علیه وآله) مَرَّ بِرَجُل یَبْرِىُ مَشاقِصَ لَهُ فِى الْمَسْجِدِ فَنَهاهُ وَ قالَ: إِنَّها لِغَیْرِ هَذا بُنِیَتْ.[۴]
رسول خدا در مسجد به مردى كه تیرهاى خود را مىتراشید، برخوردند و او را از آن كار منع كرده، فرمودند: مسجد را براى این گونه كارها نساختهاند».
و نیز امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند:
«إِنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنین (علیه السلام) رَاَى قاصّاً فِى الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدُّرَّةِ وَ طَرَدَهُ.[۵]
امیرالمؤمنین در مسجد داستانسرایى را كه مشغول داستانسرایى بود با تازیانه از مسجد بیرون كردند.»
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَهُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ. وَالَّذِینَهُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.[۶]
همانا اهل ایمان رستگار گشتند. آنان كه در نماز خاضع و خاشعند. و آنان كه از لغو روگردانند.»
مؤمن اصلاً باید كار لغو انجام ندهد و نگذارد كه عمرش بیهوده تلف شود، اما چون عموم مردم، كم وبیش، كارهاى بیهوده نیز انجام مىدهند و لااقل كارهاى مباحى كه سودى ندارد، انجام مىدهند، سعى كنند از انجام آن كارها در مسجد خوددارى كنند و مسجد را مخصوص عبادت قرار دهند، تا شأن مسجد حفظ گردد و خود بیشتر از آن استفاده معنوى برند و نیز جنبۀ مذكِّریت و هدایتگرى آن باقى بماند.
در ادامه پیامبر مىفرمایند: اگر آداب مسجد را رعایت نكردید، در روز قیامت فقط خود را ملامت كنید. آن روز كه انسان تازه مىفهمد كه چه استفادههایى مىتوانست از مسجد ببرد. از همان لحظههایى كه در مسجد نشسته بود، چقدر مىتوانست براى آخرتش استفاده كند، اما نه تنها استفاده نبرد بلكه در عوض كارى كرد كه آخرتش را نیز تباه ساخت. در آن هنگام به حسرتى مبتلا مىشود كه قابل وصف نیست.
فضیلت حضور در مسجد و عبادت در آن
«یا أباذرٍّ؛ انَّ اللّه تعالى یعطیك ما دمت جالساً فى المسجد بكلّ نفس تنفّست درجةً فى الجنّة
اى ابوذر؛ تا تو در مسجدى خداوند متعال در برابر هر نفسى كه مىكشى، درجهاى در بهشت به تو عطا مىكند.»
پس از آنكه از منزل به سوى مسجد حركت كردیم و آداب مسجد را رعایت كردیم و نمازمان را خواندیم، باز ما را تشویق كردهاند كه پس از نماز فوراً از جا حركت نكنیم، بلكه سعى كنیم هر چه بیشتر در مسجد بمانیم؛ چرا كه مادام كه ما در مسجدیم خداوند در مقابل هر نفسى كه مىكشیم، درجهاى در بهشت به ما عطا مىكند. اگر قرآن خواندیم، ذكر خدا گفتیم و به عبادت و سجده مشغول شدیم، به ثواب این اعمال مىرسیم و علاوه بر آن، خود نفسكشیدن در مسجد موجب مىگردد كه خداوند به ما درجهاى در بهشت عطا كند. چون همین نفسكشیدن به قصد اطاعت خداوند و براى این بوده كه ما جهت خوشنودى خداوند در مسجد و خانه او ماندهایم و هر كارى كه براى جلب رضایت خداوند و به قصد اطاعت او انجام گیرد، عبادت است و هر عبادتى موجب دریافت درجهاى در بهشت مىشود. اما باید توجه داشته باشیم كه آن ثواب براى نفسكشیدن به هنگام عبادت است، نه نفسكشیدن به هنگام گفتگو در امور دنیا.
گفته شد كه ماندن در مسجد و نفسكشیدن در آن، مستحب و داراى ثواب است، اما این بدان معنا نیست كه ما همۀ امور و كارهاى ضرورى را كنار نهیم و در مسجد معتكف گردیم. ممكن است بین دو كار مستحب تزاحم واقع شود، به این معنا كه انسان قادر به انجام یكى از آن دو كار است، در این صورت باید آن كارى كه استحبابش بیشتر است، انتخاب كنیم و گاه ممكن است مستحب با واجب تزاحم داشته باشد، در این صورت باید واجب را انجام دهیم و مستحب را كنار گذاریم؛ بنابراین اگر سفارش كردهاند كه عمل مستحبى را فراوان انجام دهید، به این معنا نیست كه حتى اگر با واجبى تزاحم داشت، واجب را كنار گذارید و مستحب را انجام دهید. ما باید متوجه این مطلب باشیم.
وقتى در مقام تشویق به عملى حُسن آن را بر مىشمارند، آن حُسن براى عمل فى حد نفسه است، یعنى بدون تزاحم و مزاحمت با عمل دیگر. از این جهت ممكن است سخن و بیانى اطلاق ظاهرى داشته باشد، اما از نظر ملاك با عبادت دیگر و یا كار واجب دیگرى تزاحم یابد و در این صورت، آن كار مستحب از مطلوبیت مىافتد و نباید انجام گیرد. پس اگر سفارش كردهاند كه سعى كنیم زیاد در مسجد بمانیم، بدان معنا نیست كه درسوبحث و كارهاى ضرورى خویش را رها كنیم و در مسجد بسر بریم و ذكر بگوییم. درسوبحث واجب را نمىتوان با نشستن در مسجد، یا گفتن ذكر و انجام عبادت مستحبى كنار نهاد و اینها جایگزین درسوبحث نمىشوند و هیچگاه مستحب جاى واجب را نمىگیرد. تكالیف و وظایف ضرورى و واجب داراى اهمیّتند و نمىتوان به بهانۀ نشستن در مسجد و گفتن ذكر كنار نهاده شوند.
«و تصلّى علیك الملائكة و تكتب لك بكلّ نفس فیه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سیئات.
و فرشتگان بر تو صلوات مىفرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته مىشود و ده سیّئه از تو محو مىگردد.»
آنچه ذكر شد فائدۀ نشستن در مسجد است، چون مسجد محل عبادت و جایى است كه انسان در آن متوجه خداوند مىشود. از این جهت در روایات مسجد به عنوان بازار آخرت معرفى شده است و تكیه شده كه انسان سعى كند پیش از دیگران داخل مسجد شود و بعد از آنان خارج گردد:
«قالَ رَسُولُاللّه (صلى الله علیه وآله) لِجَبْرَئیِلَ: أَىُّ الْبِقاعِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: أَلْمَساجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِها إِلَى اللّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولا إِلَیْها وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْها[۷]
پیامبر از جبرئیل سؤال كردند: كدام مكانها نزد خداوند محبوبتر است؟ جبرئیل عرض كرد: مساجد، و دوست داشتنىترین اهل مسجد نیز كسى است كه پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج مىشود.»
«یا أباذرّ؛ أتعلم فى أىّ شى أنزلت هذه الایة: «إصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون» قلت: لا فداك أبى و أمى. قال: فى انتظار الصّلاة خلف الصّلاة
«اى ابوذر؛ آیا مىدانى كه آیه: «اى اهل ایمان در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به بردبارى و پایدارى سفارش كنید و با یكدیگر ارتباط ایجاد كنید و تقواى خدا داشته باشید تا رستگار شوید» در چه موردى نازل شده؟ گفتم: نه پدر و مادرم فداى تو باد. فرمود: درباره انتظار كشیدن نماز بعد از نماز نازل شده است.»
درباره مفهوم و معناى «مرابطه» در آیۀ شریفه، تفسیرهاى گوناگونى شده. از جمله تفسیرها این است كه چون «مرابطه» همخانوادۀ واژۀ «ربط» به معناى بستن و نیز واژۀ «رباط»،كه به معناى بستن چیزى در مكانى، مثل بستن اسب در محلى و بعد به صف كردن و آماده ساختن اسبان براى مقابله با دشمن اطلاق گردید، مىباشد، از این جهت «مرابطه» به معناى مراقبت از مرزها و آماده شدن براى كارزار با دشمن است. اما با دقت درآیه و آیات قبل از آن، معناى وسیعترى از آیه بهدست مىآید كه هم شامل دفاع و مرزبانى از حریم مرزهاى میهن اسلامى مىشود و هم شامل دفاع از مرزهاى ایمان و عقیده مىگردد، از این جهت مىنگریم كه در برخى از احادیث از علماء و دانشمندان دین، تعبیر به «مرابطون» و مرزبانان شده است.
امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند:
«عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثِّغَرِ الَّذى یَلى إِبْلیسَ وَ عَفارِیتَهُ وَ یَمْنَعُونَهُ عَنِ الْخُرُوجِ عَلىَ ضُعَفاءِ شیعَتِنا وَ عَنْ أَنْیَتَسَلَطَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ[۸]
دانشمندانِ پیروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابلیس صف كشیدهاند و از حملۀ آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند، جلوگیرى مىكنند.»
بعلاوه مقام دانشمندان و علماء بالاتر از مرزدارانى است كه از سرحدّات و مرزها دفاع و پاسدارى مىكنند، چون آنها حافظ مرزهاى جغرافیایى هستند و علماء حافظ عقاید و فرهنگ و اسلامند و مسلّماً امّتى كه مرزهاى عقیده و فرهنگ او مورد هجوم بیگانه قرار گیرد و نتواند از خود دفاع كند، در مدت كوتاهى علاوه بر شكست از نظر عقیده و فرهنگ، از نظر سیاسى و نظامى نیز شكست مىخورد.
از جمله تفاسیرى كه براى «مرابطه» ذكر كردهاند این است كه بعد از هر نمازى به انتظار نماز دیگر بمانید و پىدرپى نماز بجا آورید و نیز مرابطه به معناى رفتوآمد به مسجد نیز مىآید، چون رفتوآمد به مساجد باعث ارتباط بین انسانها و قلبهاى مؤمنان مىگردد.
«یا أباذرٍّ؛ اسباغ الوضوء فى المكاره من الكفّارات و كثرة الإختلاف الى المساجد فذلكم الرباط.
اى اباذر؛ نیكو وضو گرفتن در سختىها(مانند سردى هوا) از كفارات است و فراوان به مسجدها رفتن رباط است كه در آیه به آن امر شده است.»
وقتى هوا سرد است و وضو گرفتن دشوار است، اگر كسى سعى كند در آن حالت سخت و دشوار با حوصله و شاداب وضو بگیرد، وضوى او كفاره گناهانش مىگردد. این به جهت فضیلت وضو با آب سرد در هواى سرد است، چنانكه در روایت دیگرى نیز آمده است كه:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) أَلا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْء یُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الْخَطایا وَ یَزِیدُ فىِ الْحَسَناتِ؟ قیلَ: بَلى یا رَسُولَاللّهِ. قالَ: إِسْباغُ الْوُضُوءِ عَلَىالْمَكارِهِ وَ كَثْرَةُ الْخُطا إِلىَ هذِهِ الْمَساجِدِ وَ انْتِظارُ الصَّلاةِ بعْدَ الصَّلاةِ.[۹]
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: آیا مایلید شما را به چیزى راهنمایى كنم كه موجب آمرزش گناهان و افزایش حسنات و خوبىها مىگردد؟ عرض شد: آرى اى رسول خدا. فرمودند: نیكو وضو گرفتن در سختىها و فراوان پیاده به مساجد رفتن و انتظار كشیدن نماز بعد از نماز.»
[۱] . ابراهیم، ۲۸
[۲]. مصباح الشریعه (مركز نشر كتاب،قطع جیبى)، ص ۱۰، باب ۱۲
[۳]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۰۷
[۴]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۹۶
[۵]. همان، ص ۵۱۵
[۶]. مؤمنون،۱ـ۳
[۷]. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۴۵
[۸]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۵
[۹]. وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۶۷
«یا أباذرٍّ؛ انَّ اللّه تعالى یعطیك ما دمت جالساً فى المسجد بكلّ نفس تنفّست درجةً فى الجنّة
اى ابوذر؛ تا تو در مسجدى خداوند متعال در برابر هر نفسى كه مىكشى، درجهاى در بهشت به تو عطا مىكند.»
پس از آنكه از منزل به سوى مسجد حركت كردیم و آداب مسجد را رعایت كردیم و نمازمان را خواندیم، باز ما را تشویق كردهاند كه پس از نماز فوراً از جا حركت نكنیم، بلكه سعى كنیم هر چه بیشتر در مسجد بمانیم؛ چرا كه مادام كه ما در مسجدیم خداوند در مقابل هر نفسى كه مىكشیم، درجهاى در بهشت به ما عطا مىكند. اگر قرآن خواندیم، ذكر خدا گفتیم و به عبادت و سجده مشغول شدیم، به ثواب این اعمال مىرسیم و علاوه بر آن، خود نفسكشیدن در مسجد موجب مىگردد كه خداوند به ما درجهاى در بهشت عطا كند. چون همین نفسكشیدن به قصد اطاعت خداوند و براى این بوده كه ما جهت خوشنودى خداوند در مسجد و خانه او ماندهایم و هر كارى كه براى جلب رضایت خداوند و به قصد اطاعت او انجام گیرد، عبادت است و هر عبادتى موجب دریافت درجهاى در بهشت مىشود. اما باید توجه داشته باشیم كه آن ثواب براى نفسكشیدن به هنگام عبادت است، نه نفسكشیدن به هنگام گفتگو در امور دنیا.
گفته شد كه ماندن در مسجد و نفسكشیدن در آن، مستحب و داراى ثواب است، اما این بدان معنا نیست كه ما همۀ امور و كارهاى ضرورى را كنار نهیم و در مسجد معتكف گردیم. ممكن است بین دو كار مستحب تزاحم واقع شود، به این معنا كه انسان قادر به انجام یكى از آن دو كار است، در این صورت باید آن كارى كه استحبابش بیشتر است، انتخاب كنیم و گاه ممكن است مستحب با واجب تزاحم داشته باشد، در این صورت باید واجب را انجام دهیم و مستحب را كنار گذاریم؛ بنابراین اگر سفارش كردهاند كه عمل مستحبى را فراوان انجام دهید، به این معنا نیست كه حتى اگر با واجبى تزاحم داشت، واجب را كنار گذارید و مستحب را انجام دهید. ما باید متوجه این مطلب باشیم.
وقتى در مقام تشویق به عملى حُسن آن را بر مىشمارند، آن حُسن براى عمل فى حد نفسه است، یعنى بدون تزاحم و مزاحمت با عمل دیگر. از این جهت ممكن است سخن و بیانى اطلاق ظاهرى داشته باشد، اما از نظر ملاك با عبادت دیگر و یا كار واجب دیگرى تزاحم یابد و در این صورت، آن كار مستحب از مطلوبیت مىافتد و نباید انجام گیرد. پس اگر سفارش كردهاند كه سعى كنیم زیاد در مسجد بمانیم، بدان معنا نیست كه درسوبحث و كارهاى ضرورى خویش را رها كنیم و در مسجد بسر بریم و ذكر بگوییم. درسوبحث واجب را نمىتوان با نشستن در مسجد، یا گفتن ذكر و انجام عبادت مستحبى كنار نهاد و اینها جایگزین درسوبحث نمىشوند و هیچگاه مستحب جاى واجب را نمىگیرد. تكالیف و وظایف ضرورى و واجب داراى اهمیّتند و نمىتوان به بهانۀ نشستن در مسجد و گفتن ذكر كنار نهاده شوند.
«و تصلّى علیك الملائكة و تكتب لك بكلّ نفس فیه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سیئات.
و فرشتگان بر تو صلوات مىفرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته مىشود و ده سیّئه از تو محو مىگردد.»
آنچه ذكر شد فائدۀ نشستن در مسجد است، چون مسجد محل عبادت و جایى است كه انسان در آن متوجه خداوند مىشود. از این جهت در روایات مسجد به عنوان بازار آخرت معرفى شده است و تكیه شده كه انسان سعى كند پیش از دیگران داخل مسجد شود و بعد از آنان خارج گردد:
«قالَ رَسُولُاللّه (صلى الله علیه وآله) لِجَبْرَئیِلَ: أَىُّ الْبِقاعِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: أَلْمَساجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِها إِلَى اللّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولا إِلَیْها وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْها[۱]
پیامبر از جبرئیل سؤال كردند: كدام مكانها نزد خداوند محبوبتر است؟ جبرئیل عرض كرد: مساجد، و دوست داشتنىترین اهل مسجد نیز كسى است كه پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج مىشود.»
«یا أباذرّ؛ أتعلم فى أىّ شى أنزلت هذه الایة: «إصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون» قلت: لا فداك أبى و أمى. قال: فى انتظار الصّلاة خلف الصّلاة
«اى ابوذر؛ آیا مىدانى كه آیه: «اى اهل ایمان در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به بردبارى و پایدارى سفارش كنید و با یكدیگر ارتباط ایجاد كنید و تقواى خدا داشته باشید تا رستگار شوید» در چه موردى نازل شده؟ گفتم: نه پدر و مادرم فداى تو باد. فرمود: درباره انتظار كشیدن نماز بعد از نماز نازل شده است.»
درباره مفهوم و معناى «مرابطه» در آیۀ شریفه، تفسیرهاى گوناگونى شده. از جمله تفسیرها این است كه چون «مرابطه» همخانوادۀ واژۀ «ربط» به معناى بستن و نیز واژۀ «رباط»،كه به معناى بستن چیزى در مكانى، مثل بستن اسب در محلى و بعد به صف كردن و آماده ساختن اسبان براى مقابله با دشمن اطلاق گردید، مىباشد، از این جهت «مرابطه» به معناى مراقبت از مرزها و آماده شدن براى كارزار با دشمن است. اما با دقت درآیه و آیات قبل از آن، معناى وسیعترى از آیه بهدست مىآید كه هم شامل دفاع و مرزبانى از حریم مرزهاى میهن اسلامى مىشود و هم شامل دفاع از مرزهاى ایمان و عقیده مىگردد، از این جهت مىنگریم كه در برخى از احادیث از علماء و دانشمندان دین، تعبیر به «مرابطون» و مرزبانان شده است.
امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند:
«عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثِّغَرِ الَّذى یَلى إِبْلیسَ وَ عَفارِیتَهُ وَ یَمْنَعُونَهُ عَنِ الْخُرُوجِ عَلىَ ضُعَفاءِ شیعَتِنا وَ عَنْ أَنْیَتَسَلَطَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ[۲]
دانشمندانِ پیروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابلیس صف كشیدهاند و از حملۀ آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند، جلوگیرى مىكنند.»
بعلاوه مقام دانشمندان و علماء بالاتر از مرزدارانى است كه از سرحدّات و مرزها دفاع و پاسدارى مىكنند، چون آنها حافظ مرزهاى جغرافیایى هستند و علماء حافظ عقاید و فرهنگ و اسلامند و مسلّماً امّتى كه مرزهاى عقیده و فرهنگ او مورد هجوم بیگانه قرار گیرد و نتواند از خود دفاع كند، در مدت كوتاهى علاوه بر شكست از نظر عقیده و فرهنگ، از نظر سیاسى و نظامى نیز شكست مىخورد.
از جمله تفاسیرى كه براى «مرابطه» ذكر كردهاند این است كه بعد از هر نمازى به انتظار نماز دیگر بمانید و پىدرپى نماز بجا آورید و نیز مرابطه به معناى رفتوآمد به مسجد نیز مىآید، چون رفتوآمد به مساجد باعث ارتباط بین انسانها و قلبهاى مؤمنان مىگردد.
«یا أباذرٍّ؛ اسباغ الوضوء فى المكاره من الكفّارات و كثرة الإختلاف الى المساجد فذلكم الرباط.
اى اباذر؛ نیكو وضو گرفتن در سختىها(مانند سردى هوا) از كفارات است و فراوان به مسجدها رفتن رباط است كه در آیه به آن امر شده است.»
وقتى هوا سرد است و وضو گرفتن دشوار است، اگر كسى سعى كند در آن حالت سخت و دشوار با حوصله و شاداب وضو بگیرد، وضوى او كفاره گناهانش مىگردد. این به جهت فضیلت وضو با آب سرد در هواى سرد است، چنانكه در روایت دیگرى نیز آمده است كه:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) أَلا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْء یُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الْخَطایا وَ یَزِیدُ فىِ الْحَسَناتِ؟ قیلَ: بَلى یا رَسُولَاللّهِ. قالَ: إِسْباغُ الْوُضُوءِ عَلَىالْمَكارِهِ وَ كَثْرَةُ الْخُطا إِلىَ هذِهِ الْمَساجِدِ وَ انْتِظارُ الصَّلاةِ بعْدَ الصَّلاةِ.[۳]
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمودند: آیا مایلید شما را به چیزى راهنمایى كنم كه موجب آمرزش گناهان و افزایش حسنات و خوبىها مىگردد؟ عرض شد: آرى اى رسول خدا. فرمودند: نیكو وضو گرفتن در سختىها و فراوان پیاده به مساجد رفتن و انتظار كشیدن نماز بعد از نماز.»
[۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۴۵
[۲]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۵
[۳]. وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۶۷
در ادامه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا أباذر؛ یقول اللّه تبارك و تعالى: إنّ أحبّ العباد الىّ المتحابّون من أجلى، المتعلّقة قلوبهم بالمساجد و المستغفرون بالاسحار أولئك اذا أردت بأهل الأرض عقوبةً ذكرتهم فصرفت العقوبة عنهم.
اى ابوذر؛ خداوند متعال مىفرماید: محبوبترین بندگان نزد من كسانى هستند كه به جهت من به یكدیگر محبت و دوستى مىكنند. آنان كه دلهایشان با مساجد پیوند دارد و در سحرگاهان به استغفار مىپردازند. آنان كسانى هستند كه اگر به اهل زمین عقوبتى متوجه سازم، به جهت آنها عقوبت را از ایشان باز مىدارم.»
آرى خداوند متعال به پاس وجود محبوبترین بندگانش كه دلهایشان به مسجد پیوند خورده است و منتظر فرصتى هستند كه به مسجد بروند و در نیمههاى شب به نجواى با حق مىپردازند، بلاء و عقوبت خود را از جامعه برمىدارد. غیر از اینكه آنان در آخرت به مقامهاى والا و ثوابهاى بىشمارى مىرسند، از جمله آثار وجودى آنها رفع عذاب از جامعه است. چه اینكه این دسته آثار فراوان دیگرى نیز براى جامعه دارند كه همۀ اینها در پرتو رفتوآمد به مسجد و توجه به خداوند حاصل مىشود.
فایده و بهرهاى كه انسان در سایۀ انس با مسجد و رفتوآمد به آن نصیبش مىشود، تنها منحصر به ثواب اخروى و توجه لطف الهى در سراى دیگر، به او نیست، بلكه در همین جهان نیز فواید و آثار اخلاقى، علمى، تربیتى، اجتماعى و سیاسى و حتى فواید مادى فراوانى در سایه رفتوآمد به مسجد نصیب انسان مؤمن مىشود. امیرالمؤمنین در مقام بیان برخى از آثار ارزشمند و سازنده رفتوآمد به مساجد مىفرمایند:
«مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَساجِدِ أَصابَ إِحْدَى الثَّـمانِ: أَخاً مُسْتَفاداً فِى اللّهِ، أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً، أَوْ آیَةً مُحْكَمَةً، أَوْ یَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّ عَلى هُدىً، أَوْ رَحْمَةً،أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدىً، أَوْ یَتْرُكُ ذَنْباً خَشْیَةً أَوْحَیاءً.»[۱]
كسى كه به مسجد رفت و آمد مىكند(دست كم) یكى از امور هشتگانه زیر نصیب او مىشود:
در پایان این بخش حضرت مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ كلّ جلوس فى المسجد لغوٌ الاّ ثلاثهً: قراءة مصلّ أو ذكر اللّه أو سائلٌ عن علم.
اى ابوذر؛ هر گونه نشستن در مسجد بىفایده است مگر در سه حال: یا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد؛ یا به یاد خداوند ذكر گوید؛ یا به آموختن دانش اشتغال ورزد.»
آن همه تأكید و سفارش براى رفتوآمد به مسجد و برشمردن آثار و بهرههاى معنوى و مادى حضور در مسجد و نیز برشمردن ثواب نفسهایى كه انسان در مسجد مىكشد، براى این است كه انسان مسجد را كانون ارتباط با خداوند و كسب معنویت قرار دهد و در راستاى تكامل معنوى و سعادت خود از آن بهره جوید و الا اگر كارى در ارتباط با آخرت نبود، باید از انجام آن در مسجد خوددارى كرد. از این جهت پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) كارهاى مثبتى كه زیبنده مسجد است را به سه قسم تقسیم مىكنند و انجام جز آن را در مسجد لغو مىدانند.
الف) انسان به نماز مشغول گردد و در آن قرآن بخواند و یا پس از آن به خواندن قرآن مشغول شود؛
ب) ذكر خداوند متعال را بر زبان جارى سازد و یا حتى در دل، توجه قلبى به خداوند داشته باشد؛
ج) در مسجد مشغول فراگیرى علوم و معارف شوید و مسجد را محلى براى ترویج و گسترش علم و بسط آگاهى قرار دهید كه در این صورت هم كار شما ارزشمند و ثمره آفرین است و هم بر درجات شما مىافزاید و موجب خوشبختى ابدى شما مىشود.
با توجه به آنچه پیامبر(صلىالله علیه وآله) در این بخش در ارتباط با اهمیّت مساجد و لزوم رفتوشد به آنها و فضیلت عبادت و گذران وقت در آن و نیز لزوم استفاده بهینه از مسجد فرمودند، شایسته است كه هرچه بیشتر به مسجد، این خانۀ خداوند، اهمیّت دهیم و سعى كنیم مساجد را آباد نگه داریم و بترسیم كه در قیامت، مسجد به جهت بىاعتنایى به آن از ما شكایت كند؛ چنانكه امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«شَكَتْ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَها مِنْ جیرانِها فَأُوْحَى اللّهُ إِلَیْها وَ عِزَّتى وَجَلالى لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَ لا أُظْهِرَنَّ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَ لا نالَتْهُمْ رَحْمَتى وَ لا جاوَرُونى فى جَنَّتى.[۲]
مساجد از آن دسته از همسایگان خود كه در مسجد حاضر نمىشوند به خداوند متعال شكایت كردند. خداوند متعال به مساجد وحى فرمود: به عزّت و جلال خودم سوگند، یك ركعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم كرد و در میان مردم از آنان عدالتى آشكار نمىسازم. رحمت من آنان را شامل نمىشود و در بهشت همسایه و نزدیك به من نخواهند بود.»
[۱]. بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۳۵۱
[۲]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۹
توصیه مىکنم جلسات مذهبى را احیا کنید، محور آنها را مسجد قرار دهید، سعى کنید که همۀ اهل محل، از کسانى که ایمان به اسلام دارند، مىخواهند احکام اسلام پیاده شود و ولىّ فقیه را قبول دارند، همه را دعوت کنید، با همه مهربان باشید، با همه صمیمى باشید، از اشتباهات آنها صرف نظر کنید، اشتباهات کوچک را به رخ دیگران نکشید، تا اندازهاى که مىتوانید به ایشان کمک کنید؛ اگر از مال دنیا هم دستتان خالى است و نمىتوانید کمک مالى کنید، حداقل با زبان خوش کمک کنید، «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة»[۱] همان روحیهاى که در ایام انقلاب و بعد از انقلاب در زمان جنگ بود که مردم از نانِ شب خود و از خوراک فرزندانشان مىزدند؛ این روحیه را احیا کنید، تا همبستگى بیشترى پیدا شود و مسلمانان حکم پیکر واحد را پیدا کنند.
خوب، زمانى که این تشکل حاصل شد، چه خوراک فکرىاى در آن ارائه کنیم؟ البته محور اصلى، قرآن و کلام ائمۀ اطهار(علیهم السلام) است؛ و اگر توضیحى لازم است از کسانى که صحت فکرشان مورد تأیید شخصیتهاى اسلامى است، استفاده کنیم.
امام(قدسسره) تأیید فرمود که همۀ کتابهاى شهید مطهرى معتبر است، آنها را عرضه کنید؛ چرا با وجود این کتابها، سراغ چیزهاى مشکوک یا معلومالکذب و معلومالخطا برویم؟ [۲]
[۱]. حشر، ۹.
