۱۶. دشمن کیست؟ – آیه ۲۸- ۲۴ طه

ترجمه تدبری

(خداونـد بـه موسـی وحـی کـرد): ﴿ٱذۡهَـبۡ إلِىَٰ فرِعَـوۡنَ﴾ به سـمت فرعـون بـرو ﴿إنِهُّۥ طَغَىٰ﴾ چون فرعون در برابر بندگی خدا طغیان کرده (و تبدیل به طاغوت  شـده اسـت). ﴿قـَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِى صَـدۡرِي﴾ )موسـی در پاسـخ بـه ایـن مأموریت سـنگین( گفت: پروردگارا، سـینه ام را گشـاده کن،)شخصیت والا به من بده که هرگونه سختی و فَرازونشیب این مأموریت را بتوانم با روح وسیع خودم تحمل کنـم ،﴿وَيـَسِّرۡ لِىٓ أمۡـرِي﴾ و کارم را (در ایـن مأموریـتِ پـس از بعثت،) آسـان کن ،﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لّسِـانَىِ﴾ گره از زبان من بگشـای (تا بتوانم به خوبی پیام تو را به فرعون و فرعونیان ابلاغ کنم،)﴿يَفۡقَهُواقَوۡلِي﴾ تا حرفم را بفهمند (و در نتیجه از طغیان گری دست بردارند و بندۀ خدای واحد شوند).

آیه مورد بحث

﴿ٱذۡهَبۡ إلِىَٰ فرِعَوۡنَ إنِهُّ طَغَىٰ٢٤  قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِى صَدۡريِ ٢٥ وَيسِّرۡ لِىٓ أمۡرِي ٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لّسِانَىِ ٢٧  يَفۡقَهُوا قَوۡلِي٢٨

خداونـد بـه موسـی وحـی کـرد( به سـمت فرعـون بـرو؛ چـون او در برابـر بندگـی خـدا طغیـان کـرده ]و تبدیـل بـه طاغوت شده اسـت. موسـی )در پاسـخ به این مأموریـت سـنگین[ گفـت: پـروردگارا، سـینه ام را گشـاده کـن ]شـخصیت والا به من بده که هرگونه سـختی و فرازونشـیب این مأموریت را بتوانم با روح وسـیع خودم تحمل کنم،( و کارم را )در این مأموریتِ پس از بعثت،( آسان کن و گره از زبان من بگشای )تا بتوانم  به خوبی پیام تو را به فرعون و فرعونیان ابلاغ کنم ،تا حرفم را بفهمند (و در نتیجه از طغیانگری دست بردارند و بنده خدای واحد شوند). (سوره طه، آیه۲۸-۲۴)

انگیزه سازی

نمونه ای از دشمنی با پیامبر(ص)

از ابن مسعود روایت است که گفت:  درحالیکه پیامبر خدا(ص) در کنار کعبه نماز می خواند، گروهی از کفار قریش در مجلس خود نشسته بودند. ناگهان یکی از  آنها گفت: آیا به این ریاکار نگاه  نمیکنید؟!  کدامیک از شما شکمبه شتری را که  بنی فلان  کشته اند،  می آورد و وقتی او به سجده  میرود، آن را میان  شانه هایش می گذارد؟ چنان که بدبخت ترین آن ها رفت و شکمبه شتر را آورد و وقتی پیامبر اکرم(ص) به سجده رفت، آن را میان شانه های ایشان گذاشت. رسول خدا وقتی بـا ایـن اتفـاق  بی ادبانـه مواجه شـد، همان طور به حالت سـجده باقـی ماند و با خـدای خـود راز و نیـاز کـرد. کفـار قریـش چنـان خندیدنـد کـه از فـرط خنـده روی یکدیگـر می افتادنـد. فـردی نزد فاطمه(علیهاالسلام) رفت و به ایشـان خبر داد. او که هنوز دختری  کم سن و سال بود، دوان دوان آمد و شکمبه شتر را از میان شانه های پدرش برداشت. وقتی رسول خدا(ص) نماز را تمام کرد، فرمود: «بار خدایا! نتیجه این کار قریش را به تو  وامیگذارم». تا سـه بار این دعا را تکرار کردند. سـپس از تک تک  آنها نام بردند: «بار خدایا! عمرو بن هشـام، عتبة بن ربیعه، شـیبة بن ربیعـه، ولیـد بـن عتبـه، امیـة بن خلـف، عقبة بـن ابی معیـط و عمارة بـن ولید را هـلاک کـن». ابن مسـعود  میگویـد: بـه خدا سـوگند که همـه آن هـا را در روز بدر دیدم که نقش زمین شده بودند.(عسقلانی ،فتح الباری، ج۱، ص۵۹۴؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱۸-۱۴۲۰.)

خلاصه جلسات گذشته

از اول مـاه مبـارک رمضـان قرارمـان ایـن بـود که باهـم و کنار هم و با اسـتفاده از تعالیم کلام اللّه مجید، قرآن را زندگی کنیم. بعد از برخی مباحث پیرامون ایمان و توحیـد، در مسـئله نبـوت عـرض کـردم کـه برای رسـیدن بـه سـعادت دنیوی و اخروی و پاسخ به همه نیاز های فردی، اجتماعی، خانوادگی، اعتقادی، سیاسی ،اقتصـادی و… و نجـات از جهل هـا و تاریکی هـا در زندگـی، راهـی غیـر از حضـور پیامبران از جانب خالق حکیم عالم در میان مخلوقاتش نیست.
هم چنیـن عـرض کـردم که اولیـن مفهوم دینی که پیامبران در راه رسـیدن به اهدافشـان بـه بنـدگان خداونـد متعال ابـلاغ کردند، مفهوم غنی توحید اسـت .پیامبران  عظیم الشان(علیهم السلام) و اساساً هر  جامعهای که بخواهد توحید را به معنای توحیدی فراتر از ذهن ها و  اندیشه ها زندگی کند، قطعاً دشمن خواهد داشت .البته با وجود این دشـمنان و سـختی های مسـیر رسـالت، مجموعه پیامبران از آدم تا خاتم در رسیدن به هدفشان موفق بودند؛  همانگونه که بعضی از انبیای الهی در زمانی که ایمان و صبر در بدنه جامعه وجود داشت، به  موفقیت هایی دست یافتند و حتی بعضی توانستند حکومت توحیدی تشکیل دهند.

پیامبران  عظیم الشان(علیهم السلام) و اساساً هر  جامعه ای که بخواهد توحید را زندگی کند، قطعا دشـمن خواهند داشـت. سـؤال مهم در این بخش این اسـت که آن افـراد یـا  گروه هایـی که با پیامبران الهی یا نظام های توحیدی دشـمنی می کنند ،چه افراد یا  گروه هایی هستند؟

چه کسانی دشمن پیامبران  الهی اند و چرا؟ چرا این افراد و  گروهها با بهترین  انسـانها درحالیکـه بهتریـن و  کاملتریـن آیین را در زمان خودشـان برای  آنها  می آوردند، به  گونه ای دشـمنی  میکردند که چنین  توهین آ میز شـکمبه شـتر را بین  شانههای رسولی قرار دادند که خودشان او را «محمد امین»  میخواندند؟!

این دشمنی در قوم  بنی اسرائیل چنان بود که روایات و گزارش های موجود در منابع معتبر، به قتل جنایتکارانه پیامبران به دست  بنی اسرائیل اشاره کرده و بیان  میکند که آنها بعد از این کشتار، به گونه ای عمل  میکردند که گویا هیچ اتفاقی رخ نداده و بدون درنگ به کارهای روزانه خود مشغول می شدند.

وقتی عبداللَّه بن عمر فهمید امام حسـین(ع) قصد رفتن به سـمت کوفه را دارد، به نزد  آن حضرت(ع) آمد تا ایشان را به اطاعت و  فرمانبرداری از رژیم اموی سفارش کند. امام(ع) در جواب وی فرمود :
«ای پسر عمر! آیا  نمیدانی که نشانه پستی دنیا در نزد خدا آن است که سرِ بریده حضرت یحیی(ع) به انسـان آلوده و زشـت کرداری از آلودگان بنی اسـرائیل هدیـه شـد؟! آیـا نمی دانـی کـه  بنی اسـرائیل تـا جایـی پیـش رفتنـد که بامـدادان میان طلوع فجر تا طلوع خورشـید هفتاد پیامبر الهی را به شـهادت رسـاندند و سـپس )بدون احسـاس زشـتی و فاجعه این جنایت هولناک( به خرید و فروش پرداختند؛ چنان که گویی هیچ فاجعه ای به وجود نیاورده ا ند؟!»(ابن نما حلی ،مثیر الاحزان، ص۴۱)

اقناع اندیشه

علت دشمنی با پیامبران

برای پاسـخ به این سـؤال باید به بحث های  شـبهای گذشته دقت کنیم. وقتی هدف انبیای الهی ابلاغ برنامه عملی و کاربردی برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی و پاسخ به همه نیاز های فردی، اجتماعی، خانوادگی، اعتقادی، سیاسی ،اقتصادی و… و نجات انسان از  جهلها و تاریکی ها در زندگی  انسان است و بر مبنـای عمـل به ایـن برنامه، جامعهٔ توحیدی شـکل می گیـرد، هرکس یا گروهی کـه عمـل بـه برنامـه عملـی پیامبـران و شـکل گرفتـن جامعـه بـر مبنـای توحیـد ،منافعش را به خطر بیندازد، دشمن پیامبران و آن جامعه توحیدی است.
 جامعه ای که در آن اختلاف طبقاتی نباشد، ظلم نباشد، فقیر و پولدار فرقی باهم نداشـته باشـند، آقا زادگی و جمع مال و ثروت نباشـد، دشـمنان زیادی از جهات گوناگون خواهد داشت.

چهار نوع دشمن پیامبران(علیهم السلام) از زبان قرآن

طبق فرموده قرآن، پیامران الهی چهار گروه دشمن داشتند:

گروه اول:  طاغوت یا حکام مستبد

اولین گروه از دشـمنان پیامبران که قرآن به آن اشـاره کرده، حاکمان مسـتبد یا همان طواغیت هستند. خداوند در آیه ۲۴ سوره مبارکه طه خطاب به حضرت موسی؟ع؟  میفرماید:

﴿إذِهَـبْ إلِىَ فرِعْـوْنَ إنِـَّهُ طَـغَى﴾؛ بـه سـوی فرعـون بـرو؛ زیـرا او در برابـر خدا[ سرکشی کرده است.
درگیـری و مبـازه بـا  طاغوتهـا نیـاز بـه ظرفیـت وجـودی دارد و کار هـر کسـی نیست. به همین علت وقتی این مأموریت الهی به حضرت موسی؟ع؟ ابلاغ شد ،از خداوند درخواست کرد:

﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِي
گفت: پروردَگارا! سینه ام را ]برای تحمل این وظیفه سنگین( گشاده گردان.

﴿وَيسِّرْ لِى أمْرِي
و کارم را برایم آسان ساز.

﴿وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لسِانَىِ
«و گِرِهی را )که مانع روان سخن گفتن من است از زبانم بگشای.»

﴿يَفْقَهُوا قَوْلِي
تا سخنم را بفهمند.

فرعـون و فرعونیـان و  به طـور کلـی تمـام طاغوتیـان جهان، تمام  سعیشـان تسلط و زورگویی به دیگران است و پیامبران و جوامع توحیدی را تاب  نمی آورند؛ لذا به دشمنی با  آنها  برمیخیزند. فرعون هم در برخورد با حضرت موسی(ع)و حتی به شهادت رساندن ایشان، هر کاری که می توانست، انجام داد.

در جامعـه جهانـی امـروز هم آمریـکا و برخی کشـورهای اروپایی نماد طاغوت هسـتند کـه بـرای از بیـن بـردن جوامـع توحیـدی، همـه  گزینه هایشـان روی میز اسـت. سـیاههٔ جنایـات آمریکا علیه کشـور مـا را اگر جمع آوری کنیـم، از یک کتاب هم بیشتر میشود؛ زیرا آنها     میدانند اگر جامعه جهانی توحیدی شکل بگیرد ،دیگـر  نمیتواننـد چپـاول و غارتگـری خود را ادامه دهند و کدخدای عالم باشـند و به بهانه مبارزه با ترورریسم، منابع کشور های مخنلف را به غارت ببرند و بر آن کشور ها مسلط شوند.

از منظـر منطـق ادیـان در جامعـهٔ توحیـدی، زور و زورگویـی نیسـت و اگـر هـم کسـی بخواهـد زور بگویـد، نمی گذارنـد. مشـخص اسـت آن هـا کـه زورگویـان عالمنـد، بـا چنیـن جامعـه ای و رهبـران آن دشـمن اند. لـذا همان طـور کـه در شـب های گذشـته عرض کردم، «مرگ بر آمریکا» شعاری به بلندای تاریخ است؛ به بلندای تاریخ انبیا.

پرورش احساس

گروه دوم: مُترفین

گروه دیگری که به مخالفت با  جریانهای توحیدی  میپردازند، «مُترفین» هستند .مُترفیـن یعنـی  ثروت اندوزانـی کـه با اختـلاف طبقاتـی  زنده اند و رگ حیاتشـان به ایجـاد  بی عدالتـی اقتصادی در جامعه طاغوتی وابسـته اسـت. لـذت بردن آنها از زندگـی دنیایـی مبتنـی بر فقیرتر شـدن فقراسـت. کسـانی کـه  میخواهنـد به هر روشی که شده، حتی حرام یا خلاف مروت و… به پول و ثروت برسند.
این در حالی است که در نظام توحیدی، همه موظفند که از حقوق ضعفا و محرومان و  ستمدیدگان دفاع کنند؛ نه اینکه در خرید و فروش و  سرمایه گذاری خود به گونه ای عمل کنند که سفره ضعفا و محرومان  تنگتر شود.

مترفیـن همـان کسـانی هسـتند کـه فرهنـگ رفاه زدگـی و زندگـی اشـرافی را ترویـج می دهنـد و بـرای کاری کـم، پاداشـی نجومـی طلـب می کننـد. کسـانی کـه  زندگی های پرتجمل،  مهمانی های لوکس و  خانه ها و… مجلل دارند و آنها را به رخ دیگـران  میکشـند و وقتـی آنهـا را دعـوت به انفـاق برای فقـرا  میکنی، چنین  پاسخهایی  میدهَند:

﴿وَإِذَا قَيِلَ لهُمۡ أنفِقَوا مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا للِّذِينَ ءاَمَنُوآ أنُطۡعِمُ مَن لوّۡ يشَاءُٓ ٱللَّهُ أطۡعَمَهُۥٓ إنِ أنتُمۡ إلِّا فِي ضَلَلٰٖ مُّبيِنٖ﴾؛(یس، آیه ۴۷)
و هنگامی که به آنان گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی داده است، به مستمندان انفاق کنید و با آنان مهربان باشـید، آنـان کـه کافـر  شـده اند، از روی مغالطـه، بـه کسـانی که ایمـان  آورده اند می گویند: آیا به کسی خوراک دهیم که اگر خدا میخواست، او را اطعام می کرد و بی نیازش می ساخت؟!
قارون از بزرگترین مترفرین عالم است. در آیه کریمه  میخوانیم که چگونه به خیرخواهی قوم خودش مبنی بر انفاق کردن جواب می دهد:
﴿وَٱبۡتَـغِ فيِمَـا ءَاتىَـٰكَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِـرَةَ وَلَا تنَسَ نصِيبَكَ مِنَ ٱلدُّنۡيَا وَأحۡسِـن كَمَا أحُسَـنَ ٱللَّهُ إلِيۡـكَۖ وَلَا تَبۡـغِ ٱلۡفَسَـادَ فِي ٱلّۡأرۡضِۖ إنِّ ٱللَّهَ لَا يُحُـِبُّ ٱلمُفۡسِـدِينَ ٭ قـَالَ إنِّمَاأوتيِتُهُۥ عَلَىَٰ عِلۡمٍ عِندِيۚٓ﴾؛(قصص، آیه ۷۷ و ۷۸)
با این ثروتی که خداوند به تو ارزانی کرده است، در پی دستیابی به سرای آخرت باش و برای آبادانی آن بکوش، و بدان که بهره واقعی انسان از دنیا آن چیزی است که برای آخرت او سودمند باشد؛ پس مبادا با ترک انفاق بهره واقعی خود را از ثروت دنیا از کف بدهی! از سـر احسـان و نیکوکاری انفاق کن؛ همان گونه که خداوند به تو نیکی کرده و بی آن که بر او حقی داشته باشی، به تو عطا فرموده است. هرگز این ثروت و شوکت را وسیله فسادجویی در زمین قرار مده؛ چراکه خداوند فسـادگران را دوسـت ندارد. قارون در پاسـخ مردمـش گفـت: ثروتـی کـه بـه مـن داده شـده، در نتیجه دانشـی اسـت که خود دارم. من  راههای  به دست آوردن ثروت را  به خوبی میدانم؛ پس داراییهای من حق مسلّم من است؛ نه آن که بخششی از سوی خدا باشد.(ترجمه صفوی)

صهیونیسم،  بزرگ ترین مترفین عالم

با توجه به تعالیم تلمود  میتوان برداشت کرد که مصداق بارز مترفین که ادامه زندگـی و بقایشـان را در  ثروت انـدوزی و  بی عدالتـی اقتصـادی در جامعـه جهانی می بیننـد و بـا هـر شـخص و جامعـه ای کـه بـا ایـن نـوع نـگاه  آنهـا مقابلـه کنـد ،دشمن اند، یهودیان و به ویژه صهیونیست ها هستند. آنها معتقدند:
«دزدی از یهـودی حـرام اسـت و از غیریهـودی جایـز می باشـد؛ چـون امـوال دیگران مانند رمل های دریاسـت و هرکس زودتر بر آن دسـت گذاشـت، او مالک اسـت! بـرای شـما جایـز اسـت کـه مأمورین گمـرک را گمـراه کنید و برای او قسـم دروغ بخوریـد… از خاخـام «صموئیـل» یـاد بگیریـد. صموئیـل از مـردی اجنبـی کاسـه ای از طـلا بـه قیمـت چهار درهـم خرید،  درحالیکه فروشـنده  نمیدانسـت کـه آن طلاسـت؛ بـا ایـن حال یـک درهمش را هـم دزدیـد! ربودن امـوال دیگران بـه وسـیله ربـا مانعـی ندارد؛ زیرا خداوند شـما را بـه ربا گرفتـن از غیریهودی امر می فرماید. به کسانی که یهودی نیستند، قرض ندهید، مگر آنکه نزول بگیرید؛ در غیـر ایـن صـورت، قرض دادن به غیریهودی جایز نیسـت و مـا مأموریم که به آنها ضرر برسانیم.»(سِفر خروج، اصحاح ۱۲، آیه ۱۲. سِفر پیدایش، اصحاح)
امروز آن مترفین و  سرمایه دارانی که حاضرند به دیگران ضرر برسانند و این ضـرر رسـاندن را امرخداونـد  میداننـد تـا خودشـان بـه حیاتشـان ادامـه دهنـد ،صهیونیسـت ها هسـتند. مشـخص اسـت چنیـن افـرادی بـا جوامـع توحیـدی دشمن اند و برای نابودی آن ها تلاش می کنند.
خـوب دقـت کنید؛ دشـمنی یک نظام توحیدی با چنین افـرادی از جانب خود  آنهاسـت.  آنهـا بقـای خودشـان را در نابـودی  نظامهـای توحیـدی  میداننـد .
دشـمنی ما با رژیم غاصب صهیونیسـتی برای امروز و دیروز و یک سـال و چهل سال گذشته نیست. «مرگ بر اسرائیل» هم مانند «مرگ بر آمریکا» شعاری است به بلندای تاریخ؛ به بلندای تاریخ انبیا. غزه و لبنان و ایران و… هم  نمیشناسد.

گروه سوم:  رُهبان یا عالمان دینی

اگـر در جامعـهای فرعونـی نباشـد کـه طغیـان کنـد تـا خداونـد بـه پیامبـرش امـر کند: ﴿ٱذۡهَبۡ إلِىَٰ فرِعَوۡنَ إنِهُّۥ طَغَىٰ﴾ و مترفین نباشـند که جامعه توحیدی بسـاط
مال اندوزی و ایجاد اختلاف طبقاتی توسـط آن ها را جمع کند، گروه دیگری هم وجود دارند که پیامبران الهی و جامعه توحیدی، بقای  آنها را به خطر  میاندازد تا به همین علت دشمنی کنند.
گروه سومی که قرآن  آنها را دشمن انبیا  میخواند، احبار و رُهبان هستند؛ همان عالمان دینی و مذهبی که با ذهن ها و عقل ها سر و کار دارند. در جامعه توحیدی،  جامعه ای که پیامبران  میخواهند بسازند، مردم در آن هوشیار و آگاه هسـتند. در آن جامعه، رشـد فکری هسـت. در آن جامعه همهٔ مردم یا عالِمند یـا متعلِّـم. اگـر آن جامعـه بـه وجـود آمـد، اینهـا هم وحشـت  میکنند و بـا چنین جامعه ای و رهبرانش دشمنی می کنند. چرا؟
چـون اینهـا تـا وقتـی  میتواننـد در مسـند قـدرت باقـی بماننـد و بـر مـردم حکومـت کننـد کـه مـردم غـرق در خرافـات و پندارهـای غلـط جاهلـی باشـند. اگر مردم به رشد فکری برسند و آگاه باشند،  هیچگاه خلافت و امامت  بدعتگذاران را نمی پذیرند.

گروه چهارم:  ملاء یا سران و رؤسا و مسئولین

گـروه چهارمـی کـه قـرآن آز آن هـا به عنوان دشـمن انبیـا نام برده اسـت، «ملاء »هستند.  آنها همان رؤسا، سران و مسئولین هستند که وقتی با آمدن پیامبران جایگاه خود را در خطر دیدند، به مخالفت و دشمنی با ایشان پرداختند.
نمونـه بـارز مخالفـت مـلاء بـا پیامبـران، مخالفـت سـران قریـش بـا پیامبـر اسلام(ص) بود که در اول بحثم ماجرایی از آن را نقل کردم.
امروز نیز در برخی از عرصه ها  همینگونه است. آن مقام مسئول فلان اداره دولتـی، فـلان شـهرداری، فلان بانک، فلان نهـاد حکومتی و… که از میز قدرتش ،از لابی هـای حکومتـی اش بـرای رسـیدن بـه ثـروت و قـدرت بیشـتر خـودش و اطرافیانـش سوءاسـتفاده  میکنـد و بـرای خـودش تشـریفات و تشـکیلات راه انداخته، قطعاً با جامعه توحیدی مخالف است و با آن دشمنی می کند.
این گروه شاید از گروه  فرعونیها که ﴿إنِهُّ طَغَى﴾ بودند نباشند و شاید جزء گروه مترفین و احبار و رهبان نباشند، اما دشمن انبیای الهی و جوامع  توحیدیاند.

رفتارسازی

از بحث امشب ما دو نکته مهم برداشت می شود:
نکته اول: بدانیم که دشمن داریم و بدانیم که این دشمن، کیست یا چیست .از  اساسـیترین شـرایط موفقیـت در تمام  عرصه هـا، شـناخت دشـمن اسـت. تـا دشمن شناخته نشود، انسان در پی دفع ضرر آن  برنمیخیزد و راه حل دفع آن را پیدا  نمیکند. وقتی بیمار  میشویم، مهمترین بحث در درمان، تشخیص نوع بیماری توسـط پزشـک اسـت. پزشـک زمانی  میتواند نسخه شـفابخش برای ما بنویسـد که نوع بیماری ما را درسـت تشـخیص دهد. در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعـی نیـز شـناخت دشـمن، نقشـی مهم و کلیـدی دارد. زمانی راه درسـت مقابله با دشمن فهمیده می شود که دشمن شناخته شود.

نکتـه دومـی کـه از آیـات قرائـت شـده در اول جلسـه برداشـت می شـود، ایـن اسـت که وقتی پذیرفتیم دشـمن داریم و دشـمنانمان را شـناختیم، در مبارزه و دفع دشمنی  آنها از خداوند کمک بگیریم؛ زیرا فقط اوست که  میتواند در این راه سخت و پرپیچ و خم مشکلات را آسان گرداند.

وقتی به ﴿ٱذۡهَبۡ إلِىَٰ فرِعَوۡنَ إنِهُّۥ طَغَىٰ﴾ مأمور  میشـویم، وقتی وظیفه داریم بَـا دشـمنان و طواغیـت عالـم مبارزه کنیم، بایـد: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِى صَدۡرِي ٭ وَيسِّرۡ لِىٓ أمۡرِي ٭ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لّسِانَىِ ٭ يَفۡقَهُوا قَوۡلِي﴾ را از خداوند بزرگ درخواست کنیم.