گریزناپذیری از مرگ

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ»[۱]

بگو: اين مرگى كه از آن فرار می‌‌كنيد، سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد؛ سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است، بازگردانده می‌‌شويد؛ آن‌‌گاه شما را از آنچه انجام می‌‌داديد خبر می‌‌دهد!

ابتدا مقدمه‌‌‌ای را در تفکیک علم و ایمان بیان می‌‌کنیم، سپس به تبیین موضوع یادداشت خواهیم پرداخت.

اگر انسان را به عنوان یک پیمایشگر دائمی در نظر بگیریم، اندیشه‌‌ها، جهت و مقصد را برای او روشن می‌‌کند.

ای برادر تو همه اندیشه‌ای                    ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای[۲]

اندیشیدن به مرگ، به عنوان یکی از مقصدهای مهم این حرکت، از اهمیت بسزایی برخوردار است. البته معرفت صِرف که در قلب انسان رسوخ نکند و منجر به عمل و اقدام نشود، منظور نیست؛ بلکه گاهی همین معرفت‌‌‌ها و علوم مانع سیر می‌‌شوند. آنچه این فکر را به عمل نزدیک می‌‌کند و انسان را به حرکت وامی‌‌دارد، ایمان است. «إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُۥ»؛[۳] هرچند معرفت و برهان و اندیشه، مقدمه لازمی برای این حرکت است، اما توقف در آنها جایز نیست و باید از آنها عبور کرد. انسان مؤمنِ متعهد باید فاصله میان عقل و قلب را با اموری چون تفهیم، تفکر، تذکر و … طی کند.

ممكن است عقل شما به برهان چيزى را ادراك كند، ولى قلب تسليم نشده باشد و علم بی‌فايده گردد. مثلا شما به عقل خود ادراك كرديد كه مرده نمى‌تواند به كسى ضرر بزند و تمام مرده‌هاى عالم به قدر مگس حس و حركت ندارند و تمام قواى جسمانى و نفسانى از او مفارقت كرده، ولى چون اين مطلب را قلب قبول نكرده و تسليم عقل نشده، شما نمى‌توانيد با مرده شب تاريك به سر بريد. ولى اگر قلب تسليم عقل شد و اين حكم را از او قبول كرد، هيچ اين كار براى شما اشكالى ندارد. چنانچه بعد از چند مرتبه اقدام قلب تسليم شده، ديگر باكى از مرده نمى‌كند.[۴]

(برای مطالعه بیشتر در این زمینه، کلیدواژه‌‌‌های فوق را در آثار حضرت امام(ره) جست‌‌وجو کنید).

اما مرگ به عنوان دروازه انتقال انسان از حیات فانی به حیات باقی، بعد از توحید مهم‌‌ترین موضوعی است که باید فکر انسان را به خود مشغول دارد. مرگ، خودش یکی از مقاصد حرکت انسان است که انبیا هنرمندانه به تبیین آن پرداخته‌‌اند. اساساً ادیان الهی در جهان‌‌بینی خودشان نسبت به مبدأ و معاد اظهارنظر کرده، منشأ و منتهای سیر حیات بشر را ترسیم می‌‌کنند.

با توجه به مقدمه بالا و ضرورت ایمان و عمل به معارف و دانسته‌‌‌ها، بندگان صالح خدا کسانی هستند که خواب و خوراک و حرف زدن و تجارت و زندگی‌‌شان همه در جهت این هدف باشد. حرکت در جهت این هدف، بهشتی را پیرامون انسان پدید می‌‌آورد که نتیجه همسانی و همرنگی احساسات و خواسته‌‌‌های انسان با مسیر طبیعی عالم است؛ مثل انسانی که موافق با مسیر رودخانه شنا می‌‌کند. پس اعتقاد به مرگ و معاد صرفاً یک اعتقاد نیست؛ بلکه منشأ عمل است و ضامن حرکت در این دنیا؛ انگیزه‌‌‌ای تاریخی و قدرتمند که در طول تاریخ همانند آن پیدا نمی‌شود. «لَوْلاَ الاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب»[۵]

تعامل با این حقیقت و تفکر پیرامون مرگ و آگاهی نسبت به آن، کاملا زندگی را رنگ جدیدی می‌‌زند، و غفلت یا فرار از این واقعیتِ انکارناشدنی خسارت جبران‌‌ناپذیری بر انسان وارد می‌کند: «قُلۡ إِنَّ ٱلۡمَوۡتَ ٱلَّذِي تَفِرُّونَ مِنۡهُ فَإِنَّهُۥ مُلَٰقِيكُمۡۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ»[۶] یا می‌فرماید: «ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ»[۷]

برخی چنین تصور می‌‌کنند که چون مرگ حقیقتی تلخ است، لذا نباید زیاد به آن فکر کرد و هرگاه با چنین موضوعاتی مواجه می‌‌شوند، فکرشان را از آن منصرف می‌‌کنند. چنین واکنشی ناشی از معرفت اشتباه نسبت به مرگ است؛ چراکه او مرگ را فنا و نیستی و پایان کار می‌‌داند، نه آغازی برای یک حیات ابدی. این شخص هرچند عالم به تمام معارف دینی درباره مرگ باشد، ولی قلبش هنوز به چنین باوری نرسیده است؛ لذا تمایلی به تفکر درباره مرگ ندارد.

آنچه در مرگ منتقل می‌‌شود، روح انسانی است که در آیات فراوانی از قرآن به خلقت آن اشاره شده است. روحی که در واقع، حقیقت وجود انسان را شامل می‌‌شود، در طی فرآیندی، از کالبد جسمانی انسان به نشئه دیگری منتقل و به حیات جدید خود که حقیقت حیات دنیوی اوست، ادامه می‌‌یابد. «حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا» پس مرگ فنا و نابودی نیست.

 مرگ به‌‌‌مثابه یک قانون، با ضمانت اجرایی بسیار بالاست. مرگ، افسار و عنانِ نفسِ سرکش آدمی است. مرگ یک انگیزه بسیار قوی برای حرکت است. مرگ برای برخی یک حادثه است که ناگهان می‌‌آید و برنامه زندگی را به‌هم می‌‌ریزد؛ ولی برای عده‌ای دیگر وعده فَرَج و گشایشی است که مدام انتظار آن را می‌‌کشند. مرگ تجارتی است که می‌‌تواند در اوج خسران و ضرر باشد یا در کمال ربح و سود. «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ».[۸]

مرگِ روزانه عزیزانمان و هزاران انسان دیگر در مقابل چشمان ما، حجت دیگری است که خداوند برای تذکر به انسان‌‌‌های غافل و بشارت به انسان‌‌‌های منتظر قرار داده است. اینکه هم در میان احکام شرعی و هم آداب و رسوم عرفی نسبت به شرکت در مجالس ختم مؤمنین دستوراتی وجود دارد نیز به همین نکته اشاره دارد.

در نهایت باید گفت که انسان مؤمن در دنیا برای رشد و پیشرفت و شکوفایی استعدادهایش پیوسته در معرض امتحانات و ابتلائات الهی است و مرگ نمره قبولی و کارنامه و ثمره تلاش‌‌‌ها و مجاهدت‌‌‌های اوست.

«كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ»[۹]

«وَإِنَّمَا تُوَفَّوۡنَ أُجُورَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۖ فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ»[۱۰]

«كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَيۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَيۡنَا تُرۡجَعُونَ»[۱۱]

نام پژوهشگر: علی سپهران


[۱]. سوره ق، آیه۱۹.
[۲]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش۹.
[۳]. سوره فاطر، آیه۱۰.
[۴]. امام خمینی(ره)، شرح اربعین حدیث، ص۳۷.
[۵]. نهج‌البلاغه، خطبه۱۹۳.
[۶]. سوره جمعه، آیه۸.
[۷]. سوره ق، آیه۱۹.
[۸]. نهج‌البلاغه، خطبه۱۹۳.
[۹]. سوره عنکبوت، آیه۵۷.
[۱۰]. سوره آل‌عمران، آیه۱۸۵.
[۱۱]. سوره انبیاء، آیه۳۵.

question