شرح مکمل بیانات محوری مقام معظم رهبری در جمع ائمه‌ی جماعات استان تهران با استفاده از دیگر بیانات معظم له.

سکولاریسم یا پیشنمازی محض

یک نکته‌ی دیگر این است که بعضیها مسجد را برخلاف آنچه ما حالا عرض کردیم از مسائل سیاسی می خواهند بکلّی برکنار بدارند. می گویند آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیش‌نمازی محض. این همان سکولاریسم است. سکولاریسم به‌معنای بی‌دینی نیست، سکولاریسم به‌معنای این است که دین در غیر عمل شخصی، هیچ بُروزوظهوری نداشته باشد. نظام اجتماعی کاری به دین ندارد. بله، هرکسی در داخل نظام اجتماعیِ متنوّعِ غربی و شرقی و امثال این ها خودش برای خودش، در دل خودش، در عمل خودش یک ارتباطی با خدا داشته باشد؛ سکولاریسم یعنی این.۹۵/۵/۳۱

مساجد، باید مرکز سیاست باشد همان طوری که صدر اسلام مرکز سیاست مساجد بوده است.

صحیفه ی امام، ج۸، ص۲۰۰

امام جماعت منزوی

دشمنان کوشش کردند که علما را از صحنهها کنار ببرند، آنها را به کنج مساجد مکتفی و در آن‌جا منزوی کنند؛ تا حدود زیادی هم توفیق پیدا کردند. در همان برهه هم مردم از آگاهی های دینی و حرکت عظیم دینی محروم شدند. این، یک باب و فصل طولانی است. همچنین دشمنان تلاش کردند، تا عناصری از میان روحانیون را به خودشان جذب کنند و آن ها را اغفال نمایند، یا بخرند و در اختیار اهداف خبیث خودشان قرار بدهند. آن هم فصلی جداگانه است.

اما حرکت عمومی علمای اسلام، بخصوص در دنیای تشیع و به برکت فرهنگ معارضه و انقلابی تشیع، در خدمت مردم و در مقابله‌ی با استبداد و استعمار و ظلم و امثال آن بود و کار به آن‌جا رسید که بحمداللَّه نهضت عظیم ملت ایران به پیروزی رسید و حکومتی بر مبنای دین به‌وجود آمد. مسلمانان و متدینان، بعد از چند صدسال تحقیر اهل دین، عزت نفس پیدا کردند، احساس سربلندی کردند، زنده شدند و احساسات و شعور و هویت اسلامی در دنیای اسلام پیدا شد.۶۹/۱۲/۲۲

عبادت و سیاست

اشتباه کسانی که در گذشته مسائل سیاسی را از تبلیغ کنار می گذاشتند، در این بود که عبودیّت را به منطقه فردی منحصر می کردند. آن ها این‌جا را غلط می فهمیدند و غلط عمل می کردند. بله؛ هدف، کشاندن مردم به عبودیّت است؛ منتها عبودیّت منطقه وسیعی در زندگی انسان دارد و آن منطقه به عمل شخصی منحصر نیست. وقتی که عمل جامعه، عمل یک مجموعه عظیم انسانی و مردم یک کشور، عمل اقتصادی، عمل سیاسی و موضعگیری های سیاسی مشمول بحث عبودیّت شد، آن وقت دعوت شما هم میتواند شامل این مسائل باشد و باید هم باشد؛ چاره‌ای ندارید.
 
باید درس اخلاق بگویید، درس اخلاق سیاسی هم بگویید، درس اخلاق و معنویّت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را هم که نفس امّاره یا شیطان رجیم است معرفی کنید، دشمن اجتماعی را هم که شیطان بزرگ یا شیطان های گوناگونند معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید. وقتی معنای عبودیّت الهی این شد که انسان از «انداد اللَّه» اجتناب کند و تبرّی جوید، باید از همه اَشکال آن تبرّی جوید. «انداد اللَّه»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست؛ «نفسک التی بین جنبیک». یک وقت شیطان است که در دعای صحیفه سجّادیه می گویید که «او را در وجود من مستقر کردی و به چیزی که مرا از آن متمکّن نکردی، تمکّن بخشیدی.» یک وقت هم شیطان های قدرتمند عرصه سیاسی اند که برای اغوا و راهزنی و تسلّط و ضربه زدن و به جهنّم کشاندن ملت ها و شعوب بشری منتظر نشسته‌اند. «انداد اللَّه» این هایند. دعوت به عبودیّت، نفی اینها را میطلبد؛ چاره‌ای ندارید.
 
ما توصیه نمی کنیم که منبرها و سخنرانی ها را به جنبه‌های فردی و شخصی منحصر کنید؛ نه. ممکن است یک سخنرانی، یک منبر، یک سلسله منبر، منحصر به این معانی باشد مانعی ندارد اما در کنار آن بایستی صحنه زندگی اجتماعی سیاسی انسان هم میدان عبودیت الهی باشد. آن‌جا هم بایستی طواغیت ازاله و زدوده شوند و افشا گردند.۷۶/۱۰/۳

امام جماعت سکولار

این که یک آقائی در یک گوشه ای عبایش را بکشد به کول خودش ، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم ، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است ،قانونش فقه اسلامی است ، با همه ی وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی ، مکرر متعددی شان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی می دانیم. خیلی شان از روی لطف به من پیغام می دهند یا می گویند که ما تورا مرتباً دعا می کنیم. این نشان دهنده ی قدرشناسی از نظام اسلامی است.

حالا یک معممی که یک گوشه ای بیاید خودش را از نظام بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب ، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تاش به خود ما عمامه ای ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب مگر موجب می شود که انسان این همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الی ماشاءالله. بنده آخوندم طلبه هستم ، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الآن؛ بیائید برای شما همین جا یک فهرست از بر بنویسم. صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب می شود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابداً.در مقابل این صدتا اشکال ، هزار تا حٌسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان می تواند خط مستقیم را پیدا کند.

حوزه های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند ، برای نظام کار کنند ، یرای نظام دل بسوزانند ، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند؛ و این درست عکس آن چیزی است که سیاست سرویس های امنیتی انگلیس و آمریکا و اسرائیل ودیگران ودیگران دنبال می کنند. آن ها تلاش می کنند بلکه بتوانند یک منفذی پیدا کنند. یک آخوندی یک گوشه ای حرفی می زند ، که علی الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقیده ی کلی نظام است ، بزرگش می کنند؛ آن آدم را اگر کوچک هم باشد ، از او یک تصویر بزرگی درست می کنند ، برای اینکه فاصله ی بین نظام و روحانیت را برجسته کنند؛ القاء کنند که چنین فاصله ای وجود دارد. بنابراین حوزه های علمیه نمی توانند سکولار باشند. این که ما به مسائل نظام کار نداریم ، به مسائل حکومت کار نداریم این سکولاریسم است. ۹۱/۷/۱۹       

اسلام سیاسی

این همان چیزی است که دشمنان می خواهند؛ دشمنان همین را می خواهند. آن دینی که با آن مخالفند، آن ایمانی که با آن می جنگند، آن ایمانی است که به ایجاد نظام اسلامی می‌انجامد و اسلام را قدرتمند می کند؛ با آن مخالفند. از اسلام می ترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای توانایی‌های علمی است، دارای توانایی‌های بین‌المللی است‌. از این‌جور اسلامی می ترسند وَالّا از اسلامی که ولو یک میلیون طرف‌دار هم فلان جریان یا فلان حزب یک گوشه‌ای در یک کشور یا در سراسر دنیا داشته باشد امّا قدرتی در اختیار ندارد، واهمه‌ای ندارند؛ کاری در برابر آن‌ نمی کنند. آن اسلامی که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کینه‌ی آن را در دل می پرورانند، اسلام مقتدر است. آن‌وقت ما بیاییم اسلام را در کانون های اصلی خود یعنی مساجد، از مسائل جامعه، از مسائل سیاست، از مسیر جامعه، از مصیر جامعه بکلّی منصرف کنیم؟ این جفای بزرگی است در حقّ مسجد. ۹۵/۵/۳۱

من امروز باید بگویم که تکلیف است برای مسلمان ها. حفظ مساجد امروز جزء اموری است که اسلام به او بسته است.

صحیفه ی امام، ج۱۳، ص۱۹

دو قطبی اسلام و استکبار

ما امروز اسلامی را تبلیغ میکنیم که قدرت مادی و تسلیحاتی و تکنولوژیکی و علمی استکبار جهانی با آن سینه به سینه و روبه‌روست. این قدرت های بی‌مهار عالم، امروز با اسلام دشمنند. نمی‌گویم فقط با اسلام دشمنند، که کسی بگوید «شما چه می‌گویید!؟ همه تلاش می‌کنند که بیایند با اسلام بجنگند!؟» نه! با خیلی چیزها دشمنند. با اسلام بسیار دشمنند. هرجا که اسلام باشد اینها با آن دشمنند. مختص امروز هم نیست.

تجربه‌ی استکبار جهانی این است که «با اسلام هرجا جدی شد باید جنگید.» از آن روز که غربی ها برای استعمار وارد کشورهای مسلمان شدند از قرن هفدهم، هجدهم که استعمار شروع شد از آن روز که سوار کشتی ها شدند و از اروپا راه افتادند و به اسم کمپانی و کلیسا و این چیزها به این کشورها آمدند و کم‌کم در این کشورها جا خوش کردند، فهمیدند که جامعه‌ی اسلامی و دین اسلام، با اهداف استعماری آن ها در تقابل است. قراین زیادی هم برای شان وجود داشت. هند، یکی از استان های کشور انگلیس شده بود. البته نه هند فعلی، بلکه هند و پاکستان و بنگلادش فعلی؛ یعنی شبه قاره‌ی هند! این مجموعه، یکی از استان های کشور انگلیس بود! پررویی را ببینید! از یک وجب جا، از آن طرف دنیا آمدند و یک شبه‌قاره را، یک کشور عظیم را با آن همه منابع ثروت، تصرف کردند. ذره ذره هم تصرف کردند داستان بسیار غم‌انگیزی دارد تا این‌که توانستند آن‌جا را رسماً به امپراتوری انگلیس ملحق کنند و خلاصه، جزو انگلیس شد!

سال های متمادی، جهت اداره‌ی هند، نایب‌السلطنه می‌فرستادند. یعنی حاکم هند کسی بود که ملکه‌ی انگلیس، او را به عنوان «نایب‌السلطنه» به هند می‌فرستاد! یکی از نایب‌السلطنه‌های هند در صد و پنجاه سال قبل که هنوز مبارزات ضد استعمار انگلیس در هند شروع نشده بود گفته بود: «اولین هدف ما در این‌جا باید سرکوب مسلمانان باشد؛ چون مسلمانان به طبیعت حال، با ما دشمنند؛ اما هندوها این‌طور نیستند.» این، تجربه‌ی استعمار است. تعجب نکنید اگر ما گاهی می‌گوییم «استکبار جهانی برای کوبیدن ایران اسلامی لشکرکشی و اردوکشی کرده است.» بعضی می‌گویند «شما مبالغه می‌کنید. چرا همه‌اش می‌گویید استکبار!؟ چرا همه‌ی مشکلات را گردن استکبار می‌اندازید!؟» برای این‌که همین‌طور است! برای این‌که استکبار، با تمام ابزار و امکاناتش، امروز برای محو جمهوری اسلامی نقشه‌کشی می‌کند، و این مبالغه نیست. این، هدف نهایی‌شان است. البته آن ها سیاست مدارند و کار را، به نظر و به خیال خودشان، پله پله طی می‌کنند. قدم اول این است که جمهوری اسلامی را از آرمان هایش جدا کنند. قدم دیگر این است که از نیروهای صمیمی، خودی، گرم، پرجوش و متعصبش جدا کنند. قدم دیگر این است که بین این هیأت حاکمه‌ای که هست، بین این دولت و این مسؤولین و قشرهای مردم، فاصله بیندازند. قدم بعدی هم این است که الواطی را بیاورند، دادی بکشد، بین عده‌ای از الواط و چاقوکش ها پولی خرج کند، حرکتی انجام دهد، مردم هم به کمک دولت نیایند! تمام شود و برود! اگر ما غافل باشیم، اگر ما سست باشیم و اگر ما بی‌توجه باشیم، این چهار قدم، در ظرف مدت کوتاهی برداشته می‌شود. اما اگر هوشیار باشیم، اگر توجه داشته باشیم و اگر غافل نشویم، قدم اولش هم حتی در طول صد سال قابل برداشته شدن نیست. این‌گونه است. ندیدید امام در این دوران ده سال از اولی که وارد ایران شد؛ از آغاز پیروزی انقلاب تا ایامی قبل از وفاتش برای ما چقدر حرف زد و در تمام این حرف ها همیشه ما را از دشمن برحذر می‌داشت! مرتب به گوش ملت و به گوش همه‌ی مسؤولین می‌خواند که «دشمن در کمین شماست؛ مواظب باشید.» من در مورد زندگی و این روش امام، به یاد یک مشابه تاریخی افتادم. مقتدای امام نیز همان مشابه تاریخی است. و آن، دوره‌ی صدر اسلام و زمان نزول وحی است. از اول نزول قرآن تا وفات پیغمبر علیه و علی آله الصّلاة و السّلام در طول این سال های متمادی در اختلاف شرایط و احوال و اوضاع گوناگون، توجه به کفار و شیطان و مبارزه‌ی با این ها هرگز از آیات قرآنی حذف نشده است. عین همین روش در زندگی امام و فرمایش امام نیز هست. برای چه؟ برای این‌که ما هوشیار باشیم. پس، می‌بینید! دنیا امروز نسبت به اسلام این‌گونه است. هدف دنیای استکباری این است که اسلام را از سرراه بردارد. «دنیا» که می‌گوییم، منظورمان توده‌های مردم آن نیست. توده‌های مردم در حقیقت بی‌اعتنا هستند. توده‌های مردم سراسر عالم بی‌طرفند. اگر حق را برایشان روشن کردیم، طرف ما می‌شوند؛ اگر نکردیم، طرف یکی دیگر می‌شوند. منظور ما از دنیای استکباری، دستگاه قدرت جهانی است. یعنی قدرت سیاسی جهانی؛ یعنی این حکومت ها و دولت ها.

یکی از مهمترین اهداف و مقاصد این قدرت ها در دنیا، همین است که اسلام را از سر راه بردارند. چه قدرت های بزرگ، که اسلام با منافع آنها مقابله می‌کند و چه قدرت های کوچک وابسته‌ی به آن ها، که اسلام با استبدادشان مخالفت می‌ورزد. شما می‌بینید که در بعضی از همین کشورهای عربی و به اصطلاح اسلامی امروز، دولت های شان با همه نوع احزاب موافقت می‌کنند مگر با احزاب دینی! صریحاً می‌گویند «ما نمی‌گذاریم احزاب اسلامی و دینی رشد کنند.» با همه نوع آداب و عادات موافقت می‌شود، مگر آداب و عادات اسلامی. مثلاً همین حجاب. دیدید در یکی از همین کشورهای همسایه‌ی ما، با حجاب چه مبارزه‌ای کردند! البته علی‌رغم میل آن ها، مردم روزبه‌روز به طرف اسلام می‌روند. این است آن اسلامی که شما می‌خواهید از آن دفاع کنید و آن را تبلیغ نمایید.۷۱/۷/۱۵

بصیرت اسلامی

اینکه میبینید مسلمانان در اقطار عالم در فلسطین، بوسنی، لبنان، الجزایر، کشمیر و نظام جمهوری اسلامی مورد بغض شدید دشمنان اسلامند، برای این است که ظلم و طغیان، از بیداری ایمان به شدّت خائف و ترسان است. لذا از خود عکس‌العمل نشان می دهد. راه چاره این است که آحاد ملت بزرگ و عزیز ایران؛ این کسانی که نعمت و لطف الهی را بارها در زندگی خود تجربه کرده‌اند؛ این ملتی که امام را دیده است؛ این ملتی که دوران انقلاب را دیده است؛ این ملتی که دوران هشت ساله جنگ را دیده است؛ این ملتی که حوادث اعجاب‌انگیز و معجزه‌آسای بعد از جنگ را دیده است، به دیده تأمّل نگاه کند.

ببیند بعد از جنگ  از سال ۶۸ تا امروز؛ یعنی در همین چهار سال چه حوادث عظیمی در دنیا به وجود آمده است!؟ چه کشورهایی رفته‌اند!؟ چه کشورهایی به وجود آمده‌اند!؟ چه دولت هایی نابود شده‌اند!؟ چه شخصیت های نامداری از بین رفته‌اند و چگونه اتحادها علیه اسلام، درهم شکسته است!؟ آن حمله عراق به کویت؛ آن حوادث گوناگون در منطقه خلیج فارس؛ آن حوادث در اروپا؛ آن حوادث در آسیا! این ها همه بعد از پایان جنگ ما تا امروز در همین چند سال  اتّفاق افتاده است. این ها همه در جهت قدرت‌نمایی ذات مقدّس پروردگار و حاکی از این است که خدای متعال، علی‌رغم ظلم و طغیان و کفر روزبه‌روز، برکاتش را بر مردم مؤمن زیاد می کند. کسی که دل و ایمان دارد؛ کسی که دلش به یاد خدا زنده است، این ها را خوب می فهمد.۷۲/۱۱/۱۷

عزیزان منروحانیت باید بداند که نظام و جامعه اسلامی، اگر خود را به گونهای که اسلام فرموده است شکل دهد، و عوامل بقا را در خود فراهم کند، هیچ نیرویی در دنیا قادر به مقابله با آن نخواهد بود؛ نه نیروی مادّی و نه نیروی نظامی، که پیوسته تهدید می کنند هواپیما می‌آید؛ موشک می‌آید، چه می‌آید، چه می‌آید. مگر می توانند؟! ایادی استکبار به مدّت هشت سال کشور ما را تهدید کردند و به تهدیدهای خود، جامه عمل هم پوشاندند. در طی این مدّت چه غلطی کردند که بعد از این بتوانند بکنند؟! امروز استکبار جهانی، نیروی علمی و خیل رجل خود را بسیج کرده تا بلکه بتواند با تفکّر و فرهنگ و ابزار دانش، تفکّر اسلامی را متزلزل کند. اما با این ترفند هم، نخواهد توانست کاری از پیش ببرد. البته، شرط ناکامی و ناتوانی استکبار این است که در این‌جا، همان گونه که اسلام فرموده است، عمل شود. یعنی: «ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنه.» در این صورت، حتّی با ابزارهای فساد هم نخواهد توانست کاری کند.

عوامل استکبار، امروز فیلم بد درست می کنند، نوار بد درست می کنند، حرف های بد درست می کنند، شعر بد می گویند، داستان بد می نویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم عادّی پخش و منتشر می کنند و یا از طریق ماهواره، رواج می دهند. این مورد اخیر ماهواره واقعاً گنداب فسادی است که تیرهای زهرآگین خود را به سمت ملت ها و کشورها هدفگیری می کند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شورای اسلامی، با حسن فهم قضیه، ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن عمل شود، هیچ‌کدام از ابزار و عوامل فساد، نمی تواند کمترین اثری بکند. به معنای دقیق تر، توجّه از جوانب مختلف و امر به معروف و نهی از منکر، نمی گذارد دشمن پیروز شود. این است که جامعه اسلامی، یک جامعه ماندگار استاین است که «انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون.» این است که «ولینصرن اللَّه من ینصره.» این است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» این ها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه نظام جمهوری اسلامی تهمت بزنند. بحمداللَّه این‌جا بنای مستحکمی است. بنایی است که هر کس با آن زورآزمایی کند، دست و پنجه خودش را زخمی و مجروح خواهد کرد. امروز همه عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامی هست.۷۵/۲/۲۶

تقویت ایمان

موقعیت استثنایی جمهوری اسلامی به خاطر این است که در مقابل دنیایی که قدرت اساسیِ مادیِ او در دست گرایش مندان به مادیگری است که به هیچ حقیقت اخلاقی و معنوی و دینی اعتقادی ندارند سربلند کرده است. این قدرتمندان نام مسیحیت را می آورند و بظاهر اعتقاد به مسیحیت در بین این ها ابراز می‌شود؛ اما از مفهوم مسیحیت به معنای یک دین الهی و اخلاق الهی در دستگاه سیاسیِ حاکم بر دنیای استکباری، دنیای ظلم، دنیای استکبارِ به معنای واقعی، دنیای تعدی و تجاوز دنیایی که از علم برای این همه جرائم حداکثر استفاده را می‌کند هیچ خبری نیست. امروز علم دست کسانی است که از بشریت بویی نبرده‌اند. علم و فناوری در خدمت اهدافی است که صددرصد به زیان جامعه بشری و به نفع سرمایه داران و ثروت اندوزان و قدرتمندان است.
این ها موفقیت‌های بزرگی هم به دست آورده بودند. حتی در دنیای دو قطبی با همه اختلافاتی که بین آن‌ها بود ، چون مبنای کارِ هر دو مادیگری بود ، در بسیاری از مسائل جهت‌گیری شان در نهایت یک جهت‌گیری بود. آنها هم در فکر استکبار بودند، منتها دنیا را تقسیم کرده بودند. اگر ملتی هم به فکر آزادی خواهی ، استقلال و ایجاد یک نظام مستقل می افتاد ، آن روز دنیای مارکسیستی و به گمان خودشان سوسیالیستی می رفتند روی آنها دست می گذاشتند و آنها را در پنجه اقتدار آهنین خودشان می فشردند؛ که ما دیده بودیم برخی از کشورهایی را که ملت شان خون داده بودند ، فداکاری کرده بودند ، کارکرده بودند و انقلابی علیه یک طاغوت به وجود آورده بودند؛ اما بعد در دام مارکسیست ها افتاده بودند. فشاری که بر آن ها وارد می آمد ، از فشاری که بر آن ها قبلاً وارد می آمد ، اگر بیشتر نبود ، کمتر نبود.
در مقابل یک چنین دنیای مادی ، در مقابل یک چنین جبهه استکباری ، در مقابل دستگاه عظیم سیاسی دنیا که بویی از معنویت نبرده است نظامی بر پایه معنویت شکل گرفته؛ پرچم معنویت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنویت دعوت می کند؛ وعده پیروزی دنیوی را از راه گرایش به دین و تمسک به احکام و معارف الهی به آنها می دهد و آزادی مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دین تأمین و تضمین می‌کند. وجود این نظام برای آنها قابل تحمل نیست.
مسأله ، تنها به یک کشور و یک ملت خاتمه پیدا نمی‌کند. امروز جمعیت دنیای اسلام یک پنجم جمعیت همه دنیاست. مسلمانان در اکناف عالم تقریباً یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت دارند. ده ها کشور مسلمان نشین است و میلیون‌ها نفر مسلمان در کشورهای غیر اسلامی زندگی می کنند؛ این ها احساس کرده‌اند که اسلام و دین و عقیده و گرایش و دلبستگی اعتقادشان امروز می‌تواند به مهمترین سوال های مطرح در دنیا پاسخ دهد؛ این ها احساس هویت کرده‌اند. بدون اینکه ما در دنیا کاری کرده باشیم ، نام انقلاب و نام امام ، دنیای اسلام را فرا گرفت. در هر نقطه‌ای از دنیای اسلام مسلمانی زندگی می کرد، اگر کسی می رفت، می دید نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهای انقلاب در آنجا مطرح است؛ این، است که استکبار را ترساند. دشمنی ها به با ما به خاطر این است.
عده ای می گویند دشمن تراشی نکنید. اصل وجود و هویت جمهوری اسلامی دشمن تراشی می کند؛ اصلِ این که پرچمی به نام اسلام بلند شود و ملتی با شعار معنویت در دنیا اعلام موجودیت کند ، جلب دشمنی می کند. ما بیش از این ، دشمن تراشی نکردیم. مبارزه و کارشکنی و موذی گری علیه نظام اسلامی را همیشه آن ها علیه ما شروع کرده اند؛ ما دفاع کرده ایم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعی کرده ایم که طرف مقابل فهمیده است ما اقتدار دفاع از خود داریم و بحمدالله موفق هم شده ایم.
دنیای استکبار با وجود چنین نظامی مخالف است. این مخالفت ها و موذی گری ها ادامه هم خواهد داشت؛ ولی تنها راه علاج عبارت است از قوی شدنِ با ایمان، قوی شدنِ با علم، قوی شدنِ با فناوری، قوی شدنِ با ارتباطات اجتماعی، پیوندهای ملی و همبستگیِ حقیقیِ آحاد ملت با یکدیگر. وقتی در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد یافت؛ موذی گری ها هم به طور طبیعی کم خواهد شد؛ همچنان‌ که شد. در دنیای مادی برای اینکه بتوانند دشمن را از تهاجم به خود منصرف کنند، نیروی نظامی را تقویت می کنند. آن روزی که ابرقدرت های متعددی وجود داشت، آن ها برای اینکه خود را از شهر سلاح اتمی طرف مقابل حفظ کنند سلاح اتمی تولید می کردند؛ در حالی که می دانستند این سلاح هرگز مصرف نخواهد شد؛ اما برای این‌که خودشان را مصون نگه دارند، سلاح اتمی را به عنوان تهدید حفظ می‌کردند. اقتدار خود را در داخل تأمین می کردند، برای این که در مقابل دشمن از خودشان صیانت و حفاظت کنند.
اقتداری که ما می‌توانیم در داخل به وجود بیاوریم، با بمب اتمی و سلاح هسته‌یی و تقویت نیروی نظامی نیست. البته تقویت نیروی نظامی در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه می‌تواند ما را در مقابل تهاجم همه جانبه دشمنان در سطوح مختلف حفظ کند ، همین فهرستی است که عرض کردم: تقویت ایمان، تقویت علم، تقویت فناوری، تسلط بر فنون روز، پیش آهنگ شدن در تولید علم، شکوفایی در استعداد های آحاد ملت و جوانان در رشته های مختلف چه علوم انسانی ، و چه علوم طبیعی ، چه انواع گوناگون علوم تجربی همبستگی ملی و تقویت همدلی در میان مردم؛ این ها ست که می تواند یک ملت را تقویت کند؛ می تواند هم دنیای خودشان را آباد کند ، هم آن ها را از آسیب دشمنان محفوظ نگه دارد این ها وسیله یی است برای حفظ و صیانت؛ ما باید این ها را دنبال کنیم و خود را متعهد به انجام آن بدانیم. ۸۴/۲/۱۱

جایگاه جوان در مسجد

 یک نکته‌ی دیگر این است که بایستی برای جوان ها جایگاه خاص در مسجد ایجاد کرد؛ یعنی واقعاً باید برای جذب جوان برنامه‌ریزی کرد. نه اینکه ما با حضور میان‌سال و پیرمرد در مسجد مخالفیم؛ نه، مؤمنین همه باید بیایند به مسجد و استفاده کنند، امّا جوان ها را باید جذب مسجد بکنیم. اینکه جوان مسجد را خانه‌ی خود و جایگاه خود بشناسد و به آن اُنس پیدا کند و رفت‌وآمد پیدا بکند، خیلی برکات دارد.۹۵/۵/۳۱

بد است که بین روحانی مسجد و بسیج مسجد، اختلاف به وجود بیاید. نه، با همکاری بسیج، این کانون های فرهنگی هنری مساجد را مؤثر کنید، برایش کار کنید. بنشینید فکر کنید، مطالعه کنید و سخنی که متناسب با نیاز آن جوانی است که آنجا حضور پیدا می کند، فراهم کنید. مطالعه کنید. کتاب هائی وجود دارد که می شود از این کتاب ها استفاده کرد. کتاب هائی هست؛ بروید بپرسید، تحقیق کنید از کسانی که اهلش هستند. خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانون های فرهنگی هنری بروید و پذیرای جوان ها باشیدبا روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه» ، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس» ؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همین هائی که در استقبالِ امروز بودند و شما هم جناب آقای مهماننواز، هم بقیهی آقایان الان در این تریبون از آن ها تعریف کردید، خانم هائی بودند که در عرف معمولی به آن ها می گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهی به این اهداف و آرمان هاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص های این حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید. ۹۱/۷/۱۹

مساجد باید مجتمع بشود از جوان ها.

صحیفه ی امام، ج۱۳، ص۳۲۵

جذب جوان

قبل از انقلاب، بعضی از روحانیون، از جمله بنده‌ی حقیر با دانشجوها ارتباطاتی داشتیم. این ارتباطات، ارتباطات سازمانی نبود، ارتباطات تشکیلاتی نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتىِ تند نبود؛ ارتباط فکری و تبیینی بود؛ یعنی جلساتی داشته باشیم که دانشجوها در آنجا شرکت کنند، یا ما احیاناً در جلسه‌ای از جلسات دانشجوئی در دانشگاه شرکت کنیم. در آن اوقات، بنده در مشهد جلسه‌ای داشتم که بین نماز مغرب و عشاء برگزار می شد. پای تخته می ایستادم و به قدر بیست دقیقه یا نیم ساعت صحبت می کردم. مستمعین هم نود درصد جوان بودند؛ جوان ها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبیرستانی. یک شب مرحوم شهید باهنر (رحمة اللَّه علیه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعیت را که دید، شگفت‌زده شد. حالا آقای باهنر کسی بود که در تهران با مجامع جوان و دانشجوئی هم مرتبط بود. ایشان گفت که من به عمرم اینقدر جمعیت دانشجوئی و جوان در یک مسجد ندیده‌ام. حالا توی مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداکثر مثلاً سیصد و چهل پنجاه نفر. در عین حال برای یک روحانىِ روشنفکرِ مرتبط با جوان ها، مثل آقای باهنر، که خودش هم دانشگاهی بود و دوره‌های دانشگاهی را دیده بود و محیط های دانشجوئی را می شناخت و از فعالیت های مذهبىِ به‌روز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سیصد یا سیصد و پنجاه نفر جوان که شاید از این تعداد، مثلاً دویست نفرش دانشجو بودند چیز عجیبی بود و ایشان را دهشت‌زده و تعجب‌زده کرده بود: دویست تا دانشجو یک جا جمع بشوند و یک روحانی برایشان صحبت کند!؟

 حالا این را مقایسه کنید با وضعیتی که امروز شما توی دانشگاه دارید. دسترسی روحانی فاضل جوان مثل شما به محیط دانشگاهی، به دانشجو، به استاد؛ این را مقایسه کنید، ببینید چه فرصت عظیم و گرانبهائی است. این فرصت را باید نگه دارید، این فرصت را باید خیلی مغتنم بشمرید؛ نکته‌ی اصلی این است.۸۹/۴/۲۰

جاذبه جوان

 کار را در جامعه جوانها انجام می دهند، پیشران حرکت های اجتماعی جوان ها هستند، این ها هستند که کار می کنند، تلاش می کنند. جاذبه‌ی برای جوان برخلاف آنچه بعضی تصوّر می کنند، گذاشتن میز پینگ‌پنگ نیست.۹۵/۵/۳۱

جوان در معرض تحویل و تحول است، در معرض تغییر است. مؤثرات، امروز حجم خیلی زیادی در دنیا دارد. بنیه‌ی فکری جوان را باید جوری تقویت کنید که نه فقط متأثر از عوامل سلبی و معارض و معاند نشود، بلکه بتواند بر روی محیط خود اثر هم بگذارد؛ باید بتواند نورافشانی کند، محیط خودش را با مبانی و معارف اسلامی آشنا کند، در این راه پیش قدم باشد، نیروی پیشرو باشد. از لحاظ فکری بایست یک چنین حالتی پیدا کند.۸۹/۴/۲۰

بعضی با این پدیده، چنان که شایسته آن است، برخورد نمی کنند. گاهی به جای برنامه‌ریزی برای جوانان، تملّق آن ها گفته می شود. من دوست ندارم وقتی با جوانان مواجه می شویم، دائم بَه‌بَه و چَه‌چَه کنیم و از محسّنات آن ها بگوییم. این فقط امواج هوا و لفّاظی است؛ به این احتیاجی نیست. متأسّفانه جمعی به این اشکال دچارند. هر جا کم می‌آورند، اسم جوانان را می‌آورند؛ هرجا درمی مانند، عنوان و تابلوی جوانان را بلند می کنند. تملّق‌گویی و اسطوره‌سازی از جوان، بدون اینکه واقعیت جوان و دغدغه جوان و کیفیّت حرکت جوان و برنامه‌ریزی برای جوان به‌درستی مورد توجّه باشد، یک اشکال است.

اشکال دیگر این است که گاهی از جوانان به عنوان یک کالای مصرفی استفاده شود؛ از آن ها صرفاً برای حضور در انتخابات و برای بلند کردن نام زید و عمرو استفاده شود. همه این ها منفی است. کاری که باید بشود، این ها نیست. کاری که باید بشود، این است که برنامه‌ریزان فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور بنشینند و این پدیده عظیم را به‌درستی برآورد و برایش برنامه‌ریزی کنند. کشور به این نیاز دارد.۸۰/۲/۱۲

راه جذب جوان

بعضی خیال می کنند برای اینکه جوان ها را جذب کنیم به مسجد، وسایل سرگرمی فراهم بکنیم؛ مثل همان جریانی که یک کلیسایی در آمریکا انجام می داد که آن نویسنده‌ی مصری می گوید رفتم دیدم که پای این کلیسا یک برنامه‌ای زده‌اند که مثلاً فرض کنید که امشب از ساعت فلان در سالن کنار کلیسا، آن طرف محراب، این برنامه‌ها هست: برنامه‌ی رقص است و آواز است و موسیقی است و یک شام سبکی است و اُنس هست و مانند این هامی گفت حسّاس شدم، رفتم دیدم بله، همین است؛ اینجا سالن کلیسا است، یک سالن هم بغلش هست مثل یک کاباره؛ دخترها، پسرها، مردها، میان‌سال‌ها می‌آیند تماشا می کنند؛ دختر و پسرها هم میدان‌دارند. موسیقی هست، رقص هست، آواز هست، آخر سر هم کشیش آمد و چراغ ها را یک خرده‌ای کم کرد تا یک خرده کم نور بشود و فضا خاص شود،می گفت رفتم بیرون؛ فردا برگشتم آمدم آن کشیش را در کلیسا پیدا کردم‌؛ گفتم من دیشب در این جلسه‌ی شما بودم، آخر معنای این چیست؟ ایشان گفت: ای آقا، می خواهیم جوان ها را جذب کنیمجوان ها را می خواهیم جذب کنیم‌! اگر بنا است با رقص و آواز و موسیقی و امثال این ها جوان جذب بشود، خب بروند همان کاباره، چرا بیاید اینجا؟

راه جذب جوان ها تصرّف دل جوان است. دل جوان یک قیامتی است، اوضاعی است. گرایش جوان به معنویّت یکی از آن رازهای بزرگ الهی است. یک حرف معنوی را برای امثال بنده که بگویند، خب گوش می کنم، حدّاکثر اندکی تأثّر پیدا می کنم، امّا همان حرف را به یک جوان بزنند، منقلب می شود، از این رو به آن رو می شود. دل جوان حقیقت‌پذیر است، دل جوان به فطرت الهی نزدیک است؛ فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها. دل جوان با نصایح و مطالب معنوی و سلوکی و عرفانی اُنس پیدا می کند، زود اُنس پیدا می کند، زود دلباخته و دلبسته می شود؛ جاذبه‌ی جوان ها این ها است.۹۵/۵/۳۱

به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش می کنم که به هرشکل وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزش هل و نو آوری ها همراهی کنید. 

صحیفه ی امام، ج۲، ص۲۴۱

جاذبه دشمن

امروز دشمنان ما پول هاى گزافى را خرج می کننداین چیزى که عرض می کنیم، تحلیل نیست اطّلاع است؛ انسان به بسیارى از این حرف ها علم دارد. پول خرج می کنند براى اینکه بتوانند ذهن جوانِ مسلمانِ مؤمنِ ایرانى را، منصرف کنند، منحرف کنند. از چه؟ از اصل دین؛ نه فقط از نظام جمهورى اسلامى، یا از ولایت فقیه یا امثال این ها؛بلکه‌ از اصل دین، از تعبّد به دین، از مسئله‌ى تشیّع تا برسد به نظام جمهورى اسلامى و برسد به بقیّه‌ى چیزهایى که وجود دارد؛ دائم دارند شبهه خلق می کنند. کسانى هستند در داخل که ابزار آن ها می شوند امّا خیلى از آن ها خودشان هم در داخل کشور نیستند؛ در بیرونند، خط می دهند، عنوان و سوژه معیّن می کنند و پخش می کنند و می گویند این ها را بگویید، این ها را ترویج کنید. امروز هم فضاى مجازى یک صحراى بى‌پایانى است که از همه طرفش می شود حرکت کرد؛ دیگر مثل سابق نیست که شما بخواهید یک مطلبى را بیان کنید، ناچار باشید روى کاغذ بنویسید، آن را پلى‌کپى کنید یا فتوکپى کنید ده نسخه، صد نسخه، دویست نسخه؛ این‌جورى نیست. هر یک نفرى که بتواند با رایانه کار بکند یک رسانه است. مى‌نشینند پخش می کنند شبهات را، حرف ها را، جوان هاى مؤمن را، جوان هاى سالم را گمراه می کننداین ها را باید شناخت. چه کسى بایستى بیاید وسط میدان و سینه سپر کند و مانع بشود از گمراهى جوانان؟ چه کسى باید مانع بشود از اقدام دشمن براى انحراف ذهن جوانان؟ به عهده‌ى چه کسى است این کار؟ جامعه‌ى علمى و مذهبى، یعنى روحانیّت، اوّلین وظیفه‌اش این است؛ مهم‌ترین وظیفه‌اش این است.۹۵/۶/۱۶

اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلط‌ترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راه‌های دیگری وجود دارد؛ آن ها را به گناه نباید کشاند، آن ها را به سمت شکستن پرده‌های تقوا که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد نباید کشاند؛ آن ها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ…

این ها همان چیزهایی است که دشمنان جامعه‌ی ایرانی و جامعه‌ی مسلمان و تمدّن اسلامی و دشمنان خصوص دانشجوی ایرانی، دنبال می کنند برای اینکه نگذارند از بین این ها شهریاری‌ها درست بشوند، از بین این ها دکتر چمران‌ها درست بشوند؛ آن ها با طهارت زندگی کردند، با تقوا زندگی کردند. فقط هم مسئله‌ی هسته‌ای نیست، این رشته‌هایی که شما می شنوید و در آمارهای ما می گویند ما در دنیا جزو هشت کشوریم، جزو نُه کشوریم، جزو ده کشوریم که این پیشرفت را به دست آوردیم، اغلب پیشروان این کارها جوان های متدیّنند، جوان های انقلابی‌اند؛ هم در قضیّه‌ی هسته‌ای این‌جور است، هم در نانو این‌جور است، هم در خیلی از رشته‌های دیگر تحقیقی که امروز وجود دارد. این ها همه دست بچّه‌های مؤمن، بچّه‌های متدیّن، بچّه‌های انقلابی است؛ این ها هستند که این کارهای بزرگ را انجام دادند. ما بچّه‌ها را از گرایش انقلابی و گرایش اسلامی و دینی و میل به معنویّت دور کنیم با این کارهای غلط؟ این غلط‌ ترین کارها است؛ البتّه هر دو وزیر محترم مورد اعتماد من هستند منتها مراقب زیردست‌هایشان باشند؛ کاملاً مراقب کسانی که کلید کارهای این‌جوری دست آن ها است، باشند؛ بدانند چه کار دارد انجام می گیرد.۹۴/۴/۲۰

مدارا با جوانان

آقایان محترم؛ روحانیون، علما و خطبای گرامی و زحمتکش و ارزشمند! امروز جوانان ما، با ذهن سیّال خودشان سؤال هایی دارند. این سؤال ها را نباید حمل بر ایرادگیری کنید. تا یک جوان سؤالی کرد، بگوییم: «آقا، ساکت!» گویا دارد کفر می گوید! جوان است. ذهن جوان، سیّال است. افکار غلط و استدلال های نادرست، امروز در همه جای دنیا با توجه به روابط صوتی و بصریای که وجود دارد، گسترده است. جوان ما، برایش سؤال به‌وجود می‌آید. چه کسی باید این را برطرف کند؟ من و شما باید برطرف کنیم. اگر شما نروید و آن خلأ فکری را به شکل درست پُر نکنید، یا آن سؤال و اشکال را برطرف نکنید، کس دیگری م یرود و به شکل غلط، جواب او را می گوید. روحانی باید با اندیشه ناب اسلامی از بهترینش، مستدل ترینش و قوی ترینش مجهّز باشد. ما این طور اندیشه‌ها و حرف ها، بسیار داریم. یک نفر مثل شهید مطهّری رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه، یک جامعه دانشگاهی را در مقابل خود، به قبول و اذعان و تسلیم وا می داشت. در همان دانشکده‌ای که آن بزرگوار تدریس می کرد، کسانی بودند که به‌طور صریح، ضدّ دین تبلیغات می کردند و درس می گفتند. آن بزرگوار نرفت با آن ها دعوا کند و دست به یقه شود. حرف زد، فکر داد، حقایق را گفت؛ از ذهنیّت صحیح استفاده نمود و فضا را قبضه کرد.

 پیش از انقلاب، این‌گونه بود. پیش از انقلاب، روحانیونی که با دانشگاه ها و محیط های فکری جوان و احیاناً مرتبط با افکار بیگانه اتّصال داشتند، ابزاری که قدرت و زوری به آن ها بدهد نداشتند. اما فضا در قبضه آن ها و به دست آن ها بود. در یک مسجد، یک روحانی می ایستاد برای مردم حرف می زد و می دیدید کلاس های درس در دانشگاه، تعطیل یا خلوت می شد و می رفتند پای صحبت آن آقا؛ که چهار کلمه تفسیر از او بشنوند یا شرح نهج‌البلاغه او را یاد بگیرند.قبل از انقلاب، این گونه بود. ما باید این گونه خودمان را مجهّز کنیم. منبرها، این طور باید باشد.۷۲/۳/۲۶

جوان ایرانی

شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنویّت، با عرفان واقعی، نه عرفان های تخیّلی و توهّمی و صوری، یک مقداری آمیخته بکنید، خواهید دید جوان چطور مجذوب می شود و می‌آید. جاذبه‌ی جوان در مسجد این ها است. وَالّا حالا یک وسیله‌ی بازی هم آنجا فراهم کردیم، گذاشتیم، خب اگر بنا است برای بازی بیاید، برود در باشگاه بازی کند.۹۵/۵/۳۱

جوان ایرانی خوشبختانه جوان پرانگیزه و پرشوری است؛ درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام می کنند. آن ها می گویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقه‌بندی هم می کنند و می گویند جوان ایرانی در فلان درجه‌ی از افسردگی یک درجه‌ی خیلی بالایی قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثت‌آمیزی است که دارد امروز انجام می گیرد و بهانه‌ی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چه‌جوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادی‌هایی از این قبیل؛ این دنباله‌ی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاط‌ترین و فعّال‌ترین و سرزنده‌ترین جوان ها است. شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ این‌قدر آمار خودکشی‌ها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست می گیرد، می رود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار می کشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن می‌آید در سِلک داعش. گزارش هایی که ما داریم نشان می دهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوان های اروپایی‌اند؛ می خواهد خودکشی کند، فکر می کند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانه‌ی فلان کشور اروپایی است، پس می‌آید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان می گردند؛ افسرده آن ها هستند. جوان ایرانی که روز بیست‌وسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، می‌آید در خیابان راه‌پیمایی می کند، بعد می‌نشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار می کند، او فرسنگ ها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است.۹۴/۴/۲۰

question