بسم الله الرّحمن الرّحیم
نشست دوم چالش تحول «بررسی سیاست ها و الگوهای پرداخت یارانه»
استاد: دکتر امیر احمد ذوالفقاری (عضو هیئت علمی و معاون آموزش دانشکده اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام)
یارانه؛ یکی از ابزارهای تأمین حداقل معیشت
یارانه یکی از ابزارها و سیاستهای حمایت معیشتی است که در خیلی از اقتصادها در مواقعی که بین سطح عمومی درآمد مردم و متوسط هزینههای خانوار (خصوصاً ناظر به تأمین حداقل معیشت) فاصله میافتد، استفاده میشود.
یعنی مقوله یارانه که در ادبیات اقتصادِ متعارف، از آن تعبیر به subsidy میشود، در واقع بهعنوان یکی از ابزارهای سیاست حمایتی استفاده میشود.
تعریف یارانه
کالای یارانهای کالایی است که با هزینه دولت به قیمتی پایینتر از قیمت واقعی خودش به فروش میرسد.
البته ارزان بودن کالا لزوماً به معنای یارانهای بودن آن نیست. بلکه ممکن است کالایی در منطقهای با توجه به شرایطی که عرضه و تقاضای کالا در آن منطقه دارد، ارزانتر فروخته شود.
پس یارانه مبلغی است که دولت به دلیل حمایت معیشتی و تأمین رفاه مصرفکنندگان جهت کاهش هزینههای اقشار آسیبپذیر جامعه به برخی از کالاها تخصیص میدهد تا آن کالاها با قیمت مناسب به دست مصرفکننده برسد؛ بنابراین فاصله بین قیمت واقعی و قیمتی که به دست مصرفکننده میرسد را یارانه میگویند.
تاریخچه یارانه در ایران
طی سالیان متمادی در مورد بسیاری از کالاها در کشور ما موضوع یارانه وجود داشته است. اخیراً در مورد برخی از کالاهایی که بهصورت یارانهای عرضه میشود صحبتهایی شده است و در طرح تحول اقتصادی دولت سیزدهم هم مورد توجه قرار گرفته است.
یارانه نان و کالاهای اساسی در بودجه کشور
مثلاً در بحث نان، دولت سالانه در لایحه بودجه که در مجلس تصویب میشود، بودجهای را بر اساس حجم نیاز سالانه کشور به نان که یک کالای یارانهای در کشور است، اختصاص میدهد و بر اساس آن یک قیمتی را تعیین مینماید. مثلاً امسال خرید قیمت تضمینی گندم، حدود یازده تا دوازده هزار تومان تعیین شده است.
یارانه نان در قالب خرید تضمینی گندم
البته خرید تضمینی دولت، درواقع از قیمت آزاد گندم پایینتر است چون در سالهای اخیر که کشور دچار شوک ارزی شده و نرخ ارز بالا رفته است، کالاهای تولید داخل برای صادرات جذابیت پیداکردهاند. اگر این کالاها در خارج از ایران فروخته شود، درواقع رقم بیشتری نصیب تولیدکنندگان گندم میگردد.
بههرحال، اخیراً یک افزایش قابلتوجه در قیمت خرید تضمینی گندم اتفاق افتاده است و دولت، گندم را ۱۲ هزار تومان از کشاورز میخرد؛ و آن را با چند برابر کمتر به قیمت ۶۵۰ تومان به نانواییهای دولتی و ۹۰۰ تومان به نانواییهای غیردولتی اختصاص میدهد. ملاحظه میکنید دولت بابت هر کیلوگرم نزدیک ۱۲ هزار تومان میپردازد اما برای تولید نان ارزان آن را با قیمت کیلویی ۶۵۰ یا ۹۰۰ تومان به نانواییها میفروشد. این یعنی یارانه؛
یارانه حاملهای انرژی
همچنین در مورد سوخت و حاملهای انرژی یعنی بنزین، گازوئیل، گاز، آب و برق نیز هزینههای تمامشده این اقلام برای دولت خیلی بیشتر از هزینهای است که مردم پرداخت میکنند و دولت مابهالتفاوت آن را در قالب یارانه میپردازد.
