
به نام والی والا، قسم به نام علی علی امام من است و منم غلام علی
همانطور که میدانید امروز، روز ضربت خوردن مولای متقیان، امیر مؤمنان حضرت اسدالله الغالب، علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. قبل از اینکه بحث امروزمان را شروع کنیم، چند بیتی را تقدیم حضرت کنیم:
احترام مسجد و منبر شکست آن دمی که مرتضی را سَر شکست
کشتی دین، در دلِ بحر فِتَن در تلاطم، گوییا لنگر شکست
گفت والله در دل محراب عشق فرق میرِ مؤمنین حیدر شکست
از جفای تیغ کین در صبحدَم فرق پاک ساقی کوثر شکست
خون سر پاشید در محراب عشق حرمت محراب پیغمبر شکست[۱]
شادی دل آقاجانمان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
در چند جلسه قبل درباره نبوت صحبت کردیم و گفتیم که پیغمبر خدا(صلی الله علیه) بر اساس حدیث «بُعِثتُ لِأتَمّمَ مَكارِمَ الاَخلاقِ» برای به تکامل رساندن انسان و به اتمام رساندن مکارماخلاق مبعوث شد. حالا سؤال این است که پیغمبر(صلی الله علیه) برای ساختن انسان از چه راهی و از چه وسیلهای استفاده میکند؟ پیغمبر(صلی الله علیه) چهطور شخصیت انسانها را میسازد؟ آیا مدرسه و مکتب و جایگاه عبادت درست میکند؟
در پاسخ گفتیم که نه، پیغمبر(صلی الله علیه) برای ساختن انسان، کارخانۀ انسانسازی درست میکند، و گفتیم که پیغمبر ترجیح میدهد ده سال، بیست سال دیرتر موفق بشود، اما آنچه میسازد، یک انسان و دو انسان و بیست انسان نباشد؛ بلکه کارخانۀ انسانسازی درست کند تا به طور خودکار انسانِ کامل تحویل بدهد. حالا کارخانۀ انسانسازی چیست؟ کارخانۀ انسانسازی، جامعه و نظام اسلامی است و جامعۀ اسلامی یعنی آن جامعهای که در رأس آن، خدا حکومت میکند و قوانین آن جامعه، قوانین خدایی است.
همانطور که میدانید، آخرین پیغمبر، پیامبر مهربان ما(صلی الله علیه) بودند که در سن ۶۳ سالگی از دنیا به سوی بهشت برین رحلت کردند. اینجاست که یک سؤال جدی و مهم پیش میآید:
آیا پیغمبر خدا که رفت، همه چیز تمام شد؟! آرمانها و اهداف و رسالت انبیا چه شد؟!
پاسخ مشخص است و همه میدانید که چه اتفاقی رقم خورد. وقتی دری بسته میشود، نباید ناامید شد؛ نباید کار را رها کرد. باید بگردیم تا پنجرهای به سوی امید پیدا کنیم. این قاعده خدای متعال است که: «گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری».
درست است که با رحلت پیامبر(صلی الله علیه) باب نبوت بسته شد، اما خداوند پنجرهای به نام «ولایت» به روی انسانها گشود. دقت داشته باشید که ولایت در ادامۀ نبوت است و چیزی جدای از نبوت نیست. ولایت، درحقیقت ادامه دهنده و تمام کننده نبوت است و حتی به قطع میتوانیم بگوییم که اگر ولایت نباشد، نبوت هم ناقص میماند.
بحث درباره ولایت بسیار گسترده است و در جلسات بعد بیشتر درباره آن با هم گفتوگو خواهیم کرد؛ اما در این جلسه میخواهیم از معنای اولیه ولایت صحبت کنیم.
روشن است که پیامبر(صلی الله علیه) برای اینکه بتواند حکومت اسلامی را ایجاد کند، نیاز به جمعیت دارد؛ آن هم جمعی بههمپیوسته و متحد. جمعی که همهجوره پای اهداف خود میمانند. ازاینرو پیامبر(صلی الله علیه) چنین جمعی را همان اول کار لازم داشته است. لذا شروع میکنند به فراهم آوردن این جمعیت. جالب است بدانید که این بههمپیوستگی در لغت به معنای ولایت است. ولایت یعنی اتصال و بههمپیوستگی و درهمپیچیدگی.
شاید برایتان سؤال شده باشد که این را از کجا میگوییم؟ باید به عرضتان برسانم که از همان کتاب همیشگی یعنی «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» از مقام معظم رهبری(حفظه الله). حضرت آقا در این کتاب میفرمایند:
ولایت یعنی چه در اصطلاح اوّلیِ قرآنی؟ در اصطلاح اوّلی قرآنی، ولایت یعنی بههمپیوستگی و همجبههگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند؛ در یک راه دارند قدم برمیدارند؛ برای یک مقصود دارند تلاش و حرکت میکنند؛ یک فکر را و یک عقیده را پذیرفتهاند.[۲]
پس معنای اولیه ولایت یعنی عدهای از انسانها که با یک هدف و مسیر مشخص دور هم جمع شدهاند و به هم متصل هستند تا بتوانند با کمک هم به آن هدف مشترک برسند. بعد حضرت آقا در ادامه مثال بسیار جالبی را از کوهنوردی میزنند که انصافاً قشنگ است.
شما ده نفر کوهنورد را تصور کنید که قرار است برای رسیدن به قله، از یک جاده سخت و کوهستانی عبور کنند. به آنها میگویند با یک طناب به هم متصل شوید و کمربندهایتان را به هم ببندید. محکم همدیگر را بگیرید و جُداجُدا و تکتک حرکت نکنید؛ چون در طول مسیر رسیدن به قله، سختیها و ناهمواریها و درههای زیادی وجود دارد و ممکن است یک نفر پایش بلغزد و سقوط کند، ولی اگر به دیگران متصل باشد، آنها او را نجات میدهند. این اتصال و حالت بههمبستگی شدید کوهنوردان را ولایت میگویند.
البته باز هم تکرار میکنم که این جملات با معنای ولایتی که از امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در ذهن شما هست، تفاوت بسیاری دارد که در جلسات بعدی به آن هم خواهیم پرداخت، انشاءالله.
پس ولایت در اینجا یعنی بههمپیوستگی و اتصال شدید.
دوستانی که آیةالکرسی را حفظ هستند میداننند که در ابتدای سومین آیه از آیةالکرسی یک جمله هست که کاملاً مرتبط با موضوع امروز ماست. خداوند در ابتدای این آیه میفرماید: «ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ»؛ خدا ولیّ مؤمنان است؛ یعنی رابطه مؤمنین با خدا رابطهای ولایی است و با توجه به تعریفی که از ولایت کردیم، اینگونه میتوان گفت که خدا و مؤمنین با یکدیگر پیوستگی دارند و هر دو در یک جبههاند و هیچکدام راضی به ضرر طرف دیگر نمیشوند.
حضرت آقا در این باره میفرمایند:
خدا سرپرسـت و همجبهـۀ مؤمنـان اسـت… ولایت به معنای پیوستگی است. دوچیز که به همدیگر پیوسته بسته میشوند؛ به این میگویند ولایت. خدا ولیّ مؤمنین اسـت؛ یعنی پیوسـته با مؤمنین است… یعنی خدا و مؤمنین در یک صفاند؛ دشمنان خدا در صف دیگـر.[۳]
خداوند در سوره شعراء میفرماید: «فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ»؛ هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم! «قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ»؛ حضرت موسی گفت: چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است و بهزودی مرا هدایت خواهد کرد!
حضرت موسی(علیه السلام) این مطلب را خوب میداند که خدا ولیّ مؤمنان است و همیشه یار و یاور آنها؛ لذا وقتی از دست فرعونیان فرار کردند و به رود نیل رسیدند، قوم بنیاسرائیل دیدند که جلوی آنها رود نیل و پشت سرشان لشگر فرعون. پس رو به حضرت موسی(علیه السلام) کردند و گفتند: «إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ»؛ ما گرفتار شدیم! به عبارتی: کار ما دیگر تمام شد و رفت! اما چون حضرت موسی(علیه السلام) میداند که خدا با او در یک جبهه است، فرمود: «قَالَ كَلَّآۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهۡدِينِ»؛ هرگز اینطور که شما میگویید نیست و ما گرفتار نشدهایم. همان خدایی که به من دستور داده تا به اینجا بیایم، همان خدا هم ما را نجات خواهد داد و قطعاً خدا با ماست. پس ندا آمد کهای موسی! عصایت را به آب بزن، حضرت موسی چنین کرد و دریا شکافته شد و قوم او از جایی که فکرش را هم نمیکردند، نجات یافت!
در دستگاه خدا بنبست وجود ندارد؛ چون همه کارۀ عالم خود اوست؛ لذا راه گریز و نجات را خودش درست میکند. فقط کافی است به او اعتماد داشته باشیم. در زندگی روزمره ممکن است هر مشکلی برای ما پیش بیاید، ولی اگر بدانیم که خدا با ماست، دیگر هیچ غم و اندوهی به دل راه نمیدهیم. ممکن است مشکلات و سختیها زندگی ما را به مو برساند، ولی پاره نخواهد شد. اگر خدا باشد، چاه، راه میشود؛ وگرنه خود همان راه، چاه میشود و باعث گرفتاری من و شما.
بر اساس معنای اولیه ولایت، یعنی بههمپیوستگی، ما نیز برای اینکه از بین نرویم، همانند قوم بنیاسرائیل که با همدیگر پیوستگی داشتند، باید در جامعه خود اتصالات خودمان را با خدا و جامعه شیعه بیشتر کنیم تا بتوانیم بگوییم شیعه واقعی هستیم.
بحث امروز ما درباره معنای اولیه ولایت بود و گفتیم که در اصطلاح اوّلی قرآنی، ولایت یعنی بههمپیوستگی و اتصال شدید یک عدّه که دارای یک فکر واحدند و برای یک مقصود تلاش و حرکت میکنند.
بارالها! به حق اهلبیت(علیهم السلام) و قرآن، توفیق پیوستگی و اتحاد ملی را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مخصوصاً وجود نازنین اول مظلوم عالم، حضرت علی(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. محمد هدایتی.
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه اول، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45645
[۳]. همان.