احمد بن موسی(شاهچراغ) قهرمان ولایتمداری

انتقال امام رضا ع به خراسان
در زمان خلافت مأمون عباسی که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(علیه السلام) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج می شد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبین روشن می گشت، مأمون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) واگذار می کند و علی‌رغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مأمون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال می دهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل می نماید.

بیان رهبری دربارۀ ایشان
مقام معظم رهبري در توصيف جايگاه رفيع حضرت شاهچراغ (ع) فرمودند: «از جنبه دينى که من باز هم روى اين مسئله تأکيد خواهم کرد مرقد جناب احمد بن ‏موسى و برادران بزرگوارش و ديگر امامزاده‌های خاندان پيغمبر، يک نشانه‏ بسيار مهم است.
اين که پيغمبرزادگان محترم و معتبر، مردم فارس را مخاطب خود و منطقه و منزل آنها را مأمن خود قرار دهند، بسيار چيز پرمعنا و مضمون‏ دارى است؛ بخصوص شخصيت برجسته‏ جناب احمد بن موسى که در ميان امامزادگان شناخته‏ شده‏ خاندان پيغمبر، جزو برجستگان محسوب مى ‏شود.
درباره‏ وي این‌گونه نوشته‏ اند که: و کان احمد بن موسی کریماً جلیلاً وَرَعاً و کان ابوالحسن الرضا(علیه السّلام) یُحِبُّه و یُقَدِّمه»؛ مردى بخشنده ،کريم، باورع و داراى جلالت، مقام و منزلت بود و پدرش – حضرت موسى‏ بن‏ جعفر – اين بزرگوار را بر فرزندان و خويشاوندان ديگر خود مقدم مى ‏داشت و به او محبت ويژه‏ اى داشت.
شيراز هدف توجه اين امامزاده‏ و ديگر امامزادگان قرار گرفت؛ آمدند و از سوى اين مردم هم پشتيبانى شدند و تا امروز هم برکات اين بزرگوار بر سرتاسر استان و بر بخش مهمى از اين کشور، جارى و سارى است.»

جایگاه مادر ایشان
حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است.
پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) و محمد بن موسی(علیهماالسلام) از یک مادر که (ام احمد) خوانده می‌شد متولد گردیدند.
علامه مجلسی در کتاب (مراة العقول) در شرح حدیث پانزدهم می گوید: ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زن‌هایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.
در کتاب اصول کافی در باب (امام در چه زمانی می‌داند امام است) آمده است که حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) امانت سربه‌مهری به (ام احمد) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد به گریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آن حضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان به‌عنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

ولایتمداری
هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه (ام احمد) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهماالسلام) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهماالسلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:( ای مردم، همچنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهماالسلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.)
پس از آن، احمد بن موسی(علیهماالسلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهماالسلام) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهماالسلام) بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیهماالسلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:( همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.)

عزیمت از مدینه به طوس
در زمان خلافت مأمون عباسی لعنه الله علیه که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(علیه السلام) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج می شد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبین روشن می گشت، مأمون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) واگذار می کند و علی‌رغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مأمون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال می دهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل می نماید.
حضور بابرکت امام هشتم(علیه السلام) در خراسان باعث می شود که شیعیان و محبان اهل بیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف به‌سوی ایران حرکت کنند.
حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) نیز در همین سنوات(۱۹۸ تا ۲۰۳ ه.ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامه‌ای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده اند.
در همین احوال، علی‌رغم خدعه و نیرنگ های مأمون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(علیه السلام)، برتری حجت خدا و پیروزی های حضرتش کینة مأمون عباسی را بیشتر و سرانجام در سال ۲۰۲ ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت می‌رساند. سپس در سوگ ایشان، با ریاکاری به عزاداری می پردازد و جسد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) را با احترام در کنار مدفن هارون الرشید قاتل امام موسی الکاظم(علیه السلام) دفن می نماید.

دستور مأمون نسبت به سادات بنی هاشم پس از شهادت امام رضا (ع)
مأمون ملعون که از جنایات خویش بسیار متوحش، و خبث سریرت و دشمنی آل ابیطالب را از اسلاف خویش کمال و تمام به ارث برده بود، با اطلاع از حرکت حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) برادر بزرگوار امام رضا و یارانش به قصد خراسان، به جمیع حکام و عمال خود دستور داد هر کجا از بنی فاطمه و اولاد پیغمبر بیایند مقتول سازند. و پیروان سادات بنی هاشم را با آزار و شکنجه مرعوب و مقهور حکومت غاصب نمایند.
خبر حرکت احمد بن موسی(علیهماالسلام) توسط کارگزاران حکومتی به مأمون رسید. مأمون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت، تهدیدی جدی برای موقعیت حساس خود می دید و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک بود، به همه حکمرانان خود، دستور داد که: در هر کجا قافله بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند یا مقتول کنند.
این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان ازآنجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(علیهماالسلام)، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس (قتلغ خان) مردی سفاک و خونریز بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی(علیهماالسلام) اردو زد.
احمد بن موسی(علیهماالسلام) در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آن جا خبر شهادت برادرش علی بن موسی الرضا(علیهماالسلام) انتشار یافت، و به احمد بن موسی(علیهماالسلام) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسی الرضا(علیهماالسلام) را دارید، بدانید که وی فوت شده است.
حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) که وضع را چنین دید، دانست که نخست، برادرش در طوس شهید شده است ؛دوم، برگشتن به مدینه و یا غیر آن ممکن نیست؛ سوم، این جماعت به قصد مقاتله و جدال در این جا گرد آمده اند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود:
قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) عرض کردند که مایل اند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آن ها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه، خود را آماده سازید.

جدال و پیکار با دشمنان اهل بیت(ع)
سپاه قتلغ خان در برابر یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجة رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام)، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت. در پیکار سوم، سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری (قریه کُشن) تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه بردند و دروازه‌های شهر را محکم بستند. احمد بن موسی (علیهماالسلام) به اردوگاه خویش، در قریه کُشن، نزدیک یاران خویش بازگشت. در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی(علیهماالسلام) زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.

نیرنگ دشمن
روز دیگر، احمد بن موسی(علیهماالسلام) یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی(علیهماالسلام) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی(علیهماالسلام) موج می زند، توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عده ای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آن ها فایق آیند. بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده، جمعی از سپاهیان جنگ‌آزمودة خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه‌های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی(علیهماالسلام) با این خدعه وارد شهر شدند، دشمن مکار، دروازه‌های شهر را بست. سپاهیان قتلغ خان که از پیش در گذرگاه‌های شهر کمین کرده بودند، یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) را هر کدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند.

شهادت احمد بن موسی(علیهماالسلام)
در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی(علیهماالسلام) به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این نهضت هستند.
حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی(علیهماالسلام) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی(علیهماالسلام) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست، پنهان شد.

پیدایش قبر احمد بن موسی(علیهماالسلام) در زمان اتابکان
بیشترین و معتبرترین منابع متقدم و متأخر که به شرح حال و زندگانی احمد بن موسی(علیهماالسلام) پرداخته اند، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی(علیهماالسلام) را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر بین سال های (۶۵۸-۶۲۳) می دانند.
شیراز نامه زرکوب شیرازی(تألیف به سال ۷۶۴ ه.ق) از قدیمی ترین ماخذهایی است که پیدایش قبر احمد بن موسی(علیهماالسلام) را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ثبت کرده است، وی می نویسد:
قبر امامزاده معصوم، امیر احمد بن موسی(علیهماالسلام) در میان شهر، قریب مسجد نو افتاده، امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر که از خاصگان و مقربان اتابک بن ابوبکر سعد بن زنگی بن مودود بوده، عمارتی در خاطر داشت و در آن جایگاه قبری یافته اند، مکشوف گشته، شخص مبارک او همچنان در حال اعتدال، تغییر و تبدیل در وی تأثیر نکرده، خاتمی که در انگشت مبارکش بود، احتیاط فرمودند، منقّش بوده به نام احمد بن موسی، ائمه و افاضل و عقلاً و اعیان شیراز جمع گشته اند و تحقیق کرده، صورت در حضرت اتابک معروض داشته اند. اتابک ابوبکر، مشهدی بر آن جا ساخته و عمارتی فرموده که به مرور زمان اشتهار یافته است و خلق شیراز بعد از آن که به کرات و صرّات در حالت فروماندگی و حیرت، التجا بدان جناب کرده اند و استمداد نموده اند و مقاصد و مطالب ایشان محصل آمده، بدین منوال آن مشهد مبارک اشتهار یافته.
معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی که دو سال بعد از درگذشت زرکوب، یعنی در سال، یعنی در سال ۷۹۱ ه.ق به کتاب خود، شدالازار فی حط الاوزار عن زوّار المزار، پرداخت و فرزندش عیسی بن جنید، آن را از زبان عربی به فارسی به نام هزار مزار ترجمه کرده است و بر آنچه که زرکوب در شیرازنامه آورده است، تاکید دارند. مولف شدالازار ضمن شرح مختصری از نسب، فضایل و شهادت احمد بن موسی(علیهماالسلام)، کشف مرقد آن حضرت را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ذکر می کند.
بنا به گفته جنید شیرازی، هیچ کس از محل شهادت احمد بن موسی(علیهماالسلام) آگاه نبود تا زمان مقرّب الدین مسعود بن بدر که وی قبر آن حضرت را یافت و بر آن گنبدی ساخت. دربارة اینکه چگونه مشهد احمد بن موسی(علیهماالسلام) کشف شده، جنید هیچ گونه آگاهی نمی دهد.
وی در توصیف جسد مبارک آن حضرت می افزاید، هنگامی که حضرت را رویت کردند، رنگ مبارک وی برنگشته و هیچ تغییری در بدن آن حضرت دیده نشده و کفن وی همچنان تازه مانده و از روی انگشتری وی که عبارت «العزّة لله احمد بن موسی» بر آن نقش بود، وی را شناختند.
علاوه بر این چند مأخذ، که از نزدیک ترین منابع تاریخ محلی عصر اتابکان است، منابع دیگری نیز در دست است که آشکار شدن مشهد احمد بن موسی(علیهماالسلام) را به عصر امیر مقرّب الدین نسبت می دهند.

شخصیت و فضایل حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام)
حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است. در فضیلت احمد بن موسی(علیهماالسلام) سخن بسیار است. به طور کلی از آنچه نسب شناسان، علمای رجال، محدثان، محققان، مورخان، مؤلفان و نویسندگان در خصوص احمد بن موسی(علیهماالسلام) و فضایل وی نوشته اند، بر می آید که او کریم، شجاع، فاضل، صالح، پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و باعزت بوده و نزد پدرش منزلتی خاص داشته است. شب ها تا صبح به عبادت مشغول بود، با قلم خود، قرآن بسیار نوشت و شخصی موثق و راوی احادیث زیادی از نیای خود بود.
شیخ مفید علیه الرحمه در کتاب خود بنام (ارشاد) در شرح حال حضرتش می فرماید:
حضرت احمد بن موسی(علیهماالسلام) جلیل القدر، کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف بود به «بسیره»، به او بخشید و گویند حضرت احمد بن موسی رضی الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن یحیی برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) که می گفت: پدرم با فرزندان خود از شهر مدینه به‌سوی برخی از اموال خود بیرون رفت و با احمد بن موسی(علیهماالسلام) بیست مرد از خدمتگزاران و خادمین پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به آن جناب بجای می آوردند که هرگاه احمد بن موسی(علیهماالسلام) می نشست آن بیست تن می نشستند و چون برمی خاست بپا می ایستادند. در چنین شرایطی پدرم احمد را قلباً چنان دوست می داشت و باطناً به وی مهر می ورزید که چون احمد از پدر غافل می گردید پدرم مخفیانه با گوشه چشم بر او نگاه‌های گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی برنمی داشت و ما متفرق نمی شدیم تا اینکه احمد از جمع ما خارج نمی گشت.
محمد کشی در کتاب خود، احمد بن موسی(علیهماالسلام) را یکی از فضلای عصر خود نام می برد و او را از محدثانی می شمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده و می نویسد که: احمد بن موسی(علیهماالسلام) به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است.
سید محسن امین، در اعیان الشیعه به نقل از محمد بن هارون موسی نیشابوری(محدث نیشابوری) در کتاب لُبّ الانساب، ضمن شرح فضایل احمد بن موسی(علیهماالسلام) می نویسد: و گفته می شود که احمد بن موسی(علیهماالسلام) سه هزار بنده داشت و هزار بنده را آزاد کرد و هزار قرآن با دست مبارکش نوشت و او باعزت و بزرگوار و دارای منزلتی بزرگ بود. و احادیث بسیاری از پدر و اجدادش حکایت کرده است.