
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کِی کنم باز؟
امروز آخرین جمعه ماه رمضان، این ماه پرخیر و برکت است.[۱] متأسفانه صدای زنگ آخر مدرسۀ قرآن، کمکم به گوش میرسد و آرام آرام دارند سفره را جمع میکنند.
همانطور که میدانید، امروز روز قدس بود؛ روزی که بیش از ۳۵ سال پیش امام خمینی؟رح؟ به عنوان روز استکبارستیزی مخصوصاً روز مبارزه با صهیونیسم معرفی و مشخص کردند. از آن سال تاکنون نه فقط در ایران عزیز ما بلکه در بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی، آخرین جمعه ماه رمضان را به راهپیمایی باشکوه علیه اسرائیل و آمریکا و بهطور کلی استکبار جهانی اختصاص دادهاند.
حتماً شما هم امروز با زبان روزه در این مراسم معنوی شرکت کردهاید؛ مخصوصاً امسال با ظلمی که اسرائیلیهای ملعون در غزه انجام دادند و بغض سنگینی را در دلهایمان کاشتند.
دوستان من! مقابله با ظلم و استکبار همچنان که از مبانی انقلاب اسلامی است، از مبانی اصلی و ویژگیهای بارز اسلام هم هست؛ یعنی فارغ از اینکه ما در انقلاب اسلامی با اسرائیل و آمریکا دشمنیم، دین ما نیز به ما دستور مبارزه با استکبار را میدهد. دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، از مبانی اصلی دین ماست لذا ما با اعتقاد شعار «مرگ بر اسرائیل» را سر میدهیم.
برای اینکه مجدداً از ثواب این شعار بهره ببریم، همه با هم مشتهایمان را گره میکنیم و با اعتقاد میگوییم که ای آمریکا، مرگت باد!
بلند بگو: مرگ بر آمریکا!
محکم بگو: مرگ بر آمریکا!
با عشق بگو: مرگ بر آمریکا!
احسنت به همه شما استکبارستیزان دوستداشتنی!
اگر دوستان یادشان باشد، مبحث دیروز ما درباره این بود که هر چه در این دنیا انجام دهیم، نتیجهاش را علاوه بر این دنیا، در قیامت نیز برداشت خواهیم کرد. بر این اساس بود که گفتیم میتوان اینگونه گفت که: «همین الآن، قیامت ماست!».
با توجه به آنچه گفتیم، بیایید تصور کنیم که همین الآن داخل بهشت هستیم و کنار سلمان فارسی و ابوذر غفاری؟رحمهما؟ در حال گفتوگوییم. یکی از دوستان که حافظه نسبتاً خوبی(!) دارد، از ایشان میپرسد: ببخشید همشهری! چه شد که ما بهشتی شدیم؟! جناب ابوذر در پاسخ میگوید: مگر سفارش نبی مکرم اسلام را یادتان رفته؟! مگر یادتان نیست که پیامبر(صلی الله علیه) رو به من کردند و فرمودند: «ای ابوذر! آیا دوست داری بهشت را برایت تضمین کنم؟» من هم در پاسخ گفتم: بله یا رسولالله. به قول خودمان: «کیه که از بهشت، بَدِش بیاد؟!».
پیامبر(صلی الله علیه) فرمودند: «ای ابوذر! تو انجام سه کار را برای من تضمین کن، من هم بهشت را برایت تضمین میکنم». از همان لحظه بود که ما وارد بهشت شدیم.
هر کس دوست دارد سه کاری که باعث بهشتی شدن میشود را بشنود، بلند صلوات بفرستد.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
سه کاری که باعث بهشتی شدن ابوذر غفاری شد، اینها بود:
- باحیا باش؛
- آرزوهایت را کوتاه کن؛
- همواره به یاد مرگ باش.
با توجه به زمان اندکی که داریم و البته بر اساس صحبتی که در ابتدای جلسه پیش با هم داشتیم، قرار شد در این چند روز باقیمانده آیات مرتبط با قیامت را مورد گفتوگو و بحث قرار دهیم. به همین دلیل، فعلاً از گزینههای اول و دوم میگذریم؛ چون توضیحات آن، جلسهای مجزا میخواهد.
اما سومین موردی که پیامبر(صلی الله علیه) به ابوذر فرمودند تضمین کن تا بهشت را برایت تضمین کنم، موضوع بحث ماست.
حضرت فرمودند: «و اجْعَلِ المَوتَ نُصبَ عَيْنِكَ»؛[۲] مرگ را همیشه پیش چشمت قرار بده. همیشه به یاد مرگ باش. اگر میخواهی رستگار شوی، اگر میخواهی مؤمن باشی، اگر میخواهی باتقوا باشی، همیشه تابلویی جلوی چشمانت داشته باش که روی آن نوشته «مرگ».
برای اینکه به رابطه بین آرزوی بلند و یاد مرگ و یاد قیامت پی ببریم، بیایید از خود پیامبر(صلی الله علیه) کمک بگیریم. حضرت مثال زیبایی در این رابطه میزنند:
روزی حضرت سه قطعه چوب را برداشت و یکی را پیش روی خود در زمین فرو کرد و دومی را کمی آن طرفتر و سومی را بسیار دورتر قرار داد. سپس رو به یاران کرد و فرمود: میدانید اینها چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبرش آگاهترند. حضرت فرمود: «این قطعه چوبی که در برابر من است، بهمنزله انسان است، و قطعه دوم که کمی از آن دورتر است، به منزله اجل و پایان زندگی است و اما آن قطعه سوم که در فاصله دوری قرار دارد، آرزوهایی است که انسان به سراغشان میرود، ولی اجل پیش از رسیدن به آنها، مانع و حائل میشود».[۳]
عزیزان! آرزوی بلند که همیشه دنبالش هستیم، بعد از مرگ است. اول مرگ به سراغ انسان میآید؛ اما چون همه حواس ما به آرزوها معطوف شده، مرگ را از یاد میبریم.
پیامبر(صلی الله علیه) به کسی که کاری را به زمان آینده محوّل میکرد، مسئله مرگ را یادآوردی میفرمود و وی را سخت مورد توبیخ قرار میداد.
متأسفانه برخی همیشه ما را از مرگ میترسانند و میگویند: از مرگ حرف نزن! ما میترسیم! در پاسخ به این افراد باید بگوییم که سخت در اشتباهید. امروز میخواهیم درباره مرگ با هم گفتوگو کنیم و ثابت کنیم که نظر این افراد کاملاً اشتباه است و آنچه اینها از مرگ میگویند، کجا و حقایق شیرین مرگ کجا؟!
در جسله گذشته گفتیم که «همین الآن، قیامت ماست!» بر این اساس، بسیار روشن است انسانی که همواره به یاد مرگ باشد، هیچگاه عملی را انجام نمیدهد که به ضررش باشد و نتواند پاسخگوی آن باشد. اگر ما به فکر مرگ باشیم، همهجوره دقت داریم که خدای ناکرده اشتباهی از ما سر نزند. مواظب ورودیهایی که به بدن ما وارد میشود، هستیم؛ از لقمه غذایی که میخوریم گرفته تا مباحثی که میگوییم و میشنویم. اگر به یاد مرگ باشیم، برای دفع و رفع ضرر هم که شده، به قرآنی که نور است، روی میآوریم. راز اینکه قرآن کریم به تکرار، از مرگ یاد میکند و به یاد مرگ توصیه میفرماید، همین است.
آیه ۱۹ سوره قاف در همین رابطه است. خداوند میفرماید:
«وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّ»؛ و سرانجام، سکرات مرگ بهحق فرامیرسد. سرانجام برای هر انسانی لحظهای میرسد که میبیند بیحسی و احتضار مرگ رسیده و میمیرد. «ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ»؛ آن لحظه گویا ندا داده میشود: این همان چیزی است که از آن میگریختی! اما سرانجام معلوم میشود از مرگ نمیتوان فرار کرد؛ همان چیزی که جزء یقینیترین اتفاقات زندگی هر فرد بود؛ اما انسان از آن غفلت داشت. آن چیزی که قطعی است و برای همه هست و هیچ استثنائی هم ندارد، مرگ است. مرگ، تنها چیزی است که استثنا ندارد و براى همه هست.
خداوند در آیه ۵۷ سوره عنکبوت در این باره میفرماید: «كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ»؛ هر انسانی مرگ را میچشد، «ثُمَّ إِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ»؛ سپس شما را به سوی ما بازمیگردانند.
همانطور که میدانید، تولد، نقطۀ آغاز زندگی انسان در عالم دنیاست. مرگ هم نقطه آغاز است؛ نقطه آغازی برای دو چیز:
۱. نقطه آغازی است برای زندگی انسان در عالم جاودان آخرت؛
۲. نقطه آغازی است برای معنا پیدا کردن همین دنیا.
دوستان گلم! خدای متعال مرگ را برای ما قرار داد تا زندگیمان معنا پیدا کند. شاید بتوان اینگونه گفت که بهترین هدیه الهی، مرگ است. بیایید با این دیدگاه به مرگ نگاه کنیم. مرگ، معنای حقیقی زندگی است. مرگ، معنابخش زندگی است. مرگ، زندگیها را هدفمند میکند و اگر مرگی نبود، بیشک آفرینش و خلقت ما انسانها بیهوده بود. خداوند مرگ را برای ما قرار داد تا همیشه و هرجا که عملی را انجام میدهیم، منتظر دریافت پاداش آن در قیامت باشیم.
دوستان گلم! همانطور که میدانید، دنیا آنقدر ظرفیت ندارد که پاسخی برای برخی خوبیها باشد. شما نگاه کنید به کسی که قهرمان یک رشته ورزشی میشود. آخرین کاری که برای او میکنند، این است که یک مدال طلا و کمی پول به او هدیه میدهند؛ اما سؤال من اینجاست:
به کسی که جانش را در راه دیگری میبخشد، چه هدیهای در این دنیا میتوان داد؟!
به «حسین فهمیده»ای که برای پیروزی جبهه حق، آنگونه پرپر شد، چه مدالی میخواهیم بدهیم؟!
به آتشنشانی که برای نجات جان یک نفر، جان خودش را از دست میدهد، چه هدیهای میتوانیم بدهیم؟!
به شهید «علی لندی» که برای نجات یک مادر و دختر، شجاعانه به دل آتش زد، چه هدیهای میخواهیم بدهیم؟!
اصلاً مگر امکانپذیر است؟! دنیا بههیچعنوان ظرفیت پاسخگویی به این سؤالات را ندارد! اما دنیای پس از مرگ چه؟! همه مدالها و بهترین تشکرات، در دنیای پس از مرگ قابل جبران است. با این نگاه به قطع و یقین میتوانیم بگوییم که بهترین هدیه الهی به ما، مرگ است.
این مرگ است که میتواند انسانها را ارزشمند کند.
این مرگ است که میتواند زندگیها را هدفمند کند.
این مرگ است که میتواند به زندگیها حیات جاودانه ببخشد.
این مرگ است که میتواند به طور کامل، پاداش اعمال انسان را جبران کند.
و این مرگ است که میتواند ما را به زندگی در کنار اهلبیت(علیهم السلام) رهنمون سازد.
تا حالا به گلفروشی رفتهاید؟ سرزنده بودن گلها و نشاط و شادابی را در آنجا به وضوح میتوانیم مشاهده کنیم. شده
تابهحال با خودتان فکر کنید که چرا گلها در گلفروشیها آنقدر شاداب و باطراوتاند؟
گلها شادابند، چون گلفروشها همیشه به یاد مرگ هستند. گلفروشها میدانند که اگر به گلها نرسند، بهزودی خواهند مُرد. آنها مدام با خود میگویند: اگر به گلها نرسیم و رسیدگی نکنیم، پژمرده میشوند، میخشکند و میمیرند. به همین خاطر آب پاک، دمای لازم و نور کافی در اختیار آنها قرار میدهند. یاد مرگ هم با آدمی همان کاری را میکند که گلفروشِ مرگاندیش با گلها میکند.
حالا تصور كنيد اگر انسان همين ياد مرگ را در مورد گُلِ وجود خودش داشته باشد؛ چه اتفاقى میافتد؟! آيا به سراغ نور كه خداست و آب حيات كه قرآن است، نمى رود؟! و اگر برود و موبهمو فرمانبرى كند، آيا نشاط و سرزندگى به دست نمیآورد ؟!
جا دارد یک بار دیگر تکرار کنیم که راز اینکه قرآن کریم به تکرار، از مرگ یاد میکند و به یاد مرگ توصیه میکند، همین است. نشاط و طراوت آدمی در گرو همین یاد است. یاد مرگ، انسان را با طراوت و شاداب میکند؛ برخلاف تصوری که شاید برخی انسانها داشته باشند که یاد مرگ باعث افسردگی میشود.
یکی از جاهایی که در آموزههای اخلاقی همیشه به ما تذکر میدهند که انجام دهیم، رفتن به قبرستان است؛ چراکه باعث رفع افسردگی و دلمردگی است. چرا؟ به همین دلیل که خدمتتان عرض کردم. یاد مرگ باعث نشاط میشود!
پس بیایید مرگ را جدی بگیریم. مقام معظم رهبری(حفظه الله) دراینباره میفرمایند:
اگر ما جزو عقلاى عالم محسوب شویم، مسائل واقعى زندگى را هرگز شوخى نمىگیریم؛ جدى مىگیریم. جدیتر از مسائل این زندگى، مسئلۀ مرگ، مسئلۀ قبر، مسئلۀ سؤال الهى، مسئلۀ برزخ و مسئلۀ قیامت است. اینها را باید شوخى نگیریم؛ باید جدى بگیریم. اینها مسائل مهمى است.[۴]
حضرت آقا به صراحت فرمودند که فقط انسانهای عاقل مرگ را جدی میگیرند و دیگران… .
اگر کسی از شما پرسید که جدیگرفتن مرگ به چه معناست، این حکایت را برای او تعریف کنید:
روزی مردی اهل دل و صاحبنفس برای خواندن نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران هم چون او را میشناختند، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر برود و آنها را پند و اندرز بدهد. نماز جماعت تمام شد و آن عالم برخاست و بر پله اول منبر نشست. بسمالله گفت و حمد و سپاس خدا کرد و خطاب به جماعت گفت: مردم! هر كس از شما كه میداند امروز تا شب زنده خواهد بود و نخواهد مرد، روی پا بایستد! هیچکس بلند نشد. دوباره گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، روی پا بایستد! باز هم كسى بلند نشد. آن عالم گفت: تعجب میکنم از شما كه به ماندن اطمينان نداريد، اما براى رفتن هم آماده نيستيد!
دقت کردید دوستان؟! نه کسی اطمینان به ماندن دارد و نه کسی برای رفتن خودش را آماده کرده است. این کار یعنی جدی نگرفتن مرگ و کسی که میخواهد مرگ را جدی بگیرد، باید همیشه به این فکر کند که قرار است بهزودی با این دنیا خداحافظی کند.
اما اگر کسی پرسید: «خب ما که جوانیم و اولِ راه. مرگ که حالاحالاها سراغ ما نمیآید!» چه پاسخی باید به او بدهیم؟
در جواب این عزیز باید بگوییم: اولاً «كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ»؛ مرگ برای همه هست و هیچ استثنائی ندارد. ثانیاً چه کسی گفته که مرگ برای انسانهای پیر است؟! کافی است سری به قبرستانها بزنیم و جوانان و نوجوانانی را ببینیم که حتی از ما کوچکتر بودند؛ اما اکنون زیر خروارها خاک خوابیدهاند!
در پایان هم این شعر همیشگی مرحوم حاج آقای مجتهدی را برایش میخوانیم که میفرمودند:
گفتم که به پیری رِسَم و توبه کنم آنقدر جوان مُرد و یکی پیر نشد!
شادی روح همه علما و شهدا مخصوصاً آیتالله مجتهدی؟رح؟ بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
بحث شیرین امروز ما درباره مرگ بود و گفتیم که مرگ، علاوه بر اینکه سازنده است، یکی از بهترین نعمتهای الهی برای ما انسانهاست. البته ناگفته نماند که ما باید مرگ را جدی بگیریم.
با توجه به موضوع بحث امروز، از شما دوستان خواهش میکنم که در اولین فرصت به قبرستان یا گلزار شهدای محلهتان بروید و برای تمام نوجوانانی که جان خود را از دست دادهاند، مخصوصاً شهدا فاتحهای قرائت بفرمایید.
بارالها! به حق اهلبیت(علیهم السلام) و قرآن، مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل خوبان عالم، مخصوصاً وجود نازنین حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. خطبای گرامی توجه داشته باشند که این قسمت به صورتی نوشته شده است که درصورت جابجایی روز قدس، اختلالی در محتوا حاصل نشود؛ لذا در صورت جابجایی، به راحتی میتوان این بخش را نیز جابجا و جایگزین کرد.
[۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۸۲..
[۳]. ابنفراس حلّی، مجموعه ورّام، ص۲۲۶.
[۴]. بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، ۲۰/۸/۱۳۸۳، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3259