جلسه چهارم- استاد آیت الله نجم الدین طبسی

[presto_player id=8368]

نگاهی به جلد اول الغدیر علامه امینی - ۳


این سرور عزیزمان(یکی از مخاطبین جلسه) صحیح مسلم و بخاری را آورده‌اند که من آن عبارت را نشان بدهم و ان‌شاءالله متن عبارت را از مسلم برایتان خواهم خواند که ولی را دومی دو دفعه بکار بده است. مراد چیست؟ ولی جانشین است. آن‌وقت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم اگر بفرماید مولا و ولی، معنایش می‌شود دوستی!!
این‌ها را من ان‌شاءالله از این کتاب برایتان خواهم خواند .

دنباله‌ی بحث ما که نگرشی در کتاب شریف غدیر بود. ما هنوز فهرست جلد اول را تمام نکردیم. ما فعلاً باید مواد اولیه و مطالب جلب کنیم و دستمان پر باشد. کدام مطلب را کجا پیاده کنیم، دیگر بستگی به ذوق شما و وضع موجود دارد. مستمعین چه کسانی هستند؟ در چه سطحی هستند؟ هر کجا هر حرفی را نمی‌شود زد. ممکن است همین حرف در جای دیگر تأثیر نداشته باشد.

باز مناشدت شاب اباهریره. یک جوانی با ابوهریره برخورد کرد و از ایشان  همین بحث را سؤال کرد و همین غدیر را مطرح  کرد و ایشان جواب داد.

مناشدت رجل زید بن ارقم   زید بن ارقم خودش جریان غدیر را در کتاب صحیح مسلم نقل می‌کند.  یعنی صحیح مسلم جریان غدیر را از زید بن ارقم نقل می‌کند. می‌گوید آقایی از زید سؤال کرد و سراغ این قضیه را گرفت و ایشان جواب دادند.

مناشدت رجل عراقی. عراق در زمان دومی فتح شد و نسلی بود که پیامبر اکرم  را ندیده بودند. لذا یکی از این عراقی‌ها با جابر بن عبدالله انصاری، شخصیتی است که مقبول الطرفین است و شیعه و سنی قبولش دارند. و جالی این است که زیارت امام حسین را اولین زائر ایشان بوده است و بعضی که فتوی به  استحباب می‌دهند و می‌گویند اصلاً علت چیست؟ علت زیارت جابر است. شخصیت معروفی است.  آقایی عراقی از ایشان سؤال می‌کند و می‌فرماید بله من در غدیر بودم و این مطلب هم گفته‌شده است.

آقایان! این‌همه شاهد، این‌ها هیچ‌کدام دلیل نیست؟ و فقط اگر پیامبر اکرم فرموده باشند به فلانی بگویید جای من نماز بخواند (که نگفته‌اند)، آن می‌شود  دلیل برای امامت فلانی و این‌همه روایت هیچ‌کدام دلیل برای امامت نیست؟تحریف الطبری و ابن کثیر حدیث الدار

ان‌شاءالله نگرشی در کتاب مورخینی امثال طبری و سیره‌ی ابن هشام و یک‌چند تا داریم که الآن ان‌شاءالله آماده‌ی چاپ است و مطالعه‌ی این کتاب  برای شما محققین لازم است. طبری را بشناسید. یک‌وقتی با مرحوم عسکری بحث ایشان شد و ایشان فرمودند طبری در انتخاب نصوص  بدسلیقه است. من گفتم نه! ایشان در انتخاب نصوص بدجنس است نه بدسلیقه! می‌داند دارد چه کار می‌کند. آقای طبری و ابن کثیر هم همین‌طور، وقتی‌که حدیث یوم‌الدار را نقل می‌کنند،  ایُّکُم یُعازِرونی؟ چه کسی حاضر است من را کمک کند؟   علی ان یکون اخی برادرم باشد. دیگر؟ بعدش چیست؟ کذا و کذا کی به کیست؟ اخی و وزیری خلیفتی من‌بعدی را قیچی می‌کند. جایش می‌آورد  کذا و کذا. فقام علی  فرمود بنشین. دوباره قام علی، فرمود بنشین. بار سوم فرمود هذا اخی و کذا و کذا؟؟ غذا آماده کرده‌اند ۴۰ نفر غذاخورده‌اند، روسا جمع شده‌اند در نشست رسمی، در این نشست رسمی پیام پیامبر چه بوده است؟ اخی و کذا و کذا ؟؟؟؟ آخر شماها نمی‌خواهید حقائق را مخفی کنید. می‌خواهید پیامبر را کوچک کنید !!

