خودتان را فریب دادید؛« فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ »

خود فریبی در رأس عوامل سقوط دانسته شده است.
این خود فریبی به شکل‌های مختلف خود را نشان می‌دهد مثلاً کارهای زشت خود را توجیه می‌کنند؛
«وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ‌ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ»
هنگامی‌که به آنان گفته شود: «در زمين فساد مكنيد»؛ مى‌گويند: «ما فقط اصلاح‌گريم، آگاه باشيد كه آنان فقط فسادگرند؛ شعور نمی‌کنند( نمی‌خواهند بفهمند).
به عقیده روان‌شناسان، تشریح خودفریبی، بسیار پیچیده است. هرچند که از لحاظ تجربی، مسئله‌‌ای آشنا و شناخته شده است، اما عبارت دقیقی برای بیان آن وجود ندارد.
برخی روان‌شناسان نام این پدیده نوعی مکانیسم دفاعی سیستم روان به شکل فیلترگذاری و تحریف واقعیت دانسته‌اند تا از این طریق کاهش اضطراب و تحمل آسان شود.
مثال روز: افرادی که حاضر نیستند هزینه مخالفت با صهیونیست‌ها را بپردازند به شکل‌های مختلف به خود فریبی و وجدان فریبی رو میارن ، طرح اختلاف مذهبی فلسطینی‌ها ، برجسته‌کردن وجود اقلیت افراطی در فلسطین، بازنشر شبهات تاریخی در مورد اراضی فلسطین از آن جمله است.
با درنگ و تعلل فرصت‌ها را از دست دادید؛ «وَ تَرَبَّصْتُمْ »
تربص به معنی درنگ کردن و به معنى تعلل‌ورزیدن در توبه از گناه و انجام هر گونه کار خیر که بی‌عملی سیاسی و اجتماعی و بی‌تحرکّی را به دنبال دارد.
گاهی حالتی در انسان به وجود می‌آید که او خود می‌داند در کاری اشتباه می‌کند و قصد برگشتن از آن کار را هم دارد؛ اما گویی توان تصمیم گیری و اقدام‌کردن را ازدست‌داده است و هرگاه تصمیم به بازگشت می‌گیرد، وسوسه می‌شود که هنوز فرصت بسیار است و خویشتن را به فردا وعده می‌دهد و انجام آن کار را به‌وقت دیگری موکول می‌کند. لحظه‌ها پشت‌سرهم می‌آیند و می‌روند و او اسیر کارهای دیگری است. این حالت، ممکن است هم در کار‌های مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف» نیز گفته می شود.
شک داشتید و ایمان نیاوردید؛«وَارْتَبْتُمْ»
رَيْب از واژگان قرآن کریم به معنای شکّ است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: مُریب (به ضم میم) به معنای بدگمانی و مُرْتاب به معنی شک کننده .
باوجود غیر قابل تردید بودن این حقایق اگر کسی در مورد آنها دچار ریب و تردید شود، نشان از آن است که منشأ شک او نوعی بیماری روانی است که در آن شخص وجود دارد همان گونه که اگر کسی در روز روشن در وجود نور آفتاب شک ،کند مشکل از بینایی او قلمداد میشود. از این رو، قرآن دربارۀ منافقان می فرماید: «إِرْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيبِهِمْ يتَرَدَّدُونَ» دلهایشان با شکّ و تردید آمیخته است؛ آنها در تردید خود سرگردانند.
و در مقابل مؤمنان حقیقی را این گونه توصیف می کند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگویانند.
آرزوهای دراز فریب تان داد؛«وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ »
«امانِى» جمع «اُمنيَّه» به معناى حالتى است كه در نفس انسان از تمنّاى چيزى حاصل مى شود، این واژه را در برخی موارد، به معنای آرزوهاى دور و دراز كه انسان را از همه چيز غافل مى كند و پرده بر روى عقل و فكر آدمى مى افكند تفسير مى كنند.
حضرت امیر(ع) می فرماید:«أَیّها الناسُ! وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخافُ عَلَیْکُمُ اثْنانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الاْمَلِ. فَأمّا اتِّباعُ الْهَوى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ أمَّا طُولُ الأَمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ»؛ اى مردم! بدانید که ترسناکترین چیزى که از آن بر شما خائفم، دو چیز است: پیروى از هوا و هوس و آرزوهاى طولانى. پیروى از هوا و هوس، انسان را از حق باز مى دارد و آرزوهاى طولانى آخرت را به دست فراموشى مى سپارد.
شیطان فریبکار شما را نسبت به خداوند فریب داد؛ «وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» غَرور بر وزن فَعول، که از نامهای شیطان است به معنی بسیار فریب دهنده.
از ابتدای آفرینش انسان، شیطان همواره در تلاش است تا انسان را با شیوه های گوناگون ازمسیر خداوند متعال باز دارد و به بیراهه ی گمراهی سوق دهد و در واقع فرق اصلی مومن و منافق در طی کردن یا نکردن راه خداوند است.

question