یارانه دومرحلهای بنزین!
بهعنوان نمونه؛ دولت برای بنزین دو مرحله یارانه پرداخت میکند. هزینه تمامشده بنزین برای دولت حدود لیتری ۶۰۰۰ تومان است. این لیتری ۶۰۰۰ تومان را دولت ۳۰۰۰ تومان به مردم میفروشد. پس اینجا یک مرحله یارانه است. مرحله دوم نیز سهمیه بنزینی است که هر خودرو ۶۰ لیتر در ماه (البته خودروهای شخصی) و موتورسیکلتها و همچنین خودروهای عمومی با سهمیههای متعدد، به مبلغ ۱۵۰۰ تومان دریافت میکنند.
یارانه برق
برای تولید یک کیلووات ساعت برق که نیروگاهها تولید میکنند بهطور متوسط ۲۴۰ تا ۲۵۰ تومان هزینه میشود (البته این اعداد مربوط به زمستان ۱۴۰۰ است) اما آلان بهطور متوسط به ازای هر کیلووات ساعت ۱۰۰ تومان از مردم گرفته میشود. این یعنی دولت برای برق یارانه پرداخت میکند. هزینه تولید یک رقم بالایی است ولی دولت ارزانتر به دست مردم میرساند. اینها عمدتاً یارانههای مصرف هستند.
یارانه تولید
البته یارانههایی هم به اسم یارانه تولید وجود دارد. مثلاً گازی که به نیروگاههای برق به قیمت پایین داده میشود، یارانه تولید است که فعلاً بحث ما ناظر به یارانه مصرف است.
بنابراین یارانه یک ابزاری برای پیادهسازی سیاستهای حمایت معیشتی است. وقتیکه حداقل معیشت مردم تأمین نباشد دولتها به سراغ آن میروند. مثلاً در همین ایام کرونا دولت به این سمت حرکت کرد و ارقام زیادی را برای حمایت معیشتی هزینه نمود.
تأمین حداقل معیشت فقرا؛ وظیفه حکومت اسلامی
این موضوع در ادبیات اسلامی هم تفصیلاً مطرح شده است که وظایف دولت اسلامی، تأمین حداقل معیشت مردم، است. در فقه عبارتهایی مثل «علی الامام» داریم یعنی بر حاکم اسلامی واجب است؛ در ساختار امروزی حاکم اسلامی همان «حکومت یا دولت» است.
چالشهای تعریف خط فقر
حداقل معیشت که در ادبیات اقتصادی از آن تعبیر بهminimum level of life میشود، همان مقوله خط فقر است، که در تعریف حد و نحوه محاسبه آنهم در ادبیات اسلامی و هم در ادبیات اقتصادِ متعارف بحثهای چالشی وجود دارد؛ در ادبیات اسلامی مواردی در مورد تعریف فقیر و مسکین و تفاوت میان این دو داریم. همچنین افرادی که مستحق دریافت زکات هستند در فقه و روایات، مورد بحث قرار گرفته است و اینکه چه کسانی مصداق فقیر و مسکین هستند. کسانی که مسکین یا فقیر هستند یعنی حداقل معیشت را ندارند پس باید برای آنان تأمین حداقل معیشت شود.
مستثنیات دین؛ حداقل معیشت برای مدیون
یا بهعنوانمثال در موضوع مستثنیات دِین، موضوع استطاعت برای حج و ورشکستگی مثلاً یک نفر که محجور میشود، در فقه گفتهشده است که بعضی از «ما یملک» او از دِینش استثناء است. برخی از آن مساله فقهی استفاده میکنند که آن موارد مصداق حداقل معیشت است. بر این اساس بااینکه فرد محجور است ولی نباید آن موارد از او گرفته شود؛ تا بتواند به حیات خودش ادامه دهد.
