بسم الله الرحمن الرحیم
نشست اول: «تبین مفاهیم اقتصادی مرتبط با گرانی»
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «غلاء السعر یُسیءُ الخُلق و یذهب الامانه و یَضجُرُ المرء المسلم» گرانی قیمتها، اخلاق و رفتار مردم را بد میکند و امانتداری را از بین میبرد و فشار و سختی مردم مسلمان را به ستوه میآورد. موضوع بحث در سلسله مباحث چالش تحول، گرانی و تورم است.
رابطه بین گرانی و تورم
یکی از شبهاتی که ممکن است مطرح شود، این است که در اسلام در مورد قیمت گذاری و گرانی و… بحثی نشده است! حدیث مشهوری از پیامبر(ص) است که«إِنَّمَا اَلسِّعْرُ إِلَى اَللَّهِ» همانا قیمت گذاری ها دست خداوند است. یعنی گرانی و ارزانی دست او است. (ممکن است این روایت توجیهی برای برخی گرانی هایی که توسط ما و دولت و انتخاب هایی که انجام می دهیم، باشد لکن این ها تورم است و با گرانی ها فرق دارد.)
تفاوت گرانی و تورم
گرانی، در مورد قیمت یک کالا بوده اما تورم، در مورد سطح عمومی کل کالا است. مثال؛ در زمانی که قیمت تمام کالا ها ثابت هستند و فقط قیمت قلمی که در دست من است، افزایش پیدا کند، شما می گویید این گران شد! این یعنی گرانی. یعنی همان قیمتی که رسول الله برای آن قیمتگذاری نمیکند. می فرماید قیمت گذاری دست خدا بوده و مردم به آن احتیاج داشتند و کمبود رخ داده است لذا قیمت ها بالا رفته است. پس گرانی در مورد کالاهای محدود و تک کالا است. در اصطلاح اقتصادی به آن، قیمت نسبی می گویند. یعنی قیمت یک کالا نسبت به سایر کالا ها افزایش پیدا می کند. در زبان ریاضی این طور نوشته می شود px/py. پس گرانی برای یک مجموعه محدود از کالا می باشد ولکن زمانی که تورم اتفاق می افتد، نه تنها قیمت این کالا بلکه قیمت تمام کالا ها افزایش پیدا می کند. پس تورم یعنی افزایش سطح عمومی قیمت ها. به عبارت دیگر، زمانی که تمام قیمت ها افزایش پیدا کرد، ما با مقوله ای به نام تورم مواجه هستیم. با این توضیحات مشخص می شود آن گرانی که حاکم به آن کاری ندارد، کدام یک است؟ گرانی یک کالا؛ اما اگر که تورم حاصل شد یعنی همه کالا ها گران شدند، آن زمان چه اتفاقی می افتد؟ با مسئله تورم مواجه هستیم و باید ریشه یابی شود و اتفاقاتی که برای آن می افتد را بررسی کنند.
نکته
آیا حاکم با گرانی هیچ کاری ندارد؟ گاهی اوقات علت گرانی، گران فروشی است. برای مثال در بحث احتکار، حاکم اجازه ورود دارد. (این طور نیست که کالا را گران کنید و بگویید گرانی دست خدا است و…) گاهی اوقات گران شدن کالا ناشی از احتکار است و شریعت تمام طرق آن را منع کرده است. داستان ها و احادیث متعددی در این رابطه داریم. حضرت امام صادق علیه السلام در مدینه بودند؛ کمبود ایجاد می شود؛ از غلام خود پرسیدند که چه کردی؟ می گوید خاطرتان جمع باشد. ما طبق توصیه شما همان اول سال، گندم و جو و خوراکی که نیاز داشتیم را به اندازه کافی خریدیم و تا انتهای سال تامین هستیم و متضرر نخواهیم شد. حضرت، ایشان را تحسین فرموده و بعد می فرمایند: حال همه این ها را به بازار برده و بفروش! با تعجب می گوید آقا گندم نیست و قیمتش خیلی بالا می رود و روز به روز در حال افزایش است. آقا می فرمایند برو و این ها را بفروش و روزانه به اندازهی خوراک روز، گندم و جو از بازار با قیمتش خرید می کنی و می آوری. حضرت این کار را برای خرید و فروش انجام نداده بودند بلکه برای مصرف سالانه خود بوده است ولی از باب این که با عامه مردم یکسان شود، چنین دستوری دادند.
آیا در ابتدای کرونا شاهد تورم جدی بودیم؟ خیر؛ ولی قیمت برخی از کالا ها مثل ماسک به شدت افزایش پیدا کرد. یعنی اگر هر ماسک ۱۰۰ تومان بود، با افزایش تقاضا، قیمت آن به ۱۰۰۰تومان افزایش پیدا کرد. در همان زمان عده ای ماسک را احتکار کرده بودند. دولت در این مباحث باید ورود کند. پس از مواردی که دولت باید مداخله کند را برای شما مطرح کردیم. آن هم مقابله با گران فروشی است؛ حال به دلیل احتکار یا انحصار در بازار و سایر دلایلی که وجود دارد. برخی از گرانی ها هم هستند که دولت نباید در آن ها مداخله کند. مثل جریان عادی بازار. فلان کالا کمیاب و ارزشمند تر شده است و طبعا قیمت آن افزایش مییابد؛ این در حالی است که احتکار هم نکرده اند. فلان باربری باید حقوق کارگر خود را افزایش دهد لذا در باربری وسایل منزل باید نرخ بیشتری طی شود. در این مواقع مقابله دولت با گرانی معنایی ندارد. پس در هر گرانی دولت نباید دخالت کند ولی برخی از گرانی ها هستند (که دلایل آن را خیلی مختصر بیان کردیم.)، باید دولت مداخله جدی را داشته باشد.
تورم؛ تعریف اجمالی آن با عبارت «افزایش سطح عمومی قیمت ها» عنوان شد. این سوال ایجاد می شود که چرا تورم به وجود می آید؟! یعنی چرا تمام قیمت ها شروع به افزایش می کنند؟
تورم، دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد اما یک دلیل اصلی دارد که در همه تورم های اقتصادی دنیا دیده می شود و آن، این که تولید شما ثابت باشد ولی حجم پول افزایش پیدا کند. اگر این اتفاق در اقتصاد بیافتد، قطعا تورم حاصل می شود. یعنی همه چیز شروع به گران شدن می کند. (تذکر: این که می گوییم افزایش سطح عمومی قیمت ها، به این معنا نیست که همه قیمت ها به یک اندازه افزایش پیدا می کند بلکه ممکن است یک کالا ۵۰ درصد و دیگری ۳۰ درصد افزایش داشته باشد ولی در همه رشد قیمت ها مشاهده می شود.)
پس تورم ریشه های مختلف دارد ولی یک اتفاق در کل دنیا ثابت است یعنی اگر تولید ثابت بماند و حجم پول افزایش پیدا کند، تورم ایجاد می شود.
مثال؛ فرض کنید کل اقتصاد همین ۲۰۰۰تومانی که در دست من است را تولید می کند. اگر در کل اقتصاد ۲۰۰۰ تومان داشته باشیم، قیمت این قلم چند می شود؟ ۲۰۰۰تومان. اگر باز هم در اقتصاد ۱۰۰۰۰ تومان را تولید کنم، قیمت این کالا (قلم) در اقتصاد همان ۱۰۰۰۰تومان می شود. اگر به همین ترتیب پول را اضافه کنم، چه اتفاقی می افتد؟ تولید اگر ثابت باشد، دائما قیمت ها افزایش پیدا می کند. این را در یک نظریه مقداری پول گفته اند که ریشه اش به هیوم و برخی ها هم گفته اند که به ابن خلدون بر می گردد.
نظریه مقداری پول
Py=mv
قیمت(P) ضربدر تولید(y) در هر اقتصادی برابر است با پول(m) ضربدر سرعت گردش پول(v).
(m) پول، واسطه مبادله است. هر چیزی را که با آن بشود مبادله کرد، پول می گویند. پس پول یک وسیله مبادله قابل پذیرش برای همگان است. مثال: پول کویت که یکی از ارزشمندترین پول های دنیا است را در ایران شروع به مبادله کنید در اکثر مکان ها از شما قبول نمی کنند! چون واسطه مبادله مقبول نیست. هر چیزی که واسطه باشد؛ فقط پول فیزیکال و نقد نیست؛ حتی اوراق مشارکت هم قبول است.
(y) تولید چیست؟ یعنی تمام چیز هایی که در اقتصاد خود در یک سال تولید می کنیم. ارزش کالا و خدمات نهایی که در بازار است.
(v) سرعت گردش پول؛ پول را در حساب نگه نمیدارید بلکه میگیرید تا مبادله کنید. مثلا به من حقوق می دهند و با آن خوراکی خرید می کنم. پس این دارد می چرخد.
معادله ریاضی فوق را که انجام دهیم، به یک نتیجه ای می رسیم. آن هم نرخ رشد قیمت ها به علاوه نرخ رشد اقتصادی، با نرخ رشد پول به علاوه نرخ رشد سرعت گردش پول برابر خواهد بود(p+y=m+v). آن شرط ملاحظه کنیم تا فرمول برای ما راحت تر قابل فهم شود؛ اگر که رشدی در اقتصاد نباشد و تولید افزایش پیدا نکند(y=0)، چه اتفاقی می افتد؟ سرعت گردش پول و نحوه چرخیدن پول تغییری پیدا نمی کند(v=0). اگر پول افزایش پیدا کرد(m) با فرض ثبات سایر شرایط، قیمت(p) ها افزایش پیدا می کند. هر چقدر پول را زیاد کنید، سطح عمومی قیمت ها افزایش پیدا می کند. این اتفاقی است که در اقتصاد می افتد. در ایران هم این اتفاق افتاده است.
به همین دلیل باید ریشه تورم را بزنیم و یکی از ریشه های مهم تورم چیست؟ رشد حجم پول است. این توسط چه کسی انجام می شود؟ بانک مرکزی.
سطح عمومی قیمت ها
سطح عمومی قیمت ها را چگونه اندازه گیری می کنند؟ بانک مرکزی یک سبدی را معرفی می کند. می گوید در این سبد ۱۲ رده کالایی وجود دارد. (این ها را می توانید از طریق مرکز آمار ایران(amar.org.ir) مطالعه کنید.) خوراکی، آشامیدنی، سلامت، مسکن، دخانیات، ارتباطات، آموزش، حمل و نقل و امثال این ها. مرکز آمار این سبد را در روستاها از خانوار های مختلف در چند نوبت سوال می کنند؛ این سبدی که وجود داشته است را در حال حاضر چند خریدید؟ از این طریق گزارش تهیه می شود. با این کار شاخص قیمت مصرف کننده مشخص می شود. برای مثال قیمت ۱۰ سال قبل(سال۹۱) ۱۰۰ هزار تومان بوده است و به این سال، قیمت می گویند. این روند تحقیقات مداومت دارد تا سال ۱۴۰۱. برای مثال قیمت سبدی که در سال ۱۴۰۰ به ارزش ۵۰۰هزار تومان خریداری می کردیم و حال(۱۴۰۱) مثلا ۶۰۰هزار تومان شده است. ما به التفاوت این ها، میزان رشد تورمی است که وجود دارد.
در مثالی که زدیم، یک حساب و کتاب اجمالی داشته باشیم؛ برای این که میزان تورم را به دست بیاوریم می توانیم این طور حساب کنیم که ارزش سبد کنونی ۶۰۰ هزارتومان است اما در سال قبل ۵۰۰ هزار تومان ارزش آن بوده است؛ برای محاسبه نرخ رشد آن، تقسیم بر ۵۰۰ هزار می کنیم که نتیجه آن می شود ۱۰۰ هزار روی ۵۰۰ هزار برابر با ۲۰ درصد.
(۶۰۰،۰۰۰-۵۰۰،۰۰۰)/(۵۰۰،۰۰۰)=(۱۰۰،۰۰۰)/(۵۰۰،۰۰۰)=۲۰%
یک مثال جهت فهم راحت تر مسئله فوق بزنیم. سال گذشته وزن من ۱۰۰ کیلو بوده است و حال ۱۰۵ کیلو شده است. ۵ کیلو افزایش وزن داشته ام. این افزایش وزن من در تمام نقاط بدن من حاصل شده است. برای محاسبه درصد رشد، این کار را انجام می دهیم:
(۱۰۵-۱۰۰)/۱۰۰=۵%
میزان رشد وزن من ۵ درصد است. در مورد قیمت هاهم نیز اینگونه محاسبه می شود.
قیمت سبد را به روش فوق می سنجیم و محاسبه میزان تورم اتفاق می افتد البته این روش محاسبه، خیلی ساده است. این شاخص (که به آنCPI مخفف Consumer Price Index می گویند. یعنی شاخص قیمت مصرف کننده.) را برای سال پایه همواره ۱۰۰ می شود و سال های بعد را با آن مقایسه کنند. برای مثال، در حال حاضر شاخص ۳۹۰ است؛ سال گذشته مثلا ۳۰۰ بوده است. این شاخص ها را باهم تقسیم و شاخص بندی می کنند. ۳۹۰ منهای ۳۰۰ تقسیم بر ۳۰۰ نرخ تورم سالانه را به من می دهند.
(۳۹۰-۳۰۰)/۳۰۰=x(سالانه تورم نرخ )
پس سطح عمومی قیمت ها مشخص شد. من آن سبدی که داشته ام را می توانم ملاحظه کرده و با آن تورم را حساب کنم.
پس مرکز آمار، قیمت سبد را محاسبه و شاخص سازی کرد که فرایند آن بسیار ساده توضیح داده شد. حال آمار را منتشر میکند؛ یعنی تجربهای که مردم میکنند را با نمونهگیری از روستاها و شهرها برای ما عینی کرده و گزارش آن را هم ابلاغ میکنند. این گزارشها از دههی ۲۰ تاکنون وجود دارد و بهصورت ماهیانه گزارش میشود، شما برخی اصطلاحات در مورد تورم را شنیدهاید که یکی از آنها تورم نقطهبهنقطه است و بسیار از آن استفاده میشود.
تورم نقطهبهنقطه
«نقطهبهنقطه» چه میگوید؟ بهعنوانمثال من اکنون در تیرماه ۱۴۰۱ هستم، قیمتها نسبت به قیمتهای تیرماه ۱۴۰۰ چه تغییری کرده است؟ اگر به قیمتها توجه نماییم، ممکن است برخی از قیمتها کاهش و برخی افزایشیافته باشد؛ زمانی که تورم سالیانه حساب میشود، متوسط تغییر قیمتها از ابتدای سال تا انتهای سال حساب میشود ولی در تورم نقطهبهنقطه به اینکه در یک ماه چه اتفاقی رخداده توجه نمیکنیم، ارزانی شده یا کمتر گران شده است کاری نداریم، بلکه در این نقطهای که اکنون هستیم نسبت به یک سال قبل در همین نقطه که بودهایم چه مقدار قیمتها تغییر پیداکرده است لذا میشود نقطهبهنقطه؛ لذا اینها اصطلاحات مختلفی هستند که با همان شاخصِ گفتهشده، میتوان محاسبه کرد. ممکن است برای شما سؤال شود که در این سبد چه پارامترهایی وجود دارد و سهم هرکدام چیست؟ پیشتر بیان شد که ۱۲ گروه کالایی وجود دارد ولی سهم هرکدام از اینها، در این سبد چیست؟ (جهت ترسیم فضای ذهنی بیان میشود). حدوداً ۲۵ درصد این سبد، بحث خوراکی و آشامیدنی میباشد، تقریباً ۳۸ درصد این سبد سهم مسکن است. دخانیات در این سبد ۰۵/۰ درصد سهم دارد ولی آموزش و … حدود ۳ یا ۴ درصد است، جمع این ۱۲ گروه کالایی ۱۰۰ درصد میشود. اگر اینها را باتجربهی خود و عامهی مردم تطبیق دهیم متوجه خواهیم شد که تقریباً سبد درستی است؛ یعنی ما بیش از۱/۳ درآمد خودمان را بهصورت معمول صرف مسکن میکنیم و تقریباً۱/۴ هزینههای زندگیمان به هزینههای خوراکی و آشامیدنی اختصاص مییابد. مرکز آمار ایران بهصورت دقیق اینها را گزارش میکند (که در هر بخش آنیک تغییراتی ایجادشده است.)، مثلاً در سالهای اخیر اگر قیمت اینترنت افزایش پیدا نکرده باشد در این مورد ما شاهد تورم نخواهیم بود ولی در مابقی کالاها این اتفاق افتاده است. پس سهمها اینگونه تقسیمبندی شده است.
