ولایتی به اندازه ولایت اللّه
آیه مورد بحث
پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است، و همسرانش [حرمت ازدواج به منزله] مادران آنانند، و بر طبق کتاب خدا دارندگان قرابت نسبی [در میراث بردنِ] از یکدیگر از مؤمنان و مهاجران [که پیش از این بر پایه ایمان و هجرت میراث میبردند] سزاوارترند؛ مگر اینکه بخواهید [در وصیت کردن به پرداخت ارث] درباره دوستانتان احسان کنید که این امری ثبت شده در کتاب [خدا]ست. ( سوره احزاب، آیه۶)
امروز سالروز شهادت مولی علی؟ع؟ است. ان شاءاللّه خداوند زیارت ایشاهن را در دنیا و شفاعت او را در آخرت نصیب جمع ما کند؛ عنایت کنید هدیه به آن امام صلواتی بفرستید.
o خلاصه جلسات قبل
در جلسه قبل در مورد این صحبت کردیم که از یک منظر، دو نوع ولایت داریم: ولایت عرضی و ولایت طولی.
در این آیه، به هر دو رابطه ولایی اشاره شده است.[۱]
ولایت طولی، همان ولایتی است که خداوند نسبت به مؤمنین دارد و تجلّی این ولایت، در رسول و جانشین رسول است. به همین دلیل «ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡ» پيامبر در امر دين و دنياى مؤمنان از آنان نسبت به خودشان سزاوارتر است. این نتیجه ولایت خداوند بر جامعه مؤمنین است.
ولایت دوم که در مورد آن صحبت کردیم، ولایت عرضی بود؛ یعنی مؤمنین در جامعه ایمانی نسبت به هم ولایت دارند که دعای ۲۶ صحیفه سجادیه، برخی از آداب و رفتارهای این نوع ولایت را در قالب زبان دعا بیان نموده است.
همانگونه که در نظام بدن، شباهت خونی و سلولی باعث ایجاد پیوندهای نَسَبی میشود، در نظام روحیِ انسان نیز شباهتهای وجودی (ایمان یا کفر) باعث ایجاد نوع دیگری از پیوند بین انسانها میگردد. مثلا دی.اِن. اِی (DNA) روحی منافقین و کفار باهم یکی است. همانطور که از طریق آزمایش دی.اِن.اِی انگشتنگاری ژنتیکی نسبت به جسم و بدن انجام میشود، از منظر قرآن، پیوندهای روحی بین جوامع ایمانی یا جوامع کفر و شرک وجود دارد و برای فهم و تعیین هویت اجتماعی شاخصههایی را بیان کرده است.
در جامعه ایمانی این شباهت وجودی به واسطه روح ایمان بین مؤمنین ایجاد میشود و نوعی قرابت و پیوستگی بین آنها ایجاد میکند که به تعبیر روایات قویترین نسبتهاست و قرآن از آن به «ولایت بین مؤمنین» تعبیر کرده است؛ یعنی ممکن است نژاد جسمی یک فرد بلوچ و کُرد باشد، ولی از نظر روحی اهل ایمان است و دی.ان.ای ایمانی او با مؤمنی که در عراق یا لبنان است، پیوند عمیق روحی داشته باشد.
عشق و ایمان به امیرالمؤمنین؟ع؟ همراه با لوازم عملی آن، مرزهای جغرافیایی و مرزهای ژنتیکی را درمینوردد و برای اهل ایمان رحِمی درست میکند که از الجزایر گرفته تا هند و چین را دربرگرفته و هر کسی را که اهل ایمان باشد، وارد بر این ولایت عرضی میکند و اتحاد و اتصال روحی پدید میآورد. جنس روح تمام اینها از پدران روحی واحدی است؛ چنانکه پیامبر؟ص؟ فرمود «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ».[۲]
همانطور که گفتیم، جلوهای از این رحِم و اجتماع ایمانی را در ایام اربعین حسینی میبینیم که چگونه نژادهای مختلف در یک جامعه ایمانی واحد از یکدیگر دستگیری میکنند: «وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ َبعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ»
مؤمنان معدود، لـیک ایـمان یـکی جسمشان معدود، لیـــکن جـان یکی
غیرفهم وجان که در گاو و خر است آدمی را عقـل و جانی دیـگر است
بــاز غیر جـان و عقل آدمی هست جــــانــی در ولـی آن دمـی
جـان حیوانی نـدارد اتحاد تـــو مجو این اتـحاد از روح باد
گـر خورد این نان نگردد سیر آن ورکشد بـار این نگردد او گران
بـلک ایـن شادی کند از مرگ او از حسد میـرد چو بیند بــرگ او
جانگرگان و سگان هر یک جداست متحد جـانهای شیران خداست[۳]
بنابراین در تحقق جامعه اسلامی قرآنی، ولایت بین مؤمنین به اندازه ولایت بین آنها و ولیّ الهی اهمیت دارد و میزان ولایی بودن هر فرد، تنها براساس نوع رابطه او با ولیّ جامعه اسلامی و نپذیرفتن ولایت طاغوت مشخص نمیگردد؛ بلکه ولایی بودن فرد با میزان حفظ پیوندهای خود با سایر مؤمنین نیز سنجیده میشود که بیشترین نمود آن، مواسات و مهرورزی و وحدت مؤمنین در جامعه اسلامی و بیتفاوت نبودن آنها نسبت به سعادت یکدیگر و سعادت جامعه اسلامی از طریق تواصی و امر به معروف و نهی از منکر میباشد.
این ولایت در فرایند شکل گیری جامعه اسلامی، از کوچکترین جمع مؤمنین آغاز میشود و در حالت ایدهآل آن به تمام جامعه تسری مییابد و به صورت پیوندهای محکم و همبستگی میان تمام افراد جامعه دیده میشود.
رسول و امام برای ایجاد جامعه اسلامی فقط به این نیاز ندارند که با ایشان رابطه ولایی داشته باشیم؛ بلکه امام برای ایجاد جامعه اسلامی به اینکه افراد آن جامعه یک تشکل ولایی بشوند هم نیاز دارد. مثلا اگر ما منتظر ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا فداه هستیم، صرفا پیوند ولایی با ایشان که همان ولایت طولی بود، کفایت نمیکند و با این ولایت طولی، ظهور ایشان محقق نخواهد شد؛ بلکه ظهور ایشان یک لازمه دیگر ولایی نیز دارد و آن این است که منتظرین ایشان با یکدیگر پیوند ولایی بگیرند که همان ولایت در عرض خواهد بود.
مقام معظم رهبری قبل از ایجاد انقلاب اسلامی در این مورد نظرات قابلتوجهی دارند. ایشان در مورد لزوم ایجاد تشکل ولایی در عرض میگویند:
بعد از آنکه پیام [نبی] در جامعه مطرح میشود، یک سلسله درگیری به وجود میآید و این یک چیز طبیعی است… این معارضات یک سلسله اقدامات را از طرف نبی ایجاب میکند. ازجمله این اقدامات، تشکّل ولایی است؛ تشکّل حزبی، که اصلاً تعبیر ولایت در قرآن ــ ولایت به معنای همبستگی و پیچیدگی دو فرد، دو کس، دو چیز باهم است ــ آنطوری که آیات ولایت را انسان مورد ملاحظه قرار میدهد، گویا ناظر به همین پیوستگی حزبی میان مسلمانها و پیروان و وابستگان نبی است. «مَا لَكُم مِّن وَلَٰيَتِهِم مِّن شَيۡءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُواْۚ»؛ تا هجرت نکنند، با شما دارای ولایت نیستند و ولایت ندارند. ایمان آورده اما ایمانِ تنها کافی نیست؛ ایمانِ با ولایت لازم است، و ولایت یعنی پیوستن به جمع نبی، به جبهه نبی، به صف نبی، که البتّه پیوستن به هر جبههای، به هر صفی، به هر جمعی، یک لوازمی دارد و التزام به شیء قهراً التزام به لوازمش هم هست؛ ولایت هم یعنی این. [۴]
رسول خدا؟ص؟ این دلها را به هم وصل کرد؛ از آنها یک مجموعه مستحکم به وجود آورد. حتّی مورّخین دشمن اسلام هم که بنا دارند و داشتند تأثیرات معنوی اسلام را در فتوحات اسلام ندیده بگیرند ـ کوشش اینها این است که آن عامل معنوی در فتوحات اسلامی را ندیده بگیرند ـ نتوانستهاند منکر این نکته بشوند که مجموعه مسلمانها مثل یک دست که دارای انگشتانی است و مشت میشود و به صورت یک عنصر و یک عامل، حرکت میکند و عمل میکند، این را نتوانستند منکر بشوند… همانطور که در این آیه شریفه هست: «إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا كَأَنَّهُم بُنۡيَٰنٞ مَّرۡصُوص»؛ مثل اینکه پایههای این بنا را با سرب ریختهاند!… پیغمبر در تمام جنگها، با وحدت و یکپارچگی مسلمین و با ایمانی که در دل یکایک اینها رسوخ داشت، پیش میرفت… البتّه مسئله، مسئله جنگ هم فقط نبود؛ در تبلیغ هم همینجور، در دعوت اسلام همینجور و در قبول تصمیمهای پیغمبر [هم] همینجور [بود].[۵]
برای ایجاد و تقویت یک جامعه ولایی مؤمنین در هر کشور و سرزمینی که هستند، میبایست از یکدیگر خبر داشته باشند و به داد هم برسند.
یکی از اتفاقات جالبی که در دوران بیماری کُرونا افتاد، همهمدلی مردم در کمک به یکدیگر بود. این همدلی و کمک جلوهای از ولایت عرضی مؤمنین است که میبایست برای تقویت آن برنامهریزی کنیم و دایره آن هم محدود به مرزهای ما نیست؛ بلکه دایره آن مرزهای عقیدتی ماست.
پس اینکه برخی شبهه میکنند که چرا به یمن یا لبنان یا فلسطین و غزه کمک میکنیم، این شبهه و اشکال تیشه به ریشه جامعه ولایی است. اینها گمان میکنند مرزهای جغرافیایی یا نژاد آریایی پیوند ولایی ایجاد میکند که زمینهساز ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا فداه است؛ درحالیکه صرف تکیه بر مرزهای جغرافیایی و نژاد آریایی برای پیشبرد اهداف بلند انقلاب اسلامی مانند «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ» است.
باید رشتههای ولایی عرضی در جامعه مؤمنین تقویت شود. این بایدی که عرض کردم، انتظاری است که امام زمان؟عج؟ امروز از من و شما دارد. چنانکه حضرت صادق؟ع؟ این انتظار را در روایتی بیان میکنند:
محمد بن عجلان گوید: خدمت امام صادق؟ع؟ بودم که مردی آمد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: حال برادرانت که از آنها جدا شدی، چطور بود؟ او ستایش نیکو و مدح بسیار نمود. امام فرمود: آیا ثروتمندان از فقرا عیادت میکنند؟ گفتم: خیلی کم. فرمود: دیدار و احوالپرسی ثروتمندان از فقرا چگونه است؟ عرض کردم: اندک. فرمود: دستگیری توانگران از بینوایان چگونه است؟ عرض کردم: شما اخلاق و صفاتی را ذکر میکنید که در میان مردم ما کمیاب است. فرمود: چگونه اینان خود را شیعه میدانند (که نسبت برادری میان اغنیا با فقرا وجود ندارد!).[۶]
این رفتارها و ارتباطگرفتنها را کوچک نشماریم. اینها به ظاهر شاید اتفاق خاصی نباشد، ولی در پیشگاه خداوند ارزش بالایی دارد؛ به این دلیل که پیوندهای ولایی، اهل ایمان را قویتر میکند؛ حتی اگر این پیوند ولایی به این باشد که وقتی از کنار یکدیگر میگذریم، کوچکترین کاری که میتوانیم انجام دهیم، این است که حداقل به هم سلام کنیم!
رفتاری که فرهنگ مدرنیته غربی آن را به تمسخر گرفته و در برخی جاها رو به فراموشی است.
در روایت جالبی از حضرت باقر(ع) نقل شده است که میفرماید:
یکی از فرشتگان از درب خانهای عبور میکرد؛ مردی را دید که بر در آن خانه ایستاده است. از وی پرسید: چرا بر درِ این خانه ایستادهای؟ آن شخص گفت: در این خانه برادری دارم، میخواهم به او سلام کنم. فرشته پرسید: آیا از خویشاوندان توست یا آنکه به وی نیازمندی و میخواهی عرض حاجت کنی؟ گفت: هیچیک از اینها نیست؛ جز آنکه بین ما حرمت برادری اسلامی است، و تازه کردن عهد و سلام کردن من بر وی، در راه خشنودی خداست. فرشته گفت: من فرستاده خدایم به سوی تو؛ خدایت درود میفرستد و میفرماید: «ای بنده من! تو به دیدار من آمدی و مرا اراده کردی؛ اینک به پاداش حفظ حقوق برادری و نگاه داشتن حرمت برادری اسلامی، بهشت را بر تو واجب نمودم و از خشم و آتش خود تو را دور ساختم».[۷]
سلام کردن کمترین کاری است که میتوانیم در جامعه ولایی انجام دهیم؛ وگرنه حقوق مؤمن بر مؤمن بیشتر از این حرفهاست. حضرت امام صادق(ع) برخی از این حقوق را چنین بیان فرموده است:
روزی شخصی به نام معلّی از امام صادق(ع) درباره حقوق مسلمان بر مسلمان پرسید. امام فرمودند: برای او هفت حق واجب است که همه آنها بر عهده برادرش واجب است و اگر برخی از آنها را تباه و ضایع کند، از ولایت و اطاعت خدا بیرون رود و خدا از او بهره ندارد. معلّی گفت: جانم به فدایتان! آنها چیستند؟ امام فرمودند: من برای تو نگرانم و میترسم آنها را ضایع کنی و بدانی و عمل ننمایی. معلّی اصرار کرد و گفت: لا قوه الا باللّه. امام فرمودند:
«آسانترین آن حقوق این است که آنچه برای خود دوست داری، برای او هم دوست داشته باشی و آنچه برای خود نپسندی، بر او هم نپسندی؛
حق دوم این است که از آنچه ناخرسند دارد، دوری کنی و خشنودی او را پیروی نموده فرمانش بری؛
حق سوم اینکه با جان و مال و زبان و دست و پای خویش او را یاری کنی؛
حق چهارم اینکه چشم و راهنما و آئینه او باشی؛
حق پنجم اینکه تو سیر نباشی و او گرسنه، یا سیراب و او تشنه، یا پوشیده باشی و او برهنه؛
حق ششم اینکه اگر تو خدمتگزار داری و برادرت ندارد، واجب است خدمتگزارت را بفرستی که جامههایش را بشوید و غذایش را درست کند و بسترش را مرتب نماید؛
و حق هفتم اینکه سوگندش را تصدیق کنی و دعوتش را بپذیری و در بیماریاش از او عیادت کنی و بر جنازهاش حاضر شوی و چون بدانی حاجتی دارد، در انجام آن سبقت گیری و او را مجبور نسازی که از تو بخواهد؛ بلکه خودت پیشدستی کنی. چون چنین کردی، دوستی خود را به دوستی او پیوستهای و دوستی او را به دوستی خود».[۸]
[۱] . برای نمونه: سوره مبارکه حجرات نمایی است از ارتباط بین مؤمنین و نیز مؤمنین با ولیّ جامعه. جای تأمل دارد که در این سوره نسبتاً کوتاه، وقتی مؤمنین امر میشوند که جایگاه و شأن ولیّ را در جامعه چگونه باید حفظ کنند تا ندانسته در خلاف جهت عمل نکنند و نیز به دشمنان اجازه چنین عدولی را ندهند، در همین سوره مبارکه، به رابطه بین مؤمنین که از نوع برادری و صلح است، اشاره میکند و نکاتی را متذکر میشود. میتوان در این نکته تأمل کرد که این شیوه بیان، نشان میدهد اسلام برخلاف برخی اندیشههای سیاسی و استکباری نوظهور، نهتنها تمرکزش را فقط در بالا بردن غلوّآمیز ولیّ جامعه و انفصال او از بدنه جامعه قرار نداده، بلکه ولیّ از خود جامعه انتخاب شده و مایه پیوند امت و نیز رشد آنهاست. نه مانند حکومتهای طاغوتی که مایه استخفاف قوم هستند و با این شیوه، مردم را به اطاعت وامیدارند؛ بلکه «قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ …»(آلعمران، آیه۳۱).
[۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۱.
[۳]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش۱۷.
[۴]. بیانات در نشست سهجانبه با شهید مطهری و دکتر شریعتی، ۱۳۵۵/۱۰/۱۰، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50996
[۵] بیانات در شب رحلت پیامبر اعظم؟ص؟ و شهادت امام حسن(ع)، ۱۳۶۵/۰۸/۱۰، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46657
[۶] . طبرسی، مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج۱، ص۲۳۹.
[۷]. شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۸.
[۸]. سید بن طاووس، محاسبة النفس، ج۱، ص۸۳.