۲۶. گریزناپذیری از مرگ – آیه ۱۹ ق

هر که باشی و ز هر جا برسی، آخرین منزل هستی این است!

آیه مورد بحث

«وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ»

و سرانجام، سکرات (وبیهوشی) مرگ به‌حق فرامی‌رسد (و به انسان گفته می‌شود:) این همان چیزی است که تو از آن می‌گریختی! (سوره ق، آیه ۱۹)

انگیزه‌‌سازی

ما وجود دنیایی پیامبر عظیم‌‌‌شأن اسلام(صلی الله علیه) را تجربه نکردیم و ایشان را از نزدیک ندیدیم و با ایشان مانند اصحابشان نشست و برخواست نداشتیم. ما وجود دنیایی نازنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تجربه نکردیم و با ایشان نشست و برخواست نداشتیم. آنچه ما از این بزرگواران می‌‌‌دانیم، غالباً اطلاعات و معرفت‌‌‌های تاریخی است. اینکه عصای حضرت موسی(علیه السلام) تبدیل به اژدها شد را تجربه نکردیم و ندیدیم. کرامات دیگر انبیا را هم تجربه نکردیم؛ بلکه آنها را شنیده‌‌ایم و به آن ایمان آوردیم.

از میان همه امور ملکوتی، یک مسئله هست که انسان به شنیدن صرف نمی‌‌تواند به آن معرفت و سپس ایمان پیدا کند؛ بلکه باید آن را تجربه کند و تا آن را تجربه نکرده باشد، فهم و ادراک درستی از آن به دست نخواهد آورد.

به همین دلیل خداوند عالم، دنیا و وجود دنیایی ما را به گونه‌‌‌ای خلق کرده است که در هر ۲۴ ساعت، یک بار آن را تجربه کنیم؛ نه اینکه در طول عمر یک بار تجربه کنیم. این مقدار تجربه، کم است و فایده تربیتی ندارد. نه اینکه هر سال تجربه کنیم. سالی یک بار تجربه فایده ندارد و اثر تربیتی خود را نمی‌‌گذارد. حتی ماهی یک بار تجربه کردن آن فایده ندارد. هفته‌‌‌ای یکبار تجربه هم فایده ندارد؛ بلکه باید در هر شبانه‌‌روز آن را تجربه کرد.

آن مسئله‌‌‌ای که لازم است در هر ۲۴ ساعت یک بار آن را تجربه کنیم، مسئله مرگ و ورود انسان به باطن این عالم است. خداوند عالم مادی را به گونه‌‌‌ای خلقت کرده که از نظر آفرینش و ادامه حیات دنیایی خودمان به‌‌شدت نیازمند برزخ و باطن این عالم هستیم.

ما حیات دنیایی‌ را هم از عالم برزخ می‌‌‌گیریم و از باطن این عالم، انرژی و نشاط مجدد دریافت می‌‌‌کنیم. ما در هر شبانه‌‌‌روز تجربه می‌‌‌کنیم که مرگ نابودی نیست؛ بلکه مرگ حیات برتری است که حتی حیات دنیایی ما هم به‌‌‌شدت وابسته به آن است.

اینکه در قرآن سه بار به این مسئله تأکید شده و به ما خبر داده شده است که هر نفَسی (که شامل جسم و روح می‌‌‌شود)[۱] مرگ را می‌‌‌چشد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏». این خبر، هم در آیه ۱۸۵ سوره مبارکه آل‌‌عمران، هم در آیه ۳۵ سوره انبیاء و هم در آیه ۵۷ سوره مبارکه عنکبوت آمده است.

این خبر صرفاً در مورد آینده نیست؛ بلکه درباره جریان روزمرّه زندگی ماست که مرگ را در جریان همین زندگی روزمرّه دنیایی از جهات و جنبه‌‌‌های مختلف می‌‌‌چشیم و یکی از آن جهات مهم، مسئله خواب است. خواب یکی از مهم‌‌ترین تجربیات ما از عالم برزخ و مرگ است. خداوند در سوره زمر می‌‌‌فرماید:

«ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ»؛[۲] خداست كه جان مردم را هنگام مرگشان به تمام و كمال مى‏گيرد و جان كسانى را كه نمرده‏اند، در وقت خوابشان مى‏ستاند؛ پس آنهايى را كه حكم مرگ بر آنان گذرانده است، نگاه مى‏دارد و ديگران را تا سرآمدى معيّن به بدن‏ها بازمى‏فرستد.[۳]

در این آیه شریفه به‌‌صراحت به این مسئله اشاره می‌‌‌کند که خداوند به دو صورت توفّی نفس می‌‌‌کند: یکی با مرگ و دیگری با خواب. هر دوی اینها توفّی أنفس است و تفاوتشان با یکدیگر در این است که در مسئله مرگ، خداوند أنفس را نگه می‌‌‌دارد؛ ولی در خواب دوباره آنها را به دنیا و جسم بازمی‌‌‌گرداند.

خوابی که می‌‌‌تواند تا این اندازه مهم و کاربردی در تربیت انسان باشد، به همان میزان هم می‌‌‌تواند سبب غفلت و سقوط انسان قرار بگیرد. پس طبق آیه شریفه، اگر ما اهل تفکر در پدیده خواب باشیم، چنان‌‌که می‌‌‌فرماید: «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ» یکی از نکاتی که متوجه می‌‌‌شویم، این است که مسئله مرگ‌‌‌آگاهی برای انسان آن‌قدر مهم بوده است که خداوند تجربه‌‌‌ای از مرگ را در حیات شبانه‌‌روزی هر انسان و حتی موجود زنده‌‌ای در این دنیا (با مقداری تفاوت) قرار داده است و همان‌‌طور که در آیه ۳۵ سوره انبیاء فرموده است: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏ » (هر نفسی مرگ را می‌‌‌چشد)، معلوم می‌‌‌شود که همه انسان‌ها قبل از مرگ کامل، تجربه‌‌‌هایی روزانه از مرگ دارند.

تعبیر لطیف در آیه شریفه کلمه «ذائِقَةُ» است. ذائقه یعنی چشیدن. این کلمه با کلمه «أکل» فرق دارد. «الذَّوْق‏» و «أکل» در معنا با هم یک شباهت و یک تفاوت دارند. شباهت در این است که هر دو به معنای خوردن است؛ با این تفاوت که «ذَوق» به معنای خوردن کم است که در فارسی ما به آن «چشیدن» می‌‌‌گوییم. مثلا خانم‌‌‌ها وقتی زحمت می‌‌‌کشند و غذا درست می‌‌‌کنند، برای اینکه مزهٔ غذا را آزمایش کنند، از غذا می‌‌‌چشند؛ ولی سر سفره که کنار اعضای خانواده می‌نشینند، از غذا می‌خورند.

پس «ذَوق» یعنی خوردن کم در حد چشیدن و «أکل» یعنی خوردن زیاد.[۴] این استعاره‌‌‌ای که در آیه به‌کار رفته و فرموده: «شما مرگ را می‌‌‌چشید»، یکی از معانی‌اش این است که در هر شبانه‌‌‌روز مقداری از آن را می‌‌‌چشید و در «أجل مسمّی» یعنی در وقت مرگ، تام و تمام آن را می‌‌‌چشید.

یکی از علل اینکه ما با خوابیدن، تجربه‌‌‌ای از مرگ پیدا می‌‌‌کنیم، این است که مسئله مرگ آگاهی در تربیت انسان، نقش بسیار سازنده و مؤثری دارد. امام سجاد(علیه السلام) در صحیفه سجادیه، دعایی دارند با عنوان «دعا هنگام یاد کردن از مرگ». حضرت در این دعا از خداوند درخواست می‌‌‌کند که خدایا! «وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً»؛ مرگ را در برابر دیدگان ما قرار ده؛ قراردادنی دائم و همیشگی، و یادش را به‌‌‌گونه‌ای قرار مده که روزی یادش کنیم و روزی از آن غفلت ورزیم.[۵]

در ادامهٔ دعا حضرت نکته‌‌‌ای را بیان می‌‌‌کنند؛ گویا از خداوند درخواست می‌‌‌کنند که مانند یک معشوق با مرگ رابطه داشته باشند: «وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا»؛ و برای زود رسیدن به لقای تو، به مرگ حرص داشته باشیم؛ به‌‌طوری که مرگ برای ما محلّ انسی باشد که به آن انس گیریم، و مرکز الفتی باشد که به آن شوق ورزیم، و خویشاوند نزدیکی باشد که نزدیکی به او را دوست داشته باشیم.

 مقام معظم رهبری؟حفظ؟ درباره این موضوع و راهکار آن می‌‌‌فرماید:

این حالتی که برای همه پیش می‌آید و شاید خیلی‌ها این حالت احتضار و لحظات نزدیکی مرگ را در دیگران دیده‌اند، من و شما در آن لحظات از خودمان اختیاری نداریم؛ هیچ‌کس در آنجا به ما نزدیک‌تر از خدا نیست… هیچ‌کس نمی‌تواند ما را در آن حالت، از آن ورطه‌ای که در مقابل ماست، نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهی.[۶]

مرگ‌‌آگاهی اگر به معنای حقیقی خود در زندگی انسان اتفاق بیفتد، سبک زندگی و رفتار انسان را عوض می‌‌‌کند؛ حتی اگر مسلمان هم نباشد. زمانی در تلویزیون فیلمی نشان داده شد که در آن به این حقیقت که مرگ‌‌آگاهی، اولویت‌‌‌های زندگی انسان را عوض می‌‌‌کند و نگاه عقلانی به زندگی انسان می‌‌‌دهد، به شکل جالبی پرداخته شده بود.

فیلم «زندگی‌‌ام بدون من» یک فیلم خارجی ساخته مشترک کشور کانادا و اسپانیاست. با اینکه سازندگان آن مسلمان نبودند، ولی به نکته بسیار مهمی در این فیلم اشاره می‌‌‌کنند و آن این است که مرگ‌‌آگاهی، سبک زندگی انسان را عوض می‌‌‌کند؛ اولویت‌‌‌های انسان را تغییر می‌‌‌دهد و برخوردهای عقلانی را برای انسان به ارمغان می‌‌‌آورد.

آن بخشی از این فیلم که مورد استشهاد بنده است، مربوط به آن بخشی است که بازیگر نقش اول فیلم متوجه می‌‌‌شود سرطان دارد و دو ماه دیگر بیشتر زنده نیست. وقتی مطمئن می‌‌‌شود که مرگ به او خیلی نزدیک است، در یک رستوران قلم و کاغذی را به دست می‌‌‌گیرد و اولویت‌‌‌های زندگی خود را در آن دو ماه می‌‌‌نویسد:

پدری دارد که ده سال است در زندان است و او تابه‌‌حال به او سر نزده است. مرگ‌‌‌آگاهی سبب می‌‌‌شود که یکی از اولویت‌‌‌های زندگی او سر زدن به پدرش و محبت به او باشد.

برادری دارد که تنها زندگی می‌‌‌کند و سال‌ها از او بی‌خبر است. پیدا کردن برادر و سر زدن به او،  اولویت دیگرش می‌شود. همین‌‌طور اولویت‌‌‌های جدید دیگری که برای این فصل از زندگی او به وجود می‌‌‌آید.

تا اینکه در صحنه‌ای دیگر نشان می‌‌‌دهد که او با یکی از دوستانش که در دانشگاه همکار اوست، مشغول صحبت است. دوست او با ذوق و شوق در مورد بِرَند و مارک وسایل جدیدی که خریده، صحبت می‌‌‌کند و اینکه محصول جدید فلان شرکت چه ویژگی‌‌‌هایی دارد و فلان خوراکی مواد افزودنی ندارد و… و او که تا دیروز مانند دوستش چنین دغدغه‌‌‌هایی داشت و برای آن وقت می‌‌‌گذاشت، اکنون با نگاهی عاقل‌‌اندرسفیه به او نگاه می‌‌‌کند، که دلش را به چه چیزهایی خوش کرده‌ای و با چه چیزهایی شاد و ناراحت می‌‌‌شود؟! درحالی‌‌‌که تا چند روز پیش خودش هم مانند دوستش زندگی می‌‌‌کرد و شادی و غم زندگی‌‌اش بر اساس داشته‌‌‌های مادّی بود؛ ولی الآن اولویت‌‌‌های زندگی‌‌اش تغییر کرده است.

نکته قابل توجه این است که او بیمار و افسرده و شکست‌‌خورده نبود که مانند روانی‌‌‌ها برخورد کند و وظایف زندگی‌‌اش را ترک کند و احساس پوچی داشته باشد. اتفاقاً او با این مرگ‌‌آگاهی به یک حیات برتر دست یافته بود؛ حیاتی که عقلانی‌‌تر شده بود؛ حیاتی که افق نگاه او را عمیق‌‌تر کرده بود. به همین دلیل در یک صحنه دیگر نشان می‌‌‌دهد که او در خیابان در حال قدم زدن است و ویترین مغازه‌‌‌ها را نگاه می‌‌‌کند و با خودش چنین گفت‌وگوهایی دارد که این همه تکثر و تنوع برای این است که ما به مهم‌‌ترین مسئله زندگی که همان مرگ است، فکر نکنیم.

با خودش می‌‌‌گوید: این ویترین‌‌‌های روشن و درخشان، تمام کفش‌‌‌ها و لباس‌‌ها، تمام رنگ‌‌‌ها و قیمت‌‌‌های ویژه و انواع غذاهای چرب، همه وجود دارند که ما مرگ را از یاد ببریم و آن را فراموش کنیم! بعد می‌‌‌گوید: حالا همه چیز را واضح می‌‌‌بینی؛ الآن متوجه می‌‌‌شوی که همه اینها بازی است.

اینها متن درس اخلاق فلان استاد حوزه‌‌‌های علمیه نبود؛ بلکه بخشی از گفت‌وگوی این فیلم خارجی بود و هدف ما در اینجا تبلیغ این فیلم نیست؛ بلکه هدف این است که نشان دهیم مرگ‌‌‌آگاهی آن‌قدر در تربیت نفس انسان اثر دارد که حتی یک کارگردان غیرمسلمان خارجی هم به آن پی می‌‌‌برد و برایش فیلم می‌‌‌سازد تا مردم مرگ را فراموش نکنند.

ذکر فراوان مرگ در تربیت نفس انسان بسیار مؤثر است؛ چنان‌‌که اول‌‌معلم عالم هستی برای تربیت انسان به آن سفارش فراوان نموده است. در روایتی چنین وارد شده است: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه) کثِیراً مَا یوصِی أَصْحَابَهُ بِذِکرِ الْمَوْتِ»؛[۷] رسول خدا(صلی الله علیه) اصحاب خود را بسیار به یاد مرگ سفارش می‌‌‌کردند.

در روایت داریم که حضرت پيغمبر(صلی الله علیه) فرمودند: «مَا ینْبَغِی لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْ یبِیتَ لَیلَةً إِلَّا وَ وَصِیتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ»؛[۸] سزاوار نیست برای مسلمان که شبی را به صبح برساند، مگر اینکه وصیت‌‌نامه‌‌اش زیر سرش باشد.

یعنی این‌قدر خودت را آماده مردن ببین.

تشویق رفتن به قبرستان

یکی دیگر از آثار تربیتی یاد مرگ، ایجاد تعادل در گرایش‌‌‌های انسان است؛ یعنی اگر در وجود ما گرایش خشم و غضب یا شهوت فوران می‌‌‌کند و شهوت قدرت و ثروت در تمام فعالیت‌‌‌های زندگی ما سایه می‌‌‌افکند، یکی از چیزهای مهمی که سبب تعدیل این شهوات می‌‌‌شود، یاد حقیقی مرگ است.

امیرمؤمنان(علیه السلام) فرموده‌‌‌اند: «فَأَکثِرُوا ذِکرَ الْمَوْتِ عِنْدَ مَا تُنَازِعُکمْ إِلَیهِ أَنْفُسُکمْ مِنَ الشَّهَوَاتِ»؛ آن هنگام که نفستان با شما در امر شهوات نزاع می‌‌‌کند، زیاد یاد مرگ کنید.[۹]

پیغمبر اکرم(صلی الله علیه) فرموده‌‌اند: «إِنَّ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ کمَا یصْدَأُ الْحَدِیدُ. قِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَا جَلاؤُهَا؟ قَالَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ ذِکرُ الْمَوْتِ»؛ همانا دل‌‌‌ها زنگار می‌‌‌گیرد؛ همچنان‌‌که آهن زنگ می‌‌‌گیرد. شخصی عرض کرد: ای رسول خدا! جلای آن به چه چیز است؟ فرمودند: تلاوت قرآن و یاد مرگ.[۱۰]

آن‌چه شهدا در دفاع مقدس برای تربیت نفوس خود از آن بهره فراوان می‌‌‌بردند و یکی از علت‌‌‌هایی که دانشگاه دفاع مقدس صدهاهزار عارف تربیت کرد که همگی به شهادت رسیدند، برای همان مرگ‌‌آگاهی بود که در جبهه‌‌‌ها با کیفیت بسیار بالا وجود داشت و در مقابل آن، یکی از علل فسادهای اقتصادی و سیاسی، فراموشی مرگ در میان برخی از مسئولین و طبقه مرفّه است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه) فرموده‌‌اند: «أَکثِرُوا مِنْ ذِکرِ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ یمَحِّصُ الذُّنُوب»؛ زیاد گردانید یاد مرگ را، چراکه گناهان را پاک می‌‌‌کند.[۱۱]

شایسته است که مسئولان فرهنگی و عمرانی این مملکت به این مسئله توجه داشته باشند و حتی از نظر شهرسازی هم این‌طور نشود که مانند کشورهای غربی، قبرستان‌‌‌ها را تبدیل به پارک کنیم و آن اثر تربیتی که در آن‌‌‌ها وجود دارد را با زینت‌‌‌های دنیایی از بین ببریم.


[۱]. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج‏۳، ص۲۰۰.
[۲]. سوره زمر، آیه۴۲.
[۳]. ترجمه صفوی.
[۴]. راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۳۲.
[۵]. ترجمه انصاریان.
[۶] بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۲/۴/۱۳۹۴، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30069
[۷]. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۳۷.
[۸]. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۶۲.
[۹]. ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۱۵۰.
[۱۰]. نوری، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۰۴.
[۱۱]. ورّام‌ بن ابی‌فراس، مجموعه ورام، ج۱، ص ۲۶۹.