در این چند دهه اخیر، فلسطین بهانهای برای کنار هم قرار گرفتن مسلمین و آزادگان جهان بوده است. میزان آزادگان نیز سالبهسال بیشتر میشود. این موضوع که فلسطین نقطهٔ توجه جهان اسلام و آزادگان است، یکی از مسائلی است که دشمن، هم از آن متعجب است و هم آن را هدف قرار داده است. فلسطین که شعله میگیرد، جهان متأثر میشود. هیچ جای جهان این شکلی نیست. در جنگهای ایران، عراق، اوکراین و افغانستان اینگونه نبوده است. گویا خداوند اراده کرده است که مرکز تحریک آزادگی را در فلسطین قرار بدهد. شاید یکی از دلایلش این باشد که شقیترین انسانها و دشمنان الهی هم جزء اسرائیل است. آرماگدون و منطقهٔ جنگ نهایی هم همان جاست. تمام روایات تورات، انجیل و اسلام جنگ نهایی بین خدا و شیطان را در آرماگدون که منطقهای بین سوریه و اسرائیل است، میدانند. داستان فلسطین، داستان جمهوری اسلامی، انقلاب و مسلمانان نیست؛ داستان فلسطین، ارادهٔ خداوند برای توجه جهانیان به نقطهای است که قرار است جنگ نهایی در آن اتفاق بیفتد. دلیل اینکه انقلاب اسلامی، بازوهای اصلیاش را دور مرز این منطقه چیده است، این نیست که بخواهد جلوی اسرائیل بایستد که به ما حمله نکند. وسعت اسرائیل در حد و اندازهٔ حمله به ایران نیست. در جنگ، یکی از عناصر اولیه مساحت است. برای همین دنبال تجزیهاند. همهٔ ادیان الهی روی این منطقه حساس هستند. فلسطین، محل درگیری قوای الهی و شیطانی است و اگر آمریکا شیطان بزرگ باشد، تمام هم و غمش را برای آن منطقه میگذارد.
شیطان، برای آن جنگ سخت از کانال جنگ نرم نیرو میگیرد. کسانی هستند که وقتی در جنگ نرم فریب میخورند، تا آخرش میروند. کسانی که در جنگ نرم فریب میخورند؛ اما به جنگ سخت که میرسند به هوش میآیند و به سمت سپاه حق برمیگردند. کسانی که ساکت هستند. در جنگ نرم، آنجا مرز مشخص میشود که تمام موضعگیریهای فرد با دشمن کاملاً یکی میشود. موضعگیریها هم ۲ مدل است: همسو با دشمن میجنگد. سکوت میکند و میگوید: «چهکارش داری؟ پا روی دمش نگذار!» چشممان را نسبت به خودمان باز کنیم و یکبار دیگر خود را مرور کنیم. جبهه حق و باطل روشنتر میشود. وقتی از این جبهه با تمام نواقصش خارج میشوی، آن طرف ملزومات خودش را دارد. اگر رفتی باید تا آخرش بروی؛ آخرش یعنی اسرائیل. ملزومات خروج از جبهه حق این است که خدا را انکار کنی، به امام فحش بدهی و از اسرائیل حمایت کنی. خاکریز اول را نشکن. بشکنی، دشمن تا انتهای مرزت میآید. بعضی از دوستان نگاهشان زیادی رمانتیک است. مکتب رمانتیسم آدمها را طوری بار میآورد که در جهت جبهه استکبار جهانی کار کنند. در عمرش بغل گوشش یک ترقه نخورده است، از زیر لحاف پیام میدهد که «گندش را در آوردید، بزنید کار اسرائیل را تمام کنید دیگر»! فکر میکند انقلابی است! ته تند حرفزدن هیچچیز نیست! پنج دقیقه در یک عملیات مشابه شرکت کن، بعد تز بده! کل کسانی که از حماس حمایت رسمی کردند، ۴ کشورند. بقیه یا بیطرفاند یا سمت آن طرفاند. ما در این داستان باید چیزی تعریف کنیم که یکقدم جلوتر برویم و سود کنیم. از نظر من تا الان هم سود کردیم. هر اتفاقی در جهان میافتد، هر گروه نگاههای مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی مختلفی دارند؛ عدهای نگاهشان از اینها بالاتر و ژئوپلیتیک است؛ یعنی اینجا یک سری قواعد جهانی تغییر میکند. اسرائیل روی مرز قرارداد با جهان عرب بود که کلاً کنسل شد! این ژئوپلیتیک است. مساحت و جمعیت در جنگ خیلی مهم است. در این محوطهٔ کوچک مرز غزه، جنگیدن غیرممکن است. آنها میدانند و ورود این مدلی نمیکنند. خیلی عجول بار آمدهاید. ما در جنگ برای یک تپه شهدا، ۶ ماه شهید میدادیم تا یک تپه ۱۵۰۰ متری را بگیریم. قرار نیست امامزمان علیهالسلام ظهور کند و از ۸ میلیارد، ۷ میلیارد را بکشد، ما داریم هزینه آگاهسازی جامعه را میدهیم تا مردم جهان بفهمند ظلم یعنی چه. تکتک این بچههایی که دارند در غزه شهید میشوند علیاصغرهایی هستند که ۱۴۰۰ سال آگاهی ایجاد میکنند. داریم هزینه میدهیم. و اما اگر کار به جنگ رسید، در مملکت اسلامی حداقل مسلمانان همه باید بسیجی و نظامی باشند و آموزش نظامی را بلد باشند. جهاد اسلامی، حزبالله و حماس متخصصترینها در امر جنگ هستند. آقا فرمودند که آخر این داستان پیروزی است. همینالان هم پیروزی است