از امام محمّد باقر علیه السّلام در کتاب کامل الزیارت روایت مى کند که فرموده اند: هر گاه چشم مؤمنى براى شهادت امام حسین علیه السّلام بقدرى پر از اشک شود که به گونه هاى صورتش بچکد خداى رؤف او را دائما در غرفه هاى بهشت جاى خواهد داد. بیاد امشب بیاد اشک های مولایمان سرپیکرجوانش گریه کنیم .
علی اکبر علیه السّلام نخستین نفر از بنی هاشم بود که به میدان رفت هرکسی از بنی هاشم اذن میدان می خواست امام اجازه نمی داد اما تا علی اکبر اذن خواست امام به او اجازه میدان رفتن داد تو دل امام غوغایی برپاست درروایت است آقا صدا زد علی جان می خواهی بروی برو ولی کمی خرامان خرامان برو تابیشتر بتونم ببینمت یک نگاهی مأیوسانه به او کرد و گفت:
«اَللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدُ عَلَیهِم،فَقَأ بَرَزَ إلَیهم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً بِرَسولِکَ و کُنّا إذا اَستَقنا إلی نَبیِّکَ نَظَرنا إلیه ؛
خدایا خودت بر این قوم شاهد باش، که به سوی آنها جوانی رفت که از نظر جمال و کمال و سخن گفتن،شبیه ترین مردم به رسول تو است و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر تو بودیم به چهره علی اکبر می نگریستیم از امام صادق علیه السّلام پرسیدند اَلَذِّ لذائذ چیست؟فرمود پدری فرزندی را به حد بلوغ برساند واین پسر درمقابل دیدگان پدر راه برود این منظره خیلی برای پدرلذت بخش است .پرسیده شد سخترین مصیبتها چیست ؟ فرمودند همان جوان درمقابل دیدگان پدرازدست برود .۲
سخت است پیش چشم بابا غلطیده به خون جوان بمیرد
ازبهرپدر عصای پیریست ای وای که پیش ازآن بمیرد
آمد آمد جلو یک مرتبه آن صدای مردانه اش رابلند کرد و عمر سعد لعنت الله علیه را مخاطب قرارداد: ای عمرسعد خدا نسلت را قطع کند که نسل مرا قطع کردی این طور علی علیه السّلام به میدان رفت . علی اکبر علیه السّلام وارد میدان شد و جنگی حیدری کرد در مقاتل آمده ۱۲۰ نفر از سواران دشمن را کشت، تشنگی بر او چیره کرده و برگشت نزد بابا،
«یا اَبَۀ! العَطَشُ قَتَلَنِی ثِقلُ الحَدیدِ أجهَدَنی
؛پدر جان! شدت تشنگی مرا کشته و سنگینی اسلحه مرا به زحمت انداخته»امام حسین علیه السّلام گریه کردند و فرمودند: محبوب دلم صبر کن به زودی رسول خدا تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد.»علی به میدان برگشت دشمن بر اثر غافل گیری نیزه ایی به حضرت زد علی اکبر علیه السّلام تعادل خودش را از دست داد دست به گردن اسب انداخت اسب به میا دشمن رفت هرکسی می رسید ضربه به علی علیه السّلام میزد اون قدر علی علیه السّلام رو زدند تا
(فقطَّعوه بسیوفهم ارباًارباً)
دراین هنگام علی اکبر علیه السّلام صدازد :
یاابتاه السلام علیک هذاجدی رسول الله …
پدرم سلام برتو جدم رسول الله صلی الله علیه و آله سیرابم کرد وبه شما سلام می رساند ومی فرماید به سوی ماشتاب کن .ابی عبدالله خودش به بالین علی اکبرش علیه السّلام رسوند علی رو بغل کرد دلش آروم نشود خم شد
ووضع خدَّه علی خده)
علی جان بلند شو بابات دیگه تاب نداره بعد توعف به این دنیا .
جوانان بنی هاشم بیایید علی رابردرخیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم علی را بردرخیمه رسانم