جلسه پنجم- استاد آیت الله نجم الدین طبسی

[presto_player id=8375]

نگاهی به جلد اول الغدیر علامه امینی - ۴

اجازه بدهید تتمه‌ی فهرست جلد اول غدیر را تکمیل کنم، بعد به بعضی از احتجاجات امیرالمؤمنین به غدیر بپردازیم و بعد این شبهاتی را که مخالفین نقل می‌کنند، این شبهات را توضیح بدهیم. البته دیروز اشاره شد می‌خواهیم توضیح و تفصیل بیشتری بدهیم تا بدانید اولاً شبهات چیست و چقدر است! و حجمش چقدر است و کسی که شبهه کرده است چقدر از جزئیات اطلاع دارد.
بعد از اینکه ما کلام مسعودی را از علامه امینی نقل کردیم، ایشان وارد می‌شود غدیر در قرآن؛ که شاید مناسب بود که این اول باشد… الغدیر فی القرآن؛ اما این روالی که ایشان دارد همین است.

ایشان به سه آیه استناد می‌کند.

آیه‌ی اول سوره‌ی مائده یا ایها الرسول بَلِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبّک

این آیه را در صفحه‌ی ۴۲۳ تا ۴۳۸ نقل می کند، یعنی ۱۵ صفحه راجع به این آیه و جالب این است که مستندات این شأن نزول را که این راجع به غدیر است و راجع به امیرالمؤمنین است و روز ۱۸ ذی‌الحجه نازل‌شده است را چقدر تتبُّعی و تحقیقی شروع می‌کند.

اول از آقای طبری متن قصه را نقل می‌کند و مدرک را هم می‌آورد. بعد آقای رازی! طبری ۳۱۰ است، رازی ۳۲۷ است، محاملی ۳۳۰ است، ابوبکر شیرازی ۴۰۷ است، ابن مَردَویه ۴۱۰ است، به ترتیب سنه‌ی وفات می‌آید. از ۳۱۰ کسانی که گفته‌اند «یا ایّها الرسول…» مربوط به غدیر است، روایاتش را می‌آورد. همین‌طور تا ۳۰ تا مدرک و مستند از ۳۱۰ شروع می‌کند تا ۱۳۲۳ یعنی ۱۱۰ سال قبل. از ۱۱۰۰ سال قبل شروع می‌کند تا ۱۱۰ سال قبل ۳۰ تا مدرک همه‌اش هم از علماء اهل سنت.

بعد می‌آید راجع به این آیه مطالبی است، تفسیر و الله یَعصِمُکَ من النّاس، حرف‌هایی که دیگران زدند را نقل می‌کند. خود همین یک رساله است. خود همین مستقلاً چاپ شود و توزیع شود. مگر برای خلافت دیگران چقدر دلیل و مستند هست؟ ۹ تا آیه اشاره‌کرده‌اند و ۱۰ تا روایت. همه‌اش هم جواب داده‌شده است. یکی از آن‌ها بدون جواب نمانده است. بعدش هم اجماع. کتابی که از ما منتشرشده است با عنوان نقد ادله‌ی خلافت. دیگر غیرازاین برایشان دلیل نیافتم. هرچه ۳۰۰ تا کتاب بیشتر را زیرورو کردیم، دیدیم ادله‌شان دیگر بیش از این نیست. همه را بردیم و نقد کردیم و از خودشان کمک گرفتیم و خودشان هم نقد کردند و خودشانه هم ایراد گرفتند و آخرش هم هیچ‌چیز نمی‌ماند. نَه آیه و نَه روایت و نَه اجماع، فقط یک‌چیز می‌ماند. دلیل بر خلافت اولی، امضاء دومی است. والسلام. دومی فرمودند باید اولی باشد. چشم! تمام شد.