[۲]. آذرخشی دیگر از کربلا،آیت الله مصباح، ص ۲۱۷
تأکید بر این است که ما باید تشکلهاى دینى قوى داشته باشیم؛ اما نه با مدل غربىِ حزب، ما در اسلام مدل حزب نداریم. اینها همه از غرب است. ممکن است که از بعضى جهات محسناتى هم داشته باشد، اما جهات عیبى هم دارد که اگر روش بهترى داشته باشیم، چرا آن را انتخاب نکنیم؟ روش بومى خودمان، روش اسلامى خودمان، هیأتهاى مذهبى. اما سعى کنیم هیأتهاى مذهبى با هم رابطه داشته باشند؛ این مسأله دوم. مسأله اول مبارزه با تساهل و تسامح، تقویت روح غیرت و حساسیت دینى بود؛ دوم مبارزه با فردگرایى و تکروى؛ باید این فرهنگ را در خودمان تقویت کنیم که براى مبارزه با شیاطینى که کیان ما، نظام و دین ما را هدف گرفتهاند، با کار فردى نمىتوان مقابله کرد، باید کار جمعى کرد؛ کار جمعى هم تشکل، ارتباط و همبستگى مىخواهد. اگر هیچ راه دیگرى غیر از حزب نبود، حزب هم تجویز مىشد. بالاخره امام (قدس سره) حزب را نفى نکرد، اما آنچه نظر اصلى خود ایشان بود و در اول نهضت هم سفارش کرد، مسئلۀ هیأتهاى مذهبى بود. چه کار کنیم؟ پیشنهاد بنده این است: سعى کنید هر کدام از شما در محلۀ خودتان مسجدى که نسبتاً جامعیت و امکانات بیشترى دارد انتخاب کنید، سعى کنید همۀ بچههاى محل را به آن مسجد دعوت کنید، هر کسى را به صورتى؛ راه دعوت کردن دیگران را و این که چگونه نوجوانان بر یکدیگر اثر بگذارند، به طور طبیعى خودشان به خوبى بلد هستند؛ در کلاس اگر شاگرد ممتازى باشد که امتیازى داشته باشد، مىتواند به تنهایى تمام کلاس را به دنبال خود بکشد؛ نوجوانها خوب مىدانند که چه کار بکنند. شما سعى کنید بچهها را تشویق کنید که همۀ بچههاى محل را جمع کنند. اما آیا اگر ضد انقلاب هم باشند؟ البته ضد انقلاب بودن بچه، اگر هم باشد، از روى ناآگاهى است؛ این مورد را باید نخست در خارج از هیأت روى او کار کنند، تماس بگیرند و سعى کنند او را هدایت کنند. زمانى که رسماً مىخواهد جزء تشکل شما بشود، باید فردى باشد که به او اطمینان دارید. بعد از تشکیل این هیأتها سعى کنید از میان افرادى که هستند کسانى که کارآیى بیشترى دارند، کارها را به عهده گرفته، بیشتر فعالیت کنند؛ شورا تشکیل بدهند، جلسات مشورتى داشته باشند، فکرهایشان را صادقانه روى هم بریزند، سعى کنند خودشان فکر کنند، خودشان تصمیم بگیرند؛ چنین نظامى، مردمى خواهد بود، مردم سالارى که غربى ها مىگویند، واللّه، دروغ است. نوددرصد مردم هیچ نقشى در آن ندارند. مردم سالارى این است که همۀ مردم یک محل، خودشان تصمیم بگیرند بدون این که اجبار و ترسى در کار باشد؛ آنچه انجام مىشود بر اساس احساس وظیفه است، مردم سالارى حقیقى و حکومت مردمى این است، نه آنچه که با تبلیغات فریبنده، تهدید، تطمیع، با وعدۀ پول و مقام، افرادى را به راهى جذب کنند، …آن دموکراسى غربى است؛ اما در حکومت مردمى اسلامى، هر کس بر اساس احساس وظیفۀ دینى فردى را انتخاب مىکند که بتواند بهتر براى اسلام کار کند. البته ممکن است بین صد نفر، یکى دو نفر هم سوء استفادهاى کنند، اما این در مقابل صد نفر، قابل اغماض است. اما در دموکراسى غربى اصل بر سوء استفاده، فریبکارى و تبلیغات سوء به نفع اغراض شخصى است.[۱]
[۱]. آذرخشی دیگر از کربلا، آیت الله مصباح یزدی، ص ۲۱۳
این روزها در گوشه و کنار کشور اسلامى خودمان گاهى به اینگونه افراد برخورد مىکنیم: کسانى که در نوشتهها و گفتههایشان مرتب از ملّیت و رسوم ملّى و نیاکان دم مىزنند و جشن چهارشنبه سورى مىگیرند و براى چنین کارهایى از پول بیتالمال مسلمانها هزینه مىکنند، اما هنگامى که صحبت از خدا و شعایر دینى بشود، ناراحت مىشوند! اینان براى زنده کردن آداب و رسوم ملّى، هرچند نشانههایى از کفر و شرک در آن باشد، بودجه اختصاص مىدهند، اما به مسجد و خدا که مىرسند، مىگویند بودجه نداریم و مساجد باید مردمى باشد و از بودجه خود مردم اداره شود! آنان نهتنها خود براى تبلیغ اسلام، قرآن، ارزشهاى دینى و شهدا قدمى برنمىدارند، که اگر کسى هم اسمى از شهدا و ارزشها ببرد، ناراحت مىشوند و مىگویند این حرفها مربوط به سالهاى اوایل انقلاب و جبهه و جنگ بود و امروزه دیگر نباید مطرح شود. اینان همانهایى هستند که قرآن مىفرماید:«وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة» اینان نه تنها حاضر نیستند نسبت به کسانى که احیاگر یاد خدا و ارزشهاى دینى در جامعه هستند تشکرى داشته باشند، که از چنین مطالبى روىگردان نیز هستند.
بهترین دارو براى چنین کسى ذکر و یاد خدا است، اما افسوس که آنچنان به ورطۀ سقوط افتاده که این آب حیات را کنار مىزند و از آن روى مىگرداند. [۱]
[۱]. آیین پرواز، آیت الله مصباح یزدی، ص ۱۰۴
یکى از اساسىترین و کلیدىترین کارها در مسیر حفظ و تقویت ایمان، دورى از دوستانناباب و ناصالح است. بهویژه جوانان و نوجوانان بسیار تحت تأثیر دوستانشان هستند و بهراحتى از دوست، هم بازى، هم کلاسى و همسایه خود رنگ مىپذیرند. از این رو وظیفه والدین و مربیان است که به نوجوانها توصیه کنند تا رفیق و دوست خوب انتخاب کنند. دوست در بهشتى یا جهنمى کردن انسان بسیار مؤثر است. اگر ما به تجربیات گذشته خود نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که بسیارى از موفقیتهاى ما در سایۀ دوستى با افراد شایسته بوده است. بسیارى از افراد را دوست خوب بوده که مسجدى کرده است. دوست خوبِ مسجدى به سراغش مىرود و او را براى نماز به مسجد دعوت مىکند. مىگوید: «کار دارم، حوصله ندارم». اما دوست خوب اصرار مىکند و بالاخره او را به مسجد مىبرد. فردا او را به جلسه قرآن دعوت مىکند. باز مىگوید: «امشب حال ندارم». اما دوست خوب با خواهش و تمنا او را به جلسه قرآن مىبرد. خلاصه آن قدر این قبیل دعوتها و درخواستها ادامه مىیابد که آن کار خوبْ ملکه انسان مىشود و به مرور مجموعهاى از رفتارها و عادتهاى خوب و شایسته شالوده شخصیت او را شکل مىدهد. از سوى دیگر نیز کسانى که دوستان ناباب داشتهاند، تحت تأثیر آنها به کارها و عادتهاى زشت و ناپسند گرفتار شدهاند. شاید اکثریت کسانى که به مواد مخدر و دیگر ناهنجارىهاى اجتماعى مبتلا مىشوند در اثر دوست ناباب باشد.[۱]
[۱]. به سوی او، آیت الله مصباح یزدی، ص ۲۶۴
یکی از گروههایی که قرآن برخورد تندی با آنها میکند، سازندگان مسجد ضرار هستند: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکفْرًا وَتَفْرِیقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْل»[۱] عدهای از منافقان، در خارج از مدینه با برخی دشمنان اسلام سر و سرّی داشتند و روابط پنهانی برقرار کردند. آنان برای ایجاد اختلاف در جامعۀ اسلامی، دوری راه خود تا مسجد پیامبر)صلى الله علیه وآله) را بهانه کردند و گفتند که ما بهموقع به نماز نمیرسیم؛ بنابراین در محلۀ خود مسجدی ساختند و از پیامبر)صلىاللهعلیهوآله) نیز دعوت کردند مسجد را افتتاح کند.
امروز اگر در جامعهای مانند شهر قم یا تهران یا جای دیگر، عدهای مسلمان ظاهرالصلاح، با پول خود زمین بخرند و مسجدی بسازند، همه به آنان آفرین میگویند. ولی خداوند دربارۀ آن مسجد فرمود: این مسجد برای ضرر زدن به مسلمانهاست. «ضرار» یعنی ضرر زدن به غیر، و به این مسجد «ضرار» میگویند؛ زیرا آن را برای ضربه زدن به مرکزیت اسلام ساخته بودند. یعنی مرکز دیگری پدید آورده بودند تا وحدت مسلمانها را از بین برده، آنان را پراکنده کنند. فردا که اینها در مسجد خود نماز بخوانند، به مسجد پیامبر نخواهند آمد و برای خود تصمیماتی میگیرند. خدای متعالی نقشۀ اینها را فاش کرد و فرمود: این مسجد را برای ضرر زدن به مسلمانان احداث کردند. این کار ناشی از کفر است و آنان به پیامبر ایمان واقعی ندارند؛ بنابراین درپی بهانهای هستند تا از اطاعت او خارج شده، برای خود دستگاهی درست کنند و بهاینوسیله میان مسلمانها تفرقه ایجاد کرده، پایگاهی برای کسانی که پیشتر با خدا و پیامبر جنگیدهاند فراهم آورند. این آیه به کسانی اشاره دارد که پیشتر با پیامبر(صلى الله علیه وآله) جنگیدند و شکست خوردند. آنان اکنون در مقام جنگ نیستند، ولی پیشتر اهل جنگ بودند و تارومار شدند و اکنون موقعیتی ندارند. بانیان این مسجد، قصد دارند آن را پایگاه دشمنان پیامبر کنند. «ارصاد» یعنی رصد کردن و کمینگاه ساختن. یعنی آنان درصددند کمینگاهی برای کسانی بسازند که پیشتر با خدا و پیغمبر جنگیدهاند. خداوند سپس میفرماید: هرگز به این مسجد پا نگذار: «لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ»[۲] پیامبر دستور داد آن مسجد را خراب کنند. اگر ما آن زمان بودیم، چه قضاوتی میکردیم؟ شاید میگفتیم: آیا خانۀ خدا را خراب میکنند؟! آنها مسجد درست کردند که نماز بخوانند، چهبسا اگر ما بودیم، به آنها احترام میکردیم بابت اینکه از پول خود مسجدی درست کردهاند. اما خدا بهصراحت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید: این مسجد را خراب کن و هرگز در این مسجد پا نگذار! سزاوارتر آن است در آن مسجدی که از روز اول براساس تقوا پایهریزی شده نماز بگزاری، نه در مسجدی که براساس ایجاد تفرقه و ضرر زدن به مرکزیت اسلام ساخته شده است.
ممکن است برخی سیاستمداران بگویند: خوب بود پیامبر در آن مسجد نمازی میخواند و دستی بر سروگوش آنان میکشید و بعد هم فردی مورد اعتماد را جانشین خود در آنجا قرار میداد. چه نیازی به خراب کردن مسجد بود؟ آیا این کار با روح رأفت پیغمبر(صلىاللهعلیه وآله) سازگار است؟ سرّ این کار چیست؟ مسئله این است که در میان مردم، اختلافاتی بهصورت طبیعی پیش میآیند، و گاهی هم شیطان کمکهایی میکند. اختلافات قومی، نژادی و استانی، نمونهای از اینگونه اختلافاند. کسانی درصدد برمیآیند که پانترکیسم یا پانعربیسم و مانند آنها درست کنند. گاهی اینها محض گرایشهای سادهای است که پشتوانه و نقشهای برای تضعیف دولت مرکزی نیست، بلکه اشتباهاتی است که میتوان عاملان آنها را هدایت کرد تا از کینهتوزی و دشمنی بپرهیزند و با یکدیگر با محبت برخورد کنند. اما گاهی کسانی، با نقشه، ازروی علم و عمد، و برای تضعیف یا براندازی دولت اسلامی طرحی دارند. دربرابر آنان چه باید کرد؟ قرآن کسانی را که ازروی تنبلی به جهاد نرفتند، طرد کرد و آن تعبیرهای تند را دربارۀ آنان بیان فرمود، با اینکه آنها درپی براندازی دولت اسلامی نبودند. اکنون اگر کسی نقشهای دارد و با دوستانی در بیرون از مرزهای کشور در ارتباط بوده، درپی تضعیف دولت مرکزی یا براندازی نظام اسلامی است و قراین و شواهدی بر عمدی بودن رفتار او در دست باشد، سازش با چنین کسانی محبت نیست، بلکه حماقت است! آیا با کسی که تا سرحد براندازی دشمنی کرده، هرآنچه در توان داشته به کار گرفته، با هر دولت سلطهگر خارجی که ممکن بوده همدست شده و از آنها پول گرفته و آنها نیز برای او تبلیغات کردند، و سرانجام شکست خورده است، باید با مهربانی و برادری برخورد کرد؟ چرا آن زمان که عزاداران سیدالشهدا (علیه السلام) را در خیابان هدف گرفته، نمازگزاران روز عاشورا را میزدند و میکشتند، احساس برادری نکردید؟ اکنون که همۀ راهها را به روی خود بسته میبینند، دم زدن از برادری، چیزی جز حیله و فریب نیست. اسلام به اتحاد دعوت کرده و بسیار بر آن اصرار ورزیده است، اما اتحاد با کسانی که با اساس اسلام و نظام اسلامی موافق باشند. اگر آنها اشتباهی نیز مرتکب شدند، باید اغماض کرد و نادیده گرفت تا وحدت جامعۀ اسلامی خدشهدار نشود و قدرت و عزت کشور اسلامی محفوظ بماند، و دشمنان بهسبب اختلافات، در شما طمع نکنند. جای حفظ وحدت، تألیف قلوب، گذشت و محبت اینجاست. اما کسی که شمشیر را از رو بسته و اکنون سرش به سنگ خورده و هیچ راه دیگری برای او نمانده است، بین دو امر مردد است: سقوط محض و بیرون رفتن از صحنه؛ یا عذرخواهی از مردم تا بهاینوسیله آنان را فریب داده، راهی برای بقای خود بجوید! آیا میتوان این عذرخواهی را پذیرفت؟ عذرتراشان نزد پیامبر آمده، گفتند: إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ إِحْسَانًا وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ.[۳] ما قصد سوئی نداشتیم و گفتیم جنگ در هوای خنک، بهتر است و زودتر پیروز میشوید. خدا میفرماید: دروغ میگویند. اینها قصد تقویت دولت اسلامی نداشتند، چه رسد به آنها که دراصل با بیگانگان بندوبَست کردند و برای براندازی نظام اسلامی کوشیدند. ببینید خداوند چقدر خواسته بندگان مؤمن او باهوش و با فراست باشند. خداوند نمیخواهد مؤمن، احمق و ابله و فریبخور باشد که اگر دشمنی آمد، روی خوشی به او نشان داد، لبخندی زد و عذری خواست، از او فریب بخورد. آیا باید بار دیگر زمینه را فراهم کرد تا آنان فتنهگری کنند؟ درآنصورت چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ در احادیث آمده است که مؤمن، از سوراخ حشرات دو بار گزیده نمیشود؛ یعنی اگر یک بار از لانۀ عقرب یا زنبور یا موجود دیگری گزیده شد، دیگر هیچوقت از آن لانه غافل نشده، از آنسو تهدید نمیشود: لا يُلْسَعُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ؛[۴]«مؤمن، از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود». او یک بار که گزیده شد، دیگر عبرت میگیرد. از اول انقلاب تاکنون چند بار گزیده شدهایم؟ آیا بازهم ما را فریب دهند و بگویند که ما غرض سوئی نداشتیم و باید با یکدیگر برادر باشیم؟ آیا کفر و ایمان برادر میشوند؟ قرآن کفر را دربارۀ همین نمازخوانها نیز به کار برده و فرموده است: مسجدی که ساختند، کفر و تفرقهافکنی میان مؤمنان است. این کار، کافرانه است. خدا به پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید: با مؤمنان متحد باشید، نه با کافران و کفرپیشگان. در این اوضاع باید مواظب بود و از حماقت دوری کرد تا دوباره و سهباره فریب نخوریم. اگر آنها دوباره مسلط شوند، همان اوضاع را با تجربه و آمادگی بیشتری پدید میآورند.
پس نباید این دو مسئله را با یکدیگر اشتباه کنیم. حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه در دین، امری است که در بیشترِ تعبیرات قرآن به کار رفته است: أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ.[۵] بیشترِ کسانی که اختلاف پدید میآورند، سراغ دین میروند تا گوشهکنار آن را بزنند و بدعتی بسازند؛ چیزی از آن را کمرنگ کنند و بگویند: این حکم در زمان کنونی قابل اجرا نیست و به هزار سال پیش مربوط است! یا در مفاهیم دین تشکیک کرده، بگویند: این یک قرائت است و قرائت دیگری نیز داریم! اگر بااینکه بارها آزمودهایم، بازهم چشم خود را بهروی واقعیتها ببندیم و بگوییم نجابت به خرج میدهیم و گذشت میکنیم، کار ناروایی کردهایم؛ زیرا این گذشت نیست، بلکه حماقت و بیشعوری است. مؤمن باید باهوش باشد و وقتی دشمن را شناخت، به سرعت او را نپذیرد: لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا. آیه نمیفرماید اگر اصلاح شدند، در مسجد آنان نماز بگزار، بلکه فرموده است: هرگز در این مسجد اقامۀ نماز مکن. خداوند دربارۀ برجاینشستگان از جهاد که تکذیب خدا و پیامبر و نماز نیز نکردند، میفرماید: وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا؛ اگر یکی از اینها مُرد، هرگز بر او نماز میت نخوان. میگویید: او اکنون مرده است و دشمنی با آدم مرده، نارواست؛ برویم نمازی بخوانیم و برایش استغفار کنیم! خداوند به این کار نیز راضی نیست. شاید حکمت این نهی آن است که دیگران عبرت بگیرند و بفهمند که اگر کسانی با مسلمانان دشمنی کنند، از آنها نخواهند گذشت و پس از مرگ نیز برایشان طلب رحمت نمیکنند. ما در بسیاری از موارد، این مفاهیم را با یکدیگر اشتباه میکنیم. وحدت، رحمت، مهربانی و رأفت، با هوشیاری، فراست و بصیرت تفاوت دارد. مؤمن باید بصیرت داشته باشد و باهوش باشد: الْمُؤْمِنُ کيِّسٌ فَطِنٌ حَذِر[۶]نباید درمقابل این افراد شیطانصفت که همواره در فکر فریفتن دیگران هستند، سریع تسلیم شد و حق را به آنان داد؛ بلکه باید با قاطعیت ایستاد و گفت: هیچوقت شما را نمیپذیریم و با شما هیچ رابطهای برقرار نخواهیم کرد: لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَيْءٍ؛ دیگر ارتباطی با تو نداشته، بیگانۀ محضاند. این کار برای آن است که از فتنهگری مجدد آنان جلوگیری کند و نیز دیگران را از هرنوع فتنهگری بازدارد. اگر به اینها گذشت روا شود، معارضان و مخالفان دیگر نیز خواهند گفت: ما هم درپی مقصد خود میرویم و برای تضعیف یا براندازی تلاش میکنیم؛ اگر موفق شدیم، که به آرزوی خود رسیدهایم، و اگر شکست خوردیم، از آنان عذرخواهی میکنیم! پس اینهمه سختگیری، جنبۀ بازدارندگی دارد. اگر عذر این گروه پذیرفته نشد و رابطه با آنان برقرار نگشت، دیگران طمع نخواهند کرد.[۷]
[۱] . سوره توبه آیه ۱۰۷: و آنان [(منافقان)] که مسجدی ساختند برای ضرر زدن و کفر و اختلافافکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای کسانی که پیشتر با خدا و فرستادۀ او جنگیده بودند.
[۲]. سوره توبه آیه ۱۰۸: هرگز در آن مسجد نماز مگزار. سوگند که مسجدی که از روز نخست براساس تقوا پایهگذاری شده، سزاوارتر است که در آن نماز بگزاری. در آن مسجد، مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه شوند.
[۳]. توبه آیه ۱۰۷: ما جز نیکی نمیخواستیم! و خدا گواهی میدهد که آنان دروغ میگویند.
[۴]. محمدبنعلیبنبابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۸
[۵]. شورا آیه ۱۳: دین را برپا دارید و در آن اختلاف نکنید.
[۶]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۰۷: مؤمن بسیار زیرک و تیزهوش و محتاط است.
[۷]. طوفان فتنه و کشتی بصیرت، آیت الله مصباح یزدی، ص ۱۸۰
در فرهنگ اسلامی، همه ماسویالله، مخلوق و منسوب به خداوندند. اما در مواردی، خداوند ویژگی خاصی برای بعضی از این مخلوقها در نظر گرفته است؛ یعنی بهواسطه منسوب بودن برخی مخلوقها به خود، برای آنها شرافت و ارزش خاصی در نظر گرفته است. همهجای زمین از آنِ خداست، ولی تنها مساجد را خانه خدا مینامند. حتی همه مساجد هم جای عبادت خدا و مال خداست ولی از آن همه، تنها یک مسجد را خانه خودش نامیده و آن مسجدالحرام است که به آن بیتاللهالحرام گفته میشود. همچنین همه زمانها منسوب به خداوند است، اما رسول گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) در خطبه معروف آخر ماه شعبان، ماه رمضان را شهرالله نامیدند: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَة[۱]»[۲]
همچنین یکی از نشانههای محبت به خداوند دوستی چیزهایی است که منسوب به خداوند هستند، نظیر کعبه و سایر مساجد. محب خدا وقتی چشمش به مسجد میافتد احساس خوشحالی میکند و از اینکه دقایقی از وقت خود را در مسجد به سر برد و در آن نماز بخواند لذت میبرد. اما کسی که خداوند را دوست ندارد، علاقهای هم به نشانههای خدا و از جمله مسجد ندارد و بیاعتنا از کنار مسجد رد میشود و سراغ مکانهایی میرود که در آنها به خوشگذرانی و عیشونوش بپردازد.[۳]
[۱]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج۹۳، باب ۴۶، ص۳۵۶، «وجوب صوم شهر رمضان و فضله»
[۲]. صهبای حضور، آیت الله مصباح یزدی، ص ۳۳۷
[۳]. سجادههای سلوک، آیت الله مصباح یزدی، ج ۱، ص ۵۳۸
«یا أباذرٍّ؛ انَّ اللّه تعالى یعطیک ما دمت جالساً فى المسجد بکلّ نفس تنفّست درجةً فى الجنّة»
اى ابوذر؛ تا تو در مسجدى خداوند متعال در برابر هر نفسى که مىکشى درجهاى در بهشت به تو عطا مىکند.
پس از آنکه از منزل به سوى مسجد حرکت کردیم و آداب مسجد را رعایت کردیم و نمازمان را خواندیم، باز ما را تشویق کردهاند که پس از نماز فوراً از جا حرکت نکنیم، بلکه سعى کنیم هر چه بیشتر در مسجد بمانیم؛ چرا که مادام که ما در مسجدیم خداوند در مقابل هر نفسى که مىکشیم درجهاى در بهشت به ما عطا مىکند. اگر قران خواندیم، ذکر خدا گفتیم و به عبادت و سجده مشغول شدیم؛ به ثواب این اعمال مىرسیم و علاوه بر آن، خود نفس کشیدن در مسجد موجب مىگردد که خداوند به ما درجهاى در بهشت عطا کند. چون همین نفس کشیدن به قصد اطاعت خداوند و براى این بوده که ما جهت خوشنودى خداوند در مسجد و خانه او ماندهایم و هر کارى که براى جلب رضایت خداوند و به قصد اطاعت او انجام گیرد، عبادت است و هر عبادتى موجب دریافت درجهاى در بهشت مىشود. اما باید توجه داشته باشیم که آن ثواب براى نفس کشیدن به هنگام عبادت است، نه نفس کشیدن به هنگام گفتگو در امور دنیا.
گفته شد که ماندن در مسجد و نفس کشیدن در آن، مستحب و داراى ثواب است، اما این بدان معنا نیست که ما همه امور و کارهاى ضرورى را کنار نهیم و در مسجد معتکف گردیم. ممکن است بین دو کار مستحب تزاحم واقع شود، به این معنا که انسان قادر به انجام یکى از آن دو کار است، در این صورت باید آن کارى که استحبابش بیشتر است انتخاب کنیم و گاه ممکن است مستحب با واجب تزاحم داشته باشد، در این صورت باید واجب را انجام دهیم و مستحب را کنار گذاریم. بنابراین اگر سفارش کردهاند که عمل مستحبى را فراوان انجام دهید، به این معنا نیست که حتى اگر با واجبى تزاحم داشت، واجب را کنار گذارید و مستحب را انجام دهید؛ ما باید متوجه این مطلب باشیم.
وقتى در مقام تشویق به عملى حسن آن را بر مىشمارند، آن حسن براى عمل فى حد نفسه است، یعنى بدون تزاحم و مزاحمت با عمل دیگر. از این جهت ممکن است سخن و بیانى اطلاق ظاهرى داشته باشد، اما از نظر ملاک با عبادت دیگر و یا کار واجب دیگرى تزاحم یابد و در این صورت، آن کار مستحب از مطلوبیت مىافتد و نباید انجام گیرد. پس اگر سفارش کردهاند که سعى کنیم زیاد در مسجد بمانیم، بدان معنا نیست که درس و بحث و کارهاى ضرورى خویش را رها کنیم و در مسجد بسر بریم و ذکر بگوییم. درس و بحث واجب را نمىتوان با نشستن در مسجد،یا گفتن ذکر و انجام عبادت مستحبى کنار نهاد و اینها جایگزین درس و بحث نمىشوند و هیچ گاه مستحب جاى واجب را نمىگیرد: تکالیف و وظایف ضرورى و واجب داراى اهميّتند و نمىتوان به بهانه نشستن در مسجد و گفتن ذکر کنار نهاده شوند.
«و تصلّى علیک الملائکة و تکتب لک بکلّ نفس فیه عشر حسنات و تمحى عنک عشر سیئات».
و فرشتگان بر تو صلوات مىفرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته مىشود و ده سيّئه از تو محو مىگردد.
آنچه ذکر شد فائده نشستن در مسجد است، چون مسجد محل عبادت و جایى است که انسان در آن متوجه خداوند مىشود. از این جهت در روایات مسجد به عنوان بازار آخرت معرفى شده است و تکیه شده که انسان سعى کند پیش از دیگران داخل مسجد شود و بعد از آنان خارج گردد:
«قالَ رَسُولُاللّه (صلى الله علیه وآله) لِجَبْرَئيِلَ: أَىُّ الْبِقاعِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: أَلْمَساجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِها إِلَى اللّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولا إِلَيْها وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْها»[۱]
پیامبر از جبرئیل سؤال کردند: کدام مکانها نزد خداوند محبوبتر است؟ جبرئیل عرض کرد: مساجد، و دوست داشتنىترین اهل مسجد نیز کسى است که پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج مىشود.[۲]
[۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۴۵
[۲]. ره توشه، ج۲، آیت الله مصباح یزدی، ج۲، ص ۲۳۲
در ادامه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند: «یا أباذر؛ یقول اللّه تبارک و تعالى: إنّ أحبّ العباد الىّ المتحابّون من أجلى، المتعلّقة قلوبهم بالمساجد و المستغفرون بالاسحار أولئک اذا أردت بأهل الأرض عقوبةً ذکرتهم فصرفت العقوبة عنهم.»
اى ابوذر؛ خداوند متعال مىفرماید: محبوبترین بندگان نزد من کسانى هستند که به جهت من به یکدیگر محبت و دوستى مىکنند. آنان که دلهایشان با مساجد پیوند دارد و در سحرگاهان به استغفار مىپردازند. آنان کسانى هستند که اگر به اهل زمین عقوبتى متوجه سازم، به جهت آنها عقوبت را از ایشان باز مىدارم.
آرى خداوند متعال به پاس وجود محبوبترین بندگانش که دلهایشان به مسجد پیوند خورده است و منتظر فرصتى هستند که به مسجد بروند و در نیمههاى شب به نجواى با حق مىپردازند، بلاء و عقوبت خود را از جامعه برمىدارد. غیر از اینکه آنان در آخرت به مقامهاى والا و ثوابهاى بىشمارى مىرسند، از جمله آثار وجودى آنها رفع عذاب از جامعه است. چه اینکه این دسته آثار فراوان دیگرى نیز براى جامعه دارند که همه اینها در پرتو رفتوآمد به مسجد و توجه به خداوند حاصل مىشود:
فایده و بهرهاى که انسان در سایه انس با مسجد و رفتوآمد به آن نصیبش مىشود، تنها منحصر به ثواب اخروى و توجه لطف الهى، در سراى دیگر، به او نیست، بلکه در همین جهان نیز فواید و آثار اخلاقى، علمى، تربیتى، اجتماعى و سیاسى و حتى فواید مادى فراوانى در سایه رفتوآمد به مسجد نصیب انسان مؤمن مىشود. امیرالمؤمنین در مقام بیان برخى از آثار ارزشمند و سازنده رفتوآمد به مساجد مىفرمایند: «مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَساجِدِ أَصابَ إِحْدَى الثَّـمانِ: أَخاً مُسْتَفاداً فِى اللّهِ، أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً، أَوْ آيَةً مُحْكَمَةً، أَوْ يَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّ عَلى هُدىً، أَوْ رَحْمَةً،أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدىً، أَوْ يَتْرُكُ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْحَیاءً»[۱]
کسى که به مسجد رفت و آمد مىکند(دست کم) یکى از امور هشت گانه زیر نصیب او مىشود:
در پایان این بخش حضرت مىفرمایند: «یا أباذرٍّ؛ کلّ جلوس فى المسجد لغوٌ الاّ ثلاثهً: قراءة مصلّ أو ذکر اللّه أو سائلٌ عن علم.»
اى ابوذر؛ هر گونه نشستن در مسجد بىفایده است مگر در سه حال: یا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد. یا به یاد خداوند ذکر گوید. یا به آموختن دانش اشتغال ورزد.
آن همه تأکید و سفارش براى رفتوآمد به مسجد و برشمردن آثار و بهرههاى معنوى و مادى حضور در مسجد و نیز برشمردن ثواب نفسهایى که انسان در مسجد مىکشد، براى این است که انسان مسجد را کانون ارتباط با خداوند و کسب معنویت قرار دهد و در راستاى تکامل معنوى و سعادت خود از آن بهره جوید و الا اگر کارى در ارتباط با آخرت نبود، باید از انجام آن در مسجد خوددارى کرد. از این جهت پیامبر(صلى الله علیه وآله) کارهاى مثبتى که زیبنده مسجد است را به سه قسم تقسیم مىکنند و انجام جز آن را در مسجد لغو مىدانند.
الف) انسان به نماز مشغول گردد و در آن قرآن بخواند و یا پس از آن به خواندن قرآن مشغول شود.
ب) ذکر خداوند متعال را بر زبان جارى سازد و یا حتى در دل، توجه قلبى به خداوند داشته باشد.
ج) در مسجد مشغول فراگیرى علوم و معارف شوید و مسجد را محلى براى ترویج و گسترش علم و بسط آگاهى قرار دهید، که در این صورت هم کار شما ارزشمند و ثمره آفرین است و هم بر درجات شما مىافزاید و موجب خوشبختى ابدى شما مىشود.
با توجه به آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این بخش در ارتباط با اهميّت مساجد و لزوم رفتوشد به آنها و فضیلت عبادت و گذران وقت در آن و نیز لزوم استفاده بهینه از مسجد فرمودند شایسته است که هر چه بیشتر به مسجد، این خانه خداوند، اهميّت دهیم و سعى کنیم مساجد را آباد نگه داریم و بترسیم که در قیامت، مسجد به جهت بىاعتنایى به آن از ما شکایت کند؛ چنانکه امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: «شَكَتْ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ الَّذینَ لا يَشْهَدُونَها مِنْ جیرانِها فَأُوْحَى اللّهُ إِلَيْها وَ عِزَّتى وَجَلالى لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَ لا أُظْهِرَنَّ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَ لا نالَتْهُمْ رَحْمَتى وَ لا جاوَرُونى فى جَنَّتى»[۲]
مساجد از آن دسته از همسایگان خود که در مسجد حاضر نمىشوند به خداوند متعال شکایت کردند. خداوند متعال به مساجد وحى فرمود: به عزّت و جلال خودم سوگند، یک رکعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم کرد و در میان مردم از آنان عدالتى آشکار نمىسازم. رحمت من آنان را شامل نمىشود و در بهشت همسایه و نزدیک به من نخواهند بود. [۳]
[۱]. بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۳۵۱
[۲]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۷۹
[۳]. ره توشه، آیت الله مصباح یزدی، ج۲، ص ۲۳۵
در توجه دادن مردم به مساجد حکمتهاى فراوانى وجود دارد که بهطور کلى مىتوان آنها را به دو بخش تقسیم کرد:
الف) پایگاه عبادت و یاد خداوند
ب) پایگاه جهاد فکرى و تعلیم و فراگیرى معارف اسلامى.
ج) پایگاه وحدت مسلمانان و نمایش روح یکپارچگى و وحدت در مقابل منافقان و دشمنان آشکار و نهان.
د) پایگاه تجمع و گردهم آیى مبارزان و رزمندگان و اعزام آنان به جبهههاى نبرد و کارزار با دشمن.
امام صادق (علیه السلام) مىفرمایند: «کانَ عَلى (علیه السلام) قَدْ جَعَلَ بَيْتاً فى دارِهِ لَيْسَ بِالصَّغِیرِ وَ لا بِالْكَبِیرِ لِصَلاتِهِ وَ كَانَ إِذا کانَ اللَّيْلُ ذَهَبَ مَعَهُ بِصَبِىٍّ لايَبِیتُ مَعَهُ فَيُصَّلى فیهِ»[۱]
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه خود اتاق متوسطى را براى محل نماز قرار داده بود. شبها براى نماز خواندن، طفل کوچکى را که نمىخوابید با خود به آن اتاق مىبرد و نماز مىخواند.
از نماز خانه منزل که بگذریم، مسجدهاى شهر و محل نیز مذكّرند و انسان را متوجه خداوند مىکنند و از جمله وسائلى هستند که خداوند براى حرکت انسان در مسیر کمال و سعادت قرار داده است. از این جهت وقتى در محلى مسجدى بنا مىگردد، باید مردم به رفتن به آن تشویق گردند و ثوابهایى که براى رفتن به مسجد و نیز ثوابهایى که براى هرقدمى که انسان به سوى مسجد برمىدارد ذکر شود، تا شوق بیشترى در مردم براى حضور در مساجد پدید آید؛ و به آنان گوشزد کرد که نفس حضور در مسجد موجب افزایش حسنات و از بین رفتن گناهان مىگردد. امام صادق (علیه السلام) مىفرماید:
قالَ رَسُولُ اللّه (صلى الله علیه وآله): « وَمَنْ مَشْى إِلَى مَسْجِد يَطْلُبُ فیهِ الْجَماعَةَ کانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة سَبْعُونَ أَلْفَ حَسَنَة وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثْلُ ذلِكَ»[۲]
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند: کسى که به قصد شرکت در نماز جماعت به سوى مسجد گام بر مىدارد، خداوند متعال در برابر هر گامى که برمىدارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مىدهد و به همین میزان نیز درجات وى بالاتر خواهد رفت. [۳]
[۱] وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۵۵
[۲]. وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۷۲
[۳]. رهتوشه، آیت الله مصباح یزدی، ج۲، ص ۲۲۱
بخشى از پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این مقال مربوط مىشود به تشویق مؤمنان که در مسجد حضور یابند و از برکات معنوى آن بهره جویند. بخش دیگر، آداب حضور در مسجد را یادآور مىشود و اینکه چگونه مىتوان استفاده شایان از مسجد برد و چه دستورالعملها و آدابى را به کار بندیم که خداى ناکرده، از ثمرات ارزشمند این نعمت بزرگ الهى محروم نگردیم؛ چرا که گاه انسان آنقدر به غفلت و وسوسههاى شیطانى مبتلا مىگردد که با دست خود، وسائل خیر و سعادت را تبدیل به وسائل شر و تیرهروزى مىکند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلوُا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً»[۱] آیا ندیدى حال مردمى که نعمت خدا را به کفر مبدل ساختند.
بله انسان در معرض این خطر هست که با دست خود نعمت خدایى را تبدیل به نقمت کند و وسیله خیر را تبدیل به وسیله شر کند، لذا پس از آنکه مردم تشویق مىشوند به رفتن به مساجد و ثواب گامهایى که به سوى مسجد برداشته مىشود شماره مىگردد، باز به مؤمنان گوشزد مىشوند که سعى کنید استفاده بایسته و شایسته از مسجد ببرید و متوجه باشید که براى چه به مساجد آمدید، تا خداى ناکرده مشغول گفتگو درباره دنیا، خرید و فروش، گرانى و ارزانى و قیمت دلار و زمین و فلان و بهمان نشوید و به طور کلى فراموش کنید که کجا هستید و براى چه آمدید! از این رو آداب خاصى براى مسجد معيّن شده که با رعایت آنها، انسان مبتلا به غفلت نشود و از برکات مسجد محروم نگردد.
قبل از بررسى سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم مىدانیم نکتهاى را یادآور شویم و آن اینکه: هنگامى که انسان آهنگ مسجد مىکند، بایسته است در حد توانایى خود در شناخت آداب حضور در مسجد بکوشد؛ زیرا هرچه معرفت فزونى گیرد، عمل با ارزشتر مىگردد و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خداوند مىشود و بعلاوه کسى که آداب حضور را رعایت کند، عمل او سبب قرب به خداوند و قبولى اعمال مىگردد. باید متوجه باشیم که وقتى در مسجد حاضر مىشویم، در آستان خداوند متعال داخل شدهایم و در محضر او هستیم و بجاست که براى شناخت آداب حضور حضرت حق، آداب حضور در نزد بزرگان و مهتران را معیار قرار دهیم و بنگریم که وقتى به محضر مهتر و بزرگى وارد مىشویم، چگونه خشوع و تواضع و احساس کوچکى ما را فرا مىگیرد. با توجه به اینکه عظمت مهتران با عظمت ذات خداوندى قابل مقایسه نیست و همچنین نسبت حق ادب حضور در محضر پروردگار نیز با حق ادب حضور بزرگان و مهتران قابل مقایسه نیست.
با توجه به آنچه ذکر شد، درمىیابیم که احدى قدرت رعایت حق ادب حضور پروردگار را ندارد. بنابراین ما نمىتوانیم آداب حضور به نزد خداوند را رعایت کنیم، پس لااقل در آن هنگام بنگریم که رفتارمان چگونه است و تقصیر و کوتاهى خود را در نظر آوریم که همین اندک ما را به باب کرم خداوند رهنمون مىشود. امام صادق (علیه السلام) در حدیث مفصلى، آداب حضور در مسجد را چنین ذکر مىکنند:
«هر گاه به در مسجدى رسیدى، بدان که تو آهنگ سلطان و پادشاه عظیمى را کردهاى که بر بساطش جز پاکیزهشدگان دیگرى پاى ننهد و براى مجالست او جز به صدّیقان و راستکرداران رخصت داده نشود و آنگاه که بر بساط او قدم نهى، بدان که اگر اندک غفلتى از تو سر بزند در خطرى عظیم و پرتگاهى سهمگین قرار گرفتهاى و بدان که او قادر است که با عدل و یا فضل خود با تو معامله کند. پس اگر بر تو لطف کرد و با فضل و رحمتش با تو معامله کرد طاعت اندک تو را مىپذیرد و در مقابل،اجر و پاداش بسیار نصیب تو مىگرداند و اگر با عدلش با تو بخواهد معامله کند و آنچه را که تو مستحق آن هستى به تو بدهد، تو را باز خواهد گردانید و طاعتت را، هر چند که زیاد باشد، رد خواهد کرد و او آنچه را که بخواهد مىکند.
پس در پیشگاه او به عجز، تقصیر و فقر خود اعتراف کن؛ چرا که تو قصد عبادت و انس با او کردهاى . اسرارت را بر او عرضه کن و بدان که پنهان و آشکار همه مخلوقات را او مىداند و ذرّهاى بر او پوشیده نیست و در حضور او همچون فقیرترین بندگانش باش و قلبت را از هر چه که تو را از او به خود مشغول گرداند و حجاب بین تو و او گردد خالى کن؛ چرا که او جز پاکیزهترین و خالصترین دلها را نپذیرد و نیک بنگر که از کدامین دفتر اسمت خارج مىشود. پس اگر شیرینى مناجات با او را چشیدى و از گفتگوى با او احساس لذّت کردى و از جام رحمت و کرامات او چشیدى، این نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوتت از سوى اوست و بدان که براى خدمت او شایسته هستى. پس داخل مسجد شو که اذن و امان به تو داده شده است و اگر غیر از این بود، همچون درماندهاى که همه درها به رویش بسته شده، هیچ کارى از او ساخته نیست، بایست و بدان که هر گاه او بداند که تو واقعاً به او پناهنده شدهاى، به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو خواهد نگریست و تو را به آنچه مورد رضاى اوست موفق مىدارد؛ چرا که او کریم و بزرگوار است و بزرگوارى را نسبت به بندگانى که درمانده و مضطر در پیشگاه او ایستاده، چشم طلب به باب لطف و رضایت او دوختهاند دوست مىدارد، زیرا خود فرمود: «أَمَّنْ يُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ…؛نمل/۶۲»[۲]
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام تشویق به حضور در مسجد مىفرمایند: «یا أباذرٍّ؛ ألکلمة الطيّبة صدقةٌ و کلّ خطوة تخطوها الى الصّلوة صدقةٌ.» اى ابوذر؛ سخن نیکو و پاک و هر قدمى که به سوى نماز بر مىدارى صدقه است.
عنوان «صدقه» از عناوینى است که در فرهنگ اسلامى فراوان به کار مىرود و مطلوبیت آن روشن است: وقتى مىگویند فلان کار صدقه است، به این مىماند که بگویند ارزش فوقالعاده و ثواب بسیارى دارد. از این جهت وقتى مىخواهند والایى و ارزشمندى چیزى را معرفى کنند، مىگویند این کار صدقه است. از جمله به سخن نیک و شایستهاى که به کسى مىگوییم، صدقه گفته شده، تا آن را کم ارزش تلقى نکنیم و توجه داشته باشیم که وقتى سخن خوبى به کسى گفتیم که به دردش خورد و موجب گشت به خداوند توجه یابد و از کار زشتى دست بردارد، یا حتى آن سخن موجب شادى مؤمن غمزدهاى شد و به او امید داد و او را از ناامیدى و افسردگى رها ساخت، آن سخن مطلوب خداوند است و اگر به قصد اطاعت خداوند گفته شود عبادت است.
