
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کِی کنم باز؟
مجدداً تسلیت عرض میکنم شهادت دومشخص عالم هستی، مولای متقیان، آقاجانمان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را خدمت همه شما عزاداران علوی. انشاءالله که خود حضرت دعاگوی ما باشند.
امروز روز بیستودوم ماه مبارک است و همانطور که میدانید، سومین شب قدر، امشب است؛ لذا از همه عزیزان خواهش میکنم حتماً برای حقیر هم دعا کنند تا خداوند بهترینها را برای ما رقم بزنند.
یا رب دل مردۀ مرا احیا کن بر روی گدای نیمهشب در وا کن
سوگند به قطرهقطرۀ خون علی پرونده اعمال مرا امضا کن
انشاءالله که خداوند بهترین اتفاقات، مخصوصاً زیارت اربعین کربلا و نجف را برای امسال ما نوشته باشد، بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
ببینید دوستان، همانطور که میدانید انسانها و حیوانات از جنبههای مختلفی با هم متفاوت هستند. انسان عقل دارد، ولی حیوان خیر. به واسطه این عقل، رفتارهای ما انسانها میتواند از روی اختیار باشد؛ یعنی برای تمام رفتارهای خودمان اختیار داریم که آن را انجام بدهیم یا ندهیم. کسی هم ما را مجبور به انجام یا ترک کاری نکرده است؛ بلکه به اختیار خودمان فلان عمل را انجام میدهیم یا ترک میکنیم.
یکی از چیزهایی که حیوانات اصلاً نمیتوانند انجام دهند، گناه است. گناه، از رفتارهایی است که ما از روی اختیار انجام میدهیم. انواع و اقسام گناههایی که ما (خدای ناکرده) مرتکب میشویم، از روی اختیار است و البته میتوانیم آن را ترک کنیم و برعکس. اینکه حیوانات نمیتوانند گناهی انجام دهند، هیچ برتری و ارزشی شمرده نمیشود؛ چراکه اختیاری ندارند؛ اما وقتی انسانی که مختار است، گناهی را ترک میکند، این کار ارزش شمرده میشود.
بعضی انسانها میتوانند خود را کنترل کنند و اختیار رفتارهایشان به دست خودشان است و برخی نمیتوانند به نفس خودشان نه بگویند و اختیارشان در دست نفسشان است و مرتکب گناه میشوند.
حالا نکته جذاب بحث اینجاست که بعضی انسانها آنقدر قدرت نفس دارند و آنقدر اختیار رفتار خودشان را دارند که اصلاً به گناه فکر هم نمیکنند، چه برسد به انجام گناه!
حاج اقا! یعنی حتی فکر گناه را هم نمیکنند؟! مگر میشود؟! مگر داریم چنین چیزی؟!
خدمت شما باید عرض کنم که بله، هم میشود و هم داریم. امروز میخواهیم در مورد افرادی صحبت کنیم که نهتنها فکر گناه نمیکنند، بلکه اصلا گناه و بدی و پلیدی به سمتشان هم نمیرود.
برای اینکه با آنها آشنا شویم، بیایید سراغ آیه ۳۳ سوره احزاب برویم. خداوند در انتهای این آیه میفرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ»؛ خداوند اراده کرده است که فقط شما اهلبیت(علیهم السلام) را از هرگونه ناپاکی پاک کند. «وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا»؛ و بهطور کامل، از هر گناه و بدی پاک و پاکیزه گرداند.
شادی دل پاکترین پاکان عالم یعنی چهارده معصوم(علیهم السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
شاید یک نفر بپرسد: انجام ندادن گناه را شاید بتوانیم قبول کنیم، ولی چطور باید درک کنیم که کسی حتی به گناه فکر هم نکند؟!
بببینید دوستان، همین سؤال شما را یکی از اصحاب امام رضا(علیه السلام) از ایشان پرسیده است.
روزی امام رضا(علیه السلام) با یکی از صحابه در حال راه رفتن بودند. صحابی از امام پرسید: آقاجان، واقعاً شما اهلبیت حتی فکر گناه را هم نمیکنید؟! امام چشمشان به نجاستی افتاد که روی زمین بود. یک نگاهی به این صحابی جوان کردند و فرمودند: «قبل از اینکه جواب سؤالت را بدهم، یک سؤال از تو میکنم: تابهحال شده که گرسنه باشی و از شدت گرسنگی بخواهی نجاستی مانند این مدفوعی که اینجا هست را بخوری؟!». آن جوان با تعجّب عرضه داشت: آقاجان! اینکه معلوم است؛ حال انسان حتی از تصورش هم بههم میخورد، چه رسد که بخواهد این عمل را انجام دهد! امام فرمودند: «من که نگفتم بخوری؛ گفتم: به فکرت میرسد چنین کاری انجام دهی؟» عرضه داشت: نه آقا! من تصوّر چنین کاری را هم نمیتوانم بکنم. حضرت فرمودند: «حال ما هم چنین است. تصوّر گناه برای ما مثل تصوّر یک نجاستی است که حتّی در ذهن تو هم خطور نمیکند که آن را بخوری. گناه هم به همین ترتیب در ذهن ما خطور پیدا میکند».[۱]
دیدن و حس کردن تعفن گناه، یک بصیرت خاصی نیاز دارد که خیلی از افراد این بصیرت را ندارند؛ لذا فردی که دارای این قدرت بینایی و بصیرت و حکمت است، چنین نگاهی به گناه دارد.
به همین دلیل است که خدا در آیه ۳۳ سوره احزاب فرموده است: «إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا».
باز هم بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
حضرت آقا در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» مطلبی را درباره موضوع بحث ما میفرمایند که واقعاً جای تأمل و تفکر دارد. حضرت آقا میفرمایند که تو باید اول ولیّ خدا را بشناسی و پیدا کنی؛ سپس از لحاظ فکری، عملی، روحی، راه و رسم و روش، خودت را به او متصل کنی. در این صورت است که تو دارای ولایتی؛ وگرنه نیستی!
گاهی اوقات پیش میآید که فکر میکنیم ولایت داریم، درصورتیکه وقتی معنای دقیق ولایت را متوجه میشویم، تازه معلوم میشود که تمام رفتارهای ما از روی محبت بوده، نه ولایت!
گاهی خیال میکنیم که ولایت، به گریه کردن در مجالس روضه است!
گاهی خیال میکنیم که ولایت، به گفتن و نوشتن «علیهالسلام» پس از نام اهلبیت(علیهم السلام) است!
گاهی خیال میکنیم که ولایت، فقط محبت قلبی به اهلبیت(علیهم السلام) است!
دوستان عزیز! توجه داشته باشید، همه این مواردی که گفتیم، ضروری و ارزشمند است و نتیجه شناختن اهلبیت(علیهم السلام) همین اموری است که گفتیم؛ اما ولیّشناسی کجا و عمل به دستورات ولیّ کجا؟!
مقام معظم رهبری(حفظه الله) در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» میفرمایند:
به نام اینها مجلس بهپاکردن و از عزا و شادی آنها درسگرفتن، عزای آنها را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواریهای آنها، بر شهامتهای آنها، بر مظلومیتهای آنها، همۀ اینها لازم است؛ اما همۀ اینها ولایت نیست. ولایت از این بالاتر است… ولایت در یک انسان، بهمعنای وابستگی فکری و عملیِ هرچه بیشتر و روزافزونتر با ولیّ است.[۲]
اگر از ما بپرسند: شمایی که ولایت اهلبیت(علیهم السلام) را دارید، چهکار میکنید، چه پاسخی میدهیم؟ آیا میگوییم اهلبیت(علیهم السلام) را دوست داریم؛ به زیارت آنها میرویم؛ نذر میکنیم و نذری میدهیم؛ در ایام ولادت آنها شادیم و در شهادتهایشان عزادار؟!
اینها همه خوب است و شاخهای از محبت به اهلبیت(علیهم السلام) اما هیچکدام به معنای ولایت نیستند.
خب حاج آقا! میشود بفرمایید که معنای ولایت چیست؟ بله، حتماً.
وجود نازنین امام هادی(علیه السلام) در زیارت جامعه کبیره جواب این سؤال را میدهند. ایشان میفرمایند: «وَقَلْبِی لَکمْ مُسَلِّمٌ، وَرَأْیی لَکمْ تَبَعٌ، وَنُصْرَتِی لَکمْ مُعَدَّةٌ»؛ دل من تسلیم شماست؛ رأی من تابع نظر شماست و یاریام برای شما مهیاست.
بعد در فرازی دیگر میفرمایند: «وَمُقَدِّمُکمْ أَمامَ طَلِبَتِی وَحَوَائِجِی وَ إِرادَتِی فِی کلِّ أَحْوالِی وَأُمُورِی»؛ یعنی من شما را مقدم کردم پیشِ روی خواستهام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم.
شما نماز جماعت را نگاه کنید. هیچوقت امام جماعت پشت شما نیست؛ بلکه جایگاه او همیشه مقابل و جلوی شماست. «مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ» یعنی اینکه من شما را جلوی خودم قرار میدهم.
برای اینکه بحث را بهتر متوجه بشویم، اجازه بدهید دوباره مثال قالیبافی را بزنم.
قالیبافها را دیدهاید؟! نقشهای جلوی خودشان میگذارند و تمام دقتشان را بهکار میگیرند تا دقیقا مثل آن را پیاده کنند. یک نگاهی به نقشه میکنند و یک نگاهی هم به دست خودشان، تا دقیقاً همان نقش را پیاده کنند. ما نیز باید در تمام شئون زندگی این کار را انجام دهیم و امام را جلوی خودمان قرار دهیم و نقش او را در قالی زندگیمان پیاده کنیم.
آیا ما قرآن و عترت را اینگونه جلوی خودمان گذاشتیم که یک نگاه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) کنیم و یک نگاه هم به زندگی خودمان و ببینیم شبیه او هستیم یا نه؟!
شهید «مصطفی ردّانیپور» برای مراسم عروسی خودش، چهار تا کارت دعوت اضافه تدارک دید؛ یکی را حرم امام رضا(علیه السلام) انداخت و آقا را دعوت کرد؛ یکی را در جمکران و دو تای دیگر را به نیت حضرت زهرا و حضرت معصومه؟عهما؟ در ضریح حضرت معصومه؟عها؟ انداخت. شب عروسی دل در دلش نبود که آیا مهمانان ویژه به جشن عروسی میآیند یا نه! همان شب عروسی حضرت زهرا؟عها؟ به خوابش آمده بودند و فرمودند: «چرا دعوت شما را رد کنیم؟! چه کسی بهتر از شما؟! شما عزیز ما هستی».[۳]
خوشا به حال کسانی که جوری زندگیشان را با اهلبیت(علیهم السلام) تنظیم میکنند که اینگونه هوایشان را دارند!
تمام رفتارهای ما باید از این خاندان الگو بگیرد. شما وقتی به آرایشگاه میروید، موی سرتان را چه مدلی اصلاح میکنید؟ مدل فلان خواننده و سلبریتی؟! با مد روز پیش میروید یا مثل شهید «حسین شمشیری» که وقتی رفت پیش آرایشگر، گفت: مدل مویم را علیاکبری بزن! آرایشگر گفت: این چه مدلی است؟! گفت اگر علیاکبر امام حسین؟عهما؟ الآن روی صندلی بود، چطور موی او را کوتاه میکردی؟! موی من را هم همانطور کوتاه کن!
ما اهلبیت(علیهم السلام) را دوست داریم، ولی آنها را داخل ضریح گذاشتهایم و فقط آنها را میبوسیم! غافل از اینکه اینها فقط علامت محبت است، نه ولایت. ولایت یعنی اینکه اگر بخواهم کاری انجام دهم، از کسی که بر من ولایت دارد، سؤال کنم. وقتی میخواهم فلان رشته را انتخاب کنم، وقتی میخواهم داخل فلان کانال عضو بشوم، وقتی میخواهم فلان مطلب را جستوجو کنم، از امام رضا(علیه السلام) سؤال کنم، بعد این کار را انجام دهم. این میشود معنای ولایت.
نمیشود که هر کاری میخواهیم انجام دهیم، با هر کسی که خواستیم دوست و رفیق شویم، بعد بگوییم ما تابع اهلبیت(علیهم السلام) هستیم! «رَأْیی لَکمْ تَبَعٌ»؛ یعنی فکر ما همهجوره تابع اهلبیت است؛ فکر ما در انتخاب رشته تابع اهلبیت است؛ فکر ما در لباس پوشیدن تابع اهلبیت است.
دوستان! امام قطب جامعه است و عامل اصلی ایجاد انس و الفت میان مؤمنین و درمقابل، عاملی برای جدایی مؤمنان از دشمنان خدا.
اجازه بدهید داستانی[۴] برایتان بگویم تا معنای ولایت مشخص شود.
حضرت امیر(علیه السلام) بالای منبر در کوفه نشسته بودند و مشغول صحبت بودند. یک نفر پایین منبر سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، شیعه یعنی چه؟ حضرت جواب ندادند. دفعه دوم پرسید، باز حضرت جواب ندادند. مرتبه سوم هم باز جوابی نگرفت. حضرت از منبر پایین آمدند و از درب مسجد بیرون رفتند. آقایی که سؤال پرسیده بود، پشت سر حضرت به راه افتاد تا جوابش را بگیرد.
کوچههای کوفه خاکی بود و نمنم باران که میآمد، کوچه گل میشد. در این شرایط، زمین گِلی است و اگر کسی زرنگ باشد، سعی میکند که پا جای پای نفر جلویی بگذارد تا کمتر گِلی شود. حضرت بر سر دو راهی رسیدند و رو به مرد فرمودند: شما سؤال کردید شیعه یعنی چه؟ گفت: بله آقاجان! حضرت فرمودند: «شیعه یعنی همین کاری که کردی؛ یعنی پایت را بگذاری جای پای امامت!».
خلاصه و در یک کلام: ولایت یعنی وابستگی فکری و عملیِ هرچه بیشتر و روزافزونتر با ولیّ.
بحث امروز ما در همین فرمایش رهبری خلاصه میشود که: ابتدا باید ولیّ خدا را بشناسی و پیدا کنی، سپس از لحاظ فکری، عملی، روحی، راه و رسم و روش، خودت را به او متصل کنی. فقط در این صورت است که تو ولایت داری؛ وگرنه ولایت نداری! در ادامه هم ثابت کردیم که میان محبت و ولایت، تفاوت بسیار است.
بارالها! به حق اهلبیت(علیهم السلام) و قرآن، توفیق داشتن ولایت حقیقی را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل خوبان عالم، خصوصاً وجود نازنین کوه صبر و استقامت، حضرت زینب کبری؟عها؟ بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. https://www.mehrnews.com/news/2894224
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه بیستوپنجم، دسترسی در:
https://manviat.ir/the-heaven-of-velayat/
[۳]. یادگاران ۸، نفیسه ثبات، ص ۸۴.
[۴]. سه نکته درباره داستان: الف) برخی داستان را مرتبط با رسول خدا؟ص؟ میدانندّ؛ ب) برخی سلمان فارسی را همان شخص میدانند؛ ج) برخی کوچه را برفی معرفی کرده اند.