تدبیر امام حسین(ع) در حفظ امنیت اهلبیت و جلوگیری از تعرض دشمنان :
الف) كندن خندق در اطراف خیمه ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن:
حضرت دستور داد چادرها و خیمهها را به هم نزدیك كنند و در اطراف خیمهها خندقی حفر كنند و در درون آن خاشاك، هیزم و نِی بریزند تا هنگام شروع جنگ، خندقها را مشتعل سازند و دشمن، تنها از یك طرف با آنها بجنگد. به هر حال، مسأله حفر خندق و یا وضع خاشاك در آن وضع بحرانی با تعداد نفرات كم، علاوه بر نشان دادن تاكتیكهای نظامی حضرت اباعبداللّه(ع)، نشانه دقت ایشان در حمایت از اهلبیت خویش است.
مرحوم شیخ مفید در كتاب ارشاد مینویسد: «وَ اَمَر بِحَطَبٍ وَ قَصَبٍ كان من وراء البیوت ان یترك فی خندق كان قد حُفِرَ هناك و ان یُحرَقَ بالنار مخافة ان یأتوهم من ورائهم»(۱)
حضرت اباعبداللّه دستور داد هیزمها و نیها را از پشت خیمهها به درون خندقی كه حفر شده بود بریزند و آن را به آتش بكشند تا دشمن نتواند از پشت سر بیاید.
آیا خندق، شب عاشورا كنده شد یا قبل از آن؟ آیا به دست لشكریان حضرت كنده شد یا از قبل آماده بوده است؟ از عبارت ارشاد معلوم نمیشود. شاید خندق از قبل بوده و مسیر سیلاب و امثال آن بوده و حضرت آنجا را برای خیمه زدن انتخاب كرده تا در موقع مناسب از خیمه استفاده كند و ممكن است آن خندق در همان چند روز یا تنها در شب عاشورا حفر شده باشد كه در هر دو صورت حاكی از قوت، عزم، اراده و زحمت طاقتفرسای حضرت و اصحابش است.
ب) برپا ساختن خیمه ها به صورت نزدیك به هم و تو در تو ساختن طنابهای آنها و بالاخره هلالی قرار دادن آنها:
حضرت از حفظ امنیت خیمهها لحظهای غافل نشد و علاوه بر دستور آتش زدن هیزمهای خندق، در شب عاشورا فرمان داد تا خیمهها را به هم نزدیك كنند تا دشمن نتواند از لابهلای خیمهها رد شود.
شیخ مفید این حادثه را از قول حضرت سجاد(ع) چنین نقل میكند: در شب عاشورا نشسته بودم و عمه ام زینب به پرستاری من مشغول بود. پدرم و جُوْیَنْ ـ كه قبلاً غلام ابوذر بود ـ به كناری رفتند و او شمشیر پدرم را اصلاح میكرد و پدرم اشعار «یا دَهْرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَلیلِ …» را میخواند و تكرار میكرد تا من مراد پدرم را دریافتم [اشعار از بیوفایی دنیا و كشته شدن افراد خبر میداد] و دانستم كه بلا نازل شده است. عمهام نیز شنید و به گریه افتاد و از جا پرید. در حال حركت جامه اش به زمین میكشید، به نزد حسین(ع) شتافت و سر به گریه و ندبه گذاشت. حضرت نگاهی به او كرد و فرمود: «ای خواهر، شیطان بردباری تو را نرباید» و چشمهای پدرم پر از اشك شد … سپس حضرت بر صورت زینب آب پاشید و … آنگاه حضرت از نزد خواهرش به نزد اصحاب رفت و به آنان دستور داد تا خیمه ها را به هم نزدیك كنند و طنابها را در یكدیگر داخل كنند و خودشان بین چادرها واقع شوند و با دشمن از یك طرف مواجه شوند؛ در حالی كه خیمه ها پشت سرشان و جانب چپ و راستشان واقع شود و آنان را احاطه كرده باشد مگر از طرفی كه دشمن به سوی آنان می آید.(۲)
روشن است كه تاكتیك نظامی، بسیار دقیق بوده است؛ زیرا علاوه بر خندق كه مانع از تجاوز دشمن به خیمه ها میشده، طنابهای چادرها تو در تو واقع میشده تا دشمن نتواند از بین آنها عبور كند و محدوده میدان را نیم هلالی قرار داده اند و خودشان نیز در دهانه آن نیم هلال واقع شدهاند و علاوه بر مواجه شدن با دشمن از یك سو از سوی خیمه ها از هر گونه گزند و تجاوز در امان میمانده است.
ج) سخنان حضرت(ع) در قتلگاه:
پس از شهید شدن اصحاب و اقوام، همگان به سوی حضرت اباعبداللّه(ع) حملهور شدند. هر كس جلو میآمد از حضرت شكست میدارد تا اینكه عمرسعد فریاد زد: این مرد فرزند علیّ است: «هذا ابن قتال العرب» «این فرزند شجاعترین مرد عرب است». و دستور داد تا از هر طرف به حضرت حمله كردند و بین او و خیمه ها فاصله انداختند.
در این هنگام امام حسین(ع) فریاد كشید و فرمود:
«و یحكم یا شیعة آل ابیسفیان! ان لم یكن لكم دین و كنتم لاتخافون المعاد، فكونوا احرارا فی دنیاكم و ارجعوا الی احسابكم اذ كنتم اعرابا. فناداه شمر فقال: ما تقول یا ابنفاطمة؟ قال: اقول: انا الذی اقاتلكم و تقاتلونی، و النساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاتكم عن التعرض لحرمی ما دمت حیا»(۳)
«وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از معاد هراسی ندارید، در دنیایتان آزادمرد باشید و به حسب و شرافت خود نگاه كنید، چون شما عرب هستید. شمر ندا برآورد كه چه میگویی فرزند فاطمه؟ حضرت فرمود: میگویم من با شما میجنگم و شما با من، زنان گناهی ندارند. تا من زنده ام طغیانگران خود را از حرم و اهلبیت من بازدارید.»
بله حضرت با اینكه میداند تا لحظه ای دیگر هیچ مدافعی برای اهلبیتش نیست و تنها مدافع آنان نیز تا لحظات دیگر از پا درمی آید، ولی باز حاضر نیست ببیند اهلبیتش مورد هجوم دشمن واقع شوند و شرافت عربی آنان را گوشزد میكند تا شاید بدین وسیله آنان را از تعرض به زنان بازدارد. آیا این عمل حضرت درس حمیّت، غیرت و دفاع از تمام خانواده برای تمام مردان جهان نیست؟ آیا دوستداران حضرت نباید برای حفظ خانواده از تعدّی دیگران تلاش كنند؟
د) شایعه حمله به خیمه ها و تشنه برگشتن حضرت اباعبداللّه(ع) از فرات:
در كتاب مناقب آل ابیطالب، داستانی نقل شده كه مضمون آن چنین است:
حضرت اباعبداللّه(ع) پس از تنهایی و كشته شدن اصحاب و یاران، برای رفع تشنگی و تجدید قوا برای جنگیدن، به سوی فرات رفت. صف دشمن را شكافت و خود را به آب رساند. همین كه با اسب در شریعه قرار گرفت و دست به سوی آب دراز كرد، یكی از لشكریان عمرسعد فریاد زد:
«یا اباعبداللّه! تتلذّذ بشرب الماء و قد هتكت حرمك؟! فنفض الماء من یده و حمل علی القوم فكشفهم فاذا الخیمة سالمة.»(۴)
«ای حسین، آیا از نوشیدن آب بهرهمند شده و لذت میبری در حالی كه اهلبیت تو مورد تعرض واقع شده اند؟! حضرت آب را از دست ریخت و بر قوم حمله كرد، صف آنان را درید و خود را به خیمه رسانید، دید خیمه ها سالم است و مورد هجوم واقع نشده است.»
درست است كه حضرت میتوانست یك لحظه درنگ كند و آب بیاشامد و سپس به سراغ خیمه ها رود، ولی این عمل (ریختن آب و برگشتن با سرعت) نشانگر اوج اهتمام حضرت به حفظ حریم خویش از تعرض بیگانگان است به طوری كه آشامیدن آبی كه با رنج فراوان خود را به آن رسانیده، در نظرش كم اهمیت جلوه میكند و مهمتر اینكه دشمن نیز از این روحیه امام آگاه است و از آن سوء استفاده میكند و به دروغ شجاع میكند به خیمه ها حمله شده است و این مسأله آنقدر درنظر حضرت مهم است كه شایعه آن نیز حضرت را از آشامیدن آب منصرف میكند و به سوی خیمه ها میكشاند.
پي نوشت ها:
۱ـ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۵.
۲ـ همان، ص۹۳ و ۹۴ … ثم خرج الی اصحابه فامرهم ان یقرب بعضهم بیوتهم من بعض، و ان یدخلوا الاطناب بعضها فی بعض، و ان یكونوا بین البیوت فیستقبلون القوم من وجه واحد و البیوت من ورائهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم قد حفّت بهم الاّ الوجه الذی یأتیهم منه عدوهم»
۳ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳، ج۴۵، ص۵۱.
۴ـ ابو الفرج اصفهانی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۵۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۵۱