در سالهای مختلف هم این سهمها دائماً تغییر کرده و بهروزرسانی میشود تا سبدها، متناسب بازندگی مردم ایجاد شود. سطح عمومی قیمت که افزایش پیدا میکند، با این اهمیتها با یکدیگر جمع میشود و تورم را به ما نشان میدهند.
علل دیگر تورم
فشار عرضه و یا هزینه: بهعنوانمثال گران شدن سوخت در دنیا منجر به چه چیز میشود؟ افزایش هزینهی زندگی مردم، افزایش هزینهی تولیدات، افزایش هزینهی انرژیبخش صنعت، معدن و …؛ به دلیل این که در این مواقع قیمتگذاریهای ما دستوری و ثابت است، خیلی ممکن است مواجه با این موضوع نباشیم اما در کشورهای دیگر محسوس است. دیگر در اینجا لزوماً پول دخالت نکرده است بلکه یک عامل بیرونی روی اقتصاد تأثیر گذاشته است. سوخت گران شد و نتیجهی گران شدن سوخت، افزایش قیمتها شد، به این تورم فشار هزینه میگویند.
فشار تقاضا: در برخی از مواقع تورم، ناشی از فشار تقاضا است؛ البته اکثراً قائلاند که ریشهی اصلی فشار تقاضا، همان بحث پول است ولی تقاضا ممکن است به دلیل دیگری هم افزایش پیدا بکند، برای مثال، تورم انتظاری، که اینیکی از معضلات در علم اقتصاد است. زمانی که انتظار افزایش قیمت کالاها وجود داشته باشد، چه اقدامی انجام میشود؟ بهسرعت آن کالاها را خریداری میکنیم (این در حالی است که هنوز اتفاقی نیفتاده است.) این سبب میشود که قیمتها شروع به افزایش پیدا کند. پس تورم انتظاری، باعث افزایش تقاضا برای کل کالاهای اقتصاد میشود. درنتیجه تورمی که در دو سال آینده قرار بود رخ دهد، هماکنون اتفاق میافتد، کمبودی که قرار بود بعدا رخ بدهد، اکنون اتفاق میافتد، به این فرایند، پیشبینی تحقق زا میگوییم؛ یعنی من پیشبینی میکنم که محقق میشود و اصلاً نیازی به انجام کاری نیست ولی اگر تورم انتظاری در جامعهای افزایش پیدا کند، شما باید منتظر افزایش تورم در خود اقتصاد هم باشید، گویا خود، خود را محقق میکند. برای مثال، شما زمانی که کاری را انجام میدهید، اگر اعتمادبهنفس نداشته باشید و به خودتان باور نداشته باشید، قطعاً کار را خراب میکنید؛ زیرا اعتمادبهنفس ندارید، تورم انتظاری از همین سنخ است؛ زیرا تورمی که میخواهد رخ دهد، اتفاق میافتد. (ازآنچه که میترسیدید به سرتان میآید، رفتار خودمان هم تأثیر میگذارد. چرا؟ زیرا مردم بر اساس انتظاراتشان عمل میکنند.) ما در ایران تجربهی این را بسیار داریم؛ پس تورم انتظاری یکی از عللی است که فشار تقاضا را برای ما ایجاد میکند. حال به چه علت انتظارات در مقابل تورم ایجاد میشود؟ به جهت رفتار دولت، دولت پول بهاندازهی کافی ندارد، امسال وضعیت آن خوب نیست، نمیتواند مالیات بگیرد، نمیتواند نفت بفروشد و … ولی هزینه بسیار دارد. حقوق کارمندان را میخواهد افزایش دهد، طرح عمرانی بسازد و …، چه کاری کند؟ میگویند دولت قرض بگیرد، حال قرض را از کجا بگیرد؟ از بانک مرکزی، لذا چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ پول زیاد میشود. پس خود بودجهی دولت، تورم انتظاری ایجاد میکند. زمانی که اعلام میشود سال بعد مثلاً دستمزدها این مقدار افزایش پیدا میکند، میگویند پس کالاها هم گران میشود لذا شروع به خرید میکنند، تورمی که باید تا انتهای سال آینده رخ دهد، همان ابتدای سال محقق میشود.
