۸. توحیدی فراتر از ذهن‌ها و اندیشه‌ها – آیه ۱۶۳ انعام

ترجمه تدبری

﴿قُلۡ﴾ (ای پیامبر) بگو: ﴿إنِّ صَلَاتِي وَنسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّه ربِ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ (حال که خدا پروردگار همۀ جهانیان است و همۀ نیازهایشان را پاسِخ  میدهد،( من نیز تمام نمازم و  عبادتها و مناسکم و زندگی  و مرگم فقط بخاطر پروردگار جهانیان اسـت؛)به  عبارت دیگر همۀ افعال فردی و  اجتماعی‌ام را فقط  به خاطر خدا و در جهـت او انجـام  میدهـم. ﴿لَا شَرِيـكُ لَهُۥۖ﴾ بـدون اینکـه هیـچ کـس دیگـری را در نیت و هدفم شریک او کنم ﴿وَبذِلٰكِ أمِرۡتُ﴾ و به این کار امر  شده ام. (رهبر الهی چیزَیَ بَیش از مأمور از سمت خدا نیست و هرچه امر  شده است، انجام  میدهد)
﴿وَأنَا أوَّلُ ٱلمُسۡلمِينَ﴾ و اصلا خودِ من پیامبر بیش از بقیه باید تسلیم دستورات خدا باشم (و همچنین تمام امورم براساس دستور خدا و برای او باشد)

آیۀ مورد بحث

﴿قُلۡ إنِّ صَلَاتِي وَنسُكِي وَمَحُيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّه رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُۖ وَبذِلٰكِ أمِرۡتُ وَأنَا أوَّلُ ٱلِمُسۡلمِينَ

(ای پیامبر بگو: حال که خدا پروردگار همۀ جهانیان است و همۀ نیازهایشان را پاسخ میدهد من نیز تمام نمازم و        عبادت‌هاومناسکم و  زندگی ومرگم فقط بخاطـر پـروردگار جهانیـان اسـت؛ )بعبارت دیگر همۀ افعال فـردی و اجتماعی ام را فقـط بـه خاطـر خدا انجـام میدهم.( بدون اینکه هیچکـس دیگری را در نیت و هدفم شـریک او کنم و به این کار ام شـده‌ام. )رهبر الهی چیزی بیش از مأمور از سمت خدا نیست و هرچه امر  شده است، انجام  میدهد.( و اصلاخودِ من  پیامبر بیش از بقیه باید تسلیم دستورات خدا باشم )و همچنین تمام امورم براساس دستور خدا و برای او باش.)سوره انعام، آیه ۱۶۲و۱۶۳

انگیزه سازی

کتاب «مَن لا یَحْضُرُهُ الفَقیهُ» )به معنای: کتاب کسـی که فقیه در نزدش حاضر نیسـت( دومین کتاب از کتب اربعۀ۱ امامیه، اثر شـیخ صدوقره اسـت. این کتاب که  مجموعهای حدیثی اسـت، در پاسـخ به درخواسـت یکی از شـیعیان در بلخ۲ و بـا هـدف گـردآوری احادیـث صحیـح و موثـق تألیـف شـده اسـت تـا پاسـخگوی نیازهای شرعی کسانی باشد که به فقیه دسترسی ندارند.
روایتـی را در ایـن کتـاب ارزشـمند دربـارۀ مباحـث تربیتـی دیـدم که هـم جالب بود و هم کاربردی. از امام باقر یا امام صادقعلیهما السلام نقل شده است که فرمودند:

«إِذَا بَلَـغَ اَلْغُـلاَمُ ثَـلاَثَ سِـنِينَ فَقُـلْ لَهُ سَـبْعَ مَرَّاتٍ قَلْ لَّاَ إِلَهَ إِلَّا اَللَّهُ»؛ چون کودک سـه ساله شود، هفت بار به او بگو: بخوان «لا إِلهَ إِلّا اللَّهُ».

«ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّی تَتِمُّ لَهُ ثَلاَثُ سِـنِينَ وَ سَـبْعَةُ أَشْـهُرٍ وَ عِشْـرُونَ يَوْماً»؛ بعد واگذارش تا به سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد.

«ثُمَّ يُقَالُ لَهُ فَقُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ يُتْرَكُ حَتَّی تَتِمَّ لَـهُ أَرْبَـعُ سِـنِينَ»؛ سـپس  هفت بار بـه او بگویند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُـولُ اللَّهِ»، و دیگر تا چهار سالگی او را واگذار.

«ثُـمَّ يُقَـالَ لَـهُ قُـلْ سَـبْعَ مَرَّاتٍ صَلَّـی اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ثُـمَّ يُتْرَكُ حَتَّـی تَتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِينَ»؛ و چون چهار سالش تمام شد، هفت بار بگوید: «صلّی اللَّه علی محمد و آل محمد» و رهایش کنید تا پنج سالگی.

«ثُـمَّ يُقَـالُ لَـهُ أَيُّهُمَـا يَمِينُـكَ وَ أَيَّهُمَـا شِـمَالُكَ»؛ بـه او گفته شـود، دسـت راسـت و چپ کدام است؟

«فَـإِذَا عَـرَفَ ذَلِـكَ حُـوِّلَ وَجْهُـهُ إِلَـی اَلْقِبْلَةِ وَ يُقَالُ لَهُ اُسْـجُدْ ثُـمَّ يُتْرَكُ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ سِـتُّ سِنِينَ»؛ وقتی فهمید، رو به قبله واداشته شود و سجده کند و باز واگذاریدش تا شش سالگی.

«فَـإِذَا تَمَّـتْ لَـهُ سِـتُّ سِـنِينَ قِيـلَ لَـهُ صَـلِّ وَ عُلِّـمَ اَلرُّكُـوعَ وَ اَلسُّـجُودَ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ سَـبْعُ سِنِينَ»؛ چون شش ساله شد، به او گفته شود که نماز بخوان و رکوع و سجود آموزد تا هفت ساله شود.

«فَـإِذَا تَمَّـتْ لَـهُ سِـتُّ سِـنِينَ قِيـلَ لَـهُ صَـلِّ وَ عُلِّـمَ اَلرُّكُـوعَ وَ اَلسُّـجُودَ حَتَّی تَتِمَّ لَهُ سَـبْعُ سِـنِينَ»؛ در این سـن دسـتور دهند تا دست و صورت را بشوید وضو بگیرد، بعد به نمازش وادارند. (شیخ صدوق ،من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۱، ح ۸۶۳؛)

و ادامۀ روایت که از محل بحث ما خارج است.

بـه نظـر شـما، آنچـه از تأمـل در ایـن روایت بـرای جهت دهـی به مسـیر زندگی انسان به دست  می آید، چیست؟
اینکه دقیقاً چه زمانی و در چه سنی و به چه شکلی فرزند خود را با مباحث اعتقـادی آشـنا کنیـم، خیلی مهم اسـت.  بی‌توجهی به این نکتۀ تربیتی، اشـتباه خیلی از قشرهای مذهبی و مکتبی در قبال فرزندانشان است.
بعضـی واقعـاً نمی داننـد از چـه زمانی بایـد وضو گرفتن و نمـاز خواندن را به فرزندانشـان بیاموزنـد و مقدمـات ایـن آمـوزش مهم دینی چیسـت. ایـن روایت به طور مختصر به بعضی از این سؤالات پاسخ داده است.

اقناع اندیشه

آنچه تأمل در  اینگونه روایات بیشتر ذهن را درگیر  میکند، اهمیت آشنایی کودکان از سنین پایین  زندگیشان با ادبیات توحیدی و دینی است. در جلسه قبل، اندکی درباره اهمیت بحث توحید در ذیل آیۀ ۱۰۲ سورۀ انعام  گفتگو کردیم.

مسئلۀ مهم در اینجا میزان اثرگذاری این مباحث در زندگی فردی و اجتماعی ماستَ. هدف امام معصوم(ع) از اینکه اصرار دارد کودک از سه سالگی‌باجمله «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آشنا شود، چیست؟
کـودک وقتـی  میخواهـد راه رفتن بیاموزد، ابتدا خود را روی زمین می کشـد و کشان کشان به نقطۀ مدنظر، خود را می رساند. بعد شروع به چهاردست وپا راه رفتـن می کنـد. در مرحلـۀ بعـد،  کم کـم توانایـی ایسـتادن پیـدا  میکنـد و در انتها،  میتواند چند قدم به سمت پدر و مادر حرکت کند. همۀ این مراحل طی می شـود و هرکـدام در جـای خود اهمیت دارد تا کـودک بتواند راه برود و بدود.
یعنی مراحل ابتدایی فقط برای رسیدن به هدف نهایی اهمیت دارد.
هدف امام از بیان چگونگی آشنایی کودکان با الفاظ اعتقادی صرفاً آشنایی ذهنی با واژۀ «توحید» اسـت، اما فقط به عنوان مقدمه از سـه سـالگی، ذهن کودک ما توحیدی بشود و با الفاظ «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» آشنا بشود
و اثـر وضعـی ایـن الفـاظ بـر وجـود او حاصل شـود؛ که چـه اتفاقی بیفتـد؟ اینکه کودکـی بـه همراه آشـنایی ذهنی بـا «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُـولُ اللَّهِ» رشـد کند ،چـه تغییـری در مسـیر زندگـی او پدید مـی ‌آورد؟ دایرۀ فراگیـری مباحث توحیدی که باید از کودکی در  ذهنها شکل بگیرد، تا کجاست؟ این مهم است. در زندگی فردی و نظام اجتماعی هر انسانی، این توحید، این «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» چه تغییری ایجاد  میکند؟

تمثیلی زیبا

فرض کنید با دوسـت تان در ماشـینی هسـتید و به سـمت شـمال کشـور حرکت  میکنیـد. بـا دیـدن  زمین هـای اطـراف مسـیر، شـما  میگوییـد کـه ایـن زمین هـا شـوره زار اسـت و دوسـت تان معتقـد اسـت کـه اتفاقـاً کامـاً آمـادۀ کشـت و حاصل خیـز اسـت. کم کـم بحـث بـالا  میگیـرد. شـما اسـتدلال می آوریـد و او هـم اسـتدلال  مـی آورد. ایـن بحـث چقـدر اهمیـت دارد؟ شـما داریـد با سـرعت بـالا از کنـار آن  زمین هـا عبـور  میکنیـد و چنـد دقیقهٔ دیگر هـم از آنجا رد می شـوید. نه  میخواهید آن زمین را بخرید و نه  میخواهید روی آن کشاورزی کنید. پس این بحـث هیـچ اثـری در حرکت شـما نـدارد. هرکدام هـم که حرفش را اثبـات کند، باز هم اثری در حرکت شما ندارد.

این  یک جور بحث اسـت؛ اما یک وقت شـما در همین مسـیر با دوسـت خود بحـث  میکنیـد کـه آیـا این مسـیری که ما در آن حرکت  میکنیم، درسـت اسـت یا مسـیر را اشـتباه می رویم؟ اگر هر یک از شـما یا دوسـت تان حرفش را اثبات کند ،در حرکت شما اثر دارد و باید مسیر را عوض کنید یا به مسیر خود ادامه دهید.بحـث توحیـد هـم دقیقاً  همینگونه اسـت. وقتـی بحث میکنیـم خدا وجود دارد یا ندارد، یکی اسـت یا دوتا، عالم فقط در حیطۀ قدرت اوسـت یا دیگری در ایـن قـدرت بـا او شـریک اسـت، جـواب اینگونه سـؤالات هرچه باشـد و با وجود اینکـه مهـم اسـت که چه باشـد، زمانـی ارزش دارد که بعد از پاسـخ دقیق ذهنی بپرسیم: حالا چه کار کنیم؟ توحید من و جامعۀ من در زندگی چه تأثیری دارد؟ در نظام اجتماعی چه اثری می گذارد؟

مباحث توحیدی اگر فقط در ذهن و جایگاه اندیشه باقی بماند، مانند بحث حاصل خیز بودن یا نبودن این زمین فایده ای ندارند.

پرورش احساس

رفتارهـای توحیـدی گاهی در حیطه عبادت های فردی اسـت، مثل اینکه انسـان عبادتی را برای خدا انجام دهد؛ مثلا برای خدا نماز بخواند یا برای خدا مسـجد و مدرسه بسازد.

مسجد بهلول

داسـتان معروفـی اسـت دربـارۀ بهلـول کـه مـرد عاقلـی بـود، ولـی خـودش را بـه دیوانگـی زده بـود و در همـان عالـم دیوانگـی سر به سـر بـزرگان میگذاشـت و حقایـق را در قالـب شـوخی و طنـز به آن هـا می گفت ) گفته اند کـه قوم و خویش و پسـرعموی هـارون هـم بـوده اسـت( نـزد هـارون می رفـت و در همـان عالـم دیوانگـی حرفهایـی مـی زد کـه هیـچ عاقلـی جرئت  نمیکـرد بگوید. یـک وقتی از جایـی  میگذشـت، دیـد که دارند مسـجدی  میسـازند. رفت و به بانیان مسـجد گفت: چه کار می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم.

گفـت: مسـجد بـرای چـه  میسـازید؟ گفتنـد: مسـجد را بـرای خدا می سـازیم .پنهانـی رفـت و دسـتور داد تـا تابلویـی را روی سـنگی درسـت کردنـد کـه روی آن نوشته شده بود «مسجد بهلول» و نیمه شب بدون این که کسی بفهمد آن را بر سـردر مسـجد نصب کرد. صبح فردا که مردم آمدند، دیدند بر سـردر مسـجد تازه‌ساز نوشته شده: مسجد بهلول خود  صاحبکارها آمدند و دیدند و ناراحت و عصبانی شدند و تابلو را برداشتند و شکستند. بعد بهلول را گرفتند و کتکش زدند و گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ چرا نوشـتی مسـجد بهلول؟ گفت: چه عیبی داشت؟ گفتند:  اینهمه پول خرج کردیم که مسجد به نام تو باشد؟ گفـت: بـرای کـی خـرج کردیـد؟ برای خدا خرج کردیـد یا برای مردم؟ اگـر برای خدا خـرج کردیـد که خدا اشـتباه  نمیکند. اگر من نوشـتم «مسـجد بهلـول» آیا خدا در حسـنات مـن  مینویسـد؟ اما اگـر برای مردم خرج کردید، پـس چرا می گویید که ما برای خدا مسجد ساخته ایم؟! پس بر خودتان مطلب را مشتبه نکنید.(مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۶، ص۳۶۶.)

گاهـی توحیـد در حیطه عبادت های اجتماعی و سیاسـی اسـت؛ مثل این آیه کـه‌میفرمایـد: ﴿إنِّ صَلَاتِي وَنسُـكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَـاتِي لِلَّه رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ این ناظر به تمـام  عرصه هـای زندگی بشـر اسـت؛ یعنی جاری شـدنِ توحیـد در عرصه زندگی فردی و در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی.
اگر نماز  میخوانم ﴿لِلَّه رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ فقط برای خداست.
اگر مسجد  میسازم ﴿لِِلََّّه رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ فقط برای خداست.
در عرصـه سیاسـی و اجتِماعـی هـم بایـد تمـام کنشـگری های مـا ﴿لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ باشد.
بـرای توضیـح ایـن بخـش، بـه بیانـی از حضـرت آقا تمسـک  میکنـم. رهبر معظم انقلابحفظه الله در تبیین این بحث در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن»  میفرماید:
تعهدی که توحید به فرد موحد یا به جامعۀ موحد  میدهد، از حد  فرمانهای شخصی و تکالیف فردی بالاتر است. تعهدی که توحید به یک جامعۀ موحد  میدهد، شامل  مهمترین،  کلی ترین،  بزرگترین،  اولی ترین،  اساسی ترین مسائل یک جامعه است. مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط  بینالملل ،مثل روابط افراد با یکدیگر، که  اینها  مهمترین حقوق اساسی است برای اداره و زندگی یک جامعه.[۱]

رفتارسازی

عرصـه توحیـد بسـیار  وسـیعتر از اندیشـه و ذهـن انسـان اسـت. توحیـد فقـط  پاسـخگویی بـه یـک سـری سـؤالات اعتقـادی نیسـت. بـا توجـه بـه آیـه ﴿قَـلۡ إنِّ

صَلَاتِي وَنسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبذِلٰكِ أمِرۡتُ وَأنَاأوَّلُ ٱلمُسۡلمِينَ﴾ اگر توحید مربوط به عرصه سیاست و اجتماع است، پس  نمیتوانیم بـه حاکمیـت غیـر از امام معصوم در عصر حضور امام و غیر از  ولی فقیه در عصر غیبت بر جامعه رضایت داشته باشیم.

مردم جامعۀ اسـلامی بعد از رحلت پیامبر(ص)، توحیدشـان  خدشـه دار شـد . آنهـا اگـر ﴿إنِّ صَـلَاتِي وَنسُـكِي وَمَحۡيَـايَ وَمَمَـاتِي ِللّهِ رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِـينَ﴾ را زندگـی کـرده بودند، نمی توانستند با غیر ولی خدا برای حاکمیت جامعه بیعت کنند.

در عصر غیبت امام معصوم(ع) نیز  همینگونه است. بعضی گمان می کنند که مباحث مربوط به ولایت فقیه بدعتی از جانب امام خمینی(ره)است. نه عزیز مـن!حاکمیـت فقیـه بـر جامعـه، ثمـرۀ داشـتن نـگاه توحیدی اسـت، نه سـاختۀ ذهنی حاکمان جمهوری اسلامی. اینکه امام خمینی(ره) می فرماید:
قضیۀ ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسول اللّه(ص) هست.[۲]

بر مبنای ﴿إنِّ صَلَاتِي وَنسُـكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّه رَبِّ ٱلۡعَلَٰمِينَ﴾ اسـت؛ بر مبنای زندگـی کـردن قـرآن اسـت؛ بـر مبنـای رقـم زدن یـکِ جامعـۀ توحیـدی اسـت؛ نـه ساختۀ ذهنی امام خمینی(ره)

مـا عبـارت «لَّا إِلَـهَ إِلَّا اللَّهُ» را در  سه سـالگی بـر زبـان کودکانمـان جـاری  میکنیم ،ولی به آن بسـنده  نمیکنیم و به دنبال این هسـتیم که «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» از زبان، به ذهـن و اندیشـه، و از ذهـن و اندیشـه بـه قلـب و باور جاری شـود و از قلب و باور به رفتار و عمل ما در همه  عرصه های زندگی فردی و اجتماعی سـرایت یابد. ما به دنبال جاری کردن «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در عرصه اقتصاد هسـتیم؛ ما به دنبال جاری کـردن «لَّا إِلَـهَ إِلَّا اللَّهُ» در عرصـه فرهنـگ هسـتیم؛ ما به دنبال جاری کـردن «لَّا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در عرصـه روابـط  بین الملـل هسـتیم مـا دنبـال جـاری کـردن «لَّا إِلَـهَ إِلَّا اللَّهُ» در تمام شئون زندگی بشر بر روی این کره خاکی هستیم.

یکـی از نتایـج ایـن توحیـد فراتـر از ذهن هـا و اندیشـه‌ها، حاکمیـت ولـی خـدا بـر جامعـه در عصـر ظهـور و غیبت امام معصوم(علیهم السلام) اسـت. اصـل حاکمیت فقیه  جامع الشـرائط نیز بر مبنای همین توحید اسـت. این سـؤال که  عده ای در ذهن خود و دیگران پرورش  میدهند و دائماً به آن دامن  میزنند که این اصل ولایت فقیه از کجا آمده؟ از ریشه سؤال باطلی است؛ چون جاری شدن توحید در تمام شـئون زندگی بشـر نیاز به تشـکیل حاکمیت اسلام و  شکل گیری تمدن اسلامی دارد. پس در هر زمان و هر مکان شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را شنیدیم ،بدانیم آن ها دارند شعار «مرگ بر اصل توحید» را فریاد  میزنند.

«کشف الاسـرار» اولیـن اثـر مکتوبـی اسـت کـه امـام خمینـی(ره) در آن، ولایـت مطلقـه فقیـه را بررسـی کرده اند. ایـن کتـاب، دو سـال پـس از سـقوط رضاشـاه و تبعید او به جزیرۀ موریس(۱۳۲۰ش) نوشـته شـده اسـت. ایشان در این کتاب ضمن نفی مشروعیت همۀ حکومت های غیراسلامی، حکومت آرمانی اسلامی و مصداق آن در عصر حاضر، یعنی «حکومت مطلقهٔ الهی اولی الامر» را ترسیم می کنند و می فرمایند:

تنها حکومتی که خود را حق  میداند و با آغوش گشاده و چهرۀ باز آن را  میپذیرد، حکومت خداست که همۀ کارش حق و همۀ عالم و تمام ذرات وجود، حق خود اوست. به استحقاق او در هرچه تصرف کند، در مال خود تصرف کرده و از هرکس هرچه بگیرد، مال خود را گرفته و  هیچکس انکار این سخن را نتواند کرد؛ مگر آنکه به اختال دماغ دچار باشد.  اینجاست که حال  حکومت ها همه معلوم  میشود و رسمیت حکومت اسلامی اعلان  میگردد.[۳]

امام در نفی اولی الامری حکومت رضاخان،  به معنای صحیحِ حاکم اولی الامر و  ویژگی های او  میپردازند و می فرماید:
اولوالامر باید کسی باشد که در تمام احکام، از اول امارتش تا آخر کارهایش یک کلمه برخلاف دستورات خدا و پیغمبر نگوید و عمل نکند و حکومت او همان حکومت الهی که پیغمبر داشت، باشد. چنانچه از مقارن نمودن اطاعت این سه به هم معلوم شود که از یک سرچشمه آب  میخورند.

ایـن نـوع نـگاه در حاکمیـت از توحید سرچشـمه می گیرد. از توحیـدی فراتر از  ذهن‌ها و اندیشه ها.

بیایید سطر سطر قرآن را زندگی کنیم.


[۱] . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه دهم، دسترسی در:

[۲] . صحیفۀ امام(ره)، ج۱۰، ص۳۰۸.

[۳] . امام خمینی(ره)، کشف الاسرار، ص۲۲۲. ۲. همان، ص۱۱۱و ۱۱۲.

question