شرح مکمل بیانات محوری مقام معظم رهبری در جمع ائمه‌ی جماعات استان تهران با استفاده از دیگر بیانات معظم له.

ستایش جوان

 چیزهایی را انسان مشاهده می کند که واقعاً انسان امیدوار می شود. گاهی این نمایشگاههای پیشرفت های گوناگون را در بخش های مختلف، میآورند پیش ما بعضیهایش اعلامشدنی است که اعلام می شود، بعضیها هم اعلامشدنی نیست که اعلام نمی شود ولی ما از نزدیک میبینیم واقعاً دستان این جوان های ما دستان معجزهگر است. جوان های کمسال، با انگیزه، با ایمان، با توانایی، با قابلیّت، با روحیّهی خوب، و آنوقت با توکّل به خدا، با صلوات، با نماز، با توجّه، با خواندن آیهی قرآن، کارهای بزرگی را دارند انجام می دهند، کارهای خوبی را دارند انجام می دهند؛ و انشاءالله این پیشرفت ها در انتظار جمهوری اسلامی است. ۹۴/۶/۱۲

 برای ملت ما هیچ عیدی بزرگتر از این عید نیست که انسان احساس کند جوان هایش به خودشان اعتماد دارند؛ اعتقاد دارند؛ باور دارند که می توانند کارهای بزرگ را انجام بدهند و این عزم راسخ را پیدا می کنند که این کار را انجام بدهند. عزیزان! این کار را انجام بدهید. ۸۵/۳/۲۵

ارزش جوانی

این جمعیت عظیم جوان در کشور را یک رودخانه موّاج و پُرفیض بدانیداین رودخانه به طور مستمر جریان دارد و سال ها بعد از این هم جریان خواهد داشت. دوگونه می توان با این رودخانه برخورد کرد:

یک برخورد این است که شما بنشینید عاقلانه، خردمندانه و با شیوه علمی، اوّلاً اهمیت این رودخانه را بشناسید؛ ثانیاً نقاط و مراکزی را که به آب این رودخانه احتیاج دارند، شناسایی کنید؛ ثالثاً برنامه‌ریزی و کانال‌کشی کنید و آب را به آن‌جایی که نیاز است، هدایت نمایید؛ آن‌گاه هزاران مزرعه و باغستان از این نعمتِ بیدریغ الهی سرسبز، و هر نقطه ویرانی آباد خواهد شد. شما می توانید این رودخانه موّاج را به پشت سدهای انرژیساز هدایت کنید و یک منبع عظیم انرژی به وجود آورید و کلّ کشور را به فعالیّت و تلاش وادارید. اگر با این موضوع، این‌گونه برخورد کنید، آن‌گاه این پدیده، یک پدیده پُربرکت، بی‌نظیر و استثنایی می شود که اگر یک یک مردم ایران هر روز صد بار خدا را به‌خاطر آن شکر کنند، شکرِ لازم و شایسته را ادا نکرده‌اند. مشخّصه این نوع برخورد، برنامه‌ریزی کردن، هدایت کردن، راه را باز کردن، نقطه‌ی نیاز را مشخص کردن و این متاع گرانبها و این هدیه الهی را درست در نقطه نیاز قرار دادن است؛ که نتیجه آن، سرسبزی، خرّمی، آبادانی، نشاط و برکت خواهد بود.

برخورد دیگر این است که این رودخانه فیّاضِ موّاج را به حال خود رها کنید؛ روی آن فکر نکنید؛ برای آن برنامه‌ریزی نکنید و قدر آن را ندانید. نتیجه چه می شود؟ نه تنها مزارعی خشک خواهد شد و باغستان هایی از بین خواهد رفت، بلکه خود این آب هم هدر خواهد رفت. در بهترین شکل، آب این رودخانه وارد آب های شور خواهد شد و هرز خواهد رفت. شکل دیگرش این است که به باتلاق و مرکز تجمّع انواع و اقسام آفت ها تبدیل شود. شکل بدترش این است که به یک سیل تبدیل شود و همه دستاوردهای ملت را تخریب کند. اگر برنامه‌ریزی و دقّت و کار نشد، این نتایج را به دنبال خواهد داشت.

خدای متعال این نعمت را به ملت و کشور ما بخشیده است. کسی که باید این نعمت را در جای خود مصرف کند که معنای شکر نعمت هم این است کیست؟ مدیران و برنامه‌ریزان از بالا تا پایین هستند.۸۰/۲/۱۲

