اشک کافی نیست!
آیه مورد بحث
و در خانههایتان قرار و آرام گیرید، و مانند زنان دوران جاهلیت پیشین ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید و زکات بدهید، و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید. جز این نیست که همواره خدا میخواهد هرگونه پلیدی را از شما اهلبیت برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است، پاک و پاکیزه گرداند. (سوره احزاب، آیه۳۳)
انگیزهسازی
محور حدیث شریف کساء، آيه شریفه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» است. این آیه شریفه در سوره مبارکه احزاب و در جایی که خدای متعال همسران نبی اکرم را توبیخ کرده، آمده است.
حضرت زهرا(علیها السلام) مىفرمايند: روزى پدرم بر من وارد شده، فرمودند: احساس ضعف مىكنم. جامهای برايم بياور. آوردم و ايشان خود را پوشاند؛ درحالىكه صورتشان مىدرخشيد. اندكى كه گذشت، فرزندم حسن(علیه السلام) آمد و سؤال كرد: بوى خوشى به مشامم مىرسد. گفتم: بله، بوى جدّ توست. او رفت و به پيامبر؟ص؟ سلام كرد و كنار ايشان زير كساء قرار گرفت. سپس فرزندم حسين(علیه السلام) آمد و به همان ترتيب او نيز كنار جدّ خود قرار گرفت.
سپس اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمدند و ایشان نيز به زير كساء رفتند. من نيز اجازه گرفته، كنار آنها زير كساء نشستم. آنگاه پيامبر دو طرف كساء را گرفته و به سمت آسمان اشاره كرده، فرمودند: «خدایا! اينها اهلبيت من هستند؛ گوشت و خون آنها گوشت و خون من است و…».
خداوند فرمود: «اى ملائكهٔ من! هستی را نيافريدم، مگر به خاطر محبت اين پنج نفر». جبرئيل پرسيد: آنها چه كسانى هستند؟ خداوند فرمود: «هُمْ فاطِمةُ وَ اَبوها و بَعلُها و بَنوها»؛ فاطمه است و پدر فاطمه، فاطمه است و شوهر فاطمه، فاطمه است و پسران فاطمه».
در این زمان، جبرئيل از خدا و رسول خدا اجازه گرفت و با افتخار وارد كسآء شد و عرض کرد: خداوند مىفرمايد:
«إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا»؛ خدا اراده قطعی فرموده که شما اهلبیت از هرگونه آلودگی و نقصی بهطور کامل پاک و مطهر باشید.
و فرمودند: هركس اين داستان را در محفلى بيان كند، خداوند رحمت و غفران خود را نازل مىكند، و اگر اندوهگینی در آنجا باشد، اندوه او را برطرف مىكند و حاجات او را برآورده میسازد.
با تأمل و تدبر در این آیه شریفه و همچنین برخی دیگر از آیات قرآن متوجه این نکته میشویم که برای اِعمال ولایت در جامعه، دو محور وجود دارد:
اول: محور اهلبیت(علیهم السلام) و نور؛
دوم: محور طاغوت و ظلمات.
هرکدام از این دو محور اولیایی دارند. اولیای طاغوت با اِعمال ولایت خود میخواهند مردم را از نور به سمت ظلمات ببرند و دوباره جامعه جاهلی را برپا نمایند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»؛[۱] و اولیای الهی با اِعمال ولایت خود میخواهند مردم را از ظلمات جاهلیت به سمت نور هدایت کنند. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» و «إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِم».[۲]
یکی از کارهای شیطان برای اینکه جامعه را به سمت ظلمت بکشاند و آن را تبدیل به یک جامعه جاهلی کند، این است که مناسبات اجتماعی افراد جامعه را بر اساس الگوی جاهلیت تنظیم نماید و یکی از مهمترین عرصههای تلاش ابلیس برای این کار، مسئله زنان است.
تبرّجهای جاهلی، طهارت و عفت جامعه را هدف میگیرد و جامعهای که آلوده به بیعفتی و رجس شده باشد، جامعه ظلمانی میشود که طبق آیات سوره مبارکه نور «أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»[۳] يا اعمالشان همچون تاريكىهايى است در دريايى موّاج كه هماره آن دريا را موجى مىپوشاند و بر فراز آن موجى ديگر است، و بالاى آن ابرهايى است كه جلوی نورهاى آسمانى را مىگيرد. اينها تاريكىهايى است متراكم كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است، و كسى كه در اين درياست، وقتى دست خود را بيرون مىآورد، نزديك است كه آن را از شدت تاريكى نبيند. اعمال كافران نيز حجابهايى متراكم است كه مانع از تابیدن نور ايمان و معرفت بر دلهایشان میشود تا آنان را به راه نجات رهنمون گردد. آرى، كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، هيچ نورى نخواهد داشت.[۴]
این نکته مهم نیز ناگفته نماند که در همین دو سوره مبارکه احزاب و نور آیات حجاب بانوان نیز بیان شده است؛ یعنی بحث پوشش و عفت بانوان یکی از زیرساختهای مهم جامعه ولایی است. جامعهای که ارتباطها بر اساس شهوات و امیال نفسانی شکل نگرفته؛ بلکه بر اساس عفت و طهارت شکل گرفته است.
اگر جامعهای عفیف و نجیب شد، آن جامعه میتواند پذیرای ولایت اولیای الهی باشد؛ اولیایی که طبق آیه مورد بحث، هیچگونه رجس و پلیدی ندارند: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا».
یکی از نکاتی از تدبر در سوره مبارکه احزاب و نور به دست میآید، این است که جبهه شیطان برای اینکه جلوی اِعمال ولایت اللّه در جامعه را بگیرد (منظور از اِعمال ولایت در اینجا یعنی تشکیل حکمرانی الهی که همان ولایت طولی اللّه است که توسط اولیای الهی و یا در دروان غیبت فقیه جامعالشرایط انجام میپذیرد) سعی در آشفته کردن و ازهم گسیخته کردن ولایتهای عرضی مردم را دارد.
ازهمگسیختگی ارتباطات فطری یک جامعه، بهترین زمینه برای اِعمال ولایت شیطان است. شیطان با دمیدن بر شهوات و تبدیل آن به سبک زندگی و ارزشبخشی کاذب به رفتارهای جاهلی، سعی دارد تا مناسبات اجتماعی مردم بر مدار شهوات و منافع مادی و دنیایی شکل بگیرد؛ شبیه آنچه امروز در جوامع غربی میبینیم. انسانهای فردمحور بر اساس منافع فردی و شخصی با یکدیگر ارتباط میگیرند و بر اساس منافع فردی و شهوانی قانون وضع میکنند و سعی در عرفیسازی مناسبات جاهلی در جوامع بشری دارند.
اینکه ما اینقدر اصرار داریم که ولایت الهی منحصر در ائمه معصومین(علیهم السلام) است، برای این است که آنها هیچ رجس و پلیدیای ندارند؛ هیچ هوای نفسی در وجود آنها نیست؛ هیچ منفعت شخصی در وجود نازنین آنها نیست.
آنها مردم را برای منافع خودشان نمیخواهند. در سوره مبارکه دخان بخشی از گفتوگوی حضرت موسی(علیه السلام) و فرعون ذکر شده است.
دعوا بر سر این است که فرعون میگوید: چرا جامعه بر محور تو بچرخد؟ چرا بر محور من نچرخد؟ چرا من ولیّ مردم نباشم؟ به موسی میگویند که تو بشری مثل ما هستی، چطور تو ولایت داری و ما نداریم؟! «وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبينَ»[۵]
حتی در سوره مبارکه غافر میفرماید: فرعون مدعی است که سبک زندگیای که من با محوریت خودم برای شما درست کردم، بهترین است[۶] و روش و سبک زندگی و اعمال ولایت موسی مفسدانه است! به همین دلیل بگذارید او را بکشم: «وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُوني أَقْتُلْ مُوسى وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَساد».[۷]
در سوره مبارکه دخان جواب این ادعاها و شبههها آمده است:
حضرت موسی در آنجا میفرماید: تو مردم را برای هوا و هوس خودت میخواهی. مردم ابزار قدرتطلبی تو هستند. آنها را بهانه میکنی تا به دنیای پست خودت برسی؛ درحالیکه مردم امانت الهی هستند و تو حق نداری در این امانت خیانت کنی؛ بلکه باید امانت را به کسی که امین است و از طرف خداوند ولایت دارد، بسپاری و این تفاوت مهم من با توست: «أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ»[۸] با اين پيام كه: بنىاسرائيل را كه بندگان خدايند، به من بسپاريد؛ زيرا من براى شما فرستادهاى امينم و نمىخواهم به كمك آنان بر شما شورش كنم.[۹]
تفاوت ولایت موسی و فرعون همین آیه مهم است. اینکه اولاً موسی رسول است و از جانب خدا ولایت طولی دارد؛ ثانیاً امین است و مردم را برای مطامع خودش یا فرزندانش یا قبیله و گروه و حزبش نمیخواهد. ولی در شیوه فرعون، مردم بازیچهای برای مطامع طاغوت هستند؛ به همین دلیل آنها را غرق در فساد و شهوات میکند تا هر کس بر محور منافع شخصی خودش حرکت کند و نتوانند با ولایت طولی خداوند پیوند بخورد.
این همان نکته دقیقی است که خداوند در این آیه شریفه به زنان پیامبر(ص) دستور میدهد که شما هیزم آتش ابلیس نشوید. مبادا با رفتارها و تبرّج جاهلی، مناسبات جامعه ولایی را به هم بریزید و مهره طرح شیطان و جریان نفاق شوید.
در آیه مورد بحث، خداوند میفرماید: تنها یک خانواده هستند که از هر رجس و پلیدی دورند و به معنای واقعی، رسول امین هستند و مردم را امانت الهی میدانند و آن اهلبیت پیامبر(ص) هستند؛ کسانی که هیچگاه در طرح شیطان بازی نکردند؛ وگرنه حتی برخی از همسران پیامبر؟(ص) در طرح شیطان بازی کردند و آنها نمیتوانند محور اِعمال ولایت الهی باشند.
پیامبر برای اینکه این محور مهم را به مردم معرفی نماید، از هر فرصتی استفاده میکردند تا بگویند ولایت طولی خداوند از طریق اینها اتفاق میافتد و اینها هستند که مردم را امانت الهی میدانند. در جریان کساء به این آیات استشهاد کردند. در جریان مباهله اهلبیت (علیهم السلام) را معرف کردند. حتی در برخی از منابع اهل سنت آمده که پیامبر؟ص؟ تا ماهها بعد از نزول این آیه، مردم را متوجه اهلبیت(علیهم السلام) میکردند؛ به این صورت که از امسلمه نقل شده است:
پیامبر(ص) در خانه خود بود که فاطمه؟عها؟ حریرهاى (نوعى غذا از مخلوط بادام و شیر) نزد آن حضرت آورد. پیامبر(ص) فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسین را صدا کن. آنها آمدند و همه باهم غذا خوردند. بعد پیامبر(ص)عبایى بر آنها افکند و فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً»؛ خداوندا اینها خاندان منند؛ پلیدى را از آنها دور کن، و از هر آلودگى پاکشان گردان.
در اینجا بود که آیه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ…» نازل شد. امسلمه میگوید: گفتم: آیا من هم با شما هستم اى رسول خدا! فرمود: «اِنَّکِ إِلى خَیْرٍ»؛ تو بر خیر و نیکى هستى؛ اما در زمره این گروه نیستى.[۱۰]
در روایات بسیاری وارد شده است که بعد از نزول آیه فوق، پیامبر(ص) به مدت شش ماه، هنگامى که براى نماز صبح از کنار خانه فاطمه؟عها؟ مىگذشت، صدا مى زد: «الصَّلوةَ یا أَهْلَ الْبَیْتِ! إِنَّما یُرِیدُ اللّهَ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛ هنگام نماز است اى اهلبیت! خداوند میخواهد پلیدى را از شما اهلبیت دور کند، و شما را پاک سازد.[۱۱]
یک رابطه دوطرفه وجود دارد: از طرفی مردم باید با الگو گرفتن از اولیای الهی از جامعه طاغوت فاصله بگیرند و سبک زندگی خود را بر ولایت عرضی بنا کنند و از طرف دیگر، با روابط پاک و طاهر خود، زمینهٔ حکمرانی اولیای الهی را در عالم مادی فراهم نمایند.
یک قالیباف و دار قالیاش را در نظر بگیرید: آنچه باعث میشود ثمره کار قالیباف یک اثر زیبا و ماندگار باشد، علاوه بر همه موارد مورد نیاز در بافت قالی، نقشه قالی است. این نقشه قالی است که مشخص میکند تار و پودها چگونه کنار هم و درهم گره بخورند تا قالی شکل بگیرد. تار و پودها بر اساس آنچه نقشه قالی نشان میدهد، به گونهای بههم میپیوندند که بهراحتی از هم جدا نمیشوند. اگر ارتباط تار و پودها با نقشه قطع شود، پیوستگی بین تار و پودها به وجود نمیآید. البته برای پیوند صحیح و محکم تار و پودهای فرش نمیشود به چند نقشه مختلف نگاه کرد. تمرکز و ارتباط مستمر با نقشهای واحد لازم است.
ولیاللّه مانند نقشه قالی است و آحاد جامعه مانند تار و پودهای آن. وقتی مردم جامعه بر اساس حکم ولیاللّه بههم پیوسته شوند و به هم گره بخورند، به این راحتیها از هم جدا نمیشوند و در مسیر درستِ رسیدن به هدف مشخصشان حرکت میکنند.
پس ما نیاز مستمر به ارتباط با اولیای الهی داریم؛ ولی چگونه ارتباطی لازم است؟ آیا صرف ادعای محبت کفایت میکند؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» در این باره میفرمایند:
محبت اهلبیت را داشتن، واجب و فرض است. نام این بزرگواران را با عظمت بردن، بسیار جالب و لازم است. به نام اینها مجلس بهپا کردن و از عزا و شادی آنها درس گرفتن، عزای آنها را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواریهای آنها، بر شهامتهای آنها، بر مظلومیتهای آنها، همه اینها لازم است؛ اما همه اینها ولایت نیست؛ ولایت از این بالاتر است. آنی که در مجلس سیدالشهدا صلوات اللّه علیه مینشیند و اشک میریزد، کارِ خوبی میکند که اشک میریزد؛ اما کارِ بدی میکند که اشک ریختن را کافی میداند برای دارا بودنِ ولایت.[۱۲]
رهبر معظم انقلاب اسلامی؟حفظ؟ در ادامه بحث خود ودر تبیین معنای ولایت ولی خدا میفرمایند:
ولایت در یک انسان، به معنای وابستگی فکری و عملیِ هرچه بیشتر و روزافزونتر با ولیّ است. ولی را پیدا کن؛ ولی خدا را بشناس؛ آن کسی که او ولی حقّانی جامعة اسلامی است، او را مشخص کن؛ بعد از آنی که مشخص کردی، شخصاً از لحاظ فکر، از لحاظ عمل، از لحاظ روحیات، از لحاظ راه و رسم و روش، خودت را به او متصل کن، مرتبط کن، دنبالش راه بیفت، حرکت بکن. اگر تلاشِ تو تلاشِ او، جهادِ تو جهادِ او، دوستیِ تو دوستیِ او، دشمنیِ تو دشمنی او، جبههبندیهای تو جبههبندیهای او باشد، تو دارای ولایتی.[۱۳]
سه مرحله ولایتمداران
کسی که میخواهد ولایت داشته باشد، در مرحله اول باید ولی را بشناسد؛ در مرحله دوم با فکر و مبانی فکری ولی آشنا شده و همفکر او گردد و در مرحله سوم سیره عملی ولی را بشناسد و با ولی همعمل شود. این انسان با ولایت است.
[۱]. سوره بقره، آیه۲۵۷.
[۲]. سوره انعام، آیه۱۲۱.
[۳]. سوره نور، آیه۴۰.
[۴]. ترجمه صفوی.
[۵]. سوره شعراء، آیه ۱۸۶.
[۶]. «وَ يَذْهَبا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلي». سوره طه، آیه۶۳.
[۷]. سوره غافر، آیه ۲۶.
[۸]. سوره دخان، آیه ۱۸.
[۹]. ترجمه صفوی.
[۱۰]. طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۲۰. این حدیث به طرق دیگر نیز از امّسلمه به همین مضمون نقل شده است. ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۰.
[۱۱]. حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص ۱۸؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۴؛ ترمذی، سنن ، ج۵، ص۳۱.
[۱۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه بیستوپنجم، دسترسی در:
https://manviat.ir/the-heaven-of-velayat/
[۱۳]. همان.