آقای محمد حُسنِین هیکل چاپ اول کتابش را که  راجع به پیامبر اکرم نوشته است نگاه کنید !! و چاپ دومش را هم نگاه کنید. چاپ اول همین را آورده است که  علی ان یکون اخی و وزیری و خلیفتی من‌بعدی، در چاپ دوم حذف کرد و گفت که به من ایراد گرفته‌اند و گفته‌اند که تو با این کار دستاویز داده‌ای به شیعه! این‌ها به همین حرف تو استناد می‌کنند  و می‌گویند ببین! خودشان هم نقل می‌کنند. من ناچار شدم در چاپ دوم حذف کردم. ولی می‌گویم که من گناهکار نیستم. اگر نقل این عبارت گناه شمرده می‌شود، گناهش به گردن مورخین قبل است چون آن‌ها این‌جوری آوردند و من ناچار هستم!

علی‌ای‌حال طبری که معروف است به تعصب، ابن کثیر از او بدتر، ایشان در تعصبش خیلی عجیب است، مواردی را انسان نگاه می‌کند بهتش می‌زند، نسبت به حدیث دار، دست بردند.

قیس بن سعد انصاری به حدیث غدیر بر معاویه احتجاج می‌کند. قیس بن سعد را که می‌شناسید!!؟ از آن ولایتمدارها بود. من شرح‌حالش را ۳۸ سال قبل نوشته‌ام. البته هنوز چاپ‌نشده است. شرح‌حالش خواندن دارد. از اول تا آخر. ایشان ولایت مدار، نسبت به امیرالمؤمنین پاک‌باخته‌ی ولایت و با پدرش هم مشکل پیدا می‌کند سر ولایت، که تو  بیخود رفتی در سقیفه! تو مگر نمی‌دانی پیامبر اکرم در غدیر این جمله را به امیرالمؤمنین فرمودند؟ گفت بله! گفت فرمودند و تو رفتی در سقیفه؟ و الله لا کَلَّمتُکَ مِن رَاسی، دیگر من با تو حرف نمی‌زنم. یک فرد از نظر ظاهری تنومند بود و قوی بود، هم قوت بدنی و هم قوت اعتقادی و تا آخر در خدمت ولایت بود. از طرف امیرالمؤمنین استاندار مصر بود، معاویه با یک تاکتیکی در شام نامه پخش کرد که استاندار مصر هم بیعتش را با ما اعلام کرده است. این جنگ روانی است.

الآن ببین در فضای مجازی چه طور جنگ روانی راه انداخته‌اند که بعضی از این آدم‌های ضعیف می‌گویند همه‌چیزتمام شد!! بابا! چهارتا مزدور نشسته‌اند و دارند در این فضا کار می‌کنند. قوی هستید به کوری چشم دشمن قوی‌تر هم می‌شوید.

معاویه جنگ روانی‌راه انداخت و اعلام کرد و نامه جعل کرد که ایشان هم بیعت کرده است با ما و از علی جداشده است. سعد بن قیس هم با ما بیعت کرد. یک سری آدم‌های دودل وحشت کردند. مصر است، استانداری به آن عظمت، تسلیم معاویه شود؟ خبر به مولا رسید. فوراً برکنارش کرد و دیگری را جای او معین کرد. قضیه معروف است. یک آقایی به او زخم‌زبان زد که ببین،‌ هی  گفتی ولایت ولایت ولایت!! ببین برکنارت کردند! باز بگو ولایت. ایشان گفت اگر نبود ترس درگیری بین دو قوم، حسابت را کف دستت می‌گذاشتم. من تابع امیرالمؤمنینم. چه پشت میز بنشینم و چه از کار دست بکشم. من تابع آقا هستم. این طور نیست که من اگر پشت میز بنشینم تابع باشم و من را کنار گذاشتند موضع بگیرم. حالا که گفتی، من می‌خواستم بروم مدینه اما نه!! صاف می‌روم خدمت آقا! آمد کوفه خدمت آقا و قضیه را نقل کرد. فرمودند می‌دانم توطئه‌ی او بود. می‌دانم بازی آن‌ها بود و جنگ روانی بود، ولی من روی مصالحی تو را برکنار کردم و دوباره به او کار داد. (ما جِدّا بعضی‌هایمان نمی‌دانیم ولایت چیست. فقط اسمش را شنیده‌ایم. ولایت این است که قیس داشت. ولایت این است که عمار داشت، ولایت آنی است که زید داشت.

سه تا برادر بودند. زید بن سوحان، صعصعه بن سوحان  و سیحان بن صوحان که دوتایشان شهید شدند. صعصعه ماند. هرسه ولایت مدار .زبانش زبان بُرّان بود! زید در جمل مجروح می‌شود و به مرز شهادت می‌رسد  مولا می‌آیند سر بالینش! من  خواهش می‌کنم  این قضیه‌ی زید بن سوحان را مطالعه کنید. همین کتاب تنقیح المقال مرحوم ماماقانی را هم نگاه کنید. آقا می‌آیند کنار بالینش می‌نشیند. به ایشان یک جمله می‌فرماید: رَحِمَکَ الله یا زید! کُنتَ خَفیفا لِلمَوونَه عَظیمَ المَعونَه!! خدا تو را رحمت کند. درخواست‌هایت از ما کم بود، کارت برای ما زیاد بود. خفیف الموونه  یعنی از ما چیزی نمی‌خواستی. زمین می‌خواهم، قُپّه می‌خواهم،  درجه می‌خواهم  ماشین می‌خواهم خانه می‌خواهم! اصلاً از این حرف‌ها نمی‌زدی. عظیم المعونه  کمکت و حمایتت از حکومت ما زیاد بود.  من دلم می‌خواهد این جمله را در ادارات بنویسند. هی منت  نگذارند. حالا سراپا غرق خون است، و مرد شهادت است و بعد هم شهید شد. برگشت به آقا نگفت مجروحم! نگفت نزدیک شهادتم! گفت رَحِمَکَ الله  خدا تو را بیامرزد علی! من روی بصیرت آمدم. انک لفی کتاب الله  تو در کتاب خداوند عزوجل به بزرگی یاد شدی! خدا در نزد تو بسیار بزرگ است. من روی بصیرت آمدم. روی شناخت آمدم و بعد هم اشاره کرد به قضیه‌ی ولایت امیرالمؤمنین! من نسل دومم. من اصلاً پیامبر را ندیدم! غدیر را ندیدم. از اُم سَلَمه شنیدم که پیامبر اکرم در روز غدیر فرمود من کنتُ مولاه فهذا علی مولاه من آمدم و تا پای جان ایستادم و دارم می‌روم. این را گفت و به شهادت رسید. این‌ها ولایت مدارند. شرح‌حال عمرو بن حَمِق! خیلی دلم می‌خواهد فرماندهان نظامی حضرت در جنگ چطوری جنگیدند  و چطور حمایت کردند. جانشان را مایه گذاشتند .

شرح‌حال آقای عمرو بن حَمِق را ببینید و در برابر عظمتش زانو بزنید (البته به خودم می‌گویم و کار به شما ندارم) و اعتراف می‌کنم که در برابر عمرو بن حَمِق ولایت مداری‌ام صفر است. اصلاً من نمی‌دانم ولایت چیست؟! این‌ها ولایت را می‌دانستند.

ایشان زمین و گله و همه‌چیز داشت. پولدار بود. همه را رها کرد و آمد در رکاب امیرالمؤمنین. قصه‌اش را ارشاد القلوب دیلمی مفصل نقل می‌کند. من در شناخت صحابه قصه را آورده‌ام. نگاه کنید اشکتان جاری می‌شود. ایشان برمی‌گردد به مولا می‌گوید من برای حکومت و پُست و مقام و قُپّه و درجه و پول نیامده‌ام. من روی شناخت آمده‌ام از تو پیروی می‌کنم. ما جِئتُکَ لطَلَبِ مالٍ سُلطان الا لِاَنَّکَ ابنُ عَمِّ رسول الله اولُ الناس اسلاما و همسر فاطمه هستی پدر حسنین هستی … به این خاطر من آمدم. علی   والله العظیم  ما کَلَّفتَنی  اگر به من دستور بدهی که با یک دست کوه‌های دنیا را صبح تا شب جابه‌جا کنم آب‌های دریاها را صبح تا شب خالی کنم، و با دست دیگرم شمشیر دستم باشد و از حریم ولایت  دفاع کنم، والله حق تو را ادا نکرده‌ام  ما اَدَّیتُ حَقَّک!! امیرالمؤمنین فرمودند که نَوَّرَ الله قَلبَک! خدا قلبت را  نورانی کند. لَیتَ فی شیعَتی مِاه مِثلَک!  ای‌کاش ۱۰۰ تا مثل تو داشتم. نسبت به مالک چه می‌فرماید؟ ای‌کاش ۲ تا مثل مالک داشتم. بعد می‌فرماید نخیر! ای‌کاش یکی داشتم. این‌ها را ببینید! ولایت مداری‌شان را ببینید! حرف‌هایشان  را ببینید، همه‌شان  تأکید بر غدیر دارند. چه آن‌کسانی که نسل اول بودند و چه آن‌هایی که نسل ۲ بودند و غدیری زندگی کردند و غدیری هم مُردند! تا پای جان ایستادند و نترسیدند.

آقای قیس بن سعد، بر معاویه در مدینه احتجاج می‌کند. کی؟ دورانی که دیگر حکومت دست معاویه افتاده بود. اشغال کرده بود همه‌جا را.  مناظره‌اش را ببینید  که با معاویه چه می‌کند. واقعاً معاویه بعدازاین مناظره لالمونی می‌گیرد. و بعد عصبانیت و غضب و کذا و  بیانیه و بخشنامه و ممنوعیت نقل حدیث را منتشر می‌کند. بعدازاین قضیه بود. آقای قیس بن سعد به قضیه‌ی غدیر احتجاج می‌کند.

دارمیه‌ی حُجونیه! شش هفت‌تا زن هستند که بر معاویه وارد شدند. قصه‌هایشان را ابن عبد رَبِّه اَندَلُسی در کتاب  العِقدُ الفَرید، قصه‌هایشان را آورده است. بااینکه خودش ناصبی است. واقعاً خواندن دارد.

اخیراً من از یکی از علمای اهل سنت قدیمی کتابی را دیدم که ده دوازده‌تا را نقل کرده است من‌جمله این‌ها را،  منتها نه به این تفصیل. سوده و چند نفر بودند. دارمیه یکی از آن زن‌هاست که بر معاویه وارد می‌شود و قضیه‌ی غدیر را  مطرح می‌کند. عَمرِ  اَودی  یا اُوَدی از بزرگان است. ایشان هم قضیه‌ی غدیر را مطرح می‌کند.
 عُمربن عبد العزیز، المَمدوح فی الاَرض والمَلعون فی السَّماوات. عمر بن عبدالعزیز ممدوح است در زمین. چرا؟ کار بزرگی کرد. سَب را برداشت. همین شهر اصفهان! الآن را نبینید که استقبال غدیر می‌روند و  در فاطمیه آمار دادند که در اصفهان قریب ۲ هزار مجلس برپاشده است! همین شهر اصفهان آقای سقفی و نخست‌وزیر صاحب بن عُبّاد و علمای دیگر کار کردند. کار فرهنگی شدیدی کردند. جان‌نثاری کردند که کفه‌ی ترازو  تغییر کرد. اینجا اگر در نمازش مولا را لعن نمی‌کرد، می‌گفت نمازم باطل است! باید کفاره بدهم. علما کار کردند که امروز اسم علی برده می‌شود و صلوات می‌فرستند. عمر بن عبد العزیز سب را برداشت. نه این‌که خلافت را به امام واگذار کند! واگذار نکرد. نه این‌که نسبت به قبلی‌های امیرالمؤمنین نظر منفی داشته باشد، نظر منفی نداشت. آن‌ها را خلفا می‌دانست و اگر کسی نسبت به خلفا موضع می‌گرفت، خلفا که هیچی نسبت به معاویه هم موضعی می‌گرفت، شلاق می‌خورد. اما سب و لعن را برداشت و فدک را هم  برگرداند. خود عمربن عبد العزیز به همین قضیه‌ی غدیر احتجاج می‌کند.

مأمون خلیفه‌ی عباسی، انسانی بود که  اصطلاحاً  دو دوزه بازی می‌کرد. هیچ ارادتی من به ایشان ندارم. هرچند بعضی‌ها تلاش می‌کنند که او را شیعه بدانند. بله تا بخواهید باسواد بود. تا بخواهید اهل مطالعه بود. اما معتقد به ولایت؟ استغفرالله!! پس چه کسی امام رضا علیه‌السلام را به شهادت رسانید؟ همین آقا بود. ایشان در احتجاجاتش در مناظراتش به قضیه‌ی غدیر احتجاج می‌کند. فقها و  علما و اهل حدیث را جمع می‌کند و راجع به غدیر صحبت می‌کند و به روایات غدیر احتجاج و استناد می‌کند .

آقای مسعودی صاحب مروج الذهب (از مروج الذهی غافل نشوید. نکات دارد. مطالبی که جای دیگر پیدا نمی‌کنید. مروج الذهب شیعه نیست! تلاش نکنید. ما از خدا می‌خواهیم که تمام دنیا پیرو آل محمد باشند، ولی نیازی هم نیست ما شیعه تراشی کنیم. ابن ابی الحدید شیعه نیست. حرف‌های خوبی می‌زند ولی شیعه نیست. نیازی هم نیست که بگوییم شیعه است. بگذار اهل سنت باشد و حرف‌های خوبی بزند. مسعودی صاحب مروج الذهب،  شیعه نیست. شافعی است. شرح‌حالش را خواستید ببینید، الطبقات الکبری  طبقات الشافعیه! سبکی! کتاب راجع به علمای اهل سنت است. شافعی است و طبقه‌بندی است. می‌رسد به مسعودی، یک شرح‌حال مفصلی از ایشان می‌آورد. می‌گوید طبقات الشافعیه. شرح‌حال علماء شافعی است. ولی مطالب قشنگی دارد. گلچین کنید و مطالبش را پیدا کنید، من جای دیگر ندیدم. اینجا آقای مسعودی می‌گوید الاشیاءُ التی استحَقَّ بها اصحابُ رسولِ الله امتیازتی دارند که ممتاز شدند. آن امتیازات چیست؟  السَّبقُ الی الایمان  سابقه‌ی ایمانشان. هجرت، نصرت پیامبر اکرم، قربت  یعنی نزدیک بودن به پیامبر اکرم. قناعت  آدم‌های با قناعتی بودند. بذل النفس ایثار می‌کردند و جانشان را فدای پیامبر می‌کردند. والعِلم  بِالکتاب  آشنایی با قرآن، والتَّنزیل آیات کِی نازل‌شده  والجهاد فی سبیل الله و الوَرَع  زهد  قواع  حکم  عفت  علم  خوب توجه کنید! چرا صحابه  بر دیگران ممتاز شدند؟ می‌گوید به خاطر یکی از این‌هاست لااقل. می‌گوید تمام این‌ها در علی بن ابیطالب هست. اگر آن‌یکی به یکی‌شان ممتاز شد امیرالمؤمنین به همه‌ی این‌ها! اگر یکی‌شان  یکی را دارد یکی‌شان دو تا را دارد یکی‌شان سه تا را دارد ، امیرالمؤمنین همه را دارد.

 گفت  آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری  

می‌گوید و کُلُّ ذلک لِعَلی ! مِنهُ النَّصیبُ الاَوفَر والحَضُّ الاَکبَر . می‌گوید امیرالمؤمنین این  امتیازات را دارد اما بالاتر از آن‌ها . اگر جهاد این نمره‌اش ۲ باشد ، علی نمره‌ی جهادش ۲۰ است . اگر علم این صحابی با نمره‌ی ۵ باشد ، علی علم را دارد با  نمره‌ی ۲۰ . می‌گوید سوای این‌ها الا ما یَنفَرِد بِهِ نِن قولِ رسولِ الله  می‌گوید یک‌چیزهایی هم اختصاصات امیرالمؤمنین است. می‌گوید حرف‌هایی پیغمبر اکرم راجع به امیرالمؤمنین فرموده‌اند که متفرِّد است و راجع به  دیگری نفرمودند . خودش است .

حیثُ آخی بینَ اَصحابِه   آن‌وقتی که بین اصحاب مواخات قرارداد فرمود  انتَ اَخی و هُو  لا ضِدَّ لَهُ و لا نِدّ علی شریک ندارد در این موصوفات . نذیر ندارد ! دیگر؟ و قوله صلوات‌الله‌علیه  انتَ مِنّی بِمَنزِلَه هارونَ مِن موسی  الا اَنّهُ  لا نَبِیَّ بَعدی   این مخصوص کیست؟  آن‌وقت عبدالملک بن مروان  می‌آید  می‌گوید نه ! یا آن امام‌جمعه‌ی حِمص ! ناصبی ! حَریضِ بن عثمان حِمصی . همین‌که روزی صد و چهل مرتبه مولا را لعن می‌کند ! می‌گوید پیامبر اکرم نفرمودند  بمنزله هارون ، گفته‌اند بمنزله قارون!! خب!! شاهدت ؟ از کی نقل می‌کنی؟ آخر گفتد به روباه گفتند کو شاهدت ؟ گفت دمم! حالا آقای حمصی! شاهدت کیست ؟ عبدالملک مروان ! به‌به به به ! چه دُمی! چه شاهد خوبی . عبدالملک مروان که  همسر ابوالدرداء  ام الدرداء به او می‌گوید عبدالملِک ، شنیده‌ام شراب می‌خوری ! گفت  شراب چیه خون سر می‌کشم . سمِعتُکَ تَتَناوَلِ الخَمر ! گفت یا اُمّاه وَالدَّم   بیخود ! اصلاً اشتباه به تو خبر دادند . گزارش این نیست . آن‌وقت این آقا بگوید قارون .

صاحب مرئوج می‌گوید این اختصاصات علی است . یکیش مساله ی مواخاه  فرمود انت اخی  . یکی دیگر بمنزله هارون من موسی و سومی ، این مهم است . و قَولُهُ علیه‌السلام  مَن کُنتُ مولاه فهذا عَلِیٌّ مولاه  الّلهُمَّ والِ من والاه . این را فقط راجع به علی فرمودند . ثم دُعائُهُ  علیه‌السلام . آن‌ها کردند  قضیه‌ی طیر را !  ما چرا سانسور می‌کنیم؟ ما چرا سر زبان‌هایمان نیست ؟ ما چرا سر منبرها این‌ها را برای مردم نمی‌گوییم؟ از ده‌تایکی شاید نداند  حدیث طیر چیست!! آن‌ها سانسور کردند . موجش به ما هم برسد ؟ ما هم این کار را بکنیم ؟ آقای مسعودی شافعی می‌گوید علی بن ابیطالب اختصاصاتی  دارد که ویژه‌ی خودش است. مثل دعاء پیامبر اکرم   و قد قدَّمَ الیهِ انس الدّائِر حدیث طیر. پیامبر چه دعا کرد ؟ اللهم ادخِل الیَّ احبَ خلقِکَ الیک یاکُلُ مَعی  فدخل علی . این مختصرش را می‌گوید . توضیحش این است که کسی یک مرغ بریانی برای پیامبر اکرم آورد . حالا بعد  معلوم می‌شود این شخص فرد معمولی نبوده است . از کجا آمده بوده است؟ از آسمان . مَلَکی بود . غذا را گذاشتند زمین ، خب پیامبر اکرم ۹ تا هم همسر داشتند . اصلاً درخواست نکردند یکی از آن‌ها بیاید. دست به دعا برداشت  اللهم اعطنی باحبِّ الخلق الیک و الیَّ . راوی‌اش انس است . می‌گوید انس در خانه را باز می‌کرد. در زدند دیدم امیرالمؤمنین است و گفتم آقا کاردارند . وقت قبلی که نداشتید ؟! آقا کار دارند و نمی‌توانند بپذیرند . مولا رفتند . دوباره پیغمبر دعا کردند . اللهم اعطنی … انس می‌گوید در خانه زده شد. رفتم درب خانه دیدم مولاست. گفتم آقا جون ! آقا کار دارند . مشغول‌اند . بار سوم بود یا چهارم بود راه نداد ، امیرالمؤمنین زد تخت سینه‌ی اش برو کنار! هولش دادند وارد شدند . پیامبر اکرم فرمودند علی کجا بودی؟ چرا دیر آمدی؟ عرض کرد سه دفعه آمدم راهم نداد! فرمود علی  اگر این دفعه نمی‌آمدی در دعا اسم تو را می‌آوردم . یه دفعه چه گفتم ؟ اعطنی باحب الخلق الیک و الی!! بارآخر چه می‌گفتم ؟ و هو علی بن ابیطالب . رو کردند به انس ! چرا راه ندادی علی بن ابیطالب را ؟ گفت دیدم این دعا خیلی دعای ارزشی بود . دلم می‌خواست در حق فامیل‌هایم مستجاب شود . این‌که علی را راه ندادم که یکی از فامیل‌هایم بیاید و در حق او مستجاب شود . امیرالمؤمنین در کوفه چرا این را نفرینش کرد؟ این قصه را مخفی کرده بود . یا قصه‌ی غدیر را یا هردو را. حرف‌های دیگر را می‌زنند ، من مراجعه کردم مسند احمد را . اشتباه نکنم دو هزار حدیث از انس است .  می‌دانید چرا؟ چون از این  سنخ احادیث حرفش را نمی‌زند. چون حدیث طیر را هم می‌گوید  یادم رفت …پیر شدم .  چون حدیث غدیر را نمی‌آورد . دو نفر هستند یادداشت کنید :

المجروحین  ابن حَبّانِ بُستی . آنجا ببینید چه می‌گوید ؟ می‌گوید دو نفر هستند . اصلاً معهود نیست  و به‌اصطلاح امروز به گروه خونشان نمی‌خورد که فضائل علی را نقل کنند . یکیش همین انس است . یکشان هم زُهری است که به‌اشتباه می‌گویند زُهَری ! درستش زُهری است . اصلاً به گروه خونشان نمی‌خورد آقای ابن عساکِر در شرح‌حالش یا  شرح‌حال جعفری (تردید از من است )، این جمله را می‌آورد که یک روزی یکی از نوادگان جعفر طیار می‌رود شام از یک زن حدیث نقل کند . زُهری به این آقا می‌گوید چرا از این زن نقل می‌کنی ؟ می‌گوید مگر مشکل دارد؟ می‌گوید این زن خواهر من است . این خِرِفت است و تو از خِرِفت حدیث نقل نکن . این زن برمی‌گردد می‌گوید انا خرفت؟ من خرفت شدم یا انت الذی کَتَمتَ فضائِل اهل البیت ؟ من خرفت شدم یا تویی که کتمان فضائل اهل‌بیت می‌کنی؟ این‌ها نمره‌شان در حکومت‌ها ۲۰ است . این‌ها جایگاه دارند اما مثل سعید بن جُبیر سرشان را می‌برند . چون سعید با این ها فرق می‌کند . همین زُهری شرح‌حالش را جلد ۲۲ بنویسید حوصله کنید و مطالعه کنید. جلد ۲۲ اقانی ابوالفرَج اصفهانی . می‌گویند آش آن‌قدر شور شده است که صدای آشپز هم درآمدهاست . ابوالفرَج اصفهانی این قصه را آنجا نقل می‌کند و بعد عم نفرین می‌کند .  می‌گوید همین عبدالله بن خالد قِصری که  صحبتش را کردیم ، یک روز زُهری را  احضار می‌کند. می‌گوید امروز بیا یک به‌اصطلاح پروژه‌ای را امضاء کنیم! راجع به انصاب کتاب بنویس . این هم پولش و بودجه‌اش . یک‌چند روز بعد زُهری برمی‌گردد می‌گوید آقا ! من این‌قدر نوشته‌ام تازه یک طایفه را توانسته‌ام تمام کنم . این خیلی مفصل است . تاریخ بنویسم؟ گفت باشد . چند روز بعد زُهری می‌آید می‌گوید من  وقتی‌که تاریخ می‌رسم ، به‌جاهایی می‌رسم که نقاط درخشان  علی بن ابیطالب است . فضائل علی است. مواضع علی است در بدر  و در احد و  و … این ها را چکار کنم ؟ به او می‌گوید   لا !! اصلاً این ها را  نیاور !  پس چه بیاورم؟ استغفرالله عذر می‌خواهم از آقام و از شما ! می‌گوید چیزی بنویس که  تَری عَلِیّا فی قعر جهنَّم !! یک‌چیزی بنویس که اگر کسی نگاه کند بگوید علی جهنمی است . من که می‌گویم به تاریخ این ها اعتقاد ندارم ، چون تاریخ  این‌طور نوشته‌شده است . پروژه‌هایی بود که این ها بانی‌اش بودند .

یک مروج الذهب می‌آید این‌جور راجع به امیرالمؤمنین می‌گوید .این جمله را  یادم آمد . کتاب شواهد التنزیل را ببینید و مطالعه کنید . یک سنی حنفی ۴۹۰ هجری این کتاب را در دفاع از اهل‌بیت نوشته است . سنی حنفی است . ایشان در آخرش می‌گوید هرکس این کتاب را خواند بر من ترحم کن( من بر او ترحم می‌کنم  می‌گویم خدایا رحمتش کن) . خدا رحمتش کند . شما هم اگر کتاب را خواندید ، مقدمه‌اش را خواندید ، آخرش را  خواندید ، به همین نتیجه‌ای که من رسیدم می‌رسید . ایشان در مقدمه‌اش می‌گوید که در دانشگاه،  یکی از بزرگان منکِر نزول سوره‌ی هل اتی راجع به علی و فاطمه شده است . گفته است  ارتباطی ندارد. بلکه هیچ آیه‌ای راجع به اهل‌بیت و علی و فاطمه نیست . دیدم یک حرف دروغی زده است . منتظر شدم که کسی جواب بدهد ، جواب ندادند . من آستین زدم بالا باعجله آیاتی که راجع به امیرالمؤمنین و فاطمه است جمع کردم . ۲۱۳ تا آیه می‌آورد. جای ترحم ندارد آقایان ؟دویست و سیزده آیه ، ۱۱۶۰ روایت هم می‌آورد . بعضی از روایات را می‌آورد انت منی بمنزله هارون ، می‌گوید این ۵ هزار طریق دارد. بعضی روایات را می‌آورد می‌گوید این روایت ۱۰ جلد است  من جمع  کردم . بعد در آخر می‌گوید من باعجله نوشتم که توی دهان آن دروغ‌گو بزنم . این را من نوشتم که تقربا  الی اهل‌بیت الرسول . این را نوشتم که همان‌طور که در دنیا خدا به من دوستی این‌ها را محبت کرد ، در آخرت هم من را با این ها محشور کند . بعد می‌گوید دلم می‌خواهد کسانی که این را دیدند بر من ترحم کنند . خود دانید! من می‌گویم رحمت‌الله علیه…

ایشان در مقدمه‌اش این روایت را می‌آورد .شبیه حرف آقای مروج الذهب است . می‌گوید لِعلی بن ابیطالب ماه و عِشرون منقبه  امیرالمؤمنین ۱۲۰ خصلت و فضیلت دارد    لَم یُشارِکهُ فیها احدٌ مِن الصَّحابه  !! یعنی ۱۲۰ ویژگی خاص به خود حضرت . وَ ما مِن مَنقَبَهٍ لِصَحابیٍّ اِلا و شارَکَهُ فیها عَلِیُّ بنُ ابیطالب !!

هر کس هر فضیلتی دارد ، مولا هم با او شریک است . او علم دارد، مولا هم  علم دارد اما رتبه‌ی بالایش است . صدوبیست تا هم خاص به خودش است . این علی بن ابیطالب است . غدیر بنام ایشان است .  خداوند عزوجل باکسی خویشاوندی ندارد . پیامبر اکرم امیرالمؤمنین را به‌عنوان امام  تعیین نکرد ، بلکه تبلیغ کرد . درست است ؟ یا ایها الرسول بَلِّغ !! پیامبر هم حق تعیین امام را ندارد. این از شئون خداوند عزوجل است  و خداوند عزوجل خالق همه است و می‌داند بعد از جبیبش محمد صلی‌الله علیه و آله و سلّم کی باید جای این حبیب بنشیند . یک کسی که سنخیت داشته باشد . یعنی شباهت داشته باشد . لَحمُکَ مِن لحمی ! این تکه رابگویم و عرضم تمام . سرچ کنید و از کتاب شریف وسائل این را پیدا کنید .

اِنَّ عَبدا یُلقی فی النّارِ سَبعینَ خَریفا  یک بنده‌ای  از بندگان خدا را خدا دستور می‌دهد بیندازندش جهنم ، ۷۰ خریف و الخَریفُ سَبعونَ سَنه  یعنی هفتاد در هفتاد می‌شود ۴۹۰۰ سال در جهنم است . بعد به ذهنش می‌آید باخدا مناجات می‌کند می‌گوید الهی بحبیبَیکَ محمد و علی ! خدایا خسته شدم ! خدا چقدر شکنجه‌ام می‌دهند ؟ قسم به این دو تا حبیبت من را از جهنم خلاص کن !! فَیَامُرُ الله جبرَئیل  برو دستش را بگیر از جهنم درش بیاور ! وقتی‌که از جنهم می‌آورندش بیرون خدا به او می‌گوید  عَبدی! کَم لَبِثتَ فی نار ؟؟ چقدر در جهنم بودی؟ می‌گوید خدا نمی‌دانم بشس که شکنجه‌ام می‌کردند !! خدا می‌فرماید لَبِثتَ فی جَهَنَّم سَبعینَ خَریفا  ! قریب به ۵ هزار سال جهنم بودی . می دانسی چرا نجاتت دادم ؟ نه!! می‌گوید تو به دو حبیبم قسمم دادی ! آلَیتُ علی نَفسی  به عظمت خودم اگر تو به  این دو تا حبیبم قسم نمسی خوردی ، لاطَلتُ هَوانا  حالا ها بودی ! حالا ها در جهنم بودی . اما آلَیتُ علی نفسی  من قسم خوردم کسی که به این دو تا  متوسل بشود ، من او را می‌بخشم گناهش هرچه باشد هرقدر می‌خواهد باشد !!

ما می‌گوییم غدیر یعنی این ! ما می‌گوییم علی بن ابیطالب یعنی این مقام ! چقدر باید جامعه‌ی اسلامی ضرر کرده باشد که این را کنار گذاشتیم و دیگران را جایش آوردیم . هنوز که هنوز است باید تاوان بدهیم تا آقامان ظهور کند . آقامان که ظهور کرد ، شعارشان این است :   این روایت است . شما آی دنیا 

اَدعوکُم الی کِتابِ الله و سُنَّهِ رسولِ الله و وِلایهِ علی بن ابیطالب  امیرالمؤمنین

اتمام جلسه چهارم