پس یکی از کارهایی که حتماً باید صورت پذیرد، بحث تورم انتظاری است، در انتظارات، این نکته، نکتهی خیلی مهمی است که در شکلگیری انتظارات، فقط رفتار دولت مهم نیست بلکه شایعه پذیری هم بهشدت دارای اهمیت است، اینکه احساس شود برخی از اطلاعات ممکن است در شایعات بیشتر از واقعیات باشد، آن زمان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ انتظاراتتان نسبت به آینده خیلی بد میشود. برای مثال موجودی به نام دیو اصلاً وجود ندارد ولی بچه از او میترسد در اثر این ترس شب کابوس میبیند، یعنی چیزی که وجود نداشت منجر به یک اتفاق واقعی شد. گاهی اوقات این دیو سازی باعث شکلگیری انتظارات تورمی میشود، زمانی که تورم انتظاری شکل گرفت چه اتفاقی رخ میدهد؟ خود تورم هم اتفاق میافتد و این تأثیر شایعه است؛ یعنی یک موجود موهوم میتواند تورم واقعی ایجاد کند، اینیکی از شاهکلیدها است. لذا هرچقدر انتظارات تعدیل، واقعیتر و متناسب با واقعیات اقتصاد شود، میتوانیم تورم را بهتر از قبل کنترل نماییم.
مضرات و منافع تورم
منافع تورم:
۱. یکی از ریشههای تورم، پول است. دولت برای چه پول دارد چاپ میکند؟ به خاطر اینکه هزینه کند، این هزینهها را برای چه کسی دارد انجام میدهد؟ برای مردم؛ میخواهد به مردم خدمات بدهد. مثلاً میخواهد واکسن بخرد، راهسازی کند و هزاران کار مثبت دیگر انجام دهد ولی پول ندارد؛ چه اتفاقی میافتد؟ دولت استقراض میکند و کاری که به نفع ما است را انجام میدهد، نفع آن به همهی مردم میرسد. پس اینیکی از منافع تورم است، به دولت اجازه میدهد بیش از بودجه معین خرج کند چون خرج او به نفع مردم است.
۲. تورم چون قیمتها را تغییر میدهد، یک انگیزهای برای بخش خصوصی (که کار انجام میدهد و یک رونقی را برایش ایجاد میکند. به چه صورت این رونق را ایجاد میکند؟ برای مثال به شما اگر وام بدهند، میگیرید یا نمیگیرید؟ آنهم با نرخ ۲۷ درصد! ولی میگویید میصرفد! چرا؟ چون تورم نسبت به زمان بازپرداخت، بالاتر است.) میشود. لذا تورم باعث میشود که آن نرخ تأمین مالی شما، کم شود، انگیزه برای سرمایهگذاری و گسترش فعالیتهایتان بالاتر برود و باعث رونق اقتصادی شود.
رونق به چه معناست؟ یعنی بیکاری کم میشود؛ اصلاً اینجا یک رابطهای وجود دارد؛ یک شخص آماردان به نام فیلیپ که کار اقتصادی هم نمیکرد، صحبتی داشت که یک منحنی مشهور در اقتصاد دادند؛ به دوران آمار که نگاه کرد، گفت: هرزمانی که تورم بالا رفته است، بیکاری پایین آمده است. دلیلش را هم نمیدانست! اما حالا دلیل آن را بهطور مختصر بیان کردیم. (ولی این رابطه مشهور شد به منحنی فیلیپس)، تورم میتواند بیکاری را در کوتاهمدت کم کند ولی در بلندمدت هیچ تأثیری ندارد.
مضرات تورم:
۱. رجوع کنیم به حدیث ابتدای بحث که امانتداری کم میشود، سوء خلق ایجاد میشود و مؤمنین زجر میکشند، چرا؟ چون آنها نمیتوانند محاسبه کنند. برای مثال شما زمانی که خریدی را انجام میدهید، جنس شمارا وزن میکنند. شما اگر مطمئن نباشید که وزنهی او درست است، از او خرید میکنید؟ مطمئناً خرید نمیکنید چون به او اعتماد ندارید. در اقتصاد، پول چنین کاری را انجام میدهد. پول یک معیار سنجش است. در حدیث دیگری رسول خدا میفرمایند: درهم و دینار، خاتمهای خدا بر روی زمین هستند، آنها بهمنزلهی میزان هستند. کار مردم را درست انجام میدهند، پول معیار سنجش است. زمانی که این پول معیار باشد، الان با ۱۰ هزار تومان میتوانیم یک ساندویچ بخریم، فردا با همان ۱۰ هزار تومان نصف ساندویچ میدهند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ دائماً قدرت خرید من کم میشود و مانع برنامهریزی من میشود. حال نکتهای که وجود دارد، بیشتر مانع برنامهریزی چه کسانی میشود؟ کسانی که داراییشان پول است. چه کسانی داراییشان پول است؟ کسانی که دستمزد میگیرند. لذا بیشترین ضرر را چه کسانی میکنند؟ کسانی که دستمزدهای بهاصطلاح اسمی میگیرند، یعنی قیمت کارشان مشخص است. مثلاً قشر کارگر، روزی ۲۰۰ هزار تومان است، امروز با ۲۰۰ هزار تومان میتواند یک کار انجام دهد. فردا یک کار دیگر و فردا یک کار دیگر؛ پس تورم بیش از همه به ضرر افرادی است که دارای حقوق ثابت هستند. در همین تورم اخیر که اتفاق افتاد (تورم یعنی سبد مصرفی)، دهک آخر که پولدارهای جامعه هستند، یک تورم ۳۳ یا ۳۴ درصدی را تجربه کردند و اولین دهک که فقرای جامعه هستند، تورم حدود ۴۰ درصد را تجربه کردند. پس اینها بیش از همه متضرر میشوند.
۲. دومین ضرری که دارد چیست؟ توزیع درآمد را بدتر میکند، فقرا فقیرتر اغنیا غنیتر میشد.
۳. سومین اتفاقی که در اثر تورم رخ میدهد، تورم باعث میشود که هزینههای ناخواستهای برای تولید هم ایجاد شود برای مثال، ساندویچی که امروز با خانوادهتان صرف کردید و محاسبه کردید؛ در ماه بعد میخواهید یک ساندویچ دیگر بخرید؛ وارد آنجا که میشوید متوجه میشوید که دیگر توان سفارش نوشابه را ندارید؛ ماه بعد آیا شما به ساندویچی میروید؟ حتی اگر تورمی هم رخ ندهد، چون تجربهی بدی داشتهاید، به خاطر ترس اینکه توان خرید نداشته باشید، ترجیح میدهید که نروید. زمانی که هزینههای تولید در حال افزایش است، هرروز فرد با یک قیمت جدید مواجه میشود. سطح مبادلات پایین میآید.
۴. آخرین نکته اینکه قیمتهای نسبی دچار مشکل میشوند؛ ما در اقتصاد بیش از همه باقیمت نسبی سروکار داریم. زمانی که در آنها اختلال ایجاد بشود، سطح مبادلات پایینتر میآید.
جمعبندی
تورم پدیدهای است که حتماً یکی از علل آن رفتار دولت است ولی برداشتهای مردم از رفتار دولت و شایعه پذیری آنها هم میتواند به آن دامن بزند، دولت منتخب کیست؟ منتخب من، پس من اگر میخواهم کاری را انجام بدهم و رفتاری را اصلاح نمایم، باید انتخابهای خود را درست نمایم و سیاستگذار هم به همین ترتیب.
آخرین نکته
آیا اصلاح قیمتها معادل تورم هست؟ خیر، معادل تورم نیست. با همین ادبیاتی که بیان شد، میتوانیم خیلی راحت این را اثبات کنیم که اگر اصلاح قیمتها منوط به چند کالای خاص شوند، چون سطح عمومی قیمتها تغییر نکرده است، پس معادل با تورم نمیشود، اما اتفاقی که رخ میدهد چیست؟ اگر این قیمتهایی که اصلاح میکنم سهم عمدهای در هزینهی تولید و یا هزینهی خانوار داشته باشند، اینها میتوانند زمینهساز آغاز یک دور تورمی شوند، پس اگر من اصلاح قیمت کنم و ممکن است نتیجهی آن تورم شود، یعنی معادل هم نیستند، این اصلاح قیمتهای من باید یک اصلاح قیمت دائمی باشد. برای نمونه اگر که قرار است قیمت نان آزاد شود، دیگر نباید مجدد دستوری تعیین شود و باید آزاد شود، روزی که ارزان شد، دولت بگذارد ارزان شود.
مثال عینی: قانون هدفمندی یارانهها سال پایانش ۱۳۹۱ بود. در همان سال یک یادداشتی نوشتم، قیمت نفت در آن زمان (اواسط دولت آقای احمدینژاد)۱۰۰ دلار شده بود. قیمت نفت کاهش پیدا کرد حدود ۲۰-۳۰ دلار بود. قانون هدفمندی یارانهها که آنهم یک طرح اصلاح قیمتها بود چه چیزی میگفت؟ میگفت قیمت بنزین در سال پایانی باید ۹۵ درصد قیمت خرید بنزین روی عرشه کشتی در خلیجفارس بشود. (اصطلاحاً به آن قیمت فوب میگویند) در آن زمان، محاسبه که میکردیم، قیمت بنزین ۶۰۰ تومان میشد، دولت بنزین را چند میفروخت؟ بنزین سهمیه را ۴۰۰ تومان و بنزین آزاد را ۷۰۰ تومان، همان زمان به دولت پیشنهاد شد که قیمت فوب ۶۰۰ تومان است و همان را بفروش، قیمت را آزاد کن و خودت را از بند قیمتگذاری بنزین رها کن. دولت دید دارد ۷۰۰ تومان میفروشد! دیگر چرا ارزانتر بفروشد! مردم به ۷۰۰ تومان عادت کرده بودند و کسی صدایش درنمیآمد، لذا به فروختن ادامه داد.
اگر همان زمان زنجیره قطع میشد، دیگر ما و شما امروز نگران آزادسازی قیمت بنزین نبودیم، قیمت بنزین یک مدتی برای مردم ارزانتر بود و از آن استفاده کرده بودند و طبعاً سراغ گرانی آنهم باید میرفتند و دیگر دچار معضل تورم نمیشدیم. یک قیمت بود که تغییر میکرد و سایر قیمتها خیلی کمتر عوض میشدند.
ان شاءلله که این دوره، دولت جدی باشد و اگر فرایند اصلاح قیمتهایی را آغاز کرده به لوازم آن پایبند باشد. (زیرا با این چرخهای که بیان شد، ناخودآگاه این تورم را ایجاد کرده ولی اگر که واقعاً این اصلاح شود و از این به بعد باقیمت عادلانهای کالا را عرضه شود، یعنی دولت زمانی که کالا ارزان شد نیز کالا را به مردم ارزانتر بدهد؛ زیرا جنگ اوکراین دائمی نیست و تمام میشود و آن دوران ما شاهد کاهش قیمت نهادههای دامی و خوراکی و … خواهیم بود. آن زمان اگر قیمتها پایین آمد، متوجه میشویم که اصلاح قیمت، بهدرستی بوده است.) فکر میکنم دولت این سری اینچنین تصمیمی گرفته است که اصلاح قیمتها را بهصورت جدی انجام دهد.
و السلامعلیکم و رحمتالله