ترجمه تدبری
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾ ای مردم، (هیچکدام از معیارهای پوچ بشری، معیار برتری شما بـر هـم و جـواز غیبـت و تعصـب و تنـدی و سـوء ظنّ و… نیسـت. ایـن گناهان که سـبب اختلافـات در جامعـه اسـت، همـواره ریشـه در توهمهـای پـوچِ برتری یک طائفـهُ بـر طائفـۀ دیگر از مردم، با این معیارهای پـوچ را دارد)
﴿إنِاَّ خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأنثَىٰ﴾
همانا ما شما را از یک مرد و زنِ واحد خلق کردیم (و همه هم خون و برابرید)
﴿وجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَائٓلِ لِتِعَارَفُوۚٓا﴾
و خودمان شما را در قالب ملتها و قبیلهها تفکیک کردیم، تا این تفکیک باعث شناخت بیشتر شما از هم گردد (و نه اینکه عامل برتریطلبی بر یکدیگر باشد).
﴿إنِّ أكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّه أتۡقَىكُٰمۡ﴾ تنهـا معیـار برتری و گرامیتر بودن نزد خدا (که برتریِ واقعی اسـت)، تقوا اسـت و بـا تقواتریـن شـما، گرامی تریـن نـزد خداسـت .
﴿إنِّ ٱللَّهَ عَليِـمٌ خَبـِيۡرٞ﴾ همانـا خداوند دانا و باخبر (از همه چیز، از جمله ملاکهای واقعیِ برتری شـما نسـبت به یکدیگر) است.
آیۀ مورد بحث
﴿قَالوُا ٱتَّخَّذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا سُبۡحَنَٰهُۥ هُوَ ٱلَغَنِيُّ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَوَٰتِٰ وَمَا فِي ٱلّۡأرَضِ إنِ عِندَكُم مِّن سُلۡطَنِٰۢ بهِذَٰا أتَقُولۖوُنَ عَلَىَ ٱللَّه مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾
(مشـرکان) گفتند: خدا فرزندی گرفته (تا طبقات اجتمِاعی ایجاد کنند و به این واسـطه، اطاعـتِ خـدا را دور بزننـد و بـرای خـود امتیـازات ویـژه قـرار دهنـد.) امـا خـدا از ایـن حرف هـای باطـل منـزه و پـاک اسـت، خدا به فرزنـد هیچ نیـازی ندارد .
(همـه انسـانها در برابـر خـدا، مسـاوی و بایـد بنـدۀ او باشـند. تنهـا بی نیـاز در عالَـم خداسـت.) همـۀ آنچه در آسـمانها و زمین اسـت، مال اوسـت. (شـما که ادعای فرزند داشتن برای خدا میکنید،) بر حرفتان دلیلی ندارید. آیا چیزی را که نمی دانید، به خدا نسبت میدهید؟! (سوره یونس، آیه۶۸)
انگیزه سازی
جملاتی از کتاب تلمود
هنگام مطالعه درباره ادیان مختلف به مطالبی برمیخوریم که باور آنها سخت است؛ مثلا در مورد اعتقادات یکی از ادیان الهی چنین آمده است:
کشتن مسیحی، از واجبات مذهبی ماست. حیات و زندگانی دیگران ملک یهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غیر یهودی احتیاج به پول داشته باشد، آنقدر باید از او ربا و نزول گرفت که تمام دارایی خود را از دست بدهد.
اسرائیلی در نزد خداوند بیش از مائکه محبوب و معتبر است. ا گر غیریهودی، یک یهودی را بزند، چنان است که به عزت الهیه جسارت کـرده است و جـزای چنین شخصی جز مرگ چیز دیگری نیست و باید او را کشت. غیریهودی هرچند صالح و نیکوکار باشد، او را باید کشت. تا میتوانید از غیر یهود بکشید و ا گر دستتان به کشتن او رسید و او را نکشتید ،مرتکب خلاف شدهاید!
ارواح یهودی، از ارواح دیگران افضل است؛ زیرا ارواح یهودی جزء خداوند است!روحهای یهودی نزد خدا عزیزتر است؛ زیرا ارواح دیگران شیطانی و مانند ارواح حیوانات است.
بر یهود لازم اسـت که امـاک دیـگـران را خـریـداری کند تا آنها صاحب ملک نباشند و همیشه سلطۀ اقتصادی برای یهود باشد. اجانب (غیریهودیان) مانند سگ هستند و برای آنها عیدی نیست؛ زیرا عید برای اجنبی و سگ خلق نشده است. سگ افضل از غیریهودی است؛ زیرا در اعیاد باید به سگ نان و گوشت داد، ولی ناندادن به اجنبی حرام است. خانههای غیر یهودی بهمنزلۀ طویله است. اجانب دشمن خدا و مثل خنزیر (خوک) قتلشان مباح است. اجانب برای خدمت کردن یهود ،به صورت انسان خلق شدهاند.۱
این جملات قسمتی از نوشتههای کتاب «تلمود» است. خاخام های یهودی طی سـالهای متمادی شـرحها و تفسـیرهای خودسـرانه و گوناگونی بر تورات نوشته اند که همۀ آنها را خاخام «یوخاس» در سال ۱۵۰۰ میلادی جمع آوری نموده و به اضافۀ چند کتاب دیگر، در قالب کتابی به نام «تلمود» یعنی تعلیم دیانت و آداب یهود، منتشر کرده است.
ایـن کتـاب نزد یهود بسـیار مقـدس و در ردیف «تورات» و «عهـد عتیق» قرار دارد؛ بلکـه از تـورات هـم بالاتـر اسـت. چنان کـه «گرافـت» می گویـد: «بدانیـد که گفتار خاخام، از گفتار پیامبر بالاتر است.»۲
- حسینی شیرازی ،دنیا بازیچۀ یهود، ص۱۲۰- ۱۲۹.
- توفیقی ،آشنایی با ادیان بزرگ، ص۱۰۳ – ۱۰۶.
اقناع اندیشه
فرزندان خدا!
سؤال مهم این است:چـه عاملـی مقدمـۀ شـکل گرفتن چنیـن باورهـای غلـط و خطرناکـی در ذهـن صهیونیسـت های مثـلا یهـودی شـده اسـت؟ از چـه زمانـی ایـن خود برتر بینـی و تفـاوت بـا دیگـران، آن هـم در حدی که کشـتار و جنایت را توجیه کنـد، برای آن ها شکل گرفته است؟
شـکل گیری ایـن باورهـا و اعتقـادات به زمانـی برمیگردد که یهودیـان، خود را قوم برتر میدانستند؛ تا جایی که به خود لقب «فرزندان خدا»۱ داده بودند. اصلا به همین دلیل است که میگویند: تمام اقوام دیگر باید در خدمت یهود باشند.
وقتی در یک جامعه، قوم یا گروهی خود را فرزند خدا معرفی میکنند و خود را نورچشمی خدا میدانند، درواقع، میخواهند از بالا به پایین به دیگران نگاه کنند. میخواهند شـأن و جایگاهی برای خود دسـتوپا کنند. می خواهند برای خـود حقـی ویـژه در نظـر بگیرنـد. بعضـی می خواهند بـه بعضی دیگـر بفهمانند شما در تراز ما نیستید و این موجب فساد در جامعه میشود.
خداوند در قرآن و در آیۀ مورد بحث امروز شـدیداً این مسـئلۀ فسـادانگیز را نهی می کند و جلوی این تفکر را می گیرد و می فرماید:
﴿قَالـُوا ٱتَّخَّـَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا سَـبۡحَنَٰهُۥ هُـوَ ٱلۡغَـنِيُّ لَهُۥ مَـا فِي ٱلسَّـمَوَٰتِٰ وَمَـا فِي ٱلّۡأرَضِۚ إنِ عِندَكُم مِّن سُـلۡطَنِٰۢ بهِذَٰاۗ أتَقُولوُنَ عَلَىَ ٱللَّه مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾؛
(مشـرکان بر پایۀ گمان واهـی خـود) گفتنـد: خـدا بـرای خـود فرزِندی گرفتـه اسـت! او منزّه از هـر عیب و نقصـی اسـت؛ او از هـر چیـزی بی نیاز اسـت؛ آنچه در آسـمانها و زمین اسـت، در سـیطرۀ مالکیّت و فرمانروایی اوسـت؛ نزد شـما بر این ادعایِ (پوچ) هیچ دلی و برهانی نیست، آیا چیزی را از روی جهل و نادانی به خدا نسبت می دهید؟!
عدهای با توهمِ خاصپنداشتن خود، به خاطر رابطۀ خاصی که با خداوند یا هر کس دیگری دارند، می خواهند در قبال دیگر افراد جامعه، برای خود تفاوت و برتـری ایجـاد کننـد؛ امـا خداوند میخواهـد این تفاوتها را ریشـه کن کند؛ چرا که ظلم ها به خاطر همین توهم تفاوت ها شکل می گیرد.
یهودیان چون توهم داشـتن رابطۀ خاص با خدا دارند، خود را برتر از اقوام دیگـر میبیننـد و ایـن توهـم خود برتر بینـی سـبب ظلمهـای زیـادی میشـود . سرباز اسرائیلی به راحتی نوزاد فلسطینی را زیر پوتین نظامی خود له میکند و میرود؛ چون توهم خود برتربینی دارد؛ توهم خود برتربینی نسـبت به دیگران به خاطر داشتن توهم رابطۀ خاص با خداوند بزرگ است.
مرگ بر چنین توهمی!
جامعـۀ توحیـدی نبایـد اینگونـه باشـد. در جامعـۀ توحیـدی برتـری بـر اسـاس رابطهها و شرایط خاص افراد شکل نمی گیرد.
توهم برتری در دنیای امروز بسـیار دیده می شـود. برخی از صاحبان ثروت و قـدرت توهـم برتـری بر دیگران دارند و خود را تافتۀ جدابافته از مردم می دانند. ایـن توهـم، آنهـا را متوقـع هـم کـرده اسـت. توقـع دارنـد مـردم و سـرمایههای مردمـی در خدمـت آنهـا باشـند. چـون ثـروت دارنـد، چـون قـدرت دارنـد، چون آقازادۀ فلان مسـئول کشـوری یا لشکری هسـتند، چون رفیق گرمابه و گلستان فلان نمایندۀ مجلس هستند، خود را برتر میبینند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن» میفرمایند:
همۀ جهان از آنِ اوست؛ یعنی از آنِ خدا و آدمیان همه فقیران درگاه اویند. همه از او باید بخواهند؛ همه از او باید بگیرند؛ همه باید دست نیاز بـه سـوی او بـاز کنند و همه در اینجا یکسانند. امـام سجاد(ع) هم که فرزند پیغمبر و فرزند امیرالمؤمنین و فرزند فاطمۀ زهرا و فرزند حسین بن علی(علیهم السلام) است، او هم باید بنالد، زار بزند، اشک بریزد و میکند این کار را. یک آدم غیر وابسته به این خاندان پا ک هم در مقابل خدا همین جور باید زار بزند.[۱]
آقازادگی در نگاه توحیدی، عامل برتری نیست. حضرات اهل بیت(علیهم السلام) آقازادۀ به تمام معنـا بودنـد؛ امـا ایـن آقازادگی شـان عامـل برتریجویی آنها نسـبت به امکانات و جایگاه دنیایی از بقیه مردم نبود.
نامۀ ۴۱ نهج البلاغه
عبداللَّه بن عباس، پسرعمو، شاگرد، رفیق و همراز و محبّ واقعی علی(ع) بود . وقتـی خطایـی از آن بزرگـوار سـر زد و مقداری از اموال بیت المـال را که فکر کرده بود سـهم خود اوسـت، برداشـته و به مکّه رفته بود، امیرالمؤمنین(ع) نامه ای به او نوشت که بیانات حضرت در این نامه بسیار جلب توجه میکند. ایشان در اواسط نامۀ ۴۱ نهج البلاغه خطاب به عبداللّه بن عباس میفرماید:
«فَاتَّـقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَـی هَـؤُلَّاءِ الْقَـوْمِ أَمْوَالَهُـمْ»؛
از خـدا پـروا کـن و امـوال این قوم را به ایشان بازگردان.
«فَإِنَّـكَ إِنْ لَـمْ تَفْعَـلْ ثُـمَّ أَمْكَنَنِـي اللَّهُ مِنْـكَ لَأُعْـذِرَنَّ إِلَـی اللَّهِ فِيـكَ»؛
اگـر برنگردانـی، آن گاه خداوند به من قدرت دسـتیابی به تو را بدهد، کاری می کنم که عذرم در پیشگاه خدا دربارۀ تو پذیرفته باشد.
«وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَـيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ »؛
و با شمشـیرم گردنت را بزنم؛ شمشیری که احدی را با آن نزدم، جز اینکه وارد جهنّم شد.
«وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَّا ظَفِـرَا مِنِّـي بِـإِرَادَةٍ»؛
بـه خدا قسـم، اگر حسـن و حسـینم آنچه را تـو انجام دادی انجام می دادند، از من نرمشی نمی دیدند و به مرادی نمی رسیدند.
«حَتَّـی آخُـذَ الْحَـقَّ مِنْهُمَـا وَ أُزِيـحَ الْبَاطِـلَ عَـنْ مَظْلَمَتِهِمَـا»؛
تـا اینکـه حـق را از آنـان بازستانم و باطلی را که از ستمشان به وجود آمده، نابود سازم.
این منطق توحید است. در جامعۀ توحیدی هیچ کس بر دیگری برتری ذاتی ندارد. حتی اگر حسنین(علیهما السلام) باشند. انتساب به ثروت و قدرت، تفاوت با دیگران را بـه وجـود نمـیآورد؛ بلکـه کیفیـت عبودیـت و طاعـت در برابـر اللّه جلّ جلالـه انسان ها را متفاوت می کند.
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
«أَيُّهَـا النَّـاسُ إِنَّ رَبِّكُـمْ وَاحِـدٌ وَ إِنَ أَبَاكُـمْ وَاحِـدٌ»؛
ای مـردم! به درسـتیکه پـروردگار شما یکی است و پدر شما یکنفر)حضرت آدم( است.
«لَّا فَضْلَ لِعَرَبِیٍ عَلَی عَجَمِیٍ وَ لَّا لِعَجَمِیٍّ عَلَی عَرَبِیٍّ»؛
پس عرب بر عجم، و عجم بر عرب فضیلتی ندارد.
«وَ لَّا لِأَحْمَرَ عَلَی أَسْـوَدَ وَ لَّا لِأَسْـوَدَ عَلَی أَحْمَرَ »؛ و (نژاد) سـرخ بر سـیاه، و سـیاه بر سرخ نیز.
«إِلَّا بِالتَّقْـوَی قَـالَ اللَّهُ تَعَالَـی إِنَّ أَكْرَمَكُـمْ عِنْـدَ الَلهِ أَتْقاكُـم»؛(محمدی ری شهری ،میزان الحکمة )ترجمۀ فارسی(، ج۱۳، ص۳۷۹.)
مگـر به سـبب تقـوا و پرهیزکاری، چنان که باری تعالی فرمود:
﴿إنِّ أكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أتۡقَىكُٰمۡ﴾.
وقتـی مـا معتقدیـم کـه خالـق و معبود یکی اسـت، یعنی ناگزیر مـردم، همه در یک صف هسـتند؛ یک گروه و یک طبقه میباشـند و به خود بخود، کسـی بر دیگری برتری ندارد.
پرورش احساس
داستان موسی(ع) و همنشین او در بهشت
حضرت موسی(ع) هنگام مناجات با خدا، از خداوند درخواست کرد که همنشین وی را در بهشـت معرفـی کنـد تـا او را بشناسـد. خطاب آمد: ای موسـی! در فلان ناحیـه، کوچـۀ فـلان و فـلان مغـازه برو، کسـی کـه در آنجا مشـغول کار اسـت، او رفیق تو در بهشت خواهد بود.
حضرت موسی(ع) سراغ او رفت. دید جوانی است قصاب. از دور مراقب بود تا ببیند او چه عمل شایستهای دارد؛ اما چیز فوق العادهای از او مشاهده نکرد . شـب هنگام کـه جـوان محـل کار را ترک میکرد، حضرت موسـی بدون آنکه خود را معرفی کند، نزد جوان آمد و از او خواست تا شب را مهمانش باشد. حضرت موسـی(ع) میخواسـت بدیـن طریـق رمـز و راز کار او را دریابـد و ببینـد آن جوان چـه عبادتهایـی در خلوتـگاه انجـام میدهـد کـه بـه درجه همنشـینی بـا پیامبر خدا رسیده است.
جوان همین که وارد منزل شد، قبل از هر چیز غذایی آماده کرد.آنگاه سراغ پیرزنـی از کار افتـاده رفـت کـه دسـت و پایـش فلج شـده، قـدرت حرکـت و جابه جا شـدن را نداشـت. با صبر و حوصله غذا را لقمه لقمه به دهانش میگذاشـت. او را شستوشو داد و لباسش را عوض کرد و سر جایش گذاشت. موسی هنگام خداحافظی، خود را معرفی کرد و پرسید: این زن کیست؟ وقتی به او غذا دادی ،نگاهی به آسمان انداخت و کلماتی بر زبان جاری کرد؛ آن کلمات چه بود؟
جـوان گفـت: ایـن زن، مـادرم اسـت. هـر بار کـه به او غـذا می دهم و او را سـیر میکنم، دربارۀ من دعا میکند و میگوید: خدایا، او را همنشین موسی بن عمران در بهشت برین قرار بده.
موسی به جوان مژده داد که دعای مادر دربارۀ تو مستجاب گردیده است.(میرعظیمی ،حقوق والدین، ص۲۲۶؛ )
تعجب نکنید! این منطق توحید اسـت. در نگاه توحیدی، یک بازاری که اهل عمـل صالـح باشـد، میتوانـد همنشـین پیامبـری در بهشـت بریـن باشـد. فقـط سعی و تلاش انسانها در راه خدا ملاک رسیدن به جایگاه های ویژه است.
رفتارسازی
زن،زندگی،آزادی
اما دشمنان اسلام و نظام اسلامی از همین ایجاد توهم برتری، در فتنۀ اخیر با شـعار «زن، زندگی، آزادی» اسـتفاده کردند و خواسـتار رفع ظلم از جامعۀ زنان در اسلام و ایران شدند!
آن ها می گفتند چرا به زن این قدر ظلم شده؟!
چرا زنان آزاد نیستند؟!
چرا حجاب برای زنان باید اجباری باشد؟!
و شبهات بسیار دیگر…
باید گفت: همانطور که توضیح داده شـد، در اسـلام هیچ گونه برتری میان جنـس مـرد و زن وجـود نـدارد و اسـلام با تبعیض میان زن و مرد مخالف اسـت. خداونـد زن را مظهـر محبـت و ایثـار قـرار داده تا بتواند در تربیت نسـل و انسـان کامـل توانـا باشـد، کـه اگـر این گونـه نبـود، هیـچ مـادری فرزنـدان خـود را تحمل نمی کـرد. خـدا مـرد را کـوه اقتـدار قـرار داده تا بتوانـد در جامعه تـلاش کند، رزق حلال کسب کند و حامی و مراقب ناموس و خانواده باشد.
برای مثال: دو ماشین را در نظر بگیرید؛ یک ماشین سواری و دیگری ماشین حمـل بـار. هـر دو ماشـین هسـتند؛ هـر دو وسـیلۀ جابه جایی انـد؛ هـر دو کارایی دارنـد و مـورد نیـاز زندگـی امروزنـد. از ایـن جهت هـا بـا هـم برابرنـد، امـا بـه هیـچ عنوان شبیه هم نیستند؛ چون هر کدامشان برای کار خاصی ساخته شده اند. در ماشـین بـودن تسـاوی دارنـد، امـا تشـابه ندارنـد؛ سـوخت یکی بنزین اسـت و سـوخت دیگـری گازوئیـل؛ لاسـتیک یکی از لاسـتیک دیگری پهنتر اسـت؛ یکی زیباتر از دیگری است و… .
در نظام توحیدی، زن و مرد در انسانیت برابرند و مرد هیچ امتیازی نسبت به زن در انسانیت ندارد؛ چنان که در سوره آل عمران می فرماید:
﴿أنَىِّ لَا أضِيعُ عَمَلَ عَمِٰلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أوۡ أنثَىٰۖ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۖ﴾(نساء، آیه۱۹۵)
یقیناً من عمل هیچ عمل کنندهای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمیکنم.
همچنین در سوره مبارکه نساء میفرماید:
﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّلٰحِتِٰ مِن ذَكَرٍ أوۡ أنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأوْلَٰٓئكِ يدَخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ نقِيۡرٗا﴾( نساء، آیه۱۲۴)
و هرکس کارهایی شایسته انجام دهد و با ایمان باشد _ مرد باشد یا زن _ به بهشت درمی آید و به اندازه چیزی که پرنده به منقار برمی گیرد ،به آنان ستم نمی شود.( ترجمه صفوی)
این نگاه یک مکتب توحیدی به جنس زن و مرد اسـت. هر کدام از زن و مرد بر اساس وضعیت جسمی و جنسی خود وظایفی دارد و تفاوتهای جسمی و جنسـی علامت برتری نیسـت؛۴ بلکه فرمی برای بهتر انجام دادن وظایف اسـت .
پس تفاوت های یکدیگر را آرزو نکنید.
﴿وَلَاِ تَتَمَنَّـوۡا مَـا فَضَّلَ ٱللَّهُ بـِهِۦ بَعۡضَكُمۡ عَلَىَٰ بَعۡـضٖۚ لّلِرِجَّالِ نصِيب مِّمَّا ٱكۡتَسَـبُوۖا وَللِنّسِاءٓ نصِيبٞ مِّمَّا ٱكۡتَسَبۡنَ وَسَلُٔوا ٱللَّهَ مِن فَضۡلهِۦۚٓ إنِّ ٱللَّهَ كَاَنَ بكِلِّ شَيۡءٍ عَليِمٗا﴾
( نساء، آیه۳۲)
وآنچـه را کـه خداونـد برخـی از شـما را بـه وسـیله آن بـر برخـی دیگـر برتـری داده است، آرزو مکنید؛ چراکه مردان از آنچه به اقتضای طبیعت یا کار و کوشش خود فراهم آوردهاند، بهرهای دارند، و زنان نیز از آنچه به اقتضای طبیعت یا کسبوکار خویـش بهدسـت آوردهانـد، بهرهای دارند. شـما امتیـازات و دسـتاوردهای آنان را مخواهیـد؛ بلکـه بـه خـدا روی آوریـد و از او بخواهیـد تـا شـما را از فضـل خـودبهره مند سازد، که خدا به هر چیزی داناست.( ترجمه صفوی)
بعضـی توهـم تفاوت هـا بیـن زن و مـرد مسـلمان را در اذهان عمـوم جامعه شـکل دادهانـد و به گونـهای در ذهنهـا القـا کرده انـد کـه در جامعـۀ توحیـدی اسلامی به جنس زن ظلم می شود.
نـه عزیـز مـن! در نـگاه توحیدی تفاوتی بین جنسـیتها نیسـت. برعکس، در جامعـۀ غربـی و نظـام غیرتوحیـدی به زن، این آینۀ تمام نمـای جمال و مهربانی پـروردگار، ظلـم می شـود. در غرب، زن باید همانند همسـرش برای مخارج خود کار کند و شوهرش مخارج زندگی او را نمی دهد.
در مستندی که از تلویزیون پخش شد، از یک زن و شوهر اروپایی پرسیدند که شما وقتی به رستوران میروید، پول غذا را چه کسی حساب میکند؟ آنها گفتند هر کس پول خودش را حساب میکند. از آقا پرسید: اگر همسرت بعد از ده سال زندگی از کار اخراج شود، آیا خرج او را میدهی؟ او گفت خیر و او را طلاق میدهم!
امـا در اسـلام، زن مظهـر لطافـت اسـت و کار سـخت بیرون وظیفۀ او نیسـت .شأن زن در نگاه توحیدی، اجلّ از کار و کسب درآمد است؛ لذا اسلام عزیز به مرد امر کرده که باید در حد شأن همسرت هزینه و نفقه او را تأمین کنی.
در کدام جامعه احترام به زن صورت نمیگیرد؟ در کدام جامعه به زنان ظلم می شود؟ در جامعۀ الهی و توحیدی؟
الآن مجال پاسـخ به تمام شـبهات دربارۀ مسـائل مربوط به زنان نیست، اما میخواهم کتابی را معرفی کنم که به تمام شبهات زن در جامعۀ اسلامی پاسخ داده است: کتاب« یک وَن شبهه» به قلم سیدمحمدحسین راجی که به همت نشر معارف، تقریباً به تمام شبهات در این عرصه پاسخ داده است.
[۱] . طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، جلسه دوازدهم، دسترسی در: