قیام پانزده خرداد

جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروی مردم از آنها، در قیام ۱۵ خرداد نقش بسیاری داشت. در طول یک صد سال اخیر، روحانیان مبارز انقلابی، مردم مسلمان ایران را علیه سیاست ها و برنامه های ضد اسلامی سلسله قاجار و خاندان پهلوی بسیج کردند. در طول این سال ها درک شیعه از مسائل سیاسی، به تدریج دچار تحول شد و با سیاسی شدن افکار عمومی مردم، روحیه مبارزه جویی با نظام های طاغوتی سرلوحه حرکت های آنان قرار گرفت. نخست قیام تنباکو علیه سلطه اقتصادی بیگانگان شکل گرفت. سپس افکار عدالت جویانه و قانون خواهی، در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. جنبش ملی شدن نفت نیز مبارزه ای ضد بریتانیایی بود که ابعاد گسترده تری در مقایسه با قیام تنباکو داشت.۱

سرانجام، نهضت پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، در کوران فعالیت های سلطه جویان امریکا به وقوع پیوست؛ فعالیت هایی که در پوشش اصلاحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ـ حقوقی و اجتماعی صورت می گرفت. این قیام، پایه های رژیم سلطنت پهلوی را متزلزل کرد. در اغلب جنبش های سیاسی ـ اجتماعی ایران، روحانیت مبارز شیعه نقش اصلی را برعهده داشت و قیام پانزده خرداد، با کوشش های بی دریغ امام خمینی ره) روی داد.۲

امام خمینی ره)، در مقام مرجع و رهبری روشن ضمیر، تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان اسلام را در زمینه های گوناگون به خوبی دریافته بود و برای زدودن آثار آن می کوشید. تبلیغات فرهنگی رژیم شاه، آسیب هایی چون جدایی دین از سیاست؛ سرکوب اسلام؛ معرفی مکتب های پوشالی و انحرافی و فریبنده و دعوت مردم به آنها؛ ایجاد خودباختگی فرهنگی و ناامیدی از فرهنگ اسلامی؛ محو معنویت از جامعه؛ ایجاد سلطه فرهنگی و گسترش برتری باورهای غربی؛ ایجاد و گسترش روشن فکری غربی؛ پاشیدن بذر نفاق میان مسلمانان؛ ایجاد شکاف و تفرقه میان حوزه و دانشگاه؛ ترویج فساد اخلاقی و مانند آن را در پی داشت. سلطه عوامل استعمار و دولت های وابسته، آسیب های جبران ناپذیری بر فرهنگ کشور وارد می کرد که امام خمینی ره) آنها را در دو مقوله «تلاش برای حذف اسلام و اسلام شناسان از سر راه منافع استعمار» و «ایجاد نظام آموزش استعماری» دسته بندی کرد.۳

۱. عباس خلجی، «مروری بر قیام پانزده خرداد»، نشریه حضور، ۱۳۸۰، ش ۳۵، ص ۱۹۵.

۲. همان.

۳. غلامرضا صدیق اورعی، اندیشه امام خمینی ره) درباره تغییر جامعه، صص ۵۰ ـ ۵۶.

انگیزه ها و اهداف قیام ۱۵ خرداد

خاستگاه قیام ۱۵ خرداد، اندیشه های روحانیت مبارز شیعه، به رهبری امام خمینی ره) بود. در اندیشه ها و تفکر امام، تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام جایگاهی ویژه داشت. بر این اساس، اجرای قوانین اسلام در حوزه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگیزه های اصولی نیروهای مذهبی به شمار می رفت. با توجه به سرپیچی رژیم شاه از حدود الهی و عمل نکردن به احکام اسلام، امر به معروف و نهی از منکر؛ دفاع از ارزش ها و سنت های اسلامی؛ مقابله با برنامه های استعماری امریکا و اسرائیل و مبارزه با حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی که مخالف معیارهای فرهنگ اسلام ناب محمدی بود، از انگیزه های نسل جدید روحانیت برای ورود به عرصه سیاسی کشور و وقوع قیام ۱۵ خرداد به شمار می رفت.۱

امام خمینی ره)، در مرحله اول مبارزه خود، درصدد پیشگیری و کنترل حرکت های ضدمذهبی رژیم شاه برآمد، ولی هنگامی که این رژیم، تهاجم همه جانبه خود را علیه حضرت امام و پیروانش آغاز کرد، شیوه دیگری برای مبارزه برگزیده شد که رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود.

انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانی و عوامل داخلی آنها و پاسداری از احکام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال کشور بود. جلوگیری از نفوذ بیشتر اعضای فرقه ضاله بهائیت که ستون پنجم اسرائیل در ایران بودند، نیز از دیگر اهداف امام بود. رژیم شاه در سال ۱۳۲۸، به طور غیررسمی، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم در ایران را فراهم ساخته بود.۲

امام خمینی ره) در پاسخ به تلگراف علمای دوران، در تاریخ ۱۶/۲/۱۳۴۲ فرمود: «… خطر اسرائیل و عمال ننگین آن اسلام و ایران را تهدید به زوال می کند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم و از علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعی، قرآن و اسلام را از خطری که در پیش است، نجات دهند…».۳

بنابراین، نیروهای مذهبی که از امام خمینی پیروی می کردند، با انگیزه اولیه مخالفت با دستگیری امام خمینی ره) و انگیزه های اصلی دفاع از دین اسلام و ارزش ها و احکام آن، در قیام ۱۵ خرداد شرکت کردند و اهداف رهبری نهضت را که در طول دو سال مبارزه ۱۳۴۲ ـ ۱۳۴۱) بیان شده بود، پیگیری کردند، اهداف اصلی امام خمینی ره)، حاکمیت قوانین اسلام و اجرای شریعت اسلامی و قطع زنجیرهای وابستگی کشور از کشورهای استعمارگر و استکباری امریکا و اسرائیل بود. خلع مهره های داخلی بیگانگان و براندازی اصل نظام شاهنشاهی و جایگزینی حکومت اسلامی، برای تحقق اهداف نهضت ضروری بود که امام کوشش برای تحقق این اهداف را سرلوحه مبارزات خود قرار داده بود.

۱. همان، ص ۱۴۷.

۲. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، صص۴۰۹ـ ۴۲۰.

۳. صحیفه نور، ج ۱، صص ۵۰ ـ ۵۱.

 

سخن بزرگان

امام خمینی ره): «اولین و مهم ترین فصل خونین مبارزه، در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد. در پانزده خرداد ۱۳۴۲ مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود، مقابله را آسان می نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خود، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه ای نباشد…. امریکا و نوکرش پهلوی می خواهند ریشه اسلام و دیانت را برکنند و عده ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خوردن و عده ای وابسته که چهره شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند».۱

«در عین حال که پانزده خرداد، مصیبت برای ما بود، لکن این موهبت را خدای تبارک و تعالی به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صدای روحانیون…».۲

«دنیا اعتراض کرد، ۱۵ خرداد روی دولت ها را سیاه کرد. ما نمی خواستیم این قدر روسیاهی بار بیاید. پانزده خرداد، ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. تاریخ ضبط می کند، این را خودشان گفتند که پانزده خرداد ننگ بود. من هم می گویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را می گویم: ننگ بود که مسلسل ها را، تانک ها را، توپ ها را، تفنگ ها را از مال این ملت فقیر به دست آورند و به روی این ملت فقیر آتش بزنند. از این ننگ آیا بالاتر می شود که انسان، یک ملتی را این طور پایمال کند».۳

«پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و در قبال استعمار چپ و راست بود».۴

«کوبیدن حوزه های علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم، کشتار دسته جمعی پانزده خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟»۵

«این قیامی که از ۱۵ خرداد شروع شد تاکنون باقی است… همه می دانیم که ۱۵ خرداد مبدأ عطفی بود در تاریخ».۶

«سالروز خرداد ۱۳۴۲ خمیرمایه نهضت مبارک ملت بزرگ ایران و روز بذر انقلاب بزرگ اسلامی ماست».۷

 نکته ها

ـ آنچه در سخنان و پیام های امام ره) درباره پانزده خرداد برجستگی و اهمیت دارد، عبارتند از:۱

۱۵ خرداد؛ نقطه عطف.

۱۵ خرداد؛ مبدأ جنبش و شروع انقلاب.

۱۵ خرداد؛ مصیبت و لطمه به دین.

۱۵ خرداد؛ موهبت و باعث بیداری مردم.

۱۵ خرداد؛ به تبع اسلام و برای اسلام.

۱۵ خرداد؛ الهام از عاشورا.

۱۵ خرداد؛ برای دفاع از دین.

۱۵ خرداد؛ سند ایستادگی مردم.

۱۵ خرداد؛ جاودانگی.

ـ در تاریخ پانزدهم مهر سال ۱۳۴۱ هیئت وزیران، لایحه جدید تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. در مصوبه دولت برای نخستین بار، قید «اسلام» از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شد و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتاب های آسمانی آورده شد.۲

ـ به دنبال اعلام تصویب نامه مزبور در جراید، امام خمینی، علمای بزرگ قم را به نشستی دعوت کرد. این جلسه در خانه آیت الله حائری تشکیل شد و شخصیت هایی چون امام خمینی ره)، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی حضور داشتند.

ـ پس از نشست تصمیم گرفته شد: از شاه بخواهند تصویب نامه را لغو کند؛ به علمای مرکز و شهرستان ها در این باره اعلام خطر شود و هر هفته یک بار و در صورت نیاز، بیشتر، جلسه مشاوره میان علمای قم برگزار شود.۳

ـ امام خمینی ره) تلگرافی با این مضمون به شاه فرستاد: «در تعطیلی طولانی مجلسین دیده می شود دولت، اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلامی و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورای ملی، برای شما و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد…».۴

ـ شاه و دولت همچنان بی اعتنا باقی ماندند و امام تلگرام دوم خود را برای شاه فرستاد.

ـ اسدالله علم، در یک سخنرانی رادیویی، با به کار بردن تعبیراتی چون: «چرخ زمان به عقب بازنمی گردد»، به تهدید و ارعاب پرداخت و هشدار داد که به قوای نظامی دستور اکید داده شده که هرگونه اخلال گری را شدیداًً سرکوب سازند.۵

ـ پس از پیروزی روحانیان بر رژیم شاه در ماجرای «انجمن های ایالتی و ولایتی»، مبارزه های سیاسی احزاب غیرمذهبی، تحت تأثیر جنبش جدید اسلامی قرار گرفت. رژیم شاه که در آن مقطع، انتظار چنین حرکت موفقی را از روحانیان سال ها در انزوا مانده نداشت، غافلگیر شد.۶

ـ مبارزات قاطع امام و روحانیان، با آغاز سال ۱۳۴۲ شدت گرفت. امام نوروز را عزای عمومی اعلام و به مردم «اعلام خطر» کرد.۷

ـ روز دوم فروردین آیت الله گلپایگانی مجلس عزایی به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق ع) برگزار کرد. جمعیت انبوهی در این مراسم شرکت کردند که مأموران با لباس مبدل و با هجوم به مجلس عزاداری، بسیاری را کشتند و زخمی کردند.۸

ـ امام خمینی در پیامی عزم خود را در تداوم مبارزه علیه رژیم شاه بیان کرد: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد.» با صدور این اعلامیه، توده های ستمدیده و مرعوب، یک باره به جوش و خروش آمدند.۹

ـ ۱۳ خرداد با عاشورای حسنیی مصادف بود و از صبح، تظاهرات گسترده ای برپا بود. ساواک در گزارش های خود از تظاهرات این روز، به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و دیگر قشرها اشاره کرده است.۱۰

ـ نیمه شب پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، پس از دستگیری های گسترده روحانیان طرفدار امام در تهران و شهرستان ها، مأموران رژیم با استفاده از تاریکی شب و خواب مردم، امام را بازداشت و به تهران منتقل کردند.

۱. حسن پویا، «نیمه خرداد از نگاه یار»، نشریه حضور، ش ۳۹، ص ۶۵.

۲. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج ۲، ص ۱۴۲.

۳. سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی ره)، ج ۱، صص ۱۴۹ ـ ۱۵۰.

۴. همان.

۵. همان، صص ۱۶۳ و ۱۶۷.

۶. حسن یوسفی اشکوری، در تکاپوی آزادی، ج۱، ص ۲۶۷.

۷. نهضت امام خمینی، ص ۳۱۵.

۸. غلامرضا کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب، ج ۱، صص ۱۳۳ و ۱۳۴.

۹. نهضت امام خمینی ره)، ص ۳۹۹.

۱۰. همان، ج ۱، صص ۴۹۳ـ ۴۹۵.

 با خاطرات

در تهران، علم با شنیدن سخنرانی امام، فرماندهان نظامی را به خانه اش طلبید و با صدای بغض کرده به آنها گفت: «یک آخوند حق ندارد به مقدسات ملی ما توهین کند» و تهدید کرد که به کاخ نخواهد رفت تا تکلیف روشن شود. وی در حالی که سلاحی در دست داشت، گفت: «یا استعفا کنید یا به سر اعلی حضرت، به روح پدرم، اول تک تک شما و بعد خود را می کشم.» ازاین رو، به سرعت جلسه نظامی به ریاست نصیری تشکیل شد و یک گروه ویژه کماندویی، از ساواک مأموریت مهمی گرفت. این گروه در ساعت ۳ بامداد، آیت الله خمینی را از قم ربود. در همان زمان آیت الله بهاءالدین محلاتی در شیراز و آیت الله سیدحسن طباطبایی قمی در مشهد دستگیر شدند.

روز ۱۵ خرداد، آفتاب هنوز سر نزده بود که خبر دستگیری آیت الله خمینی و دیگر روحانیان، مسجد به مسجد و شهر به شهر پیچید و به تمام ایران رسید. نزدیک ظهر از بازار تهران و دور صحن قم صدای مسلسل ها برخاست و مردم دسته دسته از سراسر ایران، به سوی قم و تهران به راه افتادند.۱

آیت الله حکیم، با ارسال تلگرام هایی برای علمای قم، از آنان برای مهاجرت به عراق دعوت کرد. پرتو و بدیع، رؤسای شهربانی و ساواک قم مأمور شدند موافقت دولت را با این مهاجرت به علما خبر دهند. آیت الله خمینی در واکنشی سریع، با اعلام مخالفت خود با مهاجرت که خواست رژیم بود، به شاه و علم اعلام جنگ داد. دیگر آشتی ممکن نبود. اعلامیه «شاه دوستی؛ یعنی غارت»، به سراسر کشور ارسال و هزاران نسخه از آن تکثیر شد. آیت الله خمینی در این اعلامیه تند و قاطع، به شاه توصیه کرده بود که اگر حسن نیت دارد مسببان حادثه فیضیه را دستگیر و دولت علم را سرنگون کند.

با این اعلامیه، شاه که قصد عقب نشینی نداشت، دستور داد کارت تحصیلی همه طلاب لغو شود و به خدمت سربازی فرستاده شوند. به دنبال این حکم، ده ها کامیون در خیابان های قم، مشهد و اصفهان صف کشیدند و طلاب گروه گروه به خدمت سربازی اعزام شدند. پس از این اقدام، آیت الله خمینی برای روحانیان پیام فرستاد که از این فرصت استفاده کنند و با فنون نظامی آشنا شوند!

او را نمی شناختم، فقط می دانستم مدرس مدرسه فیضیه است و با اصلاحات اعلام شده در انقلاب سفید مخالف. از این بیشتر، می دانستم او در اظهارنظرهایش در آن فضای خفقان، از خود شجاعتی شگفت انگیز نشان می دهد. چند هفته ای مطلب تازه ای از آیت الله نشنیدم. ناگهان شنیدم در میانه خرداد و در روز عاشورا، روح الله خمینی علیه شاه، بر فراز منبر و در برابر جمعیتی بسیار، سخنانی گفت که بازتابی تاریخی یافت. در این نطق، او پسر رضاشاه را آلت دست بیگانگان خواند و گفت توطئه ای علیه اسلام، به هدایت بهاییان و اسراییل و به دست شاه در حال اجراست. در پایان نیز آیت الله خمینی شاه را نصحیت و تهدید کرد اگر دست از ستیزه با اسلام و مردم برندارد، مانند پدرش از کشور رانده خواهد شد.

روز بعد آیت الله خمینی را دستگیر کردند. خبر این دستگیری به سرعت برق در بازار و سپس در همه شهر پیچید. در کمتر از چند ساعت روحانیان، دانشجویان و اصناف، دیوارها را از تصویر آیت الله خمینی پر کردند و هزاران نفر از صنعتگران، روشنفکران، بازاریان و کاسب ها به خیابان ها ریختند و شورشی عمومی برپا شد. در پی آن، نیروهای امنیتی و پلیس و ارتش وارد عمل شدند. تظاهرکنندگان که بسیار خمشگین بودند، به سوی اداره رادیو حرکت کردند و ارتش به روی آنان آتش گشود و گروه بسیاری کشته شدند.

ناآرامی در روزهای بعد نیز ادامه یافت. این نخستین اعتراض جدی در سطح ملی علیه شاه، پس از کودتای ۲۸ مرداد بود و در صف آن از همه قشرهای مردم، نمایندگانی دیده می شد. ما در مدرسه خود که چند کیلومتری از مرکز شهر فاصله داشت، هیجان زده منتظر دریافت اخبار تازه بودیم. آنچه می شنیدیم، نشان می داد تعداد مجروحان و کشته شدگان بسیار زیاد است. بسیاری از کشته شدگان که از میان ساده ترین قشرهای مردم بودند، اغلب روزانه از روستاهای اطراف برای خرید وسایل ضروری یا فروش چند سبد میوه به تهران می آمدند. روشن نبود پادشاهی که از مأموریت الهی خود سخن می گت و خود را «پدر ملت» می خواند، چگونه می توانست روحانی محبوب مردم را به زندان اندازد و مردم را قتل عام کند.۲

«به جرم پوشیدن لباس سیاه و به بهانه تحریک مردم در قیام پانزده خرداد، مرا دستگیر کردند که در یک لحظه نقشه ای به ذهنم رسید و آن جمع کردن مردم بود. به همین منظور با صدای بلند داد و بیداد راه انداختم و فریاد کشیدم: «شما از جان مردم چه می خواهید؟ چرا هر کس را که پیراهن سیاه دارد، بی دلیل جلب می کنید؟ دست از سر ما بردارید!» خوشبختانه در این میان نقشه ام گرفت. تعداد زیادی جوان حدود سی یا چهل نفر گرد ما جمع شدند. من همچنان فریاد می کشیدم و از مظلومیت مردم سخن می گفتم و اشاره می کردم که دیگر امنیتی برای مردم باقی نمانده و هر عابری را بی جهت دستگیر می کنند…. هیاهو و شلوغی ناشی از تجمع مردم، باعث شد تا من در یک لحظه، از غفلت مأمور استفاده کرده و از چنگ وی خارج شوم. منزل ما آن زمان در تقاطع خیابان سعدی و شاهرضا؛ انقلاب کنونی، بعد از پمپ بنزین بود، ولی به لحاظ مسائل امنیتی در مسیر خلاف آن حرکت کردم و خود رد در میان پس کوچه های آنجا مخفی ساختم.

هم زمان با دستگیری امام، آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب در شیراز و آیت الله قمی در مشهد دستگیر و به تهران منتقل شدند. پس از آن تعداد دیگری از آیات و حجج اسلام و مبارزان دستگیر شدند که همگی را در تهران زندانی کردند. دستگیری امام این شایعه را بیش از پیش تقویت کرده بود که رژیم، قصد اعدام ایشان را دارد، اما به لطف خداوند، رژیم در این مرحله از دو جهت در معرض فشار شدید قرار گرفت که همه آنها دور از انتظار بودند».۳

«حرکت ملت مسلمان ایران در ۱۵ خرداد، نمونه یک قیام کاملاً مردمی و یک همه پرسی حقیقی بود. در آن روز جوانان ما حماسه ها آفریدند، شاهد بودم که جوانان پس از مجروح شدن، با دستان خونین، روی آسفالت و سنگفرش خیابان ها می نوشتند: «با خون خود نوشتم: یا مرگ یا خمینی» یا در بیمارستان، شهیدی در حال احتضار، با خون خود همین جمله را بر روی دیوار نوشت. از این صحنه ها که نهایت ایثار و از خود گذشتگی بود، در لحظه لحظه های ۱۵ خرداد بسیار دیدیم.

۱۵ خرداد نشان دهنده یک حرکت و انقلاب عمومی، درونی و یکپارچه ملی ـ اسلامی در ایران بود که نقش آفرین آن شخص امام ره) بود. به دنبال ایشان، روحانیت انقلابی در حوزه های علمیه و در شهرها بودند که مقدمات این قیام مقدس را فراهم کردند و مردم با انگیزه اسلامی و دفاع از مرجعیت و اصول و ارزش های اسلام و قرآن، به صحنه آمدند و آن حماسه حسینی را در تاریخ ایران اسلامی آفریدند».۴

«پس از آزادی از زندان، اولین و مهم ترین مطلبی که متوجه شدم، دستگیری امام خمینی در خانه شان در قم بود. امام را در نخستین ساعات بامداد ۱۵ خرداد دستگیر کردند. ایشان را مستقیماً به تهران آوردند و در باشگاه افسران بازداشت کردند. خبر دستگیری امام، همان اول صبح در تهران منعکس شد. خیلی ها اطلاع نداشتند که همان شب، بسیاری از اهل منبر را نیز دستگیر کرده اند و فعلاً در زندان شهربانی هستند. با این همه، از دستگیری امام؛ نظر به ارزش و مقام ایشان، زود مطلع شده بودند. این موضوع بزرگ ترین عامل جنبش تاریخی مردم بود.

جنبش مردم در ۱۵ خرداد، اصلاً قابل توصیف نیست. کسانی که واقعه ۱۵ خرداد را برای من نقل می کردند، از شدت تأثیر و هیجان نمی توانستند بگویند مردم چه وضع و حالی داشتند.

سردفتر رسمی محترمی تعریف کرد: «اول وقت به دفتر آمدم و هنوز اعضای دفتر من نیامده بودند که دو نفر تاجر محترم وارد شدند. گفتم: کاری دارید؟ یکی از آن دو گفت: بله آقا! یک وصیتنامه برای من و یکی هم برای این آقا بنویسید! گفتم: چطور این موقع؟! گفت: آیت الله خمینی را دستگیر کرده اند و ما به نیت کشته شدن بیرون آمده ایم و آماده هر حادثه ای هستیم. زود و در سه سطر وصیتنامه را بنویسید و وارد دفتر کنید و مهر و امضا نمایید که ما به خانواده های خود بدهیم.» حال آن دو نفر چه شدند، کشته شدند، زنده ماندن، اطلاعی ندارم، اما این واقعه دلالت دارد که دستگیری امام چقدر در مردم اثر گذاشته و آنها را تا چه حدی به هیجان آورده بود».۵

۱. مسعود بهنود، دولت های ایران از سیدضیاء تا بختیار، ص ۴۸۹.

۲. برگرفته از: ستاره فرمانفرماییان، دختری از ایران، ترجمه: ابوالفضل طباطبایی، صص ۳۱۴ و ۳۱۵.

۳. رجبعلی طاهری، خاطرات رجبعلی طاهری، صص ۴۱ ـ ۴۴.

۴. سیدعلی اکبر محتشمی، خاطرات، ص ۳۲۹.

۵. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص ۲۸۳ و ۲۸۴.

 کتابستان

خاطرات پانزده خرداد، به کوشش: علی باقری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴.

گروه پژوهش، عصر سرکوب، تهران، جهان کتاب، ۱۳۷۹.

مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهاجم به روحانیت و حوزه های علمیه، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۷۹.

خلیلی، اکبر، گام به گام با انقلاب، تهران، سروش، ۱۳۶۰.

میراحمدی، مریم، پژوهشی در تاریخ معاصر ایران، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶.

آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه: محمدرفیعی مهرآبادی، تهران، نشر عطایی، ۱۳۷۱.

روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، تهران، عروج، ۱۳۸۱.

مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۱.

نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، تهران، رسا، ۱۳۷۹.

روحانی، حمید، تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۱.

دهنوی، قیام خونین ۱۵ خرداد به روایت اسناد، بی جا، رسا، ۱۳۶۰.

منصوری، جواد، تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، ج۲، تهران، مرکز اسناد اسلامی، ۱۳۷۸.

آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: گل محمدی و فتحی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۷.

بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه: فیروزه برلیان، تهران، فاخته، ۱۳۷۱.

کرباسچی، غلامرضا، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۷۱.

فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۳.

عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، تهران، گفتار، ۱۳۷۲.

علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ تاریخی سیاسی ایران و خاورمیانه، تهران، رسا، ۱۳۷۴.

فارسی، جلال الدین، زوایای تاریک، تهران، حدیث، ۱۳۷۳.

یوسفی اشکوری، حسن، در تکاپوی آزادی، تهران، قلم، ۱۳۷۶.