
ترجمه تدبری
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أمَّةٖ رسَّولًا﴾ در هر امتی، رسولَی مبعوث کردیم )تا پیام ما را به آن امـت برسـاند کـه آن پیام عبارت اسـت از(: ﴿أنِ ٱعۡبُـدُوا ٱللَّهَ وَٱجۡتَنبِوا ٱلطَّغُٰوتَ﴾ فقـط خـدا را عبـادت و اطاعـت کنید و هرگز از طاغوت تبعیت و اطاعت نکنید. )دۖر طول تاریخ، در کنار دعوت به توحید و بندگی خدا، امر به اجتناب از پیروی طاغوت ،شعار واحد همۀ رسولان الهی بوده است. طاغوت همان کسی است که در برابر خـدا طغیـان کـرده، یعنی بندگی خـدا را نپذیرفته و دیگران را بـه اطاعت و بندگی خود فرامیخواند[. ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ﴾؛بعد از دعوت انبیا، بعضی از امتها را خـدا هدایـت کـرد، (آنها راه راسـت را انتخـاب کردند و با پیروی از رسولشـان، با طاغوت مبارزه کردند و به بندگیِ خدای واحد رسـیدند) ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَلَٰةُ ۚ﴾ و بعضی ازَ امتها یا مردم، عاقبت گمراه شدند(و سرانجامشان عذاب شد) ﴿فَسيۡرُوا فِي الّْأرضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عاقبِةُ المُكَذِّبينَ﴾ در زمین (سفر کنید تا ببینید در طول تاریخ، سرانجامِ آنهایی که دعوت انبیا را تکذیب کردند، چه شد . سفر کنید و ببینید که عاقبتشان چیزی جز نابودی و هلاکت نبود)
آیه مورد بحث
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أمَّةٖ رسُـولًا أنِ ٱعۡبُدُوا ٱلَلَّهَ وَٱجۡتَنبِوا ٱلطَّغُٰوتَ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَلَٰةُ فَۚسِيۡرُوا فِي ٱلّۡأرۡضِ فَٱنظُرُوا كَيۡفَ كَاَنَۖ عَقِٰبَةُ ٱلمُكَذِّبيِنَ﴾
در هـر امتـی، رسـولی مبعـوث کردیـم (تـا پیام مـا را به آن امت برسـاند کـه آن پیام عبـارت اسـت از:) فقـط خـدا را عبـادت و اطاعـت کنیـد و هرگـز از طاغـوت تبعیـت و اطاعـت نکنیـد. )در طـول تاریـخ، در کنـار دعـوت بـه توحیـد و بندگـی خـدا، امـر بـه اجتنـاب از پیـروی طاغـوت، شـعار واحـد همـۀ رسـولان الهی بـوده اسـت. طاغوت همان کسـی اسـت کـه در برابـر خـدا طغیان کرده، یعنـی بندگی خـدا را نپذیرفته و دیگـران را بـه اطاعـت و بندگی خود فرامیخواند.بعـد از دعوت انبیا،( بعضی از امتها را خدا هدایت کرد )و راه راست را انتخاب کردند و بهپیروی از رسولشان، با طاغوت مبارزه کردند و به بندگیِ خدای واحد رسیدند.( و بعضی از این امتها یا مردم، عاقبت گمراه شدند و سرانجامشان عذاب شد! در زمین سفر کنید تا ببینید در طـول تاریـخ، سـرانجامِ آنهایـی که دعوت انبیا را تکذیب کردند، چه شـد.(سـفر کنید و ببینید که عاقبتشان چیزی جز نابودی و هلاکت نبود.)سوره نحل آیه۳۶
انگیزه سازی
غذای بابرکت
طبری در کتاب تارَیخِ خوِد، با سندَ خویش از علی بن اب یطالب(ع) نقل کرده است:
چون آیه ﴿وَأنذرۡ عَشيۡرَتكَ ٱلّۡأقۡرَبيِنَ﴾؛(شعراء، آیه۲۱۴ )
بر رسول خدا(ص) نازل شد، حضرت مرا خواند و فرمود: «ای علی! همانا خدا به من فرمان داده تا خویشاوندان نزدیک خـود را بیـم دهـم. یـک صاع گندم و یک پای گوسـفند و ظرف بزرگی از شـیر تهیّه کن؛ سپس فرزندان عبدالمطّلب را برای من جمع کن تا با آنها سخن بگویم و آنچه به آن فرمان داده شده ام را به آن ها برسانم.»
پـس آنچـه را حضـرت بـه مـن دسـتور داده بـود، انجـام دادم؛ سـپس آن هـا را دعـوت کـردم. مهمان هـا در آن روز حـدود چهـل مـرد بودنـد و در میـان آن هـا عموهای آن حضرت، ابوطالب، حمزه، عبّاس، ابولهب و… حضور داشتند. وقتی جمـع شـدند، رسـول خـدا(ص) از مـن غذایی را که برای آنها درسـت کـرده بودم ،طلب نمود. پس آن را آوردم. رسول خدا(ص) یک قسمت از گوشت را برداشت و تکّه تکّه کرد و در اطراف ظرف غذا گذاشـت و فرمود: «با نام خدا شـروع کنید .»آن هـا غـذا را خوردنـد، تـا جایـی کـه همگی سـیر شـدند و احتیـاج به چیـز دیگری نداشتند. این در حالی است که سوگند به خدایی که جان علی در دست اوست ،این غذا تنها به اندازه سیری یک نفر بود. سپس فرمود: «اینها را سیراب کن .»پس آن ظرف بزرگ شـیر را آوردم و نوشـیدند تا همگی سـیراب شـدند و سـوگند به خدا آن مقدار شیر فقط می توانست یک نفر از آن ها را سیراب کند.
و چون رسول خدا(ص) خواست با آنها سخن بگوید، ابولهب به سخن گفتن پیش دسـتی کـرد و گفـت: رفیـق شـما، شـما را جـادو کرده اسـت. (گویـا از آنکه از این غذای کم همه آنها سـیر شـدند، بسیار تعجب کرده بود.) پس آنها متفرّق شدند و رسول خدا(ص) با آنها سخن نگفت.
فردای آن روز همین کار تکرار شد و بعد از غذا رسول خدا(ص)سخن را آغاز کرد و اولین دعوت رسمی و آشکارا شروع شد. در این هنگام رسول خدا(ص) فرمود:
«يا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ اِنِّی وَاللَّهِ مَا اَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِاَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ»؛ ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، برای قومش آورده باشد.
«اِنِّی قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيرِ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ»؛ من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام.
«وَ قَـدْ اَمَرَنِـی اللَّه تَعَالَـی اَنْ اَدْعُوَكُـمْ اِلَيـهِ»؛ خـدا بـه مـن فرمـان داده تـا شـما را بـه سوی او فراخوانم.
«فَاَيكُمْ يؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الّْاَمْرِ عَلَی اَنْ يكُونَ اَخِی وَ خَلِيفَتِی فِيكُم؟»؛ اکنون کدامیک از شما مرا یاری میکند تا برادر من و وصیّ و جانشین من در میان شما باشد؟
شـاید این جریان دعوت خویشـاوندان پیامبر(ص) را بار ها شـنیده باشـید، اما نکته ای را از این جریان میتوان برداشت کرد که کمتر به آن توجه شده است.
اقناع اندیشه
نکته ای دقیق از حدیث یوم الدار
وقتـی پیامبـر(ص) می خواهـد خویشـان خـود را بـا ادبیات دینی آشـنا کنـد، اولین کلماتی که از ایشان میشنوند، کدام کلمه است؟
اولیـن مفهـوم دینـی از مفاهیـم غنـی اسـلامی کـه پیامبـر(ص) بـرای اولیـن بـار خانواده اش را با آن آشنا کرد و با بیان آن دعوت آشکار خود را آغاز نمود، کدام مفهوم مهم دینی است؟
اولین چیزی از معارف الهی که رسول خدا(ص) وقتی می خواهد رسالت و پیام هدایتش را آشکارا با آن آغاز کند، چیست؟
پیامبری که آمده تا آخرین دین الهی را تبلیغ کند، آمده تا نقشه راه سعادت بشری تا ابد را ترسیم کند، از چه چیز آغاز می کند؟
آن واژه و کلمـه، آن مفهـوم غنـی اسـلامی «توحیـد» اسـت؛ ﴿لَا إلِهَ إلِّا اللَّهُ﴾ است؛ دعوت به خداوند یگانه بی همتاست.