نمیتوان برای خط فقر عدد دقیقی بیان کرد
در اقتصاد متعارف نیز ادبیاتی در این زمینه وجود دارد که مثلاً کالری تعیین میکنند و میگویند اینقدر کالری باید فرد داشته باشد. این یک ادبیاتی دارد که هم اطلاعات دقیقی میخواهد و هم باید جنبهها و ابعاد مختلف آن را دید که البته با مجموعهای از چالشها همراه است. به خاطر همین نمیتوان برای خط فقر عدد دقیقی بیان کرد که مثلاً در ماه ۱۰ میلیون تومان است؛ اما آنچه مسلم است این است که حداقل معیشت به معنای همان حداقل کالری، یعنی حداقل پروتئین و مواد غذایی و حداقل مسکن و پوشاک، آلان و بهویژه در دوران کرونا و سختیهایی که برای مردم دنیا به وجود آمد این بحث دچار چالش شده است؛ بنابراین از حیث پژوهشی نیازمند کار علمی است که حد فقر چیست و چه میزان از ادبیات متعارف درباره خط فقر مورد تأیید اسلام است و چه مواردی را اسلام نمیپذیرد و آن سطح حداقلی از زندگی که وظیفه دولت اسلامی است که آن را تأمین نماید چیست؟
تعیین حداقل دستمزد ابزار حمایتی مناسبی از کارگر نیست
همچنین بحث تعیین حداقل دستمزدها هم یکی از ابزارهای حمایت معیشتی دولت است؛ بهطوریکه دولت هرساله حداقل دستمزد را تعیین میکند و یک کارگری که مثلاً کل وقت کاری خود را در یک بنگاه، در یک کارگاه و… صرف میکند، باید حداقل فلان مبلغ دستمزد را برای او در نظر گرفت؛ اما به نظر میرسد تعیین حداقل دستمزد ابزار مناسبی برای تأمین حداقل معیشت که بر عهده حکومت اسلامی میباشد، نیست؛ چراکه بار آن بر عهده کارفرمایان خصوصی قرار میگیرد.
البته بازار کار، باید بازار عادلانهای باشد که کارگران در مقابل کارفرمایان قدرت چانهزنی داشته باشند و بتوانند دستمزد مناسب خود را مطالبه کنند؛ اما وقتی چنین سازوکاری در بازار وجود ندارد، تحمیل کردن تأمین معیشت کارگر به کارفرما (درحالیکه وظیفه دولت است)، با آن بحث اولیه تناسب ندارد.
بنابراین حمایت معیشتی بر عهده دولت است و دولت باید با ابزارهایی که دارد به این وظیفه عمل نماید.
یارانه، یکی از ابزارهای تأمین معیشت
ابزار تأمین معیشت اقشار آسیبپذیر که بر عهده دولت است، یارانه است. گفته شد یارانه؛ فاصله بین قیمت تمامشده و قیمت مصرفکننده است، اما از بعد دیگری به مسئله نگاه کنیم، به اینکه کشور یک سری منابع ارزشمندی مثل گاز، برق، بنزین و … دارد. همه این منابع جزو اموال عمومی است.
آیا ارزانفروشی بنزین به نفع مردم است؟
عدهای معتقدند چون این منابع جزو اموال عمومی است پس باید به قیمت ارزان به دست مردم برسد؛ یعنی مثلاً چون بنزین برای مردم است، باید ارزان به دست مردم برسد و ما نباید قیمت بنزین را با قیمت آن در ترکیه، پاکستان و… مقایسه کنیم که لیتری ۳۰ هزار تومان است؛ بنابراین مفهومی به نام یارانه پنهان که دولت از آن سخن میگوید بیمعناست!
درست است که این اموال متعلق به مردم است اما آیا باید این اموال را دولت با قیمت پایین به مردم دهد؟! بحث بر سر این است که این بنزینِ متعلق به مردم را به چه نحو به دست آنها برسانیم که بیشترین منفعت را برای آنها داشته باشد؟ آیا بنزینی که جزو اموال عمومی است را ارزان در دسترس مردم قرار دهیم تا ثمره این ارزانی حجم زیادی از اسراف و قاچاق باشد و حجم مصرف کشور از نیاز واقعی ضروری، بهشدت بالاتر باشد؟
قاچاق و اسراف؛ نتیجه ارزانفروشی بنزین
یا اینکه بنزین را با قیمت واقعیتر (مثلاً قیمت فوب خلیجفارس که تقریباً نیم دلار است و به همین قیمت میتوان آن را در بازارهای بینالمللی فروخت) ارائه کنیم؟ تا اولاً جلوی اسراف گرفته شود و ثانیاً انگیزه قاچاق که یکی از معضلات مهم نظام یارانهای کنونی کشور است، از بین برود. درواقع با این کار ما میتوانیم بنزین را با همان قیمت فوب صادر کنیم و بعد پول آن را بین مردم توزیع کنیم.
