در جوامع بشری دو خط همیشه مطرح بود یکی خط شیطان و اهریمن یعنی راهی که انسان را به ضلالت و گمراهی و جهل و تاریکی و فساد و تباهی میکشاند، و خط دیگر خط رحمن و رضوان یعنی مسیری که آدمی را در هدایت و نور و تکامل به سمت اهداف عالیهی حق سوق میدهد.
تفاوت این دو مسیر از هر جهت روشن است، یکی انسان را به انحطاط از ارزشها و کمالات میکشاند، دیگری روح فضیلتها را به جامعه عرضه میکند. گمان نمیکنم کسی ادعا کند که این دو خط وجود ندارد، بلکه به هر شخصی مراجعه کنید با این دو خط درگیر است و به فکر چارهاندیشی است، امتیاز اعتقادی میان این دو خط با بهرهبرداری از قرآن و کلمات اهل بیت عترت و طهارت(علیهمالسلام) حاصل میشود، و در صحنههای مبارزه نیز از مکتب امام حسین(علیهالسلام) بهترین درس برای هر اندیشمندی میباشد، بدون اینکه تحیر و عجزی از نظر درک و فهم از این مسیر اظهار نماید؛ چون تاریخ امام آنقدر روشن است که حتی تاریخنویسان مسیحی را به قضاوت واداشته است.
جریان كربلا نمايشگاهی است كه از يك سو بيانگر عظمت، شجاعت و حقخواهی و حقپرستی و تمام فضائل و مكارم انسانی است كه در سرور شهيدان و ياران فداكار وی تبلور يافته و در سختترين شرايط از آن رویگردانی نشده است؛ و از سوی ديگر مبين سنگدلی و خونخواری امويان و سپاهيان يزيد كه حاكی از آلودگیهای روحی و اخلاقی آنان و نشان دهنده عاقبت باطلگرايی و بیايمانی است.
در روز عاشورا گروهی این فهم و تشخیص را داشتند كه وقتی رهبر و امامشان به امری دعوت میكند، بدون اینكه مصلحتاندیشی و محاسبه دنیایی انجام دهند به این ندا لبیك گفته و حركت كنند.
«توماس کارلایل» میگوید: «بهترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم این است که امام حسین(علیهالسلام) و یارانش ایمان به خدا داشتند، آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبرو شد اهمیت ندارد و پیروزی امام حسین(علیهالسلام) با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است ما امام حسین(علیهالسلام) را به عنوان مظهر حق میدانیم و در هر عصر و تاریخی اگر کار امام حسین(علیهالسلام) گونه آغاز بشود ناشی از عاشورای حسینی است».[۱]
حال باید دید که چه عواملی باعث چرخش انسان از حق و حقیقت میشود، و باید با آن مبارزه کرد تا دنباله رو باطل نباشیم:
۱. دنیاپرستی: دنیاپرستی عامل مهم و اساسی در رویگردانی از حق و حمایت از باطل است. حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) در خطبهای که در کربلا خطاب به لشکر دشمن خواندند در یک آسیب شناسی از حمایت کوفیان و حتی خواص از یزید و قرار گرفتن آنها در مقابل امام(علیهالسلام) میفرمایند: «مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنان است».[۲]
در طول تاریخ تا زمان حاضر میتوان مصادیق بسیاری از خواص را یافت که علیرغم شناخت حق از آن به واسطه دنیاپرستی حمایت نکردند و در اردوگاه باطل قرار گرفتند. مانند «عمر سعد» که به خاطر ملک ری یا «شریح قاضی» به خاطر پول و مال دنیا و یا «عمر و عاص» که به خاطر ولایت مصر و خراج آن در کنار معاویه قرار گرفت و ده ها نمونه دیگر.
۲. خودپرستی: خودپرستی، یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن و آن را بر حقانیت دین و حمایت از آن ترجیح دادن در حالی که معیار همان مقدم کردن دین و حفظ کیان اسلام بر منافع شخصی است. خود و همه ماسوی الله باید فدای دین حق و حمایت از اهداف عالیه اسلام شود.
۳. خانواده و خویشاوند پرستی: یکی از جلوههای دنیاپرستی ترجیح خانواده و فامیل بر حق است مانند آنچه که یکی از خواص آن زمان در مسیر کربلا وقتی سیدالشهدا(علیهالسلام) با او ملاقات کرد گفت: «من به واسطه خانواده و آنچه که همراه دارم، نمیتوانم شما را یاری کنم، منتهی یک اسب خوب دارم آن را به شما میدهم که حضرت فرمودند منرا به اسب تو نیازی نیست؟».[۳]
بنابراین وجود امام حسین(علیهالسلام) مظهر حق است، و باطل مشخص بوده و کسی نمیتواند ادعا کند من باطل را تشخیص ندادم. وجود امام حسین(علیهالسلام) مظهر حق است و همه میتوانند مکلف به حمایت از امام باشند، بدون اینکه شکی در دل راه دهند، ولی متأسفانه همیشه چشم و دل انسان همواره به دنبال دنیاطلبی است، و باید با آن مبارزه کرد، ولی اهالی کوفه و مردمان بیبصیرت آن زمان نخواستند با دنیاطلبی مبارزه کنند، لذا باعث شد که چشم و دل آنها به این خاطر کور بماند و از فرزند پیامبرشان حمایت نکنند.
درحالی که امام حسین (علیهالسلام) فلسفه قیام خود را اینطور بیان میفرماید: «آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود، حق را زیر پا گذاشته شده و از باطل نهی نمیشود».
پس مبارزه امام حسین (علیهالسلام) به خاطر احیاء حق و نابودی باطل بوده است.[۴]
پینوشت
[۱]. مجلهی نور دانش، شمارهی سوم، سال ۱۳۴۱ شمسی.
[۲]. بحارالانوار،ج۴۴،ص۳۸۲.
[۳]. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹.
[۴]. تحف العقول، ص ۱۷۴.
[۵]. استفاده شده از کتاب« بررسی سخنان امام حسین ع از مدینه تا شهادت» نویسنده، مهدی احدی امیرکلائی.
[۶]. استفاده شده از کتاب «ويژگيهای اخلاقی دو جبهه حق و باطل در كربلا» نويسنده، علی اصغر الهامی نيا.