بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ»
نبی هنگامی که مبعوث میشود و شعله حقطلبی و حقخواهی در جانش زبانه میکشد و جامعه را نیز به آتش وجود خود دچار میکند.
با بعثت نبی، بار سنگین مسئولیت هدایت بشر بر عهدهاش گذاشته میشود. نبی نمیتواند بهتنهایی حرکت خود را پیش ببرد و توحید را فقط در حیطه نفس و شخص خود بازیابد و آرام گیرد؛ بلکه او به دنبال توحید در همه عالم است. او که خود انسان موحدی است و با بعثت بالکل متحول شده و تبدیل به انسان دیگری گردیده، وحدت را بعد از وجود خود در جامعه میخواهد.
انسان موحد، در همه عالم، حقطلب و حق¬جوست. انسان موحد به دنبال قرار گرفتن همه موجودات در مسیر «إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» است. اصلا فرد خود را دیگر تنها در این جسم نمیبیند. او خود را یک «منِ» شامل و فراگیر در همه عالم میبیند که اگر جایی از این عالم، حرکت رو به سوی الله نداشته باشد گویا خود او در مدار توحید نیست، و این حال است که او را به سمت جامعه میکشاند.
پیغمبر، حرف آخر خود را همان اول به مخاطبانش ارائه میدهد. او که به دنبال تحقق دین الهی و از بین بردن سلطه طواغیت است، همان ابتدا آن را بیان میکند: «أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ». همین سخن کوتاه، جبهه دوست و دشمن پیغمبر را میسازد. عدهای به پیام نبی گرایش مییابند و عدهای هم که پیام نبی را به معنای نابودی هر آنچه داشتهاند میبینند و نمیتوانند از آنها دل بکنند، در ضلالت و گمراهی خود باقی میمانند: «فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ».
قرآن این پیام را پیام مشترک همه انبیا بیان میکند؛ مثلا در سوره هود، قسمتی از تاریخ انبیا را بیان فرموده که پیام مشترک همه انبیا عبادت خدا و پرهیز از پرستش غیرخداست. همچنین در سوره اعراف میفرماید:
«لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ * قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ»؛ دعوت حضرت نوح؟ع؟ هم به توحید است که همین مسئله مخالفت «ملأ» را در پی دارد و اتهام گمراهی که به پیغمبر خدا نسبت میدهند. یا در آیاتی چند از همین سوره نیز پیام حضرت هود؟ع؟ را بیان میدارد: «يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ» که رمی به سفاهت و دروغگویی میشود.
توحید، نخستین و محوریترین دعوت پیامبران است که صفبندیهای موافقین و مخالفین را شکل میدهد. نبی با عمق نگاهی که دارد، نیازهای جامعه را درک کرده، در غایت حرکت خود که الله باشد، برآورده شدن این نیاز را نشان میدهد، و این است معنای «قُولُوا لَا إلهَ إلاّ اللّه ُ تُفلِحوا». این گزاره دو طرف دارد: یک طرف، فهم روشن و عمیق نبی از حاکمیت الله است، و طرف دیگر، فهمی است که نبی از نیازهای جامعه دارد. وقتی نبی بانگ سرمیدهد: «قُولُوا لَا إلهَ إلاّ اللّه ُ تُفلِحوا» نه اینکه بخواهد گزارهای کلیشهای و کلّی را بر زبان براند و مردم همچنان در ابهام این جمله حیران بمانند؛ بلکه این جمله در اوج روشنی برای جامعه است.
جامعه مخاطب نبی بعد از این گزاره، هم «لَا إلهَ إلاّ اللّه» را بهروشنی درک میکند و هم فلاح و سعادت همهجانبه و ابدی را در این «لَا إلهَ إلاّ اللّه» وجدان میکند؛ شبیه خطابی که حضرت امام؟رح؟ به مردم ایران داشتند. مردم ایران تحقق همه خواستههای خود را در حاکمیت نظام اسلامی دیدند و برای تحقق چنین نظامی، آن تلاطم در این ملت ایجاد شد.
پس نبی برای حرکت انسانها روی اصلیترین دارایی خود یعنی فطرت انسانها سرمایهگذاری میکند که همان میل به الله است و برای افراد جامعه، ارتباط بین این میل به بینهایت و حاکمیت الله را آشکار مینماید. آیاتی مانند: «أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ» بیان کننده چنین حقیقتی هستند. اگر نبی در نخستین ندای دعوت خود به چنین موضوعی اشاره نکند، یعنی در واقع دست از اصلیترین وسیله خود کشیده و با ابزارهای دیگری که برای حرکت انسانها پردردسر و اغلب بینتیجهاند، سعی در ایجاد این حرکت میکند، که چنین عملی از فرستاده الهی بعید است.
این غایت حرکت نبی است که تغییرات بنیادینی را میطلبد. برای رسیدن به این غایت که دوردست مینماید، اما مسیری آسان و هموار دارد، نیاز به وجود محرکی قوی در جامعه است و شروع این حرکت، ناگزیر همراه با یک تحول عمیق خواهد بود. در غیر این صورت، جامعه به این هدف غایی که کمال انسانی است نمیرسد.
در حرکت نبی به سمت جامعه و آن رستاخیزی که در قلب جامعه باید ایجاد کند، او روی همان نقطهای سرمایهگذاری میکند که بعثت را در خود نبی ایجاد کرده است. او جامعه را به همان چیزی متوجه میکند که موجب برانگیختگی خود او شده. نبی از آنجا که خودش این مسیر را طی کرده، نسبت به حرکت دیگران اشراف دارد و میتواند همانند یک مربی کاردان و آگاه، از سایر افراد دستگیری و آنها را در این مسیر هدایت کند. به فرموده رهبر انقلاب؟حفظ؟: روش پیامبر از نوع دعوت است. او عقب نمینشیند؛ بلکه دیگران را به راهی که خود، آن را طی کرده دعوت میکند.
باید توجه داشت حرکتی که نبی در جامعه ایجاد میکند، مانند اقدام برخی مصلحین اجتماعی نیست. اینگونه نیست که نبی با سخنرانی بلیغ و هنری و استفاده از ابزار زور و پول، مردم را به صحنه بکشاند. یا سوار بر نارضایتی از عدم آسایش، حرکتی واکنشی در جامعه ایجاد کند. بلکه نبی اولا یک تحول را در عمق جان تکتک افراد ایجاد میکند. نبی با یَدِ بیضای خود، قلوب جامعه را در دست میگیرد و جامعه را ملتهب میکند. نبی که خود برانگیخته شده، چنین نفوذی در قلوب پیدا میکند. نبی جامعه را فقط آگاه نمیکند. البته که آگاه هم میکند، اما آگاه میکند و در پس آن رستاخیز هم ایجاد میکند. تحول او در جامعه، بنیانبرافکن است که البته ظهورات آن تغییر ساختار اجتماعی و اصلاحات دیگر نیز میباشد، اما باید به عمق اصلاح نبی توجه کرد.
اینکه نبی چگونه میتواند ارتباط بین حاکمیت الله و سعادت دنیوی و اخروی را تنزّل دهد و برای مردم آن جامعه قابل درک کند، در گرو دو فهم اساسی است: اول، درک نیازهای یک جامعه و دوم، فهمی که از حاکمیت الله دارد. نبی هم دستی در وحی دارد و هم دستی در جامعه. هم رو به سوی الله دارد و هم رو به سوی جامعه. فهم جامعه و فهم وحی دو نیاز اساسی هر مصلح اجتماعی است که بنا دارد مشی پیامبرگونه داشته باشد و حضرت امام؟رح؟ از زمره چنین مصلحینی میباشند.
نام پژوهشگر: علی محمدیراد