رفتار متفاوت امام رضا (علیه السلام) نسبت به خلفای عباسی

امام رضا علیه السلام بر اساس موقعیت های متفاوت به هر یک از خلفای جائر هم عصر خویش که برخورد کرده‌اند؛ گاهی بدون لحاظ تقیه و جسورانه به ابراز عقائد خود در مقابل آنان پرداخته اند. گاهی روشی میانه را پی گرفته و در برخی مواقع نیز در ظاهر تسلیم شده اند. در این گفتار به برخورد حضرت در برابر سه حاکم عباسی یعنی هارون الرشید، مأمون و امین عباسی پرداخته خواهد شد.

امام و هارون عباسی
«از سال ۱۸۳ هجری که پیشوای هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در زندان بغداد به دستور هارون مسموم شد و از دنیا رفت امامت پیشوای هشتم به مدت ده سال در دوران حکومت وی سپری گردید. این مدت در آن عصر اختناق و استبداد و خودکامگی هارون، دوران آزادی نسبی و فعالیت فرهنگی و علمی امام رضا علیه السلام به شمار می رود؛ زیرا هارون در این مدت متعرض امام نمی شد و حضرت آزادانه فعالیت می نمود. شاید علت مهم این کاهش فشار از طرف هارون، نگرانی وی از عواقب قتل امام موسی بن جعفر علیه السلام بود، زیرا گرچه هارون تلاش فراوانی به منظور کتمان این جنایت به عمل آورد؛ اما سرانجام جریان فاش شد و موجب نفرت و انزجار مردم گردید.» ۱
در دوران حکومت امین و سال‌هایی که بین مرگ هارون و حکومت مأمون فاصله شد برخوردی میان امام و مأموران حکومت عباسی در تاریخ به چشم نمی خورد و پیداست که دستگاه خلافت بنی عباس در این سال‌های کوتاه که گرفتار اختلاف داخلی و مناقشات امین و مأمون و خلع مأمون از ولیعهدی و واگذاری آن به موسی فرزند امین بود؛ فرصتی برای ایذاء و آزار علویان عموماً و امام رضا علیه السلام خصوصاً نیافت.
دلیل تاریخی بر این مطلب « اظهارات هارون در پاسخ یحیی بن خالد برمکی در مورد علی بن موسی علیه السلام است؛ یحیی( که قبلاً درباره امام کاظم علیه السلام بدگویی و سعایت کرده بود) به هارون گفت: پس از موسی بن جعفر اینک پسرش جای او نشسته و ادعای امامت می کند (گویا نظر وی این بود که بگوید بهتر است از هم اکنون علی بن موسی علیه السلام تحت نظر مأموران خلیفه قرار گیرد!) هارون ( که هنوز قتل موسی بن جعفر را فراموش نکرده بود و از عواقب آن نگران بود) پاسخ داد: آنچه با پدرش کردیم کافی نیست؟ می خواهی یکباره شمشیر بردارم و همه علویان را بکشم؟! خشم هارون درباریانش را خاموش ساخت و دیگر کسی جرئت نکرد درباره آن حضرت به سعایت بپردازد.» ۲

امام و امین عباسی
«هارون در زمان خلافت خود، محمد امین را ( که مادرش زبیده بود) ولیعهد خود قرار داده از مردم برای او بیعت گرفت. شبی که هارون در طوس در گذشت مردم با پسر او محمد امین در بغداد بیعت کردند.»۳
در دوران حکومت امین و سال‌هایی که بین مرگ هارون و حکومت مأمون فاصله شد، برخوردی میان امام و مأموران حکومت عباسی در تاریخ به چشم نمی‌خورد و پیداست که دستگاه خلافت بنی عباس در این سال‌های کوتاه که گرفتار اختلاف داخلی و مناقشات امین و مأمون و خلع مأمون از ولیعهدی و واگذاری آن به موسی فرزند امین بود؛ فرصتی برای ایذاء و آزار علویان عموماً و امام رضا علیه السلام خصوصاً نیافت.» ۴
این سال‌ها را نیز باید ایام آزادی نسبی امام و فرصت خوبی برای فعالیت‌های فرهنگی آن حضرت دانست.

