استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی
بسمالله الرحمن الرحیم
صحبت در دعای هشتم از کتاب شریف صحیفۀ سجادیه بود. آخرین جملهای که در مورد آن صحبت شد عبارت «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» بود. خدایا، از اینکه گناه صغیره را کوچک بشماریم به تو پناه میبریم.
در جلسۀ قبل نکاتی بیان شد مثلاینکه بعضی از مشکلات چیست که امام علیهالسلام به خدا پناه میبرد؟ اما چیزی که خیلی مهم است و روایت آن در جلسۀ قبل ناتمام ماند این بود که زید شحام از امام صادق علیهالسلام نقل کرد که امام فرمودند: «اِتَّقُوا اَلْمُحَقَّرَاتِ مِنَ اَلذُّنُوبِ» از محقرات بپرهیزید. وقتی زید از حضرت سوال کرد که محقرات چیست؟ حضرت فرمودند اینکه انسان یک گناهی انجام دهد و بعد بگوید خوش به حال من اگر غیرازاین چیزی نداشته باشم؛ یعنی این را کم میبیند.
امام در تبیین اینکه چرا از حقیر شمردن این گناهان بپرهیزید، فرمودند: «فَإِنَّهَا لاَ تُغْفَرُ» کسی که محقرات داشته باشد، این بخشیده نمیشود؛ یعنی گناه کوچکی که شما به خاطر آن بگویی خوش به حال من اگر غیرازاین را نداشته باشم، این بخشیده نمیشود.
کوچک شمردن گناه
بنابراین جا دارد که امام سجاد علیهالسلام به خدا پناه ببرد و درواقع به ما یاد دهد، زیرا ایشان که مطلقاً گناهی نداشتند؛ لذا من مطلقاً صغیره را نباید حقیر بشمارم؛ اگر این کار را کردم «فَإِنَّهَا لاَ تُغْفَرُ» بخشیده نمیشود. لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام در کلمات قصار ۳۴۸ از نهجالبلاغه فرمودند: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه» سختترین گناهان، گناهى است كه مرتكب آن آسانش انگارد و خُرد شمرد.
در جلسۀ قبل آیاتی خوانده شد و بیان کردیم که شاید برخی از افراد این آیات را دیدند و به این نتیجه رسیدند که انجام گناهان صغیره اشکالی ندارد؛ ولی واقعیت این است که آیات دیگر از قرآن کریم مقابل این است. بهعنوانمثال در آیه ۴۹ از سورۀ مبارکۀ خداوند میفرماید: «وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا» و کتاب اعمال نیک و بد خلق را پیش نهند، آنگاه اهل عصیان را ازآنچه در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان بینی درحالیکه (با خود) گویند: ای وای بر ما، این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته جز آنکه همه را احصا کرده است؟!
پس صغیره را جا نینداخته است، پس تو حق نداری «احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» انجام دهی و صغیره را کم بگیری. این افراد از صغیره ترسیدند، آنطرف فضا را دیدند، «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» را دیدند، عظمت عذاب آنطرف را دیدند.
«فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ» وقتی در این کتاب نگاه میکنند صغیره را میبینند و از صغیره میترسند، این یعنی کسی نباید اینطرف از کنار صغیره راحت عبور کند و بگوید: «حالا یک گناه کوچکی انجام دادیم، گناه کبیره که انجام ندادیم» لذا حضرت علی علیهالسلام فرمودند که این أشدّالذنوب است.
هر انسانی عمل خودش را میبیند
به همین جهت اگر شما آیات مختلف قرآن کریم را ببینید، مجدد میبینید که به این مهم پرداخته است؛ مثلاً به آیه ۳۰ از سورۀ مبارکۀ آلعمران توجه بفرمایید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا» روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را پیش روی خود حاضر بیند و نیز آنچه بد کرده؛ آرزو کند که ایکاش میان او و کار بدش به مسافتی دور جدایی بود!