اول پیامبر مىفرماید هر حرف نیکویى صدقه است و سپس مىفرماید هر قدمى که به مسجد برمىدارید نیز صدقه است و از این به بعد محور بحث مسجد است. طبیعى است وقتى انسان بر مفهوم و معناى این سخن حضرت واقف شد و باور کرد که هر قدمى که به مسجد برمىدارد صدقه است و داراى پاداش و ثواب است، هر چند مسجد به خانهاش دور باشد، باز براى رفتن به مسجد شتاب مىکند و براى او رفتن به مسجد دشوار نیست و بهانه نمىآورد که مسجد دور است؛ چون او مىداند که هر چه مسجد از خانهاش دورتر باشد، براى رفتن به آن ثواب بیشترى مىبرد.
آنگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آداب حضور در مسجد مىفرمایند: «یا أباذرٍّ؛ منأجاب داعى اللّه و أحسن عمارة مساجد اللّه کان ثوابه من اللّه الجنّة» اى ابوذر؛ هر کس دعوت کننده به سوى خداوند را لبیک گوید و نیکو به آبادانى مسجد همت گمارد پاداش او از ناحیه خداوند بهشت است.
ظاهراً منظور از خواننده به سوى خداوند مؤذّنى است که اذان مىگوید، چون او از طرف خداوند مردم را به خانه او دعوت مىکند و کارش این است که با صداى بلند اذان بگوید و اعلام کند که وقت نماز فرا رسیده، تا مردم جهت عبادت در مسجد حاضر شوند. اگر کسى دعوت او را پذیرفت، یعنى با شنیدن صداى اذان به مسجد حرکت کرد و بعلاوه سعى کرد مسجد را آباد نگه دارد، پاداش او بهشت است.
در ابتدا از عمارت مسجد، ساختن اوليّه مسجد و یا نگهدارى و تعمیر مسجدى که رو به ویرانى گذاشته است به ذهن مىآید، ولى این معنا با جمله پیشین چندان تناسبى ندارد. بنابراین باید معناى عمارت مسجد، گستردهتر از ساختن، تعمیر و نگهدارى بناى مسجد باشد. عنوان «عمارت مسجد» که در قرآن شریف و روایات به کار برده شده است، از نظر لغوى، هم شامل ساختن اوليّه مسجد و هم تعمیر و نگهدارى آن و هم شامل زیارت کردن و رفت و آمد به مسجد مىشود و در روایاتى که از ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده نیز بر هر سه امر تاکید شده: هم ساختن مسجد، هم تجدید بنا و مرمّت آن، و هم رفت و آمد به مساجد مورد ترغیب و سفارش قرار گرفته است. با توجه به آنچه ذکر شد، به نظر مىرسد که ابوذر نیز متوجه شد که از عنوان «عمارت مسجد» غیر از ساختن و آبادانى ظاهرى و تعمیر و نگهدارى، معناى دیگرى در نظر گرفته شده است و به این جهت از کیفیت عمارت مسجد سئوال مىکند. چون اگر منظور عمارت و ساختن بناء مسجد بود، براى ابوذر جاى ابهامى باقى نمىماند تا سؤال کند.
ابوذر مىپرسد: اى رسول خدا، پدر و مادرم فداى تو باد چگونه مساجد خدا را آباد کنیم؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جواب مىفرماید:
«لاترفع فیها الاصوات و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى فیها و لایباع. و اترک اللّغو ما دمت فیها فان لمتفعل فلاتلومنّ یوم القیامة الاّ نفسک»
(آبادانى مسجد به این است که) در آن صدا بلند نشود، از باطل و بیهوده کارى خوددارى شود، خرید و فروش در آن انجام نگیرد و تا در مسجد هستى از لغو بپرهیز و الاّ در روز قیامت جز خودت را سرزنش نکن.
در این جملات، پیامبر ابوذر را متوجه چهار دستورالعمل اخلاقى و تربیتى مىکنند:
هنگامى که پانزده خصلت در میان امّت من رایج شود بلا بر آنان نازل خواهد شد. از جمله آن خصلتها آن است که صداها را در مسجد بلند کنند.
بازار را قرار دادهاند براى تجارت و خرید و فروش و پرداختن به شغل و حرفههایى که جامعه بدانها نیاز دارد،اما مسجد مخصوص عبادت است و نباید کارهاى دنیوى، مثل خرید و فروش در آن انجام گیرد. طبیعى است وقتى مسجد نیز جاى خرید و فروش و معامله گشت، جنبه یادآورى و مذكّر بودن خویش را از دست مىدهد و نه تنها انسان را به یاد خداوند نمىاندازد، بلکه او را متوجه دنیا و کسب درآمد بیشتر مىکند، از این رو خود تبدیل به بازار و محل کسب گشته، استفاده در خور و بایسته از آن نمىشود.
مسجد محل ذکر و یاد خداوند متعال است و تکیه اسلام بر این است که این مکان مقدّس از هر کارى که باعث جلب توجه مردم به غیر خداوند مىشود، خالى گردد تا کاملا زمینه ذکر و عبادت در آن فراهم باشد. از این جهت حتى از انجام کارهایى که جنبه شغل و حرفه دارد، نظیر آهنگرى و نجارى، در مسجد منع شده است: در روایتى آمده است که:
إِنَّ رَسُولَ اللّه (صلى الله علیه وآله): « مَرَّ بِرَجُل يَبْرِىُ مَشاقِصَ لَهُ فِى الْمَسْجِدِ فَنَهاهُ وَ قالَ: إِنَّها لِغَيْرِ هَذا بُنِيَتْ»[۵]
رسول خدا در مسجد به مردى که تیرهاى خود را مىتراشید برخوردند و او را از آن کار منع کرده، فرمودند: مسجد را براى این گونه کارها نساختهاند. و نیز امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند: «إِنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنین(علیه السلام) رَاَى قاصّاً فِى الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدُّرَّةِ وَ طَرَدَهُ.»[۶] امیرالمومنین در مسجد داستانسرایى را که مشغول داستانسرایى بود با تازیانه از مسجد بیرون کردند.
مؤمن اصلاً باید کار لغو انجام ندهد و نگذارد که عمرش بیهوده تلف شود، اما چون عموم مردم، کم و بیش، کارهاى بیهوده نیز انجام مىدهند و لااقل کارهاى مباحى که سودى ندارد انجام مىدهند، سعى کنند از انجام آن کارها در مسجد خوددارى کنند و مسجد را مخصوص عبادت قرار دهند، تا شأن مسجد حفظ گردد و خود بیشتر از آن استفاده معنوى برند و نیز جنبه مذكّریت و هدایتگرى آن باقى بماند.
در ادامه پیامبر مىفرمایند: اگر آداب مسجد را رعایت نکردید، در روز قیامت فقط خود را ملامت کنید. آن روز که انسان تازه مىفهمد که چه استفادههایى مىتوانست از مسجد ببرد. از همان لحظههایى که در مسجد نشسته بود، چقدر مىتوانست براى آخرتش استفاده کند، اما نه تنها استفاده نبرد بلکه در عوض کارى کرد که آخرتش را نیز تباه ساخت. در آن هنگام به حسرتى مبتلا مىشود که قابل وصف نیست.[۸]
[۱]. ابراهیم، ۲۸
[۲]. مصباح الشریعه (مرکز نشر کتاب، قطع جیبى) ص ۱۰، باب ۱۲
[۳]. تحف العقول، باب مواعظ النبى و حکمه، ص ۵۲
[۴]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۰۷
[۵]. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۹۶
[۶]. وسائل الشیعه، ج۳، ص ۵۱۵
[۷]. مؤمنون، ۱ـ۳
[۸]. رهتوشه، آیت الله مصباح یزدی، ج۲، ص ۲۲۳
اگر کسى براى انجام کار خوبى، پیشقدم شود، توجه دیگران را جلب مىکند و در نتیجه، دیگران نیز بدان کار روى مىآورند. این امر (الگو پذیرى) در نوجوانان خیلى مورد توجه است. افراد هرچه کاملتر مىشوند، بیشتر دلشان مىخواهد الگوى دیگران باشند و این احساس را با رفتار و انجام اعمال خیر بروز مىدهند؛ در نتیجه دیگران نیز تشویق مىشوند.
طبیعى است که در یک جمع وقتى کسى کارى را شروع کند، دیگران خیلى راحت از او تبعیت مىکنند: به عنوان مثال، وقتى در یک مدرسه، به هنگام نماز ظهر، چند نفر با شتاب به مسجد بروند، عمل آنان دیگران را براى رفتن به مسجد تشویق مىکند. اما اگر چند نفر پیشقدم نشوند، دیگران به اینکه وقت نماز است و باید در مسجد حاضر شوند، توجه نمىیابند و یا اگر توجه داشته باشند، همت ندارند. این بیانگر همان حقیقت روحى، روانى است که به «الگو پذیرى» معروف گشته است[۱].
اگر انسان براى آلوده نگشتن به ریا، مخفیانه کارى را انجام دهد، عمل او شایسته و نیکوست، اما اگر کسى کار خوبى را آشکارا انجام دهد تا دیگران تشویق شوند، نهتنها کار او ناپسند نیست، بلکه بسیار بجا و ارزشمند است؛ چون او علىالفرض قصد خودنمایى ندارد و تنها براى جذب دیگران کار خود را علنى مىسازد.
در این باره خداوند مىفرماید:
«… وَ أَنْفَقُوا مِمَّارَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً»[۲]
و از آنچه نصیبشان کردیم، پنهان و آشکار به فقرا انفاق کردند.
برخى گفتهاند: انفاق سرّى و پنهانى براى این است که از ریا دور بمانند و انفاق علنى براى تشویق دیگران است، پس در هر یک جهت حسنى وجود دارد. هم کار کسى که براى دور ماندن از ریا، نمازش را مخفیانه مىخواند نیکوست و هم کار کسى که براى تشویق دیگران نمازش را در مسجد مىخواند. علاوه کسى که مخلصانه و به دور از ریا، در رفتن به مسجد بر دیگران سبقت مىگیرد و موجب تشویق آنان مىشود، ثوابش دو چندان و روز قیامت پرچمدار سایرین است؛ چون عمل او پاى دیگران را به مسجد باز کرد.[۳]
[۱]. رهتوشه، آیت الله مصباح یزدی، ج۱، ص ۱۳۹
[۲]. رعد، ۲۲
[۳]. رهتوشه، آیت الله مصباح یزدی، ج۱، ص ۱۴۰