
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کِی کنم باز؟
امیدوارم که عبادات و شبزندهداریهای شما عزاداران علوی در این سه شب قدر مورد رضایت خدای متعال قرار گرفته باشد.
همانطور که در جریان هستید، چند جلسهای است که درباره ولیّ و ولایت با هم گفتوگو میکنیم و گفتیم که معنای ولیّ یعنی بههمپیوستگی و اتحاد بین جماعتی از افراد، حول یک نفر. در ادامه گفتیم که آن یک نفر باید حتماً از جانب خدا معرفی شود، وگرنه صلاحیت اینکه بتواند عدهای را گرد خود جمع کند، ندارد یا بهتر بگوییم: بر کسی ولایت ندارد.
و گفتیم که خداوند باید ولیّ را معرفی کند. حال سؤال این است که این معرفی خداوند چگونه اتفاق میافتد؟
ببینید دوستان، معرفی ولیّ توسط خداوند به دو صورت رقم میخورد: گاهی با نام و نشان است و گاهی با نشانه.
با نام و نشان یعنی چه؟ یعنی خداوند صراحتاً ولیّ خود را معرفی میکند؛ مثل واقعه غدیر. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه) به دستور مستقیم خداوند، با صراحت تمام جلوی چندهزار نفر دست حضرت امیر(علیه السلام) را بالا بردند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ». هر کس که منِ پیامبر مولای او بودهام، از این به بعد، باید علی را مولای خود بداند. یعنی هر کس که ولایت نبیّ خدا را پذیرفته، باید ولایت ولیّ خدا را نیز بپذیرد.
این یعنی معرفی با نام و نشان.[۱]
اما گاهی معرفی خداوند با نام و نشان نیست؛ بلکه با نشانی است.
همانطور که در جریان هستید، امام زمان؟عج؟ نامهای را برای ما به یادگار گذاشتهاند به نام «توقیع شریف». حضرت در این نامه به شیعیان نوشتهاند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ»؛ در حوادثی که برایتان پیش میآید، «فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»؛ به راویان حدیث ما مراجعه کنید، «فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم»؛ زیرا آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم.[۲]
یعنی خداوند نامی از آنها نمیبرد، اما بهخوبی نشانی آنها را معرفی میکند: «رُوَاةِ حَدِيثِنَا».
پس ولایت خداوند از دو طریق مشخص میشود: ۱. نام و نشان؛ ۲. آدرس و نشانه.
قبلاً از تقابل دو جبهه هم صحبت کردیم.
در دنیا دو جبهه بیشتر نداریم: یا جبهه حق است یا باطل. حدّ وسط و بیطرف بودن هم نداریم! شما یا در خیمه امام حسین(علیه السلام) هستی یا در خیمه یزید. ما یا ولایت خدا را داریم یا ولایت طاغوت را. در واقع ما یا حول خدا دور هم جمع میشویم و همبستگی ایجاد میکنیم، یا حول غیرخدا که غیر خداوند حتماً طاغوت است. پس نکته مهم بعدی این است که هر ولایتی غیر از ولایت خدا، میشود ولایت طاغوت؛ یا حق یا باطل!
پس ما دو جور ولایت داریم: یکی ولایت خدا و دیگری ولایت طاغوت.
برای اینکه از قرآن هم متبرک شویم، به رسم هر روز سراغ آیات مرتبط برویم.
در آیات ۶۰ و ۶۱ سوره یس، خداوند میفرماید: «أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَ»؛ ای فرزندان آدم! مگر سفارشتان نکردم و عهد از شما نگرفتم که از شیطان اطاعت نکنید؟! «إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ»؛ که او دشمن علنی شماست؟! انسان عاقل که دشمن خود را نمیپرستد. «وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ»؛ و اینکه فقط از من اطاعت کنید «هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيم»؛ که راه درست همین است!
تهدید اصلی برای انسان این است که شیطان معبود او شود؛ یعنی شیطان از گلوگاهی وارد میشود تا معبود و رهبر فرد و جامعه شود و مردم را در عرض خدا، به عبادت خود فراخواند!
از آنجاکه همه اهل قرآن هستید، میدانید که شیطان آشکارا اعلام دشمنی کرده و به خدا گفته است که من سر راه تمام انسانها قرار میگیرم و آنها را به جایی میبرم که خودم میخواهم، و در نتیجه از ولایت تو خارجشان میکنم و در ولایت خودم داخل میگردانم!
بله رفقا، خداوند از ما عهد گرفته است که دشمن شیطان باشیم و هیچوقت تحت ولایت طاغوت قرار نگیریم. خوشا به حال کسانی که بر سر عهد خود ماندند و ولایت طاغوت را نپذیرفتند.
یکی از کسانی که حاضر نشد ولایت طاغوت را بپذیرد، مالک شرکت فِراری و فیات و مازراتی بود؛ کسی که مالک باشگاه یوونتوس بود؛ کسی که با ثروتی افسانهای، همه را رها کرد و به ایران آمد و شیعه شد!
شهید «ادواردو آنیلّی» همان کسی است که تمام دارایی و ثروتش را رها میکند تا در مسیر ولایت الهی بماند و چه عاقبت زیبایی را خداوند برایش رقم میزند؟! عاقبتی به شیرینی شهد شهادت.
یا شهدای بسیاری شبیه او مثل: «کمال کورسل» همان شهید فرانسوی که پس از شیعه شدن، از مهد تمدن غرب یعنی پاریس وارد حوزه علمیه میشود و در دفاع مقدس به شهادت میرسد.
این افراد با جان و دل آیات ۶۰ و ۶۱ سوره یس را درک کردهاند: «أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِين وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيم».
اگر کسی از شما بپرسد که تحت ولایت طاغوت و شیطان بودن، چه بدیهایی دارد، چه پاسخی باید به او بدهیم؟!
دوستان، اگر خاطرتان باشد، در جلسات گذشته گفتیم که ولایت ولیّ، در تمام شئون زندگی ما جاری است؛ لذا در جواب باید بگوییم: وقتی کسی تحت ولایت طاغوت قرار گرفت، تمام وجوه زندگیاش را در اختیار طاغوت قرار داده است. ولایت طاغوت هم مثل ولایت خداوند، در تمام شئون زندگی او ورود پیدا خواهد کرد؛ از استعدادها و تواناییها گرفته تا ابتکارات و انرژیها. همه در اختیار طاغوت و شیطان خواهد بود.
طراحی شیطان و حزبش اینگونه است که ولایت و پیوستگی و همجبهگی مؤمنین با هم و با امامشان را از بین ببرد و در نهایت انسانها را تحت سیطره و عبودیت خود درآورد. وقتی اینگونه شد، شیطان و طاغوت، به آسانی انسان را به هر جا که بخواهند و با هر وسیلهای که بخواهند، خواهند برد و این طبیعی است که شیطان ما را به سمت نور و روشنایی هدایت نمیکند؛ بلکه به سمت ظلمت و تاریکی خواهد برد: «وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَوۡلِيَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ يُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ»؛[۳] کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشاند و همیشه در آن خواهند ماند.
خلاصه اینکه کار شیطان و طاغوت و طاغوتیان دور کردن انسانها از ولایت نورانی الهی است.
حالا وقت آن است که مثل هر جلسه، به کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» مراجعه کنیم.
مقام معظم رهبری در این کتاب وقتی به این بحث میرسند، میفرمایند:
اگر چنانچه گردنت را بردی طرف شیطان و طاغوت، که ریسمان ولایتش را بر گردن تو بیندازد، دیگر از دست او خلاصی پیدا نخواهی کرد. هرچه در وجود تو، از نیرو و از ابتکار و از فعالیتهای سازنده و از جلوههای درخشنده وجود دارد، تحت قبضۀ طاغوت و شیطان درخواهد آمد. وقتی که تو تمام وجودت در قبضۀ او درآمد، آنوقت او بهآسانی میتواند تو را در همان راهی که خودش میخواهد، به همان جایی که خودش میخواهد، با همان وسیلهای که خودش میخواهد، بکشاند و ببرد.[۴]
و این یعنی نابودی و به ظلالت کشاندن انسان.
وقتی به تاریخ نگاه میکنیم، افراد بسیاری را میبینیم که زندگی آنها درسی بزرگ برای ماست. برای اینکه مثالی زده باشیم، بیایید بخشی از تاریخ زندگی در کوفه را با هم مرور کنیم.
کوفه کجاست؟ کوفه از شهرهای بسیار عجیب تاریخ اسلام است.
کوفه همان جایی است که حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) آنجا را برای خلافت خودش انتخاب کرد.
کوفه همان جایی است که مردمانش در جنگهای امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرکت کردند و جنگهای جمل و نهروان و صفین را اینها به پایان رساندند.
کوفه همان جایی است که بزرگانشان، برای امام حسن مجتبی(علیه السلام) نامه نوشتند که آقا بیا! ما این شهر را دربست در اختیار تو قرار میدهیم.
کوفه همان جایی است که به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند که «اَّنهُ ليسَ عَلَينَا امَام»؛ ما امام و پیشوایی نداریم؛ حاکمی نداریم و شما به کوفه بیا تا با تو بیعت کنیم.
در مقابل، کوفه همان جایی است که همین مردم کوفه بودند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از دستشان گِله و شکایت میکرد که چرا وقتی میگویم برای جنگ آماده شوید، گوش نمیکنید؟!
کوفه همان جایی است که مردمانش در جنگی نابرابر، مقابل حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) صف کشیدند و آن فاجعه را رقم زدند!
کوفه همان جایی است که حضرت زینب کبری؟عها؟ به اهل آن فرمود: «يا اَهلَ الكوفَةِ یا اَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ وَ الْمَكْرِ»؛ اى كوفيان، اى نيرنگبازان و پيمانشكنان و بىوفايان و مكرپيشهگان!
الله اکبر از این همه درس تاریخ! یک جا آنهمه شگفتی از لحاظ جلوههای انسانی و یک جا اینهمه سستی و تنبلی و بیعرضگی. تاریخ به ما نشان میدهد که اگر تحت ولایت ولیّ خدا باشیم و ولایت الله را بپذیریم، عاقبتی شیرینتر از شهد عسل خواهیم داشت و برعکس، اگر ولایت طاغوت را پذیرفتیم، باید منتظر آنچه نباید، باشیم! طاغوت، فقط به دنبال یک چیز است و آن، دور کردن ما از ولایت الهی است.
پس رفقا! ما باید تحت ولایت خدا باشیم، نه شیطان و طاغوت. اگر چنین نکردیم، دچار ولایت شیطان میشویم و عنان زندگی را به دست او میدهیم تا هر جا که خواست، ما را با خود ببرد.
بارالها! به حق اهلبیت(علیهم السلام) و قرآن، توفیق اجتناب از جبهه باطل و طاغوت و طاغوتیان را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل خوبان عالم، خصوصاً وجود نازنین مادر امام زمان؟عج؟، حضرت نرجسخاتون؟عها؟ بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. در صورت داشتن زمان، میتوان از نمونه زیر هم استفاده کرد:
معرفی امام زمان(عج) توسط امام حسن عسکری(ع) که شیخ قمی اشعری نقل میکند: روزی خدمت امام حسن عسکری(ع) رسیدم. میخواستم از ایشان درباره جانشینشان بپرسم؛ اما قبل از اینکه زبان باز کنم و سؤالم را بپرسم، فرمودند: «ای احمد! همانا خداوند از زمان خلقتِ حضرت آدم (ع) زمین را از حجت خالی نگذاشته و بعد از این نیز خالی نخواهد گذاشت، و به سبب حجتش، نعمات را بر بندگان ارزانی خواهد داشت». سؤال کردم: یابن رسولالله! حجت خدا بعد از شما بر روی زمین کیست؟ برخاسته و به اتاق مجاور رفتند و درحالیکه کودکی حدوداً سه ساله که صورتش مثل قرص ماه میدرخشید بر روی دوش گذاشته بودند، بازگشتند و به من فرمودند: «این فرزندم که همنام و همکنیه رسول خداست. پس از من ولیّ و سرپرست شما خواهد بود». این میشود معرفی به نام و نشان.
[۲]. شیخ صدوق، کمالالدین، ج۲، ص۴۸۴.
[۳]. بقره، ۲۵۷.
[۴]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه بیستوهفتم، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45664