آیه مورد بحث
فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ ٦١ قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ ٦٢
چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسی گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهیم افتاد. موسی گفت: چنین نیست؛ بیتردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد. (سوره شعراء، آیه۶۱ و ۶۲)
انگیزهسازی
نامه امیرالمؤمنین(ع) به حبیب بن منتجب
امروز نوزدهم ماه مبارک رمضان و روز ضربت خوردن علی(ع) در مسجد کوفه است. میخواهم در آغاز جلسه ماجرایی را در مورد یکی از افراد اثرگذار تاریخ، مخصوصاً در شهادت مولی علی(ع) را تعریف کنم.
پس از قتل عثمان، خلیفه سوم و بیعت مردم با علی(ع) امام به حبیب بن منتجب حاکم یکی از مناطق یمن نامهای نوشت و او را بر حکومت ابقا کرد و از او خواست تا از مردم برای آن حضرت بیعت بگیرد و ده نفر از آنها را با خصوصیات ویژهای نزد امام بفرستد. کلام حضرت چنین بود (خوب به این کلمات دقت کنید):
«وَ انفُذ الی مِنهُم عَشَرَةً يَكُونُونَ مِنْ عُقَلائِهِمْ وَ فُصَحائِهِمْ وَ ثِقاتِهِمْ»؛ و ده نفر از عاقلان ، فصیحان و معتمدان آن را بفرست.
«مِمَّنْ يَكُونُ اَشْدًهِمْ عَوْناً»؛ آنان كه بیشتر یاری میكنند.
«مِنْ اَهْلِ اَلْفَهْمِ وَ اَلشَّجَاعَةِ عَارِفِينَ بِاللَّهِ عَالِمِينَ بِاًديانِهِمْ وَ مَالِهِمْ وَ مَا عَلَيْهِمْ وَ اجْوَدِهِمْ رَاءِياً وَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ»؛ از صاحبان فهم و شجاعت، خدا را میشناسند و به دین خود و به آنچه به نفع و ضرر آنهاست، آگاهند و بهترین رأی و نظر را در مسائل (اجتماعی و سیاسی ) دارند؛ بر تو و آنها درود باد.
خوب به خصوصیات این افراد دقت کنید:
حبیب با دیدن نامه بسیار شادمان شد و مردم نیز با کمال رغبت به دست حبیب با امیر مؤمنان بیعت کردند.
حبیب ابتدا صد نفر و از میان آنان هفتاد و بعد پنجاه و در نهایت ده نفر را انتخاب و آنان را راهی مدینه کرد. وقتی وارد مدینه شدند، بعد از اینكه به حضور امام(ع) رسیدند و پس از سلام ، به خاطر خلافت به آن حضرت تهنیت گفتند. حضرت جواب سلام آنها را داد و به آنها خوشامد گفت. در میان آن جمع یک نفر به نمایندگی حركت كرد و در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستاد و گفت:
سلام بر تو ای امام عادل، ای ماه تمام، ای شیر شجاعت میدان نبرد؛ درود خدا بر تو که تو را از تمام مردم افضل قرار داد؛ درود و صلوات خدا بر تو و بر آل تو… ای علی! شهادت میدهم که تو به حق و صدق امیرالمؤمنینی، و همانا تو وصیّ رسول خدا(ص) و خلیفه بعد از او و وارث علم او هستی. ای علی! خدا لعنت کند کسی که حقت را انکار و مقامت را باور نکند. تو صبح کردی، درحالیکه امیر و معتمد اسلام و دیانتی. هرآینه عدالت تو جهان را پر کرده و باران پیدرپی و ابرهای رحمت و رأفتت بر همگان برکت آورده است.
حضرت تشکر کرد و امر فرمودند که مهمانها را احترام کنند و به هر نفر هدیهای دادند. همین که قصد حرکت کردند، نماینده آن ده نفر دوباره اشعاری را در مدح مولی علی(ع) خواند و در نهایت گفت: ای امیرالمؤ منین ! به هر جا که میخواهی، ما را بفرست تا آنچه باعث شادی توست، از ما ببینی.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) گفتار او را تحسین نمود و از نامش پرسید. گفت: عبدالرّحمن. فرمود: پدرت کیست؟ گفت: ملجم مرادی. امام فرمود: آیا تو مرادی هستی؟! گفت: آری ای امیرالمؤمنین. حضرت فرمود: «انّا اللّه و انّا إلیه راجعون و لاحول و لاقوة الّا باللّه العّلی العظیم». حضرت امیر مكرّر به او مینگریست و یك دست خود را به دیگری میزد و كلمه استرجاع را بر زبان جاری مینمود. سپس فرمودند: «وای بر تو!» صحبتهای دیگری بین امام و ابنملجم مرادی ملعون رد و بدل شد.
چند روزی گذشت. هنگامی كه یمنیها قصد مراجعت داشتند، ابنملجم سخت بیمار شد و دوستانش او را ترك گفته، به یمن بازگشتند. ابنملجم پس از بهبودی نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و شبانهروز از حضرت جدا نمیشد. حضرت خواستههای او را برآورده میساخت و او را گرامی داشته، به منزل خود دعوت میكرد و در همان حال میفرمود: «تو قاتل و كشندهٔ من هستی!»
ابنملجم عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! اگر چنین شناختی از من دارید، مرا بکشید تا چنین واقعهای رخ ندهد.
امام(ع) در پاسخ او فرمود: «انّه لا یحلّ ذلک أن أقتل رجلاً قبل أن یفعل بی شیئاً»؛ هرگز جایز نیست پیش از آنکه جرمی از شخصی واقع شود، من او را بکشم.[۱]
خصوصیات فردی ابنملجم مرادی از همان نامهای که امام به حبیب بن منتجب نوشت، مشخص است. او از «اَهْلِ اَلْفَهْمِ وَ اَلشَّجَاعَةِ عَارِفِينَ بِاللَّهِ عَالِمِينَ بِاًديانِهِمْ» بود. جای شگفتی و تأمل است که چنین فردی با این خصوصیات منحصربهفرد، به یکی از منفورترین چهرههای تاریخ تبدیل میشود.
البته درست است که امام(ع) شاخصهها و صفات را فرمودند، ولی آن کسی که ابنملجم را مصداق این صفات دانسته بود، امام نبودند، بلکه حبیب بن منتجب بود که چنین تشخیص داده بود و ابنملجم را به عنوان یکی از مصادیق آن صفات تشخیص داده بود. اکنون کسی که بنابر تشخیص حبیب بن منتجب مصداق این صفات است، چه عاقبتی برای او رقم میخورد؟
از سرانجام و عاقبت چنین افرادی معنای احادیث ولایت را میشود فهمید؛ احادیثی که بارها از زبان مبارک اهلبیت؟عهم؟ شنیده شده است. ازجمله حدیث معروفی که از چند معصوم (ع) روایت شده که فرمودند:
«لَوْ اَنَّ رَجُلاً قام لَيْلَهُ و صامَ نَهارَهُ و تَصَدَّق بِجَميعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وِلايَةَ وَلِى اللّهِ فَيُوالِيِه و يكون جَميعُ اَعْمالِهِ بِدِلالَتِهِ مِنْهُ اِلَيْهِ، ما كانَ عَلىَ اللّهِ حَقٌّ فى ثَوابِهِ ولا كانَ من اَهْلِ الإيمانِ»؛ اگر فردى شب را نماز گزارد و روزها را به روزه بگذراند و تمام اموالش را صدقه بدهد و تمام عمرش را حج بهجاى آورد، ولى ولايت ولىّ خدا را نشناسد تا از او پيروى كند و تمام كارهايش به راهنمايى او باشد، نه خداوند به او پاداشى خواهد داد و نه از اهل ايمان خواهد بود.[۲]
مسئله مهمی که میخواهیم از امروز و بعد از مباحثه مسائلی درباره ایمان، توحید و نبوت، از آیات قرآن کریم درس بگیریم و آنگونه که کتاب خدا بیان میکند، آن را زندگی کنیم، مسئله ولایت است.
ولایت چیست؟ به چه معناست؟ زندگی یک فرد ولایی چگونه است؟ آن ولایتی که ایمان انسان به آن گره خورده، چیست؟
خلاصه جلسات گذشته
برای اینکه به این سؤالات پاسخ دهیم، باید مباحث شبهای گذشته را مرور کنیم؛ چون ولایت در امتداد توحید و کار پیامبران الهی است. ما در شبهای گذشته بحث نبوت را از آیات کلاماللّه مجید درس گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که انبیا واسطه فیض بین انسانها و پروردگارشان برای پاسخگویی به نیازهای اساسی انسان و ابلاغ برنامه سعادت به او هستند. اولین مفهوم دینی که انبیا در دعوتشان به مردم ابلاغ کردند، مسئله توحید است. آنها در این راه پر فراز و نشیب، دشمنان زیادی داشتند که در برابر آنها استقامت کردند. روش تربیتی انبیای الهی شخصمحور و فردی نیست؛ بلکه مد نظر آنها فراهم کردن شرایط مساعد پرورشی و محیط مناسب اجتماعی است که انسان با قرار گرفتن در آن، به قله کمال و انسانیت میرسد.
در نهایت هم عرض کردیم که معنای اعتقاد به نبوت، اطاعت از پیغمبر و پذیرش تعهداتی است که اعتقاد به نبوت به وجود میآورد. آن تعهد یعنی من و تو باید مسئولیت به منزل رساندن بار رسالت را بپذیریم. مسئولیت ایجاد جامعه توحیدی مد نظر پیامبران که در آن، انسانها به سرمنزل مقصود میرسند را در حد خودمان قبول کنیم. در کنار رسولاللّه برای رسیدن به هدف ایشان تلاش کنیم؛ نه اینکه بیطرف و ساکت نسبت به همه چیز به زندگی آرام خود ادامه دهیم.
این خلاصه جلسات گذشته ما بود. حال سؤال اساسی این است: آنها که میخواهند دوش به دوش پیامبر خود در تشکیل جامعه توحیدی تلاش کنند، آنها که میخواهند بیطرف نباشند و ساکت نمانند، بلکه دوست دارند بار رسالت را به دوش بکشند، آنها که میخواهند این راه سخت، اما دلپذیر را در زندگی خود طی کنند، به چه چیزی نیاز دارند؟ آنچه برای قرار گرفتن در کنار رسولاللّه و یاری دادن به او برای تحقق هدف نبوت لازم است چیست؟
ولایت است؛ ولایت.
معنای ولایت
منظور از «ولایت» یک امر ذهنی نیست. محبت و مودّت صرف، نسبت به فرد یا افراد در این هدفگذاری بزرگ که چند روزی است درباره آن باهم مباحثه میکنیم را ولایت نمیگویند. حُب و علاقه به یک نفر حتی اگر علی(ع) و اولادش باشند، آن ولایتی نیست که ابزاری باشد برای به دوش کشیدن بار رسالت در تحقق جامعه توحیدی.
قرآن ولایت را یک علاقه قلبی و تصویر ذهنی نسبت به یک فرد یا افراد تعریف نمیکند. ما معنای ولایت را بد متوجه شدهایم. آن ولایتی که ایمان انسان به آن گره خورده، چیزی فراتر از اینهاست.
مقام معظم رهبری؟حفظ؟ در تبیین معنای ولایت در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» میفرمایند:
ولایت یعنی چه در اصطلاح اوّلیِ قرآنی؟ در اصطلاح اوّلی قرآنی، ولایت یعنی بههمپیوستگی و همجبههگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند، در یک راه دارند قدم برمیدارند، برای یک مقصود دارند تلاش و حرکت میکنند، یک فکر را و یک عقیده را پذیرفتهاند. هر چه بیشتر این جبهه باید افرادش به همدیگر متصل باشند و از جبهههای دیگر و قطبهای دیگر و قسمتهای دیگر خودشان را جدا و کنار بگیرند؛ چرا؟ برای اینکه از بین نروند؛ هضم نشوند. این را در قرآن میگویند ولایت.[۳]
اینکه میگوییم برای به دوش کشیدن بار رسالت در تحقق جامعه توحیدی باید ولایت داشته باشیم، یعنی چه؟ یعنی ما که برای رسیدن به یک هدف واحد، همفکر و همعقیدهایم، برای تحقق آن، همجبهه باشیم؛ بههمپیوسته باشیم؛ اتصال شدید به یکدیگر داشته باشیم. این یعنی ولایت. جمع بههمپیوستهای که در برابر اکثریت جامعه ازهم جدا نشده و از بین نروند و مثل پولاد آبدیده در کنار هم قرار بگیرند. این همپیوستگی و همجبههگی و اتصال سبب میشود کار به سرانجام برسد.
یک گروه کوهنوردی را در نظر بگیرید که برای فتح قله اورست حرکت میکنند. هر چند نفر که باشند، وقتی باید در این مسیر سخت و صعبالعبور و برفی از گردنههای باریک عبور کنند، از ابتدا به همدیگر متصل میشوند. از نفر اول که جلودار است، تا نفر انتهای صف، همه به هم وصلند؛ پیوستگی دارند. جدا جدا و تکتک حرکت نمیکنند. به همدیگر محکم بسته شدهاند که اگر یک نفر یا دو نفر افتاد، بقیه بتوانند او را نگه دارند. این همبستگی و اتصال بین کوهنوردانی که همه یک هدف را دنبال میکنند، در نهایت آنها را به هدف میرساند و با وجود همه سختیها و مشکلات، اورست را فتح میکنند.
برای قدم برداشتن در مسیر رسالت پیامبر(ص) همین همبستگی و پیوستگی بین کسانی که یک هدف مشترک دارند، لازم است و این معنای ولایت است.
پرورش احساس
داستان قوم موسی(ع)
بنابر آنچه از آیه قرائت شده اول بحث برداشت میشود، قوم حضرت موسی(ع) نمونه خوبی برای این معنای مهم ولایت است.
حضرت موسی(ع) و پيروانش از ظلم فرعونيان به ستوه آمده بودند و همچنان در فشار و سختی به سر می بردند، تا اينكه سرانجام از ناحيه خداوند به موسی(ع) وحی شد كه از مصر بيرون رود. موسی(ع) و پيروانش شبانه از مصر حركت كردند. فرعون باخبر شد و مأموران خود را به اطراف فرستاد، تا مردم را به اجبار گرد آورده و سپاه بزرگی را تدارك ببيند و بنی اسرائيل را تعقيب كنند.
بنیاسرائيل به ساحل نیل رسيدند، اما نتوانستند از آنجا عبور كنند. لشگر تا دندان مسلح و بیشمار فرعون همچنان به پيش میآمد. شيون و غوغای بنی اسرائيل به آسمان رفت و نزديك بود از شدت ترس، جانشان از كالبدشان پرواز كند. در این هنگام ناگهان به موسی(ع) گفتند: ای موسی ! فرعونيان به ما رسيدند و ما توانايی مقابله در برابر آنان را نداريم. اينك پيش روی ما دريا و پشت سرمان لشگر دشمن است؛ چه بايد بكنيم؟
موسی(ع) به آنان گفت: بيمناك نباشيد؛ پروردگارم با من است و مرا به راه نجات رهنمون خواهد شد.
« فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ »؛ چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسی گفتند: حتماً ما به چنگ آنان خواهیم افتاد.
« قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ »؛ موسی گفت: چنین نیست؛ بیتردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد.
و آن معجزه الهی نازل گردید و دریا شکافته شد.
آن ولایت و پیوستگی و همجبههگی و هدف مشترکی که بین بنیاسرائیل بود و باعث شده بود خانهها و زمینهای خود را رها کنند. همان ولایت که باعث شد یاری خداوند به آنها برسد و دشمن شکست بخورد. تا زمانی که تنها بودند، جدا بودند، تکتک بودند، همبستگی و پیوستگی نداشتند، اتفاقی نمیافتاد. این ولایت، این پیوستگی، این همجبههگی در جبهه حق مهم است.
حضرت موسی(ع) قبل از اینکه بنیاسرائیل را به سمت رود نیل حرکت دهد، بنابر دستور الهی به آنها فرمان داد که خانههای خود را نزدیک هم بسازید تا پیوستگیهای اجتماعی شما بیشتر گردد.
« وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِكُمَا بِمِصۡرَ بُيُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُيُوتَكُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ »؛[۴] و به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر خانههايى فراهم آوريد؛ زيرا آنان بايد چادرنشينى و پراكندگى را رها كنند، و شما و آنان خانههایتان را روبهروى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد؛ و به موسى گفتيم: به مؤمنان قوم خود نويد ده كه خداوند دعايشان را اجابت كرده و آنان را از ذلّت و زبونى و آزار فرعونيان رهايى خواهد بخشيد.[۵]
رفتارسازی
این معنای ولایت برای رفع مشکلات امروز جامعه ما کارساز است.
هدف انقلاب اسلامی این است که در مسیر رسالت پیامبران الهی، برای تشکیل یک جامعه توحیدی گام بردارد. این هدف بزرگ که از اول انقلاب در مسیر آن حرکت کردهایم، نیاز به همدلی، همبستگی و پیوستگی بین تمام اقشار جامعه دارد.
متأسفانه در بسیاری از جنبهها و ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… ما جدا جدا و تک تک عمل میکنیم و اتصال و همبستگی نداریم.
تنگدستی و فقر مشکل تعداد زیادی از مردم جامعه ماست و همین مشکل مهم، بسیاری را از قرار گرفتن در مسیر کمک به شکل دادن جامعه توحیدی دور کرده است.
عدهای از مردم منتظرند که دولتها مشکل معیشتی مردم را حل کنند، که البته خواستهٔ بهحقی است؛ اما عدهای دیگر خودشان در حد توانشان حرکت میکنند؛ بستههای معیشتی تهیه میکنند؛ صندوقهای قرض الحسنه تأسیس میکنند؛ سرپرستی بچههای یتیم را بر عهده میگیرند و… .
شما تصور کنید اگر دولتها چه اصلاحطلب و چه اصول گرا، در کنار ملت، هرکس به اندازه سهم خودش برای از بین بردن فقر تلاش کنند؛ همه در کنار هم دست به دست هم دهند و بههم متصل شوند برای رسیدن به یک هدف واحد که ریشهکن کردن فقر است، همبستگی و پیوستگی داشته باشند و از هم جدا نشوند؛ کسی مشکلات را به گردن دیگری نیندازد و شانه خالی نکند؛ کسی منتظر دیگری نماند؛ اینگونه نباشد که دولت منتظر ملت باشد و ملت منتظر دولت. همه بیایند و کنار هم قرار بگیرند؛ همه جمعیت هشتاد و خوردهای میلیون نفر کشور برای از بین بردن این مشکل بزرگ قدم بردارند؛ اگر چنین اتفاقی بیفتد، به نظر شما فقیری باقی خواهد ماند؟ این یعنی ولایت به معنای بههمپیوستگی و همجبههگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای فکر واحد و جویای هدفی واحدند. این ولایت، جامعه را توحیدی میکند.
[۱]. منهاج البراعه، ج۵، ص–۱۲۷-۱۳۰.
[۲]. مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۹۴؛ عیاشی سمرقندی، تفسير عياشى، ج۱، ص۲۵۹.
[۳]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه بیستوسوم، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45645
[۴]. سوره یونس، آیه۸۷.
[۵]. ترجمه صفوی.