هر انسانی هر عمل خیری که انجام بدهد را میبیند. کلمۀ «سوء» نکره است، یعنی یک گناه کوچک که انجام داده است، آن را میبیند؛ بعد این شخص «تَوَدُّ» آرزو میکند «لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا» ایکاش بین من و این گناه کوچک من فاصلۀ زیادی بود «مِنْ سُوءٍ» همین یعنی صغیره؛ یعنی این آدم آرزو میکند ایکاش بین این گناه صغیره من و خود من فاصلۀ زیادی بود که ما اصلاً همدیگر را نمیدیدیم؛ چون ثمرۀ صغیره را در آن روز میبیند که چه خبر است «يَوْمَ تَجِدُ» یعنی روز قیامت.
پس این نکته مهم است؛ اگر صغیره چیز معتنابهای نبود، این آدم وقتی این گناه صغیره را آنطرف میبیند، هیچوقت بین خودش و عملش آرزوی بُعد نمیکند. پس نباید مرتکب صغیره شد، نهتنها نباید مرتکب شد بلکه آن را نباید سبک شمرد، نباید حقیر شمرد. اگر انسان دچار «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» شد، باید پیامدهای آن را ببیند. خواندن همین دو آیه کافی است؛ یکی اینکه فردا آن را میبیند و اینکه آرزو میکند بین او و عملش فاصلۀ زیادی باشد.
پس اینکه حجت بزرگوار خدا امام سجاد علیهالسلام میفرمایند: «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» میبینید که حضرت چقدر دقیق فرمایش کردند. قبلاً عرض کردم که تمام فرمایشات حضرت ریشه در قرآن کریم دارد، قرآن کریم را باید خوب خواند تا فرمایشات حضرات علیهمالسلام را بهتر درک کرد.
إن شاء الله خداوند ما را از «احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» حفظ کند.
پناه بر خدا از تسلط شیطان!
عبارت بعدی «وَ أَنْ یسْتَحْوِذَ عَلَینَا الشَّیطَانُ» است. خدایا از اینکه شیطان بر ما مسلط شود به تو پناه میبریم. چرا امام سجاد علیهالسلام از اینکه شیطان بر انسان مسلط شود به خدا پناه میبرند؟
رویۀ ما اینگونه بود که اول بررسی میکردیم که چرا حضرت به خدا پناه میبرند و وقتی این را متوجه شدیم، با یک انرژی خاصی به خدا پناه میبردیم، هم در مقام تشریع و هم در مقام تکوین.
مادۀ «استحوذ» که از باب استفعال است، از مادۀ «حوذ» میآید، مادۀ «حوذ» در لغت به ران پشت پای شتر گفته میشود چون وقتی ساربان میخواهد شترها را به سمت جلو براند با وسیلهای که دارد به ران پشت پای شتر میزند و بهواسطۀ زدن ساربان نوعی تسلط بر شتر دارد. لذا «استحوذ» یعنی تسلط پیدا کردن، چیره شدن، غلبه کردن. این به لحاظ وضع لغوی بود.
اما اینکه امام علیهالسلام فرمودند: «وَ أَنْ یسْتَحْوِذَ عَلَینَا الشَّیطَانُ» خدایا به تو پناه میبریم از اینکه شیطان بر ما مسلط بشود، مشکل این کجاست؟
ثمرۀ غلبۀ شیطان
ازجمله مشکلاتی که وجود دارد، در آیۀ ۱۹ از سورۀ مبارکۀ مجادله بیان شده است: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ» شیطان بر (دل) آنها سخت احاطه کرده، میخواهیم ببینیم وقتی شیطان بر اینها تسلط پیدا کرد چه اتفاقی افتاد؟ «فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» ثمرۀ غلبۀ شیطان این شد که یاد خدا را از دل اینها میبرد، اینها خدا را فراموش میکنند. حالا سوال این است که فرضاً شیطان بر ما مسلط شد و من یاد خدا را فراموش کردم، چه میشود؟ مشکل اول در ادامۀ آیه بیان شده است: «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» اینها از حزب شیطان میشوند و حزب شیطان زیانکار هستند. انسانی که زیانکار است یعنی سعادتمند نیست و جا دارد که امام سجا علیهالسلام به خداوند پناه ببرند.
خودمان را فراموش نکنیم
مشکل دیگر در آیه ۱۹ از سورۀ مبارکۀ حشر آمده است: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ» مثل کسانی که خدا را فراموش کردند نباشید؛ اگر باشیم چه میشود؟ «فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُ» اگر کسی یاد خدا را فراموش کرد خداوند کاری میکند که این شخص خودش را فراموش کند.
اینکه خودش، خودش را فراموش میکند یعنی چه؟ یعنی این آدم فراموش چه کسی است! من کی هستم؟ من «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً» هستم، من مملوک یک مالکی هستم، درواقع تمام فرمایشات حضرت علی علیهالسلام در مناجات مسجد کوفه است. همۀ اینها را فراموش میکند. وقتی شخصی فراموش کند که مملوک و بندۀ کسی است، وقتی شخصی فراموش کند که ضعیف است، این شخص برای خودش استقلال قائل میشود و وقتی خودش را مستقل دانست دیگر حاضر نیست به حرف خدا گوش دهد. مشکل خود فراموشی این است و به همین جهت در ادامه آیۀ ۱۹ از سورۀ مبارکۀ حشر فرمود: «أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» فسق یعنی خروج از مسیر، فسق در لغت به همین معنا است.
کاملاً مشخص میشود که با صحیفه چقدر خوب قرآن را میفهمیم، برای اینکه قرآن را خوب بفهمیم باید صحیفه را خوب بخوانیم و بالعکس.
پس اگر شیطان بر کسی مسلط شد، این شخص یاد خدا را میبرد، اصلاً کار شیطان بردن یاد خداوند است. در قضیۀ حضرت یوسف علیهالسلام وقتی به شخصی که میخواست از زندان به نزد پادشاه برود به او گفت: «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ» مرا نزد سرور خود یاد کن؛ اما نتیجه چه شد؟ «فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد. چرا؟ چون اگر یاد میکرد و یوسف از زندان آزاد میشد، تمام پیشرفت مصر و تمام بهرهبرداری مردم از حضرت یوسف زودتر اتفاق میافتاد. ولی «فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ» چندین سال فاصله افتاد.
در قضیه حضرت موسی و خضر علیهماالسلام آیه میفرماید: «وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ» و آن را جز شیطان از یادم نبرد؛ یعنی برای اینکه موسی خضر را ببیند و آن اتفاقات بیفتد و کلاس درسی برای حضرت موسی باشد، این به تأخیر افتاد، شیطان از یاد برد، کار شیطان این است که هر چیز خدایی را از ذهن ببرد؛ لذا اگر مسلط شود انسان ذکر الله را فراموش میکند و بعد حزب شیطان میشود و بعد خاسر، بعد بهواسطۀ این «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ» میشود، وقتی خدا را فراموش کرد «فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُ» و درنتیجه «أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» میشود و نتیجۀ آن میشود: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ». این انسان شد ضالِّ مُضِلّ! انسانی که مورد ضلالت واقع شده است این انسان به هدایت رو برنمیگرداند.
اگر خداوند کسی را گمراه کند دیگر کسی نمیتواند او را هدایت کند و اگر کسی را هدایت کند دیگر کسی نمیتواند او را گمراه کند؛ اما در مقام تشریع چون شیطان بر او مسلط شد و یاد خدا را فراموش کرد، خدا نیز یاد او را از او فراموش کرد و جزو فاسقون میشود و درنتیجه میشود «إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» این انسان هر زمان که از دنیا برود عاقبت به شر شده است؛ بنابراین مجموعۀ آن چیزی را که امام علیهالسلام فرمایش کردند را دیدید که چقدر مهم بود.