امام و مأمون عباسی
برخلاف تصور عامیانه که چون امام در زمان حکومت مأمون دارای مقام ولایتعهدی بوده‌اند پس باید روزگار خوشی را سپری کرده باشند؛ باید متذکر شد برعکس سخت ترین دوران زندگی حضرت در همین زمان بوده است. «با استقرار مأمون بر سریر خلافت کتاب زندگانی امام علیه السلام ورق خورد و صفحه تازه‌ای در آن گشوده شد. صفحه‌ای که در آن امام علی بن موسی الرضا علیه السلام سال‌هایی را با اندوه و ناملایمات بسیار به سر برد.» ۵
حضرت رضا علیه السلام بر اثر فشار شدید مأمون، ولایتعهدی را قبول نمود اما بعد از این پذیرش نه فقط در زمینه نشر معارف اسلامی و بیان حقوق اهل بیت علیهم السلام دچار محدودیت نشد بلکه در شرائطی قرار گرفت که توانست در سطح وسیع و گسترده با علمای اسلام و علمای دیگر مذاهب سخن بگوید، به سؤالاتشان پاسخ دهد، و حقایق را روشن نماید و همچنین توانست با استناد به آیات قران شریف و احادیث رسول گرامی صلی الله علیه و آله از حقوق عترت دفاع کند و بر خلاف مصالح سیاسی خلیفه وقت پیرامون امر امامت بدون تقیه، بحث نماید.
دو نفر در خراسان حضور حضرت رضا آمدند و درباره نماز قصر سؤال نمودند به یکی از آن دو نفر فرمود بر شما قصر نماز واجب است زیرا نیت تو در این سفر ملاقات من بود و به آن دیگری فرمود بر تو واجب است نماز بخوانی زیرا سفرت به‌قصد ملاقات مأمون سلطان وقت بوده یعنی نیت معصیت داشته‌ای.
جالب آن که گاهی افراد از علی بن موسی الرضا علیه السلام سؤالات شرعی می نمودند و حضرتش طبق فقه اهل بیت علیه السلام به آن سؤالات پاسخ می داد و پروا نداشت از اینکه بعضی از پاسخ‌ها برای سائل یا وابستگان مقام خلافت سنگین و گران باشد.
«عن ابی سعید الخراسانی قال دخل رجلان علی ابن الحسن الرضا بخراسان فسئلاه عن التقصیر فقال لا حدهما وجب علیک التقصیر لانک قصدتنی و قال للاخر وجب علیک التمام لانک قصدت السلطان.»۶
ابی سعید خراسانی می گوید: دو نفر در خراسان حضور حضرت رضا آمدند و درباره نماز قصر سؤال نمودند به یکی از آن دو نفر فرمود بر شما قصر نماز واجب است زیرا نیت تو در این سفر ملاقات من بود و به آن دیگری فرمود بر تو واجب است نماز بخوانی زیرا سفرت به‌قصد ملاقات مأمون سلطان وقت بوده یعنی نیت معصیت داشته‌ای.
خلاصه حضرت رضا علیه السلام با سمت ولایتعهدی مأمون گفتنی ها را با صراحت می فرمود و واقعیت‌ها را آشکار می ساخت. مدتی جریان امر بدین منوال گذشت. سرانجام مأمون متوجه شد که با اصرار و تهدید، ولایتعهدی را به حضرت رضا قبولانده اما از این کار نفعی نبرده است، چه با این انتصاب، نتوانست دستگاه خلافت را در افکار عمومی تنزیه کند و موجبات خوش بینی مردم را نسبت به مقام خلافت فراهم آورد و نتوانست از محبوبیت حضرت رضا بکاهد و شیعیان اهل بیت را از بدبینی و انتقاد نسبت به حکومت عباسی بازدارد. لذا به فکر افتاد علی بن موسی الرضا علیه السلام را مسموم کند و با قتل آن حضرت از گسترش مذهب تشیع و ازدیاد روزافزون محبان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام جلوگیری نماید. و پنهانی به این عمل خائنانه دست زد و به حیات پر برکت آن امام بزرگوار خاتمه داد. ۷
سید روح الله علوی

—————————————————————–
پی نوشت
۱.سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی،ص ۴۶۸
۲.همان، ص۴۶۹
۳.سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص۴۷۱
۴.همان، ص۴۷۲
۵.سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص۴۷۵
۶. وسائل الشیعه ج ۵ باب ۸ ، صلوه مسافر حدیث ۶
۷.فرصت ولایتعهدی امام رضا علیه السلام در نشر معارف اسلامی ، محمدتقی فلسفی، سخنرانی در کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام در ذی‌القعده ۱۴۰۴ ،دانشگاه علوم اسلامی آستان قدس رضوی