۲. اگر چراغ ها نباشد – آیه ۲۱۸ بقره

ترجمه تدبری

﴿إنِّ ٱلَّذِينَ ءاَمَنُوا﴾ قطعاً آن کسانی که  ایمان آوردند؛ (یعنی ایمان قلبی و باطنی آوردند و به خدا در هر شرایطی اعتماد کرده و باورشان را حفظ کردند) ﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَـرُوا﴾ و آن کسـانی کـه هجـرت کردنـد؛ (یعنـی ایمانشـان صرفـاً یـک اعتقـاد قلبی نبود، بلکه به عمل تبدیل شـد) ﴿وَجَهَٰدُوا فِي سَـبيِلِ﴾ (و در یک کلام،) آن مؤمنانی که اهل مبارزۀ  خستگی ناپذیر در راه خدا باشند؛ ﴿أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رحَمَتَ ٱللَّه وَٱللَّهُ غَفُـورٞ رَّحِيـمٞ﴾ آن مؤمنـان، باید انتظـار رحمت ازسـوی  خدای متعال را داشته باشـند؛ همـان خدایـی کـه بسـیار آمرزنده و مهربـان اسـت. (رحمت خدا نصیـب کسـانی  میشـود کـه  علاوه بر ادعـای ایمـان قلبی، اهل عمل بر اسـاس ایمانشان هم باشند.)

آیۀ مورد بحث

﴿إنِّ ٱُلَّذِينَ ءَامَنُوا وَٱلَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَهَٰدُوا فِي سَبيِلِ ٱللَّهِ أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رحَمَتَ ٱللَّه وَٱللَّهُ غَفُورٞ رحِّيم﴾

قطعـاً آن کسـانی کـه ایمان آوردنـد؛ (یعنـی ایمـان قلبـی آوردنـد و به خـدا در هر شرایطی اعتماد کرده و باورشان را حفظ کردند) و آن کسانی که هجرت کردند؛ (یعنـی ایمانشـان صرفـاً یـک اعتقـاد قلبـی نبـود؛ بلکـه بـه عمـل تبدیـل شـد) و در یـک کلام (آن مؤمنانـی کـه اهـل مبارزۀ خسـتگی ناپذیر در راه خدا باشـند؛ آن مؤمنان، باید انتظار رحمت از سوی خدای متعال را داشته باشند؛ همان خدایی کـه بسـیار آمرزنـده و مهربـان اسـت.) بر این اسـاس رحمـت خدا نصیب کسـانی  میشود که علاوه بر ادعای ایمان قلبی، اهل عمل بر اساس ایمانشان باشند. (سوره بقره، آیه۲۱۸)

مقدمه

با توجه به فرمایش رهبر معظم انقلاب در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که اسـلام مسـلکی اجتماعی دارد و اصولی منسجم، هماهنگ و ناظر بـه زندگـی جمعی  انسـان ها ارایه  میدهد و با عنایت بـه آنچه در تبیین آیۀ دوم سـورۀ بقره در جلسـه گذشـته بیان شد که قرآن کتاب زندگی است و همه آنچه برای هدایت مادی و معنوی بشر نیاز است را در بردارد، در نظر داریم در کل ماه مبارک رمضان به اسـتناد کتاب «طرح کلی اندیشـه اسـلامی در قرآن»، در ذیل تبیین آیات قرآن کریم به اندیشه های ناب اسلامی نزدیک تر شویم.

برای رسیدن به این هدف مهم، کل مباحثی که  ان شاءاللّه در ذیل آیات مطرح خواهد شد، در پنج فصل بیان  میشود: ایمان، توحید، نبوت، ولایت و معاد.

آیۀ مورد بحث امروز، آیه ۲۱۸ سورۀ مبارکۀ بقره است که خداوند  میفرماید:
﴿إنِّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا وَٱلَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَهَٰدُوا فِي سَبيِلِ ٱللَّهِ أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رحِّيم
یقینـاً کسـانی کـه ایمـان آورده و آنـان کـه هجـرت کـرده و در راه خـدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا امید دارند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
برای تبیین این آیۀ مبارکه، نکاتی را عرض  میکنم.

انگیزه سازی

فرقه ملعونه

تمـام پیامبـران الهـی،  به ویـژه پیامبـر  عظیم الشـأن اسـلام(ص) آینـۀ  تمام نمـای رحمانیـت و رحیمیـت پـروردگار  بی همتـای  عالم اند و در آیات و روایات، بسـیار کم دیده  میشود که این بزرگواران دربارۀ فرد یا افرادی با ادبیات لعن و نفرین سخن بگویند؛ حتی کسانی که این بزرگواران را مورد ظلم و نافرمانی قرار  داده اند.

ایـن امـر دربـارۀ اهل بیـت(علیهم السلام) نیـز صـادق اسـت. در زندگی حضـرات آل اللّه(علیهم السلام) بسیار نادر است که کسی مورد لعن یا نفرین قرار گیرد.

اما در یک دسته از روایات، گروهی دیده میشوند که انبیا و اولیای الهی(علیهم السلام)  آنها را با الفاظی عجیب، لعن و نفرین میکنند. آن هم به خاطر اشتباه بزرگی اسـت که آن فرقه انجام می دادند. با تأثر و تأسـف بسـیار باید بگوییم که برخی از ما شیعیان هم در زندگی دچار این اشتباه شده ایم!

پیامبـر گرامـی اسـلام(ص)  میفرماینـد:

«لُعِنَـتِ المُرْجِئةُ علی لِسـانِ سَـبعينَ نَبيّا ،الّذينَ يقولونَ: الإيمانُ قَولٌ بِلا عَمَلٍ»( متقی هندی ،کنزالعمال، ص۶۳۷.)

مرجئه، همانان که می گویند: ایمان، گفتار بی کردار است، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شده اند.

«مرجئه» چه کسانی هستند که از زبان هفتاد پیامبر مورد لعن قرار  گرفته اند؟یا در روایتی دیگر امام صادق(ع) این فرقه را شـدیدتر از  فرقه های دیگر لعن کرده، می فرماید:

«لَعَـنَ اللَّهُ الْقَدَرِيَّـةَ لَعَـنَ اللَّهُ الْخَـوَارِ جَ لَعَـنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَـةَ لَعَـنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَـةَ قَـالَ: قُلْتُ لَعَنْـتَ هَـؤُلَّاءِ مَـرَّةً مَـرَّةً وَ لَعَنْـتَ هَـؤُلَّاءِ مَرَّتَيْنِ»( کلینی ،اصول کافی، ج۴، ص۱۳۳، حدیث۱.)

خدا لعنت کنـد قدریه را، خدا لعنت کند خوارج را، خدا لعنت کند مرجئه را، خدا لعنت کند مرجئه را. راوی می گوید:

من عرض کردم: قدریه و خوارج را هرکدام یک بار لعنت کردید، و مرجئه را دوبار!

مگر این فرقۀ ملعونه چه اشتباه فاحشی کرده اند که این بیان از زبان مبارک امـام معصـوم باید دربارۀ آنها صادر شـود؟! واقعاً مرجئه چه گروهی هسـتند که امام معتقد است دامنشان تا روز قیامت به خون  اهل بیت(علیهم السلام) آلوده است؟! حضرت در ادامه روایت، تعبیری  به کار می برند که انسان متحیر می ماند:

«قَالَ إِنَّ هَؤُلَّاءِ يَقُولُونَ إِنَّ قَتَلَتَنَا مُؤْمِنُونَ فَدِمَاؤُنَا مُتَلَطِّخَةٌ بِثِيَابِهِمْ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛

اینها  میگویند: کسانی که ما  اهلبیت را به شهادت  میرسانند،  مؤمن اند؛ پس دامنشان تا روز قیامت به خون ما آلوده است.

 آنها اعتقادی عجیب داشتند. معتقد بودند که ایمان  به تنهایی کافی است و اگر انسـان هیچ عملی هم نداشـته باشـد، باز هم رسـتگار  میشـود! یعنی اگر کسـی ایمـان داشـته باشـد (اقرار زبانـی) و گناهان کبیره مانند کشـتن بسـتگان خـود، زنـا، دزدی، قتـل نفـس محترمـه، آتـش زدن قـرآن و کعبه را مرتکب شـود ، ضرری به ایمان او نمی رسد و ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل است!

به اعتقاد این فرقۀ ملعونه، عملی که از من سر میزند، حتی اگر کشتن امام زمانـم باشـد، مهـم نیسـت. فقـط همیـن که به زبـان بگویم بـه خدا ایمـان دارم ،کافی است و رستگار می شوم!

اقناع اندیشه

ایمان همراه عمل

رهبـر معظـم انقـلاب اسـلامی حضرت  آیـت اللّه  خامنـه ای در کتـاب «طرح کلی اندیشـۀ اسـلامی در قـرآن» ایـن فاصلـه انداختـن بین ایمان و عمـل را به چالش کشیده، در تبیین آیۀ ۲۱۸ سورۀ بقره که در ابتدای جلسه تلاوت شد،  می فرمایند:

مسئله ایـن اسـت کـه ایـمـان بـر طبق فرهنگِ غیر قابل تـردیـد قـرآن ،صرفاً یک امر قلبی نیست. درست است که ایمان یعنی بـاور، و باور مربوط است به دل، اما قرآن هر باوری را، هر ایمان و قبول و پذیرشی را  به رسمیت  نمیشناسد. ایمانِ مجرد، ایمانِ قلبیِ خشک و خالی، ایمانی که در جوارح و اعضای مؤمن شعاعش مشهود نیست، این ایمان از نظر اسلام ارزشمند نیست. اول مؤمن به خدا، شیطان است. ابلیس پیش از آنکه بندگان پر مدعای پروردگار و فرزندان پُرناز و افادۀ آدم به این سرزمین خا کی بیایند، سالیانی خدای متعال را عبادت میکرد و دلش کانون معرفت خدا بود؛ اما در آن بزنگاه، در آنجایی که ایمان ها همه آنجا  به کار می آیند، یعنی در هنگام انتخاب، در هنگام تعیین راه نهایی ،این ایمان به کار ابلیس نیامد. این ایمان در همان دل ماند.
(طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه چهارم، دسترسی در:https://manviat.ir/iman4)

در طول سالیان دراز، از صدر اسلام تا به امروز، یک تلقی نادرستی از مسئلۀ ایمـان در بیـن بعضـی فِـرَق و حتـی برخـی از مسـلمانان شـکل گرفتـه کـه نیاز به اصلاح دارد. آن تلقی نادرسـت، این اسـت که ایمان را صرفاً به اعتقاد و تصدیق و بـاور قلبـی تقلیـل داده، بـه تعهـدات عملـی ناشـی از ایمـان اهمیـت لازم را  نمیدهنـد و یـک ایمـان خشـک و خالـی و عقیم و بدون آثار و نتایـج را برای خود تعریف  کرده اند؛ ایمانی که در مقام عمل، بروزی از خود نشان نمی دهد و صرفاً امری درونی و معنوی است.
امـا بـا مراجعـه بـه آیـات قـرآن کریـم کـه دسـتور و راهنمـای زندگـی بشـر برای رسـیدن به سـعادت دنیوی و اخروی اسـت و همچنین روایات مأثور از حضرات معصومین(علیهم السلام)آشکارا  میبینیم که ایمان را همواره همراه با عمل مطرح نموده و ایمـان بـدون تعهد عملی را مردود و نافرجام معرفی  کرده اند؛  همانگونه که خداوند در آیۀ ۲۱۸ سورۀ بقره می فرماید:
﴿إنِّ ٱلَّذِينَ ءاَمَنُوا وَٱلَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَهَٰدُوا فِي سَبيِلِ ٱللَّهِ أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رحَمَتَ ٱللَّهِ
اگـر دقـت کنیـم، خداوند متعـال وقتی از ایمان و مؤمنان (کسـانی که ایمان آوردنـد) سـخن میگوید، بلافاصله در آیـه دو صفت برای افراد باایمان می آورد:
﴿هَاجَـرُوا﴾ و ﴿جَهَٰـدُوا فِي سَـبيِلِ ٱللَّهِ﴾ یعنـی اهـل هجـرت و جهـاد در راه خـدا هستند. این دو صفت جدا از معنایشان دو رفتار و عمل است و نشان  میدهد که خدا کسانی را مؤمن  میداند که اهل عمل هستند.
با توجه به این آیه، کسـانی به رحمت خدا امید دارند که ایمانشـان در اعضا و جوارحشان مشهود باشد و اهل هجرت و جهاد باشند.

ایمان در قرآن همراه عمل

اگـر آیـات دیگـر قرآن را نگاه کنیم هرجا که صحبت از اهل ایمان اسـت، بلافاصله خدای عالم اهل ایمان را با صفتی از اعمال معرفی می کند که به چند نمونه از این آیات اشاره  میکنم:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا ٱرۡكَعُوا وَٱسۡجُدُوَاْۤ وَٱعۡبُدُوا رَبَّكۡمۡ وَٱفۡعَلُوا ٱلۡخۡيۡرَ…﴾ حج، آیۀ ۷۷

﴿وَٱلمُؤۡمِنُـونَ وَٱلمُؤۡمِنَٰـتُ بَعۡضُهُـمۡ أوۡلِيِـاءُٓ بَعۡضٖۚ يَأمُـرُونَ بٱِلمَعۡـرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتوُنَ ٱلزَّكَوٰةَ يطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚٓ…﴾ توبه، آیۀ ۷۱
یا اینکه  به طور کلی خدا در بسیاری از آیات، ایمان را با عمَل صالح آورده است:

﴿وَعَـدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِيـنَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا ٱلصَّلٰحِتِٰ لهُم مَّغۡفِـرَة وَأجۡرٌ عَظِيم﴾؛ مائده، آیۀ ۹.
خداوند کسـانی را کـه ایمـان آورده و اعمـال شایسـته  کرده انـد، وعـده داده کـه آن هـا را آمرزش و پاداشی بزرگ است.

