ترجمه تدبری
(هیچ کس جز خدای یکتا را نباید پرستید و اطاعت مَّحضَ فقط از آنِ خداسَت؛ اما اهل کتاب غیرخدا را عبادت و اطاعت کردند)
﴿ٱتَّخذَوٓا أحۡبَارهَمۡ وَرُهۡبَنَٰهُمۡ أرۡباَبٗا مِّن دُونِ ٱللَّه﴾
( اهل کتاب، علما و عابدانشان را در کنار خدا، به خدایی گرفتند و با اینکه میدِانسـتند این عابدان و علما، واقعاً مطیع دسـتورات خدا نیسـتند ،از روی تعصبـات گروهـی و قبیلگـی اطاعتشـان کردند.)
﴿وَٱلمَسِـيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ﴾
و حضـرت مسـیح فرزنـد مریم را هـم به خدایی گرفتند (تا بتوانند از زیر دسـتورات خدا برای مبارزه و جهاد شانه خالی کنند. مسیح ابن مریم خدایی شد که «فقط »مهربـان اسـت و بعـد از او دیگـر، گناهان انسـان بی ایمان بخشـیده شـده ونیـازی بـه تـلاش و مبارزه نیسـت)
﴿وَمَا أمِرُوٓا إلِّا لِيِعۡبُـدُوٓاإلِهٰٗا وَاحِدٗا﴾
درحالی که فقط به آنها دسـتور داده بودیم خدای یکتا را بپرسـتند (و این کارشان، شـرک است)
﴿لَّا إلِهَٰ إلِّا هُوَ سُبۡحَنَٰهُۥ عَمَّا يشُركُونَ﴾
هیچ کسی که قابل پرستش باشد ،غیر از او نیست و او ازۚ این چیزهایی که شریکش میکنند منزه است (و نمیتوان معبودی را، هم عرض او قرار داد و این را جزء دین دانست)
آیه مورد بحث
﴿ٱتُّخَّذَوٓا أحۡبَارهَمۡ وَرُهۡبَنَٰهُمۡ أرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّه وَٱلمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَاأمِرُوٓاإلِّا لِيِعۡبُدُوٓا إلِهٰٗا وَحِٰدٗا لَّا إلِهَٰ إلِّه هُوَ سُبِحَنَٰهُۥ عَمَّا يشُرِكُونَ﴾
(هیچکس جز خدای یکتا را نباید پرسۖـتید و اطاعۚت محض فقط از آنِ خداسـت؛ اما اهل کتاب غیرخدا را عبادت و اطاعت کردند!( اهل کتاب، علما و عابدانشان را در کنار خدا، به خدایی گرفتند )و با اینکه میدانستند این عابدان و علما، واقعا مطیـع دسـتورات خـدا نیسـتند، از روی تعصبـات گروهـی و قبیلگـی اطاعتشـان کردنـد.( و حضـرت مسـیح فرزنـد مریـم را هم به خدایـی گرفتند )تـا بتوانند از زیر دسـتورات خـدا بـرای مبـارزه و جهـاد شـانه خالـی کننـد. مسـیح ابن مریـم خدایـی شـد کـه «فقـط» مهربـان اسـت و بعـد از او، دیگـر گناهـان انسـان های بی ایمـان بخشیده شده و نیازی به تلاش و مبارزه نیست.( درحالیکه فقط به آنها دستور داده بودیم خدای یکتا را بپرسـتند. هیچ کسـی که قابل پرسـتش باشد، غیر از او نیست و او از این چیزهایی که شریکش میکنند منزه است )و نمیتوان معبودی را، هم عرض او قرار داد و این را جزو دین دانست (سوره مبارکه توبه، آیه۳۱)
انگیزه سازی
برجی بلند برای کشتن خدا!
آوازه پیروزی موسی(ع) بر ساحران، در سراسر مصر پیچیده بود و ایمان آوردن سـاحران به موسـی نیز مزید بر علت شـد تا موقعیت حکومت فرعونیان سخت به خطر بیفتد و احتمال بیدار شدن توده های دربند بسیار زیاد باشد؛ پس باید افکار عمومی را به هر قیمتی از این مسئله منحرف می کردند.
فرعـون در ایـن زمینـه بـا مشـاوران خـود مشـورت کـرد و سـپس خطـاب بـه اطرافیـان و درباریـان و مـردم جامعـه گفـت: مـن خدایی غیر از خودم برای شـما سراغ ندارم! و اینکه موسی ادعا دارد خدایی غیر از من وجود دارد، من آن خدا را در زمیـن مشـاهده نکـردم. شـاید در آسـمان ها باشـد؛ پـس مـن احتیـاط را از دست نمی دهم و برای بررسی در آسمان هم جست وجویی میکنم! سپس رو به وزیرش هامان کرد گفت: «هامان! قصر و برجی بسیار مرتفع برای من بساز تا به بالای آن بروم و خبری از خدای موسی بگیرم! هرچند من باور نمیکنم او راستگو باشد و فکر می کنم او از دروغگویان است». هامان دستور داد تا زمین وسـیعی بـرای ایـن کاخ و بـرج بلنـد در نظـر بگیرنـد و پنجاه هزار مرد بنـا و معمار بـرای ایـن کار اسـتخدام کـرد تـا وسـایل کار را فراهـم کننـد. درهای خزانـه دربار را بـاز گذاشـت و امـوال زیـادی در ایـن راه مصـرف کـرد و کارگـران زیـادی هـم به کار گماشت؛ به طوری که در همه جا خبر ساخت این برج عظیم پیچید.
هرقـدر ایـن بنـا بالاتر و بالاتر می رفت، مردم بیشـتر به تماشـای آن می آمدند و منتظـر بودنـد ببیننـد کـه فرعـون بـا ایـن بنـا چـه خواهـد کـرد. بنا به قـدری بالا رفـت کـه بـر تمـام محیط اطرافش مسـلط شـد. بعضی نوشـته اند معمـاران آن را چنـان سـاختند کـه از پله هـای مارپیـچ آن، اسبسـواری میتوانسـت بـر فـراز بـرج قـرار گیـرد! هنگامـی کـه سـاختمان بـه پایـان رسـید و بیـش از این تـوان بالا بردن آن را نداشـتند، روزی فرعون با تشـریفاتی به آنجا آمد و شـخصاً از برج بالا رفـت. هنگامـی کـه بـه بالای برج رسـید، نگاهی به آسـمان کرد و منظره آسـمان را همانگونـه دیـد کـه از روی زمیـن صـاف و معمولـی میدیـد؛ کمتریـن تغییر و دگرگونی وجود نداشت!
۱﴿وَقاَلَ فرِعْوْنُ ياَ أَيُّهَا المَلَأُ مَاَ عَلمِتُ لَكْمْ مِنْ إلِهٍٰ غَيْريِ فَأوْقدِ لِى ياَ هَامَانُ عَلَىَ الطِّينِ فَاجْعَلْ لِى صَرحْا لَعَلِّيّ أطَّلـِعُ إلِىَٰ إلِـٰهِ مُـوسَىٰ وَإِنَىِّ لَّاظُنُّهُ مِنَ الكاَذِبيِنَ﴾
؛ فرعون گفت: ای جمعیت اشـراف! مـن خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر) ای هامان! برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بسـاز)، و بـرای مـن بـرج بلنـدی ترتیـب ده تـا از خـدای موسـی خبـر گیـرم؛ هرچنـد مـن گمـان می کنـم او از دروغگویان است. (قصص، آیه۸۳)
﴿وَقَالَ فرِعْوْنُ ياَ هَامَانُ ابنِ لِى صَرحْ لَعَلِّيّ أبْلُغُ الّْأسْبابَ﴾؛ فرعون گفت: ای هامان! برای من بنای مرتفعی بساز، شاید به وسایلی دست یابم. (غافر، آیه۶۳
معروف است تیری به کمان گذاشت و به آسمان پرتاب کرد. تیر بر اثر اصابت بـه پرنـده هایی (یـا طبـق توطئـه قبلـی خـودش) خون آلـود شـد و وقتـی آن را بـرای فرعـون آوردنـد، آغشـته به خون بود. فرعون از بـرج پایین آمد و به مردم گفت: بروید و خیالتان راحت باشد؛ خدای موسی را کشتم!
حتما گروهی از سـاده لوحان و مقلدان چشـم و گوش بسـته حکومت وقت این خبر را باور کردند و در همه جا پخش نمودند، و از آن، سرگرمی تازهای برای اغفال مردم مصر ساختند.
ایـن همـان اطاعـت از روی حماقـت اسـت کـه از نـگاه توحیـدی قـرآن فاصلـه دارد و جامعـه نبایـد بـه چنیـن اطاعتی تن دهد. البته از مباحث جلسـه گذشـته روشن است که اینجا شخص فرعون مد نظر نیست؛ بلکه فرعون ها مراد بحث مـا هسـتند. طاغوت هـا نباید اطاعت شـوند. اطاعتِ آن قدرتی که از سـوی خدا و نمایندۀ خدا نباشد، هر که میخواهد باشد، اطاعت از روی حماقت است.
نکتـه مهـم در ادامـه ایـن بحـث توحیدی که از آیات قرآن برداشـت میشـود ،ایـن نکتـه اسـت کـه ایـن اطاعـت از روی حماقـت، عبـادت غیـر اللّه را بـه دنبـال دارد. اطاعـت بی قیـد و شـرط از فرعون هـا یعنی همان عبـادت فرعونها. اینکه طاغوت ها، از گذشـته های دور تا این زمان توده های عوام مردم را برده و بنده خود می دانستند، به همین نکته مهم بازمیگردد.
اقناع اندیشه
آیه مورد بحث امروز ما ناظر به همین مسئله مهم است.
خداوند کرَیم در جزء دهم قرآَن و در آیه ۳۱ سوره مبارکه توبه می فرماید:
﴿ٱتَّخَّـَذُوٓا أحۡبَارهَـمۡ وَرُهۡبَنَٰهُـمۡ أرۡبَابٗا مِّـن دُونِ ٱللَّه وَٱلمَسِـيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَـاأمِرُوٓاإلِّا لِيِعۡبُـدُوٓا إلِهٰٗـا وَاحِـدٗاۖ لَّا إلِهَٰ إلِّا هُوَۚ سُـبۡحَنَٰهُۥ عَمَّـاِ يشُرِكُونَ﴾؛
آنان دانشـمندان و راهبانشـان و مسـیح پسـر مریـم را بـه جـای خدا بـه خدایی گرفتنـد؛ درحالی که مأمـور نبودنـد، مگـر اینکـه معبـود یگانـه را کـه هیـچ معبـودی جـز او نیسـت ،بپرستند. منزّه و پاک است از آنچه شریک او قرار می دهند.
در «تفسیر نمونه»، در تبیین آیه مورد بحث چنین آمده است:
«عدی بن حاتم»[۱] میگوید: خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمدم، در حالی که صلیبی از طا در گردن من بود. به من فرمود: ای عدی! این بت را از گردنت بیفکنَّ! من چَنین کردم؛ سپس نَزدی کتر رفتم و شنیدم این آیه را م یخواند ﴿ٱتَّخذَوٓا أحۡبَارهَمۡ وَرُهۡبَنَٰهُمۡ أرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّه وَٱلمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَا أمِرُوٓا إلِّا لِيِعۡبُدُوٓا إلِهٰٗا وَاحِدٗا…﴾. هنگامی که آیِه را تمام کرد، گفتم: ما هیچ گاه پیشوایان خود را نمیپرۖستیم! فرمود: آیا چنین نیست که آنها حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکنند و شما از آنها پیروی می کنید؟ گفتم: آری، چنین است. فرمود: همین عبادت و پرستش آنهاست.
ابن حاتم نمیداند اطاعت بی قید و شـرط از کسـی یا چیزی، حتی اگر عالمان و دانشـمندان و عابـدان امـت باشـند، همـان عبـادت اسـت. گاهـی فقـط گمان می کنیم خدا را عبادت میکنیم، درحالی که اطاعت ما از غیرخدا عبادت ما را نیز متوجه غیرخدا کرده است.
«رُهبان» جمع «راهب» یعنی کسی که خود را به لباس رهبت و ترس از خدا درآورده باشد؛ ولی اغلب درباره عابدان نصاری استعمال میشود. و «احبار» جمع «حبر» _ به فتح اول و هم به کسر آن _ به معنای دانشمند است؛ ولی اغلب درباره علمای یهود به کارمی رود. آیه می فرماید: اینها به جای اطاعت از خدا احبار و راهبان را اطاعت میکنند و بدون هیچ قید و شرطی به گفته های آنان عمل میکنند و حال آنکه جز خدا از هیچکس چنین اطاعتی سزاوار نیست.[۲]
خداوند در این آیه میخواهد به ما بگوید: هر آن کس که قرآن را زندگی کند ،خالـق، مؤسـس، مدیـر، مدبـر و همـهکاره ایـن جهـان باعظمـت را خداونـد بـزرگ میداند و سررشته زندگی را به خداوند سپرده است. توحید در نگاه چنین فردی ،فراتـر از ذهنهـا و اندیشههاسـت و در حسـاسترین مسـائل اجتماعـی اثرگـذار است. چنین کسی اطاعت و پیروی از غیرخدا و ولی خدا را حماقت میداند؛ چراکه این اطاعت، یعنی عبادت غیرخدا و موحد نمیتواند غیر خدا را عبادت کند.
ستاره ها در نبود خورشید می درخشند
زمین که پشـت به خورشـید میکند، شـب میشـود، و شب که شـد، آسمان غرق سـتاره اسـت و هر سـتارهای با چشـمکزدن جلب توجه میکند و ما را به تماشای خـودش میخوانـد. جالب اسـت که تمام این سـتاره ها کار یک لحظه خورشـید را نمیکنند؛ نه روشنایی بخشند مثل خورشید، نه گرمابخش و حیات بخشاند. ولی همین زمین وقتی که رو به خورشـید کرد و روز شـد، دیگر هیچ خبری از سـتاره ها نیست و تمام زمین غرق نور و صحنه جنبش و حرکت و تلاش و تکاپو خواهد شد.
رابطـه بیـن خلـق و خالـق همینگونـه اسـت. آنکـه بـه خداونـد رو می کنـد و در سـایه قـرآن کریـم، توحیـد را زندگـی میکنـد، نمی توانـد به واسـطه اطاعت از غیرخدا، غیر او را عبادت کند. عبادت غیرخدا برای موحد، مانند ستاره ها در شب تاریک است. اگر فضا ظلمانی شد، در این فضای ظلمانی، افرادی با کوچکترین هنر برای انسانها جلب توجه میکنند و خودشان را در جایگاه رهبری و راهبری قرار میدهند؛ مثلا چون صدای خوبی دارد، پس در مسائل اجتماعی و سیاسی هم راهبری می کند؛ درحالیکه نه علمش را دارد و نه عملش را.
نظر مقام معظم رهبری در کتاب «طر ح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»
رهبر معظم انقلاب اسـلامی در کتاب «طرح کلی اندیشـه اسـلامی در قرآن » میفرماید:
همۀ انبیاعلیهم السلام آمدند تا مردم را موحد کنند. موحد کنند یعنی چه؟ یعنی زنجیر اطاعت غیرخدا را از دست و گردن آن ها باز کنند.[۳]
وقتـی بـا خـود قـرار می گـذارند کـه قـرآن را زندگـی کنـی، بنابـر فرهنـگ قرآنـی اطاعت بی قید و شرط از یک موجود غیرخدا، هرچه می خواهد باشد، یک مقام سیاسـی، یک فوتبالیسـت یا بازیگر مشـهور، یک همسـر یا دوسـت محبوب و …می شـود عبـادت غیرخـدا و نتیجـه آن، طبـق ایـن روایتی کـه می خواهـم برایتان بخوانم، میشود هاویه.
پرورش احساس
روزی حضرت عیسی(ع) و حواریون به روستایی رسیدند و دیدند اهل آن روستا و پرندگان و حیوانات آن، همه مردهاند. عیسی(ع) به همراهان فرمود: معلوم اسـت کـه اینهـا بـه عـذاب الهی کشـته شـده اند. اگـر آنها بـه تدریج مـرده بودند ،همدیگر را به خاک میسپردند.
حواریون گفتند: ای روح خدا! از خداوند درخواست کن که اینها را زنده کند تا علت عذابی را که به سراغ آنها آمده، برای ما بیان کنند، تا ما از کرداری که موجب عذاب الهی شود، دوری کنیم.
حضرت عیسی(ع)از درگاه خدا خواست تا آنها را زنده کند. از جانب آسمان به او ندا آمد: آنان را صدا بزن. عیسی(ع) بالای تپه ای رفت و فرمود: ای مردم روستا!
یک نفر از آنها زنده شد و گفت: بلی، ای روح و کلمه خدا.
عیسـی(ع) فرمـود: وای بـه حـال شـما! کـردار شـما چـه بـوده کـه این گونـه دستخوش بلای عمومی گردیده اید؟!
مرد زنده شده گفت: چهار چیز ما را مشمول عذاب الهی کرد که یکی از آن ها پرستش طاغوت بود.
عیسی(ع)فرمود: طاغوت را چگونه می پرستیدید؟مرد زنده شده گفت: ما از گنهکاران پیروی میکردیم.
عیسی(ع) فرمود: عاقبت کارتان چگونه پایان یافت؟
مرد زنده شده گفت: شبی با خوشی به سر بردیم و صبح آن در «هاویه» افتادیم.
عیسی(ع)فرمود: هاویه چیست؟مرد زنده شده گفت: هاویه، سجّین است.
عیسی(ع) فرمود: سجّین چیست؟
مرد زنده شده گفت: سجّین، کوه های گداخته به آتش است که تا روز قیامت شعله ورند.
عیسـی(ع) فرمـود: وقتـی به هلاکت رسـیدید، چـه گفتید و مأمـوران الهی به شما چه گفتند؟
مـرد زنـده شـده گفـت: گفتیـم مـا را بـه دنیـا بازگردانیـد تـا کارهای نیـک در آن انجام دهیم و زاهد و پارسا گردیم، اما به ما گفته شد که دروغ می گویید!
عیسی(ع) فرمود: وای به حال شما! چه شد که غیر از تو، شخص دیگر از این هلاک شدگان با من سخن نگفت؟!
مـرد زنـده شـده گفـت: ای روح خـدا! دهـان همـه آنهـا با دهنه آتشـین بسـته شـده و آنها به دسـت فرشـتگان خشـن، گرفتار میباشـند. من در دنیا در میان آنهـا زندگـی میکـردم، ولـی از آنها نبـودم. تا وقتی که عذاب عمومی فرا رسـید و مـرا نیـز فراگرفـت. اکنـون به تار مویی در لبه پرتـگاه دوزخ آویزانم و نمیدانم که از آنجا در میان دوزخ واژگون میشوم، یا نجات مییابم.
عیسی(ع)رو به حواریون کرد و فرمود:
«يـا أولِيـاءَ اللهِ أكلُ الخُبـزِ اليابِـسِ بِالمِلـحِ الجَريشِ والنّومُ عَلَی المَزابِـلِ، خَيرٌ كَثيرٌ مَعَ عافِيَةِ الدُّنيا وَالْآخِرَةِ»؛ ای دوسـتان خدا! خوردن نان خشـک با نمک زبر و خشـن ،و خوابیـدن بـر روی خاشـاکهای آلـوده، بسـیار بهتـر اسـت، اگـر همـراه عافیت و سلامتی دنیا و آخرت باشد.
دانستیم که اطاعت از طاغوت، مساوی با بندگی و پرستش طاغوت شمرده شـده و علـت عـذاب الهی اسـت، تا جایی کـه به بیان حضرت عیسـی(ع) پیروی و اطاعـت غیرخـدا چـون مسـتلزم عبـادت غیر خداسـت، عافیـت دنیا و آخـرت را به خطر می اندازد.
رفتارسازی
برخـی در دنیـای امـروز هـم بـا اطاعـت بی قیـد و شـرط در بعضـی مسـائل، بدون اینکه متوجه باشند، خود را عبد و بنده غیرخدا کرده اند.
ازجملـه چیزهایـی کـه اگـر اطاعتـش کـردی، ناگزیـر عبادتـش را هـم کـرده ای ، سـنت ها و آداب اسـت. حال سـؤال این اسـت که به کدام سنت ها و آداب عمل کنیم و به کدامشان عمل نکنیم؟ سنتها، قانون ها و آداب و رسوم باید الهی باشند تا بتوانیم در حال اطاعت و تبعیت از آنها مشغول عبادت خدا باشیم. مثل همین سنت حسنه و نیکوی دیـد و بازدیـد در عیـد نـوروز کـه ایـن روز هـا همه ما به این سـنت باسـتانی عمل می کنیم. عمل به چنین آداب و رسومی قطعا عبادت غیرخدای متعال را در پی ندارد؛ چرا که خودش زمینه یک عمل الهی به نام «صلهٔ رحم» را برای ما فراهم میکنـد. خیلـی از مـا اگـر این عید باسـتانی و سـنتی نوروز نبود، سـالیان سـال از اقوام و آشنایان نسبی و سببی خود احوالی نمیپرسیدیم. همین سنت دید و بازدید عید، دو نفر یا چند نفر را که چندین سال با هم قهر بودهاند را سر سفره عید آشتی داده و از قطع رحم که حرام شرعی است، جلوگیری می کند. پایبندی به چنین آداب و رسومی مسلّماً عبادت غیرخداوند نیست.اما پایبندی به یک سری از رسوم و سنت ها ما را عبد طاغوت میکند. در امر ازدواج، سـنت هایی وجـود دارد کـه همـه ما میدانیم غلط اسـت؛ امـا خودمان آنهـا را انجـام می دهیـم و از ایـن رسـم غلـط اطاعـت میکنیـم و در واقـع داریـم طاغوت را عبادت می کنیم؛ مثل:
۱. مهریه سنگین؛ ۲. جهیزیه سنگین؛ ۳. تجملات زیاد؛ ۴. اسراف؛ ۵. خرید از مکان های مشـهور به گرانی؛ ۶. برگزاری مراسـم در هتلها و سـالنهای پرخرج؛ ۷. لباس عروس گران قیمت؛ ۸. به رخ کشیدن ثروت ها و… .
این ها سـنت ها و آداب و رسـوم غلطی اسـت که هرکدام از ما درباره اشـتباه بودنشـان میتوانیـم سـاعت ها صحبت کنیـم، اما در جامعه ما اتفـاق می افتد .درحالی کـه اگـر بـا قـرآن زندگـی کنیم، آن ها را رهـا خواهیم کرد. کسـی که با قرآن زندگـی کنـد، اطاعـت و پیـروی از غیرخـدا و غیـر ولـی خـدا را حماقـت میداند؛ آن غیـر هرچـه میخواهد باشـد؛ چرا که این اطاعـت، یعنی عبادت غیرخدا و موحد نمی تواند غیرخدا را عبادت کند.
یکی از کسـانی که آداب و رسـوم عرب جاهلی را پیروی و اطاعت نکرد تا فقط خداوند را عبادت کرده باشد، حضرت خدیجهعلیها السلام است. اعراب برای ثروت، نژاد ،زبان و… امتیاز ویژه ای قائل بودند و ازاین رو کسانی که نژاد اصیل عربی و ثروت زیـاد و زبـان فصیـح داشـتند، در طبقـات بـالای زندگـی قـرار می گرفتنـد.۱ حضرت خدیجـهعلیهاالسلام همـه ایـن محاسـبات را برهـم زد. او از ثروتـش برخـلاف رسـوم عـرب جاهلی برای فخرفروشـی بر مردم بهره نبرد؛ بلکه با خرج کردن این ثروت در راه پیامبر(ص) برای خود «فخر خدای مردم» را به دست آورد. تاریخنویسان مظاهر ثروت حضرت خدیجه؟عها؟ را در سه مورد ذیل شمرده اند:
۱. هشتادهزار شتر، اموال تجارتی او را به اطراف و اکناف جزیرةالعرب و خارج از آن، از مصر و حبشه و روم و شام و… حمل می کردند.
۲. بارگاهـی از حریـر سـبز بـا طناب هـای ابریشـم بـر بـام خانـهٔ باشـکوهش برافراشـته بـود و در آنجـا از مـردم، از زن و مـرد کـه در رفت وآمد بودنـد، پذیرایی می شد، و او به زیردستانش کمک های شایان می نمود.
۳. چهارصد غلام و کنیز، امور زندگی ایشان را رسیدگی و سرپرستی میکردند ،و دستگاه عریض و طویل زندگی حضرت خدیجهعلیهاالسلام را اداره می نمودند.
ثـروت ثروتمنـدان آن عصـر ماننـد: ابوجهـل، عقبـة بـن ابی معیـط، صلـت بـن ابی یهاب، ابوسـفیان و… در مقایسـه با ثروت خدیجه علیها السلام بسـیار ناچیز بود. اما ایشـان همـه ایـن ثـروت را در راه پـروردگار هزینـه کردنـد و برخـلاف رسـوم اعراب هیچ وقت برای فخرفروشی به کار نبردند.
انشاءاللّه به حق حضرت خدیجه علیهاالسلام توفیق پیدا کنیم که قرآن را زندگی کنیم.
[۱] . پسر حاتم طائی معروف. 2. مکارم شیرازی ،تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۶۴.
[۲] ۱. طباطبائی ،ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۲۶.
[۳] . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه یازدهم، دسترسی در:https://manviat.ir/tohid4