پیامبر بفرمایند؟ نخیر حق ندارد! خدا بفرماید؟ نخیر حق ندارد! کتاب نقد ادله‌ی خلافت هست. ۷۷۶ صفحه است و مصادری که مراجعه شده است بیش از ۲۲۰ تا هست.

به این نتیجه رسیدیم که مشروعیت خلافت به نظر یک نفر است. اِنَّ الخِلافَه تَستُرُ عَن رأیی! ایشان فرمودند باید طرف خلیفه شود! و بعد هم ایشان هم به این‌طرف حواله داده‌اند. می‌شود دور! مشروعیت خلافت اولی به دومی است و دومی هم به اولی است. والسلام. غیرازاین هم نیست.

بنده بدون تعصب عرض می‌کنم. غیر از این‌که درس‌هایش را گفته‌ایم، سه سال ما روی این تحقیق کردیم که شده است این ادله‌ی ایشان. حالا بیایید این‌طرف نگاه کنید! یک آیه‌ی شریفه مطرح می‌شود، ۳۰ تا مدرک دارد. این‌ها در ارتباط با غدیر است. در ارتباط با امیرالمؤمنین در بعضی روایات داریم رُبعُ القرآن فینا. بعضی روایات داریم ثُلثُ القرآن فینا، یک سومش راجع به آل محمّد است.

ابن عباس می‌گوید هرکجا «یا ایها الذین آمنوا…» در قرآن آمده است و در مقام مدح است، اِلّا و لُبُّها گلش و لُبابُ ها عَلیُّ بنُ ابیطالب! اللهم صل علی‌محمد و آل محمد!

بعد ایشان حرف قرطُبی را می‌آورد، حرف قسطلانی را می‌آورد، اتهاماتی که این‌ها زدند، از صفحه ۴۲۳ شروع می‌کند تا ۴۴۷ بیست‌وپنج صفحه اتهامات را نقل می‌کند و جواب می‌دهد، هذا تادیبٌ لِلنَّبی و تادیبٌ لِحَمَلَهِ العِلم، چقدر شما قُرطُبی را می‌شناسید؟ از آن متعصبین است. می‌گوید وضو، مسح بر پا، از مسلمین قول طبری است و از غیر مسلمین قول شیعه است! خب اگر غیرمسلمان است که دیگر چرا وضو بگیرد؟! ولی تعصبش را ببینید! اینجا که به این آیه‌ی یا ایها الرسول بَلِّغ می‌رسد، می‌گوید خدا می‌خواهد پیامبرش و اهل علم را ادب کند که چیزی مخفی نکنند از معلوماتی که دارند و خداوند عزوجل می‌دانست که پیامبر چیزی را مخفی نمی‌کند، اصلاً صورت مصالح را پاک می‌کند، اصلاً این ربطی به غدیر ندارد. یک تذکر اخلاقی است. پیمبر من، علما، چیزی را مخفی نکنید. بعد یک حدیث می‌آورد که مسرق از یکی از زنان پیامبر نقل می‌کند که گفته است که مَن حَدَّثَکَ اَنَّ مُحَمَّدا کَتَمَ شَیئا مِنَ الوَحیِ فَقَد کَذِبَ! اگر کسی گفت که پیامبر اکرم از وحی چیزی مخفی کرد، دروغ گفته است. چرا؟ چون خدا می‌فرماید یا ایها الرسول بلغ ما اُنزِل الیه من ربک …یعنی تمام آیه را خلاصه می‌کند در یک بحث اخلاقی و والسلام. بعد شمشیر را از رو می‌بندد و حمله می‌کند به شیعه: قَبَّحَ اللهَ الرَّوافِض! روی روافض قبیح باد. چون این‌ها گفته‌اند که پیامبر اکرم کَتَمَ شَیئا مِمّا اَوحی الله اِلَیهِ بِالنّاس! شیعه‌ها می‌گویند که پیامبر اکرم بعضی از چیزهای وحی را که مردم به آن احتیاج دارند، مخفی کرده است. عجیب!

یک‌چیزهایی به شیعه نسبت می‌دهید که آن مسئله‌ی اصلی را پاک‌کنید که اصلاً روح شیعه هم خبر ندارد. یکیش همین. کدام شیعه گفته است پیامبر اکرم مخفی کرده است؟ کی گفته است؟ مثل همان قضیه‌ی نزول وحی که قرار بود وحی بر امیرالمؤمنین نازل بشود استغفرالله جبرئیل خیانت کرد و برد برای نبی مکرم! لذا شیعه‌ها در نمازهایشان سلام که می‌دهند می‌گویند جبرئیل خیانت کرد سه بار! خان الامین …

یکی از علمائشان گفت در کتاب کافی‌تان پر است! گفتم پر پیش کش! یک مورد برایم پیدا کن. من دست از عقیده‌ام برمی‌دارم. آن‌کسی که عقیده‌اش این باشد که جبرئیل خائن است، اصلاً مسلمان نیست.

در بحثی که با یک وهابی داشتم، نشسته بودم کنار قبر پیغمبر اکرم(خدا قسمت کند)، یکی از این چفیه قرمزها وهابی‌ها که خداوند رویشان را مقل قلبشان سیاه کند، این‌همه جمعیت همه را ول کرد آمد کنار من نشست که عمامه هم سرم بود. من مخصوصاً با عمامه می روم که آن‌ها که دوستان اهل‌بیت هستند، قلبشان و چشمشان روشن شود و آن‌ها هم که از این عمامه‌ها خوششان نمی‌آید، بسوزند. یکی از این‌ها آمد پیش من نشست. گفت انت مِن این؟ گفتم ایران. گفت یا مُشرِک! گفتم بازهم خدا را شکر در ایران به ما می‌گویند یا مفت‌خور! دیگر یا مشرک نمی‌گویند، کار به دین ما ندارند!

این خیال کرد من عربی بلد نیستم. دید نه از خودش بهتر بلدم. گفتم چرا مشرکم؟ گفت انتم تقولون علی رسول الله! گفتم استغفرالله! این بزرگوار رسول الله است، علی ولی‌الله است. گفت نه! شما می‌گویید علی رسول الله است؛ و شما می‌گویید جبرئیل خیانت کرده است. شما در نمازتان جبرئیل را لعن می‌کنید! گفتم عزیز من، شیعه یک گروه ناشناخته‌ای نیست! نزدیک پانصد میلیون شیعه داریم. حوزه‌های علمیه دارند، قم دارند، نجف دارند، ماهواره‌ها دارند، سیدی‌هایشان، کتابخانه‌هایشان، این در کتاب است که شیعه ها می‌گویند خان الامین؟ در کدام کتاب؟ گفت لیست فی هذه الکُتُب! در این کتاب‌ها نیست. گفتم فی اَیِّ کُتُب؟ پس کجاست؟ گفت فی کُتُبِکُم السِّرِیَّه!! در کتاب‌های سِریتان است! حالا به این من چه بگویم؟ گفتم شما هم همین‌طور، در تشهدتان می‌گویید اِنَّ الشیطان رَبّی و رَبِّ آبائی الاولین! عصبانی شد! گفت نحن نقول؟ گفتم بله! گفت کجا؟ گفتم فی کُتُبِکُم السِّرِیَّه! این‌قدر عصبانی شد، از جا پا شد گفت یا مشرک! با شما رافضه نمی‌شود حرف زد. گفتم خب حرف نزن! من که نگفتم که!

حالا برچسب زدن و دروغ که گمرک ندارد مالیات هم نمی‌خواهد… نشسته‌اند برچسب می‌زنند. شیعه ها می‌گویند امام زمان در سرداب غیبت کرده است، وقف غروب شد اسب می‌آورند هی می‌گوید آقا بیا آقا بیا! بابا الآن دیگر صحبت پراید و ماشین‌های … است. هنوز اسب می‌آورند؟ تازه کجا می‌برند؟ ۴۰۰ میلیون شیعه هر غروب می‌روند سامرا و اسب هم می‌برند می‌گویند ظاهر شو! خوب یک کسی که عقل داشته باشد این حرف‌ها را نسبت به شیعه می‌زند؟ این‌ها می‌خواهند شیعه را ساقط کنند. این‌ها می‌خواهند تضعیف کنند. هدفشان این است.

حالا اینجا آقای قرطبی چه می‌گوید؟ می‌گوید شیعه ها می‌گویند! آخر حرف شیعه ها این نیست! می‌گویند آیه راجع به غدیر است. تو صورت‌مسئله را پاک‌کرده‌ای می‌گویی شیعه‌ها می‌گویند پیامبر خیلی از حرف‌ها را کتمان کرده است. بعد آقای قسطلانی علاوه بر حرف او می‌گوید قالت الشیعه ان النبی کتم اشیاء علی سبیل التقیه! پیامبر خیلی چیزها را مخفی کرده است به خاطر تقیه! اینجا علامه‌ی امینی حمله می‌کند. می‌گوید ای‌کاش این دو نفر، یک مدرکی هم می‌دادند. نگو فی کُتُبِکُم السِّرِیَّه! خب یک مدرک هم به ما بده. یک عالِمی یک مؤلفی یک کتابی، این را گفته است. یا نه لیس للشیعه تألیف علی مُعتَقَداتِهِم! یا اصلاً بالاخره شیعه کتابی ندارد که شما همین‌طور قلم دست گرفته‌اید!

خدا آقای شیخ محمدرضا مظفر صاحب منطق و اصول فقه و ده ها کتاب، رحمت کند. می‌فرماید همه‌چیز جدید شده است. به قول امروزی‌ها وِرژِنِ جدید است، الا افتراء بر شیعه. همان ماست ترشیده‌های قدیم است. همان حرف‌های قدیم است. چیز جدیدی ندارند. چرا قسم را می‌گویند؟ می‌خواهند صورت‌مسئله را پاک کنند.

بعد آیه‌ی دوم را می‌آورد!

الیوم اکملتُ لَکُم دینَکُم و اتمَمتُ علیکُم نعمَتی و رضیتُ لکم الاسلامَ دینا!

اینجا در صفحه ۴۴۷، خدا آقای امینی را رحمت کند. چقدر با دقت منابع این را، ۱۶ تا منبع می‌آورد که این‌ها گفته‌اند این آیه در روز غدیر نازل شد. بعد می‌آید اشکالاتی را که بعضی ها گرفتند را به آن‌ها جواب می‌دهد.

بعد آیه سوم. سَاَلَ سائلٌ بعذاب واقع از همان اول شروع می‌کند مدرک می‌آورد. مدارک، هَروی صاحب تفسیر غریب القرآن سال وفاتش ۲۲۳ آقایان ۲۲۳ دوران کیست این فوت‌شده است؟ ۲۲۳ یعنی ۲۷ سال قبل از تولد امام زمان عج! یعنی دوران امام هادی و امام جواد و امام عسکری فوت‌شده است. ایشان می‌گوید سَاَلَ سائلٌ بعذاب واقع جریانش این است، این عین عبارتش است: «لَمّا بَلَّغَ رسولُ الله فی غدیر خُم ما بَلَّغ»، هنگامی‌که در غدیر پیامبر تبلیغ کرد، «شاءَ ذلِکَ فی البِلاد» این خبر تعیین امیرالمؤمنین به‌عنوان خلیفه در شهر و بلاد اسلامی پیچید، «اَتی جابر بنِ النَّضر». جابر ابن النَّضر کیست؟ حالا بعضی گفته‌اند حارث بن النُّعمان، بعضی می‌گویند جابر بنِ النَّضر. ولی آقای امینی می‌فرماید همین جابر درست‌تر است. چرا؟ چون امیرالمؤمنین پدر جابر را در جنگ بدر کُشت و این با ایشان پدرکشتگی دارد. قضیه‌ی تعیین امیر المومنین به همه رسید، این به‌عنوان معترض آمد نزد پیغمبر اکرم معترض شد. با تمام بی‌ادبی گفت «یا محمد! اَمَرتَنا من الله اَن نَشهَدَ اَن لا اِله الا الله و اَنّکَ رَسولُه»، به ما دستور دادی شهادت به وحدانیت خدا بدهیم، شهادت دادیم، به نبوت تو شهادت دادیم! (دارم برایتان ترجمه می‌کنم) گفتی نماز بخوانید، گفتی روزه‌بگیرید، گفتی حج بروید، همه را «قَبِلناهُ مِنک». بس نبود؟ «لَم تَرضَ بذلک؟» حتی «رفَعتَ بذب ابن عَمِّک» تا دست پسر عمه‌ات را گرفتی، «فسوَّلتَهُ علَینا» و این را بر همه‌ی ما برتر قرار داری؛ و «قُلتَ مَن کُنتُ مولاه فهذا عَلِیٌّ مولاه!» این کار ها چیست می‌کنی؟ «فهذا شَیئٌ مِنکَ ام مِنَ الله؟» این از خودتوست یا از خداست؟

 (حرف استاد:) بیچاره! از پیامبر هم باشد، «وَمَن یُطِعِ الرَّسول فقد اَطاعَ الله»، از پیامبر هم باشد «ما آتاکُمُ الرَّسول فَخُذوه!» از پیامبر هم باشد «اطیعوا اللهَ و اطیعوا الرسول!» بیچاره! تو مگر آیه را نخوانده‌ای که «و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هُوَ اِلّا وَحیٌ یوحی!» مگر آیه را نخوانده‌ای که «و لَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمین» جانش را می‌گیریم. «وَلَقَطَعنا» رگش را می‌زنیم! تو آمدی سوال کنی این از توست یا از خداست؟ خوب توجه کنید، «فَضَّلتَهُ عَلَینا» یکی از ادله‌ی آقایان برای خلافت فلانی، اصلاً دلیل افضلیت! اینجا این آقا از غدیر چه فهمید؟ افضلیت. بعد مسئله‌ی ولایت؛ «و قُلتُ مَن کُنتُ مولاه» از توست یا از جانب خداست؟ می‌گوید پیامبر اکرم فرمود «والذی لااله الا هو، هذا مِنَ الله» قسم به خداوند عزوجل، من از پیش خود چیزی نگفتم. حرف از جانب کیست؟ خداست. «ولا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَسارا».

این وقتی‌که از دو لب پیغمبر بشنود که پیامبر قسم خورد و فرمود و الله از جانب من نیست و الله حرف حرف خداست، این باید چکار کند؟ باید سجده‌ی شکر به جا بیاورد و بگوید الحمدلله که حق را از دو لب پیغمبر اکرم شنیدم و ایمان آوردم! اما نه! ناراحت‌تر شد. پیامبر را اهانت کرد و رفت طرف راحله‌اش که سوار راحله و مرکبش بشود، «توَلّی یُریدُ راحلتَه» رفت پارکینگ که سوار مرکبش بشود، با خودش غُرغُر می‌کرد. می‌گفت «اللهم اِن کانَ ما یَقولُ مُحَمَّد حَقّا»، خدایا اگر این حرفی که پیامبر زد حق است، «اَمطِر عَلَینا حِجارَه مِنَ السَّماء» باران سنگ‌بر ما بفرست «اَوِ ائتِنا بِعَذاب اَلیم!» یک عذاب دردناک بفرست. از آن دعاهایی بود که الحمدلله الحمد لله خیلی زود به اجابت رسید. می‌گوید «فَما وَصَلَ الیها» در مسیر سوارشدن بر مرکبش بود که خداوند عزوجل نه مطر، نه باران سنگ بلکه یک‌دانه سنگ. این ابابیل در آسمان می‌چرخند، مانور می‌دهند و منتظر فرمان هستند. فرمان داده شود لشکر ابرهه را از بین می برند. تو دیگرکسی نیستی! خدایا فرمان بده بر سر اسرائیل، بر سر آل سعود، بر سر آمریکا، بر سر دشمنان شیعه عذابت وارد بشود و خدایا این‌ها را نیست و نابودشان کن چون قصدشان نابود کردن ماست. خدایا اهدافشان را خودشان با هدفشان با آرزوهای ننگینشان به گور برسان!

خلاصه این آقا هنوز نرسیده، نمی دانم چه کار خیری کرده بود که دعایش الحمدلله خیلی زود مستجاب شد و «رَماهُ الله بِحَجَرٍ فَسَقَطَ عَلی هامَّتِه» هدف گرفت سرش را و از نقطه‌ی دیگر خارج شد «خَرَجَ مُن کذا وَقَتَلَه» همان‌جا کشتش. بعد می‌فرماید که «فَاَنزَلَ الله» خدا بعد از این قضیه این سوره معارج را نازل کرد. خب اولین کسی که این را گفته است کیست؟ چه سالی است؟ آقای ابوعبید هروی ۲۲۳ فوت‌شده است. چشم روی‌هم می‌گذارید؟ چشم می‌بندید و دهان باز می‌کنید و قسطلانی یک‌چیزی می‌گوید و سیوطی یک‌چیزی می‌گوید و قرطبی یک‌چیزی می‌گوید، چرا حاضر نیستید حق را بفهمید؟ یعنی این آقا هم که از علماء خودتان است دروغ می‌گوید؟ پس راستگویتان کو؟

 نگاه کنید در همین کتاب مناظره تا دستگیری در مدینه، اسم هریک از علماء خودشان را می‌آوردند، این حرف زشتی که می‌زد، می‌گفت این خیلی معذرت می‌خواهم می‌گفت این باد معده است! بازمی‌گفتیم فلانی می‌گفت این باد معده است. این بحث را عوض کن! می‌گفتم پس همه‌تان…! خب یک عالِم به من نشان بدهید! ما هرکدام را که می‌گوییم می‌گویید این‌جوری است که! عالِمتان کیست؟

 حالا شما هرکس که برخلاف اراده‌ی شما حرف می‌زند یک اَنگی به او می‌زنید این شیعه است! کتاب روزهای پیشاور را دیده‌اید؟ روزهای پیشاور! شبهای پیشاور را ۴۸ سال قبل مطالعه کردم. روزهای پیشاور به خیال خودشان رد کرده‌اند. چه ردیه‌ی سخیف، سخیف، از اول تا آخر مطالعه کردم، واقع مطلب آخر تکلیفم را نفهمیدم که بخندم یا گریه کنم! وقتی که می‌رسد به کتاب‌هایی که می‌خواهد رد کند، می‌گوید کتاب شواهد التنزیل را می‌آورید؟ این شیعه است. به چه دلیل؟ شما که می‌گویید شیعه مال صفوییّین است! این‌که ۵۰۰ سال قبل مرده است! این شیعه است! بعد می‌گوید بهتر دلیل بر شیعه بودن حسکانی صاحب شواهد التنزیل، یک دلیل خیلی محکمی می‌آورد! چیست آن دلیل؟ می‌گوید به این دلیل که این کتاب را وزارت ارشاد ایران چاپ کرده است. به به به! آفرین آفرین! چه دلیل‌های محکمی می‌آوری! حالا این کتاب که اصلاً در ایران چاپ‌نشده، شاید هم اصلاً اینجا نباشد، مدرکش هم ۱۲۰۰ سال قبل است و این‌جوری با جزئیات نقل کرده است!

خدا آقای امینی را رحمت کند ۲۹ مدرک برایش می‌آورد. بعد می‌آید با آقای ابن تیمیه طرف می‌شود. ابن تیمیه در نصب و دشمنی با اهل‌البیت معروف است. آمدند ۲۲ نفر از علماء اهل سنت ترکیه حدود ۵ سال قبل دفتر ما، چند تا از این‌ها خیلی متعصب بودند و من هم یک نفر. بحث مفصلی با این‌ها شد! همه‌شان هم طرفدار تقلیدی ابن تیمیه بودند به آن‌ها گفتم که من دو تا ایراد به امامتان دارم. اگر این دو تا ایراد حل شود، من با شما کنار می‌آیم. گفتند چیست؟ گفتم ایراد اول این‌که امامتان دروغ‌گوست. گفتند کجا؟ گفتم به‌دروغ چیزی به شیعه نسبت می‌دهد. ایشان می‌گوید شیعه‌ها می‌گویند جبرئیل خیانت کرده است و قرار بوده است علی نبی باشد، گفتند کجا؟ گفتم بده جلد اول منهاج السُّنَّه ابن تیمیه را نگاه کنیم. ایشان می‌گوید رافضی‌ها می‌گویند این را! گفت ها! این راجع به غُلات است! گفتم به ما چه ربطی دارد؟ این دارد علامه حِلّی را رد می‌کند. علامه حلی بزرگ ماست و پیشوای ماست و جزو غُلات نیست! خب برود با غُلات درگیر بشود. چرا در درگیری با شیعه و علامه حلی این حرف را می‌زند؟ یا برای من پیدا کن در کتاب‌های شیعه چنین مطلبی هست، یا قبول کن امامتان دروغ‌گوست. هیچی نگفتند.

گفتم اشکال دومی که به امامتان دارم این است که امامتان به امام مسلمین جسارت می‌کند، فحش می‌دهد و نسبت ریاست‌طلبی و دنیاطلبی می‌دهد. می‌گوید جنگ‌های علی بن ابیطالب استغفرالله برای دنیا بود. برای ریاست بود نه برای دیانت. گفتند کجا؟ گفتم علی بن ابیطالب امامی است مشترک بین همه، شما هم او را قبول دارید، گفتند بله! امام چهارم ماست. گفتم آیا تحمُّل می‌کنید کسی به امامتان نسبتی بدهد؟ گفتند نه ولی چنین چیزی نیست. گفتم کتاب را بیاورید، کتاب را نشان دادند، گفتم ببینید چه نوشته است؟! اِنَّ عَلیّا قاتَلَ للرِّئاسه لا للدّیانه! یعنی این‌همه خون ریخته شد به خاطر ریاست بود! یکی‌شان که تربیت‌شده‌ی آل سعود بود، دید نمی‌تواند منکِر شود خیلی عصبانی بلند شد گفت، نحنُ نُخَبِّئُهُ و لا نُکَفِّرُه! یعنی با این حرف می‌گوییم ابن تیمیه خطا کرده است ولی تکفیرش که نمی‌کنیم! گفتم آفرین. چقدر حرف قشنگی زدی! من یک کلمه‌ی علی را برمی‌دارم جایش می‌گذارم ابوبکر! می‌گویم اِنَّ اَبابَکر قاتَلَ للرِّئاسه لا للدّیانه! تُخَطِّئُنی اَو تُکَفِّرُنی؟

از جا پاشد خداحافظی هم نکرد. ولی دیگران قبول کردند. گفتند اگر ابن تیمیه این است نَتَبَرَّاُ مِنه! و من این را می‌خواستم. اظهار تبری! این ابن تیمیه است که می‌آید با این آیه و استدلال به این آیه طرف می‌شود. در جلسه‌ی بعد عرض خواهم کرد که ۸ تا اشکال می‌کند، یکی از دومی اَبرَدُ مِنَ الیَخ! همه را هم علامه جواب می‌دهد.

اتمام جلسه پنجم