۱۲. دستی بالای دست‌ها! – آیه ۳۹ یوسف

ای نام تو بهترین سرآغاز            بی ‌نام تو، نامه کِی کنم باز؟

بحث امروز را می‌خواهم با آیه ۳۹ سوره یوسف شروع کنم. خداوند در این آیه می‌فرماید:
«يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ»

همان‌طور که می‌دانید، وقتی حضرت یوسف(علیه السلام) در زندان بود، تمام تلاش خود را برای هدایت زندانیان به‌‌کار برد. این آیه دقیقاً به همین دلیل و درباره هدایت دو نفر از زندانیان نازل شده شده است. حضرت یوسف(علیه السلام) برای اینکه آن دو نفر را به عبادت و پرستش خدای متعال هدایت کند و درمقابل، پایه‌‌های شرک و طاغوت را در دل آنها ویران کند و به قول ما آنها را از خدایان دروغین دور کند، سؤالی را از آنها می‌پرسد. حضرت یوسف(علیه السلام) می‌گوید: «يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ»؛ ‌‌‌‌ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟!

حضرت یوسف(علیه السلام) با این کار به آنها می‌گوید عقل و وجدانتان را قاضی کنید. آیا بندۀ چند ارباب بودن بهتر است که هرکدامشان نظر و دستور خودش را داشته باشد، یا بنده خدای واحد بودن بهتر است؟! آن خدایی که حریف همه‌چیز هست و اگر دستور او را اطاعت کنید، همه‌چیز را خود او حل می‌کند؟ خب معلوم است که دومی بهتر است.

شاید در کودکی بادبادک داشته‌اید و با آن بازی کرده باشید. وقتی می‌‌خواهند بادبادک را به هوا بفرستند، فقط یک نخ به آن وصل می‌‌کنند.

بادبادک را فقط با یک نخ هوا می‌کنند، نه چند نخ. دلیلش هم مشخص است: بادبادک با چند رشته نخ اصلاً بالا نمی‌‌رود. چرا؟ چون هم سنگین می‌‌شود و هم این نخ‌‌ها به هم گره می‌خورند و وسط کار پاره می‌شوند و درنتیجه، پروازی وجود نخواهد داشت. قصه بادبادک‌‌ها چیزی شبیه به قصه ما آدم‌‌هاست. اگر به چند ریسمان بند باشیم، هیچ‌‌وقت عروج و پروازی نخواهیم داشت؛ مگر اینکه تنها به یک ریسمان متصل باشیم و آن، خدای متعال است؛ همان خدایی که در آیه ۱۰۳ آل‌‌عمران می‌خوانیم: «وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا»؛ همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید.

به همین دلیل حضرت یوسف(علیه السلام) به رفقای خودش در زندان گفت: «ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ»؛ آیا خدایان پراکنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟! آدم اگر مطیع و بنده یکی باشد بهتر است یا چند نفر؟! مطمئناً رضایت چند نفر را هرگز نمی‌‌توان جلب کرد.

من یک دعا می‌کنم، شما بلند آمین بگویید:
خدایا! لذت بندگی و ایمان خالصانه بر در خانه الهی را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین.

دوستان قرآنی، آیه‌‌‌‌ای در قرآن هست که اگر کسی به خدای یگانه ایمان واقعی داشته باشد، این آیه را نه‌تنها هرگز فراموش نمی‌‌کند، بلکه همیشه و همه‌‌جا حتی در سختی‌‌ها نیز با آن زندگی می‌‌کند.

آیه‌‌‌‌ای که مدّنظر ماست، آیه ۱۷۳ سوره مبارکه آل‌‌عمران است که خداوند در انتهای آیه می‌‌فرماید: «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَكيلُ». یعنی چه؟ یعنی خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. چه چیزی زیباتر از اینکه وِرد زبان ما همین یک جمله باشد که «خدا ما را بس است»؛ همین.

کسی که به خداوند ایمان می‌‌آورد، دست قدرت الهی را بالای سر خودش احساس می‌‌کند و این یعنی دستی بالای دست‌ها. شما وقتی دست قدرت الهی را بالاتر از همه دست‌‌ها دیدید، دیگر از ناملایمات زندگی هراسی نخواهید داشت.

همان‌‌طور که می‌‌دانید، «نمرود» پادشاه ظالم آن زمان بود که دستور داد در بیابان‌های کوفه، پشته‌ای عظیم از هیزم جمع‌‌آوری کنند و بعد دستور آتش‌‌زدن آنها را صادر کرد و چون حجم آتش بسیار بالا بود، هیچ‌‌کس حتی نمی‌توانست به آن نزدیک شود. با این اوضاع طبیعتاً کسی قادر نبود که حضرت ابراهیم(علیه السلام) را داخل آتش بیانداز؛ چراکه اگر به آتش نزدیک می‌شد، خودش هم در آن آتش عظیم می‌‌سوخت. عجیب این‌جاست که در روایت آمده است: «فَعَمِلَ‏ لَهُمْ إِبْلِيسُ الْمَنْجَنِيقَ»؛ شيطان براى آنان منجنيق ساخت كه به‌وسيله آن حضرت ابراهيم(علیه السلام) را در آتش بیاندازند. در تاریخ آمده است که وقتی حضرت ابراهيم(علیه السلام) را به طرف آتش می‌‌بردند، فرشته مقرّب الهی یعنی جبرئیل از راه می‌‌رسد و می‌‌گوید: ‌‌‌‌ای ابراهیم! اگر حاجتی داری، بگو. «فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا حَسْبِيَ اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»؛ حضرت ابراهيم(علیه السلام) گفت: از تو طلب حاجتی ندارم (یعنی تو هم مانند بقیه مخلوقاتی؛ حتی اگر فرشته مقرب هم باشی!) «حَسْبِيَ اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»؛ خداوند مرا كافى است و چه مدافع خوبى است. این یعنی ایمان به دستی بالاتر از سایر دست‌ها.

در ادامه روایت آمده است که بعد از او، میکائیل آمد و گفت: باران و آب در اختيار من است. اگر ميل دارى، اين آتش را خاموش كنم. «فَقَالَ لَا أُرِيدُ»؛ حضرت ابراهيم(علیه السلام) گفت: نمی‌خواهم! بعد فرشته مأمور باد آمد و گفت: اگر می‌خواهى فرمان بدهم تا باد، آتش را پراكنده کند؟ باز هم حضرت رد کرد! چرا؟ چون به قدرتی ایمان دارد که بالای همه قدرت‌‌هاست. جالب این‌جاست که جبرئیل می‌‌گوید: پس از خدا بخواه تا نجاتت بدهد. «فَقَالَ حَسْبِي مِنْ سُؤَالِي عِلْمُهُ بِحَالِي».[۱] حضرت ابراهيم(علیه السلام) در جواب او می‌گوید: علم و آگاهى او از حال من كافى است و نیازی به درخواست نیست! یعنی چه؟ یعنی خداوند حال مرا می‌بیند و اگر خداوند راضی است که من بسوزم، من این تقدیر که سوختنم با آتش باشد را می‌پذیرم و اگر خدا هم نخواهد، هیچ چیزی نمی‌‌تواند مانع آن باشد.

داستان ایمان عجیب حضرت ابراهيم(علیه السلام) به خداوند، به ما نشان می‌دهد که اگر کسی اهل ایمان واقعی باشد، هرگز از چیزی یا کسی هراس ندارد.

بیایید مثل هر روز برویم سراغ کتاب گهربار «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن».

مقام معظم رهبری در سال ۱۳۵۳ درباره این موضوع امروز ما می‌‌فرماید:
مهم‌‌ترین تأثیر روانی توحید در روح یک انسان، این است که در راه خدا، در راه تکلیف، در راه آنچه که هدفِ وجود خود تشخیص می‌دهد، از دشمنان این راه نهراسد. نمی‌گویم ضعف اعصاب نداشته باشد، گاهی دلش اضطرابی هم پیدا نکند، نه؛ ترس فعال نداشته باشد؛ بیمِ فعال نداشته باشد؛ ترس و بیمی که او را از پیمودن راهِ خدا باز بدارد، در وجود او نباشد.[۲]

دوستان قرآنی! این جمله را از من به یادگار داشته باشید که هر کجا در راه خدا ترسیدید، بدانید آنجا شیطان قرار دارد. اصلاً ترساندن، کار شیطان است و کسی که به خدا ایمان داشته باشد، هرگز ترسی در دل او راه پیدا نمی‌‌کند.

احتمالاً دیده باشید بچه‌‌هایی را که بزرگ‌‌ترشان آنها را به سمت آسمان پرتاب می‌کنند. تا حالا شده با خودتان بگویید که این بچه الآن نگران این است که نکند مرا رها کند و نگیرد؟! اصلاً این حرف خنده‌‌دار است؛ چون آن کودک ایمان دارد که او را خواهند گرفت. به همین دلیل از بالا و پایین رفتن خود لذت می‌‌برد. ما انسان‌‌ها هم شبیه به همان کودک هستیم؛ با این تفاوت که گاهی ایمانمان به خدا آن‌قدر قوی نیست و ترس از زمین خوردن داریم.

اما کسی که مؤمن واقعی است، هرگز از چیزی نمی‌‌ترسد؛ چراکه می‌داند خداوند همیشه حواسش به او هست. این یعنی معنای حقیقی توحید. شاعر نامدار ما یعنی سعدی چه زیبا می‌‌گوید:

موحّد چه در پای ریزی زرش                 چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس                   همین است معنای توحید و بس[۳]

مؤمن واقعی هرگز از چیزی نمی‌‌ترسد؛ چراکه می‌‌داند همیشه دستی بالای همه دست‌‌ها و فراتر از عالم و آدم هست. یکی از کسانی که مؤمن واقعی بود و چون به خدا ایمان داشت، از کسی و چیزی نمی‌‌ترسید، بنیان‌‌گذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی؟رح؟ بود. قبل از اینکه داستانی را از ایشان نقل کنم، شادی روح امام عزیزمان بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»

می‌‌دانید که هفتم تیرماه ۱۳۶۰، دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین و دشمنان کوردل ایران عزیز منفجر شد و گروهی از بالاترین مسئولان مملکتی به شهادت رسیدند که در میان آنها بزرگ‌ترین شخصیت قوه قضائیه، یعنی شهید مظلوم آیت‌‌الله دکتر بهشتی؟رح؟ هم شهد شیرین شهادت را چشیدند.

این انفجار، هراس عجیبی را در دل برخی از مسئولین نظام به وجود آورده بود، تا جایی که صبح روز بعد، شهید رجایی و شهید باهنر با جمعی از وزرا، برای کسب تکلیف خدمت امام رفتند، ولی همه خودشان را باخته بودند. اما وقتی از‏‎ ‎‏خدمت امام؟رح؟ برگشتند، شهید رجایی گفته بود: «امام با چند کلمه همه ما را آرام کردند!» جالب این‌جاست که می‌گویند بعد از دیدار آنها با امام؟رح؟ چنان آرامشی در آنها پیدا شد که با اطمینان خاطر از‏‎ ‎‏ همان‌‌جا به محل کار خود بازگشته بودند.[۴]

این نترسی و شجاعت، خروجی ایمان حقیقی است که نه‌‌تنها باعث می‌‌شود خود شخص نترسد، بلکه باعث نترسی و شجاعت دیگران هم می‌شود.

خداوند رحمت کند علامه طباطبائی را. ایشان در «تفسیر المیزان» می‌‌فرمایند:
نتیجه علم به اینکه تمامی چیزها در دست خداست، موجبات آرامش قلبی انسان را فراهم می‌کند.[۵]

یعنی علم به اینکه دستی قدرتمند بالای همه دست‌‌ها هست، آرامش‌بخش است. جالب است که خود خداوند نیز به همین موضوع اشاره کرده و می‌فرماید: «هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ»؛ او کسی است که آرامش را به قلب مؤمنین نازل می‌کند. عجیب این‌جاست که خداوند قدرت خودش را هم در آخر آیه به رخ ما می‌کشد و می‌فرماید: «وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ»؛ لشکریان آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست.[۶] این یعنی ایمان به همان دستی که بالای همه دست‌‌هاست.

آرامش، سهم کسی است که به خدا ایمان دارد.
اگر حضرت یوسف(علیه السلام) در زندان و تاریکی چاه، امیدش را از دست نمی‌دهد، به دلیل ایمانی است که به خداوندگار خود دارد.
اگر حضرت ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش نمرود از کسی کمکی نمی‌‌خواهد، به دلیل ایمانی است که به معبود خود دارد.
اگر حضرت ایوب(علیه السلام) در سختی‌‌ها و بیماری‌‌ها آرامش دارد، به دلیل ایمانی است که به خالق خود دارد.
اگر امام حسین(علیه السلام) در گودال قتلگاه هم می‌گوید: «إلَهی رِضاً بِقَضائِکَ»، به همین دلیل است.

باز هم تکرار می‌‌کنیم که آرامش، سهم کسی است که به خدا ایمان دارد: «أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ».[۷]
با توجه به اینکه از آرامش صحبت کردیم، بنابراین می‌‌خواهم انواع آرامش را هم به شما معرفی کنم؛ انواع آرامشی که شاید اصلاً تابه‌حال به آنها فکر هم نکرده‌‌اید.

آرامش، انواعی دارد:[۸]

  1. تلخکی؛ متأسفانه برخی افراد به قول معروف، سوراخ دعا را گم کرده‌‌اند و از طریق مواد مخدر به دنبال رسیدن به آرامش هستند. این افراد نمی‌‌دانند که نه‌‌تنها آرامشی در کار نیست، بلکه بدبختی‌‌های فجیعی در انتظار آن‌هاست.
  2. قرصکی؛ دیوانه‌‌تر از قبلی‌‌ها، افرادی هستند که برای کسب آرامش، سراغ قرص‌‌های روان‌‌‌گردان می‌‌روند. این افراد از لحاظ عقلی، حدأقل ۵۰ درصد از دسته اول کم‌عقل‌تراند! چراکه علاوه بر عواقب قبلی، سلامت بدن خود را هم از دست می‌‌دهند!
  3. خوابکی؛ برخی افراد را هم همیشه در رختخواب پیدا می‌کنید. از نظر این افراد، خواب، تنها عامل دستیابی به آرامش است!
  4. رفاقتی؛ برخی‌‌ هم هستند که کلاً زندگی و آرامش را در تفریح با دوستان و آشنایان می‌‌دانند. زندگی این افراد به دو بخش تقسیم می‌شود: قبل از سفر با رفقا و بعد از سفر با رفقا!
  5. عشقکی؛ این گزینه هم چون برای شما عزیزان زود است، از خیر آن می‌گذریم! البته ناگفته نماند که ازدواج واقعاً برای برخی افراد، آرامش را به همراه دارد، اما دائمی نیست.
  6. قلبکی؛ آخرین نوعی که می‌‌توان از آن به عنوان بهترین، سریع‌‌‌ترین و دقیق‌‌ترین نوع آرامش نام برد، آرامش قلبی است. یعنی دستیابی به آرامش از طریق قلب، آن هم به وسیله ارتباط قلبی و حقیقی با خدای عالم؛ همان که در قرآن این‌گونه درباره‌‌اش می‌خوانیم: «أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ».

بحث امروز ما درباره اثرات ایمان حقیقی بود و گفتیم که مؤمن واقعی، نه از چیزی می‌ترسد و نه آرامشش را در سختی‌‌ها از دست می‌‌دهد؛ چراکه ایمان او به او می‌گوید: همیشه دستی بالاتر از همه دست‌‌ها هست.

بارالها! به حق اهل‌بیت(علیهم السلام) و قرآن، آرامش واقعی را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنه‌ای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!

شادی دل اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خصوصاً وجود نازنین امام جواد(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»


[۱]. مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۸، ص۱۵۵.
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه سیزدهم، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45463
[۳]. سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت.
[۴]. محمدرضا توسلی، پا‌‌به‌‌پای آفتاب، ج۲، ص۹۶.
[۵]. طباطبائی، المیزان فی التفسیر القرآن، ج۴، ص۱۱.
[۶]. فتح، ۴.
[۷]. رعد، ۲۸.
[۸]. خطبای گرامی توجه داشته باشند که اگر فضا را برای ذکر برخی موارد مناسب نمی‌بینند، از ذکر آن‌ها خودداری کنند.

question