ایمان و عمل در روایات

حـال اگـر بـه روایـات اهل بیت(علیهم السلام) نـگاه کنیم، مسـئله خیلـی  جدیتر  میشـود، تا جایـی کـه در روایات، به این نتیجه  میرسـیم که ایمـان بدون عمل اصلا مقبول درگاه الهی نیست؛ آنجا که امام علی(ع) در روایت می فرماید:

«اَلْإِيمَـانُ وَ اَلْعَمَـلُ أَخَـوَانِ تَوْأَمَـانِ وَ رَفِيقَـانِ لَّاَ يَفْتَرِقَـانِ لَّاَ يَقْبَـلُ اَللَّهُ أَحَدَهُمَـا إِلَّا بِصَاحِبِـهِ»(غررالحکم، ج۱، ص۱۱۹)

ایمـان و عمـل دو بـرادر همـزاد و دو رفیـق جدا ناشـدنی اند کـه خـدا هیچ یک را بدون دیگری قبول نمی کند.

مثالی زیبا

در واقـع، ایمـان بـه بـرق  میمانـد و عمل صالح، بـه چراغ. هرکدام نباشـند، ما به روشـنایی نمی رسـیم. اگر هزاران چراغ داشته باشـیم، بدون برق  فایدهای ندارد و اگر برق باشد، ولی چراغ نباشد، باز هم  فایده ای ندارد. اگر چراغ ها نباشد، برق به تنهایی اثر ندارد و روشنایی حاصل  نمیشود.

به بیان آیۀ ۲۱۸ سـورۀ بقره، ایمان  آنگاه اثر  میگذارد و ما را به رحمت خدا امیدوار می کند که در کنار آن ﴿هَاجَرُوا﴾ و ﴿جَهَٰدُوا﴾ باشد.

پرورش احساس

ایمان بدون عمل، با ریشه ای نفسانی

درواقـع، ریشـۀ اصلـی ایـن بحث که برخی ایمان را از عمل جـدا می کنند و ایمان  به تنهایی را کافی  میدانند، این نکته اسـت که آن ها می خواهند کارهای پَسـت خـود را توجیـه کننـد تـا آزادانـه بتواننـد به هـر گناه و کار ناپسـندی دسـت بزنند .

شهید مطهری در کتاب «ده گفتار» داستان جالبی را نقل می کند.

مناظرۀ شیعه با مرجئه

احمــد امین مصری در کتــاب «ضحی الاســلام» از «أغانی» ابوالفــرج اصفهانی نقل می کند:

یک نفر شیعی و یک نفر مرجئی با هم دیگر دربارۀ عقیدۀ تشیع و عقیدۀ ارجاء بحث می کردند. این  میگفت اصول مرجئه  صحیح تر است و آن یکی  میگفت اصول شیعی. مرجئی  میگفت: عمل هیچ است و اساس فقط ایمان است. شیعی می گفت: عمل لازم است. در این بین، مطربی پیدا شد (چون أغانی ذکر کرده، روی آن قرینه می گویم مطرب بوده) .گفتند از همین می پرسیم. البته این هم یک آدم فهیمی بود، نه اینکه آدم بی خبری باشد.  گفتند از این می پرسیم که آیا حق با شیعه است یا با مرجئی؟ گفتند آقـا! عقیدۀ تو چیست؟ آیا حق با شیعه است یا با مرجئی؟ حرف خوبی زد؛ گفت: «اعائی شیعی و اسفلی مرجئی»؛ بالا تنه ام شیعه است، ولی پایین تنه ام مرجئی! یعنی در فکر و عقیده ،شیعه ام، اما  پایین تنه ام مرجئی است؛ یعنی در عمل،  مرجئی ام!( مطهری ،ده گفتار، ج۱، ص۱۴۷.)

رفتارسازی

این جمله را قطعاً همۀ ما در طول زندگی مان شـنیده ایم که:

«مهم این اسـت دلـت پـاک باشـد».

 ایـن بـاور مـا را شـبیه ایـن مطـرب می کنـد کـه گفـت: «اعلائی شـیعی و اسـفلی مرجئی». یعنی در فکر و عقیده و ایمان شـیعه هسـتیم، ولی در عمـل مرجئه ایـم و بـرای عمـل ارزشـی قائـل نبوده، ایمـان را کافـی می دانیم .

از ایـن نکتـه غافلیـم که ایمان بدون عمل در واقع همان برق بدون چراغ اسـت.

فراموش می کنیم که اگر چراغ ها نباشند، روشنایی و نور حاصل نمی شود.

ما ﴿إنِّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا وَٱلَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَهَٰدُوا فِي سَـبيِلِ ٱللَّه أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رحَمَتَ ٱللَّه﴾ را زندگـی نکرده ایـم. توقـع داریـم بـدون سـختی عمـلِ و جهـاد و هجـرت و فقـط بـا ایمـان خالی به رحمـت خدا امیدوار باشـیم؛ اما  اینگونه نخواهد شـد .اگـر چراغ هـا نباشـند، روشـنایی حاصل نمی شـود.

«دلـت پاک باشـه، ظاهر مهم نیست!» غلط است.

همـۀ مـا امروزه شـاهدیم که بعضی مـادران، خواهران، همسـران و دختران ما با دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسـی و… در جامعه با پوشـش های زننـده رفت و آمـد میکننـد؛ به طـوری کـه حتـی نگاه های زنـان دیگر نیز به سـمت آنهـا خیـره میشـود. وقتـی بـا آنهـا به صحبـت می نشـینی، غالباً و شـاید بتوان گفـت همـۀ آن هـا اعتقاد و ایمان بـه ذات باری تعالی و مباحـث دینی دارند؛ ولی گمـان می کننـد همیـن که دلشـان پاک باشـد، کفایت میکند و عملـی که باید از ایمـان و قلـب پـاک بـروز کند، مهم نیسـت. این مسـئله، اهمیت بحـث ما در ذیل این آیۀ مبارکه را نشان میدهد.

ما امروز در جامعه خود مبتلا به این نکته مهم هستیم. این آیه را باید زندگی کنیـم و زن و مـرد و پیـر و جـوان فریـاد بزنیم که با دل پـاک و ایمان خالی و بدون عمل به ملزومات ایمان، جزء ﴿أوْلَٰٓئكِ يرَجۡونَ رحَمَتَ ٱللَّه﴾ نخواهیم شد. کسانی امید به رحمت خدا دارند که علاوه بر ﴿ءاَمَنُوا﴾، ﴿هَاجَرُوا وَجَهَٰدُوا فِي سَبيِلِ ٱللَّهِ﴾ داشته باشند.

حجاب،  نمونه عملی ایمان

اتفاقاً آیۀ مخصوص به حجاب خطاب به زنِان باایمان است:

﴿يَٰٓأيُّهَاَ ٱلنَّبِيُّ قُل لّأزۡوَجِٰكَ وَبَنَاتكِ وَنسِـاءٓ ٱلمُؤۡمِنيِنَ يدُنيِنَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَبٰيِبهِنَّۚ ذَلٰكِ أدۡنَىَٰٓ أن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يؤُذَيۡنَ وَكَاَنَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا﴾؛ احزاب، آیۀ ۵۹.

ای پیامبر! به همسران و دخترانـت و زنـان مؤمنـان بگو: « جلبابها(روسـری های بلند)خود را بر خویش فروافکننـد، ایـن کار بـرای اینکـه شـناخته شـوند و مـورد آزار قـرار نگیرنـد، بهتـر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده، توبه کنند)؛ خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

عـلاوه بـر زنـان و دختـران پیامبـر(ص)، زنـان مؤمـن نیـز مـورد خطـاب آیـه قـرار  گرفته انـد. خداونـد می فرمایـد: آن زنانـی که در قلب پاکشـان ایمان به من موج می زند، این ایمان را در عمل نشان بدهند و حجاب کنند.

مرحوم آیت اللّه ناصری می فرمود:
کسی نیست که بگوید من خدا را دوست ندارم؛ همه دوست دارند؛ اما شرط دوست داشتن، تبعیت است.
(https://karevansadeghiye.ir/52893)

بنابرایـن وقتـی برخـی میگوینـد مـا در دل و قلب خود ایمان بـه خدا داریم و عاشـق خـدا هسـتیم، اما ضرورتی برای حجـاب نمی بینیم، در جـواب باید گفت:
اتفاقاً پروردگار مهربان خواسته است شما زنان باایمان را باحجاب ببیند.
در آیـۀ مـورد بحـث ایمـان در کنـار جهاد قرار گرفته اسـت. مطمئن باشـید که حجاب در این زمان یکی از مصادیق بارز جهاد فی  سبیل اللّه است.

question