«قَالَ لَهُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ اَلَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ اِبْنُ آدَمَ اِسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ» حضرت موسی علیهالسلام به شیطان گفتند: فرزند آدم چه کاری را انجام دهد تو بر او تسلط پیدا میکنی؟ «فَقَالَ إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اِسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ» شیطان گفت: زمانی که دچار عُجب شود و زمانی که عمل خودش را زیاد ببیند و زمانی که گناهش را در چشمش کوچک ببیند؛ بنابراین با همین سه جمله متوجه شدیم که چه کنیم تا شیطان بر ما مسلط نشود، درواقع راهکار عملی را متوجه شدیم.
إن شاء الله خداوند ما را از شر شیطان پناه دهد.
راهکار عملی
نکتۀ دیگر در زمینۀ راهکار عملی دعای ۲۵ صحیفۀ سجادیه است؛ حضرت میفرمایند: «الْمُعَوَّدِینَ بِالتَّعَوُّذِ بِک» خدایا، ما را از کسانی قرار بده که (از شرّ شیطان) زیاد به تو پناه میبرند. خداوند متعال در آیۀ ۹۷ و ۹۸ از سورۀ مبارکۀ مؤمنون همین نکته را توجه میدهد: «وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» و بگو: بارالها، من از وسوسه و فریب شیاطین (انس و جن) به تو پناه میآورم؛ و هم به تو پناه میبرم بار خدایا، از آنکه شیاطین به مجلسم حضور به هم رسانند (و مرا از یاد تو غافل سازند).
بگو من پناه میبرم یعنی همه پناه ببرید. این تَعَوُّذ و پناه بردن موضوعیت دارد. البته میدانید که شیطان مطلقاً در پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله مسلط نبود. امام صادق علیهالسلام فرمودند: «نَزَلَ اَلْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اِسْمَعِي يَا جَارَةُ» قرآن مانند اين ضربالمثل عربى نازل شده (كه گويند): به تو میگویم ولى اى همسايه تو گوش كن.
پس وقتی خداوند به پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله فرمایشی را دارند، برای این است که مؤمنین بشنوند و مدام بگویند: «رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»
قبلاً بیان شد که این خبیث چون جنسش از جنّ است لذا ناپیدا است، به همین خاطر ما نقش شیطان را بهعنوان دشمن پررنگ تلقی نکردیم، علیرغم اینکه قرآن مکرراً در مورد آن ما را بر حذر میدارد. نقش شیطان جدی است، چه ما جدی بگیریم یا نگیریم.۵۱۰۶۰۰۳۶۰۴۷۰۰۰۲۸۷۵۶۹۷۰۰۱
برای مقابله با شیطان شکرگزاری کنیم
تمام راهکارهایی که در مقابل دشمنی با شیطان برشمرده شد، اینجا نیز شامل میشود؛ ازجمله اینکه شکرگزاری خداوند را جدی بگیریم چون شیطان گفته کاری میکنم که اکثر مردم شکرگزار تو نباشند.
عبادت، ترک گناه و دعا
کار بعدی جدی گرفتن عبادت بود که حضرت در دعای ۱۷ فرمودند: «خدایا، شیطان را بهوسیلۀ عبادت خود از ما دور کن».
راهکار بعدی این است که انسان با تمام وجود سعی کند که گناه نکند، چون مورد شماتت شیطان واقع میشود.
راهکار آخری که در طول راهکارهای قبلی است دعا است که امام در ظرف دعا فرمایش میکنند، یعنی در مقام دعا به ما یاد میدهند: «اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِک حَتَّی تَحْبِسَهُ عَنَّا بِکثْرَةِ الدُّعَاءِ لَک فَنُصْبِحَ مِنْ کیدِهِ فِی الْمَعْصُومِینَ بِک» خدایا، این سلطنت شیطان را از ما بهوسیلۀ کثرت دعا دور کن، پس ما نیز در حفظشدگان خواهیم بود.
برگشتن زمانه
«أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» ینکبنا از مادۀ نکب میآید، نکوب یعنی انحراف از مسیر. «وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ» ولیکن آنان که به آخرت ایمان نمیآورند از آن راه راست برمیگردند. پیامبر تو مردم را به صراط مستقیم دعوت میکنی اما آن کسانی که به روز قیامت ایمان نیاوردند، این افراد از صراطی که تو دعوت میکنی منحرف هستند.
با توجه به این توضیحات که داده شد «أَوْ یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» به این معنی است که خدایا، به تو پناه میبریم از اینکه زمانه از ما روی برگرداند.
الآن زندگی عادی است، مشکل خاصی نیست که به خاطر آن بخواهیم سر به بیابان بگذاریم، اما گاهی اوقات زمانه بر ما عرصه را بهگونهای تنگ میکند که از نظر مادی بسیار اوضاع خراب میشود، ازنظر جسمی وضع بهشدت مشکلدار میشود، همزمان با این موضوع مثلاً در خانوادۀ پدر مشکلی ایجاد میشود، همزمان با این موضوع فلان مشکل نیز به وجود میآید و همزمان با این مشکلات هزاران مشکل دیگر رُخ میدهد، این است که میگویند: «زمانه از فلانی روی برگردانده است»
آیا زمانه بهخودیخود مستقل است؟ مگر روزگار چیزی است که به من اقبال یا ادبار داشته باشد؟ پس نقش خداوند کجا رفت؟ اگر خداوند هست، زمانه چهکاره است؟ چرا امام با این ادبیات صحبت میکند؟
درواقع یعنی به تو پناه میبریم از اینکه زندگی ما را بهگونهای رقم بزنی که ما همهجوره تحتفشار باشیم؛ اما دو مقام را باید موردتوجه قرار داد:
- خداوند فینفسه ورود پیدا میکند تا انواع گرفتاری به سراغ من بیاید، یعنی مستقلاً خداوند این کار را میکند.
- خودم باعث میشوم تا «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» بشوم.
قرآن کریم به هر دو بُعد پرداخته است؛ اما در مورد اول، شخصی هست که زندگی او همهجوره بر روال عادی و خوب پیش میرود، ولی خداوند بهیکباره برهم میزند؛ این در حالی است که شخص کاری انجام نداده بود که بخواهد تاوان آن را بدهد.
قرآن کریم ماجرای حضرت ایوب را نقل میکند. حضرت ایوب که کاری نکرده بود؛ در تاریخ آمده است که جناب ایوب علیهالسلام ازلحاظ مادی بسیار وضع خوبی داشتند، به لحاظ فرزند دارای چندین فرزند بود، ازلحاظ دام و باغ دارای دام و باغ خوبی بود، فقرای شهر سر سفرۀ او اطعام میکردند.
کار جناب ایوب بهجایی رسید که تمام باغات او خشک شد، تمام دامها تلف شدند، تمام فرزندان او مردند، زمانه از او برگشت تا جایی که برخی به او کنایه میزدند. این مثال در مورد مقام اول بود.
اما در مورد مقام دوم، در بین انبیاء مثل حضرت یونس، ایشان کاری کرد که خداوند او را تحتفشار قرار داد، کار ایشان یک ترک اولی بود، ایشان قوم خودش را به یکتاپرستی دعوت کرد ولی آنها ایمان نیاوردند و قرار شد عذاب به قومی که ایمان نیاورد نازل گردد، انتظار میرفت که حضرت یونس تا آخرین لحظه نزد قومش بماند، ولی ایشان زودتر بیرون رفت. در همین حال وقتی قوم ایشان مقدمات عذاب را دیدند ایمان آوردند و توبه کردند و لذا خداوند تبارکوتعالی عذاب را برداشت. ولی در آخر حضرت یونس را ماهی بلعید و سایر ماجرا که برای اطلاعات بیشتر میتوانید به قرآن کریم مراجعه کنید.
دقت کنید، در اینجا حضرت یونس علیهالسلام یک کاری کرد که زمانه برگشت.
پس اگر زمانه روی برگرداند، یا خداوند مستقلاً وارد عمل شده است که امام علیهالسلام از این نیز به خدا پناه میبرد. یا یک عملی انجام میدهیم که خداوند عرصه را تنگ میگیرد.
ما در ظرف زمانی سیدالشهدا علیهالسلام از هر دو مورد نمونه داریم.
جناب ابن عمیر از بزرگان کوفه بود، این قضیه مربوط به زمانی است که عبدالملک مروان، مصعب بن زبیر را شکست داد و مردم عراق با او بیعت کردند، ابن عمیر آمد کوفه، در دارالامارۀ کوفه کنار عبدالملک مروان نشسته بود، سر مصعب بن زبیر در مقابلشان بود و داشتند نگاه میکردند. در همین حال یکمرتبه ابن عمیر لرزید! عبدالملک مروان پرسید: «چرا لرزیدی؟» ابن عمیر با لکنت گفت: «امیر، یک روزی در همین دارالامارۀ کنار ابن زیاد نشسته بودم درحالیکه جفتمان به سر مطهر سیدالشهدا نگاه میکردیم، مدتی گذشت که در همین دارالامارۀ کنار مختار نشسته بودم و به سر ابن زیاد نگاه میکردم، مدتی گذشت و در همین دارالامارۀ نشسته بودم که کنار مصعب بن زبیر به سر مختار نگاه میکردم، الآن در حضور شما داریم به سر مصعب نگاه میکنیم» تا این جمله را شنید، عبدالملک نیز لرزید و گفت: «خداوند سر پنجم را نیاورد» دستور داد دارالامارۀ را خراب کردند.
دقت کنید، زمانه از ابن زیادِ متکبر روی برگرداند در حالی که فکر میکردند هیچگاه ورق برنمیگردد. خداوند اینها را یکبهیک فشار داد و سر تکتک را آوردند.
عبدالله بن عبدالرحمان نقل میکند. این قضیه مربوط به سال ۱۹۰ هجری است. میگوید: «من در روز عید قربان وارد منزل مادرم شدم، دیدم یک پیرزنی نشسته! از مادرم پرسیدم: این کیست؟ مادرم گفت: “این مادر جعفر بن یحیی برمکی است ” به پیرزن گفتم: “شما که مادر فلانی هستی، چرا اینطوری شدی؟! ” گفت: “یکزمانی ۴۰۰ کنیز دور من میگشت، اما روزگار ورق را برگرداند و الآن دنبال این هستم که دو پوست گوسفند برای زیر و روانداز پیدا کنم! تازه آن زمانی که من ۴۰۰ کنیز داشتم، فکر میکردم پسرم در مورد من کوتاهی کرده است! اما الآن نیاز به دو پوست گوسفند دارم!” من دلم سوخت و چند درهم ناقابل به او دادم. آنقدر خوشحال شد که حد نداشت!»
ما به فعلاً به این کار نداریم که چرا خداوند در فلان جا مستقیماً وارد شد؟ بحث ما این است که ما «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» را تبیین کردیم، اما چه باید کرد؟ این اتفاق ممکن است برای ما نیز اتفاق بیفتد، فقط مربوط به بزرگان نیست و لذا باید به خدا پناه برد؛ اما چه باید کرد؟
قرآن کریم بعدازاینکه فرمود ما برای اقوام مختلف بعدازاینکه ایمان نیاوردند بر آنها گرفتاری نازل کردیم، در آیۀ ۴۲ از سورۀ مبارکۀ انعام فرمود: «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» امید است که تضرع کنند؛ خداوند این امم قبل را توبیخ میکند، در ادامه فرمود: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا» چرا وقتی گرفتاری از جانب ما آمد اینها تضرع نکردند.
راهکار تضرع است
برای رفع از «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» باید چه کرد؟ باید تضرع کرد. تضرع یعنی چه؟ تضرع به آن نوع از خواستنی میگویند که همراه با ذلت باشد. قرار است ما در محضر خداوند متعال ذلت را ابراز کنیم، اگر کسی ذلت را که اسم آن تضرع است ابراز نکند، خودش را بزرگ میبیند و لذا خداوند او را فشار میدهد. تضرع موضوعیت دارد.
در مورد حضرت ایوب و حضرت یونس علیهماالسلام آیه میخوانم تا ببینید که اینها تضرع کردند که کارشان درست شد؛ یعنی چه خداوند این کار را کرده باشد و چه خود شخص باعث شده باشد، راهکار هر دو تضرع است.
خداوند در آیه ۸۳ از سورۀ مبارکۀ انبیاء میفرماید: «وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» به درگاه خدا رفت و گفت خدایا، درد و رنج و عذاب بر من نازل شد، (اینکه خدا را با چه نامی صدا کرد مهم است) تو ارحمالراحمین هستی.
تا این را گفت، بلافاصله در آیۀ بعد خداوند میفرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ» پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختی به او بود برطرف نمودیم و خانوادهاش را [که در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کردیم که رحمتی از سوی ما و مایۀ پند و تذکری برای عبادتکنندگان بود.
در همین آیۀ ۸۷ از سورۀ مبارکۀ یونس ذکر یونسیه معروف است و هر کس میخواهد به جایی برسد، بعد از انجام واجبات و ترک محرمات، این ذکر مهم است «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» و «ذوالنون» را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
بلافاصله در ۸۸ فرمود: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم اینگونه نجات میدهیم.
در دعای دهم حضرت جملهای دارند بسیار بسیار مهم و زیبا، این جمله خیلی مهم است، بسیار مهم است، حضرت فرمودند: «وَ أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِمَشِيَّتِكَ، وَ أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَكَ، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ، فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَيْكَ، وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ» خدایا، تو دارای مشیّت هستی و اراده کردهای که فلان اتفاق بیفتد یا نیفتد، آن چیزی که از همه بیشتر به مشیّت تو شبیهتر است و از همهچیز در باب عظمت تو به تو سزاوارتر است، این است که کسی از تو طلب رحم کند و تو به او رحم کنی. این از همه به خواست تو نزدیکتر است.
عبارت خیلی مهم است. از همهچیز به خواست تو نزدیکتر این است که یک فریادرسی از تو دادخواهی کند و تو به فریاد او برسی. لذا وقتی حضرت ایوب خداوند را صدا کرد به خدا چه گفت؟ گفت: «أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» به رحمت خدا چنگ انداخت و خداوند نیز خواستۀ او را استجابت کرد.
آیا دیدید که «أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ» بود؟ آیا دیدید که «أَوْلَى الْأُمُورِ بِكَ فِي عَظَمَتِكَ» بود؟ چه کسی میتواند مثل امام سجاد علیهالسلام قرآن را تفسیر کند؟ چه کسی میتواند مثل این وجود مقدس به ریزهکاریهای قرآن توجه دهد؟ وقتی از امام سجاد علیهالسلام صحبت میکنم، منظورم محمد و آل محمد صلیالله علیه و آله است.
قبل از عقوبت باید تضرع کنیم
اگر به رحمت خدا چنگ انداختید، اسم آن تضرع است، لذا امام در ادامه فرمودند: «فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَيْكَ» خدایا، به تضرع ما رحم کن. «وَ أَغْنِنَا إِذْ طَرَحْنَا أَنْفُسَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ» اینکه ما خودمان را در محضر تو انداختهایم. «طَرَحْنَا» یعنی به درگاه تو افکندهایم.
قبل از اینکه مورد فشارها قرار بگیریم اهل تضرع باشیم، امام سجاد علیهالسلام در ابتدای ابوحمزه فرمودند: «اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ» خدایا، با عقوبت خودت من را ادب نکن. قبل از اینکه خدا با عقوبتش ادب کند و «یَنْکُبَنَا الزَّمَانُ» بشویم، خودمان اهل تضرع باشیم. خداوند رحم میکند «فَارْحَمْ تَضَرُّعَنَا إِلَيْكَ».
آخرین دعایی که از صحیفۀ سجادیه توجه میدهم دعای ۴۸ است: «وَ لَا يُنْجِينِي مِنْكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ وَ بَيْنَ يَدَيْكَ»
یک نکتۀ ادبی را قبلاً نیز بیان کردیم، اگر یکی از ادات نفی بیاید و بعدازآن استثناء بیاید، افادۀ حصر میکند. «لَا يُنْجِينِي» نفی است و «إِلَّا التَّضَرُّعُ» استثناء است؛ یعنی امکان ندارد که من نجات پیدا کنم مگر اینکه بهوسیلۀ تضرع به درگاه تو. اهل دعا باشیم، اهل بکاء باشیم «وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ».
الآن متوجه عبارت دعای جوشن کبیر میشویم که میفرماید: «یَا حَبِیبَ الْبَاکِینَ» ما را دوست دارد اگر تضرع کنیم، چون گریه از مصادیق اوج تضرع است. باید در مقابل خداوند اوج تضرع را داشت، امام صادق علیهالسلام به پروردگار عرضه داشتند: «حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى النَّار» ریش سفید من را بر آتش حرام کن. این اوج تضرع است، خداوند رحم میکند.
سوال: آیا بیاعتقادی به خداوند دارای مراتب است؟ و آیا دعای فرد مسلمان در حق این افراد اثر دارد؟
پاسخ: در مورد دارای مراتب بودن، خباثت افراد مراتب دارد و الّا اگر کسی منکر خدا شد دیگر تمام است و مراتب ندارد، خباثت افراد در زیر سایۀ آن چیزی که اعتقاد ندارد مهم است. مثلاً ابوجهل تا آخر ایمان نیاورد. ابن مسعود تعریف میکند که وقتی ابوجهل در جنگ کشته شد، به کسی که میخواست سر او را از تن جدا کند گفت: «سر من را از پایینتر جدا کن» طرف پرسید: «چرا؟» ابوجهل گفت: «میخواهم وقتیکه سر من را بر روی نیزه میگذاری یک گردن از سرهای دیگر بالاتر باشد!» خباثت فرق دارد و الّا همینکه منکر خداوند شدی تمام است.
اما اینکه دعا اثر دارد یا خیر، دعا برای افرادی که به خداوند جهل دارند و کافر هستند البته اثر دارد، اما برای کسی که عناد دارد معمولاً اثر ندارد؛ اینها در طول تاریخ دارای مصادیق است؛ بنابراین اگر عناد نداشته باشد امید است که دعا اثر داشته باشد و الّا ندارد.
خدایا، به محمد و آل محمد ما را بیامرز، خدایا، به محمد و آل محمد ازآنچه ولیّ بزرگوار تو به تو پناه برده است همۀ ما را پناه بده، خدایا، به محمد و آل محمد عاقبت امر همۀ ما را ختم به خیر بفرما، سلاموصلوات و درود بیکران خودت را بر همۀ حضرات معصومین فرو فرست، ما را از بهترین شیعیان آنها قرار بده، به محمد و آل محمد مرگ ما را شهادت در راه امام زمانمان رقم بزن، قلب مطهر ایشان را از ما راضی و خشنود قرار بده، در ظهور ایشان در زمان حیات و زندگانی ما تعجیل بفرما، خدایا، به محمد و آل محمد مظلومین عالم را با ظهور منجی عالم و ولیّ بزرگوارت نجات بده، به محمد و آل محمد بهزودی زود آل سعود ملعون را نیست و نابود بفرما، با نابودی این خبائث بهزودی زیارت بیت شریفت و زیارت محمد و آل محمد را روزی همۀ ما بفرما، به محمد و آل محمد امام امّتِ شهدا را غریق رحمت واسعۀ خودت قرار بده، رهبر معظم انقلاب را در پناه خودت محافظت بفرما، خدایا، هرکسی که با این نظام مشکل دارد اگر قابل هدایت نیست زودتر نیست و نابودش بفرما، خدایا، به محمد و آل محمد شهدای مدافع حرم را با سیدالشهدا محشور کن، خانوادههای آنها را در پناه خودت همهجوره یاری بفرما، خدایا، به محمد و آل محمد مریضهای ما را شفا کرم فرما، خدایا، به احترام دعاهایی که گفتیم و به آبروی محمد و آل محمد همۀ دعاهای ما را مستجاب بفرما.
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم