مگر بومیان فلسطینی، سرزمین های خود را به یهودیان نفروخته بودند! پس چرا فلسطینیان معترضند؟ مگر طبق کتاب تورات، یهودیان مالک اصلی سرزمین فلسطین نیستند؟

یکی از ادعاهای صهیونیست‌ها در مورد اشغال سرزمین فلسطین، خرید زمین‌های فلسطینیان است. آنها شایع کرده‌اند که مردم فلسطین زمین‌های خود را فروخته و با پول آن خوشگذرانی کردند و امروزه خواستار بازپس‌گیری زمین های خود شده‌اند. اما حقیقت ماجرا چیز دیگری است و تاریخ می‌گوید فلسطینیان به‌رغم فری بهای مالی از سوی یهودیان و با وجود فشارهای اقتصادی انگلیسی‌ها، از زمین‌های خود مواظبت کردند؛.وبر اساس اسناد موجود تنها شش تا هشت درصد از مناطق اشغالی توسط یهودیان خریداری شده است.
مقام معظم رهبری در این باره تحلیل جالبی دارند. ایشان در این باره می‌فرمایند: «اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودی‌ها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آنجا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیایی‌ها که آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت کردند؛ اما ایتالیایی‌ها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسی‌ها کنار آمدند. انگلیسی‌ها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند.
اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد به‌تدریج توسعه پیدا کنند و گوش‌های را، آن هم گوش هی حسّاسی را بگیرند چون کشور فلسطین در نقطة حساسی قرار دارد و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از اینکه دنیای اسلام به‌خصوص دنیای عرب در آن منطقه اتّحادی به وجود آورد. درست است که اگر دیگران هوشیار باشند، دشمن می‌تواند اتّحاد ایجاد کند؛ اما دشمنی که از بیرون آن‌طور حمایت می‌شود، با ترفندهای جاسوسی و با روش‌های گوناگون می‌تواند اختلاف ایجاد کند که همین کار را هم کرد: به یکی نزدیک شود، یکی را بزند، یکی را بکوبد، با یکی سختی کند. بنابراین، در
درجة اوّل کمک کشور انگلیس و بعضی کشورهای غربی دیگر بود. بعد اینها به تدریج از انگلیس جدا و به امریکا متّصل شدند. امریکا هم اینها را تا امروز زیر بال خودش گرفته است. اینها به این معنا کشوری به وجود آوردند و آمدند کشور فلسطین را تصرّف کردند.
تصرّفشان هم این طوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمین‌های بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار می‌کردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمت‌های چندبرابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمین‌های بزرگ که در اروپا و امریکا بودند خریدند؛ آنها هم ازخداخواسته و زمین‌ها را به این یهودی‌ها
فروختند. البته دّلّالهایی هم داشتند که نقل کرده‌اند یکی از دلال‌هایشان همین «سیّد ضیاء » معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از اینجا که به فلسطین رفت، آنجا دّلّال خرید زمین از مسلمانان برای یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها شد! زمین‌ها را خریدند؛ زمین‌ها که ملک اینها شد، با روش‌های واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، به‌تدریج شروع به اخراج زارعان از این زمین‌ها کردند. در جایی می‌رفتند، می‌زدند، می‌کشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به‌طرف خودشان جلب می‌کردند.
این تسلّط غاصبانة صهیونیست‌ها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عرب‌ها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هی چگونه مدارا نمی‌کردند.رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرف‌های عجیب است. این قدر این ها به‌وسیلة رسانه‌های صهیونیستی که دست یهودی‌ها بود، دروغ گفتند هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغ‌ها گفته می‌شد که به‌خاطر همین دروغ‌ها بعضی از سرمایه‌داران یهودی را گرفتند! خیلی‌ها هم دروغ‌های آنها را باور کردند. حتّی این نویسند هی فیلسوف اجتماعی فرانسوی «ژان پل سارتر » را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفت هی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل سارتر » کتابی نوشته بود که بنده در سی‌سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی‌سرزمین، سرزمینی بی مردم »! یعنی یهودی‌ها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ یک ملت در آنجا بود و کار می‌کرد. شواهد زیادی هم هست. یک نویسندة خارجی می‌گوید در سرتاسر سرزمین فلسطین، مزارع گندم مثل دریای سبزی بود که تاچشم کار می‌کرد، دیده می‌شد. سرزمین بی مردم یعنی چه؟! در دنیا این طور وانمود کردند که فلسطین یک جای متروکة مخروبه بدبختی بود؛ ما آمدیم اینجا را آباد کردیم! دروغ
به افکار عمومی! همیشه سعی می‌کردند خودشان را مظلوم جلوه دهند؛ الان هم همین طور است! در این مجلات امریکایی مثل «تایم » و «نیوزویک » که بنده گاهی به اینها مراجعه دارم، اگر کوچ کم‌ترین حادث‌های علیه یک خانوادة یهودی اتّفاق بیفتد، عکس و تفصیلات و سنّ کشته شده و مظلومیت بچه‌هایش را بزرگ می‌کنند؛ اما صدها و هزارها مورد قساوت نسبت به جوانان فلسطینی، خانواده‌های فلسطینی، بچه‌های فلسطینی، زن‌های فلسطینی، در داخل فلسطین اشغال شده و در لبنان اتّفاق می‌افتد، ولی کمترین اشاره‌ای به آنها نمی‌کنند! رکن سوم هم ساخت‌وپاخت، مذاکره و به قول خودشان «لابی » است.
بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت کن! کار اینها تابه‌حال سه رکن داشته است که توانسته‌اند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. آن وقت قدرت‌های خارجی هم با این ها همراه بودند؛ که عمده انگلیس بود. سازمان ملل و قبل از سازمان ملل، جامع هی ملل هم که بعد از جنگ برای به‌اصطلاح مسائل صلح تشکیل شده بود همیشه از اینها حمایت کردند؛ مگر در موارد معدودی. در همان سال ۱۹۴۸ ، جامع هی ملل قطعنامه‌های صادر نمود و فلسطین را بدون دلیل و بدون علّت تقسیم کرد. گفت پنجاه و هفت درصد از سرزمین فلسطین متعلّق به یهودی‌هاست؛ درحالی‌که قبل از آن، در حدود پنج درصد زمین‌های فلسطین متعلّق به اینها بود! آنها هم دولت تشکیل دادند و بعد هم قضایای گوناگون و حمله به روستاها و شهرها و خانه‌ها و حمله به بی‌گناهان اتّفاق افتاد. البته دولت‌های عرب هم کوتاهی‌هایی کردند. چند جنگ اتّفاق افتاد. در جنگ ۱۹۶۷ ، اسرائیلی‌ها توانستند با کمک امریکا و دولت‌های دیگر، مبالغی از زمین‌های مصر و سوریّه و اردن را تصرّف کنند. بعد، در جنگ ۱۹۷۳ که اینها شروع کردند، باز به کمک آن قدرت‌ها توانستند نتیجة جنگ را به نفع خودشان قرار دهند و زمین‌های دیگری را تصرّف کنند. هدف اسرائیل، توسعه است. دولت صهیونیستی به سرزمین فلسطین فعلی هم قانع نیست. اوّل یک وجب جا می‌خواستند، بعد نصف زمین فلسطین را گرفتند، بعد همة سرزمین فلسطین را گرفتند،
بعد به کشورهای همسایه‌ی فلسطین مثل اردن و سوریّه و مصر تجاوز کردند و زمین‌های آنها را گرفتند. الان هم هدف اساسی صهیونیزم، ایجاد اسرائیل بزرگ است. البته این روزها کمتر اسم می‌آورند؛ سعی می‌کنند کتمان کنند. بازهم به افکار عمومی دروغ می‌گویند. چرا؟
چون در این مرحله‌ای که الان هستیم، احتیاج دارند که هدفهای توسعه‌طلبانه خود را کتمان کنند! گرفتاری ای که امروز صهیونیست دارند، این است که به صلح احتیاج مبرم دارند. چرا؟ چون بعد از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۷ مبارزه‌ای نبود و آن بیست سال در حال خوبی نگذشت. بعد هم که مبارزات مسلّحانه شروع شد. این مبارزات مسلّحانه از بیرون سرزمین فلسطین بود؛ همین سازمان آزاد بخش و بقیه گروه‌ها، مرکزشان در اردن یا در سوریّه یا در جاهای دیگر بود. گروه‌هایی را می‌فرستادند و حمله‌ای می‌کردند و ضربه‌ای می‌زدند و عقب می‌کشیدند. در داخل سرزمین فلسطین، سازمان مبارزی شکل نگرفته بود. در داخل سرزمین، مردم مرعوب بودند و نمی‌توانستند هیچ حرکتی بکنند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی دو اتّفاق مهم افتاد. یکی اینکه نهضت فلسطین که یک نهضت غیر دینی بود به یک نهضت اسلامی تبدیل شد و مقاومت اسلامی به وجود آمد و رنگ اسلامی گرفت. همان مبارزانی هم که از بیرون مبارزه می‌کردند مثل کسانی که از لبنان یا مناطق دیگر به اسرائیل حمله می‌کردند و به آنها ضربه می‌زدند با انگیز هی اسلامی، که یک انگیز هی بسیار قوی است، وارد میدان شدند. ثانیاً «انتفاضه » به وجود آمد. «انتفاضه »، یعنی قیام و شورش در داخل سرزمین و وطن مغضوب. از این قیام می‌ترسند؛ چون برایشان خیلی مهمّ است. البته سعی می‌کنند مطلب را آن‌چنان که هست، منعکس نکنند؛ اما مبارزات مردم فلسطین در داخل سرزمین فلسطین، برای رژیم صهیونیستی شکننده و کوبنده است؛ ستون فقراتشان را می‌شکافد. چرا؟ به‌خاطر اینکه اینها به یهودیانی که از سراسر دنیا در این منطقه جمع کرده‌اند، وعده دادند که در اینجا امنیت و راحتی و زندگی خوش هست و گفتند بیایید در اینجا آقایی کنید؛ اما حالا اینها طاقت برخورد با این نسل نوخاسته و صاحبان اصلی این سرزمین را که امروز بیدار شده‌اند، ندارند. ارکان نظام صهیونیستی متزلزل است؛ لذا اینها الان مجبورند که با دولت‌های منطقه هرطور هست، مسئلة صلح را تمام کنند، تا بتوانند به مسئلة داخلی خودشان برسند. این قضیة به‌اصطلاح صلح با سازمان آزادی‌بخش فلسطین و قضیه عرفات هم دنبال هی همین است. آنها خواستند یک عنصر فلسطینی را داخل طرح سازش بیاورند؛ شاید بتوانند فلسطینی‌های مبارز را در داخل سرزمین‌های اشغالی ساکت کنند؛ اما نتوانستند. امروز با این خصوصیات، دیگر دولت غاصب صهیونیست جرئت نمی‌کند مسئلة اصلی خودش را که توسعة نیل تا فرات است مطرح کند. سرزمین موعود صهیونیست‌ها، به گمان باطلشان، از رود نیل تا فرات ادامه دارد.
هرچه اش را نگرفتند، باید بعد از این بگیرند؛ برنامه‌شان این است! الان جرئت نمی‌کنند این را به زبان بیاورند»
بنابراین ، بر اساس آمار موجود – که همگی در اسناد ملی فلسطین موجود بوده و این آمار از دفاتر رسمی ثبت به دست آمده است- می‌توان نتیجه گرفت: فلسطینیان با درک موقعیتی که برای آنها ایجاد شده بود، هرگز زمین‌های خود را به یهودیان نفروختند. تنها ۱.۸ % زمین‌ها مستقیماً توسط فلسطینی‌ها به صهیونیست‌ها فروخته شد. بقیه زمی نهایی که از طریق فئودال‌ها، جریان ماسونی و یهودیان قدیمی ساکن فلسطین در اختیار صهیونیست‌ها قرار گرفت نیز شامل کمتر از ۷% کل فلسطین می‌شود. و آنچه امروزه به‌عنوان کل فلسطین در تصاحب صهیونیست‌ها قرارداد زمین‌هایی است که از طریق قتل، غارت و کشتار بدست آورده‌اند.

question