فرمودند: «وَ قَدْ اَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَی اَنْ اَدْعُوَكُمْ اِلَيهِ»؛ خدا به من فرمان داده تا شما را به سوی او فراخوانم.
نه تنهـا پیامبـر خاتـم(ص) بلکـه همـه پیامبـران و انبیـای الهـی از همـان ابتـدای بعثـت خـود دعـوت بـه پـروردگار بی همتـا را فریـاد میزننـد. حاشـیه نمی رونـد ، مستقیم می روند سر اصل مطلب.
لذا خداوند در آیه۳۶ سوره نحل می فرماید: ﴿وَلقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أمَّة رسُولًا أنِ ٱعۡبُدُوا ٱللَّهَ وَٱجۡتَنبِوا ٱلطَّغُٰوتَ﴾؛ و همانا در هر امتی پیامبری فرستادیم که اعلام کند( خدا را بپرستید و از پرۖستش طاغوت بپرهیزید.)
اولین دعوت انبیا
مقـام معظـم رهبـری(حفظه الله) در کتـاب «طرح کلی اندیشـه اسـلامی در قـرآن» به این موضوع اشاره دارند و می فرمایند:
آن کاری که انبیای عظام الهی می خواهند انجام بدهند، یعنی ایجاد حکومت و جامعه و نظام توحیدی و برانداختن نظام جاهلی و شرک آمیز و ایجاد رستاخیز عظیمی در متن اجتماع، این کارها را _ که هدف های انبیا(علیهم السلام) است _ از کجا شروع می کنند؟
انبیای عظام الهی نقطه شروع کارشان عبارت بود از بیان لُبّ و مغز و اساس و روح مکتبشان. انبیا در شروع انقاب و رستاخیز اجتماعی و عقیدتی، با مردم مجامله[۱] نکردند، هرگز. چنین نبوده است که یک مدت زمانی مردم را سرگردان کنند با یک حرفهای دیگری، با یک شعارهای دیگری، و بعد از آنی که یک مقداری موفقیت پیدا کردند، بعد آن شعار اصلی را در میان بگذارند، نه؛ از اول با صداقت و با درستی و راستی ،آن هدف واقعی و نهایی خود را بیان کردند، و آن چه بود؟ آن هدف ،عبارت بود از توحید.[۲]
بـه نظـر شـما چـرا انبیـا رسالتشـان را بـا بیـان توحیـد آغـاز میکننـد؟ توحیـد چـه دارد کـه اولین گزینه پیامبران برای شـروع کارشـان اسـت، تـا جایی که بدون مقدمه آن را مطرح می کنند: ﴿أنِا ٱعۡبُدُوا ٱللَّهَ وَٱجۡتَنبِوا ٱلطَّغُٰوتَ﴾.
باید گفت: توحید همه چیز مکتب انبیا(علیهم السلام) است؛ توحیدی کهۖ فراتر از ذهنها و اندیشه هاسـت و در همه محاسـبات فردی و اجتماعی انسـان اثرگذار اسـت؛ بـرای پـرورش موجـود انسـانی، و تشـکیل یـک جامعـه و نظـام الهـی، یـک نظـام عادلانـه، یـک نظـام بی طبقـه، یـک نظـام بـدون اسـتثمار، یـک نظام بـدون ظلم ،لازم و ضروری اسـت. لذا انبیای الهی مردم را با شـعارهای پوچ و توخالی سـرگرم نمی کنند؛ بلکه حرف آخر را همان اول می زنند.
سـؤال بعـدی کـه پاسـخ آن مهم و در مسـائل روز جامعه ما نیـز کاربرد دارد ،این مسئله است:
اینکه پیامبران دعوتشان را با توحید آغاز میکنند و مردم را به خداوند قادر مقتدر متعال فرامی خوانند، چه ثمره عملی را به دنبال دارد؟
جدا شدن دوست و دشمن
یکی از فواید بسیار مهم شروع کار با توحید، این است که از همان اول، دوست و دشمن مشخص می شوند و صف دوستان از صف دشمنان جدا می گردد.
وقتـی در نظـام توحیـدی، عدالـت برقـرار میشـود، توهـم برتری طلبـی از بین مـیرود. اختـلاف طبقاتـی معنـا نـدارد. آقازادگـی امتیـاز شـمرده نمیشـود و ….
دشـمنی ها آغـاز میشـود. در زمـان پیامبر خاتم(ص) هم دشـمنان ایشـان مانند امیة بن خلف و ولید بن مغیره و عاصم بن وائل، از همان اول مشخص شدند؛ زیـرا فهمیـده بودنـد کـه توحیـد، کاخ آقایی آنها را ویـران خواهد کـرد. فهمیده بودنـد کـه در جامعـه توحیدی پیامبر(ص) امیة بـن خلف هیچ برتری ذاتی بر برده خود، بلال حبشی ندارد.
چنین جامعه ای قطعاً دشمن خواهد داشت و دوست و دشمنش مشخص است.
امـروز نیـز همین گونـه اسـت. جامعـه توحیـدی، جامعـه ای که پرچـم توحید را برافراشـته، جامعـه ای کـه امیـد مظلومان عالم می شـود و ظلم ظالمان را به چالش می کشد، جامعه ای که به فرموده امام راحل(ره)«ما تصمیم داریم پرچم لاالـه الا اَللّه را بـر قلـل رفیـع کرامـت و بزرگـواری بـه اهتـزاز درآوریـم» (صحیفه نور، ج۲۱، ص۸۸ (پیام به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ۲۹تیر ۷۶۳۱))می خواهد «لَا إِلَـهَ إِلّا اللَّهُ» را بـر عالـم هسـتی حاکـم کنـدٔ، چنیـن جامعـه ای قطعـاً دشـمن خواهد داشت.
طاغوتها چنین جامعه ای را تاب نمی آورند؛ لذا اینکه بعضی گمان میکنند عده ای برای نظام توحیدی دشمن تراشی میکنند، خیال باطلی است. دشمنی آمریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی، توهمی و فرضی نیست. واقعیت همیشه تاریخ اسـت. آنها فهمیده اند که اگر تفکر امام خمینی(ره) در به اهتزاز درآوردن پرچم «لااله الا اللّه» رشد پیدا کند، بساط چپاول آنها برچیده میشود. عدهای دوسـت دارند این دشـمنی را ساخته ذهن دیگران جلوه دهند. آنها سخت در اشـتباهند. سـابقه ایـن دشـمنی با نظام هـای توحیدی بـه بعثت انبیـای الهی از آدم تا خاتم بازمی گردد.
اینکـه برخـی از اپوزیسـیون داخلـی کشـور مـا علاقـه دارنـد دشـمنی تاریخی نظامهـای توحیـدی در برابـر اسـتکبار جهانی را به توهم ذهنـی نیروهای انقلابی نسبت دهند، بسیار قابل تأمل است. یکی از همین ها که اتفاقا نویسنده است و سالها در دانشگاه با گرایشی خاص، علوم سیاسی تدریس کرده، در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی سال گذشته(۱۴۰۲)نوشتهای را در حساب کاربری خود در توییتر پست کرده و نوشته بود:
«سـوال از انقلابیـون: اصـرار بر دشـمنی با آمریکا چه نفعی بـرای منافع ملی ما ظرف ۴۵ سال گذشته دربرداشته؟ من در مقابل، یک دوجین مورد می آورم کـه اصـرار بـر آمریکاسـتیزی چگونـه تیشـه بر ریشـه منافع ملـی ایران زده اسـت .اگـر هزینه هـای آمریکا سـتیزی صـرف آب مملکـت شـده بـود، آیـا امـروز ایرانیـان خوشبخت تر نمی بودند.»