یارانه آشکار و پنهان بنزین
درواقع یارانه آشکار بنزین، فاصله ۱۵۰۰ تومان یا ۳۰۰۰ تومان تا ۶۰۰۰ تومان است. ولی یارانه پنهان بنزین این است که ما میتوانیم بنزین را با قیمت ۱۲۰۰۰ تومان در بازارهای بینالمللی به فروش برسانیم و مابهالتفاوتش را به مردم برگردانیم تا آن مقداری که مردم در داخل بنزین را گرانتر خریدهاند، پوشش داده شود و البته از قاچاق و اسراف هم جلوگیری شود. بنابراین یارانه پنهان آن است که یک کالای ارزشمندی را به مبلغی که میتوانیم در بازارهای بینالمللی به فروش برسانیم، بفروشیم و آن پول را به مردم بپردازیم.
مدلهای حمایت معیشتی
در دنیا راهکارهای حمایت معیشتی به دو صورت است؛ یارانه قیمتی و یارانه درآمدی.
هر دو مدل در کشور وجود دارد. یارانه قیمتی هم خیلی قدیمیتر و هم در حال حاضر در اقتصاد ایران گستردهتر است.
یارانه قیمتی آن است که دولت با پرداخت پول، قیمت کالا را برای مصرفکننده پایین میآورد که مزایا و معایبی دارد.
مزایا و معایب یارانه قیمتی
اصلیترین مزیت یارانه قیمتی این است که کالاهای یارانهای مخصوصاً کالاهای اساسی مانند نان، بنزین، لبنیات، گوشت، روغن و… به قیمتی به دست مصرفکننده میرسد که عموم مصرفکنندگان با درآمد فعلی خودشان توان تأمین حداقلها را پیدا میکنند؛ اما در کنار این مزیت، معایبی هم وجود دارد.
افزایش قاچاق به کشورهای همسایه
یکی از معایبش، افزایش قاچاق است. قاچاق یک فعالیت اقتصادی است. قاچاقچیها از فاصله قیمتی یک کالا در داخل کشور و بیرون کشور، سود میبرند. وقتی این فاصله قیمتی زیادتر میشود انگیزه قاچاق نیز بالاتر میرود.
بهعنوان نمونه در سال ۱۳۸۷ که برای اولین بار بنزین در ایران سهمیهبندی شد که بنزین سهمیهای ۱۰۰ تومان و آزاد ۴۰۰ تومان شد. وزیر اقتصاد پاکستان اعلام کرد: پاکستان از واقعی سازی قیمت بنزین در ایران، رقمی معادل ۷ میلیارد دلار ضرر کرده است. کشورهای دیگری مثل ترکیه، افغانستان و عراق که فاصله قیمتی آنها با ما در مقایسه با پاکستان خیلی بیشتر است، حجم زیادی از یارانه بنزین کشور را استفاده میکردند.
ایران به امپراتوری بزرگ ایران یارانه میدهد!
همانطور که یکزمانی ایران امپراتوری بزرگ بود که همه کشورهای اطراف جزء ایران بودند، آلان مرزهای جغرافیایی ایران، مثل آن زمان نیست اما خرج همان امپراتوری بزرگ را ایران با یارانهای که از طریق قاچاق به آنها میپردازد، تأمین میکند. نتیجه چند برابر شدن مصرف کالای یارانهای، کسری بودجه دولت است.
مصرف بیشتر= یارانه بیشتر!
