گاهی سالیان سال گره های کوری در سطح خرد و کلان در زندگی و اقدامات مردم و مسئولین جامعه می افتد که به سادگی باز نمی شود.
از ریشه های بروز گرفتاری های اقتصادی اجتماعی و فرهنگی عدم توجه به تقوا در افراد جامعه به خصوص کارگزاران است. بدون شک اگر بی تقوایی سیاسی در سطح جامعه کاهش پیدا کند به همان میزان رشد و موفقیت سیر صعودی خواهد داشت.
این یک سخن احساسی نیست؛ یک وعده قطعی و حتمی پروردگار است که در جای جای قرآن کریم بارها به آن سفارش شده است که تقوا راه برون رفت از مشکلات و راه حلی قطعی برای رشد کمالات است به شرط آنکه مردم و مسئولین جامعه به آن پایبند باشند.
از جمله آیاتی که تقوا را شاه کلید باز کردن قفل مشکلات معرفی میکند میتوان به این آیات اشاره کرد: إن تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانَا وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا كه هر سه آیه تقوا را راهگشا و چاره ساز بیان می کند.
همه ما ناچاریم که در این مسیر حرکت از دنیا به آخرت مابین دو جاده و مسیر یک راه را انتخاب کنیم راه اول تدین و تقواست که اگرچه در این مسیر سختیهای راه بیش از مسیر دوم است اما نتیجه اش صد درصد پیروزی و قهرمانی است. مسیر دوم که خلاف تدین و تقواست شاید به ظاهر هموارتر و راحت تر است اما پایانی زجر آور و همراه با شکست خواهد داشت.
در آخرین روزهای عمر خلیفه دوم به دستور او شورایی تشکیل دادند که از شش نفر تشکیل شد امیرالمؤمنين على الله عثمان عبد الرحمن بن عوف سعد ابی وقاص، طلحه و زبیر خلیفه دستور داد پس از مرگ وی به مشورت بنشینند و از میان خویش یک نفر را به خلافت برگزینند. پس از برگزاری شورا زبیر حق رأی خود را به علی الله بخشید و طلحه به عثمان و سعد ابی وقاص هم به عبد الرحمان بن عوف قهراً شش رأی تبدیل به سه نظر شد. عبدالرحمان مشاهده کرد که با وجود علی الله و عثمان نوبت خلافت به او نمی رسد؛ پس خواست نقش تعیین کننده ای داشته باشد؛ از این رو به علی گفت با تو بیعت میکنم به شرط آنکه به کتاب خدا و سنت پیامبر ا و سیره دو خلیفه پیشین رفتار کنی.» امام اله فرمود: «به کتاب خدا و سنت پیامبر و آنچه وظیفه دارم عمل میکنم عبدالرحمان روی خود به عثمان کرد و با او این سه شرط را مطرح کرد عثمان پذیرفت. این موضوع چند مرتبه ردو بدل شد. علی از پذیرش شرط اخیر یعنی متابعت سیره ی خلفای پیشین که خلاف مدار تدین بود. امتناع ورزید و عثمان قبول کرد تا بالاخره عبد الرحمان به عنوان امیر مؤمنان با عثمان بیعت کرد. آرى على الله حاضر نشد رضایت پروردگار و تدین و تقوای خود را برای رسیدن به بالاترین سمت و مسئولیت جهان اسلام ترجیح دهد.
جناب مالک اشتر که نامش در زمره بهترین و برترین یاران امیرالمؤمنین می درخشد در مرحله بالایی از حیث تقوا بود؛ اما از زمانی که در منصب حکومتی قرار گرفت حضرت با شدت بیشتری به او سفارش به تقوا می کرد.
همچنین امام به فرمانده جنگی خود شریح بنهانی هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با سپاه شام قرار داد فرمود: اتق الله في كل صباح و مساء وخف على نفسك الدنيا الغرور و لا تأمنها على حال در هر صبح و شام تقوای الهی را پیشه کن و از دست دنیای فریبنده بر خودت بیمناک باش و در هیچ حالتی ایمن مباش حضرت به مقبل بن قیس ریاحی یکی دیگر از فرماندهان خویش فرمودند: اتق الله الذي لا بد لك من لقائه و لا منتهى لك دونه و لا تقاتلن الا من قاتلک از خدایی که حتماً او را ملاقات میکنی و سرانجامی غیر از او نداری بترس و جنگ مکن مگر با کسی که با تو بجنگد
آن حضرت با نگاهی وسیع و جهان شمول میفرمایند: اتقوالله في عباده و بلاده فانكم مسئولون حتى عن ا البقاع والبهائم تقوای الهی را در مورد بندگان او و شهرهای او رعایت کنید؛ زیرا شما مسئول هستید حتی در مورد مناطق زمین و حیوانات لازمه تقوا رعایت حال و همچنین بهره برداری صحیح از سرزمین یک کشور است. . طرف مقابل این ماجرا نیز کسانی هستند که عمری در جاده هدایت در حال حرکت بوده اند که به ناگاه با انتخاب های نادرست به طرف جاده بی دینی گمراه شدند.
زبیر که جزو بهترین یاوران رسول خدا بود از اطرافیان نزدیک امیرالمؤمنین الله و حضرت زهران بود و در ایام مظلومیت فاطمه زهرا از شمشیر به دستان مدافع فاطمی بود؛ اما در جنگ جمل پسرش او را گمراه کرد و رفیق نااهل در او اثر گذاشت و رضای حضرت علی را
در زمان بنی اسرائیل آن ساحرانی که فرعون در برابر موسی برای نبرد و مبارزه انتخاب کرده بود و یک عمر برای پیروزی فرعون از هیچ کوششی دریغ نکرده بودند، پس از نبردی حساس هنگامی که راه نجات را در تبعیت موسی دیدند مسیر هدایت را انتخاب کردند؛ اگرچه از سختی این راه آگاه شدند و فرعون آنها را تهدید به شکنجه و مرگ کرد و سرانجام آنها را به طرز وحشیانه شهید کرد؛ اما در مسیر تدین استوار بودند.
که ملاک رضایت خدا و عین تقواست نادیده گرفت و سرانجام کشته شد.رعایت تقوا اختصاصی عموم جامعه نیست بلکه شخص هر چقدر مسئولیت او بیشتر باشد توجه به تدین باید در او بیشتر باشد.
متأسفانه در همین ایام شاهدیم عده ای با علم به عدم احراز کفایت، بازهم برای انتخابات ثبت نام میکنند تا نامی به هم زنند یا هزینه سیاسی و اعتباری برای نظام ایجاد کنند. برخی نیز با علم به مسئله دار بودن خود و رد صلاحیت بازهم میآیند تا بتوانند در جامعه بلوا ایجاد کنند و سوژه رسانه های خارجی شوند.
سؤال من اینجاست آیا این کارها نشانه تقوای این افراد است یا بی تقوایی؟ به نظر شما چنین افرادی در قلوب مردم جای دارند؟!
چگونه است که وقتی نظر سنجی ها درباره حاج قاسم سلیمانی انجام میگیرد. بیش از ۹۰ درصد مردم ابراز محبت و علاقه میکنند؛ اما وقتی از مشارکت در انتخابات و رای دادن به کاندیدها صحبت می شود آمار رضایت مردمی کاهش چشمگیر دارد؟!
مردم چه ویژگیهایی در این شخصیت بزرگ مشاهده کرده اند که در سایرین به چشم نمی آید؟ افرادی که نامزد انتخابات میشوند اگر الگوی خود را همانند شهید سلیمانی اهل بیت پیامبر قرار دهند و در مسیر تدین و تقوا حرکت کنند تمدن سازی اسلامی سیر صعودی پیدا خواهد کرد و در موضوعاتی مثل انتخابات بدون ترديد اوضاع واحوال اعتماد مردمی و مشارکت آنان تغییر خواهد کرد. کافی است که هم مسئولین و عموم جامعه اقدامی تازه و مؤثر در خود و انتخاب خود انجام دهند.
تقوا یعنی اینکه در انتخاب کاندیداهای انتخاباتی طرف خدا را بگیریم و مطابق رضایت پروردگار افراد را انتخاب کنیم اینکه گاهی دلیل رأی دادن به شخصی دوست و فامیل بودن هم شهری و هم محله ای بودن و لیست حزب مورد علاقه من ملاک میشود، در صورت نداشتن ملاک های واقعی این انتخاب عین بی تقوایی است.
آن شخص کاندیدا هم که با شعار احساس تکلیف پای به عرصه می گذارد، اگر ملاک های شخص اصلح را در خود نمی بیند و در صحنه ورود پیدا میکند یا میداند رقیبش از او صلاحیت بیشتری دارد و باز وارد عرصه میشود یعنی خدا را در نظر نگرفته و بی تقوایی کرده است.
اگر کسی تقوا داشته باشد مخالفان را بر مکتب اسلام ترجیح نمی دهد؛ معاویه را بر علی ترجیح نمی دهد؛ یزید فاسق را بر حسین ترجیح نمی دهد.
مردم باور کنیم که انتخابهای ما در سعادت و شقاوت و خوشبختی و بدبختی فرد فرد جامعه مؤثر است. اگر حادثه کربلا دل همه ما را آتش میزند علت اصلی واقعه بزرگ و ناگوار کربلا در بی تقوایی برخی مسلمانان بود که یزید مست لا یعقل را بر مظهر تقوا یعنی حسین ترجیح دادند و در انتخاب یاری نمودن حسین و یزید حسین را انتخاب نکردند.
البته اثر بی تقوایی تنها در برکناری شخص شایسته نیست؛ بلکه گاهی مانند روز عاشورا، سر اسوه تقوا را از بدن جدا میکنند و اسبهای تازه نعل زده را بر پیکرش می تازانند و بدون آنکه پیکرش را دفن کنند روی خاک گرم کربلا رها می کنند.