پیامدهای دنیایی
- زندگانی دشوار و سخت: خداوند متعال در قرآن می فرماید;وَمَن أعرَضَ عَن ذِکری فَإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا[۱] «و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی دشواری خواهد داشت.»
- همنشینی با شیطان: خداوند می فرماید:;وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحمَنِ نُقَیِّضُ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ;[۲] ؛ «هر کس از یاد خداوند دوری کند، شیطانی را بر او مسلط می کنیم تا همنشین او گردد.»
- قدرت شیطان بر وسوسه: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: «لایَتَمَکَّنُ الشَّیطانُ بِالوَسوَسَةِ عَنِ العَبدِ إلاّ وَقَد أعْرَضَ عَن ذِکرِ اللهِ وَاسْتَهَانَ بِاَمرِهِ وَسَکَنَ اِلی نَهیِهِ وَنَسِیَ إطِّلاعَهُ عَلَی سِرِّهِ[۳]؛ شیطان در کار وسوسه بنده، توانایی نمی یابد مگر آنکه وی از یاد خدا روی بگرداند و دستورش را سبک بشمارد و خاطرش از آنچه نهی فرمود آسوده باشد [و هراسی نداشته باشد] و فراموش کند که خدا رازش را می داند.»
- قساوت قلب: عن الباقر علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیَّاکَ وَالغَفلَةَ فَفیها تَکُونُ قَساوَةُ القَلبِ[۴]؛ از غفلت بپرهیز که در آن سنگدلی و قساوت قلب است.»
- تباهی اعمال: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إیَّاکَ وَالغَفْلَةَ فَإِنَّ الْغَفْلَةَ تُفسِدُ الاعْمالَ[۵]؛ از غفلت دوری کن چرا که غفلت اعمال را فاسد و تباه می گرداند.»
- نادانی و جهل: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنَّه قال: «مَن غَفَلَ جَهِلَ[۶]؛ هر کس غفلت ورزد نادان می ماند.»
پیامدهای اخروی - نابینایی در روز محشر:;وَنَحشُرُهُ یَومَ القِیامَةِ أعْمی; [۷]؛ روز قیامت نابینا محشورش می¬کنیم.»
- حسرت و اندوه در روز قیامت: قال ابو بصیر قال ابو عبد الله علیه السلام: «مَا اجْتَمَعَ قَومٌ فی مَجْلِسٍ لَمْ یَذْکُرُوا اللهَ وَلَم یَذکُرُونَا إلاّ کانَ ذلکَ المَجلِسُ حَسرَةً عَلَیهِم یَومَ القِیامَةِ[۸]؛ هیچ گروهی نیست که در مجلسی گرد هم آیند و خدا را یاد نکنند و ما را یاد نکنند مگر آنکه آن مجلس در روز قیامت سبب حسرت و اندوه آنها خواهد گردید.»
- فراموشی در قیامت ;نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُم;؛[۹] «خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را فراموش نمود.»
- عذاب دردناک الهی:;وَالَّذینَ هُم عَن آیاتِنا غَافِلُونَ * اُولئِکَ مَأْویهُمُ النَّارُ بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ;[۱۰]؛ «وهمانان که از آیات ما غافلند، اینان به خاطر کار و کردارشان، جایگاهشان دوزخ است.»
عاقبت پیروی از شیطان
نوشته اند روزی چهار نفر تابوتی را بر دوش گرفته بودند و از میان جمعیت عبور می دادند و مردم نیز به سوی تابوت او زباله و آب دهان می انداختند. کسی پرسید جریان چیست؟
گفتند: این میت سالها تنها مؤذن مسجد شهر بود. در خانه های اطراف مسجد، زنی مسیحی، تنها زندگی می¬کرد و او روزی هنگام اذان گفتن، چشمش به او می-افتد و شیطان او را وسوسه می کند. او نزد زن مسیحی رفته و از او خواستگاری می کند، اما زن نمی پذیرد و می گوید: فقط در صورتی که او دست از اسلام بردارد حاضر به ازدواج است و می گوید وی باید «زُنّار»[۱۱] ببندد. مؤذن نیز قبول می کند؛ زنار می بندد و شراب می نوشد و روزی که قصد آن زن را می نماید، زن به وعده خود عمل نکرده و از دست او فرار می کند. مؤذن از دیوار خانه زن بالا می¬رود اما با گردن به زمین می افتد و می میرد و اکنون نیز مردم او را این گونه تشییع می کنند.[۱۲]
[۱]. طه / ۱۲۴.
[۲]. زخرف / ۳۶.
[۳]. همان، ج۱، ص ۱۷۸.
[۴]. بحار الانوار، ج۷۸، ص ۱۶۴.
[۵]. تمیمی الامدی، غرر الحکم و درر الکلم، شرح آقا جمال خوانساری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ ش، باب غفلت.
[۶]. همان.
[۷]. طه / ۱۲۴.
[۸]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۴۶۸.
[۹]. توبه / ۶۷.
[۱۰]. یونس / ۷ و ۸.
[۱۱]. کمربند یا گردنبند مخصوص مسیحیان.
[۱۲]. مصابیح القلوب، ص ۷۱.