شاخصه های جوان

طولِ مدّت چهل و چند ساله معاشرت من با گروه های جوان موجب شده که من قلباً و عمیقاً جوانان را ستایش کنم. البته ستایش کردن جوانان با خوشامدگویی آن ها تفاوت دارد. من با خوشامدگویی موافق نیستم؛ چیزی بگویم که شما خوشتان بیاید، یا چیزی را که ممکن است شما از آن ناراحت شوید و بدتان بیاید، بر زبان جاری نکنم؛ نه. من به این چیزها عقیده ندارم؛ بلکه معتقدم که ستایش جوان به جای خود درست است و ستایشی واقعی و حقّ است و نقاط مورد ستایش هم از نظر من مشخّص و روشن است و بعضی از آن ها را خواهم گفت؛ اما ستایشگری جوان نباید به خوشامدگویی او تبدیل شود. شما فرزندان من هستید. انسان فرزند خودش را خواه و ناخواه دوست دارد؛ چه آن فرزند بداند، چه نداند؛ چه بخواهد، چه نخواهد؛ چه از محبّت پدر یا مادر متشکّر شود، یا نشود. این دوست داشتن موجب این نیست که اگر در کار او خطایی وجود دارد، گفته نشود تا مبادا بدش بیاید؛ نه. اتّفاقاً انسان با فرزند خودش بسیار راحت‌تر از دیگران است…

نقاط ستایش‌برانگیز جوانان کدام است؟ اگر ما یک فهرست صد نقطه‌ای را هم فراهم کنیم، باز زیادی نرفته‌ایم. من در این‌جا چند نقطه از نقاط ستایش‌برانگیز جوانان را عرض میکنم.

جوان، حق را آسان می پذیرد. این بسیار مهم است. جوان، راحت و صادقانه اعتراض می کند و بی‌دغدغه و بدون هیچ‌گونه گرفتاری درونی، اقدام می کند. این هم بسیار مهم است. پذیرش آسان، اعتراض صادقانه و اقدام بی‌دغدغه را شما کنار هم بگذارید، ببینید چه حقیقت زیبایی به وجود می‌آید و چه کلیدی برای حلِ‌ّ مشکلات است.

جوان به‌طور طبیعی طالب اصلاح است…بعضی هم هستند که صادقانه اصلاح طلبند؛ در این شکّی نیست. واقعاً از کمبودها، نارسایی ها، عقده‌ها و انحراف ها رنج می برند و دنبال اصلاح آن ها هستند، که این به جای خود مطلوب است. جوان، این‌گونه اصلاح‌طلب است؛ یعنی به‌طور طبیعی طالب عدالت، آزادی های مشروع و تحقّق آرمان های اسلامی است. حقایق و آرمان های اسلامی، او را به هیجان می آورد و در او جاذبه ایجاد می کند. تصویری که در ذهن او از سیمای امیرالمؤمنین علیه‌السّلام نقش بسته، او را به هیجان می آورد؛ نواقص موجود را با او تطبیق و مقایسه می کند و طالب اصلاح می شود. این ویژگی بسیار برجسته‌ای است.

از جمله نقاط ستایش‌برانگیز جوانی، نیرو، قدرت، ابتکار و نشاط در وجود جوان است…این یک مرحله طبیعی از عمر و زندگی است. پس یک موهبت است و در مقابل آن، تکلیف وجود دارد و باید جواب داد.

در این‌جا مغالطه‌ای وجود دارد که جزو همان خوشامدگویی های به قصد عوام فریبی است؛ و آن این است که منطق اسلامی همه‌اش می گوید «تکلیف». در حالی که گفتمان جدید دنیا می گوید «حق»؛ چرا همه‌اش از تکلیف می گویید؟ بعضی کسان این حرف را رایج کردند و قصدشان این است که عدّه‌ای که از تکلیف گریزانند، از خوشامدگویی های اغواگرانه و غیرصادقانه خوش شان بیاید.

اوّلاً حقّ و تکلیف، دو روی یک سکّه‌اند. هیچ حقّی بدون تکلیف وجود ندارد. هر کس حقّی دارد و در قبال آن، تکلیفی هم برعهده دارد. بنابراین، این‌که از حق بگویید؛ اما از تکلیف نگویید، حرف سخیف و بی محتوا و بی منطقی است. ثانیاً در این‌جا صحبت از حق نیست. تکلیفی که ما در این‌جا مطرح می کنیم، در مقابل یک حق نیست؛ در مقابل یک امتیاز است. شما امتیازی دارید و این امتیاز تکلیفی را به طور طبیعی بر دوش شما بار می کند. من که امتیاز جوانی شما را ندارم، برخی از تکالیف شما را هم ندارم. البته ممکن است در بخشی دیگر، من از امتیازاتی برخوردار باشم؛ لذا در مقابل آن تکالیفی هم دارم. بنابراین در این‌جا تقابل حقّ و تکلیف نیست؛ تلازم امتیاز و تکلیف است. تکلیف، ناشی از امتیازی است که شما در این مرحله از عمر دارید؛ ناشی از موهبتی است که خدا به شما داده است. توجّه کنیم که این تکلیف در دوران کنونی، سنگین تر از همیشه است. چرا؟ چون قشر جوان به طور ویژه در جامعه نقش‌آفرین شده است؛ چون جمعیت جوان افزایش پیدا کرده است؛ چون کفّه جوان در معادلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور، یک کفّه سنگین است. بنابراین در این‌جا مسأله این نیست که جوان در رابطه با شخصِ خود تکلیفی دارد یا ندارد؛ نه. مسأله این است که جمعیت عظیم جوانان و حضور آن ها در صحنه و بخصوص آگاهیای که امروز جوانان متعهّد کشور ما از آن برخوردارند که در کمتر جایی در دنیا، این آگاهی، حسّاسیت و برانگیختگی وجود دارد تکالیف آن ها را سنگین و مهم می کند. البته به شما بگویم؛ این تکلیف، از جمله تکالیفی است که اتّفاقاً برای جوان هیجان‌انگیز هم هست. از آن تکلیف های خسته‌کننده کسل‌کننده نیست. تکلیفی است که با طبیعت جوانی هم همراه است و برای جوان، مشوّق و پیش برنده است.

ما می خواهیم جوانان را به چه چیزی دعوت کنیم؟ نمی خواهیم شعارهای کلّی بدهیم. بعضی از شعارها، بسیار کلّی و مبهم است. مثل دعوت کردن به میدانی است که راه ورودی آن معلوم نیست یا بسته است. البته بخشی از تکالیفی که ما متوجّه جوانان می دانیم، تکالیف شخصی آن هاست. خودسازی علمی، خودسازی اخلاقی، خودسازی جسمی. این ها تکالیف مهمی است؛ مطالباتی است که ما حق داریم از جوان بکنیم و جوان هم به این خودسازی ها احتیاج دارد.۸۰/۸/۱۲

ایجاد جاذبه

یکی از انواع ایجاد جاذبه این است که حرف نو پیدا کنید: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»؛ حرف های نو. حرف های نو به معنای حرف های من‌درآوردی نیست، خیلی از حقایق هست که با مطالعه‌ی در قرآن، با مطالعه‌ی در نهج‌البلاغه و در روایات، انسان به آن ها برخورد می کند. بنده که مثلاً شصت هفتاد سال در این رشته‌ها بودم و کار کردم، گاهی اوقات تلویزیون را باز می کنم، یکی از این آقایان مثلاً دارند صحبت می کنند، یک‌دفعه یک نکته‌ای می گویند که می بینم این نکته برای من تازه است؛ من این را تا حالا نفهمیده بودم، استفاده نکرده بودم، حالا استفاده کردم. یعنی برای کسی که حالا مثلاً شصت سال یا بیشتر از شصت سال بنده بیش از شصت سال است که عمامه‌ای هستم در محیط علم دینی و از این حرف ها بوده، حرف هایی وجود دارد که تازه است؛ این‌همه هم قرآن می خوانیم، این‌همه هم بنده با روایات ارتباط دارم، سال ها درس قرآن داده‌ام، سال ها درس نهج‌البلاغه داده‌ام، درعین‌حال یک جوان طلبه مثلاً می‌آید در تلویزیون یک حرفی می زند، برای من تازه است، من استفاده می کنم. خیلی حرف های تازه وجود دارد؛ بگردند حرف های تازه را پیدا کنند؛ منتها آدم هایی باشند که اهلیّت این کار را داشته باشند؛ بتوانند. حرف نو هم فقط حرف نو دینی نیست، حرف نو سیاسی هم هست، حرف نو اجتماعی هم هست، حرف نو در زمینه‌ی مسائل بین‌الملل هم هست. شما وقتی‌که در تشکّل خودتان حرف نو، سخن نو مطرح کردید، جوان جذب می شود؛ جاذبه دارد دیگر؛ حرف نو جاذبه دارد.

 یکی دیگر از روش ها استفاده از بخشی از شیوه‌های هنری است که کمتر مورد توجّه قرار گرفته؛ مثلاً تئاتر؛ تئاتر دانشجویی. متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضی‌های مثلاً این‌جوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بی‌جهت یعنی بدون سمت‌وسوی درست‌وحسابی بوده؛ بعد هم با یک زبان ابهام، خیال می کنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست. تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را می‌بینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسان ها را حس می کند، حرف شان را از زبان خودشان می‌شنود. در این می تواند خیلی چیزهای سازنده‌ای باشد. تئاتر؛ تئاترهای دانشجویی. گروه‌های هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را بیان کنند. در همین حسینیّه سال ها پیش شاید بیست سال پیش یک تئاتری اجرا کردند برای ما، مربوط به حضرت ایّوب پیغمبر که طول هم کشید؛ یک ساعت، دو ساعت، طول کشید. بعد که تمام شد، من به آن کارگردان گفتم که من داستان ایّوب را در قرآن، شاید صدبار یا صدها بار تا حالا خوانده‌ام امّا این فهمی را که امشب از ماجرای ایّوب از تئاتر تو فهمیدم، در این مدّت از خواندن قرآن، این فهم را پیدا نکرده بودم. این چیز کمی است؟

 کاریکاتور. کاریکاتور یکی از شیوه‌های هنری بسیار مؤثّر است. طنز. کارهای طنز که جوان ها خوشبختانه در این زمینه‌ها کارهای خوبی کرده‌اند و می کنند. این ها کارهای خیلی خوبی است. ۹۴/۴/۲۰

سرگذشت مسجد

یک نکته‌ی دیگر هم عرض بکنیم؛ مساجد ما یعنی مساجدی که امروز خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی هستند و غالباً سی سال چهل سال عمر دارند، یک تاریخ شنیدنی و زیبایی دارند؛ غالباً این‌جور هستنددر این مساجد علمایی آمده‌اند، ائمّه‌ی جماعتی آمده‌اند، رفتارهایی داشته‌اند، برخوردهایی داشته‌اند، مؤمنینی در اینجا آمده‌اند، جوان هایی در اینجا تربیت شده‌اند، از اینجا بسیج هایی صورت گرفته، شهدایی داده‌اند، پیکرهای شهیدی به این مساجد برگشته‌اند؛ این ها تاریخ است، این ها سرگذشت‌های جذّاب یک مسجد است؛ این سرگذشت‌ها را باید حفظ کرد. هرکدام از این مساجد می تواند یک سرگذشت واقعیِ جذّابِ درس‌آموزی داشته باشد برای کسانی که امروز در مسجدند و کسانی که فردا به این مسجد خواهند آمد؛ این را در قالب های گوناگون قالب کتاب، قالب مقالات مجلّه‌ای، قالب عکس، قالب کلیپ می شود درآورد؛ این ها را می شود تبیین کرد. چقدر از این مساجد هستند که شهدای نام‌آوری در این مساجد تربیت پیدا کردند، بعد خارج شدند و در راه خدا به شهادت رسیدند؛ این تاریخ را ما بایستی حفظ کنیم.۹۵/۵/۳۱

اسلام مسجد را سنگر قرار داد و وسیله شد از باب اینکه از همین مساجد، از همین جمعیت ها، از همین جمعات، از همین جماعات، همه اموری که اسلام را به پیش برد.

صحیفه ی امام، ج۱۷، ص۵۵

اهمیت تاریخ

در باب اصل مسأله‌ی تاریخ، باید بگوییم که تاریخ چیز مهمی استتاریخ را به‌عنوان یک چیز کوچک یا حاشیه‌یی نباید خیال کرد؛ تاریخ واقعاً مهم استتاریخ، درس و گنجینه‌ی اطلاعات ما از گذشته‌ی بشریت است؛ سرگذشت ماست. مگر می شود نسبت به تاریخ بی اعتنا بود؟ همه‌ی علوم و همه‌ی معارف و همه‌ی تلاش های بشری و همه‌ی آنچه که امروز در این صحنه‌ی عالم وجود دارد، فقط زمان حال است؛ میلیون ها برابرِ این تلاش ها در گذشته انجام گرفته است. سرگذشت این ها، یعنی تاریخ. بنابراین، تاریخ چیز کم‌اهمیتی نیست؛ واقعاً نباید به‌عنوان یک چیز حاشیه‌یی به آن نگاه کرد…

اگر تاریخ یک چیز اصلی نبود، قرآن با این عظمت که اصلاً برنامه‌ی انسان‌سازی و برنامه‌ی بشریت است تاریخ را وارد خودش نمی کرد؛ اما شما می بینید که در قرآن تاریخ هست؛ البته بخش هایی که برای بیان اهداف قرآن کارساز است. بالاخره آدم عاقل، آن چیزی که برایش کارساز است، از یک مجموعه انتخاب می کند. قرآن آنچه را که برای خودش کارساز است، انتخاب کرده است؛ حتّی در جاهایی از جزییات صرف نظر کرده؛ چون جزییات برایش کارساز نبوده است. مثلاً در قضیه‌ی زن فرعون، این مهم است که این «زن» است؛ آن هم «زن فرعون»؛ لذا از زن فرعون اسم می‌برد؛ بخصوص تکیه می کند که این کار را زن فرعون کرد، این حرف را زن فرعون زد؛ یعنی از شخصیت او که یک چیز جزیی است نمی گذرد؛ اما در قضیه‌ی مؤمنِ سوره‌ی یاسین می فرماید: «و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی». حالا این رجل چه کسی بود، در چه سنی بود، از کدام شهر بود، وابسته به کدام طبقه بود، این ها اصلاً اهمیتی ندارد؛ یعنی در این‌جا مورد نظر قرآن این نیست؛ این‌جا بحث سر این است که مردی از آن ته شهر، با حالت دویدن «یسعی» خودش را به این جمعیت رساند که بگوید: «یا قوم اتّبعوا المرسلین». آن بخشی از تاریخ که برای هدف قرآن کارساز است، آن را قرآن انتخاب می کند و به بهترین شیوه و با زیباترین و شیواترین بیانی آن را وسط می گذارد و به جزییاتش کار ندارد. البته در جایی هم به جزییات کار دارد؛ چون این جزییات مهم و کارسازند. بنابراین، تاریخ مهم است؛ از اهمیت تاریخ نبایستی صرف نظر کرد. تاریخ، عبرت است.۷۰/۱۱/۸

تاریخ انقلاب

باید تاریخ انقلاب را کسانی بنویسندتاریخ انقلاب هم فقط تاریخ پیروزی انقلاب نیست؛ تاریخ شروع نهضت است. حقیقتاً مردم ما از قضایای طولانی این نهضتی که از روز شروع تا روز پیروزی، پانزده، شانزده سال طول کشید، به تفصیل مطّلع نیستند. از قضایای بعد از پیروزی هم، گاهی به وسیله‌ی بعضی افراد، مختصر سخنی گفته می شود؛ اما به طور کامل و جامع و ریز، بخصوص با شکل های هنری و ماندگار و نافذ، ثبت نشده، یا خیلی کم ثبت شده است. من از کسانی که توانایی این قبیل کارها را، بخصوص در زمینه‌های هنری دارند، واقعاً انتظار دارم. باید تاریخ انقلاب را ثبت کنند.۷۵/۱۱/۱۲

دو سه سال قبل جمع زیادی از هنرمندها در این حسینیه جمع بودند. به آنها گفتم کدام هنرمند است که از روحیه‌ی حماسىِ پُرشور ملت و جوان های خودش در مقابل دشمنی که قصد داشت غیرت و عزت این ملت را زیر پاهای خودش لگدمال کند، و از زیبایی خارق‌العاده‌ی آن بتواند بگذرد و این را نبیند. اگر دیدیم هنرمندهای ما این را نمی بینند و به آن نمی پردازند، باید ببینیم عیب کار کجاست. یا در نگاه هنری، یا در عرضه‌ی درست، یا تأثیراتی که سیاست ها و دشمنان در فضای فرهنگی کشور دارند می گذارند، مشکلی وجود دارد؛ والّا چطور ممکن است یک ملت فراموش کند یا نبیند و نفهمد؟ لذا خاطره‌گویی شما و ثبت کردن این حوادث، نقش خیلی زیادی در این مسأله دارد.۸۴/۶/۳۱

واقعاً روزبهروزِ تاریخ انقلاب ما عبرت است؛ روزبهروزِ این سال های پرتحرک و پرتلاش که انقلاب اسلامی در ایران شروع شد، می تواند به صورت یک نشانه‌ای، یک تابلوئی، در مقابل چشم ملت ها قرار بگیرد و مایه‌ی عبرت باشد.۹۰/۱۱/۲۱

مسجد کرامت

البته مى‌دانید انقلاب در دوره‌هاى مختلف یک حرکت را در حقیقت تعقیب مى‌کرد و این حرکت در زندگى ما و وضع ما در این ۱۳، ۱۴ سال هم همین‌طور مشهود بود یعنى من وقتى نگاه مى‌کنم مثلاً فرض کنید سال ۱۳۴۳ که رفتم مشهد براى سکونت را در نظر مى‌گیرم، یا قبل از آن، سال ۴۱ که شروع مبارزات بود و بعد ۴۲ که اوج اشتعال مبارزه بود در اول کار و زندان هایى که بازداشت هایى که مثلاً آن وقت ها مى‌شد و این ها و بعد که در رابطه با قم بود همه‌ى این ها یعنى در سال ۴۱ و ۴۲ من طلبه‌ى قم بودم، اگر مشهد مى‌آمدم در رابطه‌ى با قم کار داشتم و همچنین سال ۴۳. در این دوران مبارزه را و وضع خودم را در این مبارزه یک جور مى‌بینم بعد سال ۴۶، ۴۷، ۴۸ یک جور است، سال ۴۹ – ۵۰ یک جور است، از ۵۰ به بعد تا ۵۴ مثلاً، ۵۴ – ۵۵ یک جور است و ۵۵ و ۵۶ و ۵۷ هم باز یک جور است یعنى این ها یک تاریخى را تشکیل مى‌دهند یعنى یک سیرى را، یک مسیرى، یک روندى را به اصطلاح نشان مى‌دهند به انسان که یک جریانى است، به قول آن هایى که دلشان مى‌خواهد لغت فرنگى یک پروسه‌اى است که از اول تا آخر آدم نگاه مى‌کند، کاملاً مشخص است مراحلش چیه، از کجا شروع شده، چه جورى یک دوره به یک دوره تبدیل شده، آن روز ما نمى‌فهمیدیم حالا که داریم به پشت سرمان نگاه مى‌کنیم مى‌بینیم که داستان ها بوده هر کدامش هم یک خاطره‌اى دارد که خیلى مشکل است که انسان از بین این همه خاطره‌ى گوناگون و بعضى تلخ و بعضى شیرین در حین وقوع که البته الان همش شیرین است یعنى هر چه من نگاه مى‌کنم آن شدت ها و تلخی ها هم همه در کام من شیرین مى‌آید و اگر غیر از آن گذرانده بودم زندگى را، یقیناً براى من مایه‌ى تأسف بود و آن روز تلخ و شیرین و این ها همه جور آمیخته بود…

مسجد کرامت خاطرات زیادى دارد از جمله‌ى آن خاطرات هم یکى این است که به من اطلاع دادند که از ساواک اعلام کردند که من حق دیگر ندارم بروم، بعد از مدتى که در آن مسجد چند ماهى هم بیشتر نشد که آن مسجد ما به طور مرتب مى‌رفتیم، البته بعد از آن من در طول سالیان دراز ارتباط داشتم با آن مسجد لکن رفت و آمد مرتب من که ظهر بروم، نماز شب بروم، هم ظهر صحبت مى‌کردم، هم شب صحبت مى‌کردم خیلى پر کار آن‌جا کار مى‌کردیم و شاید در هفته ۶ شب در آن مسجد صحبت مى‌کردم و ۷ روز یعنى ۷ روز صحبت مى‌کردم و ۶ شب، اینجورى بود، روز و شب در آن مسجد صحبت بود بعد مردم هم زیاد مى‌آمدند. به‌هرحال ساواک تعطیل کرد و برگشتیم ما به مسجد امام حسن منتها دیگر مسجد امام حسن این دفعه گنجایش آن جماعتى که با من بودند را نداشت لذا بود که اهل محل و همان حاجى سابق الذکر که خدا ان‌شاءاللَّه حفظش کند خیرش بدهد مرد خیر و خوبى بود، او همت کرد و یک مسجدى بزرگتر از مسجد کرامت در همان محله مسجد امام حسن بوجود آورد که الان آن مسجد هست مسجد نسبتاً بزرگ خوبى است…

مسجد کرامت بعد از گذشت چند سال در سال ۵۷ مجدداً شد مرکز تلاش و فعالیت و آن هنگامى بود که من از تبعید برگشته بودم از جیرفت، و ماه آبان بود گمانم یا اواخر مهر بود یا توى آبان بود که برگشتم، وقتى بود که تظاهرات مشهد و جاهاى دیگر آغاز شده بود. چیزى مى‌خواستید بپرسید؟ … بله و شروع شده بود و یواش یواش اوج هم گرفته بود. ما آمدیم یک ستادى تشکیل شد در مسجد کرامت براى هدایت کارهاى مشهد و مبارزات در آن مرحوم شهید هاشمى‌نژاد و برادرمان جناب آقاى طبسى و من و یک مشت از برادران طلبه‌ى جوانى که همیشه با ما همراه بودند که دو نفرشان از آن ها هم الان شهید شدند یکى شهید موسوى قوچانى یکى هم شهید کامیاب، این دو نفر هم جزو آن طلبه‌هایى بودند که دائماً در کارهاى ما با ما همراه بودند. در آن‌جا جمع مى‌شدیم و مردم هم در رفت و آمد دائمى بودند و آن‌جا شد ستاد کارهاى مشهد و عجیب این است که نظامی ها و پلیس از چهارراه نادرى که مسجد هم سر چهارراه بود جرأت نمى‌کردند این طرف‌تر بیایند از هیجان مردم، لذا ما توى این مسجد روز را با امنیت مى‌گذراندیم و هیچ واهمه‌اى که بریزند این مسجد را تصرف کنند یا ماها را بگیرند نداشتیم، ولیکن شب که مى‌شد آهسته از تاریکى شب استفاده مى‌کردیم و مى‌آمدیم بیرون و در یک منزلى غیر از منازل خودمان مى‌رفتیم شب را هر چند نفرى مى‌ماندیم و خیلى شب و روزهاى پرهیجان و پرشورى بود تا این‌که مسائل آذر ماه مشهد پیش آمد که مسائل بسیار سختى بود، یعنى اولش حمله به بیمارستان بود که ما رفتیم در بیمارستان متحصن شدیم، در روزى که حمله شد در همان روز ما حرکت کردیم که ماجراى این رفتن به بیمارستان هم خیلى ماجراى جالبى است، این ها چیزهایى هم هستش که هیچ کس هم متعرضش نشده یعنى چون کسى نمى‌دانسته، در همه‌ى شهرها یعنى جریانات پرهیجان و تعیین‌کننده‌اى وجود داشته از جمله در مشهد؛ و کسى این ها را به زبان نیاورده متأسفانه که این ها تکه تکه سازنده‌ى تاریخ روزهاى انقلاب است. ۶۳/۱۱/۱۱

مسجد و نهضت

 و فراموش نکنیم که «روز مسجد» اساساً یک روز انقلابی است؛ یعنی تشکیل این روز و تعیین این روز که به خواست و مطالبه‌ی جمهوری اسلامی بود و در سازمان کنفرانس اسلامی به‌عنوان «روز مسجد» تصویب شد، بهمناسبت آتش زدن مسجدالاقصی است؛ بهمناسبت مقابله‌ی با دشمن صهیونیست است؛ اساس این روز یک چنین اساسی است؛ با این نگاه به روز مسجد نگاه کنید و حرکت را در این مسیر قرار بدهید.۹۵/۵/۳۱

مساجد سنگر های اسلام و محراب و محل حرب است.

صحیفه ی امام، ج۱۵، ص۱۴

بیت المقدس

رژیم اسرائیل از زمانی که رسماً توسط سازمان ملل تأیید شد یعنی بیش از نیم قرن قبل تا سال گذشته یکّه‌تازی می کرد و هیچ چیز و هیچ کس جلودارش نبود؛ ولی مقاومت اسلامی لبنان که مرکّب از چند هزار جوان مسلّح به سلاح ایمان است، خواب این رژیم و حامیانش را پریشان کرد. این جوانان عزیز بدون دادن هیچ‌گونه امتیازی به اسرائیل، آن رژیم غاصب را با خواری از جنوب لبنان بیرون کردند. پیروزی این عزیزان، چراغ راهِ دیگر مبارزان مسلمان شد و امروز شاهد انتفاضه مسجدالاقصی هستیم که از نوع مقاومت اسلامی لبنان در ابعادی وسیع است…

محور اصلی انتفاضه اقصی، بیت‌المقدّس است؛ یعنی جرّقه‌ای که به انفجار خشم مردم فلسطین انجامید، اسائه ادب صهیونیست ها به مسجدالاقصی بود. مردم فلسطین با دریافت رسالت خطیری که در حراست از یکی از مقدّس‌ترین مکان های مذهبی مسلمانان بر دوش دارند، به صحنه آمدند و با ایثار و فداکاری، شعله مقدّس مقاومت و مبارزه علیه اشغالگران صهیونیست را برافروختند…

هرچه دامنه مبارزات لبنان و فلسطین گسترده‌تر می شود، برآشفتگی و عصبانیت صهیونیسم و آمریکا از نظام جمهوری اسلامی بیشتر و توطئه آن ها گسترده‌تر می گردد؛ ولی آن ها بدانند علی‌رغم تبلیغات شان، ملت عظیم‌الشّأن ایران و مسؤولان و رؤسای کشور، همگی منسجم هستند. مردم مسلمان ایران یکپارچه از آرمان های انقلاب و اسلام حمایت می کنند و حمایت از فلسطین، انتفاضه و مبارزه با صهیونیسم و حامیانش از ارکان اصلی سیاست های راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. ما یقین داریم با ادامه مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد می شود و بیت‌المقدّس و مسجدالاقصی و سایر نقاط آن سرزمین اسلامی به آغوش جهان اسلام باز می گردد؛ ان‌شاءالله. والله غالب علی امره.۸۰/۲/۴

قیام اسلامی

امروز، حادثهی بزرگی داخل سرزمین ها در جریان است و آن، همین قیام اسلامی است…این، همان چیزی است که باید فلسطین را نجات بدهد. این، همان چیزی است که حامیان و تولیدکنندگان اسرائیل، از آن می ترسیدند. این، همان چیزی است که بدان امید بود و این امید، امروز برآورده شده است. این، یک نعمت بزرگ الهی است.اگر ما مسلمین، این نعمت را شکر کردیم، باقی خواهد ماند؛ «لئن شکرتم لازیدنّکم». اگر به این نعمت کفران ورزیدیم، از دست خواهد رفت. شکر این نعمت به آن است که همه‌ی مسلمین در همه جای عالم، تکلیف شرعی خودشان بدانند که از این مبارزانی که امروز به نام اسلام مبارزه می کنند، حمایت نمایند. امروز، هیچ علاجی جز این نیست.

این حمایت، بایستی وسیع و همه‌جانبه باشد. هم حمایت سیاسی، هم حمایت تبلیغاتی، هم حمایت اخلاقی و هم حمایت نظامی لازم است. هرچه ممکن بشود، لازم و تکلیف است. مسلمین دنیا ببینند، کدام یک از انواع این حمایت ها را می توانند بکنند. هرچه را که دانستند، تکلیف شرعی آن هاست و از آن نباید تخلف بکنند…

امروز بعد از این‌که انقلاب اسلامی، بُرندگی اسلام را نشان داد، دشمنان اسلام و مسلمین جدی تر شدند. انقلاب اسلامی، جبهه‌های جدیدی علیه اسلام به وجود آورد؛ فقط به خاطر این‌که اسلام را معرفی کرد و نشان داد که اسلام با ظلم مخالف است و فهماند که مسلم واقعی، آن کسی است که در مقابل قلدری و سرکشی و نظام سلطه‌ی جهانی، تسلیم نمی شود و زیر بار نمی رود. این، سلطه‌گران را بشدت خشمگین کرد و در مقابل اسلام، جبهه‌های جدیدی به وجود آورد.

نمونه‌هایش را در همه جای دنیا مشاهده می کنید. هم در اروپا مشاهده می کنید که علیه گروه ها و افراد مسلمان، چه کارهایی انجام می گیرد؛ هم در آفریقا مشاهده می کنید که این حرکات تبشیری را فقط برای مقابله‌ی با اسلام ناب به راه انداخته‌اند؛ هم در خود کشورهای اسلامی مشاهده می کنید که روی حرکات اسلامی، چه‌قدر فشار استدر هرجایی، به یک نحو است. مظاهری از آن را در کشورهای دیگر مثل هند مشاهده می کنید. این ماجرای مسجد بابری ، یکی از آن مسایلی است که اگرچه موضوع آن، یک مسجد است و شاید به نظر بعضی کوچک بیاید؛ اما کوچک نیست. این، نشان‌دهنده‌ی آن است که دشمنان اسلام، تا این‌جا ایستاده‌اند که یک عده را علیه مقدسات اسلام تحریک کنند و زندگی را بر مسلمانان تلخ نمایند.

بیشک، حرکت هندوهای متعصب، ناشی از تحریکات دشمنان است. همه دیده‌اند که این مسجد، سال های متمادی در آن‌جا بود و بتخانه‌یی هم در کنارش وجود داشت. آن ها مشغول کار خودشان بودند؛ این ها هم مشغول کار خودشان. دشمنان اسلام هستند که این تحریکات را درست می کنند و ماجرایی مثل ماجرای مسجد بابری را مسأله‌ی روز مسلمانان می کنند. البته مسلمین هند در این مسأله محق هستند و همه باید بدانند که مسلمین دنیا در این مسأله، پشت سر مسلمانان هند هستند، حق را به آن ها می دهند و از آنها دفاع و حمایت می کنند.

در همه جای دنیا، حرکات خصمانه‌ی جدیدی علیه اسلام هست. آن چیزی که بایستی از این حرکات استنتاج کرد، یک جمله است: مسلمانان باید در دفاع از اسلام جدی تر باشند و خودشان را به معنای واقعی کلمه، سرباز اسلام بدانند و به مقتضای این سربازی، عمل کنند. بلاشک، دشمن نخواهد توانست در مقابل حرکت عمومی مسلمین کاری بکند و اسلام و مسلمینی که برای دفاع از اسلام تصمیم گرفته باشند و قیام بکنند، قطعاً پیروز خواهند شد.۶۹/۹/۱۳

استحکام انقلاب

من به شما عرض بکنم، علی‌رغم همه‌ی دشمنی‌هایی که امروز دارد می شود که ما طبعاً آگاهی‌های خیلی وسیعی داریم نسبت به آنچه امروز دارد انجام می گیرد؛ چه در زمینه‌های سخت و چه در زمینه‌های نیمه‌سخت و چه در زمینه‌های نرم؛ چه در زمینه‌های آشکار و چه در زمینه‌های پنهان؛ خیلی کار دارد انجام می گیرد علیه نظام جمهوری اسلامی به شکل های مختلف این کلمه‌ی طیّبه که واقعاً «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّمآء»،یعنی‌ نظام جمهوری اسلامی روزبه‌روز در حال استحکام بیشتر است.

بحمدالله خدای متعال تفضّلات خودش را بر ماها تمام کرده؛ ما بایستی شاکر باشیم، قدر نعمت الهی را بدانیم و با امید ان‌شاءالله در این راه پیش برویم. من نگاه که می کنم به جمع شما برادران عزیزی که اینجا تشریف دارید، احساس می کنم ان‌شاءالله آینده‌ی مساجد ما هم از گذشته‌ی آن بمراتب بهتر خواهد بود.۹۵/۵/۳۱

رونق مساجد

ما هنوز تا یک جامعهی کاملاً اسلامی که نیک بختی دنیا و آخرت مردم را به‌طور کامل تأمین کند و تباهی و کج روی و ظلم و انحطاط را ریشه‌کن سازد، فاصله‌ی زیادی داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طی شود و پیمودن آن، با همگانی شدن امر به معروف و نهی از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاه های معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه‌روز گرمتر و پُررونق‌تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامی، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتی و ادارات و دانشگاه ها، همه را به پیروی از تعالیم نورانی قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعی بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، برای همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امری رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‌های عمومی، بسی مهم و خطیر است.۶۹/۳/۱۰

انس با مسجد

همه‌ی خانوادهها و همه‌ی مردم  مخصوصاً جوانان  به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهمیت بدهند. هرچه امروز این کشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در سایه‌ی قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذکر خداست. هم باید به درس و کار توجه شود، و هم به تدین؛ که تدین پشتوانه‌ی همه‌ی این هاست. با نماز و مسجد و عبادت و جلسات دینی و جلسات قرآن باید انس پیدا کنید.۷۰/۱۰/۱۳

question