از دیگر معایب مدل یارانه قیمتی، عدم تناسب آن با موازین عدالت است. چون وقتی قیمت کالا ارزانتر میشود، فرد هرچه بیشتر مصرف کند، بیشتر از یارانه استفاده کرده است. مثلاً در بحث بنزین هر کس بیشتر مصرف کند یارانه بیشتری مصرف کرده است که خصوصاً در بحث بنزین کاملاً ناعادلانه و بهصورت ظالمانه است چون بسیاری از فقراء اتومبیل ندارند لذا از یارانه بنزین محروم میمانند.
بدهیهای انباشته دولت در اثر یارانه قیمتی
دولت این کسری بودجه ناشی از پرداخت یارانه قیمتی را یا باید از طریق صادرات نفت و یا مالیات تأمین کند و یا باید خلق پول کند که نتیجه آن ایجاد تورم است.
درواقع برخی از یارانههای قیمتی توسط دولت جبران میشود و برخی هم جبران نمیشود. آن مقداری هم که جبران میشود بهدرستی جبران نمیشود؛ یعنی دولت برای خرید کالای تولیدکنندگان یک سقف قیمتی تعیین میکند. بهعنوان نمونه قیمت تمامشده هر کیلووات ساعت برق، بهطور متوسط ۲۴۰ تومان است اما دولت از مردم ۱۰۰ تومان دریافت میکند، ۱۴۰ تومان فاصله قیمت واقعی و قیمت فروش را دولت پرداخت میکند؛ اما نصف نیروگاهها خصوصی است و دولت همه این مبلغ را به آنها نمیپردازد، فقط در حدی که سر پا بمانند، سالانه مبلغی پرداخت میکند و مابقی بهعنوان بدهی دولت به نیروگاه رویهم انباشت میشود.
یارانه درآمدی: پرداخت نقدی
یارانه درآمدی پرداخت مستقیم به مردم است. در مدل یارانه قیمتی، کالا ارزانتر به مردم میرسید ولی در این مدل، قیمت کالا همان قیمت واقعی است اما برای اینکه مردم قدرت خرید داشته باشند، به آنها پول پرداخت میشود. مدل یارانه درآمدی سازوکار مشخصی دارد. نظام هدفمندی یارانهها از این جنس بود که به مردم پول مستقیم پرداخت میشد.
مزایای یارانه درآمدی
اولین مزیت این مدل این است که تأمین حداقل رفاه مردم انجام میشود؛ یعنی هزینههای سبد مصرفی متوسط یک خانوار برآورد میشود و به همان اندازه به او پرداخت میشود. مزیت دیگر این مدل آن است که بهتناسب واقعی شدن قیمتها قاچاق کالا کم میشود. از دیگر مزایای این مدل این است که در این مدل دولت دچار کسری بودجه نمیشود. از دیگر مزایای این مدل میتوان به تخصیص بهینه منابع و … اشاره کرد.
معایب یارانه درآمدی و پاسخ به آنها
دو ایراد برای این مدل گفته شده است؛ تحمیل هزینه اضافی به دولت، ایجاد حق مکتسبه برای مردم.
در این مختصر سعی میکنیم همه انتقادات را بیان نموده و پاسخ آنها را نیز بیان کنیم.
نسبت به ایراد اول که تحمیل هزینه اضافی به دولت بود، باید گفت: درست است ۴۵۵۰۰ تومانی که دولت به مردم پرداخت میکرد، سالی حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان باید هزینه میکرد، اما در مقابل، هزینه بسیار زیادی که در مدل یارانه قیمتی بود، صرفهجویی شد. آیا موقع پرداختهای عمومی کشور که از منابع عمومی کشور برای کالای ارزان انجام میشود، دولت متحمل هزینه نمیشود؟ بالاخره به لحاظ هزینه و فایده مدل یارانه درآمدی هزینه کمتری دارد.
مهمترین ایرادی که منتقدین این مدل مطرح میکنند ایجاد حق مکتسبه برای مردم است. منظور از ایجاد حق مکتسبه این است که پولی را که ماهانه و مستمر به مردم پرداخت میشود، دیگر نمیتوان قطع کرد؛ چون مردم آن را حق خود میدانند!
پاسخ اشکال منتقدین مدل پرداخت یارانه درآمدی
این اشکال منتقدین دو پاسخ دارد؛ پاسخ اول: یارانه را با هدف تأمین حداقل معیشت مردم پرداخت میکنیم، وقتی معیشت مردم تأمین نیست و این مدل پرداخت یارانه بهینهترین مدل برای تأمین حداقل معیشت مردم است، پس چارهای جز اجرای این مدل نداریم. از طرفی اگر به این مدل اجرا نشود دولت برای اینکه این کارکرد را ایفا کند باید هزینه چند برابری متحمل گردد.
یارانه درآمدی مدلی است که در اقتصاد متعارف دنیا وجود دارد و در ایام کرونا بسیاری از کشورهای بهظاهر پیشرفته از جمله انگلستان به خاطر بهینه بودن این مدل به آن روی آوردند.
مواردی که یارانه را بهصورت مستقیم نمیتوان پرداخت کرد، راهکارهای اقتصادی دیگری مثل محاسبه با ضریب نرخ ارز دارد. درهرصورت ایجاد حق مکتسبه برای مردم را، نمیتوان بهعنوان عیب مدل پرداخت یارانه درآمدی به حساب آورد.
کاهش قدرت خرید یارانه نقدی در شرایط تورمی
برخی نسبت به این مدل پرداخت یارانه اینگونه اشکال وارد میکنند که از سال ۸۹ که این مدل در کشور اجرا میشود و ماهانه ۴۵۵۰۰ تومان بهصورت نقدی به مردم پرداخت میگردد، بعد از ۱۱ سال قدرت خرید این مبلغ تقریباً ۱۰ برابر کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین پرداخت یارانه درآمدی در شرایط تورمی اقتصاد ایران نمیتواند معیشت و نیاز مردم را تأمین کند. اگر دولت میخواهد تأمین معیشتی داشته باشد، باید برای مردم از طریق کالابرگ یا یارانه قیمتی قدرت خرید ایجاد کند.
پاسخ شبهه
درست است که باید قدرت خرید مردم حفظ شود ولی بنا نیست در پرداخت یارانه درآمدی مبلغ ثابت باشد بلکه همواره باید قدرت خرید حداقلی برای مردم ایجاد شود. هزینه حفظ قدرت خرید برای مردم از طریق یارانه قیمتی چند برابر هزینه یارانه درآمدی است.
دو مدل کلی یارانه درآمدی در دنیا
یارانه درآمدی دو مدل کلی در دنیا دارد؛
اینکه کدام مدل ارجحیت دارد، از دو حیث قابل بحث است؛ یکی از حیث نظری و دیگری از حیث اجرایی و عملیاتی؛ اما از حیث نظری، از منظر عدالت و آموزههای اسلامی، یارانه ترجیحی، ارجح است؛ بهطوریکه هر کس که فقیرتر است بیشتر بگیرد اما یک مشکلی که وجود دارد در بعد اجرایی مسئله است. اجرای سیاست یارانه ترجیحی نیازمند یک بستر اطلاعاتی بسیار دقیق و کامل است که از آن تعبیر به دهکبندی میشود.
معنای دهک
اگر جمعیت کشور را به لحاظ درآمدی از پردرآمدترین به کمدرآمدترین مرتب کرده و به ده قسمت تقسیم کنیم، آن ده درصد اول پردرآمدترین، دهک ۱۰ میشوند، ده درصد دوم پردرآمدترین، در دهک نهم قرار میگیرند و به همین ترتیب. چون در اینجا مبنای دهکبندی تعداد خانوار است و نه افراد، لذا تعداد اعضای دهکها با هم برابر نیستند بلکه تعداد خانوارها در هر دهک یکسان است. مثلاً اگر ما ۲۵ میلیون خانوار در کشور داشته باشیم، در هر دهک درآمدی ۲.۵ میلیون خانوار جای میگیرد که لزوماً تعداد افراد خانوار برابر نیست. چون ممکن است یک خانوار دو نفر جمعیت داشته باشد، خانوار دیگری چهار نفر و خانوار دیگری شش نفر و بالاتر.
دهکبندی صحیح در ایران کاری سخت و دشوار است
ازآنجاکه درآمد خانوارها یک امر کاملاً پویا است و اصلاً ایستا نیست و در طول زمان تغییر میکند؛ البته خانوارهایی که درآمد ثابت دارند و از ثبات نسبی برخوردار هستند، وجود دارند ولی همانها هم درآمدهای متغیری غیر از حقوق ثابت ماهانه دارند که خب بهراحتی قابل شناسایی نیست. ازاینجهت دهکبندی بر پایه درآمد، امری سخت و نیازمند سامانههای دقیق اطلاعاتی و پایگاههای بهروز آمار است.
پایگاههای اطلاعاتی کامل و بهروز در ایران نداریم!
بنابراین یارانه ترجیحی علیرغم اینکه عادلانه است نیازمند پایگاه اطلاعاتی بسیار دقیق است. کشورهای پیشرفته به دلیل اطلاعات دقیقی که از درآمدهای مردم دارند و در بازههای زمانی خیلی کوتاه این اطلاعات بهروزرسانی میشود، از مدل یارانه ترجیحی استفاده میکنند؛ اما در کشور ما اطلاعات دقیقی از درآمدهای مردم وجود ندارد، مسئولین وزارت رفاه میگویند اطلاعات ما از درآمدهای خانوارها بهشدت در بعضی از قسمتها دچار نقصان و چالش است.
اجرای یارانه ترجیحی در شرایط فقدان آمار جامع، با خطا همراه است
بنابراین اگر یارانه ترجیحی را اجرا کنیم ازآنجاکه اطلاعات دقیق نداریم ممکن است یک سری افراد فقیر در دهکهای با درآمد بالا قرار بگیرند. در این صورت پرداخت یارانه به هدف اصابت نکرده و حداقل معیشت او تأمین نمیشود؛ اما اگر درآمد پایه همگانی اجرا شود، درست است که ثروتمندان نیز از یارانه بهرهمند میشوند، اما اطمینان حاصل میشود که هیچ فرد ایرانی، بحران حداقل معیشت را ندارد. از طرفی میتوان یارانهای که به ثروتمندان پرداخت شدهاست را از طریق اخذ مالیات جبران کرد.
در سال ۱۳۸۹، فقر مطلق در ایران برطرف شد!
جناب آقای دکتر جواد صالحی اصفهانی؛ ایرانیالاصل ساکن آمریکا است. ایشان چند مقاله نوشته است و با عدد و رقم آثار سیاست هدفمندی یارانههای سال ۱۳۸۹ را بررسی کرده است؛ در سال ۱۳۸۹ مدل UBI یعنی همین درآمد پایه همگانی اجرا شد. ایشان دقیقاً با اعداد و رقم بررسی کرده است و گفته است در سال ۱۳۸۹ اتفاقی در ایران افتاد که در هیچ دوره زمانی از تاریخ ایران اتفاق نیفتاده است! آن اتفاق ریشهکن شدن فقر مطلق بود؛ یعنی همه مردم ایران بالای خط فقر آمدند.
باید فهم مردم از سطح خرد به کلان ارتقا یابد
یکی از مشکلاتی که در تبیین این موضوعات برای مخاطب وجود دارد، این است که این تحلیلها در سطح کلان اقتصادی است. ولی مردم فقط جیب خود و قیمت کالا را میبینند اما این تحلیلها که سیاستهای یارانه درآمدی بهتر از یارانه قیمتی است، در سطح کلان بودجه کل کشور است که کسری بودجه، قاچاق و… را کاهش میدهد.
کالابرگ همان درآمد پایه همگانی است
کالابرگ الکترونیک هم تأمین قدرت خرید برای عموم مردم است یعنی همان درآمد پایه همگانی است با این تفاوت که با کالابرگ فقط باید همان جنسی که اعلام میگردد خریداری شود و افراد نمیتوانند چیز دیگری خرید کنند. این درواقع نوعی دفع دخل مقدر است که عدهای از منتقدین میگفتند پولی که بهحساب افراد واریز میشود به سمت بازار ارز و سکه هدایت خواهد شد و موجب به هم ریختن این بازارها خواهد بود که از این طریق جلوی آن گرفته میشود.