استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی
بسمالله الرحمن الرحیم
بحث در ضمن دعای هشتم از کتاب شریف صحیفۀ سجادیه بود. دعای مهمی است که در مورد استعاذه و طلب پناه کردن از خداوند است.
به این عبارت رسیدیم: «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ» خدایا از ضعف صبر به تو پناه میبرم؛ اما اینکه امام به ما یاد دادند که به خدا پناه ببریم، چرا باید از ضعف صبر به خدا پناه برد، در جلسۀ قبل بهطور مفصل بیان شد.
یک نکتهای دیگر از حضرت علی علیهالسلام بیان کنیم و بعد به یاری خداوند متعال در مقام راه درمان این قضیه و به تعبیر بهتر اینکه چه کنیم تا این ضعف صبر إن شاء الله برطرف شود و به تعبیر بهتر پناهندگی حاصل شود؟ زیرا دعا در باب طلب پناه از خداوند است.
در حکمت ۸۲ از کتاب شریف نهجالبلاغه حضرت علی علیهالسلام بهگونهای صحبت کردند که ما را تهییج کردند. بنده خواهش میکنم که وقتی نام مبارک حضرت علی علیهالسلام را بیان میکنم، شما پدری دلسوز را در ذهن بیاورید؛ پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ» من و تو پدر این امت هستیم. البته امام اینگونه است؛ امام رضا علیهالسلام فرمودند: «امام پدری دلسوز است، امام مثل برادر تنی است» بنابراین وقتی بنده این جمله را از حضرت علی علیهالسلام نقل میکنم شما چنین فضایی را در ذهن تجسم کنید؛ وقتی انسان از یک پدر دلسوز چیزی را میشنود، آن هم پدری در تراز امیرالمؤمنین که علم او به علم خداوند وصل است و معصوم است، این سخن را انسان با یک توجه خاصی دقت میکند. حضرت فرمودند: «أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ» فرزندان عزیزم (گویا حضرت اینگونه با ما صحبت میکنند) شما را به پنج چیز سفارش میکنم. این مطلب آنقدر مهم است که حضرت میفرمایند: «لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا» اگر شده بر شتران راهوار سوار شوید، یعنی با سرعت بروید و همهجوره رنج سفر را تحمل کنید تا به اینها برسید، شایسته است که این کار را انجام دهید. در ادامه حضرت پنج مورد را بیان میکنند که پنجمی با بحث ما تناسب دارد. «وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ» بر شما باد که حتماً صبر داشته باشید؛ مثل صبر به ایمان مثل سر به بدن است، چطور یک انسانی که سر در بدن نداشته باشید دیگر زنده نمیماند، اگر ایمان باشد ولی صبر نداشته باشید گویا اصلاً ایمان ندارید.
اینقدر صبر نقش برجستهای را صبر در ایمان و رشد ایفا میکند. از همین نکته مشخص شد که مشکل ما کجا است که ضعف صبر داریم؛ به خاطر اینکه ایمانمان ضعیف است.
اما چه باید کرد؟ در سورۀ مبارکۀ کهف خداوند ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر علیهماالسلام را نقل میکند؛ حضرت موسی علیهالسلام نزد حضرت خضر آمد و به ایشان گفت: «قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» آیا به من اجازه میدهی در این سفری که داری همراه تو باشم، از تو تبعیت کنم؟ نسبت به آن چیزی که به تو یاد داده شده است من نیز بهرهمند شوم و باعث رشد من شود؟ اجازه میدهی با تو همسفر شوم؟
جناب خضر اینگونه جواب دادند: «قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» تو هیچوقت امکان ندارد بتوانی صبر کنی. «لن» وقتی بر سر فعل مضارع میآید نفی ابد را میرساند؛ «لَنْ تَسْتَطِيعَ» یعنی هیچوقت استطاعت و توانایی این را نداری که اگر همراه من باشی صبر کنی.
اما نکتۀ مهم در مورد چرایی مطلب است که حضرت خضر میفرمایند: «وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا» چطور ممکن است تو همراه من باشی و نسبت به کارهایی که من انجام میدهم اعتراض نکنی و بتوانی صبر کنی درحالیکه تو احاطۀ علمی به آن کارهایی که من انجام میدهم نداری؛ یعنی خبر نداری که اگر من فلان کار را انجام میدهم دلیل و حکمتش چیست. وقتی نسبت به قضیه احاطۀ علمی نداری چطور ممکن است بتوانی صبر کنی؟ البته حضرت موسی اصرار کرد: «قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا» إن شاء الله من را صابر خواهی یافت و از امر تو سرپیچی نمیکنم.
بعد از کلی اصرار، جناب خضر اجازه داد؛ هرچند که حضرت موسی سه مرتبه قول داد و عین سه مرتبه را تحمل نکرد. چرا صبر نکرد؟ زیرا نمیدانست در پشت پرده چه خبر است.
جناب خضر کارهای عجیبی انجام داد! یک کشتی را سوراخ کرد! حضرت موسی علیهالسلام اعتراض کرد. حضرت خضر گفت: «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» یا نگفتم تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی؟! حضرت موسی علیهالسلام پذیرفت که دیگر صبر کند.
در مسیر داشتند حرکت میکردند که حضرت خضر یک بچهای را کشت! حضرت موسی گفت: «قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا» آیا شخصی که گناهی نداشت را کشتی؟! کار بسیار زشتی انجام دادی. حضرت خضر گفت: «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟! حضرت موسی پذیرفت که صبر کند.
در ادامه وارد شهری شدند و از مردم آن شهر تقاضای غذا کردند و آنها از مطلقاً چیزی به اینها ندادند! در مسیر حرکت یک دیواری بود که نیاز به تعمیر داشت و حضرت خضر آن دیوار را ترمیم کرد. باز حضرت موسی گفت: «روا بود که بر این کار اجرتی میگرفتی.»
حضرت خضر گفت: «قَالَ هذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ» اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده است. بعد حضرت خضر یکبهیک حکمت کارهایی را که انجام داده بود را توضیح داد و بعد گفت: «وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي» من هیچکدام از این کارها را جانب خودم انجام ندادم. همۀ اینها دستور خداوند متعال بود.
پس چه دلیلی داشت که حضرت موسی علیهالسلام نتوانست صبر کند؟ حضرت خضر گفت: «وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا» و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! با توجه به اینکه صبر نداشتن را منوط کرد به اینکه چون احاطه ندارم پشت پرده چه خبر است، این یعنی آنچه خدا فرموده من صبر کنم، چون میدانید که صبر در سه چیز است؛ حضرت علی علیهالسلام از پیامبر نقل کردند: صبر بر سه چیز است: صبر بر طاعت (اطاعت فرمان خدا)، صبر بر معصیت (گناهی را که خداوند متعال بیان کرده، انسان سمت آن گناه نرود) و صبر بر مصیبت. در روایتی آمده است که از همه سختتر همان صبر بر معصیت است؛ زیرا پاداش آن را خداوند نهصد درجه بیان کرده است. روایت مفصل است.
بنابراین مشخص شد که اگر من در این صبرهای سهگانه که خداوند متعال به لسان مبارک رسولش و امیرالمؤمنین بیان فرمود، دلیل اینکه من تحمل نمیکنم این است که پشت پرده را خبر ندارم. حال که خبر ندارم چه کنم؟ باید به طرف مقابل یعنی خداوند متعال که این را بر من لازم کرده است اعتماد کنم؛ این حداقل کار است که میتوانم انجام دهم. اگر به من گفت: «فلان کار را انجام بده» من بیصبری نکنم، ولو از پشت پرده خبر ندارم که چرا باید این کار را انجام دهم و ندانم که ثمرۀ آن برای من چیست. خداوند که نیازی ندارد، او غنیّ علی الاطلاق است. من تعبداً انجام بدهم و چون خداوند متعال گفته است پس من هم انجام بدهم؛ یعنی اینگونه ابراز کنم که ولو اینکه از پشت پرده خبر ندارم ولی به تو اعتماد دارم. کاری که حضرت موسی علیهالسلام انجام نداد این بود! یعنی حکمت قضیه را نمیدانست و لذا بیصبری کرد. خب باید در اینجا تعبدا حرف حضرت خضر را گوش دهد.
اینک نکته بسیار مهمی است. مثلاً امر شده است فلان گناه را انجام نده، فلان دروغ را نگو، فلان اعمال منافی عفت را انجام نده، فلان نگاه را نکن، هر گناهی را که خداوند امر کرده نکن، ولو من از پشت پرده خبر ندارم باید تعبداً اطاعت امر کنم. درصورتیکه گاهی اوقات برخی میگویند: «خب، حالا اگر من این کار را بکنم چه میشود؟» صبر داشته باش؛ ولو از حکمت آن خبر نداری، به خدا اعتماد کن. خداوند مثلاً در قرآن از گناهی نهی کرده است، من باید اعتماد کنم و آن گناه را ترک کنم. این عدم اعتماد من به خدا باعث ضعف صبر من میشود و وقتی ضعف صبر آمد، من هیچوقت رشد نمیکنم؛ زیرا ضعف صبر یعنی ضعف ایمان. در مباحث قبل به این نکته اشاره کردیم و در این مباحث نیز به کلام نورانی امام علی علیهالسلام توجه دادیم.
با توجه به این مباحث اهمیت آیات سورۀ مبارکۀ بقره و انفال را به یاری خداوند متعال بهتر وجدان میکنید. برخی از افرادی که کنار طالوت بودند که ضعف داشتند و تعداد آنها نیز کم بود؛ اینها نگران بودند که لشکریان جالوت ـ که زیاد هم بودند ـ بر اینها غلبه کنند. آیۀ ۲۴۹ سورۀ مبارکۀ بقره میفرماید: «قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت کنندگان است. این سخن را کسانی گفتند که یقین داشتند خداوند را ملاقات میکنند؛ یعنی ایمان و اعتماد آنها به خدا چون بالا بود لذا قائل بودند که ایبسا یک گروه اندکی بر گروه کثیری غلبه کردند در جنگ به اذن و یاری خدا. چرا؟ زیرا «وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» خداوند همراه صابران است. شما اگر در مصیبت جالوت صبر کنید، خدا وقتی صبر و صداقت شما را در این مسیر ببیند، معیت و همراهی او همراه شما خواهد بود و غلبه پیدا خواهید کرد؛ نگران نباشید.
ثمرۀ صبر این است. خداوند اراده کرده است که انسان صابر را یاری کند. الآن آیۀ ۶۵ از سورۀ مبارکۀ انفال را بهتر متوجه میشویم که خداوند متعال فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر صابر از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند؛ یعنی هر یک نفر میتواند در مقابل ده نفر ایستادگی کند. چرا؟ زیرا خداوند اراده کرده است که وقتی صبر من را میبیند حتماً من را همراهی میکند «وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» وقتی خداوند من را همراهی کرد، من دیگر به همراه خداوند هستم و اگر بکشم و چه کشته شوم پیروز هستند زیرا من به همراه خداوند هستم و خداوند وعده کرده است که من شما را یاری میکنم. البته در ادامه فرمود: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا» هماکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی است. با توجه به بیان نورانی حضرت سجاد علیهالسلام که فرمودند: «وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ» معلوم شد منظور ضعف صبر است.
بنابراین باید توجه کرد که اگر ما ضعف صبر داشته باشیم، معیت خداوند را نیز از دست میدهیم. نه فقط در جنگهای فیزیکی با دشمنان بیرونی، بلکه در جنگ با دشمن درونی نیز به مشکل برخورد میکنیم. نه توان مقابله با شیطان را داریم و نه توان مقابله با نفس اماره؛ پس باید به خداوند اعتماد کنم.
این نکته مهمی بود که امام در صحیفۀ سجادیه و خداوند در قرآن کریم کارشناسی کردند و توجه دادند که ضعف صبر من ناشی از این است که من به خدا اعتماد ندارم؛ پس تعبداً بپذیرم و اعتماد داشته باشم.
امیدواریم خداوند متعال کمک کند تا زیر سایۀ اطاعت خداوند که صبر میخواهد، ایمان ما رشد پیدا کند و وقتی ایمان ما رشد پیدا کرد یعنی ضعف صبر ما برطرف میشود و إن شاء الله اگر این مورد حل شود ما به مقصد و مقصود خواهیم رسید.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.