نگاهی گذرا به کتاب شریف غدیر است به احترام آن روز مبارک این کتاب اسمش شده غدیر آیا ولی غدیر است؟
غدیر یعنی یک برکه، گودالی که در آن آب است یعنی جوب هم نیست تا برسد به رودخانه و دریا! آیا واقعاً این مجموعه در حد یک برکه است؟ یا دریاست؟ بنده بهعنوان کسی که این کتاب را چندین بار زیرورو کردم، تحقیق کردم میگویم، مجلداتش رو خواندم میگویم، این کتابی است که جز با الطاف الهی و عنایات امیرالمؤمنین، بشر نمیتواند بنویسد، از عهدهی یک نفر ساخته نیست، اولاً عنایات خدا و توجه امیرالمؤمنین هم مشهود داستان جریان کتاب صراط المستقیم از علامه امینی راجع به این کتاب است شنیدید؟
معجزهای که راجع به این کتاب است، مرحوم آیتالله سید عزیز طباطبایی زیردست علامه امینی بود و انصافاً از فضلا و متخصصین در این رشته بود، ایشان فرمودند که دنبال کتابی میگشت برای منابع کار خودش، کتاب از صراط المستقیم نباتی راجع به اعتقادات است.
آقایی در نجف اشرف این کتاب را داشت، آقای امینی میگوید: من رفتم در خانهاش، گفتم این ۱ هفته پیش من باش، گفت ابداً، گفتم یک روز پیش من باش، گفت ابداً، گفت بیایم در کتابخانهات، گفت رنگ کتاب هم نخواهی دید، میگفت، من رفتم به امیرالمؤمنین متوسل شدم، گفتم آقا این کار مال شماست، من این کتاب را میخواهم، به من انگاری الهام شد که کلید این مشکل دست پسرم هست. برو کربلا معهود نیست که علمای نجف تو هفته برن کربلا، شب جمعه میرفتند.
میگوید رفتم کربلا، زیارت امام حسین، بعد رفتم زیارت قمر منیر بنیهاشم، ظهر گرما از صحن مطهر بیرون آمدم که سوار ماشین بشوم، بیایم نجف، یک آقایی به ما رسید، گفت بیایید خانهی ما استراحتی بکنید، ناهاری بخورید، بعداً بروید، رفتم منزل ایشان، ما را به اتاق پذیرایی برد، گفت: آقا من پدرم فوتشده، یک سری کتاب و کتاب خطی دارد، من میخواستم در رودخانه بریزم تا من ناهار را آماده میکنم، شما کتابها را نگاه کنید، هرکدام را که خواستید، بردارید.
رفت که کارهای ناهار را انجام دهد، یکدفعه صدای علامهی امینی را شنید، گفت چه خبر است؟ آقا چرا گریه میکنید؟ فرمود من بقچه را باز کردم، اولین کتابی را که برداشتم، کتابی بود که من دنبالش بودم. اینها عنایات است، توجهات است، کتاب علامه امینی.
اگر بخواهیم راجع به خود غدیر صحبت کنیم همین یک جلد است «جلد یک».
جلدهای بعد مباحث بسیار مهم و جالب دارد، ازاینجا شروع کرده است اهمیت غدیر، تاریخ عنایت به حدیث غدیر بعضیها خیال میکنند حدیثی است، مندرآوردی، مثل ابن کثیر. خیر! این مندرآوردی نیست. شما مشکلدارید.
آقای امینی شروع کرده به طبقهبندی روات الحدیث من الصحابه، مگر شما نمیگویید محور صحابه است؟ من برای شما دهها نفر از صحابه را اسم میبرم که حدیث غدیر را نقل میکنند. جالب این است که امیرمومنان وارد کوفه که شدند، بعد از جنگ جمل، میدانستند جنگ صفین در راه است و خیلی از این صحابه شهید میشوند لذا اصرار داشتند صحابهای که آمدند یا بعداً ملحق شدند، از اینها اقرار بگیرد، جلوی نسل جدید کوفیها. نسل جدید بودند، پیامبر را ندیده بودند، چشمباز کردند کسان دیگری را دیده بودند.
لذا اخبار امیرالمؤمنین فضایل امیرالمؤمنین به آنها نرسیده بود. نگذاشتند برسد. غدیر نگذاشتند. آقای امینی قدم اولی که برمیدارد، راویان حدیث غدیر از صحابه، بعد راویان حدیث غدیر از تابعین، (تابع یعنی کسانی که صحابه را دیده یعنی نسل دوم) صفحه ۴۱ تا ۱۴۵ خودش یک رساله است از تابعین ۱۴۵ تا ۱۶۷ نام تابعین که حدیث غدیر را نقل کردند.
بعد میآید طبقات علما، کسانی که این حدیث را دستبهدست کردند، از قرن ۲. قرن ۲ یعنی از ۱۰۰ تا ۲۰.
حالا چرا ۱۰۰ را نگفت؟ علما چون تا ۱۰۰ صحابه بودند و تابعین هم بودند. بعضی از صحابه مثل عامر بن طفیل این بود تا بعد از ۱۰۰ هم بود طبقه اول از علما تعبیر کرده است روات قرن ثانی از ۱۰۰ تا ۲۰۰ از صفحه ۱۶۷ تا ۱۸۵ عالمانی که از طبقه دوم هستند و حدیث را نقل کردند. بعد علما قرن ثالث ۲۰۰ تا ۳۰۰ از صفحه ۱۸۵ تا ۲۲۱ طبقه چهارم ۲۲۱ تا ۲۳۵ بعد قرن پنجم ۲۳۵ تا ۲۴۶ قرن ششم از ۲۴۶ تا ۲۵۵ میآید تا قرن چهارده اینها همه شیعه نیستند، علمای اهل سنت هستند که حدیث را دستبهدست کردند.
ابوالحصین میگوید قضیه دروغ است غدیری نبود ذهبی متعصب ناراحت میشود میگوید این ناصبی است و الا غدیر دستبهدست نقلشده، طبری اسنادش را جمع کرده است، خودم دیدم ۴ جلد، یقین کردم که حدیث غدیر صحت دارد. کسی که فضایل علی علیهالسلام ره چه حق چ غیر حق رد میکند اما میگوید غدیر اینطور نیست. یقین دارم که قصه غدیری است.
مرحله بعد المولفون فی حدیث الغدیر کتابهایی که راجع به غدیر نوشتهشده را لیست میدهد، ۱۴ صفحه، ۳۱۳ تا ۳۲۷، فقط اسم کتابهایی که راجع به غدیر است، نوشتهشده.
بعد فصل زیبایی را باز میکند، پرونده جالبی را باز میکند، استدلال به غدیر را از خود امیرالمؤمنین شروع میکند.
امیرالمؤمنین به قصه غدیری استناد کرد که اینجا اسم میبرد، روز شورا چه لطمهای به مسلمین زدند، خود عبدالرحمن عوف لطمه شدیدی زد که الحمدلله سیلیاش را هم خورد. آن روز امیرالمؤمنین به اصحاب شورا راجع به غدیر بحث و احتجاج کرد.
نشستی بود در مسجد پیامبر اکرم ۲۰۰ نفر بودند، چند نفر از یاران پیامبر هم بودند. آنجا امیرالمؤمنین به درخواست مردم شروع کردند به گفتن فضایل خودشان. ازجمله جریان غدیر را پررنگ گفتند، کسی هم نتوانست انکار کند، حتی یک نفر.
این دو سال ۳۵ امیرالمؤمنین رهبه در یک زمین باز بود بالاتر از کوفه محل کار امیرالمؤمنین بود مراجعات به مولا آنجا بود. آنجا امیرالمؤمنین قضیه را پررنگ مطرح کردند. باز قصهای آنجا غیر از رهبه اتفاق افتاد که امیرالمؤمنین مطرح کردند، جریان فتنهی جمل. باز امیرالمؤمنین آنجا غدیر را اشاره کردند. حدیث رکبان ۱۰ نفر صورت هاشان رو پوشانده بودند، جلوی مردم، السلام علیک یا مولانا، چرا مولا میگویی؟ مگر شما عرب نیستید؟ گفتند چرا! پس عرب که دیگر مولا نمیگوید، مولا یعنی آزادشده است همپیمان است. گفتند مگر پیغمبر نفرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولا، ما اشاره به آن قصه داریم، باز یوم الرکبان باز موردی اتفاق افتاد که حضرت درخواست میکرد.
آقایان اینها نسل جدیدند، پیامبر را ندیدند، از قصهی غدیر ۲۵ سال میگذرد. بلند شوید شهادت بدهید.
انس ابن مالک شهادت بده، من پیر شدم یادم رفته است! خب چرا دروغ میگویی؟ وقتی امیرالمؤمنین به مدینه اجرت کردند، سن آقا ۲۱ سال بود و سن تو ۷ سال بود ۱۴ سال از آقا کوچکتر، آقا وارد کوفه شدند سنشان ۵۸ سال بود، سن تو آن موقع ۴۴ سال بود. بعد تو میگویی پیر شدم؟ یادم رفته؟ آقا نفرینش کرد.
۶ نفر بودند که حاضر نشدند شهادت بدهند تا نسل جدید مطلع بشوند. آقا این ۶ نفر را نفرین کرد.
در قصهها آمده و همهاش هم مستند است. مخفی کرد، گرفتار پیسی شد، یا آلزایمر گرفت، آدرس خانهاش را هم گم میکرد. چطور میگویید مولا استناد نکردند به قضیه غدیر؟ این موارد پس چه بود؟ این شواهد؟
خب بعد ازاینجا ایشان بحثی دارد، راجع به این حدیث.
باز روز صفین در جمع شامیها، آقا سخنرانی کرد و استناد به غدیر کرد، بعضیها مثل کبک سرشان را لای برف میکنند. آقا استناد کرده به غدیر برو ببین. پرونده احتجاجات امیرالمؤمنین را میبندد.
احتجاجات زهرای اطهر صلوات علیها به محمود ابن لبید را چه میفرمایند؟ به آن زنها که برای عیادت آمدند چه میفرماید؟ نسیتم یوم الغدیر چرا به کسی دیگری رای دادید از چه ناراحتید؟ با کسی رودربایستی ندارد، مداهنه نمیکند، ابداً حق او برایش ملاک از این ناراحت هستید؟ محمود ابن لبید به فاطمهی زهرا عرض میکند آنقدر که جو علیه غدیر است، حتی خودیها هم شک میکنند! میگویند نکند غدیر نیست! به فاطمه زهرا عرض میکند واقعاً علی وصی است؟ حضرت میفرمایند غدیر را فراموش کردی؟ پس غدیر آن جمعیت برای چه بود؟ چند تا سؤال پرسید، خانم جواب دادند. امام حسن مجتبی به غدیر استناد میکند. امام حسین به غدیر استناد میکند. پیامبر اکرم یا ایها الرسول بلغ و باقی اصحاب کسا مروج و مبلغ غدیر بودند و استناد به غدیر کردند.
اینها نقل شده از کتابهای اهل سنت است، چه کنیم که آنها میگویند هر چیز که در کتاب بخاری و مسلم نیست، قبول نمیکنند.
گاهی به آنها میگویم زشت است برای شما اینهمه امکانات دولتها دستتان بود، پولها دستتان بود، در طول این ۱۴۰۰ سال فقط ۲ تا کتاب نوشتید؟
بقیه چهکاره بودند پس؟ آخر اینکه در بخاری نیست، این دلیل است؟ مگر بخاری گفته هرچه که در این نیست، مستند نیست؟ خب ببینید حرف خودش را ذهبی نقل میکند، هرچه که در این کتاب آوردم، صحیح است و چقدر روایات صحیح است که من رها کردم ولی نیاوردم دلیل بر عدم صحت نیست.
من با یکی از آنها بحثم شد، گفتم ازدواج حضرت امکلثوم با فلانی هی مانور میدهید داماد علی و فاطمه است و فلان و فلان، گفتم نظرت در مورد غدیر چیست؟
گفت درست نیست، چون در صحیحین نیامده است. گفتم قصهی امکلثوم در صحیحین نیامده، در صحاح سته نیامده، پس صحیح نیست! گفتم اولین کسی که نقل کرده، طبقات ابن سعد ابن سعد ۲۲۸ فوتشده و شرححال علما را میآورد. میگوید، ۲۴۵ فوت شدند در قبر کتاب نوشته؟ یا زیاد شده؟ وقتیکه چیزی به نفعتان باشد، خودتان را به آبوآتش میزنید، اما چیزی که به نفعتان نباشد، در بخاری هم باشد، قبول نمیکنید. یکوقتی از علمای آفریقا که دکتری داشت، اهل مطالعه هم بود، واقعاً فاضل بود، از برادران اهل سنت بود، آمد دفتر من، میخواست چیزی بفهمد در مورد غدیر.
بحث شد ایشان فرمود که غدیر را قبول داریم اما دوستی است، من گفتم من هم محب هستم، کتاب مسلم را باز کردم، گفتم امیرالمؤمنین و عباس رفتند نزد دومی حدیث رو براش خواندم گفتم دومی رو کرد رو به امیرالمؤمنین و عباس و گفت: ……………
سؤال میکنم ولی به چه معناست؟ فکری کرد گفتم اگر فلانی بگوید ولی به معنای جانشینی است و سرپرستی؟ گفت: بله اما اگر رسول خدا بگوید ولی به معنای چیست؟ دوستی! به خدا قسم آنقدر بلندبلند گریه کرد، گفت به این واضحی بعد ما اینقدر دور بودیم، ولی رو پیامبر فرمود جانشین، به این واضحی! به همین قرینهای که همینجا هست، بعد به پرو پای ما پیچید، گفت شما خائن هستید! گفتم چرا؟ گفت چرا نمیاین از ماهوارهها، رسانهها، بگویید من که قانع شدم میلیونها مثل من گمراه هستند. آنقدر که اشتباه بهشتن گفتند و سرشان را پر کردند. این مطالب به گوششان نخورده است. من از این به بعد تغییر عقیده میدهیم.
برایشان بیاننشده است. همه را نمیتوانیم بگوییم، همه معاند هستند، مخالف هستند، معاند نیستند. اگر برایشان تبیین کنید، جلو میآیند.
در شمال سوریه ۲۵ سال قبل، رفته بودم خانهی پسر یکی از علما، مرحوم ناجی، پسرش میگفت پدرم از علمای متعصب اهل سنت بود، ادلب، منطقهی زرزور، نزدیک ترکیه، همه ما سنی بودیم، منطقه همه سنی بودند. آقای شیخ محمد انتاکی از ترکیه آمدند، دیدند پدرم کتابی نوشته مذهب اهل البیت. آمد پیش پدرم، وقت ظهر مثل اهل بیت وضو گرفت، پدرم تعجب کرد گفت که این چه وضویی است؟ گفتم وضوی اهل بیت، گفت اگر تو ثابت کردی این وضوی اهل بیت است من شیعه میشوم. ۴۰ روز باهم بحث کردیم پدرم قانع شد، با اینکه خط پدرم، مذهب پدرم، غلط بود با اینکه پدرم متعصب بود. میگوید پدرم با عصبانیت داخل کتابخانه رفت، کبریت زد کتابخانه را آتش زد. گفت پدرم گفت این بخاریها کاری کردند که من گمراه شدم، از فهمیدن حق، من را تأخیر انداختند و شیعه شد. دادگاهها احضارش میکردند، مردم با گوجه استقبالش میکردند. مردم ماشین سوارش نمیکردند بهظاهر با چه ذلتی زندگی کرد، اما ۵۰۰ خانواده را شیعه کرد. شما بروید حقیقت را تبیین کنید، دور از تعصب شما حق رو بگویید، وقتیکه فهمید خودش برمیگردد.
من سفارش میکنم سفارش متواضعانه، کتاب مستبصرون را بخوانید، کتاب کسانی که اهل سنت بودند و شیعه شدند را ببینید. جرقههای شیعه شدن چه چیزهایی بودند؟ از همانها استفاده کنید.