(حساب توئیتر صادق زیباکلام ،۱۵ بهمن ۱۴۰۲)
بعضی واقعا گمان میکنند که دشمنی با آمریکا به اصرار جمهوری اسلامی است.
نه عزیز من!
همیـن کـه نظامـی توحیدی شـکل بگیرد و بخواهد بر مبنـای توحید، آن هم توحیدی فراتر از ذهنها و اندیشه ها حرکت کند، دشمن خواهد داشت. هر قدر هم سـر میز مذاکره بنشـینیم، هیچوقت آمریکا با ما کنار نمی آید؛ چون مشـکل آن ها تفکر توحیدی و حرکت توحیدی ملت ماست.
«مـرگ بـر آمریکا» شـعاری به قدمت تاریخ اسـت؛ به بلنـدای حرکت توحیدی پیامبران، نه ساخته ذهنی انقلابیون ایران.
«مرگ بر آمریکا» برگرفته از نبوت ماسـت؛ شـعار پیامبران الهی اسـت؛ آنها که آمدند و از اولین روز دعوتشان، توحید و پرستش خدا و نفی غیرخدا را فریاد زدند.
پذیرش با آ گاهی
اینکـه پیامبـران در همـان ابتـدای کار، حرف آخـر را میزدنند و اولیـن چیزی که از دیـن میگفتنـد، توحیـد بود، فایده دیگری هم داشـت و آن فایده این اسـت که باعث میشود طرفداران آن ها با آگاهی کامل شریعت آن پیامبر را قبول کنند؛ یعنی با گفتن توحید در مرحله اول، همه چیز را با آگاهی قبول می کردند.
تمثیلی زیبا
فـرض کنیـد در خیابـان راه می رویـد؛ ناگهـان ببینیـد کـه جمعیتـی بـه سـمتی می دوند و در ظاهر از چیزی فرار می کنند. شـما هم با آنها همراه می شـوید و در ذهنتان میگویید: حتما خطری هست که این جمعیت پابه فرار گذاشته اند .امـا وقتـی مقـداری دویدیـد و متوجـه شـدید کـه اتفاقـی نیفتـاده، می ایسـتید؛ چرا؟ چون از اول نسـبت به علت کار این جمع آگاهی نداشـتید و کاری را بدون آگاهی شروع کردید. اما اگر از اول می دانستید که این جمعیت برای رسیدن به اتوبوس یا مترو میدوند، اگر شما با آنها هم مسیر بودید، دویدن را تا رسیدن به اتوبوس ادامه میدادید و یا اگر با آنها هم مسیر نبودید، اصلا کاری به آنها نداشتید و از اول نمی دویدید.
(برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۴۰۴)
اگـر مـردم یـک جامعـه در زمـان هـر پیامبـری، دیـن و شـریعت او را کـه پایـه و اساسـش توحیـد اسـت، بـا آگاهـی بپذیرنـد، تا انتها در پـای آن خواهند ایسـتاد .مانند مسـلمانان صدر اسـلام که با آن شـکنجه های بسیار، در پای دین و هدف توحیدی خود ایستادند.
پرورش احساس شکنجه های بلال حبشی
نمونه بارز آنها در صدر اسلام «بلال حبشی» است. بلال از نخستین گروندگان به پیامبر(ص)بود. او در حال چرانیدن گوسفندان مولایش امیّة بن خلف بود که در کوههای پیرامون مکه با رسول خدا(ص) آشنا شد و اسلام آورد. وی از نخستین مسلمانانی است که ایمانش را آشکار کرد و ازاینرو به سختی به دست مشرکان شـکنجه شـد، ولـی بـر ایمانش پایدار مانـد. امیّة بن خلف ریسـمانی به گردنش می افکنـد و بـه دسـت نوجوانـان مـیداد تـا او را در میان درّه های مکه بکشـند.
اواسـط روز که هوا به شـدّت گرم می شـد، بلال را به سـنگلاخهای پیرامون مکه بـرده، سـنگی بـزرگ بـر سـینه اش مینهاد و بـه وی می گفت: یا به خـدای محمد کافر می شوی یا به همین حال می میری!
ابوجهـل نیـز او را ، بـر صخره هـای سـوزان میخوابانـد و سـنگ بزرگی بر سینه او نهاده، میگفت: باید به خدای محمد کافر شوی؛ ولی او با گفتن «اَحَد ،اَحَد» جواب ردّ به آنها میداد.
از عمـرو بـن عـاص گـزارش شـده اسـت: بـلال را در زمیـن تفتیـده و سـوزانی شکنجه میکردند که اگر تکه گوشتی بر آن میگذاشتند، میپخت؛ ولی او فریاد میزد: «من به لات و عُزّی کافرم» و امیّه بر شکنجه وی می افزود و هرچند گاه بر اثر شدّت شکنجه از هوش می رفت.۱
( ابن حنبل ،مسند احمد، ج۱، ص۶۶۷؛ واقدی ،طبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۶؛ بلاذری ،انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۱.)
تنهـا دلیـل تحمـل این مشـکلات، این بود که بلال حبشـیها از همان ابتدا با آگاهی، دین توحیدی را پذیرفتند. این شـد که در راه رسـیدن به آن هدف عالی و شکل دادن جامعه توحیدی استقامت کردند.
رفتارسازی
امروز نیز همین گوَنه است. برای رسیدن به یک جامعه توحیدی، باید با آگاهی
تمـام توحیـد و ﴿أنِ ٱعۡبُدُوا ٱللَّهَ وَٱجۡتَنبِـوا ٱلطَّغُٰوتَ﴾ را بپذیریم. وقتی این توحید را، توحیـدی کـه فراتر از ذهن ها و اندیشه هاسـتۖ. بایـد بدانیم جامعه توحیدی همانگونـه کـه دوسـتانی دارد، دشـمنانی هـم دارد و دشـمنانش طاغوت هـا و مستکبرین عالمند. باید بدانیم این راه سختی دارد؛ استقامت نیاز دارد؛ تلاش نیاز دارد؛ تا پای جان، تا پای هدف ایستادن می خواهد.
جامعـه ات مشـکل دارد؟ از آن نظـام توحیـدی، یـک نظام عادلانـه، یک نظام بی طبقه، یک نظام بدون ظلم فاصله دارد؟
بدان که چنین جامعه ای یافتنی نیست! چنین جامعه ای ساختنی است.
باید بایستیم و استقامت کنیم و خودمان، همسرمان، فرزندانمان، اقوام و آشـنایانمان و در نهایت جامعه را به یک جامعه توحیدی تبدیل کنیم و جامعه توحیدی را بسازیم.
جامعه توحیدی به دست رهبر و رئیس جمهور و وزیر و وکیل و آیین نامههای حکومتی شـکل نمیگیرد. اسـاس شکل گیری یک جامعه را خانواده ها تشکیل می دهند. فرزندان امروز، خانواده من و شما آینده سازان جامعه هستند.
به همین علت علاوه بر خود انسـان، مباحث تربیتی برای فرزندان در شـکل دادن به مسیر زندگیشان خیلی مهم است. متأسفانه بعضی از ما بدون اطلاع و مطالعه پا در عرصه مهم تربیت فرزند می گذاریم.
در ایـن جلسـه بـا توجـه بـه اینکـه مهمتریـن قـدم بـرای شـکل دادن جامعـه توحیدی، که هدف انبیای الهی بود، تربیت نسـل آینده اسـت، یک کتاب تربیتی برای مطالعه والدین معرفی کنم:
منِ دیگرِ ما» کتابی در ۱۳ جلد نوشـته حجت الاسـلام والمسلمین محسن عباسـی ولـدی اسـت و یـک مجموعـه کامل از نکات و مسـائل مورد نیـاز تربیتی می باشد.
[۱] . تملق گویی، مجیزگویی، چرب زبانی، زبان بازی.
[۲] . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه هجدهم، دسترسی در: