نظامی گری و تضییع حقوق بشر

اروپایی ها اجداد پیشین امریکایی ها، ماجراجویانی بودند که توسعه طلبی و اشتهای سیری ناپذیر به تجاوزگری، از خصلت های ذاتی آنها بود . کشور امریکا حیات تاریخی خود را با ۱۳ ایالت در سواحل شرقی آغاز کرد، اما تا سال ۱۹۰۰ م، به یک امپراطوری بزرگ تبدیل شد و از همان سال های نخستین، همسایگان خود نظیر مکزیک را مورد تعرض قرار داد و چند ایالت شمالی آن کشور را به زور تصاحب کرد . در سواحل اقیانوس آرام نیز به سمت جزایر هاوایی پیشروی کرد . حمله و کشورگشایی از کارهای مداوم امریکا بوده است; استیس می گوید: «معیارهای سیاسی ما امریکایی ها به طرز نکوهش پذیری پست است . همه اینها از این اقعیت سرچشمه می گیرد که بر دموکراسی ما، همان گونه که دشمنان می گویند، به جای آنکه عقل حکومت کند، تا اندازه زیادی حرص، منفعت طلبی و توسعه طلبی حاکم است، ما به خود اجازه می دهیم، به جای ملاحظات عقلی به زور توسل جوییم » .

در سده بیستم، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و ضعیف شدن استعمار پیر، امریکا در جای جای گیتی، عرصه را بر جهانیان تنگ کرد . و در کشورهایی مانند کره، ویتنام، گرانادا، لبنان و جمهوری دومینیکن به تاخت و تاز پرداخت . براساس آمارهای دقیق و رسمی، امریکا پس از جنگ جهانی تا کنون ۴ تریلیون دلار در امور به ظاهر «دفاعی » ، اما در حقیقت جنگ و نظامی گری، هزینه کرده است . جالب است که این هزینه ها در پوشش تبلیغاتی مانند «دست یابی به صلح » ، «امنیت جهانی » و «توسعه دموکراسی » انجام گرفته است; این در حالی است که امریکا در عمل، از بسیاری از دیکتاتورهای ضد توده ای، نظیر چیانکایچک در چین، فرانکو در اسپانیا، سالاز در پرتغال، تورخیلیو در جمهوری دومینیکن و با تیستا در کوبا پشتیبانی کرده است .

پدیده نظامی گری در هر کشوری، هیچ گاه به دموکراسی و مردم سالاری مجال نمی دهد، لذا کشورهایی که «تا دندان مسلح اند» ، نمی توانند کشورهای دموکراتیکی باشند و امریکا با فروش اسلحه به کشورهای فقیر جهان، آنها را به رقابت تسلیحاتی وادار می کند; هر چند معاملات تسلیحاتی به بهانه مبارزه با دشمن خارجی انجام می گیرد، اما امریکا در واقع حکومت های غیرمردمی را برای سرکوب جنبش های ملی تجهیز می کند .